نام پژوهشگر: رمضان رمضانی اومالی
کژال حیدری ناصر حافظی مقدس
ریزش سنگی یکی از انواع ناپایداری های دامنه ای است که در اکثر مناطق کوهستانی دنیا رخ می دهد. سرعت بالا و وقوع ناگهانی از جمله تفاوت های ریزش سنگی نسبت به دیگر انواع ناپایداری های دامنه ای می باشد. به همین دلیل ویرانگرترین حرکت های توده ای به شمار می آیند و باعث از بین رفتن جان انسانها و ایجاد خسارات سنگین به تاسیسات، مناطق مسکونی، جاده ها، مزارع و . . . می شوند. به دلیل گستردگی ریزش های سنگی و همچنین خطرات بالای آن، در چند دهه اخیر مطالعات و کارهای زیادی در زمینه بررسی و تحقیق روی این پدیده انجام گرفته است. در کشورمان ایران نیز این روند نوپا ولی رو به افزایش است. با توجه به گستردگی مناطق کوهستانی کشور و سوابقی که در مورد خسارات ناشی پدیده ریزش سنگی وجود دارد، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری است. در این تحقیق به طور موردی پایداری دامنه های سنگی ارتفاعات تپال در شمال غربی شهر شاهرود مورد تحلیل قرار گرفته و پدیده ریزش سنگی شبیه سازی شده است. نظر به اینکه عوامل زیادی از جمله ویژگی های اقلیمی محل، سنگ شناسی منطقه، وضعیت ساختاری شامل گسلش های مهم و اصلی محل و دسته درزه های مختلف در هر محل، از عوامل تاثیر گذار بر وقوع ریزش سنگی و حتی نحوه ریزش قطعات هستند؛ جهت بررسی دقیق زمین شناسی محل نقشه زمین شناسی منطقه در مقیاس 1/10000 تهیه شده و مطالعات درزه نگاری شامل برداشت موقعیت و خصوصیات برشی درزه ها در 12 مقطع انجام گرفته است. با استفاده از این داده ها ناپایداری دامنه ای به دو روش استریوگرافیک توسط نرم افزار dips 5.103 و شبیه سازی تعادل حدی توسط نرم افزار swedge 4.078 مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل از این روش ها حاکی از پایداری دامنه های سنگی محل در شرایط استاتیک و ناپایداری آنها در شرایط دینامیک است. در صورت وقوع شرایط بحرانی یعنی بارش های شدید و متوالی و وقوع زلزله-های شدید قطعات سنگی دامنه به شدت ناپایدار خواهند بود و خطری جدی برای مناطق پایین دست خود ایجاد خواهند کرد. همچنین مکانیسم ریزش سنگی با استفاده از نرم افزار rocfall 4.039 شبیه سازی شده است. در بخش آخر نتایج شبیه سازی مکانیسم ریزش در نرم افزار arc gis 9.3 به صورت پهنه های خطر با درجات مختلف از لحاظ شدت نشان داده شده است. با رسم نقشه کاربری اراضی در منطقه مطالعاتی و روی هم اندازی آن با نقشه پهنه بندی خطر مناطق در معرض خطر مشخص شده اند. در روشی محافظه کارانه این مناطق شامل جاده سلامتی، مزار شهدای گمنام و جاده دسترسی به آن، حدود نیمی از پارک آزادی، هتل جهانگردی، بخش هایی از مناطق مسکونی پایین دست جاده سلامتی، بخش هایی از مجتمع تفریحی آبشار و جاده کاج و حواشی آن در محدوده خطر قرار گرفته اند. در بخش آخر پیشنهادهایی جهت کاهش خطر و ریسک ناشی از وقوع ریزش سنگی ارائه گردیده است.
زینب آقایی غلامحسین کرمی
منطقه پالنگان شامل بخشی از کوه های شاهو بوده که در 55 کیلومتری شمال غربی شهر کامیاران (کردستان) واقع شده است. این کوه ها در نوار مشخصی از سنگ های ژوراسیک- کرتاسه و اولیگومیوسن قرار گرفته اند که از نظر تقسیم بندی زمین شناسی در بخش زاگرس مرتفع قرار می گیرد. جهت بررسی خصوصیات هیدروژئولوژیکی و هیدروژئوشیمیایی چشمه های کارستی پالنگان، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آب چشمه ها شامل هدایت الکتریکی، اسیدیته، آبدهی، درجه حرارت، مقدار دی اکسید کربن محلول، کاتیون ها و آنیون های اصلی در طی یک سال اندازه-گیری گردید. علاوه بر این، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی رودخانه تنگیور همزمان با چشمه ها اندازه گیری گردید. در مطالعات صورت گرفته بر روی شیمی آب چشمه ها مشخص گردید که ضریب تغییرات پارامترهای مورد مطالعه زیاد بوده است که بیانگر غالب بودن جریان مجرایی در کارست های منطقه می باشد، تغییرات دبی به عنوان یک پارامتر مهم بسیار زیاد بوده و ضریب تغییرات آن 82% می باشد، شاخه نزولی هیدروگراف دارای دو شیب و می باشد که به ترتیب برابر با و می باشند. همانطور که ملاحظه می شود مقدار بسیار بزرگ است که بیانگر تخلیه سریع می باشد و دلیل آن وجود مجاری بزرگ در سفره کارستی منطقه است. ضریب تغییرات دمای آب و هدایت الکتریکی در چشمه های مورد مطالعه نیز همانند با ضریب تغییرات بده بالا می باشد که همگی بیانگر مجرائی بودن سیستم کارستی می باشند. مساحت حوضه آبگیر چشمه های کارستی پالنگان حدود 219 کیلومتر مربع برآورد شده است. از ویژگی های این حوضه وجود دره های کارستی، فروچاله های فراوان در ارتفاعات و دشت های کارستی می باشد.
نگار گوانجی محمود صادقیان
توده گرانیتوئیدی ظفرقند در 40 کیلومتری جنوب شرقی اردستان قرار دارد. این توده دارای طیف ترکیبی متنوعی متشکل از گابرو، گابرودیوریت، دیوریت، کوارتزدیوریت، گرانودیوریت و آلکالی فلدسپارگرانیت است. سنگ های میزبان آن را سنگ های آتشفشانی و آتشفشانی- رسوبی ائوسن تشکیل می دهند. سنگ های میزبان توده، توسط تعداد زیادی دایک آندزیتی با روند غالب شمال غربی- جنوب شرقی قطع شده اند. برخی از این دایک ها، توسط تودهگرانیتوئیدی ظفرقند قطع شده اند. این دایک ها به عنوان دایک های نسل اول در نظر گرفته شده اند. به علاوه، برخی دایک های آندزیتی، توده گرانیتوئیدی را قطع می کنند و به عنوان دایک های نسل دوم در نظر گرفته شده اند. براساس شواهد صحرایی، توده ظفرقند در طی یک سازوکار دو مرحله ای جایگزین شده است، که عبارتست از: 1- جایگزینی توده گابرویی تا کوارتزدیوریتی و 2- جایگزینی توده گرانودیوریتی تا آلکالی فلدسپارگرانیتی. حضور گسترده آنکلاوهای میکروگرانولار مافیک، دایک های گسیخته و متاسوماتیسم در مرز بین این دو گروه سنگی (به ویژه در منطقه برگهر) این تقسیم بندی را تأیید می کند. اندازه گیری حساسیت مغناطیسی نمونه ها نشان می دهد که مقادیر میانگین حساسیت مغناطیسی (برحسب µsi) بدین قرار می باشد: گابروها (38120)، دیوریت ها (26558)، گرانودیوریت ها (16922)، گرانیت ها و آلکالی فلدسپار گرانیت ها (9885). بدین ترتیب گابروها دارای بیشترین حساسیت مغناطیسی و گرانیت ها دارای کمترین حساسیت مغناطیسی می باشند. مقادیر بالای حساسیت مغناطیسی بیانگر آن است که این توده گرانیتوئیدی، در زمره گرانیتوئیدهای فرومغناطیس واقع می شود. این نوع گرانیتوئیدها، تقریباً معادل گرانیتوئیدهای نوع i می باشند. همچنین بر اساس نمودارهای ترمومگنتیت، عامل اصلی بروز رفتار مغناطیسی در نمونه های توده ظفرقند، مگنتیت است. بررسی مقادیر شیب خطوارگی های مغناطیسی نشان می دهد که در راستای شمال غرب- جنوب شرق که تقریباً با بخش مرکزی توده گرانیتوئیدی ظفرقند منطبق است، خطوارگی ها و برگوارگی های مغناطیسی دارای شیب زیادی هستند. ترکیب سنگ شناسی این مناطق (گابرو تا کوارتزدیوریت) و شواهد گسترده اختلاط ماگمایی در حاشیه های این مناطق، موید این موضوع است. در حاشیه غربی و شمال غربی توده گرانیتوئیدی ظفرقند، شیب خطوارگی های مغناطیسی بسیار کم است. این ویژگی همراه با شیب کم برگوارگی های مغناطیسی بیانگر آن است که این بخش از توده گرانیتوئیدی به شکل سیل جایگزین شده است. حضور آنکلاوهای میکروگرانولار مافیک بزرگ و تقریباً افقی در گرانودیوریت ها و سطح تماس تقریباً افقی سنگ های گرانودیوریتی با سنگ های آتشفشانی و آتشفشانی- رسوبی میزبان این امر را تأیید می کند. با توجّه به اصول فابریک مغناطیس، توده گرانیتوئیدی ظفرقند به 5 قلمرو (قلمروهای 1a، 1b، 2، 3، 4 و 5) تقسیم بندی شد. قلمروهای 1a، 1b، 3 و 5 دارای ترکیب گرانودیوریتی-گرانیتی می-باشند و رفتار مغناطیسی آن ها نشان می دهد که به صورت سیل جایگزین شده اند. در حالی که قلمروهای 2 و 4 به صورت مناطق تغذیه کننده عمل نموده اند. تجزیه و تحلیل نهایی داده ها نشان می دهد که توده گرانیتوئیدی ظفرقند طی دو مرحله اصلی جایگزین شده است. ابتدا سنگ های مافیک- حدواسط با ترکیب گابرو تا کوارتزدیوریت در امتداد یک زون شمال غربی- جنوب شرقی جایگزین شده اند. سپس در مرحله بعد، ماگماهای تفریق یافته در اتاق ماگمایی عمدتاً از بخش های حاشیه ای سنگ های مافیک- حدواسط به ترازهای بالاتر راه یافته و به شکل سیل گرانودیوریتی- گرانیتی جایگزین شده اند. شواهد ساختاری موجود نشان می دهد که گسل قم- زفره و شاخه های فرعی آن در جایگزینی توده های نفوذی منطقه اردستان تا کاشان سهم بسزایی داشته و توده گرانیتوئیدی ظفرقند در راستای کلی گسل ماربین- رنگان جایگزین شده است
بی بی فاطمه نعمتی رمضان رمضانی اومالی
منطقه مورد مطالعه در محدوده جغرافیایی 15/57 تا 30/57 درجه طول شرقی و 15/37 تا 30/37 درجه عرض شمالی در ناحیه شهرستان بجنورد در زون تکتونیکی کپه داغ واقع شده و بخشی از نقشه زمین شناسی 100000/1 بجنورد را در بر می گیرد. بر اساس نقشه فوق رخنمون-های سنگی در منطقه تماماً رسوبی بوده و محدوده سنی ژوراسیک تا کواترنر، شامل سازندهای کشف رود، چمن بید، مزدوران ، شوریجه، تیرگان، سرچشـمه، سنگانه،آبدراز، نهشـته های نئـوژن و کـواترنری می باشد. ناحیه مورد مطالعه تحت تأثیر فرایندهای تکتونیکی ایالت ساختاری کپه داغ قرار گرفته است و در حال حاضر تکتونیک جوان در آن کارساز است. روند عمـومی گسل ها در دو امتداد nw و ne می باشد. گسل های امتداد لغز با امتداد nw دارای طول و جابه جایی بیشتر و راستگرد، در حالیکه گسل های امتداد لغز با روند ne دارای طول و جابجایی کمتر و چپگرد هستند. در این مطالعه چین خوردگی های جوان و نیز حرکت های جدید گسل ها که بر روی نهشته های کواترنری برش ایجاد نموده اند بررسی و به تصویر کشیده شده است. بررسی زمین لرزه های تاریخی و دستگاهی منطقه نیز شاهدی گویا بر فعال بودن تکتونیک منطقه است که با فعالیت گسل های منطقه انطباق دارد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که منطقه از نظر تکتونیکی فعال و گسل های موجود توان ایجاد زلزله های مخرب را دارند. لذا با آگاهی از فعال بودن گسلها و در نتیجه لرزه خیز بودن منطقه ، مدیران و مسئولان استان بهتر می توانند جهت حفظ ، نگهداری ، مرمت و مقاوم سازی بناها ی منطقه اقدام نمـایند.
سیمین بدلو مریم شیبی
توده گرانیتوئیدی گل زرد با سنی در حدود 5±165 میلیون سال، در جوار روستای گل زرد، در شمال الیگودرز، از توابع استان لرستان واقع شده است. این توده نفوذی از لحاظ زمین شناسی در پهنه سنندج – سیرجان رخنمون دارد. این توده در بین سنگ های اسلیتی، فیلیتی و میکاشیستی (دگرگونی ناحیه ای) به سن تریاس تا ژوراسیک زیرین نفوذ کرده است. در اثر نفوذ این توده، سنگ های میزبان، تحت تأثیر دگرگونی مجاورتی قرار گرفته اند، به طوری که هاله کمضخامتی از سنگ های دگرگونی مجاورتی در حد رخساره آلبیت – اپیدوت هورنفلس پیرامون آن ایجاد شده است. گرانودیوریت ها بدنه اصلی این توده گرانیتوئیدی را تشکیل می دهند و تقریباً در سراسر توده نفوذی مورد مطالعه، رخنمون دارند.گرانودیوریت ها توسط لوکوگرانیت ها، رگهها و رگچههای آپلیتی، پگماتیتی و دایک های گابرودیوریتی قطع شدهاند. کانی های اصلی گرانودیوریت ها شامل پلاژیوکلاز، کوارتز، بیوتیت، ارتوکلاز و میکروکلین می باشد. اسفن، تورمالین، آندالوزیت، زیرکن، گارنت، موسکویت و آپاتیت از کانی های فرعی این سنگ ها محسوب می شود. لوکوگرانیت ها از مشتقات تفریق یافته این توده نفوذی هستند و در مقایسه با گرانودیوریت ها گسترش کمتری دارند. کانی های اصلی آنها شامل پلاژیوکلاز، فلدسپار آلکالن، کوارتز و مقداری تورمالین (به صورت رگه ای یا نودولی) می باشند. حضور آنکلاوهای متاپلیتی (سورمیکاسه و آندالوزیت – سیلیمانیت هورنفلسی)، آنکلاوهای سیلیسی و زینوکریست های آندالوزیت و گارنت از نشانه های بارز نوع s بودن این توده گرانیتوئیدی محسوب می شود. جهت شناسایی سازوکار جایگیری توده گرانیتوئیدی گل زرد از روش انیزوتروپی خودپذیری مغناطیسی (ams) استفاده شده است. در مجموع تعداد 217 مغزه از 75 ایستگاه نمونه برداری تهیه گردید. پس از آماده سازی نمونه ها و اندازه گیری انیزوتروپی خودپذیری مغناطیسی آنها نتایج زیر حاصل گردید: - متوسط مقادیر خودپذیری مغناطیسی میانگین (km) اندازه گیری شده بر حسب ?si برای گرانودیوریت ها 227، لوکوگرانیت ها 57 و دایک های گابرودیوریتی 585 می باشد. - گرانودیوریت ها در مجموع به دلیل دارا بودن km کمتر از ?si 500 به گرانیت های پارامغناطیس تعلق دارند و عامل اصلی ایجاد رفتار مغناطیسی در آنها، بیوتیت به عنوان یک کانی پارامغناطیس می باشد. - لوکوگرانیت ها دارای مقادیر km کمتری هستندکه با کاهش قابل ملاحظه سهم کانی های فرومغناطیس و به ویژه بیوتیت در آنها سازگار است. دایک های گابرودیوریتی دارای بیشترین km هستند، این امر با حضور گسترده هورنبلند سبز و مقادیر کمی مگنتیت، قابل توجیه است. - انواع ریزساختهای ماگمایی و ریزساختهای اندکی دگرشکل شده و دگرشکلی حالت جامد دمای بالا در این توده مشاهده شده است. به طور کلی اغلب فابریک های این توده نفوذی از نوع ماگمایی می باشند. - با توجه به روند خطواره ها و برگواره های مغناطیسی و در نظر گرفتن سایر پارامترهای مغناطیسی نظیر (km، t و ppara%) و شواهد صحرایی و ریزساختی می توان گفت این توده نفوذی از زون های تغذیه کننده ای خارج شده است که مرتبط با یک فضاهای کششی و در ارتباط با عملکرد یک زون برشی امتداد لغز راستبر بوده است. توالی تزریق با گرانودیوریت ها در غالب یک ساختار دایکی شکل بزرگ شروع شده و سپس با توده های کوچک (آپوفیز) و رگه های لوکوگرانیتی که گرانودیوریت ها را قطع نموده، ادامه یافته است. این توالی با جایگزینی دایک های مافیک – حدواسط در امتداد بازشدگی های ثانوی که بعد از جایگیری توده نفوذی اتفاق افتاده به پایان می رسد.
موسی کردوانی رمضان رمضانی اومالی
گستره مورد مطالعه در شهرستان میناب در خاور استان هرمزگان، و در فصل مشترک دو پهنه ساختاری – رسوبی زاگرس و مکران واقع شده است. دگرریختی اصلی در گستره مورد مطالعه با سازوکار چین خوردگی و گسلش صورت گرفته است. ساختارهای ناحیه که تاقدیس ها و ناودیس های موازی هستند دارای روند عمومی شمالی-جنوبی تا شمال باختری-جنوب خاوری می باشند. بیشترین تغییرات در محدوده مطالعاتی در اطراف گسل میناب می باشد. رشد چین ها تحت تأثیر گسل های معکوسی است که مرتبط با گسل میناب می باشند. در این تحقیق که در محدوده سد میناب و پیرامون آن صورت گرفته، در راستای نیل به اهداف، پژوهش در دو مرحله دنبال شده است. ابتدا فعالیت نوزمین ساختی منطقه مورد بررسی قرار گرفته و سپس جهت ارزیابی نفوذپذیری و فرار آب از توده های سنگی مخزن سد میناب مطالعات دفتری و میدانی صورت گرفته است. در بررسی زمین ساختی و فعالیت های نوزمین ساختی منطقه، گسل میناب مورد مطالعه قرار گرفت. گسل میناب در بخش شمالی خود، رسوبات کواترنری را تحت تأثیر قرار داده و آن ها را قطع کرده است. در یک مورد در خاور جاده میناب – بندرعباس و نزدیکی روستای دم شهر جایی که گسل میناب مرز آبرفت و کوه می باشد، شواهدی از این گسل بر روی رسوبات کواترنری در ترانشه حفر شده جهت پروژه های عمرانی مشاهده می شود و همچنین آثار برشی این گسل در تراس رودخانه ای در شمال خاوری روستای دم شهر بیانگر فعالیت کواترنری این گسل می باشد. از دیگر شواهد فعالیت های این گسل می توان به دگرریختی های ترشیری-کواترنری مرتبط با این گسل از جمله: 1) جابجایی راستگرد به میزان حداکثر 5/1 متر در گنگلومرای میناب به سن پلیوسن و لایه های ماسه سنگی خکو ، 2) آثار و شواهدی از روراندگی هایی با جابجایی در مقیاس سانتیمتر در نزدیکی گسل میناب، 3) ساختارهای کینک توسعه یافته توسط تعدادی گسل معکوس منشعب شده از گسل میناب در رسوبات میوسن - پلیوسن، 4) چین های مرتبط با راندگی که همگی مرتبط با گسل میناب می باشند و در لایه هایی به سن میوسن - پلیوسن رخ داده اند، 5) لغزش های رخ داده در مخزن سد میناب در امتداد گسل میناب و در اثر عملکرد این گسل، اشاره کرد که همگی حاکی از فعالیت های جدید این گسل می باشند. پس از اثبات فعالیت نوزمین ساختی گسل میناب در محدوده طرح، مطالعات بر روی مرحله دوم پژوهش یعنی ارزیابی نفوذپذیری و فرار آب از توده های سنگی مخزن سد با توجه به فعالیت گسل میناب متمرکز می شود. در این مرحله توده های سنگی اطراف سد در قالب 5 قطعه در هر جناح از نظر دو تقسیم بندی gsi و rqd مورد بررسی قرار گرفتند نتایج بدست آمده حاکی از مقادیر gsi تعیین شده در یک رنج 32 تا 48 برای کل توده های سنگی مخزن که شرایط شدیداً بلوکی و بلوکی بهم ریخته را دارا می باشند، است که در قطعه های مختلف با توجه به جنس و تعداد دسته درزه ها و خصوصیات آن ها متغییر است. همچنین در این مطالعات، rqd نسبتاً یکنواختی برای توده های سنگی هوازده در سطح برآورد شده که از نظر توصیف دییر (deere,1968) معمولاً متوسط و ضعیف شناخته شده اند و در مواردی مثل پهنه خرد شده گسل میناب از نظر کیفیت در درجه خیلی ضعیف معرفی می شوند. در ادامه با توجه به rqd بدست آمده جهت تعیین نفوذپذیری توده های سنگی و حجم آب نفوذی از این سنگ ها از مدل تجربی hc که بر پایه چهار پارامتر rqd، di، gcd و lpi استوار است استفاده شده است که نتایج بدست آمده به صورت زیر می باشد: - ارزیابی نفوذپذیری توده های سنگی بر اساس مدل تجربی استفاده شده بیانگر نفوذپذیری بیشتر برای توده های سنگی متأثر از فعالیت ها و عملکرد گسل میناب در مخزن و همچنین پهنه خرد شده گسل میناب می باشد. - بر اساس نفوذپذیری بدست آمده از هر قطعه در دو جناح سد و همچنین q دبی جریان مربوط به آن ها می توان گفت که توده های سنگی متأثر از گسل میناب و پهنه خرد شده این گسل از مهمترین محل ها و همچنین توده های سنگی در تکیه-گاه های محور سد که در حالت بحرانی دارای گرادیان هیدرولیکی زیادی است و باعث انتقال میزان قابل توجهی آب به درون رودخانه پایین دست سد می شود، محل های مستعد و اصلی در فرار آب به شمار می روند. - دبی جریان آب نفوذی در مخزن در حالت حداکثر تراز آب، با توجه به نفوذپذیری بدست آمده توسط مدل hc و بر اساس حداکثر نفوذپذیری 6- 10×93/2 متر بر ثانیه برابر با 062/0 متر مکعب بر ثانیه می باشد که باعث فرار آب 98/1 میلیون متر مکعب در سال می شود. - نتایج بر اساس نفوذپذیری تعریف شده (نفوذپذیری آستانه 5- 10)، نشان می دهد که دبی جریان آب نفوذی در مخزن در حالت حداکثر تراز آب، با توجه به نفوذپذیری بدست آمده توسط مدل hc برابر با 29/0 متر مکعب بر ثانیه می باشد که باعث فرار آب 21/9 میلیون متر مکعب در سال می شود.
سکینه شکاری محمود صادقیان
بر اساس اندازه گیریهای صورت گرفته مقدار خودپذیری مغناطیسی (km) بر حسب µsi در واحدهای سنگی مختلف سازنده توده گرانیتوئیدی درّه باغ عبارت است از: گرانودیوریتها (285)، لوکوگرانیتها (47)، میگماتیتها (434) و آنکلاوهای سورمیکاسه (389). خطواره های مغناطیسی مبتنی بر مقادیر برداری k1 و الگوی توزیع آنها معرّف آن است که این توده گرانیتوئیدی به سه قلمرو و زیر قلمرو (a1, a2 و b) قابل تقسیم است. در زیر قلمروهای a1 و a2 یا به عبارت کلی تر قلمرو a خطواره ها غالباً به سمت شمال می باشند. در حاشیه جنوبی و غربی توده خطواره های قلمرو دارای شیب بیشتری هستند. به سمت شرق شیب خطواره ها کاهش می یابد. میانگین کلی خطواره ها در قلمرو برابر است با: 19/358. در بخش میانی توده (قلمرو b) خطواره های مغناطیسی غالباً به سمت شرق جنوب شرق آرایش نشان می دهند و دارای میانگین کلی 20/120 می باشند. از آنجاییکه خطواره های مغناطیسی معادل الگوی جریان ماگما در نظر گرفته می شوند می توان نتیجه گرفت که این دو قلمرو با اندکی تأخیر زمانی نسبت به یکدیگر جای گرفته اند. بر اساس همگرایی خطواره های مغناطیسی در قلمرو های a2 و a1 و شواهد ناشی از تزریق مکرر ماگما در قلمرو b (قطع شدن قلمرو توسط گرانیت های تورمالین دار) جایگیری قلمرو a بر b تقدم داشته است. در ضمن الگوی توزیع برگواره های مغناطیسی در هر دو قلمرو یکسان می باشد. این امر نشان می دهد که سازوکار غالب موثر در جایگیری توده گرانیتوئیدی درّه باغ در طول دوره تشکیل آن تغییر چندانی نداشته است. با توجه به مبانی تعبیر و تفسیر پارامترهای مغناطیسی توده گرانیتوئیدی درّه باغ به شکل یک سیل نسبتاً بزرگ جای گرفته است. در ضمن جایگیری این توده در ارتباط با عملکرد یک زون برشی راستبر در یک رژیم ترافشارشی (transpression) صورت گرفته است. نقشه های نشان دهنده تغییرات مقادیر p و t و همچنین مطالعه ریزساختها نشان می دهد که دگرشکلی از سمت غرب به شرق افزایش یافته است. این امر توسط تشکیل ساب گرین شدن، ایجاد ماکل مکانیکی، تغییر سیستم کانی شناسی، بروز خاموشی شدید و ... تأیید میگردد. از ساختارهای میکروسکپی میکاهایی که تحت تأثیر تنش به صورت میکا ماهی ظاهر شده اند راستگرد یا چپ گرد بودن زون های برشی استنباط می گردد. میکا ماهی های موجود در زون های برشی توده گرانیتوئیدی درّه باغ ، وجود زون برشی راستگرد را تأیید می کنند. خاستگاه ساختاری این توده های گرانیتوئیدی، فضاهای کششی(extensional shear fractures) محصول رژیم تکتونیکی ترافشارشی (transpression) در فرایند همگرایی ارزیابی می گردد. پهنه های برشی امتدادلغز، همسو با تکتونیک برشی ( synthetic shear zones) می باشند (محجل، 1384). حوضه های کششی جدایشی (pull-apart) نوعی از شکستگیهای کششی هستند. این ساختارها زمانی تشکیل می شوند که بین قطعات گسلی کشش حاکم باشد (کیم و همکاران ، 2004). فضای کششی که در این ارتباط تشکیل می شوند، محیط مناسبی برای جایگزینی توده های گرانیتوئیدی می باشند. بر طبق مدل کاسترو 1986، اعمال نیروی برشی راست بر در منطقه موجب ایجاد فضای z شکل در بین صفحه برشی شده و در نتیجه مکان مناسب برای جایگیری توده گرانیتوئیدی تشکیل شده است (محجل و فرگوسن، 2000). این شرایط جایگیری با نتایج حاصل از مطالعات فابریکهای مغناطیسی توده گرانیتوئیدی درّه باغ بسیار سازگار می باشد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که توده مورد مطالعه تحت تأثیر یک تنش ترافشارشی راستبر با روند شمال غرب- جنوب شرقی در منطقه نفوذ کرده است و با شیب بسیار کم شبیه یک سیل بزرگ جای گرفته است. با توجّه به وضعیّت خطواره های مغناطیسی مشاهده میشود که شیب خطواره های مغناطیسی در حاشیه های غربی و جنوب توده بیشتر است. این موضوع مشخص می سازد که ماگمای سازنده این توده از حاشیه های غربی و جنوبی به سمت بالا صعود کرده است. با توجه به مجموع ملاحظات زمین شناسی، یک ساختار سیل مانند بزرگ برای مدل جایگیری توده می توان در نظر گرفت که زون تغذیه کننده آن در حاشیه غربی و جنوبی توده گرانیتوئیدی درّه باغ واقع است. حضور میگماتیتها، توده های کوچک مقیاس دیوریتی و گسیختگی دیوریتها در این منطقه، موید اظهارات فوق است. خاستگاه ساختاری اکثر قریب به اتفاق توده های نفوذی زون سنندج سیرجان در فضاهای کششی محصول رژیم تکتونیکی ترافشارشی در فرایند همگرایی در نظر گرفته شده اند. با توجّه به وضعیّت خطواره ها و برگواره های مغناطیسی و شیب کم تا متوسط آن ها، استنباط می شود که ماگما ابتدا تحت تأثیر تکتونیک ترافشارشی به لایه های بالاتر صعود کرده و به صورت یک سیل بزرگ در بین لایه های سنگ میزبان از سمت شمال غرب به جنوب شرق تزریق شده است فضای کششی ایجاد شده به همراه باز شدن و چرخش به شکل عدسی در آمده و با ادامه چرخش فضای بیشتری برای نفوذ توده باز شده است و سرانجام توده گرانیتوئیدی درّه باغ در موقعیّت فعلی خود با راستای شمال غرب جنوب شرق قرار گرفته است
فائزه بوالحسنی پرویز امیدی
در این پژوهش گسلش فعال و لرزه خیزی محدوده شهر قم (محدوده ای به شعاع 150 کیلومتر به مرکزیت شهر قم) مورد ارزیابی قرار گرفته است. نقشه گسل های فعال منطقه بر پایه اطلاعات نقشه-های زمین شناسی 1:100000، تصاویر ماهواره ای و مطالعات پیشین تهیه گردید. رژیم تکتونیکی منطقه فشاری همراه با برش راست بر می باشد و گسل ها روند کلی شمال باختری-جنوب خاوری (روند زاگرسی)، خاوری-باختری، شمال خاوری-جنوب باختری دارند. گسل های با روند زاگرسی سازوکار معکوس راست گرد دارند. در مطالعات صحرایی انجام شده مشخص گردید که سطوح گسل های رخنمون یافته اغلب جوان بوده و خش لغزهای موجود بر روی سطح گسل به طورکامل مشخص است. از جمله شواهد جوان بودن گسل ها به افرازهای گسلی، آبراهه های جابجا شده، مورفولوژی مخروط افکنه ها، پشته های مسدود کننده، تصاویر ماهواره ای، حوضه آبریز نامتقارن، دره های v شکل، قطع شدگی عوارض و ... می توان اشاره نمود. در این مطالعه تعدادی از گسل های فعال و تأثیرگذار در لرزه خیزی شهر قم مورد قطعه بندی قرار گرفت . توان لرزه زایی هر یک از قطعات تعیین گردید. همچنین بر اساس اطلاعات لرزه ای موجود برای گسل های منطقه، اعم از زمین لرزه های تاریخی و دستگاهی، و شواهد نوزمین ساختی فعالیت گسل های منطقه درجه بندی گردید. گسل های قم-زفره، کوشک نصرت، راندگی شمال تهران، راندگی شمال اشتهارد، گرمسار، ایپک، مهرآباد، ایندس، بیدهند، کهریزک، شمال ری، جنوب ری و میم-قه به عنوان گسل فعال قطعی معرفی می شود. کلمات کلیدی: قم، گسل فعال، نوزمین ساخت، قطعه بندی، درجه فعالیت
فاطمه علیزاده صوری رمضان رمضانی اومالی
به منظور تحلیل تنش دیرینه در بازه زمانی نورین تا باژوسین زیرین و همزمان با رسوبگذاری گروه شمشک در دره بلده واقع در زون ساختاری البرز مرکزی، تعداد 373 سطح گسله به همراه خش لغزهای آن در قالب 29 ایستگاه برداشت گردید. در 24 ایستگاه بواسطه وجود گسل های همزمان با رسوبگذاری (265 سطح گسله) مناسب برای تعیین سوی تنش دیرینه انتخاب گردید. برای تحلیل تنش مسبب این گسل ها از روش وارون سازی جدید (new direct inversion method, invd) استفاده شده است. با توجه به نتایج بدست آمده از تحلیل این ایستگاه ها و حضور غالب گسل های نرمال همزمان با رسوبگذاری گروه شمشک، مشخص شد که در زمان نورین تا باژوسین زیرین، رژیم زمین ساختی کششی در منطقه حاکم بوده که همین امر بهمراه فرونشست حرارتی سبب افزایش ستبرای این گروه چینه شناسی گردیده است. با توجه به جهت گیری 3? بدست آمده از تحلیل گسل های نرمال فعال در زمان رسوبگذاری گروه شمشک، سوی کشش در دو راستای اصلی ene (°060) و nne (°024) تشخیص داده شد. هم چنین یک جهت کشش فرعی در راستای wnw (°312) نیز مشاهده شده است که بیانگر وجود حوضه های برشی- کششی در منطقه می باشد. طی تریاس- ژوراسیک لبه جنوبی لورازیا به سمت جنوب حرکت کرده (از حدود مدار 30 درجه به 15 درجه) و همچنین راستای آن در حدود 40-50 درجه در جهت عقربه های ساعت گردش می کند. این امر باعث می شود که در ابتدای رسوبگذاری گروه شمشک کشش شمالی- جنوبی حاکم باشد که پس از گردش صفحه لورآزیا، کشش شمال خاوری- جنوب باختری غالب شده است؛ بعلاوه در طی نورین- رتین و توآرسین- آلنین رسوبگذاری و فرونشست حوضه رسوبی شمشک شدیدتر بوده است، این امر سبب شده تا راستاهای اصلی ذکر شده بصورت مجزا از هم مشاهده شوند. کششی فرعی که در راستای wnw-ese (°312- °276)، مشاهده می شود؛ در واقع چرخش 90 درجه ای (جابجایی) همان راستای کشش اصلی شمالی- جنوبی است. هنگامی که نسبت ? به صفر نزدیک (کمتر از4/0) میشود احتمال جابجایی بین محورهای 2? و 3? بالا میرود، و حوضه هایی با ساختار کششی دوجهتی شکل می گیرند. در حدود 70% از ایستگاه هایی که کشش wnw-ese را نشان می دهند، نسبت ? پایینی دارند؛ که همین امر می تواند توجیه کننده جابجایی محور 3? آنها با 2? راستای اصلی کشش باشد. یکی از علل جابجایی بین محورهای اصلی تنش، انیزوتروپی لیتوسفر در آن ناحیه است. در نتیجه می توان اینگونه نوشت که در نواحی ایستگاه های فوق الذکر و همچنین ایستگاه هایی با سیستم امتدادلغز که جهت 3? در آنها با این راستای کشش همراه است؛ انیزوتروپی در سنگ های پوسته ای حوضه تشکیل، بالا بوده است.
مجتبی آدینه وند رمضان رمضانی اومالی
در این مطالعه تحلیل قطعی و احتمالاتی خطر لرزه در شهرستان بابل صورت گرفته است. به این منظور منطقه ای به شعاع 150 کیلومتر از مرکز شهر بابل برای مطالعه انتخاب شد. با مطالعه زمین ساخت منطقه، نحوه ی توزیع مراکز سطحی زلزله ها و همچنین اطلاعاتی از قبیل نقشه های زمین شناسی 11 چشمه ناحیه ای در منطقه مدل شدند. جهت انتخاب روابط تجربی مناسب برای ارزیابی بیشینه بزرگای چشمه های خطی از میان روابط موجود 5 رابط? انتخاب شدند. سپس نتایج این روابط با بزرگی و طول گسلش گزارش شده از زلزله های بزرگتر از 6 ریشتر دهه های گذشته کل کشور مقایسه گردید. در نهایت دو رابط? نوروزی و ولز و کوپر اسمیت به عنوان روابط مناسب منطقه معرفی شد و از نتایج میانگین دو رابط? مزبور بیشینه بزرگای چشمه های خطی برآورد گردید. جهت انتخاب رابط? کاهیدگی مناسب نیز داده های شتاب نگاشت مربوط به زلزله بلده (خرداد ماه 1383) با چهار رابط? کاهیدگی جوینر و بور (1981)، آمبرسیز و داگلاس (2003)، کمپل و بزرگ نیا (2003) و خادمی (2002) که نسبت به بقیه از اهمیت و کاربرد بالاتری برخوردار بودند مقایسه شد و نهایتاً دو رابط? جوینر و بور (1981) و کمپل و بزرگ نیا (2003) به عنوان روابط مناسب منطقه انتخاب شدند. نتایج ارزیابی شتاب به روش تحلیلی نشان می دهد که بیشینه شتاب افقی مربوط به قطعات 1 و 2 گسل خزر و همچنین قطعه 1 گسل شمال البرز می باشد که به ترتیب دارای مقادیر بیشینه شتاب g 36/0، g 30/0 و g 21/0 می باشند. همچنین مقادیر بیشینه شتاب عمودی برای قطعات گسلی منطقه محاسبه شده و مطابق نتایج حاصله مقادیر بیشنه متعلق به قطعات 1 و 2 گسل خزر و همچنین قطعات 1 و 2 گسل شمال البرز می باشد که مقادیر بیشینه شتاب برای آن ها به ترتیب g 36/0، g 29/0، g 18/0 و g 18/0 می باشند. به منظور در نظر گرفتن عدم قطعیت در تحلیل خطر به روش تعیینی از روش درخت منطق برای 11 چشمه ی ناحیه ای استفاده شد. مطابق نتایج بدست آمده، چشمه های شماره 1، 2 و 3 به ترتیب با مقادیر g 38/0، g 33/0 و g 21/0 دارای بیشترین شتاب افقی می باشند. در بخش تحلیل خطر احتمالاتی با فرض ثابت بودن ?، مقادیر ? برای هر کدام از سرچشمه های لرزه زا نرمال شد. سپس با استفاده از نرم افزار seis risk iii بیشینه شتاب افقی در تراز طراحی معادل 10/0 و 20/0 احتمال افزونی در طول عمر 50 سال (به ترتیب معادل دوره بازگشت 475 و 2475 سال) برای محدود? شهر به ترتیب بین ترازهای شتاب g 09/0 تا g 12/0 و g15/0 تا g 2/0 بدست آمد. همچنین مقادیر بیشنه شتاب قائم در دو دوره بازگشت 475 و 2475 سال به طور تقریبی به ترتیب g 125/0 و g 2/0 می باشد. در نهایت با توجه به اهمیت طیف پاسخ سنگ کف مقادیر این پارامتر برای دوره بازگشت 475 سال با توجه به نتایج میانگین داده های حاصل از 2 رابط? جوینر و بور و کمپل – بزرگ نیا محاسبه شد. مطابق نتایج بدست آمده در این دوره بازگشت در پریود 5/0 ثانیه نسبت به سایر پریودها بیشترین مقدار طیف پاسخ را که معادل g 28/0 می باشد را شاهد هستیم.
مهدی سعیدیان رمضان رمضانی اومالی
سد مخزنی شهید رجایی در 40 کیلومتری جنوب شهر ساری و بر روی رودخان? تجن احداث شده است. ناحی? مورد مطالعه شعاع 100 کیلومتری از ساختگاه سد شهید رجایی می باشد که دامن? شمالی و جنوبی البرز خاوری و بخشی از ایران مرکزی را در بر می گیرد. در این تحقیق گسل های محدود? مطالعاتی در دو حوز? 30 و 100 کیلومتری مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات انجام گرفته در حوز? 30 کیلومتری، منجر به شناسایی و معرفی گسل های مرگاو، تلاوک، شالمک، مجید، ولیک بن، جورجاده، خرم آباد و زیرآب با سازوکار غالب معکوس و گسل سوخته سرا با سازوکار غالب امتدادلغز چپ بر گردید. در بررسی های صورت گرفته بر روی زمین لرزه های به وقوع پیوسته در محدود? مورد مطالعه، ژرفای 2±11 کیلومتر به عنوان لای? لرزه زا در نظر گرفته شد. طی مطالعات انجام یافته بر روی گسل های شمال البرز، خزر و مشا در شعاع مطالعاتی، گسل شمال البرز و خزر به سه قطعه و گسل مشا به دو قطعه تفکیک گردیدند. با ارزیابی حریم گسلش (عرض پهن? گسیختگی) برای گسل های محدود? مورد بررسی، پهن? گسیختگی گسل شمال البرز بخش قابل توجهی از مخزن سد شهید رجایی را در بر می گیرد. شهرهای ساری، قائم شهر، نکا و بهشهر نیز در پهن? گسیختگی گسل خزر قرار می گیرند. درجه بندی فعالیت گسل ها براساس بُعد فرکتالی گسلش و زمین لرزه نشان داد که گسل های شمال البرز، دامغان، بادله، لَله بند، سوخته سرا و گرمسار دارای درجه فعالیت بالا می باشند. با درجهبندی فعالیت گسل ها براساس گشتاور لرزه ای و نرخ لغزش، گسل های دامغان و مشا دارای میزان لغزش کم و در نتیجه مسبب زمین لرزه های بزرگ با دوره بازگشت طولانی خواهد بود. با توجه به نتایج نقش? پهنه بندی پتانسیل لرزه زایی می توان گفت که در بخش جنوبی ساختگاه سد شهید رجایی، پهنه ای با پتانسیل لرزه زایی بالا وجود دارد که در ارتباط با گسل های فعال و لرزه زای آستانه، فیروزکوه و مشا می باشد. با تحلیل خطر زمین لرزه به روش تعیینی، قطع? شمار? دو گسل شمال البرز با توان لرزه زایی 8/6=ms، دارای بیشینه مقادیر شتاب افقی و قائم به ترتیب معادل g48/0 و g34/0 میباشد. در تحلیل خطر زمین لرزه به روش احتمالاتی، شتاب افقی و قائم در دوره بازگشت 100 ساله (معادل با عمر مفید سد) به ترتیب معادل g25/0 و g12/0 می باشد. همچنن نتایج این مطالعه نشان داد که لرزه خیزی القایی عمدتاٌ در اثر کاهش تراز آب به وقوع می پیوندد و این زمین لرزه ها در بخش جنوبی ساختگاه سد و در مجاورت گسل شمال البرز فراوانی بیشتری دارند.
پویان رمضانی بشلی رمضان رمضانی اومالی
با توجه به قرارگیری ایران در کمربند زلزله خیز آلپ هیمالیا، زمین لرزه ها به عنوان مخرب ترین حادثه طبیعی، عامل تلفات بشری و خسارات اقتصادی قابل توجه در کشور محسوب می شوند. در طول تاریخ، زمین لرزه های ویرانگری مناطق مختلف کشورمان را لرزانده و باعث مرگ و میر تعداد زیادی از هم وطنانمان گردیده اند، از همین رو در این تحقیق به بررسی مسائل مرتبط با پیش بینی زلزله با استفاده از پیش نشانگر پیش لرزه پرداخته شد. برای انجام این کار ابتدا با استفاده از داده های لرزه ای موجود در کاتالوگهای زلزله یک بانک اطلاعاتی برای پیش لرزه های کشور تهیه شد. پس از پالایش کاتالوگها و جداسازی پیش لرزه ها از لرزه های اصلی با اعمال عملیات دیکلاسترینگ به روش گاردنر و نوپوف 1974 بر روی داده ها نقشه پیش لرزه های کشور را برای لرزه های بزرگتر از 5 تهیه گردید. سپس عملیات خوشه بندی بر روی داده های پیش لرزه ای اجرا گشت. برای این بخش ابتدا از الگوریتم خود سازمان دهنده(som) کوهونن برای تعیین اعداد اولیه تعداد خوشه ها و سپس الگوریتم خوشه بندی k-means برای 5 تا 15 خوشه اجرا گشت و با توجه به میزان شاخص سیلوئت تعداد 6 خوشه را برای داده های پیش لرزه ای کشور تعیین شد.سپس خوشه های بدست آمده با استفاده از آزمونهای دانکن و توکی گروه بندی و با توجه به نتایج خوشه بندی و گروه بندی، نقشه زون بندی پیش لرزه های ایران تهیه گشت و زون انتقالی زاگرس – مکران به عنوان اصلیترین زون پیش لرزه ای ایران معرفی شد. پس از مشخص شدن زون اصلی پیش لرزه ای به سراغ مدلسازی جهت پیش بینی زلزله با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی رفته و مدلسازی برای دو حالت پیش بینی و طبقه بندی انجام شد. نتایج پیش بینی نسبتا ضعیف و با ضریب همبستگی در حدود 65 درصد بود ولی نتایج طبقه بندی از صحت بسیار بالایی برخوردار بود. پس از انجام مدلسازی به معرفی زون انتقالی زاگرس – مکران از لحاظ وضعیت تکتونیکی پرداخته و گسلهای اصلی منطقه را معرفی شدند. در نهایت پارامترهای لرزه خیزی این زون موردبررسی قرار گرفت. مقدار های a، bو بزرگای کاملی برای این منطقه برای سالهای 2006 تا 2012 محاسبه و نقشه آنها تهیه گشت. مقدار بدست آمده برای مقدار b در حدود 8/0 مقدارa6/5 و بزرگای کاملی 2/3 محاسبه شده است. مقدار a سالانه در حدود 8/4 بدست آمده است. تغییرات پارامترهای لرزه خیزی وجود پریودهای شبه تناوبی 2 ساله را برای این منطقه نشان می دهند.
ندا رضازاده رمضان رمضانی اومالی
چکیده کوه آصف در شمال شهر شیراز قرار داشته که بخشی از جنوبباختری زاگرس چینخورده است. ناحیهی زاگرس چینخورده یکی از مناطق فعال زمین ساختی ایران به شمار میآید. در این منطقه سازندهای سنوزوئیک بر اثر فرایندهای تکتونیکی دچار چینخوردگی شدهاند. نتایج بررسیها نشان میدهد که سطح محوری چینخوردگیها در این منطقه دارای روند غالب شمالباختر- جنوب خاور میباشد، یعنی از روند عمومی زاگرس تبعیت میکند. این چینها از لحاظ هندسی و طبقهبندی fleuty, (1964)، بر حسب شیب سطح محوری و میل خط لولا، در سازندهای مربوط به سنوزوئیک در ردهی چینهای، upright- gentely plunging, steeply inclined- gentely plunging, steeply inclined- moderately plunging, upright- moderately plunging, upright- sub- horizontal, moderately inclined- sub- horizontal, moderately inclined- gentely plunging و بر حسب زاویهی بین یالی در ردهی چینهای closeوopen، قرار میگیرند. بر اساس طبقهبندی rickard (ragan, 2009) چینهای منطقهی مورد مطالعه بر اساس شیب محور و سطح محوری و ریک محور در ردهی چینهای upright folds, horizontal folds, inclined folds قرار میگیرد. رشته کوه آصف از شمال به وسیله گسل کته و گسل زرقان و از جنوب به وسیله گسل صدرا محدود شده است. گسل صدرا و گسل زرقان گسلهایی هستند، که از رسوبات کواترنری عبور میکنند، همچنین این گسلها مرز واحدهای سنوزوئیک را در دامنههای شمالی و جنوبی آن تشکیل میدهند. بررسی تصاویر ماهوارهای و بازدیدهای صحرایی نشان میدهد که گسل کته، صدرا و زرقان همگی از نوع معکوس با مولفهی امتدادلغز راستبر میباشند. همچنین گسل عرضیf4 با راستای شمالخاور- جنوبباختر دارای سازوکار معکوس با مولفهی امتدادلغز راستبر میباشد. فعالیتهای ریختشناسی منطقه با نشانههایی مانند اختلاف توپوگرافی در منطقه، پرتگاههای گسلی، درهی گسلی، افرازهای گسلی و جابجایی راستبر آبراههها که سیمای زمینریختی منطقه را تحت تأثیر قرار داده است میتوان اشاره کرد. واژههای کلیدی: کوه آصف، چینخوردگی، کته، صدرا، زرقان، نوزمینساخت، ریختزمینساخت.
حمید روح افزا رمضان رمضانی اومالی
منطقه شیربند قسمتی از حوضه رسوبگذاری البرز شرقی است که در شمال دامغان واقع شده است. مطالعات چینه نگاری در این منطقه وجود واحدهای سنگی پالئوزوئیک، مزوزوئیک، سنوزوئیک با روند شرقی - غربی تا شمال شرق - جنوب غرب را نشان می دهد. در این تحقیق ویژگی های سینماتیکی و حرکتی گسل ها و چین های موجود در منطقه و هم چنین تحلیل میدان تنش منطقه مورد بررسی قرار گرفته است. گسل های اصلی موجود در منطقه دارای امتداد شرقی - غربی تا شمالِ شرق - جنوب غرب با سازوکار چپ لغز و معکوس هستند. گسل هایی با چنین سازوکار و آرایش هندسی با الگوی ترافشارشی چپ گرد ناحیه ای (البرز شرقی) انطباق دارد. مطالعاتِ ساختاری چین های موجود در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که چین های اصلی موجود در ناحیه دارای روند شرقی - غربی تا شمال شرق - جنوب غرب می باشند که این سوگیرش و جهت گیری را می توان به حرکت رو به شمال صفحه عربی نسبت داد. اکثر چین های اصلی موجود در ناحیه بر اساس دسته بندی زاویه بین یالی (fluety 1964)، در محدوده چین های باز قرار می گیرند. بررسی ساختاری چین ها و گسل های موجود در منطقه نشان می دهد میدان تنش بیشینه حاکم بر منطقه دارای روندی شمالی - جنوبی می باشد. علاوه بر چـین ها و گسل هـا، غارشیربند از دیگر ساختارهای موجود در جنوب منطقه مورد مطالعه می باشد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که تکتونیک حاکم بر منطـقه نـقش مهمی در چگونـگی شکل گیری و گسترش این غار داشته است. سطوح گسلی و هم چنین خطواره های درزه ای مشاهده شده در این غار می تواند شاهدی برای این موضوع باشد.
نقی میربیگی رمضان رمضانی اومالی
موقعیت قرار گرفتن ایران در کمربند کوهزایی آلپ هیمالیا باعث شده یکی از مناطق فعال زمین باشد، و لذا شناسایی گسل های فعال و مناطق فعال تکتونیکی یکی از دغدغه های ما می باشد. برای شناسایی گسل های فعال راه های مختلفی وجود دارد که یکی از روش های مناسب استفاده از شاخص های مورفوتکتونیک است و مزیت آن این است که در زمان کوتاه می توان مناطق وسیعی را مورد بررسی قرار داد. در این تحقیق با استفاده از شاخص های پیچ وخم کوهستان (smf)، شاخص شکل حوضه آبریز (bs)، عدم تقارن حوضه زهکشی (af)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (sl)، منحنی هیپسومتری و انتگرال هیپسومتری(hi) در ناحیه میامی فعالیت بخشی از گسل میامی مورد مطالعه قرار گرفته است. شاخص smf در قطعه یک 33/1در قطعه دو 21/1 و در قطعه سه 31/1می باشد (این عدد هرچه به یک نزدیک تر باشد منطقه فعال تر است). شاخص شکل 12 حوضه آبریز منطقه مورد ارزیابی قرار گرفت که بیشترین مقدار 28/3 یعنی یک حوضه نسبتا طویل (فعالیت تکتونیکی متوسط) مربوط به حوضه شماره 8 و کمترین مقدار یعنی 39/1(فعالیت تکتونیکی پایین) مربوط به حوضه 12 به دست آمد. شاخص عدم تقارن زهکشی برای 12 حوضه محاسبه شده که متقارن ترین، حوضه 12 (فعالیت تکتونیکی پایین) و کمترین تقارن هم مربوط به حوضه 5 (فعالیت تکتونیکی بالا) می باشد. شاخص گرادیان طولی رودخانه برای 12حوضه آبریز محاسبه شده که حوضه شماره 5 با 92/463 بالاترین میانگین را دارا بوده و در رده 2 فعالیت تکتونیکی قرار می گیرد. با مشخص کردن شاخص نسبی فعالیت تکتونیکی(iat) برای منطقه، حوضه های 5، 7، 8 و 10 در رده 2 و حوضه 4، 11 و 12 در رده 4، بقیه حوضه ها در رده 3 قرار می گیرند.
هادی زیادی رمضان رمضانی اومالی
منطقه نکارمن – تاش بخشی از واحد زمین ساخت البرز شرقی می باشد. گسل های مهمی همچون گسل شاهوار و سیاه مرز کوه و نیز چین هایی ازجمله تاقدیس نکارمن و ناودیس کوه میشی از ساختارهای این منطقه می باشند. به منظور مورفومتری و ارزیابی فعالیت نو زمین ساختی منطقه، با استفاده از داده های مدل رقومی (dem) در نرم افزارهای10 arc gisو global mapper 10 شاخص های ژئومورفیکی سینوسیتی جبهه کوهستان (smf)، نسبت پهنای دره به عمق دره (vf)، عدم تقارن آبراهه در حوضه آبریز (af) و انتگرال و منحنی هیپستومتری (hi)، در این منطقه محاسبه گردید. برای اینکه امکان تفکیک و درجه بندی نسبی میزان فعالیت تکتونیکی در قسمت های مختلف این منطقه فراهم شود، با توجه به نقشه توپوگرافی و شبکه ی زهکشی، پنج حوضه آبریز انتخاب شد. سپس با استفاده از شاخص کلی latindex of relative(tectonics) حوضه های منطقه ازنظر فعالیت تکتونیکی نسبی در 4 رده: خیلی بالا، بالا، متوسط و پایین طبقه بندی شده است. با توجه به این طبقه بندی، اکثر حوضه های پنج گانه موردبررسی، در رده 2 قرار می گیرند که این امر نشانگر فعالیت بالای تکتونیکی در این منطقه می باشد، درنهایت، با تحلیل نتایج بدست آمده از بررسی پارامترهای مورفوتکتونیکی و رده بندی ذکرشده می توان نتیجه گرفت که منطقه مورد مطالعه ازنظر زمین ساختی فعال می باشد. اغلب گسل های این منطقه که با امتداد عمومی شمال خاوری - جنوب باختری تا خاوری- باختری هستند دارای سازوکار معکوس چپبر می باشند.
حسن آرامش رمضان رمضانی اومالی
محدوده مورد مطالعه در استان کهگیلویه و بویراحمد و در 25 کیلومتری جنوب شرقی شهر یاسوج واقع شده است. بر طبق تقسیم بندی های زمین شناسی بخش عمده این منطقه در زاگرس مرتفع و بخشی از آن در زاگرس چین خورده قرار دارد و گسل کاکان به عنوان بخشی از گسل زاگرس مرتفع، در حد فاصل این دو ناحیه قرار دارد. واحدهای سنگی موجود در منطقه را واحدهای سنگی پالئوزوئیک (سازند هرمز)، مزوزوئیک (سازند کژدمی و سازند سروک)، سنوزوئیک (سازند پابده-گورپی، سازند جهرم، سازند رازک و رسوبات کواترنری) تشکیل می دهند.دگرریختی اصلی در گستره مورد مطالعه به صورت چین خوردگی و گسلش انجام شده است. از مهمترین چین های موجود در منطقه می توان به ناودیس کاچیان، تاقدیس کاچیان، تاقدیس جهان آباد، تاقدیس پوزه و تاقدیس دهنو اشاره کرد. روند ساختاری این چین ها، شمال باختر- جنوب خاور بوده و هم روند با روند عمومی کمربند چین خورده – رانده زاگرس می باشند. تحلیل داده های برداشت شده از این چین ها گویای این است که جهت شیب سطح محوری اغلب چین های منطقه به سمت شمال خاوری بوده که می تواند متاثر از سمت فرورانش صفحه عربی به زیر ایران -مرکزی باشد. گسل کاکان به عنوان بخشی از گسل زاگرس مرتفع، اصلی ترین گسل در محدوده مورد مطالعه می باشد. تغییر در جهت محور تنش بیشینه (σ1) به صورت پادساعتگرد، علاوه بر ایجاد تغییر در روند سطح محوری ناودیس کاچیان و تاقدیس جهان آباد، باعث ایجاد سازوکار غالب امتدادلغز راست بر، به عنوان جدیدترین مکانیسم در امتداد گسل کاکان شده است.
امید باشام رمضان رمضانی اومالی
محدوده مورد مطالعه در قسمت شمالی البرز شرقی قرار دارد. این منطقه در 45 کیلومتری جنوب شرق شهرستان آزادشهر در استان گلستان واقع شده است. در این منطقه سازندهای پالئوزوئیک، مزوزوئیک و سنوزوئیک بر اثر فرآیند های تکتونیکی مختلف تحت تاثیر چین خوردگی و گسلش قرار گرفته اند. گسل های طولی منطقه با راستای شمال خاوری - جنوب باختری (گسل تیل آباد، زردابه، f1 و f2) دارای سازوکار مورب لغز چپ بر با مولفه شیب لغزی معکوس می باشند. گسل های عرضی موجود در منطقه نیز در دوگروه قرار دارند. گسل های با راستای تقریبا شمالی – جنوبی دارای سازوکار راستالغز چپ بر و دسته گسل های با راستای شمال باختری – جنوب خاوری نیز سازوکار راستالغز راست بر دارند. هندسه و سازوکار گسل های منطقه مورد مطالعه با الگوی دگرشکلی ترافشارشی چپ گرد مطابقت دارد. سطح محوری بیشتر چین های مطالعه شده در این منطقه در راستای شمال خاوری – جنوب باختری می باشند، طبق رده بندی فلوتی بر مبنای زاویه بین دو یال، بشتر در رده باز (open) و تعداد محدودتری نیز در رده های ملایم (gentle)، بسته (close)، فشرده (tight) قرار می گیرند. بر اساس شیب سطح محوری و میل لولا نیز چین های این منطقه بیشتر در رده ایستاده و با میل ملایم (upright – gently plunging) و چین های پرشیب با میل ملایم (steeply inclined - gently plunging) قرار می گیرند. تقسیم بندی چین های این منطقه بر اساس ریکارد نیز در دو رده چین های ایستاده (upright fold) و کج شده (inclined fold) قرار می گیرند. سیمای زمین ریختی منطقه مورد مطالعه تا حد زیادی تحت تاثیر عناصر ساختاری (چین ها و گسل ها) قرار دارد.
رمضان رمضانی اومالی ناصر حافظی مقدس
چکیده ندارد.