نام پژوهشگر: مازیار رضوی
آسیه ساجدی حسینی جواد ترکمن
استفاده از گونه های بومی برای احیاء و غنی سازی جنگل ها یکی از مناسبترین روش ها برای افزایش سطح کمی و کیفی جنگل ها به شمار می آید. از طرف دیگر، نیاز اکولوژیکی گونه ها نسبت به شرایط محیطی متفاوت است. این مطالعه به بررسی رویش قطری و حجمی و اثر شیب و جهت جغرافیایی بر روی مولفه های کمی ( قطر یقه، قطر برابر سینه، قطر میانه، قطر 1/0، ضریب کاهش قطری، ضریب کاهش طبیعی، ضریب شکل طبیعی و مصنوعی ساقه، ضریب پایداری) و کیفی ( شاخه دوانی، انحنای تنه، سلامتی تنه، تقارن تاج) در جنگلکاری های پلت و توسکا در رامسر پرداخته است. آماربرداری به روش تصادفی سیستماتیک با قطعات نمونه ی 2 آری برای اندازه گیری مشخصه های مورد نظر انجام شد. کلیه داده ها در سه کلاسه شیب ( 0-20، 20-40، 40-60) و سه جهت ( شمال، شمال شرق، شمال غرب) طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد که شیب بر روی قطر یقه، قطر برابر سینه، ارتفاع، ارتفاع تنه توسکای ییلاقی و بر روی ارتفاع، ارتفاع تنه، ارتفاع تاج، ضریب کاهش قطری پلت دارای اثر معنی دار بود. جهت بر روی ارتفاع، ضریب شکل ساقه توسکا و بر روی ارتفاع، ارتفاع تنه ی پلت دارای اثر معنی دار بود. اثر شیب و جهت بر روی سایر متغیر ها معنی دار نبود. شیب و جهت بر روی متغیر های کیفی هر دو گونه دارای اثر معنی داری بودند. مقایسه ی کمی دو گونه نشان دهنده ی وضعیت بهتر توسکای ییلاقی نسبت به پلت است.
الهه پورمند معافی مهدی عاکف
در تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر جنگل کاری با گونه های مختلف بر خصوصیات فیزیکو شیمیایی و میکرومورفولوژی خاک سه پوشش جنگلی در شرایط اقلیم، توپوگرافی و مواد مادری یکسان انتخاب شد: 1) پوشش طبیعی با گونه های آمیخته 2) پوشش دست کاشت کاج تدا و 3) پوشش دست کاشت صنوبر. در هر پوشش یک پروفیل حفر گردید و پس از تشریح پروفیل در اطراف هر پروفیل و به فواصل حدود 25 متری، نمونه برداری به طور کاملاً تصادفی و از دو افق سطحی انجام گرفت. نمونه های دست نخورده توسط جعبه کوبینا نیز از افق های مختلف تهیه شد. تجزیه های فیزیکی و شیمیایی متعددی از جمله بافت، جرم مخصوص حقیقی و ظاهری، اسیدیته، نیتروژن کل، فسفر، ظرفیت تبادل کاتیونی و غیره و نیز مطالعات میکرومورفولوژیکی بر روی نمونه های خاک انجام شد. نتایج از طریق نرم افزار sas و spss در غالب طرح کاملاً تصادفی و با آزمون حد اقل اختلاف معنی دار (lsd) مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که بین مقدار اجزای تشکیل دهنده و جرم مخصوص ظاهری خاک و نیز مقدار اسیدیته و شوری خاک، ماده آلی، درصد اشباع بازی و عناصر آهن، منگنز، پتاسیم، فسفر و ازت در پوشش های مورد بررسی اختلاف معنی داری وجود دارند. در مجموع اسیدیته خاک در پوشش دست کاشت کاج تدا کم ترین مقدار را داشت که به خصوصیات این گونه مربوط می شود. کربن آلی، درصد اشباع بازی، ازت و فسفر در مناطق جنگل کاری شده کم تر از منطقه شاهد بود که دلیل آن هم تغییرات حاصل از تبدیل جنگل های طبیعی به جنگل های مصنوعی و هم به علت ویژگی های گونه های کشت شده مربوط می شود. بیش ترین مقدار آهن، منگنز و پتاسیم نیز در توده دست کاشت صنوبر مشاهده شد. حضور نودول های آهن و منگنز در اشکال مختلف در مقاطع نازک تمام افق های مورد بررسی بیان گر وجود شرایط اکسید و احیایی در منطقه می-باشد که با نوسانات آب زیر زمینی همراه بوده و با توجه به اقلیم منطقه امری بدیهی است. از طرفی وجود مقادیر بیش-تری از حفرات کانال در افق های سطحی پوشش جنگلی طبیعی و نیز بقایای بیش تر فضولات بیضوی در خاک این پوشش و عدم وجود آنها در پوشش جنگلی کاج تدا، نشان دهنده شرایط مناسب تر خاک منطقه شاهد جهت فعالیت های بیولوژیکی جانداران خاک از جمله کرم های خاکی می باشد. به علاوه بیش تر بودن تجمع رس درون حفرات و نیز قطعات پوشش رسی معادل پاپیول بروئر در خاک پوشش جنگلی دست کاشت صنوبر حاکی از هوادیدگی و تکامل بیش تر خاک این پوشش جنگلی و نیز نوع متفاوت مواد آلی آن می باشد نتایج نشان می دهد که ph، هدایت الکتریکی، ظرفیت تبادل کاتیونی، ماده آلی و عناصر منیزیم و پتاسیم در منطقه جنگل کاری صنوبر بیشترین مقدار و در توده کاج تدا کمترین مقدار را دارند. در مقابل آهک توده صنوبر کم ترین مقدار و توده کاج تدا بیش ترین مقدار را دارند. مقدار ازت نیز در توده طبیعی نسبت به دو توده دیگر بیش تر است. از این رو می توان نتیجه گرفت که جنگل کاری با پهن برگان مناسب تر از کشت خالص سوزنی برگان است. با توجه به هدف تحقیق حاضر و نتایج مشاهده شده می توان نتیجه گرفت که قطع درختان جنگلی و از بین بردن پوشش طبیعی جنگل و در نهایت جنگل کاری مجدد توسط گونه های بومی و غیر بومی می تواند تأثیرات مهمی روی خصوصیات مختلف فیزیکی و شیمیایی خاک داشته باشد. البته بارز ترین تأثیر جنگل کاری ها بر روی خصوصیات فیزیکی خاک از جمله جرم مخصوص ظاهری است. نتایج نشان می دهد که جنگل کاری با افزایش جرم مخصوص ظاهری همراه بوده است. نتایج این تحقیق همانند بسیاری از تحقیقات مشابه انجام شده در دنیا نشان می دهد که کاشت گونه های مختلف در عرصه های جنگلی به صورت مصنوعی می تواند صفات شیمیایی و بیولوژیک خاک ها را تحت تأثیر قرار دهد که این تأثیر بیش تر ناشی از سرشت طبیعی و ویژگی های اختصاصی هر گونه درختی و ترکیب شیمیایی اندام های مختلف آن به ویژه ترکیب شیمیایی لاشبرگ ها و ترشحات ریشه و نیز نیاز های تغذیه ای مختلف گونه های درختی می باشد. نتایج مطالعات مختلف فیزیکی و شیمیایی و نیز میکرومورفولوژیکی نشان داد که در انتخاب گونه مناسب برای جنگل کاری ها باید دقت نظر بیش تری صورت گیرد. به خصوص وارد کردن گونه های غیر بومی در عرصه های جنگلی باید با مطالعات دقیق شرایط اکولوژیکی منطقه و نیاز های اکولوژیکی و تغذیه ای گونه مورد نظر همراه باشد. همان طور که نتایج این تحقیق نیز نشان می دهد، کاشت عرصه های جنگلی با گونه بومی صنوبر بسیاری از خصوصیات خاک را بهبود بخشیده و تکامل بیش تر خاک را موجب شده است، اما گونه غیر بومی سوزنی برگ کاج تدا موجب تغییرات نا مطلوبی در اسیدیته و بعضی عناصر خاک شده و از حاصلخیزی طبیعی خاک کاسته است. نتایج بررسی های میکرومورفولوژیکی نشان می دهد که ریز ساختمان توده ای مشاهده شده در بخشی از مقاطع پوشش های دست کاشت کاج تدا و صنوبر به عملیات برداشت در این توده ها که با تردد ماشین آلات و انسان همراه است مربوط می باشد. همچنین حضور نودول های آهن و منگنز در اشکال مختلف در مقاطع نازک تمام افق های مورد بررسی بیان گر وجود شرایط اکسید و احیایی در منطقه می باشد. وجود مقادیر بیش تری از حفرات کانال در افق های سطحی پوشش جنگلی طبیعی و نیز بقایای بیش تر فضولات بیضوی در خاک این پوشش و عدم وجود آنها در پوشش جنگلی کاج تدا، نشان دهنده شرایط مناسب تر خاک منطقه شاهد جهت فعالیت های بیولوژیکی جانداران خاک از جمله کرم های خاکی می باشد. بیشتر بودن تجمع رس درون حفرات و نیز قطعات پوشش رسی در خاک پوشش جنگلی دست کاشت صنوبر حاکی از هوادیدگی و تکامل بیش تر خاک این پوشش جنگلی و نیز نوع متفاوت مواد آلی آن می باشد. همچنین علت عدم وجود پوسته های رسی و شواهد انتقال رس در افق های زیرین پوشش جنگلی طبیعی نشان می دهد که رس ها به مواد آلی معینی که در این خاک ها وجود دارند چسبیده اند و با تشکیل کمپلکس رس- هوموس از حرکت رس تحت آب شویی ممانعت شده است. مطالعات میکرومورفولوژیکی در بسیاری از موارد تأیید کننده و تکمیل کننده ی بررسی های صحرایی و آنالیز های آزمایشگاهی می باشند. در این تحقیق وجود ساختمان های مختلف از جمله بلوکی زاویه دار و بلوکی بدون زاویه در مطالعات صحرایی تشخیص داده شد و مطالعه مقاطع نازک نیز وجود این ساختمان ها را تأیید کرد. هم چنین حضور پوشش های رس با منشأ ایلوویال در مقاطع نازک پوشش دست کاشت صنوبر و تشخیص نوع و فراوانی این پوشش ها و نیز نودول های مختلف آهن و منگنز توسط مطالعات میکرومورفولوژیکی صورت گرفت که تکمیل کننده ی مشاهدات صحرایی در تمایز افق btg می باشد.
رقیه نظری نفیسه یغماییان
بعد از مطالعه نقشه زمین شناسی، پوشش گیاهی، توپوگرافی و کاربری های مختلف منطقه توتکابن و جمع آوری اطلاعات لازم، مطالعات صحرایی انجام شد و در ناحیه شمال تا شمال شرقی توتکابن محدوده ای به مساحت تقریبی 5 هکتار در واحد فیزیوگرافی کوه که دارای کاربری جنگل طبیعی و کشت شده بود، انتخاب شد. سپس در دو موقعیت شیب شامل شانه شیب و پای شیب تعداد چهار پروفیل شاهد انتخاب و حفر گردید. هم چنین در سه نقطه [3 تکرار] به فاصله حداکثر 30 متری از پروفیل شاهد، از افق های ژنتیکی سطحی و زیر سطحی نمونه برداری انجام شد.انجام آزمایش بصورت فاکتوریل با سه فاکتور نوع کاربری و عمق خاک و موقعیت شیب در قالب طرح کاملا" تصادفی انجام شد.
محمد حمیدی شکور علی گل کاریان
امروزه مخاطرات محیطی در زندگی مردم نقش پررنگ تری نسبت به گذشته پیداکرده است. یکی از این مخاطرات محیطی که منجر به خسارات فراوان و جبران ناپذیر به منابع مالی و انسانی می گردد زمین لغزش است. مناطق پرباران شمالی و غربی کشور به لحاظ بارندگی های بیشتر نسبت به سایر نقاط کشور بیشتر در معرض خطر زمین لغزش قرار دارد. از این رو تحقیقات فراوانی در این مناطق بر روی خطر بروز زمین لغزش و علل و عوامل موثر بر زمین لغزش و راهکارهای پایدارسازی مناطق مستعد زمین لغزش صورت گرفته است. تحقیق حاضر در منطقه استخرسر استان گیلان انجام شد. در این منطقه 21 نقطه مشکوک به وقوع زمین لغزش به کمک سیستم موقعیت یاب جهانی به مدت 18 ماه مورد پایش قرار گرفته است. میزان جابجایی در هر نقطه با داده های مربوط به ابعاد لغزش، شیب، توپوگرافی، فاصله از رودخانه، فاصله از گسل، میزان و نحوه آبیاری، نوع کشت، جهت دامنه، وجود پدیده تاثیر گذار نظیر جاده و کانال های آبیاری و شاخص های حداکثر توپوگرافی به متوسط توپوگرافی، حداکثر توپوگرافی به حداقل توپوگرافی، متوسط توپوگرافی به حداقل توپوگرافی، شیب پایین دامنه به فاصله از رودخانه، شیب لغزش به شیب بالای دامنه، شیب لغزش به شیب وسط دامنه، شیب لغزش به شیب پایین دامنه، شیب بالا به پایین دامنه، شیب بالا به وسط دامنه، شیب بالای دامنه به شیب لغزش، شیب وسط به پایین دامنه، شیب وسط دامنه به شیب لغزش، طول به عمق لغزش، عرض به عمق لغزش، عمق به طول لغزش، عمق به عرض لغزش، طول به عرض لغزش، عرض به طول لغزش، طول در عرض در عمق لغزش، عرض در عمق لغزش، طول در عمق لغزش، طول در عرض لغزش، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از رگرسیون نشان داد که عوامل میزان و نحوه آبیاری، عرض لغزش، عمق لغزش و فاصله از رودخانه به ترتیب بیشترین تا کمترین تاثیر را در وقوع زمین لغزش داشته است و شاخص های طول در عرض لغزش، عرض در عمق لغزش، طول در عمق لغزش، شیب پایین دامنه به فاصله از رودخانه، شیب بالای دامنه به میانه دامنه نیز ارتباط معنی داری را نشان می دهد. همچنین داده های مطالعات ژئوفیزیک با استفاده از آزمون t در دو سازند آهکی و آتش فشانی منطقه ازنظر عوامل درصد رطوبت و میزان جابجایی رخ داده تفاوت معنی داری را نشان می دهد و سایر عوامل در وقوع زمین لغزش ارتباط معناداری را نشان نداد.