نام پژوهشگر: آیت اله کرمی

تحلیل بازدارنده های پذیرش فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در سازمان های صفی روستایی: مورد مطالعه شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  سعید هدایتی نیا   مهدی نوری پور

پژوهش حاضر با هدف شناسایی بازدارنده های فاوا در سازمان های صفی روستایی در شهرستان بویراحمد انجام شده است. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های تحقیق کمی و کیفی در دو بخش کمک گرفته شده است. در بخش اول در ابتدا به بررسی میزان پذیرش فاوا با استفاده از مدل پذیرش فناوری دیویس پرداخته شده و سپس بازدارنده های پذیرش فاوا در سازمان های مورد مطالعه، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری این بخش از پژوهش را کارمندان سازمان های صفی دولتی در سطح دهستان های شهرستان بویراحمد تشکیل دادند (366n=) که از این میان، تعداد 189 نفر با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه ای حاوی سوالات باز و بسته بود که روایی آن تأیید شد و پایایی آن نیز با استفاده از آماره آلفای کرونباخ از 731/0 تا 936/0 برای متغیرهای گوناگون بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل های مربوط به این بخش از نرم افزارهایی از جمله spss20،amos21 و lisrel8.50 استفاده شده است. بخش دوم پژوهش به شناسایی نقاط قوت، ضعف، تهدیدها، فرصت ها و اولویت بندی راهبردهای توسعه فناوری در سازمان ها پرداخته است. جامعه ی آماری بخش دوم پژوهش، مدیران سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد بودند که به صورت هدفمند 20 نفر از آنان انتخاب شدند. در این بخش از تحقیق نیز از پروتکل سوالات باز و پرسش نامه استفاده گردید. سوالات باز مربوط به شناسایی عوامل سوات بود که با توجه به آن راهبردهای توسعه فناوری تدوین شد. سپس 5 نفر از مدیران ستادی سازمان های مرتبط با روستا که به صورت هدفمند انتخاب شدند، با کمک پرسش نامه ای که با استفاده از پروتکل سوات و با روش تحلیل شبکه تدوین شده بود (swot-anp) به ارزیابی عوامل و معیارها پرداختند. در این قسمت برای به دست آوردن وزن نسبی عوامل و معیارها از مقایسات زوجی که در نرم افزار expert choice 11 قابل انجام است، استفاده شد. نتایج بخش اول نشان داد که میزان پذیرش فاوا در کارمندان مناسب نیست و با تحلیل مدل مسیر مشخص شد که متغیر تصمیم به استفاده از فاوا تعیین کننده ی مهمی در استفاده واقعی از فاوا است و در حدود 6 درصد از متغیر وابسته (پذیرش) توسط متغیر تصمیم به استفاده تبیین می شود. برای شناسایی عامل ها و ایجاد یک ساختار برای مولفه های بازدارنده از تحلیل عاملی اکتشافی و به منظور بررسی شاخص های برازش مدل به وجود آمده از تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که از دیدگاه کارمندان، نُه عامل زیرساختی، دانشی و مهارتی، سازمانی، مالی و هزینه ای، پیچیدگی استفاده از فاوا، اجتماعی، مدیریتی، اضطراب رایانه ای و عدم سازگاری مهم ترین بازدارنده ی پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی بودند، که در مجموع 73/73 درصد از واریانس بازدارنده ها را تبیین کردند. از طرف دیگر نتایج تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم نشان داد که عوامل شناسایی شده به عنوان عوامل اندازه گیری بازدارنده های پذیرش نقش معنی داری را از خود نشان می دهند. همچنین آزمون های برازندگی نشان داد که مدل شناسایی شده از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج اولویت بندی راهبردهای توسعه فاوا نشان داد که با توجه به نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های فاوا، مهم ترین استراتژی ها به ترتیب عبارتند از: بسترسازی قوانین سخت افزاری و نرم افزاری برای استفاده راحت تر کارکنان؛ بالا بردن کیفیت دوره های آموزشی مهارت های فناوری (icdl) قبل و ضمن خدمت؛ ایجاد ارتباط با مراکز فناوری برای امنیت داده ها و اطلاعات سازمان و استفاده از توان فاوا برای تقویت و توسعه آن در تمام وظایف شغلی. پیشنهاد می شود که ایجاد زیرساخت ها و بسترهای مناسب شبکه ای و مخابراتی؛ ایجاد زمینه های مناسب جهت استفاده گسترده از خدمات الکترونیکی؛ ترویج فرهنگ استفاده صحیح از فاوا، آشناسازی کارمندان و مسئولین با ساختار، عملکرد و مزایای فاوا باید سرلوحه برنامه های سازمان مخابرات و سازمان های صفی روستایی شهرستان بویراحمد باشد. در پایان جهت توسعه پذیرش فاوا در سازمان های صفی روستایی مورد مطالعه، مدلی پارادایمی ارائه شده است.

بررسی رابطه ی فقر، رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی در مناطق روستایی ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  یاسر مردانی ادبی   آیت اله کرمی

چکیده: فقر و نابرابری موضوعی است که از طرق گوناگون از دیرباز گریبان گیر جوامع مختلف و به خصوص جوامع روستایی بوده است. جوامع روستایی ایران همانند سایر کشورهای درحال توسعه و توسعه نیافته از این امر مستثنی نیستند. با توجه به اینکه درصد بالایی از جمعیت کشور در مناطق روستایی زندگی می کنند و همچنین نقش های مختلف که توسعه ی روستایی می تواند در توسعه همه جانبه ی ملی ایفا کند، بررسی مسائل جوامع روستایی از جمله فقر و نابرابری بسیار ضروری می نماید. بررسی کم و کیف فقر و نابرابری و همچنین رابطه ی آن ها با عواملی مانند رشد اقتصادی معمولاًً مورد توجه سیاست گذاران و برنامه ریزان اقتصادی بوده است. وجوب این امر نیز آن است که برای برنامه ریزی دقیق و اصولی در هر زمینه ای باید ماهیت آن موضوع و عوامل موثر بر آن و موارد مرتبط بر آن موضوع را کاملاً شناخت. از اینرو تعیین مقدار فقر و نابرابری درآمدی و همچنین بررسی ارتباط بین فقر، رشد اقتصادی و نابرابری درآمد می تواند پاسخگوی پرسش های اساسی و بنیادین برنامه ریزان اقتصادی، به خصوص در کشورهای در حال توسعه باشد این پژوهش این با استفاده از روش اسنادی به بررسی مسأله فقر و نابرابری و همچنین بررسی رابطه ی فقر با متغیرهایی مانند نابرابری، رشد اقتصادی و غیره پرداخته است که جهت استنباط آماری و محاسبه ی شاخص های مورد نظر از داده ی طرح هزینه- درآمد خانوارهای مناطق روستایی ایران استفاده شده است که توسط مرکز آمار ایران تهیه شده است. برای تخمین از مدل رگرسیونی منگ و همکاران (2005) با استفاده از روش داده های پانل استفاده شده است. برای این منظور ابتدا به اندازه گیری خط فقر و شاخص های مربوط به فقر پرداخته است و سپس برای سال های (1388-1379) به بررسی رابطه ی فقر و رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی می پردازد. از جمله نتایج آن می توان گفت فقر و نابرابری درآمد در طی برنامه-های توسعه تا حدودی کاهش یافته است و همچنین در برنامه ی اول توسعه فقر و نابرابری در اکثر استان ها بیشترین و در برنامه ی سوم کمترین مقدار را داشته است. در اکثر سال ها شرایط استان هایی مانند تهران، خوزستان و ایلام نسبت به سایر استان ها مطلوب تر بوده است و در استان هایی مانند یزد، کرمان و گلستان در بدترین وضعیت قرار داشته اند. هنگامی که متغیر سرانه ی فقر، شکاف و شدت فقر به عنوان متغیر وابسته لحاظ گردید، متغیرهای مستقل در مجموع توانسته اند به ترتیب 60، 63 و 59 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. این نتایج نشان دهنده برازش نسبتاً خوب مدل است که می توان از آن در سیاست گذاری ها استفاده نمود. از نتایج دیگر می توان به این نکات اشاره نمود که با افزایش نابرابری و نرخ مشارکت اقتصادی درصد خانوارهای فقیر افزایش یافته است، اما افزایش نرخ پس انداز شدیداً متغیر سرانه-ی فقر را کاهش داده است. اثر رشد اقتصادی بر فقر بسیار ناچیز است. همچنین فرضیه کوزنتس مبنی بر رابطه ی منحنی u شکل معکوس بین رشد اقتصادی و نابرابری درآمدی مورد آزمون قرار گرفت که نتایج این آزمون، درستی این فرضیه در مناطق روستایی ایران را تأیید نمی کند. از جمله پیشنهادهای سیاستی می توان به اصلاح نظام مالیاتی و توجه به توزیع عادلانه تر درآمدها اشاره نمود. کلمات کلیدی: رشد اقتصادی، نابرابری درآمدی، فقر، مناطق روستایی، ایران

ارزیابی اقتصادی طرح های آبیاری قطره ای و تاثیر آن بر کارایی فنی انگورکاران بخش مرکزی شهرستان دنا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  مهدی میرزایی   آیت اله کرمی

با قرار گرفتن ایران در کمربند بیابانی، آب همواره یکی از عوامل بنیادی توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه ی روستایی کشورمان بوده است. از سویی دیگر کشورمان به دلیل رشد جمعیت، توسعه ی بهداشت و گسترش بخش های کشاورزی، صنعت و مواردی از این دست، پیوسته با افزایش تقاضای آب مواجه بوده است و این امر موجب زیاد شدن شکاف میان عرضه و تقاضای این ماده ارزشمند در آینده خواهد شد. در سال های اخیر توجه به اقتصاد آب به ویژه اقتصاد آب در بخش کشاورزی که بیشترین مصرف آب در این بخش می باشد، اهمیت بسزایی پیدا کرده است. در این راستا سیاست های نوین مبتنی بر بهبود مدیریت مصرف آب بجای توسعه منابع آب است. با توجه به اهمیت و ضرورت برنامه ریزی تقاضا و مدیریت در سرمایه گذاری در بخش آب کشاورزی، این پژوهش درصدد است تا با ارزیابی اقتصادی طرح های آبیاری قطره ای انگورکاران بخش مرکزی شهرستان دنا، تأثیر بکارگیری این فناوری را بر کارایی فنی آنان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. جامعه این پژوهش، انگورکاران بخش مرکزی شهرستان دنا شامل روستاهای کریک، بیاره، کوخدان و همچنین شهر سی سخت می باشد. نمونه گیری در این پژوهش به روش سهمیه ای بوده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه ای دربردارنده ی کلیه منافع و هزینه های کشاورزان در دوره 1380 الی 1388 و همچنین مراجعه به دستگاه های اداری مرتبط بوده است. به منظور ارزیابی اقتصادی، از تکنیک اقتصاد مهندسی ارزش حال خالص و کارایی فنی دو گروه از انگورکاران با تخمین تابع مرزی تصادفی با روش حداکثر راست نمایی استفاده شده است. در ارزیابی اقتصادی کلیه هزینه ها و منافع دو گروه از انگورکاران با نرخ بهره 20 درصد به ارزش سال پایانی پژوهش (1388) تبدیل شده و با یکدیگر مقایسه گردید. ارزش حال خالص انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای برای هر هکتار 154/0 میلیون ریال و گروه انگورکاران فاقد شبکه آبیاری قطره ای 8/134 میلیون ریال بوده است. نتایج پژوهش ضمن حکایت از سودده بودن هر دو گروه از نمونه انتخاب شده، نشانگر بالاتر بودن ارزش حال خالص انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای است. نتایج حاصل از تخمین تابع تولید انگورکاران دارای شبکه آبیاری قطره ای نشان از تأثیر نهاده های سم، کود و ادوات بر تولید دارد. همچنین نتیجه آزمون فرض ها جهت انتخاب مدل مناسب از نسبت حداکثر راست نمایی از تأثیر مثبت کلیه متغیرهای اجتماعی و اقتصادی (سن، سطح تحصیلات، حضور در کلاس های ترویجی، تعداد افراد تحت سرپرستی و شغل دوم) در کارایی فنی دارد. میانگین کارایی فنی این گروه از انگورکاران 71% برآورد گردیده است. همچنین برای گروه انگورکاران فاقد شبکه آبیاری قطره ای تخمین تابع تولید نشان از تأثیر کلیه نهاده ها (کود، سم، ادوات و نیروی کار) بر تولید دارد. نتیجه آزمون فرض ها جهت انتخاب مدل مناسب از نسبت حداکثر راست نمایی نشان از تأثیر منفی شغل دوم و تأثیر مثبت تعداد افراد تحت سرپرستی و حضور در کلاس های ترویجی و بی تأثیر بودن متغیرهای سن و سطح تحصیلات دارد. بنابراین پیشنهاد می گردد تداوم گسترش و توسعه شبکه های آبیاری قطره ای در دستور کار دستگاه های اداری ذی ربط قرار گیرد. همچنین با بکارگیری تدوین برنامه های آموزشی و ترویجی برای انگورکاران منطقه مورد مطالعه بتوان آنها را در استفاده حداکثری از نهاده ها یاری رساند

تحلیل نگرش مردم شهرستان بویراحمد نسبت به تعاون و کارگروهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  مرتضی نوری   مهدی نوری پور

تعاونی ها به عنوان بسترساز مشارکت در عرصه های مختلف اقتصادی- اجتماعی، از عالی ترین مظاهر تجلی مردم سالاری محسوب می شوند. بخش اول پژوهش حاضر با هدف بررسی اهمیت نسبی بخش های سه گانه ی اقتصادی کشور (دولتی، تعاونی و خصوصی) و انتخاب بخش بهینه و مطلوب بر اساس دیدگاه های اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی انجام گرفت. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه ای محقق ساخته از متخصصان علوم اقتصادی، علوم اجتماعی، ترویج کشاورزی و توسعه ی روستایی بدست آمد و با استفاده از نرم افزار expert choice مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون، به برنامه ریزان جهت شناسایی تسهیل کننده ها و بازدارنده های شکل گیری و توسعه ی تعاونی ها کمک خواهد نمود. از این رو، بخش دوم مطالعه ی حاضر که به شیوه ی پیمایشی انجام گرفت، به تبیین روابط علّی میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی براساس نظریه ی عمل منطقی، نظریه ی رفتار برنامه ریزی شده و الگویی پیشنهادی پرداخته است. داده ها با استفاده از پرسشنامه ای ساختارمند از 486 نفر از ساکنان شهرستان بویراحمد بدست آمد که بر اساس جدول نمونه گیری پاتن به روش تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شده بودند. پس از بررسی روایی صوری (با بکارگیری نظرات کارشناسان) و پایایی ابزار پژوهش (آلفای کرونباخ از 578/0 تا 961/0)، بررسی الگوی علّی به روش تحلیل مسیر صورت گرفت. نتایج بخش اول حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه همه ی متخصصان و تصمیم گیران بر نقش برجسته تر بخش تعاونی نسبت به بخش های خصوصی و دولتی در فرآیند توسعه اشاره دارد و برای بخش تعاونی، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به دو بخش دیگر قائل هستند. یافته های پژوهش در بخش دوم حکایت از آن دارد که در هر سه الگوی مورد بررسی، قصد رفتاری پیش بینی کننده ی رفتار بوده و همچنین، رابطه ی علّی مثبت و معنی داری بین سازه های نگرش نسبت به تعاون، هنجارهای ذهنی و سودمندی با قصد پذیرش تعاون وجود دارد. افزون بر این، سازه های کنترل رفتاری محسوس، سودمندی تعاون، عزت نفس، تجربه ی تعاون، ارزشمندی تعاون و سن پاسخگویان، در مجموع 6/73 درصد از واریانس نگرش نسبت به تعاون و کار گروهی را تبیین می کنند. همچنین، برای اطمینان از درستی مدل ها، آزمون های برازندگی با استفاده از نرم افزار amos انجام گرفت. یافته ها نشان داد که با برقراری پیوند علّی بین هنجار ذهنی و رفتار پذیرش تعاون، برازش نظریه های عمل منطقی و رفتار برنامه ریزی شده به طور قابل قبولی بهبود یافت. همچنین، انجام یک سری اصلاحات در الگوی اولیه ی پژوهش حاضر، به برازش مناسب تر این الگو منجر شد به نحوی که سنجه های الگوی علّی نهایی به خوبی با داده های گردآوری شده برازش دارند. در نهایت برپایه ی نتایج پژوهش، الگوی پذیرش تعاون طراحی و پیشنهاد شده است که در بردارنده ی سازه های نگرش نسبت به تعاون، مزیت نسبی، امکان پذیری و سازگاری تعاون می باشد.

مدل سازی سطوح توسعه یافتگی مناطق روستایی: مورد مطالعه بخش مرکزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1391
  فرزاد کریمی   مصطفی احمدوند

امروزه آگاهی از پراکنش توسعه ای نواحی روستایی، نوعی ضرورت جهت ارایه طرح ها و برنامه های توسعه روستایی محسوب می گردد. در این راستا، مدل سازی سطح توسعه ابزاری کارآمد در ایجاد شناخت کافی از سرزمین و مدیریت و برنامه ریزی توسعه است. بنابراین، هدف پایان نامه ی حاضر سنجش درجه ی توسعه یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد و مدل سازی سطح توسعه یافتگی در این منطقه بود. برای این منظور، از روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد مقایسه ای بهره گرفته شد. جامعه ی آماری پژوهش، روستاهای20 خانوار و بالاتر بخش مرکزی شهرستان بویراحمد (89 روستا) بود، که در هر روستا با انتخاب حداقل ده درصد از خانوارهای روستایی (عمدتاً نخبگان روستایی)، به بررسی و مطالعه پرداخته شد. برای جمع آوری داده ها، پرسش-نامه محقق ساخته به کار رفت. برای تعیین اعتبار بخش های مختلف ابزار پرسش نامه از روش اعتبار محتوایی و اعتبارسازه به روش تحلیل عاملی و به منظور تعیین پایایی آن از هم سانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آماره ی kmo (504/0- 848/0) و ضریب آلفای کرونباخ (561/0- 955/0) به دست آمده، از بهینگی پرسش نامه حکایت داشت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب پراکندگی، ضریب جینی، درصد تغییرات، شدت تغییرات، ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن و کندال و آزمون های کروسکال والیس و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. داده پردازی هم با استفاده از نرم-افزارهای matlab 7.10، excel 2010، spss 20 و arc-gis 9.3 انجام گرفت. به منظور مدل سازی سطوح توسعه-یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد، با نگرش اندام وار (ساختارمند) به توسعه ی روستایی، شاخص ها انتخاب و سپس برای عملیاتی کردن شاخص های مورد استفاده براساس خصوصیات یک نظام توسعه-یافته از تئوری مجموعه های فازی (fuzzy) بهره گرفته شد که شاخص های مورد مطالعه در 51 معرف ارایه گردیدند. فزون بر این، به منظور تعیین درجه ی اهمیت هریک از شاخص های منتخب در سنجش توسعه یافتگی، روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) به کار رفت. همچنین با توجه به اینکه مدل های متفاوتی برای سنجش توسعه یافتگی وجود دارد که با اهداف اولویت بندی، مدل سازی، تصمیم گیری و نظایر این ها نقش مهمی در حوزه ی برنامه ریزی توسعه ی روستایی ایفا می کنند، در این میان روش های تصمیم گیری چندشاخصه (madm) اهمیت بیشتری یافته اند. بنابراین، به منظور انتخاب روش مناسب برای سنجش توسعه یافتگی، مهمترین مدل های madm (موریس، تاکسونومی، saw، topsis و vikor) که با توجه به تحقیقات پیشین بیشترین استفاده را داشته اند انتخاب و مورد مقایسه قرارگرفتند. در این میان روش وایکور (vikor) گزینه ای مطلوب تر به منظور سنجش درجه ی توسعه یافتگی شناخته شد. همچنین، به منظور بهینه سازی روش منتخب و برطرف کردن نقدهایی که بر مطالعات گذشته در نحوه ی به کارگیری مدل های چندشاخصه در سنجش توسعه یافتگی وارد است، رویکردی ارایه شد که در این پژوهش از آن به رویکرد مطلق (رویکرد بهینه) در مقابل رویکرد نسبی (رویکرد حاکم بر تحقیقات گذشته) یاد می شود. در مجموع، مدل استفاده شده با رویکرد مطلق به خوبی توانست درجه ی توسعه یافتگی را در روستاهای بخش مرکزی بویراحمد تبیین و اولویت بندی کند، به گونه ای که یافته های حاصل از مطالعات میدانی و مشاهدات عینی با واقعیت های موجود در سکونت گاه های روستایی همخوانی داشت. بنابراین، نتایج پژوهش برمبنای مدل وایکور با رویکرد مطلق توصیه می گردد. فزون بر آن، یافته های پژوهش نشان داد، روستاهای سرابتاوه، ده برآفتاب علیا و تنگاری از لحاظ 51 شاخص متعارف به ترتیب با درجه ی توسعه یافتگی 635/0، 608/0 و 579/0 در سطح روستاهای در حال توسعه قرار دارند و روستاهای گاوبرگ، چشمه تبرقو، تل گهی به ترتیب با درجه ی توسعه یافتگی 182/0، 201/0 و 233/0 در گروه روستاهای محروم قرار دارند. همچنین در سطوح کاملاً محروم و کاملاً توسعه یافته و توسعه یافته روستایی وجود ندارد. نتایج پژوهش حاکی از وضعیت نامطلوب توسعه یافتگی (با میانگین 387/0 با دامنه ی صفر تا یک) در منطقه می باشد به نحوی که اغلب روستاها (31/48 درصد) با درصد جمعیتی 94/32 در سطح نسبتاً محروم قرار می گیرند. ناگفته نماند که از لحاظ جمعیتی، 79/54 درصد از جمعیت مورد مطالعه در سطح درحال توسعه قرار دارند. همچنین شاخص های متعارف توسعه ی روستایی در ابعاد حمایتی، انسانی و طبیعی مورد توجه قرار گرفت که در بعد نظام انسانی نسبت به سایر ابعاد توسعه یافته تر و در بعد نظام طبیعی توسعه ی کمتری داشته اند. گو اینکه اختلاف فاحشی میان این سه بعد وجود ندارد. فزون بر این، با توجه به وضعیت موجود روستاهای مورد مطالعه، این مناطق نسبت به وضع مطلوب (توسعه یافتگی مطلوب) هنوز فاصله ی زیادی دارند. در مدل سازی سطوح توسعه یافتگی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان بویراحمد نرم افزار arc-gis 9.3 راهگشا گردید. با توجه به ضریب تغییرات و ضریب جینی محاسبه شده، عدم تعادل و توزیع بهینه شاخص ها مشاهده می شود، که بیشترین عدم تعادل و توزیع بهینه در میان شاخص های میزان مصرف سوخت فسیلی و چوبی، شبکه دفع فاضلاب، شبکه جمع آوری زباله،کوچه بندی و خیابان کشی، عملکرد دهیاری ها مشاهده می شود. همچنین وضعیت سنجی شاخص ها در مورد بحرانی بودن، نشان داد شاخص های میزان مصرف سوخت فسیلی و چوبی، شبکه دفع فاضلاب، کوچه بندی و خیابان کشی، شبکه جمع آوری زباله، نسبت شاغلین به جمعیت فعال، مسکن بادوام، رضایت درآمدی و رضایت شغلی به ترتیب بحرانی ترین شاخص ها در منطقه ی مورد مطالعه هستند. در خصوص عوامل موثر در توسعه یافتگی با تجزیه و تحلیل آماری بر روی هشت عامل وضعیت طبیعی، فاصله تا مرکز دهستان، فاصله تا شهر، جمعیت، اشتغال، باسوادی، سرمایه ی اجتماعی و عملکرد دهیاری ها، مشخص شد که عامل های عملکرد دهیاری ها، سرمایه-ی اجتماعی و جمعیت روستاها بیشترین همبستگی را با توسعه یافتگی روستایی دارند.

تبیین آثار حذف یارانه ی کودشیمیایی بر تولیدکنندگان گندم در شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  اسماعیل احمدی حق   آیت اله کرمی

یکی از مهم ترین رسالت های بشر در هزاره جدید، بسیج اندیشه ها و توانمندی های اجرایی برای حفاظت از محیط زیست است. در گوشه و کنار جهان هزاران کارشناس و محقق دست به کار شده اند تا ضمن مطلع کردن جوامع بشری و دولت مردان و سیاست گذاران اقتصادی و اجتماعی از مخاطرات پیش روی محیط زیست، به راهکارهایی برای صیانت از این میراث مشترک دست یابند. پژوهش حاضر با هدف تبیین آثار حذف یارانه ی کودشیمیایی بر تولیدکنندگان گندم در شهرستان بویراحمد انجام شده است. جامعه ی این پژوهش محدود به گندم کاران دهستان سررود جنوبی از بخش مرکزی شهرستان بویراحمد می باشد. برای تعیین حجم نمونه ده درصد از جامعه و تعداد 125 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه در نظر گرفته شد. پس از تعیین حجم نمونه، برای انتخاب نمونه ها، از روش نمونه گیری طبقه بندی شده یا لایه بندی شده استفاده گردید. نتایج مقایسه میانگین کیفیت زندگی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه نشان داد که بین کیفیت زندگی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود تفاوت معنی داری وجود دارد به نحوی که کیفیت زندگی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود کمتر از وضعیت قبل از حذف یارانه شده است. وضعیت نگرش کشاورزان نسبت به کاشت گندم بعد از حذف یارانه کود نشان داد که بیشترین فراوانی در طبقه دوم (نسبتاً ضعیف) با فراوانی 51 نفر و یا 8/40 درصد وجود دارد و کم ترین فراوانی مربوط به طبقه اول (ضعیف) با فراوانی 13 و یا 4/10 درصد می باشد و نگرش آنان نسبت به کاشت گندم بعد از حذف یارانه ضعیف شده بود و اکثریت مخالف حذف یارانه کود بودند. این آمار نشان داد که اکثریت نسبت به حذف یارانه موافق نبوده اند. برای مقایسه ی میانگین سرمایه اجتماعی در بین 10 روستای مورد مطالعه از آزمون کروسکال والیس استفاده شد. نتایج حاصل از این آزمون نشان داد که از لحاظ میانگین های طبقات در سرمایه اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. سرمایه اجتماعی روستاهای نره گاه مرکزی و تل خسرو نسبت به سایر روستا-ها، از رتبه ی میانگین بالاتری برخوردار هستند و روستای سروک از پایین ترین رتبه ی میانگین در بین روستاهای موجود برخوردار می باشد. همچنین مقایسه ی میانگین رفاه اجتماعی در بین 10 روستای مورد مطالعه نشان داد که از لحاظ میانگین های طبقات در رفاه اجتماعی از لحاظ آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد. بررسی رابطه ی بین شرکت در دوره های آموزشی با نگرش نسبت به حذف یارانه در کشاورزان معنی دار می باشد. به طوری که میانگین نگرش پاسخگویان شرکت کننده در دوره های آموزشی نسبت به افرادی که در این دوره ها حضور نداشته اند، در حد بیشتری ارزیابی شده است. مقایسه ی میانگین سرمایه اجتماعی کشاورزان نشان داد که بین سرمایه اجتماعی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود تفاوت معنی داری وجود دارد به نحوی که سرمایه اجتماعی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود بیشتر از وضعیت قبل از حذف یارانه ها شده است. مقایسه ی میانگین رفاه اجتماعی کشاورزان قبل و بعد از حذف یارانه کود نشان داد که تفاوت مثبت و معنی داری وجود دارد. به این صورت که رفاه اجتماعی کشاورزان بعد از حذف یارانه کود نسبت به قبلاز حذف یارانه بیشتر شده است. نتایج تابع سود بهره برداران برای محصول گندم نشان داد که متغیرهای هزینه کود شیمیایی، هزینه نیروی کار، هزینه سم، هزینه ماشین آلات و هزینه بذر اثر معنی دار منفی و متغیرهای قیمت فروش محصول و سطح زیر کشت اثر معنی دار مثبت بر سود گندم داشته اند. همین نتایج نشان داد که، متغیر قیمت فروش محصول نسبت به سایر متغیرهای مورد بررسی نقش بیشتری در سودآوری دارد. برآورد تابع تقاضا برای کود شیمیایی نشان داد که با 10 درصد تغییر در قیمت کود شیمیایی مقدار تقاضا برای این نهاده 23/1 درصد کاهش پیدا می کند. نتایج تابع تولید گندم نیز نشان داد که از میان نهاده های مورد استفاده در تابع تولید، مقدار کود شیمیایی، مقدار سموم و مقدار بذر اثر معنی دار و مثبت بر تولید دارند و تعداد نیروی کار و ساعت کاری ماشین آلات اثر معنی دار و منفی را بر تولید نشان می دهند. در واقع اطلاعات به دست آمده نشان دادند که حذف یارانه تأثیر خوبی بر نحوه مصرف کود شیمیایی در بین کشاورزان داشته است و به دلیل افزایش قیمت آن و افزایش هزینه در واحد سطح موجب شده است که کشاورزان به طور بهینه تری از این نهاده استفاده کنند و مصرف خود را نسبت به قبل از حذف یارانه آن به شدت پایین بیاورند. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه پیشنهاد می شود دولت برای کاهش هزینه های زندگی مردم و کاهش فاصله طبقاتی دخالت بیشتری کند و منابع دقیق و یکسان به روستاهای مختلف براساس نیازهای روستا و مردم اختصاص دهد. همچنین بررسی آثار اقتصادی حذف یارانه کود و افزایش قیمت کود شیمیایی باعث کاهش مصرف آن و تغییر الگوی کشت می شود، لذا پیشنهاد می شود سیاست آزاد سازی قیمت نهاده ها در بخش کشاورزی باید گام به گام صورت گیرد تا کشاورزان فرصت کافی برای سازگاری با شرایط جدید را داشته باشند و در نتیجه از زیان های وارده به بخش کشاورزی کاسته شود و کشاورزان خرده پا احیاناً از چرخه تولید حذف نگردند. با توجه به اینکه مصرف بی رویه ی کودهای شیمیایی مانع رسیدن به یک کشاورزی پایدار می شود بنابراین تحقیقات کشاورزی در ایران بایستی در جهت ایجاد ارقامی که نیاز کودی کمتری دارند سوق داده شود تا بتوان زمینه را برای حذف یارانه، بدون تأثیر گذاشتن بر میزان تولید محصولات کشاورزی مهیا ساخت. حذف یارانه کود در مراحل اولیه در قیمت محصولات کشاورزی تأثیر خواهد گذاشت. در مورد بازار داخلی مواد غذایی رقابتی (بدون کنترل)، تعادل جدید می تواند همراه با افزایش قیمت محصولات و در پی آن افزایش قیمت بذور باشد. پیشنهاد می شود برای جلوگیری از افزایش شدید قیمت ها در این مرحله، دولت واردات خود را بیشتر کند تا از افزایش شدید قیمت ها جلوگیری کند.

آسیب شناسی و مقایسه وضعیت تعاونی های فعال و غیر فعال بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  خسرو عبدالهی   مهدی نوری پور

پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی و مقایسه تعاونی های فعال و غیر فعال بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد انجام شد. در انجام این پژوهش، از ترکیب روش های دلفی و پیمایش در دو مرحله استفاده شده است. در مرحله اول یا مطالعه دلفی، در ابتدا با سوالات باز و غیر رسمی از کارشناسان ادارات جهاد کشاورزی و تعاون خواسته شد تا مهمترین عوامل درون سازمانی و برون سازمانی تأثیرگذار در فعال و غیر فعال بودن تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد را ذکر نمایند. با توجه به ماهیت کار، هم زمان فرآیند تحلیل داده ها نیز آغاز شد و این عمل تا زمانی که عوامل جدیدی به دست نیامدند، ادامه پیدا کرد. از نتایج این مرحله، پرسشنامه ای تهیه شد و سپس پرسشنامه تهیه شده مجددا در اختیار کارشناسان قرار داده شد تا با نظر خواهی از آنها و بر اساس طیف لیکرت، عوامل مهم تر شناسایی شده و عوامل کم اهمیّت حذف شوند. در مرحله دوم پژوهش، از روش تحقیق پیمایش برای جمع آوری نظرات پاسخگویان که عبارت بودند از اعضای هیأت مدیره، مدیران عامل و بازرسان تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد استفاده شد. برای این منظور، در ابتدا به کمک مرور ادبیات، عوامل برون سازمانی و درون سازمانی تأثیر گذار بر موفقیت تعاونی ها مشخص گردید. سپس برای حصول نتیجه بهتر و تهیه پرسش نامه جامع تر، نتایج آن با نتایج مرحله دلفی مقایسه شد و پرسش نامه نهایی تهیه گردید. این پرسش نامه، پس از تائید روایی (صوری) و پایایی (آلفای کرونباخ از 726/0 تا 942/0) در اختیار پاسخگویان قرار داده شد. همان طور که اشاره شد، جامعه آماری پژوهش اعضای هیأت مدیره، مدیران عامل و بازرسان تعاونی های بخش کشاورزی شهرستان بویراحمد بودند (2436=n) که از این میان، تعداد 385 نفر با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب به عنوان نمونه ی آماری انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل های مربوطه از نرم افزارهایی از جمله spss و excel استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که از میان عوامل درون سازمانی تأثیرگذار بر فعال و غیر فعال بودن تعاونی های مورد مطالعه، عوامل اجتماعی از اهمیّت بیشتری برخوردار بوده و همچنین در بین این عوامل، اعتماد اعضاء نسبت به مدیرعامل، اعتماد مدیرعامل نسبت به اعضاء و اعتماد اعضاء به قول و وعده های مسئولین از اهمیّت بیشتری برخوردار بودند. در میان عوامل برون سازمانی، عوامل اجتماعی از اهمیّت بیشتری برخوردار بوده که در میان این عوامل، مشارکت و انسجام اجتماعی مردم، همکاری نهاد های دولتی و غیر دولتی با تعاونی و استفاده از نظرات دیگر افراد در تعاونی ها نسبت به سایر عوامل از اهمیت بیشتری برخوردار بودند؛ بنابراین، نبود عوامل نامبرده تأثیر به سزایی در غیر فعال و راکد شدن تعاونی های مورد مطالعه داشته و به همین دلیل، باید در بحث آسیب شناسی مورد توجه جدی قرار گیرند. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک نیز تائید کننده این موضوع بود. همچنین نتایج مطالعه، مهمترین مانع فعال شدن تعاونی ها را، عدم اعتماد و نبود مشارکت، وجود اختلاف نظر و سلیقه در اعضاء و ضعف تجربه و تخصص اعضاء هیأت مدیره و مدیران عامل تعاونی ها مشخص نموده است؛ بنابراین پیشنهاد می گردد در زمینه تقویت روحیه کار گروهی، توجه به سرمایه اجتماعی اعضاء و همچنین آموزش و توانمند سازی مدیران عامل و اعضاء هیأت مدیره توجه بیشتری معطوف گردد.

ارزیابی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی کشت حنامورددهستان محمد آباد شهرستان قلعه گنج
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1392
  شهاب میرزایی   مهدی نوری پور

نام خانوادگی: میرزایی نام: شهاب رشته و گرایش: توسعه روستایی/ توسعه کشاورزی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ دفاع: 25/10/1392 استاد راهنما: دکتر مهدی نوری پور ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا: مورد دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج چکیده در سال های اخیر، سیاست گذاران به اهمیت کاربرد اطلاعات اقتصادی- اجتماعی در تجزیه و تحلیل سیاست های توسعه روستایی پی برده اند و می دانند که با استفاده از این اطلاعات برنامه های آنان موفقیت بیشتری خواهد داشت. در این راستا، هدف پایان نامه ی حاضر ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمدآباد شهرستان قلعه گنج بود. دلیل انتخاب این موضوع این بود که طی سال های اخیر کشت این محصول در منطقه مورد نظر بسیار رواج یافته و آن چنان که به نظر می رسد، اثرات قابل ملاحظه ای در زندگی کشاورزان به جا گذاشته است، اما در این زمینه مطالعه خاصی انجام نشده است. لذا، هدف بخش اول پژوهش، تعیین اهمیت نسبی کشت های غالب منطقه مورد مطالعه بود. بدین منظور از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) بهره گرفته شد. نمونه مورد مطالعه در بخش اول، با توجه به ماهیت کار، شامل متخصصان موضوعی شاغل در مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان مذکور (6 نفر) بودند. معیارهای مورد نظر برای این مرحله، درآمد، بازار خرید، وابستگی به نهاده های کشاورزی، مقاومت به تنش خشکی، برخورداری از وام ها، اعتبارات و کمک های دولتی، برخورداری ازحمایت های آموزشی و ترویجی، سهولت برداشت، قدرت انبارداری و ایجاد اشتغال بودند که با نظرخواهی از کارشناسان جهاد کشاورزی به روش دلفی معیارها انتخاب شدند. افزون بر آن، گزیدارهای مورد نظر نیز کشت های غالب منطقه ی مورد مطالعه بودند که حنا، نخیلات، گندم، جو و کنجد را شامل شدند. هدف بخش دوم پژوهش، ارزیابی پیامدهای اجتماعی – اقتصادی کشت حنا در مناطق روستایی دهستان محمد آباد شهرستان قلعه گنج بود. بدین منظور از روش علی- مقایسه ای بهره گرفته شد. برای انتخاب نمونه مورد مطالعه، نخست 20 روستا به عنوان مهم ترین روستاهای منطقه از لحاظ کشت محصولات کشاورزی مشخص شدند. همچنین برای تشخیص همگنی روستاهای مورد مطالعه، روش تاکسونومی عددی راهگشا گردید. فزون بر آن، کشاورزان مورد مطالعه به سه گروه حناکاران، غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و غیرحناکاران در روستاهای فاقد حناکاری تقسیم شدند. در مجموع با توجه جمعیت مورد مطالعه (1241 کشاورز) و جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان، 298 کشاورز به عنوان نمونه تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی شده نمونه ها انتخاب گردیدند. برای جمع آوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته به کار رفت که روایی آن به روش روایی صوری و پایایی آن طی یک مطالعه مقدماتی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (63/0- 93/0) به دست آمد. نتایج بخش اول پژوهش حاکی از آن است که در مجموع، برآیند دیدگاه پرسش شوندگان در پژوهش حاضر بر نقش برجسته تر کشت حنا نسبت به کشت های دیگر اشاره دارد و برای توسعه کشت حنا در منطقه ی مورد مطالعه، وزن و جایگاه بالاتری نسبت به سایر کشت های غالب قائل بودند. در مورد نتایج بخش دوم پژوهش نیز مقایسه وضعیت شاخص های اقتصادی- اجتماعی و اجتماعی- فرهنگی حال حاضر سه گروه مورد مطالعه نشان داد که در مجموع، حناکاران نسبت به دو گروه دیگر در وضعیت بهتری قرار دارند. به منظور اطمینان نسبی از این که تغییر در وضعیت شاخص های مورد مطالعه گروه حناکاران نسبت به گروه غیر حناکاران ناشی از کشت حنا بوده است، از تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. با توجه به نتایج می توان اذعان داشت که تغییر وضعیت شاخص های اقتصادی - اجتماعی و اجتماعی – فرهنگی حناکاران نسبت به گروه غیرحناکاران در روستاهای دارای حناکاری و گروه غیر حناکاران در روستاهای فاقد حناکاری، ناشی از کشت حنا بوده است. همچنین، نتایج نشان داد، وضعیت اقتصادی - اجتماعی حناکاران در اثر کشت حنا به میزان 12 درصد بهبود یافته است، در حالی که این وضعیت برای شاخص های اجتماعی – فرهنگی، 5/4 درصد بوده است. کلید واژه: ارزیابی، پیامدهای اجتماعی- اقتصادی، حنا، ahp، محمدآباد

نقش صنایع تبدیلی در کاهش ضایعات محصولات کشاورزی مورد مطالعه دهستان دشت روم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  علی اصغر داورپناه   مهدی نوری پور

هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش صنایع تبدیلی در کاهش ضایعات محصولات کشاورزی بود. بدین منظور از روش علی- مقایسه¬ای بهره گرفته شد. در این راستا، با استفاده از نظر کارشناسان ذیربط، دو روستای امیرآباد و کوشک به ترتیب به عنوان روستاهای برخوردار و غیربرخوردار از صنایع تبدیلی انتخاب شدند. همچنین با توجه به جدول نمونه¬گیری کرجسی و مورگان، 330 نفر به عنوان نمونه تعیین شد. پس از تعیین حجم نمونه، برای انتخاب نمونه¬ها، از روش نمونه¬گیری طبقه¬بندی شده استفاده گردید و در هر طبقه به روش نمونه¬گیری طبقه¬بندی تصادفی ساده و به-صورت انتساب متناسب، نمونه¬ها انتخاب گردیدند. برای جمع¬آوری داده¬ها، پرسش¬نامه محقق ساخته به کار رفت. برای تعیین اعتبار بخش¬های مختلف ابزار پرسش¬نامه از روش¬ اعتبار صوری و به منظور تعیین پایایی آن از هم¬سانی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. آماره¬ی ضریب آلفای کرونباخ (817/0- 90/0) به دست آمده، از بهینه¬گی پرسش¬نامه حکایت داشت. جهت تجزیه و تحلیل داده¬ها از آمارهای توصیفی و استنباطی نظیر میانگین، انحراف معیار، آزمون تی زوج، آزمون تی مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. داده¬پردازی هم با استفاده از نرم¬افزارspss 20 انجام گرفت. در مجموع یافته¬های پژوهش نشان داد ضایعات محصولات کشاورزی روستای امیر آباد (دارای صنایع تبدیلی کشاورزی) کم¬تر از روستای کوشک (فاقد صنایع تبدیلی کشاورزی) می¬باشد. به منظور اطمینان نسبی از این-که کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در روستای امیر آباد ناشی از وجود صنایع تبدیلی بوده است، از تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. با توجه به نتایج می¬توان اذعان داشت که کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در روستای دارای صنایع تبدیلی نسبت به روستای فاقد صنایع تبدیلی، ناشی از وجود این صنایع بوده است .دیگر یافته¬های پژوهش نشان داد، وضعیت ضایعات مرحله پس از برداشت در اثر وجود صنایع به میزان دو درصد کاهش داشته است. فزون بر آن، وضعیت ضایعات مرحله نگهداری و ذخیره¬سازی نیز در اثر وجود صنایع به میزان 67/6 درصد کاهش ضایعات داشته است. وضعیت ضایعات مرحله فرآوری محصولات کشاورزی نیز در اثر وجود صنایع تبدیلی به میزان 67/11 درصد کاهش داشته است. همچنین در مرحله حمل و نقل و توزیع نیز این صنایع باعث کاهش 23 درصدی ضایعات در این مرحله شده¬اند. در مجموع با توجه به نتایج حاصل شده، وجود صنایع تبدیلی در منطقه¬ی مورد مطالعه باعث کاهش ضایعات محصولات کشاورزی به میزان 11 درصد شده است. فزون بر آن، باتوجه به نتایج حاصل شده بیش¬ترین اثر صنایع بر کاهش ضایعات محصولات کشاورزی در مرحله¬ی حمل و نقل و توزیع محصولات بوده است و کم¬ترین اثر را نیز بر کاهش ضایعات در مرحله پس از برداشت داشته است.

ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  محمدرضا احسانی   آیت اله کرمی

ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران چکیده دهیاری ها به عنوان نقطه عطفی در مدیریت روستایی ایران نقش اساسی در توسعه ی روستایی بر عهده دارند. از این روی، ارزیابی عملکرد آن ها ضروری می نماید، که در صورت بهبود عملکرد، بسیاری از هزینه ها کاسته شده و با شناسایی نقاط قوت و ضعف، زمینه ی کارایی و کارآمدی آن ها را در انجام وظایف محوله ی فراهم می گردد. لذا، هدف این پژوهش ارزیابی عملکرد اقتصادی- اجتماعی دهیاری های دهستان بویراحمد گرمسیری شهرستان گچساران بود. به این منظور، از تحقیق پیمایشی بهره گرفته شد. بنابراین جامعه آماری این پژوهش، شامل 14 روستا با و بدون دهیاری دهستان بویراحمد گرمسیری بود که از روش نمونه گیری طبقه ای ساده استفاده شد و 90 نفر از روستاییان و 110 نفر از نخبگان محلی شامل (دهیاران فعلی و سابق، اعضای شورای اسلامی فعلی و سابق، اعضای شورای حل اختلاف و کسانی که به عنوان معتمد محلی بودند) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها، از پرسش نامه ساختارمند و محقق ساخته استفاده شد و به منظور تعیین روایی آن، از روایی صوری پرسشنامه با استفاده از نظرات اساتید متخصص و پس از انجام اصلاحات مورد تأیید قرار گرفت و برای تعیین پایایی، یک مطالعه پیش آهنگ در روستاهای خارج از نمونه انجام و از ضریب آلفای کرونباخ بهره گرفته شد، که این ضریب بین 53/0 تا 89/0 برآورد شد و نشان از بهینه گی پرسش نامه داشت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آماره های توصیفی، نظیر فراوانی، میانگین و آماره های استنباطی نظیر انحراف معیار، آزمون تی مستقل، تحت نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که دهیاری ها در بُعد اقتصادی دارای شرایط ضعیفی قرار دارند و در بُعد اجتماعی دارای شرایط نسبتا بهتری بودند. در بُعد اقتصادی شاخص های اشتغال ، خدمات و کشاورزی و حمایت های مالی مورد واکاوای قرار گرفتند که باتوجه به میانگین های بدست آمده اشتغال و حمایت های مالی وضعیت مطلوب تری نسبت به قبل از ایجاد دهیاری نداشتند اما شاخص خدمات و کشاورزی در بعد از تأسیس دهیاری عملکرد افزایشی داشته است. در بُعد اجتماعی شاخص های مشارکت، قانون مداری، بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی مورد واکاوی قرار گرفتند که بهداشت و درمان، فرهنگی ورزشی و عمرانی دارای شرایط مطلوب تری بودند. که بر همین اساس راهکار و پیشنهادهایی ارائه گردید.همچنین مدل پارادایمی ارائه شده است که برای اینکه بتوان عملکرد بهتری داشت باید راهبردهای مناسب داشت که عبارتند از بالا بردن کمیت و کیفیت دوره های لازم برای دهیاری ها، استفاده از تمامی ظرفیت های دهیاری ها برای انجام وظایف شغلی، ایجاد ارتباطات لازم با سازمان و ادارات ذیربط برای افزایش کارایی آنها می باشد. فزون بر آن باید یکسری شرایط مثل مشارکت مردم، همدلی بین مردم و مسولین، بودجه و امکانات، مهارت دهیاران و سطح تحصیلات دهیاران وجود داشته باشد و زمینه لازم که شامل تجهیزات، داشتن راه ارتباطی مناسب و مساعد بودن بستر فرهنگی روستا می باشند. کلید واژگان: اجتماعی، ارزیابی، اقتصادی، دهیاری، عملکرد، مدیریت روستایی

طراحی الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه ی پایدار کشاورزی: مورد بخش مرکزی شهرستان بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  مجید خضری   پیمان فلسفی

با توجه به این که امروزه توسعه ی پایدار به عنوان رهیافت غالب توسعه مطرح است، پرداختن به این موضوع از اهمیت بالایی در مطالعات توسعه برخوردار می باشد. یکی از ضرورت های قطعی توسعه ی پایدار در هزاره سوم میلادی، مشارکت متوازن و هماهنگ بین سه رکن دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی در اداره جوامع و کشورهاست. از این رو، تحقیق حاضر با هدف کلی طراحی الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه ی پایدار کشاورزی در بخش مرکزی شهرستان بویراحمد اجرا گردیده است. در این مطالعه از روش تحقیق کیفی و نظریه بنیادی استفاده شده است. متن مصاحبه های انجام شده براساس حدود 92 ساعت مصاحبه نیمه ساختارمند با 51 نفر از مطلعین کلیدی بخش کشاورزی منطقه مورد مطالعه که در تحقیق حاضر با توجه به ضرورت بهره مندی از نظرات مطلعان کلیدی از روش نمونه گیری هدفمند و از نوع گلوله برفی بهره جسته شد، با استفاده از روش کدگذاری باز در 183 طبقه (مفهوم) اولیه کدگذاری گردیدند. در ادامه روند کدگذاری، این مفاهیم در 54 گروه هم خانواده قرار گرفتند که کدگذاری نظری آن ها را به 21 طبقه محوری کاهش داد. طبقات محوری بسته به ماهیت شان درون یکی از چهار حوزه؛ بخش دولتی، بخش خصوصی، بهره برداران و تشکل ها (حلقه های واسط مشارکت) قرار گرفتند. طبقات محوری در هر چهار حوزه از تعدادی زیرطبقه تشکیل شده اند. در حوزه ها، زیرطبقه ها نقطه اصلی بین طبقات و تعامل های بین آن ها می باشند. روابط بین طبقات (تعامل طبقات در هر حوزه) ترسیم و تشریح و ماهیت تعامل های طبقات مورد بررسی و بحث قرار گرفت و در نهایت الگوی مشارکت بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها جهت تحقق توسعه پایدار کشاورزی ترسیم گردید. این الگو در بردارند? مولفه های تأثیرگذار (از قبیل راهبرد مشارکت محور توسعه پایدار کشاورزی، خدمات کیفی بخش خصوصی، مشارکت محوری بهره برداران، محوریت سیستمی تشکل ها، تمرکززدایی و استفاده از قدرت های محلی)، بازدارنده ها (از قبیل تمرکزگرایی و حاکمیت روابط در بخش دولتی، موانع و محدودیت های اجرایی و سرمایه گذاری بخش خصوصی، فقر اقتصادی و فرهنگی بهره برداران و چالش های نهادی و قانونی تشکل های بخش کشاورزی) و نیز جایگاه و نقش بخش های دولتی، خصوصی، بهره برداران و تشکل ها در برقراری مشارکت متوازن و هماهنگ بوده است. همچنین در این الگو شبکه مشارکت محور نظارتی و بانک اطلاعاتی کشاورزی پیش بینی شده است. با توجه به یافته های تحقیق و مشکلات بخش کشاورزی پیشنهاد می گردد، شبکه مشارکت محور نظارتی و بانک اطلاعاتی کشاورزی راه اندازی شود. این شبکه می تواند علاوه بر تبادل اطلاعات و برقراری تعامل و مشارکت بین بخش ها و تشکل های کشاورزی، سبب توسعه و تقویت نظارت ها، مانع زمین خواری و تغییر کاربری غیراصولی زمین های کشاورزی، پیشگیری و مبارزه با تخلفات کشاورزی، استفاده بهینه از قابلیت های بخش کشاورزی، افزایش اثربخشی تسهیلات بانکی، نظارت بر اجرای دقیق قوانین و برنامه ها و اهداف مد نظر و فراهم کننده زمینه تحقق توسعه پایدار باشد. همچنین پیشنهاد می گردد، همان گونه که هر فعالیتی در سایر بخش ها منوط به اخذ مجوز قانونی می باشد، می بایستی کلیه ی فعالیت های بخش کشاورزی هم منوط به اخذ مجوز لازم باشد، چرا که ورود آزادانه به بخش کشاورزی تهدید جدی در تحقق توسعه پایدار کشاورزی محسوب می گردد. به منظور افزایش کارایی تشکل های بخش کشاورزی که از آن ها به عنوان حلقه های واسط مشارکت یاد می شود، لازم است جهت انسجام و افزایش کارایی در قالب سه تشکل علمی تخصصی، صنفی تولیدی و اقتصادی بازرگانی سازماندهی گردند.

بررسی جایگاه کشاورزی چند کارکردی در معیشت پایدار روستایی: مورد مطالعه آبزیپروران شهرستان زاهدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی 1393
  محبوبه شهرکی   مریم شریف زاده

چالشهای ناشی از محدودیتهای اتکا به کشاورزی به عنوان فعالیتی مخاطرهآمیز، دلالت بر آن دارد که توسعهی روستایی نبایستی بر فعالیت سنتی کشاورزی متکی باشد. تنوع معیشتی میتواند گزیداری مناسب برای غلبه بر شرایط نامساعد زندگی در مناطق روستایی باشد. متنوع کردن اقتصاد روستایی بر مبنای منابع دست یافتنی به سمت فعالیتهای غیر کشاورزی، در تأمین راهبرد معیشت، بقاء و توسعه نقش دارد. منظور از تنوع معیشتی پدیدهای است که به واسطهی آن خانوارهای روستایی به سمت مجموعهای از فعالیتهای )تولیدی و خدماتی( برای دستیابی به زندگی بهتر میگرایند. تنوع معیشتی به عنوان راهبردی معیشتی، فرایند اقدام به فعالیتهای عدیده )زراعی، غیرزراعی، در سطح مزرعه یا خارج از آن( با هدف تأمین بقا و بهبود بخشی به داراییها )طبیعی، فیزیکی، انسانی، مادی و اجتماعی( برای ارتقاء استاندارد زندگی است. تنوع در سطح مزرعه مشتمل بر تولید محصولات زراعی جدید، پرورش دام، شکار، و آبزیپروری است. آبزیپروری یک منبع مکمل درآمدزایی برای خانوارهای روستایی است که در مقیاس خرد در اشتغالزایی و توسعهی روستایی نقش دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه کشاورزی چند کارکردی در معیشت پایدار روستایی کشاورزان آبزیپرور شهرستان زاهدان انجام شد. تحقیق حاضر از لحاظ نوع هدف کاربردی، از لحاظ میزان و درجه کنترل متغیرها، میدانی و به لحاظ روششناسی از نوع علی مقایسهای است. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر، پرسشنامه ساختارمند بود. این پرسشنامه مشتمل بر پنج بخش بود. در بخش زمینههای آسیبپذیری، به سنجش میزان آسیبپذیری پرورشدهندگان در برابر روندها، تکانهها و شرایط فصلی، در بخش دوم )منابع معیشت(، به بررسی میزان داراییهای فیزیکی، مالی، انسانی، اجتماعی و طبیعی پرورشدهندگان، در بخش سوم به بررسی ساختارها و فرآیندهای معیشتی و در بخش چهارم پرسشنامه به بررسی عوامل موثر بر پذیرش آبزیپروری که شامل نوع نگرش زیست محیطی، میزان ریسکپذیری، دانش فنی و نگرش زیستمحیطی افراد نمونه است، پرداخته شده است. در بخش آخر پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. روایی پرسشنامه توسط پانل متخصصان تأیید شد. برای محاسبه اعتبار ابزار سنجش، مطالعهای راهنما خارج 0(. جامعهی آماری بر اساس فعالیت در / 0 تا 22 / از حوزهی مطالعه ترتیب داده شد )آلفای کرونباخ 11 آبزیپروری شامل کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال و نیز کشاورزان نپذیرندهی فعالیت آبزیپروری د شهرستان زاهدان است. نمونهی آماری نیز بر اساس جدول نمونهگیری کرجسی و مورگان شامل 151 خانوار بوده که 52 کشاورز آبزیپرور فعال از بین 52 آبزیپرور فعال و به همان نسبت 52 کشاورز آبزیپرور غیرفعال و 52 کشاورز نپذیرنده را شامل میشوند. بدیهی است اعضای نمونه بهطور تصادفی از بین جامعهی آماری انتخاب شدهاند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نسخهی 21 نرم افزارآماری spss و نرمافزار excel استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که، آبزیپروران فعال نسبت به دو گروه دیگر معیشت پایدارتری دارند. همچنین، وضعیت داراییهای پنجگانه معیشتی در کشاورزان آبزیپرور فعال در حال حاضر بهتر از دو گروه دیگر میباشد. این کشاورزان از لحاظ میزان حمایتهای مادی و معنوی ارگانهای دولتی و خصوصی، دانش فنی، ریسکپذیری و نگرش زیستمحیطی دارای میانگین بالاتری نسبت به دو گروه دیگر هستند. نتایج حاصل از تحلیل ممیزی پیشبینی کنندههای پذیرش آبزیپروری در کشاورزان آبزیپرور فعال و غیرفعال حاکی از آن است که قدرت ریسک بیشترین ضریب همبستگی را با متغیر معیشت در 0/ تابع ممیزی دارد ) 11 r= ( که این یافته معرف این است که این متغیر مهمترین عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان آبزیپرور غیرفعال میباشد و همچنین این متغیر، مهمترین 0/ عامل در تمیز کشاورزان آبزیپرور فعال از کشاورزان نپذیرنده میباشد ) 51 r= .)

کاربرد برنامه ریزی ریاضی چند هدفی در تعیین الگوی بهینه کشت (مورد مطالعه دشت لیشتر)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1393
  محمد سلامی نیا   آیت اله کرمی

با توجه به نقش و اهمیت مدیریت واحدهای زراعی، استفاده از مدل های برنامه ریزی ریاضی در تعیین الگوی کشت بهینه نقش بسزایی دارند بنابراین در این مطالعه از برنامه ریزی ریاضی آرمانی فازی چند هدفه برای تعیین الگوی بهینه کشت دشت لیشتر استفاده شد. این پژوهش شامل دو نوع داده مقطعی و سری زمانی می باشد. داده های مقطعی از طریق مصاحبه ساختار مند با تعداد 106 بهره بردار گزینش شده بطور تصادفی از جامعه آماری بهره برداران محصولات زراعی بخش لیشتر و داده های سری زمانی از دستگاه های دولتی محلی متولی بخش کشاورزی جمع آوری و با نرم افزار win qsb تجزیه و تحلیل شد. الگوی کشت با استفاده از برنامه ریزی آرمانی فازی با دو رهیافت افزایش بازده برنامه ای تولیدکننده و افزایش پایداری منابع طبیعی محاسبه گردید که نتایج نشان داد در هر دو رهیافت عوامل تولید در بخش زراعی منطقه لیشتر بهینه تخصیص نیافته و الگوی کشت فعلی منطقه بهینه نیست.

بررسی نگرش کشاورزان شهرستان دنا نسبت به بیمه محصولات زراعی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه یاسوج - دانشکده علوم پایه مهندسی 1393
  خدیجه محمد حسین بیاره   آیت اله کرمی

در دنیای امروزی که چالش های بی شماری، از کمبود آب و زمین و رشد جمعیت گرفته تا تخریب محیط زیست و جهانی شدن، فراروی بخش کشاورزی است؛ کامیابی این بخش، بیش از هر زمان دیگری در گرو برنامه ریزی موثر، تخصیص بهینه منابع و انتخاب آگاهانه از میان گزینه ها و مسیرهای مختلف موجود برای رشد و توسعه است. پیشرفت های قابل توجه در دستیابی به رشد بالای اقتصادی، کاهش فقر و تأمین امنیت غذایی در اکثر کشورهای در حال توسعه، بدون گسترش کامل ظرفیت بالقوه بهره وری بخش کشاورزی و پشتیبانی آن از توسعه کل اقتصاد حاصل نخواهد شد. بهره برداران کشاورزی به منظور مهار و یا حداقل کاهش خطرات فعالیت هایشان، به نسبت طیف وسیعی از برنامه های گوناگون را مورد استفاده قرار می دهند. آن ها سعی می کنند که با در پیش گرفتن روش هایی همچون تنوع محصولات کشاورزی، انعقاد قرارداد، تولید محصولات دارای قیمت تضمینی، کاشت توأم محصولات مکمل و همچنین رعایت اصل انعطاف پذیری در تهیه نهاده ها و نگه داری مقداری ذخیره مالی برای مواقع ضروری، ریسک را بین محصولات و گزینه های مختلف تقسیم نماید و در نهایت آن را کاهش دهند. از جمله برنامه های رویارویی و چالش با خطرها، دخالت دولت ها در امر مهار خطر از راه بیمه محصولات کشاورزی است، تا در برابر زیان های برخاسته از سوانح و رخدادهای ناگوار طبیعی از کشاورزان حمایت شود و بدین سان، به حفظ سطح درآمد و بهره وری آنان یاری رساند. این پژوهش با هدف اصلی بررسی نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی در شهرستان دنا به روش توصیفی- پیمایشی انجام شده و به تبیین روابط میان مجموعه ای از سازه های موثر بر نگرش کشاورزان نسبت به بیمه محصولات زراعی براساس نظریه رفتار برنامه ریزی شده پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه زارعان شهرستان دنا تشکیل دادند. براساس جدول نمونه گیری کرجیسی و مورگان، حجم نمونه مناسب حدود 380 نفر تعیین گردید. ابزار اصلی تحقیق، پرسشنامه بود که روایی آن به کمک اساتید گروه مدیریت توسعه روستایی دانشگاه یاسوج بدست آمد. پایایی ابزار تحقیق براساس ضریب آلفای کرونباخ (از 686/0 تا 941/0) محاسبه شد. بررسی تحقیق به روش تحلیل مسیر و تحلیل تشخیصی با استفاده از نرم افزار spss صورت گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متغیرهای سطح تحصیلات، اراضی کشاورزی، دانش، غرامت دریافتی رابطه مثبت و معنی داری با نگرش نسبت به بیمه محصولات زراعی دارند. طبق نتایج حاصل از آزمون تحلیل تشخیصی، متغیر کنترل محسوس رفتاری دارای اهمیت نسبی بالاتری نسبت به سایر متغیرها در تمایز بین گروه های بیمه کرده و بیمه نکرده می باشد. با توجه به نتایج آزمون لجستیک، با افزایش متغیرهای کنترل محسوس رفتاری، غرامت دریافتی و سطح زیر کشت بیمه شده، نگرش مطلوب نسبت به بیمه محصولات زراعی افزایش می یابد.

ارزیابی کارایی بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی و راهکارهای بهبود آن در شهرستان باشت، استان کهگیلویه و بویراحمد
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان - دانشکده علوم کشاورزی 1394
  محمدصادق قلی پور   رامتین جولایی

چکیده واحد بهره برداری خانوادگی یکی از نظام های بهره برداری کشاورزی مهم در کشور محسوب می- شود. به همین دلیل، بررسی مسائل مرتبط با مزارع خانوادگی، مورد توجه بسیار قرار گرفته است. از جمله این مسائل، بازاریابی محصولات مزارع خانوادگی می باشد. هدف این تحقیق ارزیابی کارایی بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی و راهکار های بهبود آن در شهرستان باشت (استان کهگیلویه و بویر احمد) بوده است. پژوهش حاضر با روش پیمایشی، 322 نمونه از 2000 مزارع خانوادگی شهرستان باشت را با نمونه گیری خوشه ای تصادفی مورد بررسی قرار داد. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه بود که روایی آن توسط اساتید دانشگاه، اعضای کمیته پایان نامه و گروهی از کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان باشت مورد تائید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه نیز از طریق محاسبه آلفای کرونباخ مورد تائید قرار گرفت. نتایج نشان داد که در مجموع، بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی نا کارا و به نفع تولید کننده می باشد. همچنین کارایی بازاریابی با برخی متغیر های فردی، اجتماعی، اقتصادی و ارتباطی کشاورزان یعنی سطح تحصیلات، آینده نگری، دانش عمومی انجام فعالیت کشاورزی، عضویت در نهاد و سازمان ها، حمایت و همکاری، همفکری با سایرین، میزان درآمد سالانه و سطح مکانیزاسیون کشاورزی، تعداد کارگر، اندازه زمین ملکی، مشتری مداری، خدمات مالی، تعداد مراجعات ماهانه به شهر و اداره جهاد کشاورزی، تعداد ملاقات ماهانه با مهندسان ناظر، میزان گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون در طول روز و استفاده از منابع ارتباطی کسب اطلاعات در زمینه بازاریابی، دارای رابطه مثبت و معنی دار و با متغیر های تعلق به محل و هزینه سالانه کشاورزی، دارای رابطه منفی و معنی دار می باشد. نتایج آزمون رگرسیون لگاریتمی نشان داد که درآمد سالانه کشاورزی، مشتری مداری، تعلق به محل و تعداد مراجعه سالانه به جهاد کشاورزی می توانند در پیش بینی تغییرات کارایی بازاریابی محصولات کشاورزی مورد استفاده قرار گیرند. نتایج همچنین نشان داد که کشاورزان با سواد و همچنین کشاورزانی که زمین کشاورزی بیشتر از 5/1 هکتار دارند، کارایی بازاریابی بهتری دارند. علاوه بر این، کارایی بازاریابی محصولات کشاورزی در مسیر-های مختلف بازاریابی با یکدیگر تفاوت دارد، به نحوی که کارایی مسیر تولید کننده به عمده فروش، نسبت به سایر مسیر ها بیشتر است. برای افزایش کارایی بازاریابی محصولات کشاورزی مزارع خانوادگی توصیه می شود، خدمات زیر بنایی لازم برای این قبیل کشاورزان فراهم گردد و در زمینه بازار رسانی محصولات کشاورزی، نظام اطلاع رسانی مناسب طراحی و بکار گرفته شود.