نام پژوهشگر: محمدرضا حسین زاده
محمدرضا حسین زاده مجتبی لبیب زاده
تجربه ی زلزله های اخیر و مطالعات صورت گرفته بر خسارت های ناشی از زلزله حاکی از آن است که برخی از ساختمان های بتن مسلح موجود با وجود اینکه مقاومت خوبی در برابر بارهای ثقلی دارند، اما ممکن است در زمان وقوع زلزله عملکرد مناسبی از خود نشان ندهند. در سال های اخیر استفاده از بادبند های فلزی با اتصال مستقیم، در ساختمان های بتن آرمه جهت مقاوم سازی ساختمان های ضعیف موجود و همچنین در طراحی لرزه ای ساختمان های جدید به عنوان یک عنصر مقاوم برشی در برابر زلزله به دلایل متعدد از جمله مسائل اقتصادی و اجرای آسان مطرح شده است. یکی از راهکارهای مناسب تقویت، بهره گیری از مهاربندهای واگرای فولادی می باشد که تا کنون کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. از آنجایی که اکثر آیین نامه های ساختمانی معتبر دنیا در حال تحول از روش های قدیمی طراحی بر اساس نیرو به طراحی بر اساس معیارهای تغییر مکانی علاوه بر نیرویی می باشند، لازم است ساختمان های ضعیف را بر اساس رویکرد جدید،-طراحی لرزه ای سازه ها بر اساس سطح عملکرد- که آخرین دستاورد علم مهندسی سازه و زلزله می باشد، تقویت کنیم. متداول ترین روش کنونی طراحی لرزه ای سازه ها استفاده از روش تحلیل استاتیکی معادل می باشد، در این روش طراح، سازه را با فرض رفتار کاملا ارتجاعی توسط یک سری نیروهای کاهش یافته طراحی می کند. کاهش نیروها از مقاومت ارتجاعی سازه به مقاومت مورد نیاز جهت طراحی فقط با دخالت دادن پارامترهای لرزه ای میسر است، هدف از انجام پژوهش حاضر محاسبه ی پارامترهای لرزه ای (زمان تناوب ارتعاش، برش پایه ی تسلیم، سختی، ضرایب شکل پذیری کلی، کاهش نیرو بر اثر شکل پذیری، مقاومت افزون و ضریب رفتار سازه) سیستم قاب خمشی بتنی- مهاربند واگرای فولادی می باشد. در این پژوهش ضمن بیان «مقدمه» و اشاره به «پیشینه موضوع» به ترتیب در فصول اول و دوم، فصل سوم تحت عنوان «تئوری روش تحقیق» به معرفی مبانی نظری محاسبه ی پارامترهای لرزه ای، فلسفه طراحی لرزه ای بر اساس سطح عملکرد، مقاوم سازی لرزه ای سازه ها بر اساس سطح عملکرد و سازه های انتخاب شده برای مطالعه، معطوف است. فصل چهارم نیز به، «ارائه و تفسیر نتایج» اختصاص داده شده است. با انجام تحلیل پوش اُور صد و هشتاد قاب خمشی بتن مسلح مقاوم سازی شده با مهاربندهای واگرای فولادی به منظور تامین سطح عملکرد ایمنی جانی تحت زلزله سطح خطر-1 و برداشت پارامترهای لرزه ای توسط روش یوانگ نتایج به دست آمده بیانگر بهبود رفتار قاب ها، افزایش بسیار چشمگیر سختی و برش پایه ی تسلیم، افزایش ضرایب کاهش نیرو با افزایش طول تیر پیوند و ثابت ماندن ضریب مقاومت افزون برای حالات مختلف بادبندی است.
محمدرضا حسین زاده مسعود شمس بخش شمس بخش
بگوموویروس ها ((begomoviruses بیمارگرهای مهم اقتصادی در بسیاری از گیاهان سبزی، صیفی، جالیز وگیاهان صنعتی در مناطق گرمسیری، نیمه گرمسیری و معتدل دنیا می باشند. تصور بر این است که گونه های گیاهی وحشی نقش محوری در ظهور بگوموویروس های جدید ایفا کرده بطوریکه آنها را به عنوان مخازن جمعیت های ویروسی محسوب می کنند. هدف از اجرای پژوهش حاضر بررسی تغییرات ژنومی بگوموویروس ها در گیاهان دولپه وحشی می باشد. از اینرو، در این پژوهش آلودگی گیاهان دولپه وحشی متعلق به ده خانواده از منطقه بجنورد مورد بررسی قرارگرفت و ژنوم 27 جدایه (tylcv-il) tomato yellow leaf curl virus-isاز گیاهان تاتورهdatura stramonium l. همسانه سازی و تعیین توالی گردید که از میان آنها توالی 13 واریانت جدید tylcv-il برای اولین بار از گیاهان تاتوره در genebank، پایگاه ncbi ثبت گردید. واریانت های 1-23 به طول 2328 نوکلئوتید و 3-28 به طول 2759 نوکلئوتید به ترتیب به عنوان واریانت های dna ناقص مداخله گر و واریانت دارای حذف 22 نوکلئوتیدی معرفی شدند. نتایج تجزیه و تحلیل فیلوژنی جدایه ها نشان داد که تکامل جمعیت واریانت های نژاد tylcv-il در ایران وابسته به مکان بوده و این جمعیت ها صرفنظر از گونه گیاه میزبان، دو گروه مونوفیلتیک شمال شرق و جنوب ایران را شکل می دهند. تعیین مولفه های ساختار ژنتیکی نشان داد که واریانت های جنوب ایران تنوع بیشتری نسبت به واریانت-های شمال شرق دارند. تجزیه و تحلیل توالی ها نشان داد جمعیت ویروسی در داخل گیاه تاتوره 5 هموژنیک و در گیاهان تاتوره 23 و 28 هتروژنیک بود که می تواند ناشی از عواملی نظیر رانش ژنتیکی تصادفی، پدیده تنگنای جمعیتی ، فشار انتخاب میزبانی و شرایط سازگاری ژنوم ویروس در هر گیاه باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که جمعیت های هتروژن واریانت های tylcv-il هم در داخل و هم در بین گیاهان تاتوره با اعمال انتخاب متعادل روی ژن های c1, v1 و ناحیه cr در حال ظهور می باشند. ژن ac4 در جمعیت بین میزبانی واریانت های tylcv-il با داشتن ویژگی تکاملی سازگار پذیر احتمالاً باعث سازگاری واریانت های ویروسی در میزبان های جدید می شود. ردیابی نوترکیبی با نرم افزار rdp v.4 در مجموعه توالی های همردیف شده از گیاهان تاتوره به همراه سایر توالی های انتخابی، چهار رخداد نوترکیبی را در نواحی ژنومی c1, c1/c4و ir مشخص نمود. تعیین الگوی جایگزینی بازها و جهش در توالی های ژنوم کامل tylcv-il نشان داد که دو الگو جایگزینی g به a و c به t بیشترین نرخ را دارند. وجود تنوع درون و بین میزبانی در واریانت های tylcv-il گیاهان تاتوره نقش این گیاه میزبان را به عنوان melting vessel در ساختاردهی جمعیت واریانت های این نژاد نشان داد بطوری که هر یک از گیاهان تاتوره جمعیت واریانت های منحصر به فردی را در خود داشتند. از آنجاییکه ظهور واریانت های سازگارپذیر جدید این نژاد ویروسی در گیاه میزبان تاتوره در طبیعت در جریان می باشد بنابر این درک بهتر تغییرات ژنتیکی و پویایی تکاملی جمعیت های این نژاد ویروسی در گیاهان میزبان اجرای برنامه های پایدار مدیریت کنترل بیماری های ناشی از این ویروس را با روش های اصلاح ژنتیکی گیاهان زراعی میزبان و ایجاد ارقام مقاوم به دنبال خواهد داشت.?
نوید طیبی ممقانی نصیر عامل
شبه جزیره اسلامی با مساحتی حدود 360 کیلومتر مربع در 70 کیلومتری جنوب غرب تبریز و ساحل شرقی دریاچه ارومیه و بین طول های جغرافیایی "32 °45 و"29 °45 شرقی و عرض های جغرافیایی"58 °37 و"57 °37 قرار دارد. منطقه مورد مطالعه در نقشه 1:100000 آذرشهر و در ساحل شرق دریاچه ارومیه و غرب روستای سارای واقع شده است. این شبه جزیره مانند یک استراتوولکان مرکب با بخش مرکزی فرونشسته است که بعدها بر اثر تزریق توده های ساب-ولکانیک با ترکیب سینتی تا سینودیوریتی بالا آمده ست. راه ارتباطی تبریز - ارومیه تنها راه ارتباطی منطقه می باشد. این منطقه در اثر نفوذ توده های سینیتی و سینودیوریتی بصورت گنبد تشکیل شده است و توسط دایکهایی با ترکیب تراکیتی، تراکی آندزیتی و تراکی بازالتی و بازانیتی قطع گردیده است. همچنین سنگهای آذرآواری (آگلومرا، توف، گدازه های برشی و لاهار) با حجم قابل توجهی در برخی از مناطق آن به چشم می خورد. در سن سنجی های به عمل آمده مشخص گردیده است که فعالیتهای آتشفشانی 5/6-8 میلیون سال قبل فعال بوده اند. با مطالعات انجام شده نشان داده شده است که مخروط آتشفشانی مرکب شامل تناوبی از گدازه های لوسیت تفریتی، تفریت، لوسیت بازانیت، بازانیت و سنگ های پیروکلاستیک وابسته است. فعالیت های ماگمائی در این جزیره شامل ماگماتیسم آلکالن پتاسیک و التراپتاسیک و شوشونیتی تحت اشباع از سیلیس است که در نهایت با جایگیری توده های نفوذی سینیتی و سینودیوریتی خاتمه یافته است. ماگمای مولد توده های نفوذی مورد مطالعه سرشت آلکالن پتاسیک و التراپتاسیک و شوشونیتی دارند که از عناصر lree, lile غنی بوده و آنومالی منفی و مشخصی از عناصر hree در آنها مشاهده می شود. این ویژگی می تواند ناشی از تشکیل ماگمای مولد از گوشته عمقی با ترکیب گارنت لرزولیتی و با نرخ ذوب کم باشد که در حین صعود و عبور از پوسته قاره ای با مواد پوسته ای آلایش یافته است. بررسی موقعیت ژئودینامیکی این سنگ ها در دیاگرام های مربوط به سنگ های پتاسیک نشان می دهد که این مجموعه در یک قوس ماگمائی پس برخوردی شکل گرفته است. در اطراف توده های سینودیوریتی و سینیتی، کانی زایی آهن بصورت مگنتیت و مس بصورت مالاکیت و آزوریت گزارش شده است که مطالعه و بررسی آنها نیز از اهداف مورد نظر در این پژوهش بوده است. با توجه به مطالعات انجام شده، کانی زائی آهن از نوع کایرونا بوده و حاصل جدایش از ماگما می باشد.
سعید باغبان اصغری نژاد محمدرضا حسین زاده
اسکارن آستامال در 25 کیلومتری شمال شرق خاروانا در استان آذربایجان شرقی واقع شده و قسمتی از کمربند فلززائی قره داغ - سبلان محسوب می شود. قدیمی ترین واحد زمین شناسی منطقه را توالی آتشفشانی - رسوبی کرتاسه ی بالایی متشکل از رخساره های فیلیش سان به همراه سنگ های آتشفشانی زیردریایی تشکیل می دهد. با نفوذ توده ی گرانودیوریتی قولان به سن الیگوسن به منطقه، سنگ های این واحد تحت تأثیر دگرگونی مجاورتی، هورنفلسی شده و به دنبال آن اسکارن زائی و کانه زائی در آن ها رخ داده است. دایک های متعدد و متنوعی- چه قبل از نفوذ این توده و چه بعد آن- این واحد را قطع کرده اند. اسکارن آهن آستامال که از نوع کلسیک می باشد، به واسطه ی حضور گسل ها و شکستگی های مضاعف در منطقه، در فاصله ی 600 متری از توده ی نفوذی مولد به صورت سه واحد کانسنگی مجزا تشکیل شده است. به همین دلیل، اندواسکارن در این مورد دیده نمی شود. همانند سایر کانسارهای اسکارنی، فرآیندهای اسکارنی شدن در دو مرحله ی اصلی پیشرونده و پسرونده صورت گرفته است. در مرحله ی اول با جایگیری توده ی نفوذی، سنگ های درون گیر به هورنفلس و مرمر تبدیل شده و با تبلور توده ی مزبور و آزاد شدن سیالات کانه زا، این واحد متحمل دگرسانی شده و کانی های کالک سیلیکاته ی بی آب نظیر گارنت و پیروکسن در آن ها تشکیل شده اند. با توجه به حضور کانی های دما بالا مانند ولاستونیت و کوردیریت در منطقه، دمای تشکیل این کانی ها بین ?c630-550 بوده و 18-10 تا 25-10 = o2ƒ می-باشد. از این رو می توان درجه ی دگرگونی این منطقه را از رخساره ی هورنبلند هورنفلس تا رخساره ی آلبیت - اپیدوت - هورنفلس فرض کرد. بر اساس مطالعات میکروپروب، گارنت های آستامال محلول جامد آندرادیت - گروسولار - آلماندن بوده و پیروکسن ها دارای ترکیب هدنبرژیتی هستند. در مرحله ی پسرونده با کاهش دما و s2ƒ، کانی های کالک سیلیکاته ی بی آب به کانی های کالک سیلیکاته ی آب دار (اپیدوت و ترمولیت - اکتینولیت)، سیلیکاته (کوارتز و کلریت)، اکسیدی (مگنتیت و اندکی هماتیت)، سولفیدی (پیروتیت، پیریت و کالکوپیریت) و کربناته (کلسیت) دگرسان شده اند. مگنتیت مهم ترین و گسترده ترین کانه ی آستامال بوده و عمدتاً به صورت توده ای و بعضاً به صورت رگه ای حضور دارد. کانه های پیروتیت، پیریت، کالکوپیریت و در برخی موارد هماتیت آن را همراهی می کنند. گسترش کانسنگ به واحدهای اسکارنی محدود نبوده و در داخل واحدهای هورنفلسی نیز رخ داده است. بر اساس مطالعات عناصر نادر خاکی و جزئی، نسبت lree/hree در اسکارن آستامال به دلیل بالا بودن این نسبت در توده ی نفوذی قولان و حضور کانی هایی نظیر گارنت آندرادیتی و اپیدوت آلانیتی بالاست. عناصر eu و ce به ترتیب به دلیل دماهای بالا و شرایط نسبتاً اکسیدان سیستم، آنومالی منفی نشان می دهند. طبق این مطالعات، عناصر جزئی ba، nb و p در نمونه های کانسنگی تهی شدگی نشان می دهند. با این حال، عنصر ba در واحدهای هورنفلسی و سیلیسی به خاطر رخداد دگرسانی های پتاسیک و فیلیک غنی شدگی بالایی نشان می دهد.
زهرا هادوی چهاربرج محسن موید
منطقه مورد مطالعه فاصله 25 کیلومتری جنوب شرقی اهر و 40 کیلومتری شمال غربی مشکین شهرو اطراف روستای نقدوز قرار گرفته است. دگرسانیگرمابیمنجر به گسترش زون¬های آرژیلیک، آرژیلیک- سیلیسی، سیلیسی و پروپیلیتی در این منطقه شده است. مطالعات پتروگرافی نشان داد که نمونه¬ها ترکیبی در حد آندزیت-آندزیت بازالتی، داسیت، ریوداسیت، ریولیت و لیتیک توف را دارا هستند و اغلب درای بافت¬های پورفیری، گلومروپورفیریک، هیالومیکرولیتی، میکرولیتی پورفیریک می¬باشند. آنالیزxrd نمونه های دگرسان، کریستوبالیت، ناترولیت، کائولینیت، کوارتز، آلبیت، سانیدین و ارتوکلاز را به عنوان کانی¬های اصلی نشان می¬دهد.ماگمای مولداینسنگ¬هاسرشتشوشونیتیوکالکآلکالنباپتاسیم بالاو متآلومین دارد و از نظر موقعیت تکتونیکی در یک قوس¬حاشیهفعالقاره¬ای ((cap و قوس¬ بعد از تصادم (pap) جایگیری کرده است.مطالعات ژئوشیمی نشان داد که سیال دگرسان کننده دارای منشأ گرمابی بوده و نقش فرایندهای سوپرژن از هیپوژن مهمتر بوده است.در این بررسی، از روش عنصر بی تحرک، برای محاسبه تغییرات جرم و میزان انتقال عناصر نادر خاکی در طی فرایند دگرسانی گرمابی استفاده گردید. ti به عنوان عنصر بی تحرک در نظر گرفته شد و نشان داد که پدیده¬های شستشو و تثبیت از عوامل کنترل کننده تمرکز reeها در زون های دگرسان می باشند. نسبت (eu/eu*) در نمونه های دگرسان بالاتر از نمونه تقریباً سالم است و نسبت (ce/ce*)برای نمونه نسبتاً سالم یک و بیشتر نمونه¬های دگرسان بزرگتر از یک است. نسبت (la/yb)n نشان داد که تهی شدگی عناصر hree نسبت به عناصر lree در نمونه¬های دگرسان بیشتر از نمونه سالم است و غنی¬شدگی lree نیز ممکن است باعث افزایش این نسبت شود. نسبت (la/sm)n در نمونه¬های دگرسان بیشتر از نمونه سالم بوده که حاکی از تهی¬شدگی بیشتر عناصر mree نسبت به lree است. نسبت (tb/yb)nدر نمونه¬های دگرسان کمتر از نمونه سالم بوده که نشان دهنده تهی¬شدگی کمتر عناصر hree نسبت به mree می¬باشد. با توجه به نحوه توزیع عناصر نادر خاکی در منطقه دگرسان به نظر می رسد رفتار عناصر تحت تأثیر ph، تغییرات دمایی و فشار، پتانسیل احیا، جذب سطحی و ترجیحی توسط رس ها و اکسید آهن، فراوانی لیگاندهای یونی قرار گرفته است. بر اساس مطالعه حاضر، دمای دگرسانی در حدودc °250-200 و ph سیال بین 5/1 تا 7 بوده است.
حمیده جوادی تازه کند احمد جهانگیری
مجموعه نفوذی کلاسور به سن الیگوسن، در جنوب غرب شهرستان کلیبر، شمال غرب ایران، مابین طول¬های جغرافیایی 3 74 46 تا 1 79 46 شرقی و عرض¬های جغرافیایی 2 80 38 تا 81 38 شمالی محدود شده است. این منطقه در تقسیم¬بندی زون¬های زمین¬شناسی ایران در محدوده زون البرز غربی– آذربایجان قرار می¬گیرد. قدیمی¬ترین رخنمون در منطقه متعلق به دوره کرتاسه می¬باشد که شامل گدازه¬های جریانی آندزیتی می¬باشد و در نهایت توده¬های پلوتونیک نیمه¬ عمیق الیگوسن که درون واحدهای آتشفشانی کرتاسه نفوذ کرده¬اند و ترکیب سنگ¬شناسی آنها از گابرو-دیوریت، دیوریت، کوارتز دیوریت، کوارتز مونزودیوریت، کوارتز مونزونیت، مونزونیت و گرانیت در تغییر است. کانی¬های اصلی توده شامل کوارتز، پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، بیوتیت و آمفیبول بوده و بافت غالب گرانولار می¬باشد. توده توسط دایک¬های متعددی با ترکیب دیوریتی، میکرودیوریتی، لامپروفیری و دایک¬های آپلیتی قطع شده است. این توده در شمال منطقه به سن الیگوسن می¬باشد. سری ماگمائی گرانیتوئیدهای منطقه از نوع کالک آلکالن تعیین شده است. از نظر شاخص اشباع از آلومین اکثراً در محدوده پرآلومینوس تا متاآلومینوس واقع می¬شوند و از نظر ژنتیکی از نوع گرانیتوئیدهای i-type می¬باشند. نمودارهای عنکبوتی مقایسه¬ای و الگوی ree این گروه از سنگ¬ها نشان می¬دهد که سنگ¬های منطقه از یک منشأ یکسان به وجود آمده¬اند و با توجه به بالا بودن نسبت lree/hree، منشأ سنگ گارنت-لرزولیتی می¬باشد. روندهای نیمه موازی hree ها بیانگر تفریق جزئی آنها می¬باشد. غنی¬شدگی سنگ¬های مورد مطالعه در عناصری مانند th, pb و u می¬تواند در ارتباط با فرایندهای متاسوماتیسم گوشته و یا آلایش پوسته قاره¬ای باشد و آنومالی¬های منفی از ti, p و eu به علت تبلور در کانی¬های مشخص (ایلمنیت، آپاتیت و ...) در مراحل اولیه تفریق می¬باشد. مطالعات ژئوشیمی عناصر نادر بیانگر این مطلب است که نفوذی¬های مورد مطالعه در محیط تکتونیکی قوس آتشفشانی پس از برخورد (post-collision) ایجاد گردیده¬اند.
افسانه عبدیل زاده کمال سیاه چشم
منطقه مورد مطالعه در 69 کیلومتری شمال غرب ورزقان و در اطراف روستای آستامال واقع شده است. این ناحیه بخشی از زون ساختاری البرز- آذربایجان را تشکیل می دهد.مهمترین دگرسانیهای مشاهده شده در منطقه پروپیلیتیک، فیلیک و آرژیلیک بوده و کانیهای اپیدوت، کلریت، کلسیت، سریسیت، کوارتز، پیریت و کانیهای رسی از مهمترین کانی های شناسایی شده در زون های دگرسانی هستند. دگرسانی فیلیک گسترش بسیار وسیعی در منطقه دارد. مطالعات پتروگرافی نشان داد که نمونه ها ترکیبی در حد گرانیت، آندزیت-آندزیت بازالتی و میکرودیوریت دارا هستند و اغلب دارای بافت های پورفیری، گرانولارپورفیری، گلومروپورفیریک، ساب افیتیک، هیالومیکرولیتی پورفیریک و میکرولیتی پورفیریک می باشند.ماگمای مولد این سنگها از نظر موقعیت تکتونیکی در محدوده گرانیت های کمان آتشفشانی (vag)جایگیری کرده است.مطالعات ژئوشیمی نشان داد که سیال عامل دگرسانی فیلیک دارای منشاگرمابی بوده و فرآیندهای هیپوژن مسئول این دگرسانی هستند. در این بررسی، از روش عنصر بی تحرک، برای محاسبه تغییرات جرم در طی فرآیند دگرسانی فیلیک استفاده گردید. در این مطالعه ti به عنوان عنصر ناظر بی تحرک در نظر گرفته شد. مطالعات ژئوشیمیایی و محاسبات تغییرات جرم بر روی عناصر اصلی و فرعی نمونه های بدست آمده از زون فیلیک نشان می دهد که عناصر mg،ca،na،mn و p در سنگ دگرسان شده نسبت به سنگ منشا دگرسان نشده اغلب تهی شده اند و عناصر si،al،k و fe تثبیت شده اند.عناصر tte اغلب غنی شدگی و عناصر hfse اغلب تهی شدگی نشان می دهند. از عناصر lile، عناصر th،pb،u و rb غنی شدگی و عناصر ba،sr و cs تهی شدگی نشان می دهند. بر اساس نتایج حاصل از بررسی محدوده پایداری کانی های گرمابی، سیال با ph نزدیک به خنثی و دمای تقریبی 200 تا 300 درجه سانتی گراد مسئول دگرسانی فیلیک در منطقه مورد مطالعه می باشند.
نسیم نظری محسن موید
:منطقه مورد مطالعه در شمال روستای کرگان، شمالغرب بستتان آبتاد و در فالتله 54 کیلومتری شهرستان تبریز واقع است. واحدهای ولکانیکی و سابولکانیکی شناسایی شتده در ایتن محدوده متعلق به ائوسن بوده و شامل مجموعهای از آندزیت، آندزیتمگاپورفیری، آندزیتبتازالتی، میکروگرانیت، میکرودیوریت و کریستالتوف میباشد. سنگهای ولکانیک محتدوده متورد مطالعته بیشتر ترکیب حدواسط تتا استیدی داشتته و جتزی ستری ماگمتایی کالت کآلکتالن پتاستیم بتالا و شوشونیتی بوده و عمدتاً مربوط به محیطهای حواشی فعال قارهای و کمربندهای آتشفشتانی زون فرورانش میباشند. دگرسانی در محدوده مورد مطالعته شتامل دگرستانی پروپیلیتیتک و آ تاری از دگرسانی سیلیسی شدن میباشتد کته در ا تر واکتنش متقابتل بتین محلتو لهتای هیتدروترمال و سنگهای میزبان )ولکانیکهای ائوسن( بته طتور گستترده لتورف گرفتته استت. ستنگ میزبتان کانیسازی آندزیتها میباشند. عرض زون کانیسازی شده در منطقه در حدود 91 متر متی باشتد. کانهزایی هیپوژن شامل کانیهای پیریت، کالکوپیریت و بورنیت است که در طی مراحل دگرستانی سوپرژن پیریت و کالکوپیریت به هماتیت و کوولیت تبدیل شده و بورنیت نیز در حتال تجزیته بته کوولیت میباشد. بر اساس شکل کانهزایی و بافتهای مشاهده شده نمونته هتای کانته دار متی تتوان کانهزایی مس را در منطقه از نوع رگهای در نظر گرفت.
نازیلا انصاری محسن موید
طارم از لحاظ تقسیم بندی واحدهای زمین شناسی ایران در زون البرز غربی واقع شده، دارای روند شمالغرب- جنوبشرق بوده و بر روی نوار ولکانو-پلوتونیک کرتاسه بالایی- سنوزوئیک با روند شمال باختری- جنوب خاوری قرار دارد. سنگهای ولکانیک و پیروکلاستیک که بخش وسیعی از رخنمونهای سنگی منطقه را تشکیل می دهند. از نظر چینه شناسی متعلق به سازند کرج بوده و در چهار گوش زنجان به دو عضو آمند و کردکند تقسیم شده اند. بطور کلی می توان در منطقه، نهشته های آتشفشانی ائوسن (گدازه ها و مواد آذرآواری)، توده های نفوذی ائوسن بالا- الیگوسن و نهشته های رسوبی کواترنری را مشاهده نمود. سنگهای ولکانیکی منطقه عمدتا" شامل آندزیت، آندزیت بازالت و سنگهای پیروکلاستیک شامل انواع توفها: لیتیک کریستال توف،کریستال لیتیک توف، کریستال توف، لیتیک توف و آندزیت بازالتی می باشند.
نسرین پورفتحی محمدرضا حسین زاده
چکیده: منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران و شرق شهرستان چالدران در استان آذربایجان غربی قرار دارد. این محدوده قسمتی از مجموعه افیولیتی خوی (مجموعه شرقی) می باشد. مجموعه افیولیت ملانژ منطقه بابالو ترکیب حدواسط و مافیک دگرگونه دارد و متشکل از سنگ های متاکوارتزمونزودیوریت، متامونزودیوریت-گابرو تا متادیوریت-گابرو می باشد. لیستونیت ها به صورت رگه ای و یا لنزی در امتداد گسل در میان مجموعه افیولیت ملانژ طی دگرسانی سیلیسی- کربناتی یا لیستونیتی تشکیل شده اند. این لیستونیت ها بر اساس سنگ شناسی و درصد سیلیس به دو نوع لیستونیت سیلیسی- کربناتی و سیلیسی تقسیم شده اند. مطالعات ریزساختاری لیستونیت ها برخی آثار دگرریختی را نشان می-دهند که شامل تیغه های دگرریختی، کوارتزهای تکه تکه شده، بودیناژ، فرایند کشش در کوارتز، بافت میلونیتی و بلورهای کوارتز تبلور مجدّد یافته می باشند. این بافت ها تشکیل آن ها در یک محیط برشی و گسلی و تکتونیک فعال حاکم در منطقه را نشان می دهند. بر اساس نمودارهای عنکبوتی عناصر نادر خاکی نرمالیز شده به کندریت، عناصر lree نسبت به hree غنی شده اند و روند تغییرات این عناصر در لیستونیت ها از الگوی مربوط به سنگ های حدواسط و مافیک دگرگونه تبعیت می کند. لذا چنین استنباط می شود که لیستونیت ها از دگرسانی این نوع سنگ ها تشکیل شده اند. با توجه به این که لیستونیت های منطقه دارای ماهیت سنگ منشأ حدواسط، مافیک و حاوی پتاسیم می باشند، به عنوان ارتولیستونیت و آلومتامورفیک لیستونیت در نظر گرفته می شوند. هم چنین حضور کانی فوشسیت در آن ها، نشانگر لیستونیت واقعی می باشد. دو جزء co2 و h2o نشأت گرفته از آب های سطحی و جوّی در تشکیل دگرسانی لیستونیتی نقش داشته اند. هم چنین عوامل گرادیان زمین گرمایی و گرمای ناشی از اصطکاک در پهنه های برشی به عنوان منابع حرارتی موثر در گرم شدن سیال گرمابی می باشند. بر اساس مطالعات بافتی و نتایج حاصل از بررسی محدوده پایداری کانی های حاصل از این نوع دگرسانی، فرایندهای تشکیل لیستونیت ها در سه مرحله صورت گرفته است: 1- کربناتی-شدن 2- سیلیسی شدن 3- تشکیل میکا. از نظر زمین شیمی، لیستونیت ها غنی شده از mgo، cao، sio2، loi، cr، co، ni، cu و mo می باشند. مقادیر بالای cr در آن ها حضور کانی فوشسیت یا موسکویت سبز کروم دار را تأیید می-کند. پیریت و کالکوپیریت مهم ترین کانی های سولفیدی منطقه هستند که طی فرایند دگرسانی لیستونیتی تشکیل شده اند. اکسیداسیون کانی های سولفیدی در سطح زمین پوششی از اکسیدها و هیدروکسیدهای آهن را به وجود آورده است، هم چنین تشکیل مالاکیت و آزوریت به عنوان کانی های کربناتی ثانویه مس، نشان دهنده کانی سازی سولفیدی گسترده در منطقه و دخالت محلول های سوپرژن می باشد.
فهیمه بیرامی صومعه محمدرضا حسین زاده
منطقه شله بران در استان آذربایجان شرقی و حدود 2 کیلومتری شمال شرق شهرستان اهر واقع شده است. واحدهای سنگی در این منطقه شامل سنگ های آتشفشانی ائوسن با ترکیب تراکی آندزیتی، آندزیتی، داسیتی با میان لایه هایی از توف وآگلومرا هستند که تحت تاثیر واحدهای نفوذی با سن الیگوسن در حد کوارتزمونزودیوریت تا گرانودیوریت و کوارتزمونزونیت قرار گرفته اند.فعالیت سیستم گرمابی پس از جایگیری استوک های نفوذی سبب ایجاد خردشدگی و تشکیل نسل های مختلف رگچه ها و ریزرگچه های کوارتزی، کوارتز-سولفید، کوارتز- اکسیدی وکربناته شده و واکنش متقابل بین محلول های گرمابی حاصل از این استوک ها و سنگ های میزبان (ولکانیک های ائوسن) باعث رخداد انواع مختلف دگرسانی های گرمابی در منطقه شده است که شامل زون های پتاسیک - فیلیک، فیلیک، آرژیلیک، پروپلیتیک و سیلیسی می باشد. دو نوع کانی زایی در این منطقه قابل تشخیص می باشد: 1)هیپوژن و 2) سوپرژن. مجموعه کانیایی شله بران در حالت سولفیداسیون حدواسط ، ph 5< و logfo2 حدود 35- تا 37- تشکیل شده است.
فاطمه داره محمدرضا حسین زاده
محدوده اکتشافی مس قره تپه در فاصله 14 کیلومتری شمال شرقی شهر ماکو در استان آذربایجان غربی قرار گرفته است. در این منطقه سه اندیس معدنی شناسایی و عملیات اکتشافی بر روی آنها متمرکز شده است. در این ناحیه، کانی سازی مس به صورت رگه ای درون آهکهای بیتومینه پرمین (سازند روته) رخ داده است. سنگ میزبان کانی زایی، آهکهای بیتومینه به سن پرمین می باشند که تحت تأثیر محلولهای گرمابی، سیلیسی شده اند. مهمترین کانیهای مس دار شامل کالکوسیت، کوولیت و کالکوپیریت می باشند. مالاکیت و آزوریت هم مهمترین کانیهای تشکیل شده در زونهای سطحی می باشند که همراه با کانیهای سولفیدی شکستگیهای سنگ میزبان را پر کرده اند. در این محدوده، توده های نفوذی به صورت سیل و دایک وجود داشته که تصور می شود یک گزینه احتمالی به عنوان منشاء مس در منطقه باشند. با این حال، شواهدی در رد این فرضیه نیز وجود دارند که نشان می دهند این کانی سازی می تواند دارای منشاء رسوبی باشد و مس توسط شورابهای حوضه ای از واحدهای زیرین شسته شده و به مکانهای ترسیب انتقال یافته باشد. گوگرد مورد نیاز برای تشکیل سولفیدها نیز می تواند الف) از توده نفوذی سیل ب) احیای ترموشیمیایی و باکتریایی سولفات ج) ماهیت بیتومینه سنگ میزبان تأمین شده باشد. به نظر می رسد کانی سازی مس قره تپه بطور عمده به وسیله سه فاکتور کنترل شده است: الف) تکتونیک ب) چینه شناسی ج) عوامل احیایی بر اساس شواهد صحرایی و مطالعات میکروسکوپی از جمله سنگ میزبان کانی سازی، کانی سازی سولفیدی، رخداد رگه ای کانی سازی، کانی سازی با فاصله از توده نفوذی و نیز عوامل کنترل کننده کانی سازی، می توان کانی سازی مس قره تپه را مشابه کانی سازی مس-روی کیپوشی در کشور کنگو در کمربند مس آفریقای مرکزی دانست.
قهرمان سهرابی محمدرضا حسین زاده
فلز مولیبدن با توجه به نقطه ذوب بالا بصورت آلیاژ با فلزات خصوصاً تنگستن بعنوان یکی از عناصر استراتژیک در صنایع فولاد، متالوژنی، هواپیماسازی، نظامی، تاسیسات هسته ای و...کاربرد دارد. پیشرفت های چشمگیر کشورمان در دهه اخیر در صنایع مختلف (نظامی، فضایی، هسته ای، فولاد) و نیاز این صنایع به عناصر استراتژیک از جمله مولیبدن، مطالعه منابع و ذخایر آن را در کشورمان به یک ضرورت اجتناب ناپذیر مبدل نموده است. هر چند در کشورمان مقادیری مولیبدن به همراه ذخایر مس پورفیری استخراج می شود، لیکن با توجه به رشد فزاینده صنایع مذکور این مقادیر برای صنایع کافی نخواهد بود، لذا در آینده به ذخایر مولیبدن فراوان و مطمئن نیاز داریم. باتولیت قره داغ خصوصاً مرکز آن (قره دره- قره چیلر- دره گوهران)، توده های پورفیری شمال ورزقان (سونگون، بالوجه) و برخی زون های اسکارنی (زندآباد و انجرد) و رگه های کوارتزی اطراف باتولیت شیورداغ و منطقه صاحب دیوان در مشکین شهر از نظر کانه زایی مولیبدن از مستعدترین مناطق در ایران محسوب می شوند. لذا با انجام این طرح اغلب اندیس ها و زون های معدنی مولیبدن و عناصر فلزی همراه با آن (مس و طلای) در ارتباط با باتولیت های قره داغ و شیورداغ (ارس تا مشکین شهر) به اشکال مختلف رگه ای، اسکارنی و پورفیری شناسایی و معرفی گردید. ضمن اینکه مولیبدن های تشکیل شده در زون ارسباران حاوی مقادیر بالایی عنصر استراتژیک رنیوم بوده که در آینده بعنوان ذخیره رنیوم مورد توجه ویژه ای قرار خواهد گرفت.
علیرضا روان خواه محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران، استان آذربایجان شرقی و در شمال شرق و جنوب غرب هوراند (شرق شهرستان کلیبر) به مختصات جغرافیائی ?25 ?47 تا ?33 ?47 طول شرقی و ?52 ?38 تا ?00 ?39 عرض شمالی (بخش هوای)، ?23 ?47 تا ?30 ?47 طول شرقی و ?20 ?38 تا ?22 ?38 عرض شمالی (بخش لقلان) و ?13 ?47 تا ?18 ?47 طول شرقی و ?47 ?38 تا ?50 ?38 عرض شمالی (محدوده هشت سر) واقع شده است. این محدوده در زون بندی های زمین شناسی ایران، بخشی از زون البرزغربی– آذربایجان و پهنه مرکزی محسوب می شود. رخنمون اصلی سنگ های غالب در محدوده مورد مطالعه سنگ های فیلیشوئیدی و کربناته پلاژیک کرتاسه فوقانی- پالئوسن به همراه سنگ های ولکانیک و ولکانو–کلاستیک سازند مجیدآباد است. توده های مورد مطالعه بصورت پراکنده در لابلای این مجموعه رخنمون یافته اند. توده-های گرانیتوئیدی بفرم سیل، دایک و استوک و توده های لامپروفیری و گابروهای شوشونیتی نیز اغلب بفرم لاکولیت و دایک در هسته طاقدیس متشکل از این نهشته ها و توده گابروئی هشت سر به همراه پیروکسنیت های همراه به درون نهشته های مذکور تزریق شده اند. توده های نفوذی منطقه هوراند دارای ترکیب سنگ شناسی متنوعی بوده که از دیوریت، گابرو، گابرو دیوریت، الیوین گابرو، لامپروفیر، کوارتزدیوریت و مونزوگابرو تشکیل یافته اند. این توده ها نهشته های فلیش-گونه کرتاسه بالایی – پالئوسن را قطع کرده اند. با توجه به کانی شناسی اصلی آمفیبول، کلینوپیروکسن، بیوتیت، الیوین و خمیره متشکل از پلاژیوکلاز یا پتاسیم فلدسپار و کانی های فرعی آپاتیت و کانی های تیره، ترکیب لامپروفیر هوای کامپتونیت تا سانائیت ارزیابی شده، گابروی شوشونیتی با کانی شناسی اصلی الیوین، کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز و کانی های فرعی فلوگوپیت، آمفیبول، آپاتیت و اوپاک، گابروی لقلان شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، پتاسیم فلدسپار و بیوتیت، کانی های اصلی سازنده گابروی هشت سر شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و آمفیبول و ترکیب کانی شناسی پیروکسنیت منطقه هشت سر شامل کلینوپیروکسن، الیوین، کانی کدر و مقادیری پلاژیوکلاز و آمفیبول می باشد.
رسول فردوسی علی اصغر کلاگری
منطقه استرقان در 50 کیلومتری شمال تبریز، جنوب شرق خاروانا در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. این منطقه بخشی از زون فلز زایی قره داغ- ارسباران را تشکیل می دهد. نفوذ استوک پورفیری استرقان (الیگومیوسن) به داخل رسوبات پالئوسن که شامل ترادفی از سنگ های فلیشی (ماسه سنگ آهکی، شیل، سیلتستون و مارن آهکی) می باشند را در محل کنتاکت به مجموعه ای از متاسوماتیت و سنگ های دگرگونی مجاورتی تبدیل کرده است. دایک های تأخیری (پس از الیگومیوسن) با ترکیب عمده میکرودیوریتی استوک پورفیری و رسوبات پالئوسن را قطع می کنند. کانی های پلاژیوکلاز، آمفیبول و بیوتیت مهم ترین اجزای تشکیل دهنده سنگ های نفوذی می باشند. ترکیب پلاژیوکلاز ها در محدوده الیگوکلاز-آندزین و پتاسیم فلدسپار در محدوده سانیدین (ارتوز) قرار می گیرد. آمفیبول ها از نوع کلسیک (مگنزیوهستینگزیت-ادنیت) می باشند. بیوتیت های اولیه دارای ترکیب فلوگوپیتی هستند. ترمومتری فلدسپار ها درجه حرارتی در بازه?c 800-650 و ترمومتری زوج هورنبلند- پلاژیوکلاز دمایی در بازه ?c 847-730 را برای سنگ های استوک پورفیری مشخص می کنند. استوک پورفیری استرقان ازگرانیت های i-type، پرآلومینوس تا متاآلومینوس، متعلق به سری کالک الکالن با پتاسیم بالا و شوشونیتی بوده که مرتبط با قوس های ولکانیکی بعد از تصادم می باشند. عناصر lree نسبت به hree غنی شدگی نشان می دهند. کانی سازی مس- طلا در منطقه استرقان به صورت زون های اسکارنی در کنتاکت توده نفوذی و رگچه های متقاطع استوک ورک و دیسیمینه در داخل توده نفوذی بویژه همراه با دگرسانی پتاسیک در بخش کاغ دره و و رگه های اپی ترمال در اطراف توده نفوذی در زون آرژیلیک نوروز کله رخ داده است. اسکارن منطقه از نوع کلسیک بوده و زون های اسکارنی هم به صورت اندو اسکارن (کمتر از 1 متر)، و هم اگزو-اسکارن (نواری و توده ای) در آن تکامل یافته اند. کانی های فلزی شامل کانه های هیپوژن (پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، تتراهدریت، استیبنیت، مس و طلای طبیعی) و سوپرژن (کالکوسیت، کوولیت، مالاکیت- آزوریت و اکسیدهای آهن) می-باشند.
رسول بیرامی محمدرضا حسین زاده
منطقه کلقان چای در 23 کیلومتری جنوب غرب شهرستان بستان آباد، استان آذربایجان شرقی واقع شده است. این منطقه بخشی از زون ساختاری البرز - آذربایجان می باشد. براساس مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی واحدهای سنگی منطقه به ترتیب از قدیم به جدید شامل ریولیت تا داسیت، ایگنمبریت، مونزونیت پورفیری، کوارتز مونزونیت، گرانودیوریت و نهشته های آذرآواری که تمام واحدهای قبلی را پوشش داده، می باشند. دگرسانی هیدروترمال در اکثر واحدهای مذکور قابل مشاهده است. براساس مشاهدات صحرائی، تزریق واحدهای مونزونیت پورفیری و گرانودیوریت با فاصله های زمانی مختلف نسبت به هم به داخل واحدهای قدیمیتر باعث ایجاد دگرسانی هیدروترمال در منطقه شده است. دگرسانی های پتاسیک، فیلیک و پروپیلیتیک انواع دگرسانی های ایجاد شده در منطقه می باشند. تماس یافتن سولفید های مربوط به دگرسانی فیلیک با آبهای جوی باعث اسیدی شدن شدید آبهای سطحی و ایجاد کانی های اسید سولفاته مانند آلونیت و ژاروسیت در سطح و شکستگی های سنگ ها شده است. منطقه مورد مطالعه فاقد پتانسیل معدنی خاصی می باشد. تنها کانه سازی فلزی در منطقه پیریت می باشد. مطالعات ژئوشیمیایی و تغییرات در عناصر اصلی و فرعی نمونه های بدست آمده از منطقه نشان می دهد که عناصر na, ca, fe و mg با افزایش شدت دگرسانی کاهش یافته اند. تغییرات عناصر k و al با پیشرفت دگرسانی کم می باشد. si و loi مربوط به نمونه ها افزایش داشته است الگوی تغییرات عناصر نادر خاکی در نمونه ها ب
محمدرضا حسین زاده بهروز جعفرپور
در بررسی که در سال 1375 به منظور یافتن ویروس s سیب زمینی در مزارع سیب زمینی شمال خراسان انجام شد. تعدادی غده بطور انتخابی از چندین مزرعه سیب زمینی در اطراف بجنورد از بوته های علامت گذاری شده که دارای علائم موزائیک ، روگوز، فرورفتنی رگبرگها، ریزبرگی، تموج حاشیه برگها بودند جمع آوری گردید. هم چنین تعدادی غده نیز بطور تصادفی از مزارع سیب زمینی اطراف شهرهای مشهد، چناران، قوچان، فاروج و شیروان جمع آوری شد. غده های جمع آوری شده تا سپری شدن دوره خواب در 4 درجه سانتیگراد نگهداری شده و سپس در شرایط گلخانه کشت داده شدند. در مطالعات دامنه میزبانی، ویروس موردنظر گیاهان nicotiinan debneyi domin. و lycopersicon esculentum l. cv. early urbana iii را بطور سیستمیک آلوده نمود. این ویروس در روی گیاهان chenopodium amaranticolor costa & reyn. و c. quinoa wild علائم موضعی کلروتیک ایجاد نمود ولی در phaseolus vulgaris l. var red kidney, gompherena globosa l., petunia hybrida vilm, nicotiana tabacum l. cv. xanthi, datura stramonium l. و capsicum frutescens l. هیچگونه علائمی ایجاد نکرد. ایزوله مورد نظر در n.debneyi تکثیر داده شد و خالص سازی آن طبق روش پیشنهادی hammond & lawson (1988) با مقداری تغییرات انجام گرفت . آنگاه در برابر پرپاراسیون نسبتا خالص شده ویروس آنتی سرم تهیه گردید. براساس واکنش گیاهان محک افتراقی و میکروسکپ الکترونی، عامل بیماری ویروس s سیب زمینی تشخیص داده شد. از آزمونهای سرلوژیکی "نشت دوطرفه در آگار" و "elisa" جهت سرولوژی ویروس استفاه شد. جهت تعیین میزان آلودگی مزارع سیب زمینی اطراف بجنورد مجموعا 200 بوته به طور تصادفی نمونه برداری شده و از آزمون das-elisa جهت تشخیص pvs در آنها استفاده شد، براساس نتایج آزمون درصد آلودگی در منطقه بجنورد 15/5 درصد تعیین شد. جهت تشخیص پروتئین پوششی ویروس ، الکتروفورز روی ژل 15 درصد sds-page و سپس western blotting انجام شد. مقایسه نتایج الکتروفورز با وسترن باتینگ نشان داد که دو باند پروتئنی مربوط به پروتئین های ویروسی با وزنهای مولکولی 31 و 26 کیلو دالتون می باشد. پروتئین 31 کیلودالتونی به عنوان پروتئین پوششی ویروس 26 کیلودالتونی به عنوان یکی از محصولات پروتئینی rna ویروس s سیب زمینی که در سلولهای آلوده میزبان تولید می شوند، تشخیص داده شد.