نام پژوهشگر: زهرا فلامرزی عسگرانی
زهرا فلامرزی عسگرانی محمد بهنام فر
چکیده ویژگی بارز، روایت چندآوا، آن است که در آن قضاوت-ها و برداشت های فردی متفاوت هریک آزادانه و به دور از فشار ناشی از تحمیل نظرات راوی، فرصت بروز و تجلی می-یابند و صداهایی که در ظاهر در دو جبهه و در دو موضع کاملاً متفاوت قرار دارند، در شرایطی یکسان، به نمایش گذاشته می شوند و این امکان برایشان فراهم می شود که فارغ از جو حاکم بر داستان و حتی فارغ از هرگونه محدودیت های فکری و عقیدتی نویسنده، به مجادله و بحث با یکدیگر بپردازند. در این پژوهش با تکیه بر تعاریف متعدد چندآوایی و شناخت روایت چندآوا، ابتدا جایـــگاه چندآوایی در پنج حکایت از مثنوی و برادران کارامازوف اثر داستایفسکی به صورت جداگانه و به روش تحلیل متن بررسی گردیده و سپس مقایسه و تحلیل شده است. سپس شیوه ی به کارگیری تکنیک چندآوا ، در دو اثر مقایسه و تحلیل شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که هر چند مثنوی، اثری است منظوم که سرشار از مضامین عرفانی و معنوی است و برادران کارامازوف اثری است منثور و در بردارنده ی مسائل اخلاقی و اعتقادی، امادر هر دو اثر از شیوه ی روایت چندآوا به خوبی استفاده شده است. اما به کارگیری این شیوه در مثنوی دقیق تر و گسترده تر است. یکی از مهم ترین یافته های این رساله آن است که اهمیت شناخت روایت چندآوا در فهم مثنوی به حدی است که اگر خواننده با آن آشنا نباشد در فهم مثنوی دچار اشتباه خواهد شد. مانند آخوندزاده در داستان قوم سبا. نکته ی قابل توجه دیگر این که یکی از دلایل تفوق مولانا بر داستایفسکی در شیوه ی به کارگیری روایت چندآوا است. مولانا چنان استادانه از این تکنیک استفاده کرده که حتی برخی از دانشمندان را در فهم ابیات مثنوی دچار اشتباه کرده است. واژه های کلیدی: مولوی، مثنوی، داستایفسکی، برادران کارامازوف، روایت چندآوا، ادبیات تطبیقی، نقد ادبی