نام پژوهشگر: آتوسا آفاق پور
آتوسا آفاق پور هاشم داداش پور
مطالعه ساختار فضایی نظام های شهری و به طور خاص روابط بین شهری، در زمینه برنامه ریزی شهری و علوم منطقه ای برای مدتی مدید جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. غالب پژوهش ها در این خصوص، برخاسته از رهیافت اندازه مبنا، معطوف به سطح تمرکز فعالیت ها و یا کارکردها در یک مکان است، در حالی که رهیافت تعاملی و شبکه مبنا در چهارچوب نگرش های نوین، پیوستگی و ارتباطات متقابل بین مکان ها را در مطالعه ساختارهای فضایی عمده می کند و ایده پردازی روابط متقابل بین شهرها را در تقابل با پذیرش چیدمان سلسله مراتبی از فضا که در نظریات سنتی مورد پذیرش بود قرار می دهد، چراکه به واسطه تحولات به وقوع پیوسته در فن آوری های ارتباطاتی و به تبع آن اقتصاد جهانی و اثرات یکپارچه ساز جهانی شدن، مکان نه تنها جایگاه هستی شناسانه خود را از دست داده، بلکه منطق و معنای آن در متنی جدید، یعنی در" فضای جریان ها "جذب می شود و از این رهگذر سازمان یابی شهرها متاثر از آرایش فضایی روابط آن ها در فضای جریان ها خواهد بود. در حالی که غالب پژوهش های صورت گرفته در مطالعه ساختار نظام شهری کشور، به استفاده از ویژگی های مکانی نقاط، که اهمیت آن ها را به واسطه سطح تمرکز یک عامل مشخص (نظیر تعداد جمعیت ساکن) اندازه گیری می کند معطوف بوده، توجه کمتری به استفاده از داده های جریانی در چهارچوب رهیافت شبکه مبنا و سازمان یابی ارتباطی شده است. لذا در این پژوهش کوشش شده تا با بهره گیری از روش توصیفی_ تحلیلی و ابزار تحلیل شبکه _از نوع روش های رابطه ای_ ضمن تبیین مولفه ها و شاخص های تحلیل تعاملات فضایی، الگوی فضایی نظام شهری کشور، ناشی از سه نوع جریان هوایی و زمینی (در دو مُد سواری و اتوبوس) افراد در سال 1385 تعریف، و نتایج به دست آمده از آن ها با سلسله مراتب شهری مبتنی بر رهیافت اندازه مبنا (ناشی از تعداد جمعیت ساکن در سال1385 ) مقایسه شود. جریان هوایی افراد، در قالب تعاملات دوربرد و ملهم از روابط افقی بین شهرها، از نقش مکان و موقعیت آن ها (تاثیر عامل فاصله) در شکل دهی به سازمان یابی فضا می کاهد و ناظر بر کارکردهای غیر محلی و روابط افقی شهرها در چهارچوب اقتصاد کلان است که تحت نظریه مرکزیت جریانی و مدل شبکه ای قابل توضیح می باشد. جریان زمینی افراد با استفاده از اتوبوس با برعهده گیری همزمان کارکردهای محلی و غیرمحلی، نظام مکان مرکزی و شبکه ای را به طور توام بازنمایی می کند؛ در حالی که جریان زمینی افراد با استفاده از سواری، سهم بیشتری در تظاهر فضایی روابط عمودی بین شهری بر پایه آستانه های فاصله و تقاضا، برخواسته از فرآیندهای مکان مرکزی و مولفه های محلیِ محدود به حوزه نفوذ بر عهده دارد. نتایج حاکی از آن است که الگوی فضایی شبکه جریان هوایی و زمینی افراد (اتوبوس و سواری)، که هر یک انواع متمایزی از روابط فضایی را سازمانیابی می کند، به ترنیب از نوع تک مرکزی و خوشه ای است، با این وجود، در هر سه جریان، میان شهرهای مرکزی و مسلط که از روابط خارجی شهری در مقیاس وسیعتری متاثر می شوند، می توان استعاره ای از رفتار شبکه ای را یافت. سلسلسه مراتب شهری منبعث از رهیافت شبکه مبنا، که در آن کارکردهای مکان در رابطه با دیگر محل ها به وجود می آید، با سلسله مراتب نتیجه شده از رهیافت اندازه مبنا، که در آن کارکردهای مکان از ویژگی های محتویات درون مرزهای آن مشتق می شود متفاوت است؛ روابط فضایی که از نقش ظرفیت های درونی (نظیر جمعیت) و کارکردهای محلی شهرها کاسته و بر نقش ظرفیت های بیرونی آن ها در سازمان یابی فضایی سرزمین تاکید دارد، فهم ناقصی از درک ساختارهای مکانی- فضایی را بدون نظرداشت توام رهیافت اندازه مبنا و شبکه مبنا موجب می شود. از طرفی سلسله مراتب نتیجه شده از هر یک از جریان ها به سبب آن که به شیوه های متباینی که فعالیت های اجتماعی و اقتصادی توسط آن ها سازماندهی می شود اشاره دارد، نتایج متمایزی را به همراه دارد.