نام پژوهشگر: حمیده نیکفال

فهم در نزد گادامر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  حمیده نیکفال   علیرضا آزادی

لم هرمنیوتیک بحث درباره ی مبانی نظری تفسیر و تفهم است. هرمنیوتیک در ابتدا به مجموعه قواعد تفسیر متن مقدس می پرداخت اما بعدها معنی هرمنیوتیک توسعه پیدا کرد و به حوزه های غیر کلامی و حوزه ی فلسفی قدم نهاد تا آنجا که در اواخر قرن 20 بحث غالب فلسفه گردید. شلایر ماخر فیلسوف آلمانی هرمنیوتیک را علم یا فن نائل آمدن به تفهم می دانست. او نقطه ی شروع هرمنیوتیک مورد نظر خود را این سوال قرار می دهد که چگونه هر گفته ای(چه ملفوظ و چه مکتوب) واقعا فهمیده می شود؟ او هرمنیوتیک را هنر اجتناب از بدفهمی توصیف می کند، یعنی هرمنیوتیک را به عنوان روشی برای جلوگیری از بدفهمی می داند. بعد از او دیلتای هرمنیوتیک را مبنای روش شناختی تمام علوم انسانی می دانست. بعد از او هایدگر بود که از فهم بحث کرد. هایدگر با گذر از بحث معرفت شناسی در باب فهم آن را یک امر هستی شناختی می داند. در واقع، فهم به نظر هایدگر از ویژگی های اصیل دازاین(وجود در آنجا) می باشد.گادامر نیز به دنبال استاد خویش هایدگر، فهم را نحوه ی وجود آدمی می داند. پرسش مقدماتی گادامر این است که شرایط امکان فهم چیست؟ گادامر در موافقت با استاد خویش هایدگر فهم را ساختار اساسی جدایی ناپذیر هستی در جهان می داند و فهم را مقوم و نحوه ی وجود هستی انسان می داند. هرمنیوتیک گادامر بر جنبه ی عملی فهم تاکید می کند و علاوه بر جنبه ی عملی برای گادامر شرایطی وجود دارد که امکان فهم را آسان تر می کنند. از نظر او عواملی همچون تاریخمندی، زبانمندی، پیشداوری و سنت و گفتگو، و... فهم را امکان پذیر می کنند. از نظر گادامر افق معنایی مفسر تنها یک روی سکه ی فهم هستند روی دیگر آن همنوا گردیدن با افق معنایی خود متن است. او به دخالت دو سویه ی مفسر و خود اثر در برداشت محصولی به نام فهم اصرار می ورزد. در این رساله پس از بیان کردن تاریخچه ی هرمنیوتیک و بیان کردن دیدگاه فیلسوفان قبل از گادامر از فهم ،به ارائه ی یک تصویر شفاف و روشن از فهم در گادامر خواهیم پرداخت و وجوه اختلاف و اشتراک او را با فیلسوفان قبل از او روشن خواهیم کرد.