نام پژوهشگر: علیرضا سرگزی
علیرضا سرگزی محمود صبوحی صابونی
یکی از اصلی ترین نیازهای هر فعالیت پویا، برنامه ریزی در چارچوب اهداف کلی آن فعالیت است. بخش کشاورزی به عنوان یکی از مهمترین فعالیت های اقتصادی نیازمند برنامه ریزی های منسجم در جهت رسیدن به توسعه و مقابله با بحران های موجود است. بنابراین، تصمیم گیری در چنین شرایطی نیاز به ابزارهایی مناسب و کارا در طراحی نظام های زراعی دارد. در مطالعه حاضر، رویکرد تئوری بازی ها با اهداف چندگانه در شرایط عدم حتمیت در قالب مدل های برنامه ریزی آرمانی و فرا آرمانی در بازه های مختلف پارامتر کنترل بر اساس معیارهای چندگانه wald،savage ،agrawal and heady َ و gross margin expectation در سه سطح بدون ریسک، و در مقدار آب در دسترس برای شهرستان زابل از منطقه سیستان مورد استفاده قرار گرفت. نتایج در دو مدل بازی آرمانی و فرا آرمانی در بازه های مختلف تقریباً یکسان بود و بیشترین سطح زیر کشت در هر دو مدل مربوط به محصولات گندم، جو، سورگوم، خربزه و پیاز بود. افزون بر آن استراتژی بهینه کشت و همچنین سطح کل زیر کشت در مدل های بازی آرمانی و فرا آرمانی در سطوح مختلف ریسک در مقدار آب در دسترس متفاوت بود. با افزایش ریسک در مقدار آب در دسترس کل سطح زیر کشت استراتژی های پیشنهادی نسبت به شرایط عدم ریسک در مقدار آب در دسترس کاهش نشان داد. بطور کلی با توجه به استراتژی فعلی منطقه، نتایج مدل بازی آرمانی نسبت به فرا آرمانی جهت مبنایی برای بهینه سازی استراتژی های زراعی منطقه مورد مطالعه توصیه می شود.
حمیدرضا پاک نژاد محمود صبوحی
کشاورزی فعالیتی سرشار از مخاطره است. در این فعالیت انواع مخاطرات طبیعی، اجتماعی و اقتصادی و عمدی دست به دست هم داده و مجموعه شکننده و آسیب پذیری برای تولیدکنندگان فراهم کرده است. حمایت از تولیدکنندگان بخش کشاورزی در برابر نوسانات درآمدی نقش مهمی در افزایش انگیزه و تولید دارد. دولت ها جهت حمایت از تولیدکنندگان این بخش سیاست ها و برنامه هایی را طراحی می کنند که بیمه محصول یکی از آن ها است. بیمه محصولات کشاورزی، محصول را در برابر خسارت وارد شده به کشاورز مورد حمایت قرار می دهد و از نوسان های درآمدی کشاورزان جلوگیری می کند. در این مطالعه تلاش شد مشارکت کشاورزان شهرستان زابل در طرح بیمه محصول مدل سازی شود. برای این منظور، با استفاده از روش برنامه ریزی ریاضی مثبت ، رفتار کشاورزان جهت مشارکت در طرح بیمه محصول گندم و ارزیابی پیامدهای این مشارکت بررسی شد. این کار با معرفی طرح بیمه محصول در داخل مدل توسعه و برای گروهی از کشاورزان شهرستان زابل انجام شد. داده های مورد نیاز از دو منبع مختلف بدست آمد. داده های مربوط به سطح مزرعه، از کشاورزان بخش های شیب آب و پشت آب شهرستان زابل جمع آوری شد. همچنین، داده های تاریخی مربوط به سال های 1378 تا 1387 برای عملکردها و قیمت ها نیز جمع آوری شد. بر اساس نتایج این مطالعه با معرفی بیمه محصول گندم به کشاورزان، تمام مزارع نماینده در طرح بیمه محصول گندم مشارکت کردند. افزایش سطح زیرکشت گندم و بازده ناخالص مزارع از پیامدهای این مشارکت بود. نتایج نشان داد تا زمانی که دولت حمایت خود را از حق بیمه به میزان 50 درصد کاهش می دهد گروهی از کشاورزان همچنان در طرح مشارکت می نمایند. افزایش حق بیمه یا کاهش حمایت دولت از حق بیمه تاثیر منفی بر سطح زیرکشت گندم و بازده ناخالص مزارع نمونه داشت. با توجه به نتایج، مشاهده شد که مشارکت کشاورزان بسته به این که در چه گروهی از مزارع کوچک، متوسط و بزرگ قرار گیرند، متفاوت است و هر چه مزارع کوچک تر باشند حساسیت به نرخ حمایت در کشاورزان بیشتر است. لذا، برای بیمه کردن محصولات توصیه می شود کشاورزان به گروه های همگن تقسیم و نرخ حمایت برای هر یک از گروه ها متفاوت تعیین شود.
احمد خانلری ریکنده محمود صبوحی
تغییر اقلیم معضل امروز و بحران فردا است. در این تحقیق اثر تغییر اقلیم بر عملکرد محصولات منتخب و کاربری اراضی در چهار ناحیه از استان مازندران مورد مطالعه قرار گرفت. برای این منظور ابتدا روند تغییرات سری زمانی متغیرهای دما و بارش طی سال های 1390-1360 مورد بررسی قرارگرفت. همچنین با استفاده از تحلیل های رگرسیونی اثر متغیرهای متوسط دمای سالانه و بارش سالانه به عنوان شاخص های تغییر اقلیم بر عملکرد و سطح زیرکشت محصولات گندم، جو و برنج در سال های زراعی 1390-1360 مورد بررسی قرارگرفت. در مرحله بعد با استفاده از نتایج تحلیل های رگرسیونی و لحاظ نمودن آن ها در مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت pmp، اثر سناریوی 1 درجه افزایش دما و 1 میلی متر کاهش بارش بر کاریری اراضی و عملکرد محصولات کشاورزی تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحلیل های رگرسیونی نشان داد که دمای هوا روند افزایشی محسوس و بارش روند کاهشی تقریباً محسوسی دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که تغییر اقلیم اثر معنی داری بر عملکرد برنج، گندم و جو داشت، نتایج تحلیل های مدل pmp نشان داد که کاربری در جهت افزایش کشت اراضی برنج و جو تغییر یافت. یافته ها نشان داد که اثر تغییر اقلیم بر همه محصولات الزاماُ منفی نیست و لذا می توان به جنبه های مثبت تغییر اقلیم نیز توجه داشت و از آن در جهت بهره برداری بهینه از منابع و امکانات منطقه استفاده کرد.
عباس بیات احمدعلی کیخا
در دو دهه اخیر و به ویژه در سالهای پایانی قرن بیستم، آب و مدیریت آن به یک مسئله بزرگ جهانی تبدیل شده است. در ایران مدیریت آب کشاورزی به علت سهم بالای این بخش در مصرف آب امری ضروری است. بنابراین، لازم است سیاست هایی جهت استفاده بهینه تر از منابع آبی اعمال شود که لازمه این موضوع افزایش شناخت بیشتر رفتار کشاورزان می باشد. در دشت ورامین به دلیل حفر بیش از حد چاه های و استفاده بی رویه از آب های زیرزمینی، سطح آب زیرزمینی افت کرده و این امر باعث شده دشت ورامین به یکی از دشت های ممنوعه کشور تبدیل شود. در این تحقیق جهت بررسی دقیق تر رفتار کشاورزان در استفاده از آب های زیرزمینی دشت ورامین از مدل برنامه ریزی ریاضی مثبت با رهیافت حداکثر آنتروپی استفاده شد. اطلاعات مورد استفاده با تکمیل پرسش نامه و مصاحبه حضوری با کشاورزان شهرستان ورامین در سال 1390 جمع آوری شد. در این مطالعه تأثیر سناریوهای افزایش قیمت آب آبیاری و کاهش مقدار آب آبیاری در دسترس بر سطح منابع آبی منطقه، بررسی گردید. سیاست های اعمال شده شامل افزایش قیمت آب آبیاری و کاهش در مقدار آب آبیاری در دسترس و ترکیبی از این دو سیاست بود. نتایج نشان داد که سیاست افزایش قیمت آب و کاهش مقدار آب در دسترس باعث کاهش مصرف منابع آبی منطقه خواهد شد؛ با این تفاوت که اعمال سیاست کاهش آب دردسترس با کاهش کمتری در میزان بازده برنامهای همراه بود.
حدیث کاوند محمود صبوحی
یکی از چالش های عمده برای جمعیت در حال رشد کشور مسئله آب و مدیریت استفاده از آن است. امروزه مسایل مریوط به سیاست ها و مدیریت بهینه مصرف آب جزء مهمترین مباحث بین المللی به شمار می آیند. از آنجایی که بخش کشاورزی بزرگترین مصرف کننده آب می باشد، ارائه شیوه های جامع مدیریت منابع آب و تدوین سیاست های صحیح در این زمینه، کاملاً لازم و ضروری به نظر می رسد. در سال های اخیر به علت کاهش بارندگی و تداوم خشکسالی ها، حفاری بی رویه چاه های عمیق و نیمه عمیق، مدیریت ضعیف آبیاری و نبود و کمبود تأسیسات مهار آب، وضعیت آب در دشت سیلاخور به مرز بحران رسیده است. در این تحقیق به منظور حفظ و صیانت منابع آبی و افزایش راندمان مصرف آب در مزرعه از تکنیک برنامه ریزی ریاضی مثبت و تابع تولید با کشش جانشینی ثابت برای تحلیل پاسخ زارعین به سیاست های مدیریت آب با فرض حداکثر سازی سود سرمایه گذاری در تکنولوژی آبیاری استفاده شد. اطلاعات مورد استفاده با مراجعه حضوری به سازمان جهاد کشاورزی و آب منطقه ای استان لرستان و مصاحبه حضوری با کشاورزان منظقه در سال1391-1390 جمع آوری شد. سناریو های شبیه سازی شده شامل افزایش قیمت نهاده آب، کاهش مقدار آب در دسترس و تلفیق سیاست کاهش آب در دسترس و پرداخت یارانه به سرمایه گذاری در تکنولوژی آبیاری می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که اثرات سیاست ها بسته به مناطق مورد بررسی بر درآمد، تقاضای آب، الگوی کشت و سرمایه گذاری در آبیاری متفاوت و سیاست تلفیقی در مقایسه با دو سیاست پیشنهادی دیگر موثر تر و مناسب تر می باشد.
سیده صدیقه احمدزاده احمد علی کیخا
در این تحقیق یک مدل اقتصاد زیستی جهت مطالعه مدیریت برداشت جنگل در استان گیلان به کار رفته است. مدیریت برداشت جنگل در ایران معمولاََ بر اهداف اقتصادی متمرکز شده در حالی که در برخی کشورهای دیگر اهداف بیولوژیکی نیز مورد توجه قرار می گیرد. مدل مورد مطالعه هر دو هدف اقتصادی و بیولوژیکی را در بر دارد. بر اساس نتایج افزایش سن برداشت ترسیب کربن را کاهش و جذب دی اکسید کربن را با نرخ کاهشی افزایش می دهد. مدل نشان داد در اکثر مواقع زمانی که هر دو هدف بیولوژیکی و اقتصادی در نظر گرفته می شوند ارزش حال به دست آمده بیشتر از مواردی است که یکی از این اهداف در نظر گرفته شوند. سرانجام پیشنهادات اجرایی و توصیه هایی برای تحقیقات آتی ارائه شده است.
مهدی حیدری احمد علی کیخا
در دهه های اخیر افزایش فشارهای جمعیتی، بهبود سطح زندگی و تقاضای در حال افزایش برای کیفیت محیط زیست، دولت ها را بر آن داشته تا برای مدیریت کارآمد منابع آب، راهکارهای بهتری ارائه کنند. در این راستا اکثر کشورها، بیشتر به اتخاذ سیاست هایی جدید مبنی بر مدیریت تقاضای آب پرداخته اند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی پیآمدهای کاهش آب در دسترس بر سود و الگوی کشت کشاورزان منطقه گلستان تحت سطوح مختلف کم آبیاری می باشد. از جمله روش های کاربردی، که امروزه جهت واسنجی مدل های اقتصادی و اتخاذ سیاست های مناسب در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد، برنامه ریزی ریاضی مثبت می باشد. در مدل pmp مورد استفاده، کاهش بازده به مقیاس در سطح محصول، به جای افزایش هزینه های حاشیه ای که اغلب در مدل pmp در نظر گرفته می شود، مورد توجه است. به همین منظور، در مطالعه حاضر تلاش شد، تا با بکارگیری این مدل و استفاده از تابع تولید کشش جانشینی ثابت ces، سناریوهای کاهشی 10، 20 و 30 درصد کاهش آب در دسترس تحت شرایط کم آبیاری در سطوح آبیاری 10، 20 و 30 درصد مورد بررسی قرار گیرد. داده¬های مورد¬ نیاز برای انجام این مطالعه مربوط به سال زراعی 91-1390 می باشد که از ادارات مربوطه در استان گلستان جمع¬آوری گردید. برای حل مدل ارائه شده نیز از نرم افزار gams نسخه 9/23 استفاده شد. در این مطالعه ابتدا سطح عملکرد هر محصول را برای سطوح مختلف آبیاری محاسبه و با تبیین یک مدل برنامه ریزی خطی ساده و تعیین قیمت های سایه ای محصولات و پس از محاسبه و تخمین پارامترهای تابع هزینه و تابع تولید، مدل را واسنجی و تحلیل کردیم. نتایج نشان داد سیاست کاهش آب در دسترس موجب کاهش عملکرد و سطح زیر کشت شده و با وجود کم آبیاری مشاهده شده عملکرد و سطح زیر کشت هر محصول با شدت بیشتری نسبت به سطح آبیاری کامل کاهش می یابند. در نتیجه می توان با صرفه و ذخیره آب بوجود آمده در بلند مدت سطح زیر کشت را افزایش، تا کاهش عملکرد جبران گشته یا در کوتاه مدت به الگوی بهینه واقعی با حداقل کاهش بازده برنامه ای دست یافت.
مینا نجات محمدرضا اصغری پور
کشاورزی پایدار نوعی کشاورزی است که در جهت حفظ منافع انسان می باشد، به عبارتی کشاورزی پایدار باید از لحاظ اکولوژیکی مناسب، از لحاظ اقتصادی توجیه پذیر، از نظر اجتماعی مطلوب و از نظر فرهنگی قابل قبول و اجرا باشد. طراحی برنامه ای منسجم و هدفمند در زمینه ی کشت محصولات کشاورزی برای رسیدن به تولید پایدار امری ضروری و اجتناب ناپذیراست. با توجه به گستردگی پهنه ی مرزی کشور و تنوع اقلیمی مناطق گوناگون رسیدن به الگوی کشت مناسبی که از آن بتوان حداکثر بهره برداری را از عوامل و نهاد های تولید به ویژه عامل محدود کننده ی آب بدست آورد ضرورتی انکار ناپذیر است. در این مطالعه با استفاده از روش تجزیه تحلیل سلسه مراتبی و شناخت باور های ذهنی و معیار های تصمیم گیری کشاورزان، الگوی زراعی بهینه شناسایی و معرفی می شود؛ به گونه ای که ضمن رعایت مسائل بوم شناسی، درآمد کشاورزان را نیز تثبیت کند. نتایج نشان داد که الویت های ذهنی کشاورزان در انتخاب الگو بهینه کشت به ترتیب افزایش درآمد، کاهش هزینه، عوامل بوم شناسی، اقلیم، تیازآبی، عوامل زراعی-تولیدی، بازارپسندی، عوامل اجتماعی-فرهنگی بود. از میان دوازده الگو پیشنهادی، الگو اول (یونجه، گلرنگ، گندم، زیره، ماش، کلزا، سورگوم) با بیشترین وزن (164/0) الگو منتخب و منطبق با الویت های ذهنی کشاورزان معرفی شد. در الگو اول دو گیاه یونجه و زیره به عنوان گیاه غالب معرفی شدند که می توانند به نسبت بیشتری از محیط بهره گیرند.
منیره زینالی سامان ضیایی
چکیده بهینه سازی شبکه توزیع آب آبیاری برای مقدار آب در دسترس و زمین های قابل کشت یکی از بهترین راه های افزایش سود کشاورزان تحت پوشش اراضی آن است. تخصیص آب در این سیستم ها معمولاً بر اساس پیش بینی عواملی مثل تقاضای آب برای محصولات و مقدار آب قابل دسترس صورت می گیرد. عدم اطمینان در پیش بینی این عوامل جزء ذات سیستم های توزیع آب کشاورزی است. در مطالعه حاضر به بهینه سازی تخصیص آب و اراضی تحت پوشش سدهای فعال در حوضه دریاچه ارومیه به منظور حداکثر کردن سود مصرف کنندگان برای سه سال افق برنامه ریزی (95-1393) پرداخته شد. برای بررسی تأثیر عدم حتمیت در تخصیص آب و زمین های زراعی این منطقه از بهینه سازی با پارامترهای کنترل کننده میزان محافظه کاری استفاده شد. برای بررسی حساسیت مدل به افزایش راندمان و میزان محافظه کاری سناریوهای متفاوتی اعمال شد. مدل ارائه شده در چهار راندمان 35، 45، 55 و 65 درصد، سطوح متفاوت عدم حتمیت و در نهایت ترکیبی از این سناریوها بررسی شد. نتایج نشان داد که با میزان عدم حتمیت سود کشاورزان حاصل از انتقال آب کاهش می یابد. نتایج نشان داد که جهت تأمین آب مود نیاز دریاچه ارومیه و هم چنین بخش های دیگر در محدوده بعضی از سدها نظیر سد شهرچایی و بوکان سطح زیرکشت به ناچار حدود 50 درصد در سال اول دوره برنامه ریزی و حدود 40 درصد در سال دوم برنامه ریزی باید کاهش یابد. سدهای دیگر نیز سطح زیر کشت را نسبت به سطح زیر کشت فعلی حتی الامکان باید کاهش دهند.
الهام کلبعلی محمود احمدپور
در تحقیق حاضر، مقابله با چالش های کمآبی برای حوضه گرگانرود مدنظر قرارگرفت. اقتصاد استان گلستان وابسته به بخش کشاورزی است و وقوع دوره های خشکسالی، تولید محصولات کشاورزی را کاهش و به تبع آن اقتصاد منطقه را دچار بحران نموده است. بنابراین انجام مطالعاتی به منظور مدیریت و برنامه ریزی منابع آب استان گلستان و تخصیص آب در حاشیه سد وشمگیر واقع در حوضه گرگان رود دارای اهمیت است. براین اساس سعی شد مسأله تخصیص آب سد وشمگیر بین مصرف کنندگان، کشاورزی، آبزی پروری و زیست محیطی مورد بررسی قرارگیرد. اهداف اصلی مطالعه حاضر، تعیین الگوی کشت، تعیین مقدار آب تخصیصی به هر بخش (کشاورزی، آبزی پروری و محیط زیست)، تعیین میزان کمبود آب هر بخش و تعیین مقدار سود خالص سیستم در افق زمانی سه ساله (1395-1393) با استفاده از برنامه ریزی خطی در شرایط قطعیت و برنامه ریزی تصادفی چندمرحله ای در شرایط عدم قطعیت تحت سه راندمان آبیاری 37، 45 و 51 درصد و سناریوهای مختلف می باشد. داده های مورد نیاز از سازمان آب منطقه ای و جهاد کشاورزی استان گلستان و برای سال های 1380 تا 1392 جمع آوری شد. نتایج نشان داد که در شرایط قطعیت تحت راندمان های 37 ، 45 و 51 درصد در طی افق برنامه ریزی سه ساله میزان آب تخصیصی به بخش کشاورزی کاهش، میزان آب تخصیصی به بخش زیست محیطی و آبزی پروری بدون تغییر خواهد ماند. افزون برآن، سطح زیرکشت بعضی از محصولات منطقه تحت این راندمان ها تغییری نشان نداد. در شرایط عدم قطعیت میزان تقاضای آب هدف بخش های آبزی پروری و زیست محیطی تاًمین و کمبود آبی برای این بخش ها تحت سناریوهای مورد مطالعه و راندمان های 37 ، 45 و 51 درصد وجود نداشت. اما، برای بخش کشاورزی در سناریوهای خشک سالی و نرمال سالی ، تقاضای آب هدف تأمین نگردید. کمبود آب در بدترین شرایط و در افق زمانی مورد بررسی برای بخش کشاورزی تحت سناریوی کم- کم- کم و برای سال 1393 و تحت راندمان 37درصد به میزان 67/68 میلیون مترمکعب بود. سود سیستم با افزایش راندمان آبیاری افزایش یافت اما سطح زیرکشت اکثر محصولات بدون تغییر باقی ماند.