نام پژوهشگر: فاطمه رحیم زاده
فاطمه رحیم زاده احمد توبه
دوره بحرانی کنترل علف های هرز، دوره ای در چرخه رشد محصول می باشد که باید جهت جلوگیری از کاهش عملکرد در این دوره، علف های هرز کنترل شوند. به منظور تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز در عدس، آزمایش مزرعه ای در سال زراعی90-91 در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و ده تیمار در ایستگاه تحقیقاتیدانشگاه محقق اردبیلی به اجرا درآمد. تیمارها شامل دوره آلودگی به علف های هرز در 15، 30، 45 و 60 روز پس از سبزشدن عدس و دروه عاری از علف هرز در 15، 30، 45 و 60 روز پس از سبزشدن عدس بودند. دوتیمار نیز به عنوان شاهد آزمایش، یکی کنترل علف های هرز در تمام فصل رشد و دیگری رقابت علف های هرز در تمام فصل رشد، در نظر گرفته شدند. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد در شرایط آلودگی به علف هرز در طول فصل رشد، از میان شش گونه علف هرز شناسایی شده، علف هرز سلمه تره 17/47درصد ، بیشترین و علف هرز تاج خروس با کمترین درصد، سهم تجمع ماده خشک علف های هرز را داشتند. با افزایش دوره عاری از علف هرز، وزن خشک علف های هرز کاهش یافت. عملکرد دانه، با افزایش دوره تداخل علف های هرز به مقدار معنی داری کاهش نشان داد به طوری که میزان عملکرد دانه در تیمار شاهد عاری از علف های هرز،1029 کیلوگرم در هکتار به دست آمد ولی در تیمار شاهد آلوده به علف هرز در تمام فصل رشد عملکرد دانه حداقل شده و هیچ عملکردی حاصل نشد. اجزای عملکرد عدس از جمله تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف وزن هزاردانه و نیز صفات دیگری از جمله ارتفاع بوته، تعداد شاخههای فرعی ، وزن اندام های هوایی و شاخص برداشت همگی با افزایش آلودگی به علف هرز رو به کاهش نهادند، کمترین میزان این صفات به تیمار آلودگی کامل و آلودگی تا 60 روز پس از سبزشدن تعلق داشت و بالاترین میزان آن ها به تیمار عاری کامل و آلودگی تا 15 روز پس از سبز شدن مربوط بود. همچنین عملکرد پروتئین با زیاد شدن طول دوره آلودگی کاهش یافت. دوره بحرانی کنترل علف های هرز با در نظر گرفتن 5، 10 و 15 درصد کاهش عملکرد به استفاده از روش رگرسیون غیر خطی و معادلات غیر خطی گامپرتز و لجستیک محاسبه شد. دوره بحرانی کنترل علف های هرز برای عدس 10 الی66 ، 15 الی56 و 20 الی50 روز پس از سبز شدن، به ترتیب جهت جلوگیری از کاهش 5، 10 و 15 درصدی عملکرد محاسبه گردید.
فاطمه رحیم زاده کمال شاه طالبی
هدف از این پژوهش ارائه ی روشی ساده در زمینه ی تشخیص طیف در سیستم رادیوشناختگر، مبتنی بر ویژگی ایستان گردشی سیگنال ها می باشد. به منظور کاهش پیچیدگی محاسباتی و زمان حسگری نسبت به روش های مرسوم تشخیص طیف مبتنی بر ویژگی ایستان گردشی سیگنال ها، در روش ارائه شده به طور مستقیم از همبستگی بین مولفه های فرکانسی یک سیگنال ایستان گردشی، بدون لزوم محاسبه ی توابع خودهمبستگی یا چگالی طیف توان گردشی، استفاده و در یک ساختار الگوریتم وفقی بکار گرفته شده است. اندازه ی ضرایب تخمین الگوریتم مورد استفاده، معیار تشخیص حضور یا عدم حضور سیگنال کاربر اولیه در طیف فرکانسی در نظر گرفته شده است. پیچیدگی و عملکرد الگوریتم پیشنهادی با روش های دیگر تشخیص طیف مبتنی بر ویژگی ایستان گردشی سیگنال ها مقایسه شده و تجزیه و تحلیل کارایی آن انجام شده است. نتایج، عملکرد رضایت بخش روش پیشنهادی، قضاوت تقریباً بدون خطای آن از آزاد یا اشغال بودن کانال و سرعت بسیار بالای آن را نشان می دهد. روش ساده تری نیز به منظور تشخیص طیف سیگنال های bpsk با استفاده از الگوریتم nlms و بر اساس ویژگی ایستان گردشی سیگنال ها پیشنهاد شده است،که از یک ساختار غیرخطی تبعیت می کند و مزیت اصلی آن عدم نیاز به استفاده ی مستقیم از فرکانس های گردشی است. همچنین در این پژوهش روشی ساده و دارای پیچیدگی پایین برای تخمین فرکانس های گردشی سیگنال های ایستان گردشی ارائه شده است. در روش پیشنهادی از یک الگوریتم وفقی برای تخمین فرکانس های گردشی سیگنال ایستان گردشی توسط نمونه های فرکانسی انتقال یافته ی آن استفاده شده است. اندازه ی ضرایب تخمین معیاری برای تشخیص فرکانس گردشی بودن یا نبودن در نظر گرفته شده است. مزیت الگوریتم پیشنهادی، پیچیدگی بسیار کم و سرعت بالای نتیجه گیری است که در بسیاری از الگوریتم های مرسوم تخمین فرکانس گردشی و یا فرکانس حامل وجود ندارد.
شهرام کیانی محمد نهتانی
دو عامل مهم تاثیر گذار بر رفتار هیدرولوژیک حوزه های بزرگ آبخیز، تغییر پذیری اقلیمی و تغییر کاربری اراضی می باشند. حوزه آبخیز مند سطح بسیار وسیعی از استان فارس را در بر گرفته و علاوه بر دارا بودن تغییر پذیری شدید مکانی و زمانی اقلیمی، همواره دست خوش تغییرات انسانی بوده است. به منظور مدیریت جامع این حوزه آبخیز درک رفتار هیدرولوژیک آن ضروری است. در این تحقیق با استفاده از آنالیز های آماری و رویکرد مدل سازی هیدرولیکی به بررسی اثرتغییر پذیری اقلیمی بر رفتار هیدرولوژیک حوزه آبخیز مند پرداخته شد. نتایج مطالعه نشان داد که بر خلاف بارندگی حوضه، رژیم جریان در آن تغییرات زیادی داشته است. اگرچه میانگین دمای سالانه و فصلی در این حوضه روند افزایشی دارد. بررسی ارتباط میان تغییر پذیری بارندگی و چرخش های بزرگ اتمسفری نیز حاکی از تاثیر بسیار کم این چرخش ها بر رژیم بارندگی است. بنابراین، نتایج بیانگر تاثیر ضعیف تغییر پذیری اقلیمی بر رفتار هیدرولوژیک این حوضه میباشد. نتایج مدل سازی هیدرولوژیکی نیز بر این واقعیت مدعا است زیرا که رواناب شبیه سازی شده تفاوت چشمگیری با رواناب مشاهده ای داشت. رودخانه قره آغاج در تابستان 1362، رودخانه مند در زمستان و بهار 1378 و رودخانه شور دهرم نیز در تمام فصل های سال 1372 یک کاهش شدید داشته است، در حالی که رژیم بارندگی فقط در زیر حوزه قره آغاج روند منفی و در سال 1374 افت شدیدی داشت. بیشترین همبستگی (41/0) را بارندگی سالانه زیرحوزه قره آغاج با الگوی انسو داشت که رقم بالایی به حساب نمی آید. نتایج مدلسازی هیدرولوژیکی نشان داد که تغییرات رژیم جریان بیشتر ناشی از تغییر کاربری اراضی بوده است تا تغییرپذیری اقلیمی زیرا که رواناب شبیه سازی شده تفاوت چشمگیری با رواناب مشاهده ای داشت.
ریحان عباسی پهلوان حسن لشکری
چکیده ندارد.
قاسم هژبرپور ماشااله حاج میرزاحسین
چکیده ندارد.