نام پژوهشگر: حمیدرضا بلوچی
رحمان سجادی نیک علیرضا یدوی
کنجد (sesamum indicum l.) از قدیمی ترین گیاهان دانه روغنی است که علاوه بر روغن و پروتئین بالا، از لحاظ کلسیم و فسفر نیز غنی بوده و منبع بسیار خوبی از ویتامین ها می باشد. در نیم قرن گذشته مصرف کودهای شیمیایی عملکرد بسیاری از محصولات را به طور قابل توجهی افزایش داده ولی به دلیل مصرف زیاد این کودها ثبات زیست محیطی کاهش یافته و تولید مواد غذایی در آینده نزدیک با مشکل روبرو خواهد شد. با توجه به اهمیت کنجد به عنوان یک گیاه روغنی سازگار با اقلیم ایران و عدم وجود اطلاعات کافی در خصوص واکنش های رشدی و عملکردی این گیاه به کودهای غیرشیمیایی، این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای بیولوژیک، آلی و شیمیایی بر کنجد انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار در تابستان1388، در شهرستان بهبهان اجرا شد. عامل های آزمایش شامل کاربرد کود نیتروزن در سه سطح 50 ، 75 و 100 درصد نیتروژن معمول منطقه، کاربرد کود ورمی کمپوست در سه سطح 0، 5 و 10 تن در هکتار و کاربرد کود بیولوژیک نیتروکسین با دو سطح تلقیح و عدم تلقیح با بذر بود. نتایج آزمایش نشان داد که اثر کود نیتروژن، ورمی کمپوست و نیتروکسین بر عملکرد و اجزای عملکرد کنجد معنی دار شد. بیشترین عملکرد دانه و روغن در تیمار های کاربرد 100% نیتروژن، 10 تن در هکتار ورمی کمپوست به همراه تلقیح با کود بیولوژیک نیتروکسین حاصل شد و کمترین میزان این صفات در تیمار 50% نیتروژن بدون کاربرد ورمی کمپوست و نیتروکسین بدست آمد. کاربرد کودهای بیولوژیک ورمی کمپوست و نیتروکسین عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد روغن، تعداد کپسول در بوته، وزن هزاردانه، درصد روغن و پروتئین کنجد را افزایش دادند. بیشترین ارتفاع بوته و کمترین ارتفاع اولین شاخه فرعی، با کاربرد 100% نیتروژن، 10 تن در هکتار ورمی کمپوست و تلقیح با نیتروکسین مشاهده شد. کاربرد ورمی کمپوست و نیتروکسین همچنین تاثیر مثبت و معنی داری بر شاخص های رشد کنجد داشت. بیشترین فسفر و پتاسیم باقی مانده در خاک در تیمار کاربرد 50% نیتروژن، 10 تن در هکتار ورمی کمپوست به همراه نیتروکسین حاصل گردید. همچنین حداکثر نیتروژن و ماده آلی با کاربرد 75% کود نیتروژن، 10 تن در هکتار ورمی کمپوست و تلقیح نیتروکسین، در خاک ذخیره شده است. در نهایت نتایج نشان داد که کاربرد کود نیتروکسین و ورمی کمپوست می توانند جایگزین بخشی از نیاز کود شیمیایی نیتروژنه کنجد باشد.
میترا معراجی پور محسن موحدی دهنوی
به منظور بررسی اثر کود نیتروژن، کلرمکوات کلرید و تراکم بر گیاه گلرنگ، آزمایشی مزرعه ای به صورت فاکتوریل اسپلیت در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار روی گلرنگ رقم اصفهان 14 (صفه) در منطقه یاسوج در 1389 انجام شد. عامل اصلی شامل سه سطح کود نیتروژن (50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار) و دو سطح هورمون کلرمکوات کلرید (صفر و 6-10 مولار) به صورت فاکتوریل و عامل فرعی شامل سه سطح تراکم کشت (20، 25 و 3/33 بوته در مترمربع) بودند. نتایج نشان داد که برهمکنش سایکوسل، نیتروژن و تراکم بر عملکرد کمی و کیفی دانه و اجزای عملکرد آن معنی دار بود. بیشترین تعداد طبق بارور (75/259 طبق در مترمربع) از مصرف 100 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و در کمترین تراکم بدست آمد. بیشترین تعداد دانه در طبق (09/48 دانه) در تیمار عدم کاربرد سایکوسل از مصرف 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و تراکم 25 بوته در مترمربع بدست آمد، که البته با تیمار کاربرد سایکوسل و همین میزان نیتروژن و تراکم تفاوت معنی داری نداشت. بیشترین وزن هزار دانه (3/36 گرم) در تیمار کاربرد سایکوسل، با مصرف کمترین میزان نیتروژن در بالاترین تراکم، بدست آمد. با مصرف بالاترین میزان نیتروژن و بالاترین تراکم در تیمار عدم کاربرد سایکوسل بیشترین عملکرد بیولوژیک (89/13676 کیلوگرم در هکتار) حاصل شد. بیشترین شاخص برداشت (83/36) در تیمار عدم کاربرد سایکوسل، از کمترین میزان نیتروژن مصرفی و بالاترین تراکم بدست آمد. بیشترین میزان انتقال مجدد (21/1 درصد) با کاربرد سایکوسل و مصرف بیشترین میزان نیتروژن و بالاترین تراکم بدست آمد. بیشترین میزان نیتروژن مصرفی در تراکم 25 بوته در مترمربع با بیشترین درصد پروتئین دانه (14 درصد) همراه بود. از کمترین میزان نیتروژن مصرفی در تراکم 25 بوته در مترمربع، بیشترین درصد روغن دانه (75/27 درصد) بدست آمد. در نهایت، در تیمار کاربرد سایکوسل، از مصرف کمترین میزان نیتروژن و تراکم 25 بوته در مترمربع بیشترین عملکرد دانه (4/3146 کیلوگرم بر هکتار)، عملکرد پروتئین دانه (01/422 کیلوگرم بر هکتار)، عملکرد روغن دانه (72/813 کیلوگرم بر هکتار) و کارایی مصرف نیتروژن (93/62 کیلوگرم بر کیلوگرم) بدست آمد. به طور کلی می توان گفت کاربرد نیتروژن و تراکم بالا باعث رشد رویشی زیاد و کاهش شاخص برداشت می شوند که بدین وسیله محلول پاشی سایکوسل روی بوته ها می تواند با کنترل رشد رویشی باعث افزایش عملکرد گردد.
فهیمه باقری اشکبوس دهداری
به منظور بررسی اثر تاریخ کاشت بر عملکرد، برخی صفات مورفولوژیک و پروتئین های ذخیره ای ده رقم سورگوم دانه ای، آزمایشی در سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه یاسوج به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. عوامل مورد مطالعه عبارت بودند از نه رقم سورگوم (odejaska 25، sor834،sor 808 ، sor1008،kamysinskoje 5 ، jubilenyi، janatarkrasyi، saggina، sor 838) و سه تاریخ کشت 30 اردیبهشت و 15 و 30 خرداد ماه. در این آزمایش یکی از ارقام به دلیل حمله آفات حذف گردید و بررسی روی نه رقم انجام گرفت. نتایج نشان داد برهمکنش رقم و تاریخ کاشت در سطح احتمال 1? بر تمام صفات مورد بررسی معنی دار بود. بیشترین عملکرد (863 گرم در مترمربع) و تعداد دانه در خوشه (2191) از رقم sor 834 در تاریخ کاشت 15 خرداد و همچنین بیشترین وزن هزار دانه در 30 خرداد و بلندترین طول خوشه از همین رقم در تاریخ کاشت30 اردیبهشت به دست آمد. رقم odejaska 25 در تاریخ کاشت 30 اردیبهشت بیشترین تعداد پنجه بارور (10) را در بین تاریخ های کاشت مورد بررسی به دست آورد. رقم janatarkrasyi بلندترین ارتفاع گیاه (202 سانتی متر) را به خود اختصاص داد که اختلاف معنی داری با رقم sor 834 (192 سانتی متر) در تاریخ کا شت 30 اردیبهشت نداشت. اما کمترین وزن هزار دانه, تعداد دانه و پنجه بارور را نیز همین رقم در تاریخ کاشت سوم (30 خرداد) و پایین ترین عملکرد دانه (219 گرم در متر مربع) را هم به خود اختصاص داد. بیشترین کاروتنوئید و کلروفیل b در رقم odejaska 25 به ترتیب در تاریخ های کاشت 30 خرداد و 30 اردیبهشت و بالاترین کلروفیل a و مجموع دو کلروفیل، در رقم sor 834 و kamysinskoje 5 به ترتیب از تاریخ کا شت 15 و 30 خرداد حاصل شد. بیشترین میزان پروتئین ذخیره ای در ماده خشک بذر را رقم saggina در تاریخ کاشت 15 خرداد با میانگین 618/0 میلی گرم در گرم وزن خشک برگ دارا بود. و رقم odejaska 25 در تاریخ کاشت 30 خرداد کمترین میزان را در مجموع چهار پروتئین دارا بود. رقم odejaska 25 با کمترین طول دوره رشد رویشی در تاریخ کاشت 30 اردیبهشت، از کمترین زمان خروج کامل گل آذین و کوتاه ترین رسیدگی فیزیولوژیکی نیز در تاریخ کاشت 15 خرداد برخوردار بود. رقم jubilenyi در تاریخ کاشت 30 اردیبهشت، بلندترین طول دوره رویشی را دارا بود که اختلاف معنی داری با رقم janatarkrasyi در تاریخ کاشت 30 خرداد نداشت. همچنین این دو رقم با بیشترین مدت زمان برای خروج کامل گل آذین به ترتیب در تاریخ های کاشت 30 اردیبهشت و 30 خرداد، در یک گروه آماری قرار گرفتند. تاریخ کاشت 30 خرداد ماه رسیدگی فیزیولوژیک بالاتری را برای رقم janatarkrasyi دارا بود. با توجه به نتایج به دست آمده در بین ارقام سورگوم مورد مطالعه رقم sor 834 و تاریخ کاشت 15 خرداد در منطقه یاسوج و مناطق با شرایط آب و هوایی مشابه رشد بیشتری داشت.
راضیه کایدنظامی حمیدرضا بلوچی
با توجه به شوری خاکهای زراعی و آب آبیاری که جزء عمدهترین عوامل محدود کننده رشد گیاهان زراعی در اغلب نقاط جهان از جمله ایران هستند، پیدا کردن روش هایی برای بهبود دادن اثرهای مضر شوری جهت افزایش عملکرد محصول امری اجتناب ناپذیر است. با توجه به ارزش غذایی عدس و حساسیت آن به شوری آب و خاک، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر پرایمینگ بذر با سالیسیلیک اسید بر جوانه زنی و خصوصیات رشد سه رقم عدس تحت تنش شوری به صورت آزمایشگاهی و گلخانه ای اجرا گردید. بخش آزمایشگاهی با آرایش فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار اجرا گردید. تیمار های آزمایشی شامل 3 رقم عدس (کیمیا، توده محلی کرمانشاه و گچساران)، 5 سطح غلظت نمک طعام (صفر، 50، 100، 150، 200 میلی مولار) و چهار سطح پرایمینگ سالیسیلیک اسید (بدون پرایم، صفر (پرایمینگ با آب مقطر) و پرایمینگ با سالیسیلیک اسید 2/0، 5/0 میلی مولار) به مدت 4 ساعت بود. در قسمت آزمایش گلخانه با آرایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و 3 تکرار اجرا شد. عامل های این بخش شامل 3 رقم عدس (کیمیا، توده محلی کرمانشاه و گچساران)، 3 سطح نمک طعام (صفر، 60 و 120 میلی مولار) و محلول پاشی گیاه با اسید سالیسیلیک در 3 سطح صفر، 2/0 و 5/0 میلی مولار بود. نتایج آزمایش در قسمت آزمایشگاهی نشان داد که برهمکنش رقم، پرایمینگ و شوری بر کلیه صفات مورد آزمایش در سطح یک درصد معنی دار شد. همچنین تنش شوری باعث کاهش درصد و سرعت جوانهزنی و دیگر صفات جوانهزنی در بذرهای عدس گردید. سالیسیلیک اسید تأثیر مثبتی بر جوانهزنی داشته و سبب افزایش همهی فاکتورهای جوانهزنی در شرایط تنش و بدون تنش گردید. توده محلی کرمانشاه نسبت به دو رقم دیگر به شرایط تنش شوری مقاومت بیشتری از خود نشان داد. نتایج مربوط به آزمایش گلخانه ای نشان داد که برهمکنش شوری، رقم و محلول پاشی در سطح احتمال یک درصد بر صفات پرولین، قند های محلول، مالون دی آلدهید ، کلروفیل a، پروتئین محلول برگ، فعالیت آنزیم های کاتالاز، پلی فنل اکسیداز و پراکسیداز، تعداد شاخه فرعی، تعداد غلاف در بوته، درصد پروتئین دانه، وزن صد دانه، عملکرد زیست توده، شاخص برداشت و عملکرد دانه عدس معنی دار شد. پارامترهای رشدی و فیزیولوژیکی تحت تأثیر تنش شوری و پرایمینگ قرار گرفتند. به این صورت که با بالارفتن سطح تنش شوری میزان پرولین، مالون دی آلدهید، پایداری غشاء، میزان سدیم برگ، فعالیت آنزیم های کاتالاز، پراکسیداز و پلی فنول اکسیداز افزایش یافتند، ولی با محلول پاشی روند معکوس گردید. در مجموع، نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که برهمکنش محیط و رقم باعث تغییرات متفاوتی در میزان دانه در بوته و اجزای عملکرد آن می شود. در این آزمایش توده محلی کرمانشاه در شرایط افزایش تنش شوری، با بیشترین مقدار تعداد شاخه فرعی، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف، شاخص برداشت و عملکرد زیست توده، بیشترین سازگاری با شرایط شوری را در میان رقم های مورد بررسی نشان داد. توده محلی کرمانشاه در شرایط بدون تنش و محلول پاشی با اسید سالیسیلیک 5/0 میلی-مولار با میزان 9/164 گرم در متر مربع و در شرایط تنش شوری (60 و 120 میلی مولار) نیز به ترتیب با تیمار اسید سالیسیلیک 2/0 و 5/0 میلی مولار نسبت به دو رقم دیگر عملکرد بیشتری داشت. از طرف دیگر اسید سالیسیلیک نقش مهمی در رشد گیاه داشت. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که محلول پاشی با اسید سالیسیلیک اثر مثبتی روی عملکرد و اجزای عملکرد گیاه عدس داشته و اسید سالیسیلیک در غلظت 2/0 و 5/0 میلی مولار به ترتیب در سطوح پایین و بالای تنش در رفع آسیب آن نقش داشته و قادر است به طور موثرتری باعث افزایش عملکرد شود. در بین ارقام مورد مطالعه توده محلی کرمانشاه به دلیل داشتن تعداد غلاف و دانه بیشتر نسبت به دو رقم دیگر در شرایط تنش شوری دارای برتری بود، که این ارجحیت بخشی به دلیل پتانسیل ژنتیکی این رقم و بخشی دیگر در اثر محلول پاشی با اسید سالیسیلیک می باشند. در نهایت برای مناطقی که خاک های تقریباً شور داشته باشد توده محلی کرمانشاه با تیمار محلول پاشی توسط اسید سالیسیلیک 5/0 میلی مولار توصیه می شود.
زهرا ظفرپور اشکبوس دهداری
به منظور بررسی تأثیر تنش خشکی بر برخی صفات فیزیولوژیکی، مورفولوژیکی، عملکرد و اجزای عملکرد شش رقم کلزای بهاره، آزمایشی در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه یاسوج به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار اجرا گردید. در این آزمایش ارقام کلزا شامل شش رقم (kroko, kosa , 3189, cr3250 , cr regent ,marnoo) و تیمار آبیاری شامل سه سطح آبیاری ( آبیاری پس از10%، 40% و 70% تخلیه آب قابل استفاده) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد برهمکنش آبیاری و رقم بر تمامی صفات به جز غلظت یون پتاسیم و تعداد غلاف در بوته در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. مقایسه میانگین اثر ارقام مختلف در هر سطح آبیاری نشان داد که تاخیر در آبیاری باعث افزایش غلظت پرولین، محتوای قندهای محلول و میزان نشت الکترولیت ها و کاهش محتوای کلروفیل، محتوای نسبی آب برگ، حداکثر کارایی کوانتومی فتویسستم دو، غلظت یون پتاسیم و عملکرد و اجزای عملکرد در همه ارقام شد. در هر سه سطح آبیاری10% ، 40% و 70% تخلیه رطوبت قابل استفاده به ترتیب بیشترین میزان پرولین (005/1، 46/1، 97/1 میکرو مول بر گرم وزن تر) و کمترین میزان پرولین (66/0، 13/1، 46/1 میکرو مول بر گرم وزن تر) به ترتیب در ارقام kosa و regent مشاهده شد. مقایسه میانگین اثر رقم بر تعداد غلاف در بوته نشان داد بیشترین تعداد غلاف در بوته (6/10) مربوط به رقم kosa بود که با بقیه ارقام تفاوت معنی داری داشت و کمترین میزان آن مربوط به رقم regent (2/9) بود هرچند با رقم marnoo در یک گروه آماری قرار داشت. در سطح آبیاری بر اساس 10% تخلیه آب قابل استفاده رقم kosa بیشترین مقدار عملکرد دانه (با میانگین86/0 گرم در بوته) و بیشترین تعداد دانه در غلاف (18) را داشت و کمترین مقدار عملکرد دانه (47/0 گرم در بوته) متعلق به رقم 325 cr بود. با توجه به نتایج بدست آمده در بین ارقام مورد بررسی رقم kosa که از نظر محتوای کلروفیل، پرولین، قندهای محلول، پتاسیم برگ، محتوای نسبی آب برگ و عملکرد دانه در سطوح بالای خشکی نسبت به سایر ارقام میانگین بالاتری داشت به عنوان رقم متحمل به خشکی و رقم regent نیز که در سطوح بالای خشکی پایین ترین رتبه را کسب کرده است به عنوان رقم حساس به خشکی ارزیابی شد.
مژگان ملکی حمیدرضا بلوچی
چکیده ندارد.
زهرا جوادی پور محسن موحدی دهنوی
چکیده ندارد.
زینب یوسف پور علیرضا یدوی
این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای زیستی و شیمیایی نیتروژن و فسفر بر عملکرد کمی و کیفی آفتابگردان انجام شد. آزمایش به صورت اسپلیت فاکتوریل، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در تابستان 1390 اجرا شد. فاکتور اصلی شامل 4 سطح کود شیمیایی نیتروژن و فسفر (0، 33، 66 و 100 درصد کود شیمیایی نیتروژن و فسفر مورد نیاز) و فاکتور فرعی شامل فاکتوریل کاربرد کود زیستی نیتروکسین در دوسطح (تلقیح و عدم تلقیح) و کاربرد کود زیستی فسفات بارور2 در دو سطح (تلقیح و عدم تلقیح) بود. نتایج نشان داد که برهمکنش کود شیمیایی و کود زیستی نیتروکسین بر عملکرد دانه اثر معنی داری داشت، به طوری که در سطوح 0، 33 و 66 درصد کود شیمیایی، تلقیح با نیتروکسین به ترتیب باعث افزایش 64/31، 78/9 و 73/5 درصدی در عملکرد دانه نسبت به عدم تلقیح شده است؛ اما در سطح 100 درصد کود شیمیایی مورد نیاز، کاربرد نیتروکسین تفاوت معنی داری از لحاظ این صفت ایجاد نکرده است. کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی بر عملکرد روغن اثر افزایشی معنی داری داشتند، به طوری که بیشترین عملکرد روغن (1269 کیلوگرم در هکتار) مربوط به تیمار کاربرد 100 درصد کود شیمیایی مورد نیاز و تلقیح با نیتروکسین و فسفات بارور2 بود. بر درصد روغن دانه، تنها تیمارهای کود شیمیایی و نیتروکسین تأثیر معنی داری داشتند، به طوری که کاربرد 100 درصد کود شیمیایی مورد نیاز، نسبت به سطح شاهد بدون کود و همچنین تلقیح بذر با نیتروکسین نسبت به عدم تلقیح آن، به ترتیب باعث افزایش 8/17 و 63/2 درصدی این صفت شدند. همچنین کاربرد کودهای زیستی و شیمیایی نیتروژن و فسفر، عملکرد بیولوژیک، درصد و عملکرد پروتئین، تعداد دانه پر در طبق و وزن هزاردانه را افزایش دادند. مصرف کودهای شیمیایی به طور معنی داری باعث افزایش صفات مورفولوژیک آفتابگردان شد، به طوری که کاربرد 100 درصد کود شیمیایی مورد نیاز نسبت به سطح شاهد کود شیمیایی، به ترتیب باعث افزایش 92/4، 09/9، 89/10 و 24/7 درصدی در صفات ارتفاع و قطر ساقه، وزن طبق و تعداد برگ در بوته شد. کاربرد نیتروکسین و فسفات بارور2 به ترتیب باعث افزایش 75/12 و 64/23 درصدی میزان فسفر قابل جذب باقیمانده در خاک نسبت به عدم کاربرد آن ها شد. در نهایت نتایج نشان داد که تلقیح بذر آفتابگردان با کودهای زیستی، مصرف کودهای شیمیایی را تا نصف مقدار توصیه شده کاهش می دهد. این موضوع در کاهش هزینه ها و حفظ پایداری و سلامتی خاک کشاورزی تأثیر بسزایی می تواند داشته باشد.
فهیمه مردانی حمیدرضا بلوچی
به منظور بررسی عملکرد، اجزای عملکرد و پتانسیل کنترل علف های هرز دو گیاه شنبلیله و انیسون در شرایط کشت مخلوط، آزمایشی در سال زراعی 1391 در مزرعه تحقیقاتی کشاورزی دانشگاه یاسوج در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و ده تیمار به اجرا در آمد. تیمارهای آزمایش شامل 1- کشت خالص شنبلیله، 2- کشت خالص انیسون، 3- کشت مخلوط تک ردیفی، 4- کشت مخلوط دو ردیفی، 5- کشت مخلوط سه ردیفی شنبلیله و انیسون بدون کنترل علف هرز و همان تیمارها با کنترل علف هرز بودند. نتایج نشان داد که صفاتی نظیر ارتفاع بوته، تعداد شاخه جانبی، تعداد دانه در غلاف، شاخص برداشت و درصد روغن شنبلیله و همچنین ارتفاع بوته، تعداد چترک، وزن هزار دانه، شاخص برداشت، درصد روغن، کلروفیل و پروتئین دانه انیسون تحت تاثیر تیمارهای مختلف قرار نگرفتند. تیمارهای مختلف کشت مخلوط اثر معنی داری بر عملکرد دانه و عملکرد زیستی هر دو گیاه دارا بودند و کشت خالص گیاهان نیز در هر دو شرایط وجود و عدم وجود علف های هرز دارای بالاترین عملکرد دانه و عملکرد زیستی بودند. تیمارها از لحاظ صفات فیزیولوژیک نظیر عملکرد روغن، درصد نیتروژن زیست توده و پروتئین کل دانه در شنبلیله و عملکرد روغن و عملکرد اسانس در انیسون با همدیگر تفاوت معنی داری داشتند. شاخص نسبت برابری زمین در تمامی تیمارهای کشت مخلوط بالاتر از یک و بین 1/04 تا 1/39 بود که ler بالاتر از یک نشان دهنده برتری کشت مخلوط نسبت به کشت خالص در این الگوهای کشت می باشد. همچنین شاخص کاهش عملکرد واقعی (ayl) در تمامی تیمارهای مخلوط مثبت بوده که نشان دهنده سودمندی کشت مخلوط نسبت به تک کشتی هر یک از گیاهان است. زیست توده کل علف های هرز در تیمار کشت خالص بیشترین مقدار بود که این افزایش وزن خشک کل به دلیل عدم پوشش مناسب گیاه در تیمار کشت خالص، نفوذ نور به داخل پوشش گیاهی افزایش یافته و سبب رشد غیر عادی علف های هرز و افزایش زیست توده آنها می گردد.
لیلا جعفری علیرضا یدوی
به منظور بررسی اثر آسکوربیک اسید و سالیسیلیک اسید برجوانه زنی بذر و خصوصیات فیزیولوژیک گلرنگ رقم صفه تحت تنش شوری، دو آزمایش جداگانه در آزمایشگاه زراعت و گلخانه تحقیقاتی دانشگاه یاسوج در تابستان سال 1391 انجام گرفت. آزمایش اول به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار انجام گرفت که فاکتورهای آزمایشی شامل تیمارهای شوری با سه سطح (0، 90 و 180 میلی مولار نمک طعام) و پرایمینگ بذر در شش سطح (پرایمینگ با سالیسیلیک اسید 5/0 و1 میلی مولار، پرایمینگ با آسکوربیک اسید 200 و 400 پی پی ام و پرایمینگ با آب مقطر و شاهد بدون پرایمینگ) بود. در این آزمایش خصوصیات جوانه زنی بذور گلرنگ مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش دوم به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار به صورت آزمایش گلدانی انجام گرفت. فاکتورهای آزمایشی شامل تیمارهای شوری با سه سطح (0، 90 و 180 میلی مولار نمک طعام) و تیمارهای محلول پاشی در پنج سطح (سالیسیلیک اسید (1و 5/0 میلی مولار) و آسکوربیک اسید (200 و 400 پی پی ام) و شاهدبدون محلول پاشی) بود. نتایج آزمایش اول نشان داد که افزایش غلظت نمک طعام باعث کاهش معنی دار درصد و سرعت جوانه زنی، طول و وزن خشک ریشه چه و ساقه¬چه و شاخص بنیه بذر گلرنگ شد ولی تیمارهای پرایمینگ بذر نسبت به شاهد بدون پرایمینگ افزایش معنی¬داری در این صفات ایجاد نمودند. پرایمینگ با اسید سالیسیلیک 5/0 میلی مولار و آسکوربیک اسید 400 پی پی ام بیشترین میزان سرعت جوانه زنی و شاخص بنیه بذر را نشان داد. نتایج حاصل از آزمایش دوم نشان داد که افزایش غلظت نمک طعام باعث افزایش معنی دار پرولین، قندهای محلول ، نشت الکترولیت، مالون دی آلدهید و محتوای سدیم برگ و کاهش معنی¬دار رنگیزه های فتوسنتزی (کلروفیل و کارتنوئید)، محتوای آب نسبی و پتاسیم برگ شد. همچنین با افزایش شوری ارتفاع ساقه، تعداد طبق در بوته و سطح برگ هر بوته کاهش و تراکم روزنه ها افزایش یافت. محلول پاشی با آسکوربیک 400پی پی ام و سالیسیلیک اسید 1 و 5/0 میلی مولار رنگیزه های فتوسنتزی، قندهای محلول، پرولین و پتاسیم برگ را افزایش و سدیم، نشت الکترولیت و مالون دی آلدهید برگ را کاهش داد ولی تاثیر معنی داری محتوی نسبی آب برگ نداشت.
سجاد بلدی حمیدرضا بلوچی
شرایط نامساعد انبارداری، به خصوص رطوبت نسبی بالای محیط انبار و مهم¬تر از آن دمای بالا، به شدت بر کیفیت بذور روغنی اثر می¬گذارد. به منظور بررسی اثر دما، محتوای رطوبت بذر و زمان انبارداری¬ دو رقم کتان روغنی (linum usitatissimum. l) و یک رقم بالنگو (lallemantia royleana) و کمی سازی این اثر و تعیین ضرایب حیات و همچنین بررسی اثر پیش تیمار¬های متفاوت بر بهبود خصوصیات جوانه¬زنی بذور زوال یافته، دو آزمایش جداگانه در آزمایشگاه علوم و تکنولوژی بذر دانشکده کشاورزی دانشگاه یاسوج به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار انجام گرفت. فاکتورهای آزمایش اول شامل دمای انبارداری در ? سطح (??، ??، ?? و ?? درجه سانتی گراد)، محتوای رطوبت بذر در ? سطح (رطوبت اولیه، ?، ?، ?? و ??درصد) و شش زمان انبارداری (??، ??، ??، ???، ??? و ??? روز) بودند. بعد از هر ?? روز نمونه برداری در زمان¬های انبارداری، شاخص¬های جوانه¬زنی و هدایت الکتریکی اندازه¬گیری گردید. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثرات اصلی و کلیه اثرات متقابل دوگانه و سه گانه عوامل آزمایشی برای کلیه صفات شامل درصد جوانه¬زنی، درصد گیاهچه های نرمال، متوسط مدت زمان جوانه¬¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، شاخص بنیه گیاهچه وزنی، شاخص بنیه گیاهچه طولی، طول ساقه چه، طول ریشه¬چه، طول گیاهچه، وزن گیاهچه و هدایت الکتریکی در سطح احتمال یک درصد معنی دار شدند. کم¬ترین سطح زوال در رطوبت ? درصد و دمای ?? درجه سانتی گراد برای بذور مورد مطالعه مشاهده شد. پس از انبارداری، ضرایب حیات با استفاده از معادله قابلیت حیات بذر محاسبه شد. ضرایب ke، ch، cw و cq برای رقم نورمن به ترتیب 20063/5، 58970/2-، 03613/0 و 00014997/0 ، برای توده محلی بذرک قرمز 47412/4، 18536/2-، 01467/0 و 00016091/0 و برای بالنگو 72533/4، 32361/2-، 02544/0- و 00001068/0 برآورد گردید. همچنین جهت بررسی پرایمینگ روی بذور زوال یافته، آزمایش دوم به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 4 تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایش شامل سه شدت زوال (متوسط، شدید و بسیار شدید) بعد از ?? روز انبارداری بر مبنای درصد و سرعت جوانه زنی از ?? تیمار ناشی از شرایط محتوای رطوبت بذر/ دمای انبارداری (?/35، 13/25، 17/15) به عنوان فاکتور اول و فاکتور دوم پیش¬تیمار بذور در هفت سطح بذرهای تیمار نشده (شاهد)، اسموپرایمینگ با پلی¬اتیلن گلیکول (پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال) و کلرید پتاسیم 2 درصد، 50 میلی¬گرم در لیتر اسیدجیبرلیک، اسیداسکوربیک (100 میلی گرم در لیتر) و هیدروپرایمینگ به مدت 5 ساعت و هیدروپرایمینگ به مدت 8 ساعت بودند. نتایج نشان داد که اثر تیمار پرایمینگ، زوال و اثر متقابل آن ها برای درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، متوسط مدت زمان جوانه زنی، یکنواختی جوانه زنی، شاخص بنیه گیاهچه وزنی و شاخص بنیه گیاهچه طولی در سطح احتمال یک درصد معنی دار شد. بهترین پیش تیمار برای بهبود درصد جوانه زنی بذرهای زوال¬یافته، استفاده از اسموپرایمینگ با پتانسیل اسمزی 5/1- مگاپاسکال و اسید اسکوربیک (100 میلی¬گرم در لیتر) بود؛ که به ترتیب برای رقم نورمن باعث افزایش ?? و ?? درصد در زوال متوسط، ?? و?? درصد در زوال شدید و ?? و ?? درصد در زوال بسیار شدید و برای توده محلی بذرک قرمز باعث افزایش ?? و ?? درصد در زوال متوسط، ?? و ?? درصد در زوال شدید و در بذور بالنگو باعث افزایش ?? و ?? درصد در زوال متوسط، ?? و ?? درصد در زوال شدید نسبت به شاهد در همان سطح زوال گردیدند.
فاطمه امینی حمیدرضا بلوچی
تأثیر کمپوست، ورمی کمپوست و خاک اره سپیدار بر رشد و خصوصیات فیزیولوژیکی لوبیا چیتی phaseolus vulgaris l.)) رقم صدری تحت تنش فلزات سنگین چکیده تأثیر سمیت فلزات سنگین بر موجودات زنده یک نگرانی بزرگ جهانی است، سلسله گیاهان نیز از اثرات مضر قرارگیری در معرض فلزات سنگین مستثنی نیستند. کاربرد کمپوست، ورمی کمپوست و خاک اره جهت کاهش اثرات سمی فلزات سنگین، افزایش جذب و حذف آن ها از خاک به عنوان گزینه ای مناسب مطرح می باشد. بدین منظور این مطالعه با هدف بررسی برهمکنش فلزات سنگین و ترکیبات آلی بر خصوصیات فیزیولوژیک و بررسی تأثیر غلظت های انواع فلزات سنگین بر جوانه زنی لوبیا چیتی (رقم صدری) اجرا گردید. آزمایش جوانه زنی به صورت طرح کاملا تصادفی در پنج تکرار شامل غلظت های مختلف نیترات کادمیوم، نیکل و سرب و سولفات مس (25، 50، 75 و 100 میلی گرم در لیتر) و یک تیمار شاهد انجام شد. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. عامل اول شامل پنج سطح فلزات سنگین (شاهد، نیترات کادمیوم، نیترات سرب، نیترات نیکل و سولفات مس با غلظت 50 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و عامل دوم شامل ترکیبات آلی در چهار سطح (شاهد، کمپوست، ورمی کمپوست و خاک اره) بود. نتایج بخش جوانه زنی نشان داد که بیشترین سرعت و درصد جوانه زنی بذر در تیمار شاهد و کمترین آن ها در تیمار 100 میلی گرم در لیتر نیترات سرب بود. در مقایسه با شاهد، کاهش معنی داری در وزن خشک ساقه چه با افزایش غلظت فلزات سنگین مشاهده شد. نتایج مربوط به آزمایش گلخانه ای نشان داد که کادمیوم منجر به کاهش تعرق، قندهای محلول، غلاف در بوته، دانه در غلاف و وزن صد دانه و افزایش پرولین شد که کاربرد ورمی کمپوست و خاک اره باعث افزایش قندهای محلول، کاربرد کمپوست و ورمی کمپوست باعث کاهش پرولین و افزایش وزن صد دانه و استفاده از ورمی کمپوست باعث افزایش تعداد غلاف در بوته شد. کاربرد نیترات کادمیوم، نیترات نیکل و سولفات مس فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانی کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز را افزایش دادند؛ در حالیکه کاربرد ورمی کمپوست فعالیت آن ها را کاهش داد. در سطح نیترات سرب استفاده از کمپوست، ورمی کمپوست و خاک اره منجر به کاهش محتوای پرولین گردید، هم چنین کاربرد ورمی کمپوست و خاک اره باعث کاهش نشت الکترولیت ها شد. در گیاه لوبیا چیتی غلظت کادمیوم، نیکل و مس در بافت ریشه بیشتر از بافت شاخساره بود. کلید واژگان: فلزات سنگین ، جوانه زنی، خاک اره، ترکیب های آلی، آنزیم های آنتی اکسیدان
زهره دهقان محسن موحدی دهنوی
به منظور بررسی اثر اسید سالیسیلیک بر جوانه¬زنی بذر و برخی صفات فیزیولوژیک گیاه خرفه تحت تنش شوری دو آزمایش یکی در آزمایشگاه مرکزی و دیگری در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه یاسوج به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملا" تصادفی با 3 تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی در آزمایش اول شامل 6 سطح شوری (0، 60، 120، 180، 240 و 300 میلی¬مولار) و پرایمینگ بذر در 4 سطح اسید سالیسیلیک (0، 5/0، 1 و 2 میلی¬مولار) بودند. صفات درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، بنیه بذر، طول ریشه¬چه و ساقه¬چه و نسبت طول ریشه¬چه به ساقه¬چه مورد ارزیابی قرار گرفتند. اثرات ساده و متقابل شوری و پرایمینگ برای همه صفات جوانه¬زنی معنی¬دار گردید. نتایج نشان داد که افزایش شوری تا سطح 120 میلی¬مولار بر درصد جوانه¬زنی و سرعت جوانه¬زنی تأثیری نداشت؛ اما در سطوح بالاتر باعث کاهش این صفات شد. کاربرد اسید سالیسیلیک باعث کاهش درصد جوانه¬زنی و سرعت جوانه¬زنی شد. همچنین شوری بنیه بذر را به شدت تحت تأثیر قرار داد و اسید سالیسیلیک نتوانست این کاهش را جبران کند. تیمارهای آزمایش گلخانه¬ای، شامل 6 سطح شوری (0، 60، 120، 180، 240 و 300 میلی¬مولار) و 3 سطح اسید سالیسیلیک (0، 5/0 و 1 میلی¬مولار) در نظر گرفته شدند. در آزمایش گلخانه¬ای خصوصیات تعداد برگ، سطح برگ، وزن دانه، محتوای آب نسبی، مقدار پرولین آزاد برگ، پروتئین محلول برگ، میزان پتاسیم و نسبت پتاسیم به سدیم در برگ، همچنین میزان سدیم در ساقه و برگ، قندهای محلول، کلروفیل برگ، گلیسین بتائین، کارتنوئید و فلورسانس کلروفیل اندازه¬گیری شدند. نتایج نشان داد که شوری تأثیر معنی¬داری بر وزن دانه نداشت و تنها در سطح 60 و 180میلی¬مولار با کاربرد 1 میلی¬مولار اسید سالیسیلیک افزایش معنی-داری داشت. کاربرد 5/0 میلی¬مولاراسید سالیسیلیک باعث افزایش محتوای آب نسبی شد که تنها در سطح 120 میلی¬مولار معنی دار بود. اثر متقابل شوری و اسید سالیسیلیک برای مولفه های کلروفیل معنی¬دار شد. همچنین اثرساده و متقابل شوری و اسید سالیسیلیک برای پروتئین محلول برگ، پرولین، قندهای محلول و گلایسین بتائین معنی¬دار گردید. تنش شوری میزان پرولین برگ، کلروفیل برگ و سدیم در قسمت¬های مختلف گیاه خرفه را افزایش داد. در همه سطوح شوری به جز 300 میلی¬مولار کاربرد اسید سالیسیلیک باعث کاهش قندهای محلول شد. با افزایش شوری روند گلایسین بتائین افزایشی بود و کاربرد 5/0 میلی¬مولار در همه سطوح شوری به جز 0 و 60 میلی مولار باعث افزایش گلایسین بتائین شد. افزایش شوری میزان پروتئین برگ را کاهش داد وکاربرد اسید سالیسیلیک آثار حاصل از شوری را نیز شدت بخشید.
یعقوب بهزادی امین صالحی
به منظور بررسی تأثیر کودهای زیستی، آلی و شیمیایی بر عملکرد، اجزای عملکرد و اسانس گیاه دارویی انیسون آزمایشی در سال 1392 در مزرعه تحقیقاتی کشاورزی دانشگاه یاسوج در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و هفده تیمار به اجرا در آمد. تیمارهای آزمایشی شامل مصرف خالص ورمی¬کمپوست در 3 سطح صفر (شاهد)، 5 و 10 تن در هکتار وکود زیستی ازتوباکتر(بارور 1)، کود بارور 2 و ترکیب بارور 1 و 2، کود شیمیایی اوره، نانوکود زیستی و تیمارهای ترکیبی ورمی-کمپوست 2/5، 5، 7/5 تن در هکتار با کودهای زیستی بارور یک و دو و ترکیب بارور یک و دو ¬ بود. نتایج تجزیه واریانس برای تمام صفات بجز صفات دانه در چتر، وزن هزار دانه و شاخص برداشت معنی¬دار بود. مقایسه میانگین¬ها نشان داد که بیشترین نیتروژن اندام هوایی در مرحله گلدهی (0/486 درصد)، فسفر اندام هوایی در مرحله گلدهی (0/029درصد)، پتاسیم اندام هوایی در مرحله گلدهی (0/205 درصد)، کلروفیل a+b (0/410 میلی¬گرم بر گرم بافت تر)، ارتفاع (48/63سانتی¬متر)، تعداد شاخه در بوته (12/43عدد)، تعداد چتر در بوته (22/86 عدد) عملکرد زیستی (1320/94 کیلوگرم در هکتار)، نیتروژن دانه (1/390درصد)، فسفر دانه (0/029درصد)، پتاسیم دانه (1/866درصد) و درصد اسانس (2/7860) در تیمار 10 تن در هکتار ورمی¬کمپوست مشاهده شد. همچنین بیشترین عملکرد دانه (595/90 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد اسانس (16/60کیلوگرم در هکتار) در تیمار کود 10 تن در هکتار ورمی¬کمپوست بدست آمد که اختلاف معنی¬دار بین تیمار 10 تن ورمی¬کمپوست و تیمار تلفیقی 7/5تن در هکتار ورمی¬کمپوست و بارور 1 و 2 بر روی این دو صفت کلیدی مشاهده نشد و کمترین مقدار برای صفات فوق در تیمار شاهد (عدم مصرف کود) بدست آمد. در مجموع نتایج حاصله از این بررسی نشان داد کاربرد کودهای زیستی دارای نقش قابل توجهی در بهبود عملکرد کمی و کیفی گیاه دارویی انیسون بوده و می¬توان تیمار تلفیقی 7/5 تن در هکتار ورمی¬کمپوست و بارور 1 و 2 بر را به عنوان تیمار جایگزین برای 10 تن در هکتار ورمی¬کمپوست از نظر اقتصادی معرفی کرد.
سمیه نظریان علیرضا یدوی
امروزه در سامانه های تولید محصولات زراعی برای رسیدن به عملکرد بالا و کیفیت خوب، کنترل علف های هرز لازم اسـت. با توسعه ی کشاورزی تک محصولی و همچنین به علت هزینه های بالای برخی از روش های مفید جهت مدیریت علف های هرز روز به روز وابستگی به روش های کنترل شیمیایی بیشتر می گردد که این روش زیان های زیادی را به دنبال دارد. این مسئله موجب شده است دانشمندان به فکر اجرای یک سامانه مدیریت کنترل تلفیقی علف های هرز باشند. یکی از مولفه های کلیدی این مدیریت، تعیین دوره بحرانی کنترل علف هرز است. این دوره بازه زمانی در چرخه رشد محصول است که در طول آن علف هرز باید کنترل گردد تا از خسارت های غیر قابل قبول پیشگیری شود. با آگاهی از دوره بحرانی کنترل علف های هرز برای هر محصول در هر مکان، می توان زمان دقیق مصرف علف کش ها را تعیین نمود، عملیات مکانیکی کنترل علف های هرز را به حداقل ممکن رسانده و در نتیجه از فرسایش خاک جلوگیری نمود و به دلیل کاهش مقدار کاربرد علف کش ها و سایر روش های مبارزه، هزینه های مربوطه را به کمترین مقدار خود رساند.
فاطمه پاسبان حمیدرضا بلوچی
چکیده سویا با نام علمی(glycine max l.) به دلیل داشتن اسیدهای چرب غیراشباع بالا، به عنوان یک گیاه روغنی با ارزش شناخته شده است. همچنین سویا تقویت کننده خاک و دارای فواید دارویی بسیاری میباشد. آسیبهای زیست محیطی، تغییرات فیزیکی، شیمیایی و زیستی خاک و مشکلات بهداشتی در اثر مصرف کودهای شیمیایی، عملکرد محصولات و تولید مواد غذایی بشر را در آینده نزدیک دچار مخاطره خواهد کرد. با توجه به اهمیت گیاه سویا به عنوان یک گیاه روغنی با ارزش و سازگار با اقلیم ایران و همچنین عدم اطلاعات کافی در خصوص واکنشهای رشدی و عملکردی این گیاه به کودهای زیستی و آلی، این مطالعه با هدف ارزیابی اثر کودهای زیستی و آلی بر عملکرد و اجزای عملکرد سویا انجام شد.