نام پژوهشگر: عباسعلی ناصریان
مهدی کریمی مقدم رضا ولی زاده
چکیده به منظور تعیین تأثیر روش های عمل آوری شیمیایی یا فیزیکی بر ویژگی های تجزیه ای و گوارش پذیری پوسته آفتابگردان آزمایشاتی در غالب شرایط برون تنی (in vitro) و درون کیسه ای(in situ) انجام گرفت. تیمار های مورد استفاده شامل نمونه های عمل آوری شده پوسته آفتابگردان با محلول های 4 ، 2 و 6درصد هیدروکسید سدیم هر کدام به مدت 5/0 و 48 ساعت، امواج مایکروویو با قدرت 900 وات به مدت 4و 8 دقیقه بود. نتایج این آزمایش نشان می دهد عمل آوری پوسته آفتابگردان از طریق تیمار 6درصد سود به مدت 48 ساعت بطور معنی داری موجب افزایش فراسنجه a (بخش سریع تجزیه)تجزیه پذیری ماده خشک وndf نسبت به تیمار های شاهد و مایکروویو 4 و 8 دقیقه شد(05/0>p). فراسنجه b (بخش کند تجزیه) و فراسنجه c (ثابت نرخ تجزیه)تجزیه پذیری ماده خشک وndf تفاوت معنی داری در بین تیمارها نشان نداد.تجزیه پذیری موثر(ed) ماده خشک برای نمونه های عمل آوری شده با سود 6درصد بمدت 48 ساعت و نیز 6 درصد بمدت نیم ساعت از سایر تیمار ها بالاتر بود(05/0>p). عمل آوری پوسته آفتابگردان بوسیله 6 درصد سود چه بمدت نیم یا 48 ساعت سبب افزایش پتانسیل تولید گاز نسبت به تیمار شاهد شد اما تفاوت معنی دار نبود،در حالیکه دیگر روش های عمل آوری سبب کاهش پتانسیل تولید گاز بطور معنا دار نسبت تیمار شاهد شد(05/0>p)،اما نرخ تولید گاز آنها با تیمار شاهد تفاوت معنی دار نداشتند. بالاترین پتانسیل ناپدید شدن ماده خشک در بین نمونه های آفتابگردان،در روش in vitro عمل آوری شده تیمار های 4 درصد بمدت نیم ساعت،تیمار 6 درصد بمدت نیم ساعت و تیمار 6درصد سود بمدت 48 ساعت را نشان دادند.بیشترین میزان ناپدیدشدن ndf نیز در بین تیمار ها مربوط یه تیمار 4 درصد بمدت نیم ساعت دیده شد که با سایر تیمار ها اختلاف معنی دار داشت(05/0>p). تیمار مایکروویو چه بمدت 4 و یا 8 دقیقه موجب کاهش معنادار ناپدید شدن ndf نسبت به تیمار شاهد شد. ph نمونه های آفتابگردان بطور معنا داری بالاتر از کاه و یونجه بود.در بین نمونه های آفتابگردان عمل آوری شده تیمار های 2درصد سود بمدت نیم ساعت ، تیمار شاهد و تیمار مایکرو ویو بمدت 8 دقیقه بطور معنا داری ph کمتری را نسبت به سایر تیمار های آفتابگردان نشان دادند(05/0>p).
مرتضی کردی عباسعلی ناصریان
اثر مواد افزودنی مختلف بر مولفه های شیمیایی و تخمیری سیلاژ تفاله مرکبات و تأثیر منابع مختلف پکتینی بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در طی سه آزمایش مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش اول ترکیب شیمیایی و خصوصیات تخمیری سیلاژ تفاله مرکبات شاهد با سیلاژ تفاله مرکبات غنی شده با سطوح مختلف (6، 12 و 18 گرم در هر کیلوگرم تفاله مرکبات) تفاله چغندر، ملاس و آرد جو مورد مقایسه قرار گرفت. افزودن تفاله چغندر به سیلاژ تفاله مرکبات سبب کاهش ماده خشک سیلاژ تفاله مرکبات شد ولی میزان پروتئین سیلاژ و همچنینph و نیتروژن آمونیاکی سیلاژ افزایش یافت (05/0 p<). در بین سیلاژهای غنی شده با سطوح مختلف ملاس، میزان پروتئین سیلاژ با افزودن ملاس کاهش یافت ولی میزان خاکستر وph افزایش یافت. تیمارهایی که با سطوح مختلف آرد جو غنی شده بودند، میزان ماده خشک سیلاژ تفاله مرکبات با افزایش سطح آرد جو افزایش یافت و میزان درصد پروتئین سیلاژ تا سطح 6 و 12 گرم آرد جو، افزایش یافت ولی در سطح 18 گرم کاهش یافت. میزان ph بین تیمارها با افزایش سطح آرد جو تا سطح 6 گرم آردجو افزایش یافت ولی در سطح 12 و 18 گرم اختلاف بین تیمارها معنی دار نبود (05/0 p>). همچنین بین تیمارها از نظر پایداری هوازی اختلاف معنی دار وجود داشت، بطوریکه با افزایش سطح آرد جو، پایداری هوازی کاهش یافت. در آزمایش دوم، خصوصیات تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک خوراک های پکتینی با استفاده از روش کیسه های نایلونی با هم مقایسه شدند. این آزمایش نشان داد که بین تیمارها از لحاظ میزان بخش سریع تجزیه و همچنین تجزیه پذیری موثر اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0 p<) بطوریکه میزان بخش سریع تجزیه در خوراک حاوی تفاله مرکبات و تفاله چغندر بالاتر از سایر تیمارها بوده است و میزان تجزیه پذیری موثر برای تیمار حاوی تفاله چغندر بالاتر از سایر تیمارها بود. در آزمایش سوم تأثیر منابع مختلف پکتینی بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در اوایل شیردهی مورد مطالعه قرار گرفت. 8 رأس گاو شیرده هلشتاین با دو شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی23±60 و متوسط تولید شیر9 ±33 کیلوگرم در قالب طرح مربع لاتین 4×4 با دو تکرار و 4 دوره 21 روزه شامل 14 روز دوره عادت پذیری و 7 روز دوره نمونه گیری مورد استفاده قرار گرفتند. تیمارها حاوی سطوح 10 درصد ماده خشک جیره، آرد جو(تیمار شاهد)، تفاله چغندر، سبوس گندم و تفاله خشک مرکبات بودند. نوع منبع پکتینی بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر و همچنین متابولیت های خونی معنی دار نبود (05/0 p>). مدت زمان مصرف خوراک به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی در روز معنی دار نبود ولی مدت زمان مصرف خوراک به ازای هر کیلوگرم ndf مصرفی بین تیمارها معنی دار بود (05/0 p>). همچنین بین تیمارهای مختلف از نظر مدت زمان نشخوار و کل فعالیت جویدن، اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0 p>). کلمات کلیدی: آرد جو، تفاله چغندر، سیلاژ تفاله مرکبات، ملاس، منابع پکتین
مرضیه باقری نسب عبد المنصور طهماسبی
ایده استفاده از افزودنی های سیلاژ بهبود ارزش غذایی سیلاژ و کاهش اتلاف ماده خشک است.در این آزمایش مقایسه منابع افزودنی سیلاژ با روش تولید گاز،کیسه نایلون و قابلیت هضم ظاهری بر کاه کلزا برای تیمار های انتخاب شدصورت گرفت.کاه خرد و با آب و ملاس 2% فراوری شد سپس افزودنی ها شامل باکتری پلانتاروم ، سود 4%،اوره 4%،آنزیم تجاری ، مایع شکمبه در سه سطح 1، 2و 3 به آن اضافه شد. بعد از 45 روز سیلو ها باز شدند و ترکیب شیمیایی اندازه گیری شد. اندازه گیری فراسنجه های تجزیه پذیری و اندازه گیری پارامترهای تولید گازدر زمان های3،6،12،24،36،48،72 و 96انجام گرفت. اثر فراوری بر میزان الیاف نا محلول در شوینده خنثی همه تیمار ها معنا دار بود به جز تیمارهای اوره + ملاس،ملاس , باکتری + ملاس و آنزیم+ ملاس و همچنین تیمار سود + ملاس کمترین الیاف نا محلول در شوینده خنثی داشت. عمل آوری کاه با مواد قلیایی موجب شکست پیوند ها ی استری موجود در آن می شود در نهایت انحلال پذیری همی سلولز را افزایش می دهد و موجب کاهش میزان الیاف نا محلول در شوینده خنثی می شود . تیمار اوره +ملاس بالاترین مقدار پروتئین خام را دارا بود علت بالا بودن درصد پروتئین کاه کلزای فراوری شده با اوره به سبب افزودن اوره و ترکیب آمونیاک حاصل از تجزیه اوره درشرایط مرطوب و تشکیل کربنات آمونیوم می باشد. در تجزیه پذیری شکمبه ای پارامتر b از فراوری با سود +ملاس و مایع شکمبه 2+ملاس تاثیر پذیرفته بود و بالاترین مقادیر داشتند که تیمار سود+ملاس بالاترین نتایج را داشت و برای تیمار سود احتمالا تورم کاه، سلولز را برای میکروارگانیسم های شکمبه قابل دسترس تر کرده، در نتیجه بخش b در این تیمار افزایش یافته است در فراسنجه های تولید گاز فراسنجه b تیمار سود +ملاس و اوره +ملاس بالاترین تولید گاز را داشتندعامل موثر تولید گاز بیشتردر تیمار اوره را احتمالا می توان به بالا بودن میزان ازت موجود دراین تیمار نسبت داد که موجب فراهمی ازت مورد نیاز برای میکروارگانیسم ها شده و فعالیت انها را تشدید می کند. -تیمار سود +ملاس بالاترین قابلیت هضم ظاهری ماده خشک داشت.
مهدی خیرآبادی محمدرضا نصیری
باکتری مایکوباکتریوم آویوم پاراتوبرکلوزیس به عنوان عامل بیماری یون شناخته می شود و همچنین ممکن است در شیوع بیماری کرون در انسان نقش داشته باشد. خسارات اقتصادی سنگین حاصل از این بیماری، موجب پیشرفت سنجش های سریع، حساس و خاصی برای شناسایی حیوانات آلوده گردیده است، که برای طرح ریزی راهبرد های منطقی در کنترل گسترش پاراتوبرکلوزیس ضروری می باشد. ژنوم این باکتری از حدود 5 میلیون جفت باز در یک کروموزوم حلقوی با بیش از 4500 ژن تشکیل شده است و طول متوسط هر ژن در آن 1015 جفت باز می باشد. ژن های بیماریزای مرتبط با این باکتری شامل hspx، f57 و is900 هستند که ما در این تحقیق از توالی درون جایگیر is900برای شناسایی پاراتوبرکلوزیس استفاده کردیم. هدف از این مطالعه، توسعه ی تکنیک pcr real-time برای تعیین کمیت باکتری پاراتوبرکلوزیس در نمونه های مدفوع گاوی بود. نمونه های مدفوع از 40 گاو موجود در 2 گله ی گاوهای شیری تجاری و در موقعیت های متفاوت ایران جمع آوری شدند. قطعه ی 400 جفت بازی با استفاده از آغازگرهای p90 و p91 مخصوص جایگاه ژنی is900 از طریق واکنش زنجیره ای پلیمراز به منظور تشخیص پاراتوبرکلوزیس در نمونه های مدفوع تکثیر شد. 10 نمونه مدفوع توسط واکنش زنجیره ای پلیمراز مثبت نشان داده شد. قطعه ی 400 جفت بازی تکثیر شده از جایگاه ژنی is900 در داخل ناقل ptz57r/t همسان سازی شد. پلاسمید نوترکیب، استخراج شد و به عنوان dna استاندارد مورد استفاده قرار گرفت. نتایج با استفاده از منحنی استاندارد حاصل از پلاسمید حاوی is900 (98=% (r2 تعیین کمیت شدند. توانایی کمی سازی در این آزمایش در دامنه ی گسترده ی خطی ( 50 تا 5×105 کپی ) برای ارزیابی تعداد کپی های قطعه ی هدف از پاراتوبرکلوزیس در نمونه های مثبت مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان می-دهد که روش real-time pcr می تواند به عنوان روش جایگزین برای تشخیص سریع تر پاراتوبرکلوزیس معرفی شود. کاربرد سودمند این سنجش، توانایی کمیت سنجی دقیق و سریع تعداد سلول های پاراتوبرکلوزیس در نمونه های ناشناخته می باشد.
مرضیه تیموری رودی عباسعلی ناصریان
این آزمایش به منظور بررسی اثر افزودن گلیسیرین به آب آشامیدنی در دوره انتقال بر وزن بدن، مصرف آب ، مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، متابولیتهای خونی و فعالیت تخمدانی گاوهای انتقالی (7 روز قبل تا 7 روز بعد از زایش) انجام شد. تعداد 12 راس گاو شیری هلشتاین بر اساس تولید شیر دوره قبل، تعداد روزهای آبستنی ، شکم زایش و وزن بدن به دو تیمار؛ 1- آب معمولی و بدون مکمل و 2- آب حاوی 22 گرم گلیسیرین به ازای هر لیتر، اختصاص داده شد. تیمارها از 7 روز قبل از زایش تا 7 روز بعد از زایش اعمال و بعد از آن هر دو تیمار تا روز 60 شیردهی از آب معمولی استفاده کردند. آزمایش در قالب طرح کامل تصادفی با تکرار در زمان اجرا شد. مصرف ماده خشک، وزن بدن، تولید و ترکیب شیر در طول آزمایش تحت تاثیر تیمار آزمایشی قرار نگرفت.اما مصرف خوراک وتولید شیر در تیمار گلیسیرین بهبود یافت. مصرف آب قبل از زایش در تیمار گلیسیرین بطور معنی داری بالاتر بود (05/0p<)، همچنین مصرف آب کل دوره آزمایش تمایل به افزایش در تیمار گلیسیرین نشان داد (08/0=p). توازن انرژی در طی دوره آزمایش تحت تأثیر تیمار قرار نگرفت، اما نسبت به تیمار شاهد بهبود یافت. غلظت کلسترول، تری گلیسرید،نیتروژن اوره ای، اسیدهای چرب غیر استریفه، بتاهیدروکسی بوتیرات، آنزیم آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلانین آمینو ترانسفراز در تیمار گلیسیرین پایین تر از تیمار شاهد بود، اما این اختلاف معنی دار نبود(05/0<p)،که نشانه ای از بهبود سلامت متابولیک بعد از زایش دام است. اختلاف غلظت پروژسترون و گلوکز نیز نسبت به تیمار شاهد از نظر آماری معنی دار نبود. شاخص های فولیکولی از نظر آماری تحت تاثیر گلیسیرین قرار نگرفت اما اکثر شاخص های فولیکولی در تیمار گلیسیرین نسبت به تیمار شاهد بهبود یافت. نتایج این آزمایش نشان دادکه گلیسیرین دارای ظرفیت برای استفاده بصورت ماده گلوکوژنیک جهت بهبود وضعیت متابولیک، مصرف ماده خشک، تولید شیر و فاکتورهای تولیدمثلی است.
محمد شریفی عباسعلی ناصریان
چکیده برای بررسی عمل آوری مکمل های پروتئینی با تانن پوسته پسته بر نرخ تولید گاز و قابلیت هضم و عملکرد گاوهای شیری هلشتاین، دو آزمایش طراحی شد. مقدار یک واحد از محصولات فرعی پوسته پسته داخل چهار واحد آب به مدت 48 ساعت خیسانده شد. پس از 48 ساعت محصولات فرعی پوسته پسته از آب خارج گردید و عصاره حاصل به نسبت مساوی بر روی مکملهای پروتیئنی (کانولا و سویا) افشانده گردید و در سایه خشک شد. میزان ترکیبات فنولی و تانن نمونه ها اندازه گیری شد. و میزان تو.لید گاز تعیین شد. در آزمایش دوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین شکم اول با میانگین روزهای شیردهی27 ±49 و تولید شیر 4 ± 38 کیلوگرم در روز در قالب یک طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیره بر پایه کنجاله سویا، جیره بر پایه کنجاله سویا عمل آوری شده با تانن، جیره بر پایه کنجاله کانولا ، جیره بر پایه کنجاله کانولا عمل آوری شده با تانن بودند. افشاندن تانن بر روی منبع پروتئینی سویا سبب افزایش میزان تانن آن به میزان 13/3 و منبع پروتئینی کانولا به میزان 4/4 گردید. عمل آوری منابع پروتئینی با تانن سبب کاهش میزان گاز تولیدی, بخش bوثابت نرخ تجزیه گردید. عمل آوری مکملهای پروتئینی با تانن سبب کاهش معنی دار نیتروژن آمونیاکی و ph شکمبه گردید(05/0p<). تیمارهای آزمایشی تاثیری بر میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم مواد مغذی در کل لوله گوارشی نداشتند. جیرهای عمل آوری شده میزان نیتروژن اوره ای خون را بطور خطی کاهش دادند ولی اثری بر سایر متابولیت های خونی نداشتند. عمل آوری منابع پروتئینی با تانن اگر چه تاثیرمعنی داری بر تولید و ترکیب شیر نداشت اما باعث یک افزایش عددی در تولید و درصد پروتئین شیر گردید. به نظر می رسد عمل آوری مکملهای پروتئینی با تانن پوسته پسته می توانند عملکرد گاوهای شیری ر ا خصوصا درصد پروتئین شیر را بهبود بخشد ، هرچند توصیه می_شود آزمایشات بیشتری در این زمینه انجام شود. کلمات کلیدی: تانن، پوسته پسته، مکمل پروتئینی عمل-آوری شده، گاوهای شیری
یونس علی علی جو عباسعلی ناصریان
با هدف بررسی تاثیر نوع منبع چربی بر پارامترهای تخمیری و قابلیت هضم و تاثیر روش فرآوری دانه جو و نوع منبع چربی بر عملکرد گوسفند و گاوهای شیرده آزمایشهای زیر انجام شد. در آزمایش اول، تاثیر دو نوع منبع چربی اشباع و غیر اشباع (پیه و کلزا) در جیره گله گاوهای شیری، با روش تلی و تری مورد ارزیابی قرار گرفت. از هر دو نوع چربی در سه سطح 2، 4 و 6 درصد استفاده گردید. استفاده از چربی، قابلیت هضم آزمایشگاهی ماده خشک را کاهش داد و با افزایش سطح چربی قابلیت هضم کاهش یافت (05/0>p). در بین منابع چربی استفاده شده، روغن کلزا دارای اثر منفی بیشتری بر قابلیت هضم بود. استفاده از چربی تاثیری بر ph نداشت ولی باعث کاهش غیر معنی دارغلظت نیتروژن آمونیاکی گردید. تنها روغن کلزا در سطح 6 درصد کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>p). در آزمایش دوم، تاثیر دو نوع روغن (پنبه دانه و کلزا) و دو روش فرآوری دانه جو (آسیاب و پلت) بر پارامترهای تخمیری و حرکت مواد در دستگاه گوارش گوسفند مورد مطالعه قرار گرفت. از 4 گوسفند بلوچی دارای کانولای شکمبه ای و شیردانی در قالب طرح چرخشی 4×4 با چهار جیره در چهار دوره استفاده گردید. جیره های آزمایشی بشرح زیر بود: 1) روغن پنبه دانه+جو آسیاب شده 2) روغن پنبه دانه+جو پلت شده 3) روغن کلزا+جو آسیاب شده 4) روغن کلزا+جوپلت شده. نتایج نشان داد که قابلیت هضم شکمبه ای و پس از شکمبه ای مواد مغذی تحت تاثیر قرار نگرفت. پارامترهای مربوط به عبور مواد از شکمبه تفاوت معنی داری بین تیمارها حاصل نکرد. فاکتورهای تخمیری شکمبه و متابولیتهای خونی تحت تاثیر فرآوری دانه جو و منبع چربی قرار نگرفت. حیوانات مورد آزمایش با اعمال تیمارها در توازن نیتروژن مثبت قرار داشتند. در آزمایش سوم، تعداد 8 راس گاو هلشتاین شیرده در اوایل شیردهی (10 ± 45 روز) در قالب طرح مربع لاتین 4×4 با 4 جیره در 4 دوره تحت آزمایش قرار گرفت. جیره های آزمایشی حاصل ترکیب دو روش از فرآوری دانه جو (آسیاب کردن و پلت نمودن) و دو منبع چربی (پنبه دانه و روغن کلزا) بود. مصرف نیتروژن تحت تأثیر روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که با جو آسیاب شده تغذیه شده بودند بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (04/0=p). نیتروژن ابقا شده تحت تاثیر اعمال تیمارها قرار نگرفت ولی فرآوری دانه جو دفع نیتروژن مدفوع را تحت تاثیر قرار داد و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند بطور معنی داری بالاتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (001/0 = p). منبع چربی یا روش فرآوری دانه جو اثر معنی داری بر درصد چربی و پروتئین شیر نداشت (05/0<p)؛ ولی مقدار مواد جامد بدون چربی تحت تاثیر منبع چربی و روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که جو آسیاب شده و دانه کلزا مصرف کردند بالاتر بود(05/0>p). تولید شیر تحت تاثیر روش فرآوری دانه جو قرار گرفت و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند مقدار شیر 64/0 تا 9/1کیلوگرم در روز بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف کردند (04/0 = p). فرآوری دانه جو مصرف خوراک را تحت تاثیر قرار داد (04/0 = p) و در گاوهایی که جو آسیاب شده مصرف کردند مقدار 15/1 تا 18/2کیلوگرم در روز بیشتر از گاوهایی بود که جو پلت شده مصرف داشتند. منبع چربی یا روش فرآوری دانه جو اثر معنی داری بر قابلیت هضم مواد مغذی و متابولیتهای خونی نداشت (05/0<p). ph مایع شکمبه تحت تاثیر فرآوری دانه جو قرار گرفت (04/0 = p)؛ بطوریکه در گاوهایی که با جو آسیاب شده تغذیه شدند، مقدار 09/0 تا 24/0 بیشتر از گاوهایی بود که با جو پلت شده تغذیه گردیدند. غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه تحت تاثیر منبع چربی جیره و فرآوری دانه جو قرار نگرفت. هرچند در گاوهای مصرف کننده جو پلت شده در مقایسه با جو آسیاب شده تمایل به کاهش داشت. سنتز پروتئین میکروبی تحت تاثیر روش فرآوری دانه جو و منبع چربی قرار نگرفت. فعالیت نشخوار و جویدن دام تفاوت معنی داری بین جیره ها نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد استفاده از چربی با زوشهای مختلف فرآوری دانه جو می تواند فاکتورهای تخمیری و عملکردی حیوان را تحت تاثیر قرار دهد.
جواد بیات کوهسار عباسعلی ناصریان
در این مطالعه سویههای خالصی از باکتریهای تولید کننده و مصرف کننده اسید لاکتیک برای تولید کشتهای زنده باکتریایی در شرایط آزمایشگاهی خریداری شد و اثرات بالقوه آنها به عنوان پروبیوتیک یا افزودنی باکتریایی سیلویی در قالب چهار آزمایش مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول، 24 راس گوساله ماده هلشتاین سه روز پس از تولد به طور تصادفی به تیمارهای : 1) شاهد، 2) گوساله های دریافت کننده پروبیوتیک تولید شده در شرایط آزمایشگاهی و 3) گوسالههای دریافتکننده پروبیوتیک تجاری اختصاص داده شدند. گوساله های شیری پس از مصرف مقدار 900 گرم استارتر برای سه روز متوالی از شیر گرفته شدند. اندازه گیری مصرف ماده خشک و ثبت اسکور مدفوع به صورت روزانه انجام شد. وزنکشی گوساله به صورت هفتگی و نمونه گیری خون در روزهای 7، 21، 42 و 90 پس از تولد انجام گرفت. بین تیمارها از نظر مصرف ماده خشک و میانگین افزایش وزن روزانه اختلاف معنیداری وجود نداشت (05/0> p). گوسالههای دریافتکننده پروبیوتیک در مقایسه با تیمار شاهد زودتر از شیر گرفته شدند. گوسالههای دریافت کننده پروبیوتیک به طور معنیداری وزن نهایی بالاتری داشتند. ارتفاع نهایی از جدوگاه و هیپ در گوساله های دریافت کننده پروبیوتیک به طور معنی داری بالاتر بود (05/0< p). تعداد باکتری های لاکتوباسیل در مدفوع گوساله ها تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت و گوساله ها در دو هفته نخست بعد از تولد دارای اسکور مدفوعی بالاتری بودند. شیوع اسهال و پنومونی بین تیمارها مشابه نبود. غلظت متابولیت های خونی bhba و گلوکز به طور قابل ملاحظهای در گوساله های دریافت کننده پروبیوتیک بالاتر بود. در آزمایش دوم، دو افزودنی باکتریایی تولید شده در شرایط آزمایشگاه به صورت کشت تازه دارای چند سویه تخمیر همگن و تخمیر ناهمگن به همراه یک افزودنی باکتریایی تجاری (لاکتسیل) برای تلقیح سیلاژهای ذرت استفاده شدند. علوفه ذرت با 30 درصد ماده خشک در سیلوهای آزمایشگاهی برای روزهای 7، 14، 28، 45 و 90 (سه تکرار در هر تیمار) سیلو و ترکیب شیمیایی و خصوصیات تخمیری آنها تعیین شد. تجزیه پذیری شکمبهای ماده خشک و پروتئین خام علوفه تازه و سیلوها با استفاده از روش in situ و تولید گاز در شرایط in vitro ارزیابی شد. در این مطالعه، تیمارها از نظر ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام و خاکستر اختلاف داشتند. با گذشت زمان پس از سیلو کردن، مقدار کربوئیدرات محلول در آب و پروتئین خام کاهش و غلظت نیتروژن آمونیاکی افزایش یافت. سیلاژ ذرت تلقیح شده با افزودنی تخمیر همگن به طور معنی داری پایداری هوازی پایین تری داشت (05/0< p). بین تیمارها از نظر فراسنجه های تجریهپذیری شکمبهای ماده خشک و پروتئین خام اختلاف معنیداری وجود داشت (05/0< p). استفاده از افزودنیهای باکتریایی تاثیر معنی داری بر تولید گاز سیلاژهای ذرت در زمان های مختلف داشت. در آزمایش سوم اثرات تلقیح میکربی سیلاژ ذرت بر عملکرد گاوهای شیرده شکم اول در قالب یک طرح مربع لاتین 3×3 ارزیابی شد. مصرف ماده خشک به طور معنیداری تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت و در تیمار دارای سیلاژ تلقیح شده با افزودنی آزمایشگاهی بالاترین مقدار بود (05/0< p). بین تیمارها از نظر غلظت نیتروژن آمونیاکی و ph مایع شکمبه و نیز پارامترهای خونی اختلاف معنیداری وجود نداشت (05/0> p). تلقیح کردن سیلاژ ذرت با افزودنیهای باکتریایی تاثیر معنیداری بر ترکیب شیر، تولید شیر و تولید شیر با چربی تصحیح شده نداشت (05/0> p). در آزمایش چهارم، اثر استفاده از کشت های زنده باکتریایی بر قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و پارامترهای تخمیری در چهار مرحله در شرایط in vitro مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) شاهد، 2) پروپیونی باکتر فریدرینریچی، 3) انتروکوکوس فیسیوم و 4) مخلوط پروپیونی باکتر فریدرینریچی و انتروکوکوس فیسیوم بودند. مقدار 5/0 گرم ماده خوراکی، در آزمایش اول از جیره خالص و در آزمایش های دوم، سوم و چهارم از یک جیره بر پایه خوراکی با نسبت علوفه به کنسانتره 10:90، در داخل ویال های شیشه ای قرار داده شد. تیمارها، چهار تکرار در هر زمان، برای زمانهای 2، 4، 6، 12 و 24 ساعت مورد انکوباسیون قرار گرفتند. قابلیت هضم ماده خشک به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت و تیمار شاهد پایین ترین مقدار قابلیت هضم ماده خشک را در ساعت 24 بعد از شروع انکوباسیون در مراحل دوم تا چهارم داشت (05/0< p). تاثیر افزودن کشتهای زنده میکربی بر ph محیط در شرایط in vitro در چهار مرحله معنیدار بود و تیمار شاهد پایین ترین مقدار را داشت (05/0< p). غلظت نیتروژن آمونیاکی در ساعات اولیه انکوباسیون پایین بود و با پیشرفت زمان انکوباسیون روند افرایشی داشت. غلظت اسیدهای چرب فرار به طور معنی داری تحت تاثیر تیمار ها قرار گرفت (05/0< p).
رضا صدیقی وثاق عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی پسته و قابلیت استفاده آن در جیره نشخوارکنندگان سه آزمایش طراحی شد. درآزمایش اول ترکیب شیمیایی محصولات فرعی پسته تعیین شد. نتایج نشان داد که این محصول به طور میانگین دارای 25/11% پروتئین خام، 25/30% ndf، 5/22% adf، 5/6% عصاره اتری و 2/9 % خاکستر بر پایه ماده خشک می باشد. در آزمایش دوم اثر محصولات فرعی پسته در جیره های با و بدون دانه کلزا بر قابلیت هضم و تخمیر شکمبه گوسفندان نر بلوچی مورد مطالعه قرار گرفت. 4 رأس قوچ دارای فیستولای شکمبه ای(وزن 2±40 کیلوگرم) در قالب طرح مربع لاتین 4×4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از:1)30% یونجه- 20%کاه- 50%کنسانتره 2)تیمار1 + 7% دانه کلزا در کنسانتره که جانشین سبوس و کنجاله کلزا شد 3) 30% محصولات فرعی پسته- 20%کاه- 50% کنسانتره4) تیمار3 + 7% دانه کلزا در کنسانتره. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndf وadf و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند، اما محصولات فرعی پسته قابلیت هضم پروتئین خام را کاهش داد. کلسترول و تری گلیسرید خون در تیمارهای حاوی دانه کلزا به طور معنی داری بالاتر بود،. ph مایع شکمبه تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. در آزمایش سوم، برای مطالعه اثر پلی اتیلن گلیکول(peg) در جیره های حاوی محصولات فرعی پسته بر مصرف خوراک، قابلیت هضم و عملکرد بزهای سانن، 9 راس بز سانن شیرده در قالب طرح مربع لاتین 3×3 به سه تیمار اختصاص داده شدند. تیمارها عبارت بودند از 1)32% یونجه- 15% کاه- 53% کنسانتره- 2)32% محصول فرعی پسته- 15% کاه- 53%کنسانتره- 3) تیمار 2 +1% ماده خشک مصرفی peg. مصرف خوراک، قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی،ndf وadf، تولید و ترکیبات شیر و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت، ولی قابلیت هضم پروتئین خام، غلظت گلوکز و نیتروژن غیر آمینی خون در تیمار 2 به طور معنی داری پایین تر از تیمار 1 بود. همچنین فعالیت آنزیم آلانین آمینوترانسفراز در بزهای تغذیه شده با محصولات فرعی پسته افزایش یافت.
سیدمحمد دانش رضا ولی زاده
چکیده این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری کاه گندم با اوره و آمونیاک بر میزان مصرف و قابلیت هضم کاه گندم انجام شد. در این تحقیق اثر و مقایسه افزودن اوره و آمونیاک بر سیلاژ کاه گندم در قالب 3 آزمایش جداگانه بررسی شد. در ابتدا کاه گندم با 4% اوره و 4% گاز آمونیاک به طور مجزا سیلو و بعد از مدت 21 روز سیلوها باز، و در هوای آزاد قرار داده و سپس ترکیب شیمیایی کاه های سیلو شده و کاه بدون عمل آوری اندازه گیری شد. آزمایش اول: فراسنجه های تجزیه پذیری کاه های عمل آوری شده بصورت کیسه های نایلونی در زمان های0، 2، 4، 8، 12، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. آزمایش دوم: پارامتر های تولید گاز کاه های عمل آوری شده در زمانهای 2، 4، 8، 12، 24، 36، 48، 72، 96 و 120 ساعت انجام داده شد. آزمایش سوم: اثر کاه عمل آوری شده با اوره و آمونیاک بر میزان مصرف و قابلیت هضم آن در گوسفند نر بلوچی در قالب یک طرح مربع لاتین بررسی گردید. اثر فراوری بر میزان پروتئین خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی در تیمار ها معنی دار بود (p<0/05). بالاترین پروتئین خام در تیمار اوره مشاهده شد. در تجزیه پذیری شکمبه بخش b تحت تأثیر عمل آوری قرار گرفته بود اما بالاترین میزان تجزیه در کاه عمل آوری شده با آمونیاک مشاهده گردید و با تیمار اوره و شاهد دارای اختلاف معنی دار بود (p<0/05). در فراسنجه های تولید گاز، بیشترین تولید گاز در مقایسه با تیمار شاهد در کاه های عمل آوری شده با اوره و آمونیاک بود اما بالاترین نرخ تولید گاز را کاه عمل آوری شده با آمونیاک داشت که دارای اختلاف معنی داری بودند (p<0/05). در آزمایش سوم، به منظور مکمل جیره های غذایی به مقدار مشخص و مساوی از ملاس، پودر گوشت و مکمل های ویتامین ها و مواد معدنی افزوده شد. قابلیت هضم ظاهری کاه ها و مقدار مصرف اختیاری آن در گوسفند نر بلوچی اندازه گیری شد. با استفاده از داده های بدست آمده، شاخص ارزش غذایی تیمار ها برآورد گردید و با هم مقایسه شد. نتایج نشان داد، در اثر عمل آوری کاه با اوره و آمونیاک میزان مصرف اختیاری و قابلیت هضم مواد مغذی کاه در گوسفند افزایش معنی داری داشت (p<0/05). اما بالاترین شاخص ارزش غذایی مربوط به تیمار 3 (کاه عمل آوری شده با آمونیاک) بود که در تغذیه گوسفند مشاهده شد (p<0/05). بر اساس داده های بدست آمده چنین نتیجه می توان گرفت که، عمل آوری کاه گندم با استفاده از گاز آمونیاک نسبت به اوره سبب بهبود بیشتر ارزش غذایی می شود. کلمات کلیدی: اوره، آمونیاک، کاه گندم، قابلیت هضم، تجزیه پذیری، تولید گاز، گوسفند بلوچی.
محمدعلی شیخ الاسلامی کندلوسی عباسعلی ناصریان
امروزه، برای بارور کردن گاو ماده از اسپرم ذخیره شده در شرایط سرما و بویژه اسپرم منجمد استفاده می شود. برای ذخیره سازی و افزایش تعداد دُز اسپرم، استفاده از مایع رقیق کننده امری اجتناب ناپذیر است. مطالعات زیادی نشان داده اند که سرما و انجماد باعث وارد شدن آسیب های متعدد و کاهش میزان باروری اسپرم می شود و به حداقل رساندن این تغییرات در خصوصیات اسپرم سبب بهبود باروری در گاو خواهد شد. بنابراین ماهیت رقیق کننده و ترکیبات آن بایستی به گونه ای باشد که بتواند تغییرات خصوصیات اسپرم را در شرایط سرما (c°5) و انجماد (c°196-) به حداقل برساند. لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر افزودن اسیدهای چرب غیراشباع اُمگا-3 و ترکیبی از اسیدهای اُمگا-3،6،9 به رقیق کننده در سه سطح 1،5/2 و 5 درصد بر خصوصیات اسپرم گاو (پارامترهای حرکتی، زنده مانی و مورفولوژی) در شرایط سرما و انجماد انجام شد. برای امولسیفیه کردن این اسیدهای چرب در رقیق کننده از حلال پلی اتیلن گلیکول (به عنوان مناسب ترین حلال) استفاده شد و محلول نهایی با دستگاه سونیکاتور سونیکه شد. در این طرح از 5 رأس گاو بالغ برای اسپرم گیری و در هر گروه آزمایشی 12 پایوت مورد ارزیابی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل آماری از نرم افزار spss نسخه 16 و آزمون آماری repeated measure anova و برای مقایسه دوتایی گروه ها از تست bonferroni استفاده گردید. همانطور که مورد انتظار بود، سرما و بویژه انجماد مقادیر پارامترهای مورد ارزیابی را کاهش داد و نتایج نشان داد که نه تنها اسیدهای چرب غیراشباع افزوده شده در مقادیر مختلف قادر به بهبود خصوصیات اسپرم در شرایط سرما و انجماد نبودند بلکه در برخی پارامترها و بویژه در سطوح 5/2 و 5 درصد اثرات نامطلوبی را نیز به همراه داشتند و باعث کاهش کیفیت اسپرم شدند (p<0/05). مقایسه نتایج حاصل از دو گروه متفاوت اسیدهای چرب نشان داد که اثرات محافظتی ترکیب اسیدهای چرب غیراشباع اُمگا-3،6،9 در مقایسه با اُمگا-3 کمتر و اثرات نامطلوب آنها بیشتر بود.
رسول سجادیان حسام الدین سیفی
این مطالعه ارزیابی کننده اثرات افزودن موننزین به جیره بز های شیری سانن در حوالی زایش بود و میزان ماده خشک مصرفی، پارامتر های متابولیک، میزان تولید شیر و ترکیب شیر آنها را مورد بررسی قرار داد. 12 راس بز سانن آبستن در دو گروه 6 تایی بر اساس دریافت و یا عدم دریافت موننزین قرار گرفتند. از 30 روز مانده به زایش تا 42 روز پس از آن، موننزین به میزان 33 ppm از ماده خشک مصرفی به جیره گروه تیماراضافه گردید. نمونه های خون در روز های 30، 15 و 7 قبل از زایش و همچنین در 12 ساعت پس از زایش و روز های 7، 13، 19، 21، 28، 35 و 42 شیرواری اخذ شدند. غلظت سرمی بتا هیدروکسی بوتیریک اسید، اسید های چرب غیر استریفیه، کلسیم، منیزیم، فسفر، کلسترول، تری گلیسرید، اوره، پروتئین تام، آلبومین، گلوکز و میزان فعالیت آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز اندازه گیری شد. بز های دریافت کننده موننزین به طور معنی داری مقادیر سرمی بتاهیروکسی بوتیریک اسید کمتری به نسبت گروه کنترل داشتند (p=0/007). غلظت سدیم سرم دام های گروه مطالعه هم به طور معنی داری بیشتر بود (p=0/048). به علاوه؛ موننزین سبب کاهش معنی دار میزان ماده خشک مصرفی بز های گروه مطالعه در قبل زایش شد (p=0/0001). میزان تولید شیر بز های گروه مطالعه تحت تاثیر افزودن موننزین به جیره قرار نگرفت ولی دام های این گروه به طور معنی داری درصد چربی شیر کمتری داشتند (p=0/0017).
سمانه قاسمی عباسعلی ناصریان
در آزمایش اول اثر تیمارهای محلول 4 درصداوره، محلول 4 درصد سود و پرتو گاما به میزان 10 کیلوگری بر میزان تانن و ترکیبات فنولیک پوست پسته با استفاده از روش انتشار شعاعی و سایر روش های متداول (فولین شیکالتو و پورتر) بررسی شد. اثر تیمارها بر ترکیبات فنولیک، تانن کل و تانن متراکم با استفاده از روش فولین شیکالتو و پورتر معنی دار بود (05/0>p) و محلول 4 درصد سود بیشترین تأثیر را داشت. استفاده از تیمارهای مختلف باعث کاهش مساحت حلقه و مقدار تانن موجود در پوست پسته شد (05/0>p). در بین تیمارها بیشترین تأثیر بوسیله سود و بعد از آن اوره مشاهده شد. پرتو گاما نیز باعث کاهش مقدار تانن پوست پسته به میزان 33% شد. نتایج مشابهی در مورد مساحت حلقه تشکیل شده نیز بدست آمد. در آزمایش دوم تأثیر تیمارهای محلول 4 درصد اوره، محلول 4 درصد سود، پرتوگاما به میزان 10 کیلوگری و peg بر تولید گاز و سنتز پروتئین میکروبی در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای سود و اوره باعث کاهش حجم گاز تولیدی، بخش b و نرخ تولید گاز در مقایسه با تیمار کنترل شد (05/0>p). همچنین سود، اوره و پرتو باعث کاهش نرخ تولید گاز در مقایسه با تیمار کنترل گردید (05/0>p). در مقابل تیمار peg بیشترین میزان گاز تولیدی، بخش b و نرخ تولید گاز را داشت (05/0>p). میزان گاز تولیدی، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، تحت تأثیر تیمارهای اوره، سود و پرتو به طور معنی داری در مقایسه با تیمار کنترل کاهش پیدا کرد (05/0>p). اما میزان الحاق نیتروژن-15 تنها بوسیله تیمارهای سود، اوره و پرتو کاهش یافت (05/0>p). بیشترین میزان گاز تولیدی، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و الحاق نیتروژن-15در تیمار peg مشاهده شد و کمترین مقدار آن ها در تیمار سود 4 درصد بود (05/0>p). راندمان سنتز پروتئین میکروبی تحت تأثیر تیمار سود به طور معنی دار افزایش و تحت تأثیر تیمار peg کاهش یافت (05/0>p). در آزمایش سوم از 6 رأس گوسفند بلوچی با میانگین وزنی (kg) 8/1 ± 1/40، در قالب طرح مربع لاتین چرخشی در 3 دوره 21 روزه استفاده شد. سه تیمار آزمایشی عبارت بودند از، 1- جیره کنترل 2- 50 درصد از یونجه در جیره شاهد با پوست پسته جایگزین شد (lph). 3- 100 درصد از یونجه در جیره شاهد با پوست پسته جایگزین شد (hph). با افزایش مقدار پوست پسته در جیره مصرف الیاف نامحلول در شوینده خنثی کاهش و مصرف چربی افزایش یافت (05/0>p). جایگزینی پوست پسته به جای یونجه باعث افزایش قابلیت هضم پروتئین خام، چربی و ماده آلی شد (05/0>p). با افزایش مقدار پوست پسته در جیره، دفع ازت ادرار و مدفوع کاهش و ابقاء ازت افزایش یافت (05/0>p). تیمارهای آزمایشی تأثیری بر متابولیت های خون نداشت و تنها ازت اوره ای خون با افزایش مقدار پوست پسته در جیره، روند کاهشی نشان داد. با افزایش پوست پسته در جیره، ph مایع شکمبه 5 ساعت پس از مصرف خوراک افزایش یافت (05/0>p). ازت آمونیاکی شکمبه و شیردان با افزایش مقدار پوست پسته در جیره کاهش پیدا کرد (05/0>p). غلظت اسیدهای چرب فرار با افزایش پوست پسته در جیره، کاهش یافت (05/0>p). تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر کنتیک شیرابه هضمی نداشت. دفع مشتقات بازهای پورینی، سنتز پروتئین میکروبی و راندمان سنتز پروتئین میکروبی با افزایش مقدار پوست پسته در جیره، کاهش یافت (05/0>p). در آزمایش چهارم اثر جایگزینی یونجه با پوست پسته بر جمعیت باکتری های تجزیه کننده سلولز متصل به دیواره سلولی یونجه، باکنری های آزاد در مایع شکمبه و تجزیه پذیری یونجه در گوسفندان نر بلوچی بررسی شد. تجزیه پذیری ماده خشک و ماده آلی یونجه، بخش سریع تجزیه و کند تجزیه و همچنین نرخ تجزیه پذیری با افزایش مقدار پوست پسته در جیره کاهش یافت (01/0>p). با افزایش مقدار پوست پسته در جیره جمعیت کل باکتری ها، باکتری های فیبروباکترسوکسینوژنز و رومینوکوکوس آلبوس کاهش یافت (01/0>p). در عین حال پوست پسته تأثیری بر جمعیت رومینوکوکوس فلاووفیسنس موجود در شکمبه نداشت.
صمد صادقی رضا ولیزاده
این تحقیق برای بررسی اثرات عمل آوری کاه گندم با آمونیاک گاز و مایع بر ارزش غذایی آن و به ویژه تغذیه آن در تغذیه تلیسه های هلشتاین در مقایسه با سیلاژ ذرت انجام شد.کاه گندم با سطوح 2، 4 و 6 درصد گاز و مایع آمونیاک به مدت 30 روزعمل آوری شد. فراسنجه های تولید گاز و تجزیه پذیری ماده خشک با استفاده از روش کیسه های نایلونی در زمانهای صفر، 3، 6، 12، 24، 36، 48، 72، 96 و 120 ساعت اندازه گیری شد. در آزمایش حیوانی اثر سطوح متفاوت کاه گندم عمل آوری شده با 4% گاز آمونیاک در مقایسه با سیلاژ ذرت در 15 راس تلیسه بر عملکرد، قابلیت هضم، متابولیتهای خون، پارامترهای تخمیری و فعالیت جویدن با سه تیمار با 5 تکرار با 15 راس تلیسه ماه با 3 تیمار و 5 تکرار به مدت 2 ماه در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. جیره های آزمایشی شامل: (1) 36? سیلوی ذرت، (2) 18? سیلوی ذرت + 18? کاه عمل آوری شده و (3) 36? کاه عمل آوری شده بود. تاثیر عمل آوری کاه با سطوح متفاوت گاز و مایع آمونیاک بر میزان cp،ndf و adfو نیز فراسنجه های تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و تولید گازکاههای عمل آوری شده در مقایسه با کاه معمولی معنی دار بود(0.05>p)، بالاترین سطح پروتئین خام، فراسنجه های تولید گاز و تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک و نیز کمترین سطح ndf و adf در سطح 6? مایع آمونیاک مشاهده شد. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر dmi، adg، fcr و نیز ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم dm، cp، adf و ndf در تیمار 1 به طور معنی داری نسبت به دو تیمار دیگر بیشتر بود.ph شکمبه ای در تیمار3 نسبت به تیمار 1 و تیمار 2 وnh3 شکمبه ای نیز در تیمار 3 نسبت به دو تیمار1 و تیمار2 به طور معنی داری بیشتر بود. زمان مصرف خوراک، زمان نشخوار و نیز کل زمان جویدن در تیمار 3 بطور معنی داری بیشتر از دو تیمار دیگر بود. bun در تیمار 3 نسبت به دو تیمار دیگر و نیز آلبومین خون در تیمار 2 نسبت به دو تیمار دیگر بطور معنی داری بیشتر بودند. غلظت گلوکز، کلسترول، tg و نیز ast و alt بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشتند. به طورمتوسط برای هرکیلوگرم افزایش وزن، در تیمار 3 و نیز تیمار 2 نسبت به تیمار 1 به ترتیب 3860 و 3935 ریال صرفه جویی صورت گرفت.نتایج این پژوهش نشان داد که کاه عملآوری شده با 4 درصد گاز آمونیاک را می توان جایگزین سیلوی ذرت در جیره تلیسه های هلشتاین کرد بدون اینکه اثر منفی بر عملکرد آنها داشته باشد.
محمد هادی اعظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر ساپونین بر عملکرد نشخوارکنندگان سه آزمایش طراحی شد. در آزمایش اول اثر ساپونین بر فراسنجه های تولید گاز مورد بررسی قرار گرفت. نرخ تولید گاز در شیشه های گروه شاهد نسبت به شیشه های حاوی سطوح پایین ساپونین (72 میکرولیتر از محلول ساپونین) و حاوی سطوح بالای ساپونین (108 میکرولیتر از محلول ساپونین) بیشتر بود و مقدار b برای گروه های بدون ساپونین، حاوی سطح پایین ساپونین و حاوی سطح بالا ساپونین به ترتیب 75/207، 14/165 و 66/183 و مقدار c 04/0، 03/0 و 03/0بود. در آزمایش دوم اثر ساپونین بر قابلیت هضم خوراک، فاکتورهای خونی و فراسنجه های تخمیر شکمبه گوسفندان نر بلوچی مورد بررسی قرار گرفت. تغذیه اجباری سطوح (t1) 0، (t2) 100 و (t3)200 (mg/kg dmi) ساپونین تاثیر معنی داری بر قابلت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، ndf و adf نداشت. فاکتورهای خونی اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون تحت تاثیر تیمار های آزمایشی قرار نگرفت اما سطح کلسترول خون در t3 به طور معنی داری از t1 پایین تر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی شکمبه در زمان های 0 (قبل از خوراک)، 2 و 4 ساعت بعد از خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. حضور ساپونین در شکمبه گوسفندان نر بلوچی موجب بروز تفاوت معنی داری در میزان نیتروژن آمونیاکی و روند ph شکمبه گوسفندان بلوچی نشد. در آزمایش سوم اثر سطوح 0 (t1)، 36 (t2) و 54 (t3) (mg/kg dmi) ساپونین بر متابولیت های خونی، فراسنجه های تخمیر شکمبه، مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بزغاله های سانن مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی اثری بر سطح اوره، تری گلیسیرید و گلوکز خون نداشت اما سطح کلسترول t2 و t3بطور معنی داری از t1 کمتر بود )05/0 .(p<نیتروژن آمونیاکی و ph شکمبه بزغاله ها در زمان های مختلف تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. مصرف خوراک، روند رشد و ضریب تبدیل خوراک بین t1، t2 و t3 از لحاظ آماری تفاوت معنی داری نداشت.
عطیه رحیمی عباسعلی ناصریان
به منظور اندازه گیری اثرات تانن پوسته پسته بر عملکرد نشخوار کنندگان کوچک چند آزمایش در این تحقیق انجام شد. در آزمایش اول ترکیب مواد مغذی، پروفیل اسیدهای چرب، تانن و ترکیبات فنولی پوسته پسته اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقدار ماده خشک، پروتئین خام، عصاره اتری، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، خاکستر، تانن و کل ترکیبات فنولی در پوسته پسته به ترتیب 25/35، 42/11، 45/6، 26/33، 58/20،70/12، 68/6 و 95/9 درصد بود. روغن پوسته پسته دارای مقادیر زیادی اسیدهای چرب غیر اشباع اولئیک (80/47%)، لینولئیک (93/26%) و لینولنیک (72/4%) بود. در آزمایش دوم تأثیر استفاده از سطوح مختلف پوسته پسته بر مصرف خوراک، قابلیت هم مواد مغذی، پارامترهای تخمیری شکمبه، جمعیت پروتوزوآها، متابولیت های چربی خون و ابقاء نیتروژن در سه رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه و شیردان در قالب طرح مربع لاتین، مورد مطالعه قرار گرفت. جیره های آزمایشی شامل 1) 30% یونجه، 20% کاه و 50% کنسانتره (بر اساس ماده خشک) و تیمارهای 2 و 3 که در آنها به ترتیب مقدار 15 و 30% یونجه توسط پوسته پسته جایگزین شد. مقدار خوراک مصرفی و قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، چربی، adf و ndf اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت (05/0p>). غلظت گلوکز، bun، آلبومین و آنزیم های کبدی خون تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، اما کل پروتئین خون به طور معنی دار کاهش یافت (05/0>p). آزمایش سوم به منظور بررسی تأثیر استفاده از پلی اتیلن گلایکول (peg) و اوره در جیره های حاوی تانن بر پارامترهای تولید گاز در شرایط برون تنی انجام شد. میزان تولید گاز با افزایش تانن در جیره های آزمایشی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر قرار نگرفت (05/0p>). استفاده از peg به طور معنی داری سبب افزایش میزان و نرخ تولید گاز شد (05/0>p)، همچنین اوره میزان تولید گاز را به طور معنی داری افزایش داد (05/0>p)، اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر افزودن اوره قرار نگرفت (05/0p>). اثرات متقابل پوسته پسته، peg و اوره بر میزان تولید گاز معنی دار بود (05/0>p)، اما نرخ تولید گاز تحت تأثیر اثرات متقابل قرار نگرفت (05/0p>). درآزمایش چهارم تأثیر تانن پوسته پسته و peg بر مصرف خوراک، قابلیت هم مواد مغذی، تولید و ترکیبات شیر، پروفیل اسیدهای چرب شیر و ابقاء نیتروژن در 9 رأس بز سانن چند شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی 5/71 روز، در قالب طرح مربع لاتین 3×3 با دوره های 21 روزه، بررسی شد. تیمارهای آزمایشی شامل: تیمار 1) شاهد، تیمار 2) 30% درصد پوسته پسته (بر اساس ماده خشک) جایگزین یونجه و تیمار 3) همان تیمار 2 که در سطح 1 درصد ماده خشک جیره با peg مکمل می شد. ماده خشک مصرفی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0p>). غلظت گلوکز، کل پروتئین، آلبومین و آنزیم های کبدی خون تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، اما نیتروژن اوره ای خون به طور معنی دار در تیمار 2 کاهش و با افزایش peg در تیمار 3 افزایش یافت (05/0>p). متابولیت های چربی خون و همچنین فاکتورهای ایمنی خون تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. افزایش پوسته پسته به طور معنی دار سبب کاهش نیتروژن مصرفی، نیتروژن دفعی از ادرار و ابقاء نیتروژن شد، اما نیتروژن دفعی از مدفوع افزایش یافت (05/0>p). تولید و ترکیبات شیر به جز پروتئین اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشت (05/0p>). درصد پروتئین شیر در تیمار 2 نسبت به شاهد و تیمار 3 به طور معنی دار کاهش یافت (05/0>p). غلظت اسیدهای چرب (9-cis 18:1c)، (9-trans 18:1c)، (11-trans 18:1c) و (11-trans، 9-cis 18:2c) با افزایش تانن در تیمار 2 نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). تیمارهای حاوی تانن نسبت به شاهد غلظت mufa و lcfa را به طور معنی دار افزایش و غلظت sfa و mcfa را به طور معنی دار کاهش داد (05/0>p). افزایش غلظت اسیدهای چرب غیر اشباع به خصوص (11-trans 18:1c) و (11-trans، 9-cis 18:2c) در شیر می تواند نشان دهنده اثرات ممانعت کنندگی تانن بر فعالیت میکروارگانیسم های موثر در بیوهیدروژناسیون باشد. اما غلظت تانن در جیره باید به گونه ای انتخاب شود که اثرات منفی بر قابلیت هضم و عملکرد حیوان نداشته باشد. به طور کلی بکارگیری 30 درصد ماده خشک پوسته پسته به همراه peg در جیره نشخوارکنندگان کوچک می تواند بدون تأثیر منفی بر مصرف خوراک، قابلیت هضم مواد مغذی، تخمیر شکمبه، سیستم ایمنی و عملکرد حیوان سبب بهبود کیفیت شیر حیوان گردد. استفاده از تانن می تواند استراتژی مفیدی برای کاهش تجزیه پروتئین در شکمبه، افزایش جریان پروتئین به بعد از شکمبه، بهبود استفاده از نیتروژن و همچنین افزایش غلظت واکسنیک اسید و cla و کاهش sfa در شیر نشخوارکنندگان کوچک باشد.
امین اله وطن دوست ابجهان عباسعلی ناصریان
کشت گیاه گوار به دلیل غلظت بالای گالاکتامانان موجود در دانه آن می باشد که پس از استخراج این ماده صمغی، باقیمانده آن به عنوان کنجاله گوار شناخته شده و به علت درصد بالای پروتئین آن برای مصرف دام مناسب است. به منظور مقایسه کیفیت غذایی کنجاله گوار با کنجاله سویا در جیره گاوهای شیری هلشتاین آزمایشی در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول آزمایش ترکیب شیمیایی این دو کنجاله مورد بررسی قرار گرفت. درصد پروتئین خام، چربی خام و خاکستر کنجاله گوار نسبت به کنجاله سویا کمتر بود ولی میزان adf و ndf کنجاله سویا نسبت به کنجاله گوار بیشتر بود. در مرحله دوم آزمایش اثر کنجاله ها بر پارامترهای میزان مصرف ماده خشک (کیلوگرم)، درصد قابلیت هضم مواد مغذی خوراک، فراسنجه های شکمبه ای، رفتارهای تغذیه ای، متابولیتهای خونی، تولید و ترکیبات شیر گاوهای شیرده هلشتاین مورد بررسی قرار گرفت. برای آزمایش مرحله دوم 8 راس گاو شیری هلشتاین با روزهای شیردهی 10±55 روز پس از زایمان با تولید شیر ?±?1 کیلوگرم انتخاب شدند وبه طور تصادفی در چهار گروه دو راسی قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل جیره های حاوی ?، 4، 8 و12 درصد کنجاله گوار بجای کنجاله سویا جایگزین شد و همه جیره ها دارای پروتئین و انرژی یکسان بودند. آنالیز آماری داده ها بیانگر عدم وجود اختلاف معنی دار بین تیمارهای مختلف از نظر ماده خشک مصرفی (کیلوگرم) بود (05/0p>). درصد قابلیت هضم ماده خشک در بین تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). درصد قابلیت هضم پروتئین خوراک تیمار 12 درصد کنجاله گوار باعث افزایش معنی دار نسبت به تیمار شاهد شد (05/0p<). بین درصد قابلیت هضم ماده آلی، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و همچنین کربوهیدراتهای غیرفیبری خوراک تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). تیمارهای آزمایشی باعث اختلاف معنی داری بر روی ph شکمبه نشدند (05/0p>). اما تیمار آزمایشی با کنجاله گوار 12 درصد نسبت به تیمار شاهد باعث کاهش معنی دار مقدار ازت آمونیاکی تولید شده در شکمبه شد (05/0p<). تیمارهای آزمایشی چهارگانه نتوانست باعث تفاوت معنی دار در تولید اسیداستیک، اسیدپروپیونیک، اسید بوتیریک، اسیدوالریک، اسیدایزوبوتیریک، اسیدایزووالریک و کل اسیدهای چرب شکمبه شود (05/0p>). بین زمان صرف شده (دقیقه در طول 24 ساعت) برای عمل نشخوار، خوردن، جویدن و استراحت تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). تاثیر تیمارهای آزمایشی بر روی مقدار (میلی گرم بر دسی لیتر) گلوکز، ازت اوره ای، کلسترول، تری گلیسرید، پروتئین کل و آسپارتات ترانس آمیناز خون معنی دار نبود (05/0p>). اثر تیمارهای آزمایشی بر روی تولید و ترکیبات شیر معنی دار نبود (05/0p>). با توجه به وجود تشابهات زیاد ارزش غذایی کنجاله گوار با کنجاله سویا و همچنین نتایج پژوهش حاضر کنجاله گوار می تواند جایگزین مناسبی برای بخش پروتئینی جیره باشد. کلمات کلیدی: کنجاله گوار، گاوشیری هلشتاین، متابولیت های خونی، فراسنجه های شکمبه ای و قابلیت هضم
ویدا فروهر عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی قابلیت جاذب های مختلف سموم بر شرایط تخمیر در شکمبه، چند آزمایش در شرایط درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش درون تنی 8 رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه، در قالب طرح فاکتوریل، در معرض 4 تیمار آزمایشی قرار گرفتند. تیمار آزمایشی شامل 1)گروه کنترل، 2)گروه کنترل+4 درصد بنتونیت سدیم، 3)گروه کنترل+ ppm21 سم دیازینون، 4)گروه کنترل+4 درصد بنتونیت سدیم+ ppm21 سم دیازینون. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0p>). بنتونیت سدیم باعث کاهش نوسانات ph مربوط به بعد از خوراک شد (05/0p<). میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه قبل از مصرف خوراک بین تمام تیمارها یکسان بود (05/0p>) اما در 3 و 6 ساعت پس از صرف خوراک، غلظت نیتروژن آمونیاکی، به طور معنی داری در تیمارهای حاوی سم بیشتر بود (05/0p<). غلظت هموگلوبین، تعداد گلبول های سفید خون و هماتوکریت، تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0p>) اما تعداد گلبول های قرمز خون و فعالیت آنزیم استیل کولین استراز، به طور معنی داری در تیمار دارای سم بیشتر بود (05/0p<) و در تیمار دارای سم و عامل جاذب، این معیار ها در محدوده ی تیمار شاهد قرار گرفتند (05/0p>). در آزمایش برون تنی، دو نوع سم فسفره آلی دیازینون و کلرپیریفوس و دو نوع جاذب سموم بنتونیت سدیم و کربن فعال، طی یک کشت بی هوازی 24 ساعته در قالب فاکتوریل مورد سنجش قرار گرفتند. درصد ناپدید شدن ماده خشک یونجه با افزودن سم به محیط کشت به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد کاهش پیدا کرد (05/0p<). افزودن عوامل جاذب به محیط کشت حاوی سطوح پایین سم، درصد ناپدید شدن ماده خشک خوراک را نسبت به گروه های فاقد عامل جاذب به طور معنی داری افزایش داد (05/0p<). بین دو نوع عامل جاذب سموم و نیز بین دو نوع سم فسفره از لحاظ تأثیر بر درصد ناپدید شدن ماده خشک یونجه، اختلاف معنی داری وجود نداشت (05/0p>). ph مایع شکمبه طی 24 ساعت کشت، تحت تأثیر عوامل مورد آزمایش قرار نگرفت و بین تمامی گروه ها یکسان بود (05/0p>). میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه با افزودن سموم فسفره به محیط کشت، نسبت به گروه شاهد، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). افزودن عوامل جاذب سموم به محیط کشت، اثر معنی داری بر نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0p>). همچنین بین عوامل جاذب نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0p>). به طور کلی افزودن عوامل جاذب سموم، در شرایطی که خوراک مصرفی نشخوارکنندگان آلوده به سموم حشره کش شده است، می تواند راهکار مفیدی برای حفظ سلامت دام ها و جلوگیری از نوسانات ph شکمبه در نشخوارکنندگان باشد.
سمیرا سرورستگار عباسعلی ناصریان
مرحله بلوغ اثر معنی داری بر ترکیبات شیمیایی یونجه خشک داشت (05/0p<). پتانسیل تولید گاز با پیشرفت بلوغ، افزایش یافت (05/0p<). یونجه چیده شده در بعدازظهر در مقایسه با صبح تولید گاز را بهبود داد. فاز تأخیر با افزایش مرحله بلوغ افزایشیافت(05/0p<). مرحله بلوغ و زمان چیدن یونجه خشک بر ph اثر معنی داری نداشت، اما نیتروژن آمونیاکی با افزایش مرحله بلوغ کاهش معنی داری نشان داد (05/0p<). مرحله بلوغ و زمان چیدن یونجه خشک تأثیر معنی داری بر ناپدید شدن ماده آلی (om) و فیبر نامحلول در شوینده اسیدی (adf) نداشت، اما ناپدید شدن ماده خشک (dm)، پروتئین خام (cp) و فیبر نامحلول در شوینده خنثی (ndf) در زمان 24 و 48 ساعت با افزایش مرحله بلوغ کاهش معنی داری داشت (05/0p<). در آزمایش دوم اثر جایگزین کردن یونجه خشک اوایل غنچه دهی در دو زمان چیدن صبح و بعدازظهر در سه نسبت کنسانتره به علوفه c:f(60:40، 55:45 و 50:50) در جیره های کاملاً مخلوط بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز و پارامترهای شکمبه ای کشت برون تنی مورد بررسی قرار گرفت. نسبت های مختلف بر ترکیب شیمیایی tmr اثر معنی داری داشت (05/0p<). پتانسیل تولید گاز با کاهش c:f کاهش معنی داری داشت (05/0p<). c:fنرخ تولید گاز را تحت تأثیر قرار داد، و چیدن یونجه در بعدازظهر نسبت به صبح نرخ تولید گاز را به صورت معنی داری بهبود بخشید (05/0p<). با کاهش نسبتc:f، phافزایش یافت (05/0p<)، در حالی که نیتروژن آمونیاکی در نسبت های مختلف نتایج مشابهی داشت. نسبت های مختلف و زمان چیدن اثری بر ناپدید شدن مواد مغذی به جزء ماده خشک نداشت (05/0p<).
محسن کاظمی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثرات دو آفت کش ارگانوفسفره دیازینون و فوزالون(با و بدون بنتونیت سدیم) بر عملکرد نشخوارکنندگان در شرایط برون تنی و درون تنی و روند تجزیه پذیری بقایای آن ها در یونجه، 6 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، بقایای فوزالون و دیازینون با استفاده از روش gc-mass در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده با فواصل زمانی مختلفی بعد از سمپاشی، تعیین گردید. نتایج نشان داد که میزان 50dt برای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده به ترتیب برابر با 34/4 (روز)، 1/11 (هفته) و 47/2 (هفته) بود و برای دیازینون به ترتیب برابر با 62/3 (روز)، 4/4 (هفته) و 46/1 (هفته) بود. این آزمایش نشان داد که بقایای فوزالون در یونجه تازه، انبار شده بصورت خشک و سیلو شده نسبت به دیازینون با ثبات تر بود. در آزمایش دوم، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر سطوح مختلف فوزالون و دیازینون قرار گرفت، به طوری که بیشترین اثرات ممانعت کنندگی بر تخمیر در اثر کاربرد مقادیر بالاتر آن ها (بویژه 1000 پی پی ام) مشاهده گردید و به نظر می رسد که اضافه کردن مقادیر صفر تا 100 پی پی ام به محیط کشت برای فرآیندهای تخمیری اثرات منفی نداشته باشد. همچنین، اضافه کردن بنتونیت سدیم به محیط کشت، باعث کاهش معنی داری در میزان تولید گاز در زمان های مختلف انکوباسیون (24، 48 و 96 ساعت) گردید (05/0>p)، ولی در مقابل، میزان ناپدید شدن ماده خشک از یک روند کاملا صعودی برخوردار بود به طوری که این مقدار برای تیمار حاوی فوزالون در زمان 24 ساعت انکوباسیون، افزایش معنی داری را نشان داد (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت باعث کاهش معنی داری (05/0>p) در غلظت نیتروژن آمونیاکی محیط کشت گردید. افزایش مقادیر فوزالون و دیازینون از صفر تا 1000 پی پی ام باعث کاهش معنی داری در غلظت نیتروژن محیط کشت گردید (05/0>p). در آزمایش سوم، کاربرد مقادیر بالای فوزالون و دیازینون (بویژه 6/5 میلی گرم)، باعث کاهش معنی دار در پتانسیل تجزیه پذیری ماده خشک (a+b) گردید (05/0>p) و سایر پارامترها تحت تاثیر این دو آفت کش قرار نگرفتند. افزودن بنتونیت سدیم، تاثیری بر پارامترهای تجزیه پذیری نداشت. در آزمایش چهارم، نتایج حاصل از روش real time pcr نشان داد که با افزایش سطح آفت کش ها از صفر تا 500 پی پی ام، کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری یافت (05/0>p). همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم، تاثیر معنی داری بر کل جمعیت پروتوزوآ و باکتری های بوتریویبریو فیبریسالونس نداشت ولی با این وجود، از لحاظ عددی جمعیت پروتوزوآ نسبت به گروه شاهد کاهش یافت. آزمایش پنجم نشان داد که فوزالون قادر است از طریق تجویز خوراکی(280 میلی گرم در روز) در جیره میش های بلوچی، به شیر (با نرخ انتقال 22/0 درصد) و گوشت (به مقدار472/0 پی پی ام) انتقال یابد. همچنین، کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 27/91 درصد گردید (05/0>p). فعالیت آنزیم استیل کولین استراز پلاسمای خون، شاخص mchc، هموگلوبین و کل گلبول قرمز خون تحت تاثیر مصرف فوزالون قرار گرفت و نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). همچنین، بنتونیت سدیم، باعث افزایش معنی داری در میزان چربی شیر، تولید شیر، قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی نسبت به تیمار شاهد گردید. غلظت نیتروژن آمونیاکی نیز با مصرف بنتونیت به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). دفع فوزالون از مدفوع و ادرار میش های بلوچی زمانیکه از بنتونیت سدیم در جیره آن ها استفاده گردید، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0>p). آزمایش ششم نشان داد که امکان انتقال فوزالون از طریق مصرف خوراک آلوده، به شیر(با ضریب انتقال 35/1 درصد) گاوهای شیری هلشتاین وجود دارد. کاربرد بنتونیت سدیم در جیره نیز باعث کاهش معنی داری در انتقال فوزالون به شیر به میزان 56/40 درصد گردید و دفع آنرا از مدفوع و ادرار بطور معنی داری افزایش داد (05/0>p). در مجموع کاربرد بنتونیت سدیم در جیره، باعث افزایش معنی داری در عملکرد حیوان (از طریق افزایش قابلیت هضم ماده خشک و آلی و افزایش تولید شیر) گردید. به طور کلی افزودن عوامل جاذب سموم (از قبیل بنتونیت سدیم)، در شرایطی که خوراک مصرفی نشخوارکنندگان، آلوده به آفت کش ها شده است، می تواند راهکار مفیدی برای حفظ سلامت دام ها و افزایش عملکرد نشخوارکنندگان باشد.
سید احسان غیاثی رضا ولی زاده
توان آنتی اکسیدانی هسته انار در مقابلروغن سویای اکسید شده در چهار آزمایش برون تنی و درون تنی با استفاده از بز های شیری سانن آبستن در بازه پیرامون زایش مورد مطالعه قرار گرفت. تغییرات اکسیداتیو در روغن سویا طی فرآیند اکسیداسیون حرارتی در آزمایشگاه در تقابل با اثر آنتی اکسیدانی پسماند های کشاورزی مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور مطالعه اثر تیمار ها بر ویژگی های تخمیر شکمبه ای از کشت ثابت و روش تولید گاز در آزمایشگاه استفاده شد. 18 راس بز شیری سانن با وزن اولیه 9 ± 47 کیلوگرم در قالب 2 طرح کاملاً تصادفی با اندازه گیری های تکرار شده در زمان به مدت 21 روز قبل از زایش تا 3 روز پس از زایش پیش بینی شده به صورت تصادفی به تیمارهای 1 و2) جیره پایه و 4 درصد ماده خشک، روغن خام تازه یا اکسید شده سویا و 3) جیره پایه و 4 درصد روغن خام اکسید شده سویا و 8 درصد ماده خشک، هسته انار اختصاص یافت. برای بررسی پایداری اثر تیمار ها بر فراسنجه های التهابی، آنتی اکسیدانی و آنزیمی، سه روز پس از زایش به مدت 2 هفته جیره های آزمایشی با یک جیره یکسان جایگزین شد. بر اساس نتایج محتوای پراکسید روغن سویا در اثر دما و مدت حرارت دهی به طور معنی داری افزایش یافت. در اثر اکسیداسیون، کل اسیدهای چرب اشباع و غیر اشباعبه طور معنی داری به ترتیب افزایش و کاهش یافت. عصاره متانولی هسته انار به طور معنی داری بالاترین میزان ترکیبات پلی فنولی، فعالیت خنثی سازی رادیکال های آزاد و ممانعت از اکسیداسیون را در میان پسماند های مورد مطالعه نشان داد. هسته انار از فیبر، پروتئین خام، عصاره اتری، مس، روی و توانایی اسیدی کننده قابل توجهی در مقایسه با سایر پسماند برخوردار بود. تیمار 2 کل گاز تولیدی ، دی اکسید کربن، تجزیه پذیری ماده خشک، پروتئین میکروبی، نسبت مولی پروپیونات، کل اسید های چرب فرار، انرژی قابل متابولیسم و قابلیت هضم ماده آلی را کاهش و درصد متان، فاز تأخیر و نسبت مولی بوتیرات و استات را در مقایسه با تیمار 1 افزایش داد. در اثر تیمار 3 فراسنجه های مذکور به نفع تخمیر بهینه شکمبه ای بهبود یافت. قابلیت هضم ریز مغذی ها، نیتروژن آمونیاکی شکمبه و مصرف اختیاری خوراک در دام های مورد آزمایش، به طور معنی داری در اثر تیمار 2 و 3 نسبت به سایر تیمار ها به ترتیب کاهش و افزایش یافت. شاخص اسیدیته ادرار در اثر تیمار 3 به طور معنی داری نسبت به سایر تیمار ها کاهش یافت. تیمار 2 باعث افزایش معنی دار حجم ادرار و کاهش معنی دار رطوبت و حجم گلوله مدفوع در مقایسه با سایر تیمار ها گردید. غلظت تری یودو تیرونین و کراتینین خون در اثر تیمار های 2 و3 به طور معنی داری نسبت به تیمار 1 کاهش یافت. غلظت گلوکز خون در اثر تیمار 2 به طور معنی داری کاهش و در اثر تیمار 3 میل به افزایش نشان داد. غلظت بتا هیدروکسی بوتیرات خون در اثر تیمار 2 روند افزایشی و در اثر تیمار 3 میل به کاهش داشت. متابولیسم انواع کلسترول با توجه به ماهیت تیمار ها به طور معنی داری نوسان داشت. فاکتور روماتوئید، پروتئین التهابی فاز حاد، مالون دی آلدهید، ظرفیت آنتی اکسیدانی خون، فعالیت آنزیم های آلکالین فسفاتاز، کراتین کیناز، آلانین آمینوترانسفراز و لاکتات دهیدروژناز، در اثر تیمار 2 الگوی افزایشی و در اثر تیمار 3 روند کاهشی نشان داد. دو هفته پس از اعمال جیره یکسان پس از زایش، تمامی فراسنجه های التهابی، آنتی اکسیدانی و آنزیمی به جز کراتین کیناز، فاکتور روماتوئید، مالون دی آلدهید و ظرفیت آنتی اکسیدانی کل خون، با همان الگوی قبل از زایش نوسان نمود. به طور کلی نتایج نشان داد که تغذیه روغن اکسید شده می تواند عاملی موثر در افزایش عوارض استرس اکسیداتیو و کاهش شاخص های سلامت دام باشد. همچنین توانایی آنتی اکسیدانی هسته انار تأثیرات مفیدی بر تخمیر شکمبه ای و کاهش استرس اکسیداتیو داشته و باعث بهبود فراسنجه های متابولیکی و فیزیولوژیکی در بز های شیری سانن در پیرامون زایش گردید. واژه های کلیدی: روغن اکسید شده سویا، هسته انار، استرس اکسیداتیو، فیزیولوژی، بز سانن
محمد مهدی محقی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف ساپونین و تانن بر شرایط تخمیر در شکمبه و بیوهیدروژناسیون اسیدهای چرب، 3 آزمایش در شرایط درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش اول و به صورت برون تنی، چهار سطح ساپونین به نسبتهای 15، 30، 45 و 60 گرم در کیلوگرم ماده خشک همراه با اسید تانیک به نسبتهای 25، 50، 100 و 150 گرم در کیلوگرم ماده خشک به جیره پایه اضافه شد، برخی پارامترهای تخمیرپذیری به روش تولید گاز و کشت ثابت، تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. استفاده توام ساپونین و اسید تانیک در سطوح مختلف باعث افزایش تولید گاز در ساعات 24، 48 و کل گاز تولیدی در زمان 96 ساعت انکوباسیون نسبت به کنترل و تیمارهای که در آنها تنها از اسیدتانیک و ساپونین استفاده شده بود، گردید (05/0>p). میزان تولید نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای دارای ساپونین و اسید تانیک نسبت به گروه شاهد کاهش داشت (05/0>p). بیشترین کاهش در تیمارهای دارای ساپونین توام با اسید تانیک بود (05/0>p). در آزمایش دوم و به صورت درون تنی 4 رأس گوسفند نر بلوچی مجهز به کانولای شکمبه، در قالب طرح مربع لاتین، در معرض 4 تیمار آزمایشی قرار گرفتند. تیمار آزمایشی شامل: 1)گروه کنترل، 2)گروه کنترل+75 میلی گرم ساپونین، 3)گروه کنترل+ 150 میلی گرم ساپونین، 4)گروه کنترل+300 میلی گرم ساپونین. قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتیین خام، چربی، اختلاف معنی داری بین تیمارها نداشتند. میانگین غلظت کلسترول،ldl و hdl خون بین تیمار های آزمایشی اختلاف معنی داری نداشت. میزان کل اسیدهای چرب فرار بین تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشتند. در این آزمایش میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. میانگین پروتوزوآ مایع شکمبه به طور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که با افزایش سطوح ساپونین از میزان پروتوزوآ مایع شکمبه نسبت به شاهد کاسته شد. در آزمایش سوم به منظور بررسی تاثیر جیره های حاوی ساپونین و تانن بر عملکرد پروار و ترکیب اسیدهای چرب لاشه از 18 راس بره در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده گردید. تیمار های آزمایشی شامل: 1- جیره پایه 2- جیره پایه+150 میلیگرم ساپونین 3- جیره پایه+15 گرم اسید تانیک بود. مصرف ماده خشک، افزایش وزن و ضریب تبدیل تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (05/0<p). حجم متراکم سلولی (pvc)، پروتئین کل و هموگلوبین خون اختلاف معنی داری بین جیره های دارای ساپونین و تانن نسبت به جیره شاهد نشان ندادند.غلظت اسیدهای چرب اشباع بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری نداشتند. غلظت اسیدهای چرب با یک پیوند دوگانه (mufa) اختلاف معنی داری بین تیمارها نشان نداد. غلظت اسیدهای چرب با چند پیوند دوگانه (pufa) تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (05/0>p) به طوری که اسیدهای چرب غیر اشباع با چند پیوند دوگانه در تیمار دارای تانن بیشترین مقدار را داشت (05/0>p).
زکیه محمدی نژاد عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی ارزش غذایی محصولات فرعی پسته و قابلیت استفاده آن در جیره نشخوارکنندگان و اثر بازدارنده پلی اتیلن گلیکول(peg) و مخمرساکارومایسیز سرویسیه بر تانن موجود در پوسته پسته چهارآزمایش انجام شد. درآزمایش اول ترکیب شیمیایی محصولات فرعی پسته تعیین شد. این محصول به طور میانگین دارای 25/11% پروتئین خام، 24/30% ndf، 45/22% adf، 5/6% عصاره اتری و 2/9 % خاکستر بر پایه ماده خشک بود. در آزمایش دوم اثر محصولات فرعی پسته درجیره هایی که دارای peg و مخمربودند بر قابلیت هضم و تخمیر شکمبه در4 راس گوسفند نر بلوچی مجهز به فیستول دائم شکمبه در قالب طرح مربع لاتین 4×4 مورد مطالعه قرار گرفت. تیمارها شامل: تیمار1) 35%یونجه،20%کاه،45%کنستانتره؛تیمار2) 35%محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره؛ تیمار3) 35 % محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره به همراه 5 گرم مخمر؛تیمار4) 35% محصولات فرعی پسته،20%کاه، 45%کنستانتره به همراه 80 گرم پلی اتیلن گلیکول(peg) بود. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndfوadf و بعضی از متابولیتهای خونی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت، محصولات فرعی پسته قابلیت هضم پروتئین خام را کاهش داددر حالیکه استفاده از بازدارنده های تانن در آزمایش مذکور سبب بهبود قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، ndf،adf و پروتئین شد. ph مایع شکمبه و ازت آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. در آزمایش سوم، برای مطالعه اثر پلی اتیلن گلیکول(peg) ومخمردر جیره-های حاوی محصولات فرعی پسته بر قابلیت هضم در شرایط in vitro آزمایشی طراحی شد.تیمارها شامل: 1)یونجه 2)محصولات فرعی پسته 3)محصولات فرعی پسته و6 میلی گرم مخمر4)محصولات فرعی پسته و 12 میلی گرم مخمر 5)محصولات فرعی پسته و1%پلی اتیلن گلیکول 6)محصولات فرعی پسته و 2% پلی اتیلن گلیکول بود. کمترین مقدار تولید گاز در تیمار محصولات فرعی پسته زمانی که هیچ باز دارنده تاننی به آن افزوده نشده بود مشاهده شد. استفاده ازpeg)1% ماده خشک) به طور معنی داری سبب افزایش در میزان گاز تولیدی شد. افزودن مخمر به محصولات فرعی پسته نیز سبب افزایش معنی داری در تولید گاز شد. درآزمایش چهارم مقایسه ای بین تیمارهای مطرح شده درآزمایش سوم جهت بررسی اثر آنها برپارامترهای شکمبه ای درکشت برون تنی انجام شد و مشاهده شد که ph و ازت آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت در حالیکه بر قابلیت هضم ماده خشک بی تاثیربود.
مرتضی خباز سیرجانی عبدالمنصور طهماسبی
منظور بررسی اثر جیره های حاوی بنتونیت فعال و طبیعی (سدیمی و کلسیمی) بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در شرایط برون تنی و درون تنی ، متابولیت های خون و عملکرد گوساله های نر هلشتاین سه آزمایش صورت گرفت . در آزمایش اول غلظت نیتروژن آمونیاکی در محیطهای کشت حاوی انواع بنتونیت فعال که از لحاظ در صد جرمی اسید به بنتونیت و مدت زمان واکنش متفاوت بودند (10، 15 و 20 در صد جرمی اسید به رس و 2 و 4 ساعت زمان واکنش) و بنتونیت طبیعی در زمانهای 4 و 24 ساعت مورد مقایسه قرار گرفت. در 4 ساعت پس از کشت غلظت نیتروژن آمونیاکی تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). کمترین غلظت نیتروژن آمونیاکی در تیمار حاوی 15 درصد نسبت جرمی اسید به بنتونیت و در 4 ساعت واکنش (86/5 میلی گرم در دسی لیتر) و بیشترین میانگین در تیمار حاوی 20 درصد نسبت جرمی اسید به بنتونیت و 4 ساعت زمان واکنش (17/7 میلی گرم در دسی لیتر) مشاهده گردید. در آزمایش دوم غلظت نیتروژن آمونیاکی در محیط های کشت حاوی سطوح مختلف بنتونیت سدیمی یا کلسیمی (1، 2 و 3 درصد کل ماده خشک) در زمانهای مختلف انکوباسیون (2، 4، 8، 12 و 24 ساعت) در جیره های مشابه از لحاظ پروتئین خام ولی متفاوت از لحاظ تجزیه پذیری در شکمبه بررسی گردید. در سطح بالای تجزیه پذیری غلظت نیتروژن آمونیاکی در 2 و 4 ساعت پس از کشت تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). کمترین میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی در جیره های حاوی 2 درصد بنتونیت سدیمی و بیشترین میانگین در تیمار شاهد مشاهده گردید. در زمانهای 8 ، 12 و 24 نوع تیمار اثری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0<p). در سطح پایین تجزیه پذیری غلظت نیتروژن آمونیاکی در 4 ساعت پس از انکوباسیون تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). اما در بقیه زمانهای انکوباسیون نوع تیمار تاثیری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی نداشت (05/0<p). بیشترین میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی در 4 ساعت پس از انکوباسیون در تیمار شاهد (06/5 میلی گرم در دسی لیتر ) و کمترین آن در تیمار حاوی 3 درصد بنتونیت سدیمی ( 63/4 میلی گرم در دسی لیتر) مشاهده گردید. در آزمایش سوم بمنظور بررسی تاثیر خوراکهای حاوی 2 درصد بنتونیت سدیمی یا کلسیمی بر عملکرد پروار، متابولیتهای خون ، غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه و ph از 18 راس گوساله نر هلشتاین با میانگین وزن 23± 227 در قالب طرح کاملا تصادفی استفاده گردید. تیمار های آزمایشی شامل : 1- جیره پایه 2- جیره پایه+2 درصد بنتونیت کلسیمی 3- جیره پایه+2 درصد بنتونیت سدیمی بود. غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه ، نیتروژن اوره ای و کل پروتئین پلاسمای خون تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). اما نوع تیمار تاثیری بر ph مایع شکمبه ، گلوکز و آنزیمهای کبدی ast و alt نداشت (05/0<p). افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر نوع تیمار قرار گرفت (05/0>p). خوراک مصرفی روزانه تحت تاثیر نوع تیمار قرار نگرفت (05/0<p).
حجت قلی زاده عباسعلی ناصریان
این مطالعه به منظور تعیین ساختارهای مولکولی پروتئین و کربوهیدرات انواع غلات (جو، ذرت و سورگوم) با استفاده از روش طیف سنجی مولکولی ft/ir و ارتباط آنها با فراسنجه های متابولیکی پروتئین تخمین زده شده در تغذیه گاوهای شیرده با استفاده از مدلهای dve/oeb و nrc انجام شد. غلات استفاده شده در این مطالعه شامل: 6 رقم جو: (رقم های سرد، معتدل و خشک)، 4 رقم ذرت: (دیررس و زودرس) و 4 رقم سورگوم: (قدیم و جدید) بود. گروه های عاملی مولکول پروتئین و کربوهیدرات مطالعه شده شامل: 1- سطح و ارتفاع پیک جذب پروتئین آمید1، 2- آمید 2، 3-آلفا هلیکس، 4- صفحات بتا، 5- پیک جذب 860 (کربو هیدرات غیر ساختاری)، 6- پیک جذب 928، 7- کربوهیدرات کل با سه پیک اصلی، 8- ترکیبات سلولزی و نسبتهای مختلف گروهای عاملی بود. نتایج به دست آمده نشان داد که ساختار مولکولی پروتئین و کربوهیدرات بین غلات و ارقام درون غلات تفاوت معنی داری داشت. جو بیشترین میزان سطح و ارتفاع آمید1، آمید 2، آلفا هلیکس، صفحات بتا، نسبت آنها و ساختار مولکولی کربوهیدرات به لحاظ کربوهیدراتهای ساختاری و غیر ساختاری را داشت. ارقام سردسیر جو، زودرس ذرت و قدیم سورگوم میزان سطح و ارتفاع آمید 1، آمید 2، آلفا هلیکس، صفحات بتا و پیک جذب کربوهیدراتهای ساختاری و غیر ساختاری بیشتری نسبت به ارقام دیگر داشتند. فراسنجه های متابولیکی پروتئین تخمین زده شده به وسیله مدلهای dve/oeb و nrc بین غلات و ارقام درون غلات تفاوت معنی داری داشت. میزان پروتئین قابل متابولیسم و بالانس پروتئین تخمین زده شده به وسیله مدل dve/oeb برای جو، ذرت و سورگوم به ترتیب برابر 97/81، 94/65 و 19/68 گرم در کیلوگرم ماده خشک و 05/24-، 24/26- و 32/10- گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. میزان پروتیئن قابل متابولیسم و بالانس پروتئین تخمین زده شده به وسیله مدل nrc برای جو، ذرت و سورگوم به ترتیب برابر 67/70، 26/53 و 82/71 گرم در کیلوگرم ماده خشک و 60/41-، 02/71- و 39/68- گرم در کیلوگرم ماده خشک بود. میزان پروتئین قابل متابولیسم تخمین زده شده به وسیله مد لهای dve/oeb و nrc در ارقام جو سردسیر، زودرس ذرت و قدیم سورگوم بیشتر از ارقام دیگر بود. همبستگی معنی داری بین ساختار مولکولی پروتئین به لحاظ نسبت آمید 1 به 2 و آلفا هلیکس به صفحات بتا با اجزاء پروتئین، بخش های پروتئین، تجزیه پذیری شکمبه ای پروتئین و فراسنجه های متابولیکی پروتئین تخمین زده شده به وسیله مدلهای dve/oeb و nrc وجود داشت. به طور کلی، این نتایج نشان می دهد که غلات و ارقام درون غلات نه تنها به لحاظ ترکیب شیمیایی، بخشهای پروتئین و کربوهیدرات، تجزیه پذیری شکمبه ای پروتئین و کربوهیدرات و فراسنجه های متابولیکی پروتئین تخمین زده شده به وسیله مدلهای dve/oeb و nrc تفاوت معنی داری دارند بلکه به لحاظ ساختار مولکولی پروتئین و کربوهیدرات نیز تفاوت معنی داری دارند. تفاوت در ساختار مولکولی پروتئین و کربوهیدرات می تواند کیفیت پروتئین، مصرف مواد مغذی، قابلیت دسترسی و خصوصیات هضم پروتئین را در نشخوارکنندگان تحت تاثیر قرار دهد. ftir می تواند به عنوان یک روش دقیق و غیر تخریبی برای بررسی ساختار مولکولی ترکیبات شیمیایی خوراک و ارتباط آنها با هضم و قابلیت دسترسی مواد مغذی استفاده شود.
فواد فیروزی عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی اثر زمان برداشت علوفه یونجه در اوایل غنچه دهی با نسبت های مختلف علوفه به کنسانتره در جیره های کاملاً مخلوط بر عملکرد گاوهای شیری در اوایل شیردهی تعداد 8 راس گاو هلشتاین چند شکم زا با میانگین 11±59 روز شیردهی و میانگین تولید 4±34 در یک طرح مربع لاتین4×4 تکرار شده با دوره های آزمایش 21 روزه انجام شد. جیره های آزمایش شامل سطوح مختلف کنسانتره به علوفه 60:40، 50:50 با دو زمان برداشت صبح و بعد از ظهربود. جیره 1 و 2 شامل 20درصد یونجه، 20 درصد سیلاژذرت، 60 درصد کنسانتره و تیمار 3 و 4 نیز شامل 30 درصد یونجه، 20 درصد سلاژ ذرت، 50 درصد کنسانتره که جیره 1، 4 حاوی یونجه بعد از ظهر و 2، 3 حاوی یونجه صبح بود. در آزمایش اول اثر زمان برداشت علوفه یونجه در اوایل غنچه دهی با نسبت های مختلف علوفه به کنسانتره در جیره های کاملاً مخلوط بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز یونجه، تیمارهای آزمایشی مورد بررسی قرار گرفت. جیره کاملاً مخلوط با نسبت کنسانتره به علوفه 60:40 هر دو زمان صبح و بعد از ظهردر مقایسه جیره کاملاً مخلوط با نسبت کسانتره به علوفه 50:50 به طور معنی داری باعث افزایش میزان cp، ee، nfc و کاهش میزان ndf، adf، ash شد (0/05>p). پتانسیل تولید گاز با کاهش c:f کاهش معنی داری داشت(05/0>p). c: fنرخ تولید گاز را تحت تأثیر قرار داد (0/05>p). در آزمایش دوم با کاهش نسبتc: f ، ph افزایش یافت (0/05>p)، در حالی که نیتروژن آمونیاکی در نسبت های مختلف نتایج مشابهی داشت. جیره کاملاً مخلوط با نسبت کنسانتره به علوفه 60:40 هر دو زمان صبح و بعد از ظهردر مقایسه جیره کاملاً مخلوط با نسبت کسانتره به علوفه 50:50 به طور معنی داری باعث افزایش تولید شیر بر اساس fcm 4% وپروتئین شیر شود (0/05>p). چربی شیر در هر دو تیمار 50:50 صبح و بعد از ظهر در مقایسه با دو تیمار 60:40 صبح و بعد از ظهر به طور معنی داری بیشتر بود (0/05>p). لاکتوز و مواد جامد غیر چربی شیر تحت تاثیرهیچ کدام از تیمارها قرار نگرفت. متابولیت های خونی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. قابلیت هضم ماده خشک ، ماده آلی، پروتئین و ndf در جیره 60:40 در هر دو زمان صبح و بعد از ظهر نسبت به جیره های 50:50 در هر دو زمان صبح و بعد از ظهر بیشتر بود (0/05>p) و در جیرهای بعد از ظهر نسبت به صبح بیشتر بود اما این افزایش معنی دار نبود.
آمنه حور محسن دانش مسگران
به منظور تعیین طرفیت بافری و شاخص ارزش بافری برخی از ترکیبات شیمیایی و اثر آن بر ارزش اسیدزایی جیره های حاوی مقادیر علف یونجه خشک آزمایشی در 5 مرحله انجام شد . در مرحله اول ظرفیت و شاخص ارزش بافری ترکیبات مختلف بافری تعیین شد . این آزمایش بر اساس فاکتوریل 4 ×4 و در قالب طرح کاملا تصادفی صورت گرفت . مقادیر مختلف 05/0 ، 1/0 ، 2/0 ، 3/0 گرم در 100 میلی لیتر محلول با ph های اولیه 8/6 ، 4/6 ، 8/5 و 4/5 بیکربنات سدیم ، اکسید منیزیم ، کربنات منیزیم ، کربنات سدیم ، کربنات کلسیم و بنتونیت سدیم برای تعیین ظرفیت و شاخص ارزش بافری استفاده شد . بالاترین ظرفیت و شاخص ارزش بافری را بیکربنات سدیم ( به ترتیب 116/122، 009/118) و پایین ترین ظرفیت و شاخص ارزش بافری را کربنات کلسیم ( به ترتیب 568/91 ، 254 /115) داشت . در مرحله دوم آزمایش ظرفیت بافری و ph 5/1 گرم در 100 میلی لیتر با ph اولیه 8/5 برای 8 مخلوط بافری با نسبت های متفاوت از هر یک از بافرهای بیکربنات سدیم ، اکسیدمنیزیم ، کربنات منیزیم ، کربنات سدیم ، کربنات کلسیم و بنتونیت سدیم مورد مطالعه قرار گرفت . ph و ظرفیت بافری به طور معنی داری تحت تأثیر مخلوط های بافری قرار گرفت . مخلوط بافری که دارای بیشترین مقدار بیکربنات سدیم بود بالاترین ph و ظرفیت بافری را داشت ( به ترتیب 2/10 ، 15/629) . در مرحله سوم از آزمایش از 5 مخلوط بافری مختلف استفاد ه شد مقدار 1/0 و 2/0 گرم در 100 میلی لیتر با ph اولیه 8/5 به ترتیب از مخلوط های بافری b (0.6750 بیکربنات سدیم، 005/0اکسید منیزیم ، 010/0 کربنات منیزیم ،003/0 کربنات کلسیم ، 010/0کربنات سدیم و 003/0 بنتونیت سدیم) ،d (058/0بیکربنات سدیم ، 009/0اکسید منیزیم ، 012/0 کربنات منیزیم ، 004/0 کربنات کلسیم ، 011/0کربنات سدیم و 004/ 0بنتونیت سدیم) ، e (044/0بیکربنات سدیم ،011/0اکسید منیزیم ، 016/0کربنات منیزیم،006/0کربنات کلسیم ، 017/0کربنات سدیم و 006/0بنتونیت سدیم )، g(077/0بیکربنات سدیم ، 004/0اکسید منیزیم ، 003/0کربنات منیزیم،003/0کربنات کلسیم ، 003/0کربنات سدیم و 010/0بنتونیت سدیم) ، h (079/0بیکربنات سدیم ، 006/0اکسید منیزیم ، 061/0کربنات منیزیم،004/0کربنات کلسیم ، 004/0کربنات سدیم و 004/0بنتونیت سدیم) استفاده شد . ph و ظرفیت بافری به طور معنی داری تحت تأثیر نوع مخلوط بافری قرار گرفتند . مخلوط بافری g بالاترین ph و ظرفیت بافری (به ترتیب 775/9 و 5/581) را داشت در حالی که مخلوط بافری h پایین ترین ph و ظرفیت بافری ( به ترتیب 385/9 و 519) را به خود اختصاص داد . در مرحله چهارم از 5 مخلوط بافری b ، d ، e ، g ، h به مقدار 1/0 و 2/0 گرم در 100میلی لیتر با ph اولیه 8/5 استفاده شد و ارزش اسیدزایی آنها تعیین گردید . نتایج نشان داد ارزش اسیدزایی و ph به طور معنی داری تحت تآثیر مخلوط بافری و مقدار آن قرار گرفتند . مخلوط بافری g پایین ترین ارزش اسیدزایی و بالاترین ph ( به ترتیب 085/9و 775/9) را داشت و مخلوط بافری h بیشترین ارزش اسیدزایی و پایین ترین ph ( به ترتیب 72/9 و 385/9) را داشت . در مرحله پنجم تأثیر مخلوط های بافری بر ارزش اسیدزایی جیره های حاوی مقادیر متفاوت علف یونجه خشک بررسی شد . در این مرحله کشت 24 ساعته انجام گرفت . تیمارهای آزمایشی شامل الف ) جیره شاهد + 10% علف یونجه خشک ، ب) جیره شاهد + 20% علف یونجه خشک ، جیره شاهد + 40% یونجه خشک و د ) جیره شاهد با یا بدون مخلوط های بافری b ، d ، g با مقادیر مختلف 003/0 ، 005/0 و 007/0 میلی گرم در یک گرم ماده خشک بودند . ارزش اسیدزایی ، ph و ناپدید شدن ماده خشک به طور معنی داری تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند . با افزایش علف یونجه خشک در جیره ارزش اسیدزایی و ناپدید شدن ماده خشک کاهش (به ترتیب 42 /10 ، 46/63) و ph افزایش یافت (69/5) . نوع مخلوط بافری اثر معنی داری بر ارزش اسیدزایی ، ph و ناپدید شدن ماده خشک نداشت اما مخلوط بافری b بالاترین مقدار ph و ناپدید شدن ماده خشک و پایین ترین ارزش اسیدزایی ( به ترتیب 71/5 ، 25/60 و را داشت . ناپدید شدن ماده خشک به طور معنی داری تحت تأثیر مقدار مخلوط بافری قرار نگرفت. مقدار مخلوط بافری ارزش اسیدزایی و ph را به طور معنی داری تحت تأثثیر قرار داد . پایین ترین ارزش اسیدزایی مربوط به007/0 گرم مخلوط بافری b و بالاترین ph مربوط به مقدار 007/0 گرم مخلوط بافری d بود .
امیر مختارپور عباسعلی ناصریان
به منظور بررسی اثر عصاره حاوی تانن محصولات فرعی پسته بر ترکیب شیمیایی سیلاژ یونجه و پتانسیل استفاده از آن در جیره بزهای شیری سانن، پنج آزمایش (سه آزمایش in vitro، یک آزمایش in situ، و یک آزمایش in vivo) طراحی و انجام شد. در آزمایش اول، اثر نوع حلال (استون 70%، متانول 50%، اتانول 50% و آب)، اندازه ذرات (بیشتر از 2 و کمتر از 5/0 میلی¬متر) و مدت زمان استخراج (12 و 24 ساعت) بر میزان ترکیبات فنولی و تانن محصولات فرعی پسته اندازه¬گیری شد. میزان کل ترکیبات فنولی در محصولات فرعی پسته هنگام استفاده از استون 70% در مقایسه با سایر حلال¬ها بیشتر بود (86/13% ماده خشک). اندازه ذرات و مدت زمان استخراج تاثیری بر غلظت کل ترکیبات فنولی نداشت. اختلاف معنی داری از لحاظ میزان تانن هنگام استفاده از استون 70% و اتانول 50% مشاهده نشد. میزان کل تانن محصولات فرعی پسته تحت تاثیر اندازه ذرات قرار نگرفت ولی افزایش مدت زمان از 12 به 24 ساعت باعث کاهش 49/7 درصدی آن شد. کمترین مقدار ترکیبات فنولی و تانن در حلال آب مشاهده شد. در آزمایش دوم، عمل آوری سیلاژ یونجه با عصاره آبی محصولات فرعی پسته در سطوح 1، 2 و 3% تانن، باعث کاهش ph، نیتروژن آمونیاکی، ndf و adf و افزایش اسید لاکتیک نسبت به سیلاژ یونجه شاهد شد (05/0 < p). بخش a پروتئین در سیلاژهای عمل آوری شده نسبت به سیلاژ شاهد، کاهش و بخش b1 و b2 افزایش یافت (05/0 < p). در آزمایش سوم، میزان کل گاز تولیدی بعد از 96 ساعت انکوباسیون، در تیمارهای 2 و 3% تانن محصولات فرعی پسته در مقایسه با تیمار شاهد کاهش ولی نرخ تولید گاز در تیمار 3% تانن، افزایش پیدا کرد (05/0 < p). قابلیت هضم ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم نیز در سیلاژهای یونجه عمل آوری شده با 2 و 3% تانن، نسبت به تیمار شاهد کاهش داشت (05/0 < p). این مطالعه نشان داد که همبستگی بالایی بین میزان تولید گاز، قابلیت هضم ماده آلی، انرژی قابل متابولیسم و کل ترکیبات فنولی و پلی فنولی وجود دارد. همچنین، اضافه کردن پلی اتیلن گلایکول به محیط کشت، منجر به افزایش میزان گاز تولیدی در سیلاژهای عمل آوری شده، شد که نشان دهنده اثر بیولوژیکی تانن¬های محصولات فرعی پسته می¬باشد. میزان ناپدید شدن شکمبه¬ای (in situ) پروتئین خام، ترکیبات فنولی و تانن سیلاژهای یونجه عمل آوری شده در آزمایش چهارم بررسی شد. سیلاژهای یونجه حاوی 2 و 3% تانن، به طور میانگین باعث کاهش 9/6 درصدی بخش سریع تجزیه پروتئین (a) و افزایش 6/18 درصدی بخش b در مقایسه با سیلاژ شاهد شد ولی کل پتانسیل تجزیه پذیری و تجزیه پذیری پروتئین خام تحت تاثیر عمل آوری سیلاژ یونجه قرار نگرفت. میانگین ناپدید شدن شکمبه¬ای ترکیبات فنولی و تانن در سیلاژهای عمل آوری شده در زمان صفر به ترتیب برابر 17/55 و 13/69% بود و پس از 72 ساعت انکوباسیون، 5/95% از کل ترکیبات فنولی و تانن در شکمبه ناپدید شدند. در آزمایش پنجم، بزهای شیری سانن با سیلاژ یونجه بدون عمل آوری (شاهد) و یا عمل آوری شده با 1% ماده خشک تانن محصولات فرعی پسته با دو سطح پروتئین خام جیره (14 و 16%) با نسبت علوفه به کنسانتره 50:50 تغذیه شدند. هشت راس بز شیری با میانگین تولید شیر 25/0 ± 8/1 کیلوگرم در روز در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده 4 × 4 با چینش فاکتوریل 2 × 2 مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ماده خشک ، ماده آلی و پروتئین خام مصرفی تحت تاثیر تیمارها نگرفت ولی افزایش درصد پروتئین خام جیره پروتئین خام مصرفی را افزایش داد. قابلیت هضم ماده خشک و مواد مغذی تحت تاثیر نوع سیلاژ و یا سطح پروتئین خام جیره قرار نگرفت. تولید شیر نیز تحت تیمارها قرار نگرفت ولی درصد چربی شیر، پروتئین شیر و کل مواد جامد شیر در بزهای تغذیه شده با سیلاژ یونجه عمل آوری شده نسبت به سیلاژ یونجه شاهد افزایش پیدا کرد (05/0 < p). نیتروژن دفعی از ادرار در بزهای تغذیه شده با سیلاژ یونجه عمل آوری شده نسبت به سیلاژ شاهد تمایل به کاهش داشت (1/0 < p). افزایش سطح پروتئین خام جیره منجر به افزایش نیتروژن دفعی از ادرار و مدفوع شد (05/0 < p). بزهای تغذیه شده با جیره بر پایه سیلاژ یونجه عمل آوری شده، ابقاء نیتروژن بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند (05/0 < p). اگرچه، نیتروژن میکروبی تحت تاثیر نوع سیلاژ و یا سطح پروتئین قرار نگرفت ولی راندمان سنتز نیتروژن میکروبی در بزهای تغذیه شده با جیره بر پایه سیلاژ یونجه عمل آوری شده تمایل به کاهش داشت (1/0 < p). نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه در بزهای تغذیه شده با سیلاژ یونجه عمل آوری شده نیز تمایل به کاهش معنی دار داشت (1/0 < p). به طور کلی، می¬توان نتیجه گرفت که عمل آوری سیلاژ یونجه با عصاره آبی محصولات فرعی پسته به عنوان منبع طبیعی ترکیبات فنولی و تانن می¬تواند باعث کاهش تجزیه پروتئین در فرآیند سیلو شدن و در بزهای شیری سانن در سطح 1% ماده خشک به دلیل کاهش تجزیه شدن پروتئین در شکمبه در پاسخ به تانن محصولات فرعی پسته ممکن است منجر به کاهش نیتروژن آمونیاکی شکمبه و کاهش دفع نیتروژن از ادرار شود و همچنین باعث افزایش درصد پروتئین و چربی شیر گردد.
سعید کامل ارومیه رضا ولی زاده
جهت تعیین سطح مناسب مصرف کربوهیدرات های غیر الیافی (nfc) و اثر آن بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر، قابلیت هضم ظاهری ترکیبات خوراک، فراسنجه های شکمبه ای، وزن بدن، متابولیت های خون و تعادل نیتروژن تعداد 8 رأس گاو شیری هلشتاین با چند شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی 28±107 و وزن 68±644 کیلوگرم در یک قالب طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده با دوره های آزمایش 21 روزه مورد استفاده قرار گرفت. تیمارهای آزمایش به ترتیب شامل 33، 36، 39 و 42% nfc در ماده خشک جیره با پروتئین خام 5/17% بود. بر اساس نتایج بدست آمده، افزایش مقدار nfc به طور معنی داری باعث افزایش ماده خشک مصرفی (05/0p<) و کاهش ماده خشک مدفوع (01/0p<) شد.nfc اثر معنی داری بر قابلیت هضم ظاهری ndf و adf نداشت. اما قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام، چربی خام، nfc، ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر سطح nfc قرار گرفت (05/0p<) و به جزء قابلیت هضم ظاهری چربی خام که با افزایش سطح nfc روند خاصی را نشان نداد سایر پارامترها افزایش پیدا کرد. ph شکمبه تحت تأثیر سطح nfc قرار نگرفت. با افزایش سطح nfc نیتروژن آمونیاکی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). افزایش سطح nfc به طور معنی داری بر تولید شیر، درصد پروتئین، چربی، لاکتوز، کیلوگرم مواد جامد شیر، کیلوگرم مواد جامد بدون چربی، راندمان تولید شیر و راندمان نیتروژن تولید شده در شیر، اثر معنی دار داشت (05/0p<) و (01/0p<). به طور کلی افزایش مقدار nfc منجر به عملکرد بهتر در تولید و ترکیبات شیر شد. سطح کربوهیدرات های غیر الیافی تنها بر کلسترول سرم خون تأثیر داشت و با افزایش آن ها کاهش پیدا کرد (01/0p<). اگرچه افزایش nfc بر ادرار و مدفوع مرطوب تأثیر معنی داری نداشت اما با افزایش nfc، افزایش یافت. تنها میزان مدفوع خشک تحت تأثیر سطح nfc قرار گرفت و رابطه عکس با آن داشت (01/0p<). افزایش nfc تأثیری بر مشتقات پورینی نداشت با این حال منجر به افزایش تولید نیتروژن میکروبی شد. افزایش سطح کربوهیدرات غیر الیافی به طور معنی داری منجر به افزایش مصرف نیتروژن و افزایش ترشح نیتروژن در شیر شد (01/0p<) همچنین باعث کاهش دفع نیتروژن از طریق مدفوع شد (05/0p<). مجموع نیتروژن دفع شده از ادرار و مدفوع و دفع شده از طریق ادرار، تحت تأثیر سطح nfc قرار نگرفت. افزایش سطح nfc به طور معنی داری منجر به کاهش نیتروژن اوره ای شیر (01/0p<) و پلاسمای خون (05/0p<) شد. به طور کلی نتایج نشان داد افزایش سطح nfc در جیره گاوهای شیری منجر به بهبود عملکرد آن ها شد. به نظر می رسد جیره های گاوهای شیری در اوایل شیردهی باید حاوی بیش از 36 درصد nfc در ماده خشک باشد. همچنین مدلی جهت ورود اثر nfc بر متابولیسم نیتروژن در گاوهای شیری که بر اساس میزان نیتروژن و nfc مصرفی در روز، بتواند میزان نیتروژن خروجی از شیر، ادرار و مدفوع را برآورد کند، توسعه یافت. علاوه بر آن، مدل کبریب و همکاران (2002) نیز مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از ارزیابی مدل کبریب و همکاران نشان داد، پیش بینی های مدل تنها در مجموع نیتروژن دفع شده از ادرار و مدفوع تطابق مناسبی با مشاهدات داشت. پیش بینی های حاصل از نیتروژن مترشحه در شیر و دفع شده از ادرار بیش از مشاهدات بود و نیتروژن دفع شده از مدفوع کمتر از مشاهدات بود. با این وجود اگر چه میزان نزدیکی پیش بینی ها به مشاهدات بالا نبود، اما پیش بینی های حاصل از این آزمایش و آزمایش فیروزی (1392) با پیش بینی های کبریب و همکاران (2002) در یک راستا بود. نتایج حاصل از ارزیابی مدل ایجاد شده در این آزمایش نشان داد، به طور کلی تطابق پیش بینی ها بهتر از نتایج بدست آمده از مدل کبریب و همکاران بود. به نظر می رسد پیش بینی های مدل ایجاد شده در این آزمایش به مشاهدات نزدیکتر بوده و قابلیت اطمینان به آن بالاتر است.
امیر موسائی رضا ولی زاده
چکیده تاثیر تغذیه مکمل¬های سلنیوم-متیونین و کروم-متیونین بر عملکرد و پاسخ فیزیولوژیک به تنش انتقال و تست تحمل گلوکز بره¬های ماده بلوچی و عملکرد گوسفندان پیرامون¬زایش در چند آزمایش بررسی شد. در آزمایش نخست تاثیر افزودن مکمل سلنیوم-متیونین به میزان 5/1 میلی¬گرم در کیلوگرم خوراک و کروم-متیونین به میزان 8/0 میلی¬گرم و ترکیب این دو مکمل در 24 بره ماده بلوچی بررسی¬شد. نتایج آزمایش نشان-داد که تغذیه بره¬ها با مکمل¬های کروم و سلنیوم-کروم سبب افزایش مصرف خوراک شد (0001/0>p). گروه تغذیه¬شده با کروم افزایش وزن روزانه بالاتری در¬مقایسه با کنترل داشت (007/0=p). تغذیه مکمل¬های سلنیوم و کروم سبب کاهش ضریب تبدیل غذایی شد (05/0>p). بره¬های تغذیه¬شده با سلنیوم، کروم و سلنیوم-کروم نسبت t3 به t4 بالاتری داشتند (05/0>p). انتقال دام¬ها در شرایط نامناسب سبب کاهش مصرف خوراک در گروه کنترل شد (003/0=p). گروه تغذیه¬شده با کروم غلظت گلوکز خون کمتری پیش (029/0=p) و پس¬از تنش (016/0=p) داشت. تنش انتقال سبب افزایش غلظت کورتیزول خون در گروه کنترل شد (085/0=p). غلظت منیزیم خون نیز در گروه کنترل پس¬از¬تنش کاهش یافت (034/0=p). همچنین استفاده از مکمل¬های سلنیوم و کروم سبب کاهش غلظت مالون¬دی¬الدهاید (mda)، به¬عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپیدی، شد (05/0>p). نتایج تست تحمل گلوکز (gtt) نشان¬داد که سطح زیر منحنی (auc) گلوکز خون بره¬های گروه کروم در بازه زمانی 0-120 دقیقه کمتر از کنترل بود (026/0=p) در¬حالی¬که هر سه گروه تحت¬تیمار مکمل، auc گلوکز و انسولین پایین¬تری در بازه زمانی 0-180 دقیقه داشتند (05/0>p). این نتایج حاکی از بهبود عملکرد و حساسیت انسولینی با تغذیه مکمل¬های سلنیوم و کروم بود. در آزمایش دوم اثر تغذیه 5 میلی¬گرم در روز سلنیوم-متیونین و 3 میلی¬گرم کروم-متیونین و ترکیب این دو بر عملکرد 32 راس گوسفند آبستن تحت¬محدودیت انرژی (60% نیازها) بررسی¬شد. نتایج آزمایش نشان-داد که گوسفندان تغذیه¬شده با سلنیوم (0007/0=p) و کروم (0001/0=p) کاهش وزن کمتری داشتند. همچنین گروه کروم و سلنیوم-کروم مصرف خوراک بالاتری داشتند (05/0>p). تغذیه سلنیوم، کروم و ترکیب این دو سبب کاهش کلسترول خون شد (05/0>p). گروه¬های تغذیه¬شده با مکمل، mda کمتری در 2 هفته قبل و 1 هفته بعد¬از¬زایمان داشتند (05/0>p). گروه تغذیه¬شده با سلنیوم-کروم، سلنیوم خون بالاتری نسبت¬به کنترل پس¬از¬زایمان داشت (013/0=p).گروه سلنیوم-کروم، چربی شیر بالاتر و گروه کروم، لاکتوز و مواد جامد غیرچربی (snf) بالاتری داشتند (05/0>p). غلظت سلنیوم شیر در گوسفندان گروه¬های سلنیوم و سلنیوم-کروم بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). وزن تولد بره¬های گوسفندان تغذیه¬شده با مکمل¬های سلنیوم و کروم و ترکیب این دو تمایل¬به افزایش داشت (1/0>p). به¬طور کلی نتایج این پژوهش حاکی از اثرات مفید مکمل¬های سلنیوم و کروم بر رشد بره¬های ماده و همچنین بهبود¬نسبی اثرات محدودیت¬انرژی بر گوسفندان پیرامون¬زایش بود.
مرضیه قدمی کوهستانی رضا ولی زاده
تاثیر مهار متانوژن¬ها بر فرآیند تخمیر در پروژه¬ای متشکل از یک فراتحلیل و 5 آزمایش بررسی شد. در بخش فراتحلیل، اثر مهارکننده¬های شیمیایی در تحقیقات برون¬تنی و درون¬تنی بررسی شد. در تحقیقات برون¬تنی، مهارکننده¬ها به¬طور موثری تولید متان را مهار کردند (001/0>p)، اما مهار متان با دفع هیدروژن (001/0>p) و اثر منفی بر vfas (021/0= p) همراه بود. در تحقیقات درون¬تنی، مهار متان غلظت vfas را افزایش داد (031/0= p)، ولی اثر مثبتی در عملکرد دام¬ها نداشت. در آزمایش اول، اثر غلظت¬های مختلف دو مهارکننده 2- برومواتان¬سولفونات (bes) و کلروفرم در کشت ناپیوسته بر تولید و ترکیب گاز بررسی شد. هر دو مهارکننده بیش از 98 درصد تولید متان را مهار کردند (001/0>p) و مهار متان با افزایش هیدروژن همراه بود (001/0>p). در آزمایش دوم، تاثیر حبس گاز در محل تخمیر بر فراسنجه¬های تخمیر بررسی شد. حبس طولانی گاز به¬طور معنی¬داری تولید گاز و قابلیت هضم را کاهش (001/0>p) و درصد گازهای قابل¬احتراق (h2 + ch4) را افزایش (02/0=p) داد، اما تولید گازهای قابل احتراق (میلی¬لیتر) به ازای واحد ماده آلی تجزیه شده تحت تاثیر قرار نگرفت. در آزمایش سوم، اثر مهار متان در سوبسترا¬های علوفه¬ و غلات بررسی شد. مهار متان تولید گاز و گازهای قابل¬احتراق را تنها در علوفه¬ها کاهش داد (01/0>p). تولید vfas در یونجه تحت تاثیر مهار متان قرار نگرفت، اما به طور معنی¬داری در سیلاژ ذرت (036/0=p)، دانه جو (033/0=p) و دانه ذرت (001/0>p) کاهش یافت. اثر مهار متان بر نسبت مولی اسیدهای چرب فرار مشابه و در جهت کاهش استات و افزایش پروپیونات و بوتیرات بود. در آزمایش چهارم، اثر کلروفرم و نسبت علوفه به کنسانتره بر تولید و ترکیب گاز و قابلیت هضم طی یک دوره کشت پیوسته 10 روزه بررسی شد. کلروفرم تولید متان را به طور کامل مهار کرد، اما دفع هیدروژن افزایش یافت و میزان دفع هیدروژن تحت تاثیر درصد کنسانتره در سوبسترا قرار گرفت. در آزمایش پنجم، اثر مهار متان با استفاده از کلروفرم در بره¬های پرواری بررسی شد. در این آزمایش، مهار متان اثر منفی بر غلظت vfas و نسبت استات، و اثر مثبت بر نسبت پروپیونات و بوتیرات داشت، اما اثری بر عملکرد بره¬ها نداشت. به ¬طور کلی، نتایج نشان داد، به هنگام مهار کامل متانوژن¬ها، وجود همزمانی میان تولید و استفاده از هیدروژن در مسیر¬های مفید برای دام ضروری است، در غیر این صورت، اثر مثبت کاهش اتلاف انرژی از طریق متان با کاهش تولید vfas و اتلاف انرژی به صورت h2 خنثی می¬شود و توجه به این نکته، در خوراک¬های محتوی مقدار کنسانتره بیشتر به دلیل نرخ تولید هیدروژن بالاتر، اهمیت بیشتری دارد.
رضا خداوردی عباسعلی ناصریان
به منظور تعیین ارزش غذایی بوته گوجه فرنگی و اثر آن بر عملکرد گاوشیری، یک آزمایش در دو مرحله طراحی شد. در مرحله اول، بوته های گوجه فرنگی در مهر ماه 1391در پایان فصل برداشت از مزارع گوجه فرنگی دانشگاه فردوسی مشهد جمع آوری شد. بخشی از نمونه های آزمایشی در کیسه های نایلونی در یک طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار (سطوح 0، 4 و 8 درصد تفاله خشک چغندرقند) و 4 تکرار سیلو شد که پس از 60 روز بازگشایی و مولفه های شیمیایی و تخمیری آنها اندازه گیری گردید. نمونه ای از بوته های جمع آوری شده نیز خشک و خرد شد و برای آزمایشات بعدی آماده گردید. در مرحله دوم از 12 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی30 ±80 و تولید شیر 3 ±40 کیلوگرم در روز در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 16 درصد ماده خشک جیره سیلاژ ذرت (کنترل)، جایگزینی 50 و 100 درصد سیلاژ بوته گوجه فرنگی به جای سیلاژ ذرت بودند. نتایج تجزیه شیمیایی بوته گوجه فرنگی نشان داد که این محصول فرعی دارای 26، 14، 1.5، 40، 28 و 6/19 درصد به ترتیب ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و خاکستر خام بود. نتایج آزمون تولید گاز نشان داد که میزان تولید گاز در 96 ساعت سیلاژ بوته گوجه¬فرنگی به همراه 4 و 8% تفاله خشک چغندر قند، به طور معنی داری بیشتر از بوته خشک آن بود و قابلیت هضم با سیلو کردن و نیز افزایش سطح تفاله خشک چغندر قند افزایش یافت جایگزینی سیلاژ ذرت با سیلاژ بوته گوجه فرنگی بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر تأثیر معنی داری نداشت اما بازده تولید شیر 4 درصد چربی و نیتروژن آمونیاکی شکمبه در گروه شاهد بیشتر بود. در بررسی فراسنجه های خونی، آنزیم های کبدی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت ولی مقدار کلسترول افزایش یافت به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که این محصول جنبی دارای قابلیت سیلو شدن بوده و غنی سازی آن با موادی چون تفاله خشک چغندرقند سبب بهبود تخمیر و کیفیت سیلاژ آن می شود و نیز می توان از آن به عنوان قسمتی از بخش علوفه ای جیره گاو شیری استفاده نمود.
مسعود قائم مقامی بابک خرمیان طوسی
به دلیل ضررهای اقتصادی ناشی از بیماریهای غدد پستانی در نشخوارکنندگان، تشخیص سریع و دقیق این بیماری ها اهمیت زیادی دارد. اولتراسونوگرافی توانایی بررسی ساختارهای مختلف غدد پستانی شامل سرپستانک، پارانشیم و عقده های لنفاوی فوق پستانی را دارا می باشد. این مطالعه در گله ی شیری بزهای سانن واقع در ایستگاه دامپروری دانشگاه فردوسی مشهد بر روی 30 راس بز انجام شد. برای انجام اولتراسونوگرافی از پروب خطی با فرکانس 5/7 و 10 مگاهرتز استفاده شد. از هر کارتیه به صورت استریل نمونه ی شیر جهت کشت باکتریایی و شمارش سلول های سوماتیک اخذ گردید. پس از کشت، کارتیه های واجد ورم پستان درمان شده و مجددا بعد از یک ماه نمونه گیری و اولتراسونوگرافی انجام شد. برای اولتراسونوگرافی سرپستانک از روش حمام آب گرم و برای اولتراسونوگرافی پارانشیم و عقده های لنفاوی فوق پستانی از روش تماس مستقیم استفاده شد. آنالیز تصاویر با استفاده از نرم افزار image j 1.47v انجام شد؛ طول، ارتفاع، مساحت و اکوژنیسیته عقده های لنفاوی و هم چنین قطر دیواره سرپستانک اندازه گیری گردید. در موارد واجد ورم پستان، اولتراسونوگرافی یک ماه بعد از درمان تکرار شد. داده های به دست آمده توسط نرم افزار spss آنالیز شدند. نتایج بررسی نشان داد که اندازه ی عقده های لنفاوی با ورم پستان و تعداد scc رابطه ی معنی داری ندارد. ولی با افزایش سن، اندازه ی عقده ها افزایش می یابد. هم چنین نتایج نشان دادند هیچ گونه تفاوت معنی داری بین اندازه ی عقده های لنفاوی قبل و بعد از درمان ورم پستان وجود ندارد. از لحاظ اکوژنیسته عقده لنفاوی، بین کارتیه ی مبتلا به ورم پستان و کارتیه ی سالم و هم چنین قبل و بعد از درمان تفاوت معنی داری مشاهده نشد. احتمالا عواملی از جمله تعداد کم موارد ورم پستان، نوع ورم پستان (تحت بالینی و بالینی) و یا فاصله ی زمانی بین انجام اولتراسونوگرافی تا آلوده شدن کارتیه ها به ورم پستان، می توانند موثر باشد.
ساحره حیاتی رضا ولی زاده
به¬منظور بررسی اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت¬ جو بر عملکرد بزهای شیری سانن، تعداد 8 راس بز سانن شیرده با میانگین وزن 5/1 ± 45 کیلوگرم در ماه سوم شیردهی و در قالب یک طرح چرخشی در چهار دوره 21 روزه استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: جیره کنترل و جیره¬های با 37 ،66 و 100 درصد جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت جو بود. علوفه آبکشت تولید شده با ترکیب مواد مغذی: ماده خشک 16%، پروتئین 6/15%، خاکستر8/3%، ndf 4/31% و adf 16% در جیره¬های آزمایشی مورد استفاده قرار¬گرفت. اثر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر تولید و ترکیب شیر، پارامترهای تخمیری شکمبه و متابولیت¬های خونی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از علوفه آبکشت مصرف ماده خشک را در تیمارهای دریافت¬کننده کاهش داد (05/0>p). ph مایع شکمبه در گروه جایگزینی 100 درصد علوفه آبکشت در مقایسه با گروه¬های دریافت کننده جیره حاوی37 و 66 درصد این علوفه افزایش یافت (05/0>p) اما تیمارهای آزمایشی تاثیری بر غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه نداشت (05/0<p). غلظت کلسترول و پروتئین تام خون در گروه¬های مصرف¬کننده علوفه آبکشت بالاتر از گروه کنترل بود (05/0>p). جایگزینی دانه با علوفه به میزان 66 درصد درمقایسه با 37 درصد، تولید شیر را افزایش داد (05/0>p). طبق نتایج بدست¬آمده، هزینه خرید یک کیلوگرم ماده خشک علوفه آبکشت جو درمقایسه با دانه آن حدود 5/3 برابر بیشتر بود. از این¬رو، باتوجه به عدم تاثیر چشمگیر جایگزینی دانه جو با علوفه آبکشت بر عملکرد تولیدی بزهای شیری سانن و همچنین هزینه بالاتری¬که علوفه درمقایسه با دانه جو داشت، استفاده از علوفه آبکشت جو به¬جای دانه جو به¬لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمی¬باشد، لذا انجام آزمایشات بیشتر و تلاش برای کاهش هزینه تولید علوفه آبکشت پیشنهاد می¬گردد. کلید واژه¬ها: بز سانن، جو، علوفه آبکشت، عملکرد
آیدین رضائی نیا عباسعلی ناصریان
هدف از انجام این تحقیق بررسی امکان استفاده از 11رقم خرمای پرتولید ایران در تغذیه گاوهای شیرده هلشتاین بود که در قالب 3 آزمایش انجام گرفت. در آزمایش اول، ترکیب شیمیایی، فیزیکی و پروفیل اسیدهای چرب در هسته های خرما بررسی شد. بیشترین مقدار پروتئین خام، خاکستر، کلسیم، سدیم و پتاسیم در رقم استعمران مشاهده شد. بیشترین میزان ترکیبات فنلی و تانن در رقم خرک و بیشترین میزان کل کاروتنوئید ها در رقم کبکاب بدست آمد. . نتایج حاصل از آنالیز اسیدهای چرب در هسته های خرما نشان داد که بیشترین میزان اسیدهای چرب در تمام ارقام خرما اسید اولئیک و کمترین میزان لیگنوسریک اسید ( c24:0 ) بود. در آزمایش دوم ارزش زیستی تانن و ارزش تغذیه ای هسته های خرما با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بررسی شد. نتایج این آزمایش نشان داد که بطور میانگین حجم گاز تولیدی پس ازانکوباسیون با استفاده از پلی اتیلن گلیکول بطور میانگین افزایش یافت. این موضوع نشان داد که تاثیر منفی ترکیبات پلی فنلی موجود در هسته خرما بر فعالیت میکروارگانیزم های شکمبه می باشد.در بخش بعدی آزمایش دوم کنیتیک تجزیه پذیری ماده خشک وndf در هسته خرما بصورت درون کیسه ای ( in situ ) مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین میزان تجزیه پذیری بخش b در رقم استعمران مشاهده شد. همچنین رقم استعمران دارای بالاترین میزان بخش سریع تجزیه ndf در میان سایر ارقام خرما بود. بیشترین میزان تجزیه پذیری موثر ماده خشک و ndf در رقم استعمران و کمترین میزان آن در رقم مرداسنگ مشاهده شد. . در آزمایش سوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده برای بررسی تاثیر هسته خرما تا سطح 6% ماده خشک بعنوان جایگزین سبوس گندم بر عملکرد، فراسنجه های تخمیری شکمبه و فراسنجه های خونی استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک و مواد مغذی، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه، تولید و ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی تحت تاثیر هیچ یک تیمارها قرار نگرفت. بطور کلی می توان نتیجه گرفت که با توجه به عدم تاثیر منفی هسته خرمای آسیاب شده بر عملکرد گاوهای شیری، می توان از این محصولات فرعی تا سطح 6% ماده خشک جیره در تغذیه گاوهای شیری هلشتاین در اوایل شیردهی استفاده نمود.
سید بهنام صدیقیان عباسعلی ناصریان
این تحقیق به منظور بررسی اثر عمل آوری تفاله چغندر قند با گاز آمونیاک بر ارزش غذایی آن و استفاده آن به عنوان بخشی از کنجاله کلزا در تغذیه تلیسه های هلشتاین انجام شد. تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک (1، 2، 3، 4 و 5 درصد ماده خشک)، آب (30، 60، 90 و 120 درصد ماده خشک) در دو دوره 14 و 28 روزگی بسته بندی گردید. فراسنجه های تولید گاز در زمان های 2، 4، 8، 12، 24، 36، 48، 72 و 96 ساعت اندازه گیری شد. در آزمایش حیوانی اثر جایگزینی بخشی از کنجاله کلزا با تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک بر عملکرد، قابلیت هضم، متابولیت های خون، پارامترهای تخمیری و تعادل نیتروژن بر روی 12 تلیسه های هلشتاین در 3 تیمار و 4 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی و آنالیز اندازه گیری های تکرار شده مورد بررسی قرار گرفت. جیره ها شامل: (1) 8/7% کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندر قند، (2) 3/6% کنجاله کلزا +25/5% تفاله چغندر قند + 25/5% تفاله چغندر قند آمونیاکی شده و (3) 8/3 کنجاله کلزا + 5/10% تفاله چغندرقند آمونیاکی شده بود. عمل آوری تفاله چغندر قند با سطوح مختلف آمونیاک و آب و طول دوره بسته بندی متفاوت میزان cp، ndf و adf و نیز فراسنجه های تولید گاز را به طور معنی داری (05/0>p) کاهش یافت. تلیسه های تغذیه شده با تیمارهای مختلف از نظر dmi، adg و fcr و نیز ابعاد بدن تفاوت معنی داری نداشتند. قابلیت هضم om، cp، adf، ndf و ee در تیمار 1 به طور معنی داری نسبت به تیمار 2 بیشتر بود. در بین تیمارها و دوره در رابطه با پارامترهای ph و نیتروژن آمونیاکی شکمبه اختلاف معنی داری وجود داشت. در بین پارامترهای خون bun و پروتئین کل تحت تاثیر تیمارها قرار گرفتند. اتلاف نیتروژن از طریق ادرار معنی دار و ابقا نیتروژن در تیمار 1 به طور معنی داری بالاتر از سایر تیمارها بود. نتایج این پژوهش نشان داد که تفاله چغندر قند عمل آوری شده با 3 درصد گاز آمونیاک را می توان جایگزین بخشی از کنجاله کلزا بدون اثر منفی بر روی عملکرد، نمود.
اسماعیل چاکرالحسینی عبدالمنصور طهماسبی
اثر تغذیه شبانه و تغذیه روزانه بر روی عملکرد تولید، ترکیبات شیر و متابولیتهای خونی گاوهای شیری هلشتاین تحت شرایط تنش گرمایی مورد مطالعه قرار گرفت. این آزمایش با استفاده از 16 راس گاو شیری هلشتاین دو و سه شکم زایش و میانگین روزهای شیردهی 20±60 و متوسط شیر25/1±28کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تیمار (8 راس گاو در هر تیمار) به مدت 56 روز (14 روز دوره آداپتاسیون و سه دوره 14 روزه) در تابستان 92 انجام شد. میانگین شاخص دما – رطوبت در طول دوره آزمایش 75 بود و گاوها در طی آزمایش تحت شرایط تنش گرمایی خفیف بودند. گاوها جیره ها را در ساعات خاص (تغذیه روزانه 8 ، 13و 18 و تغذیه شبانه 19 ، 24 و 7) دریافت می کردند و دو روز آخر هر دوره جمع آوری خون و شیر جهت آزمایش و اندازه گیری دمای رکتال انجام شد. مصرف خوراک و تولید شیر به طور روزانه کنترل و یادداشت می شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار sas انجام شد. میزان مصرف خوراک بین دو تیمار معنی دار بودو در تیمار روزانه (11/19کیلوگرم ماده خشک) بیشتر از شبانه (79/17 کیلوگرم ماده خشک) بود(p<0/05). میزان تولید شیر در شبانه(68/26 کیلو گرم) بیشتر از روزانه (26/26 کیلو) بود ولی تفاوت قابل ملاحظه نبود(p>0/05). میانگین دمای رکتال در تیمار روزانه 81/38 درجه و در تیمار شبانه 78/38 درجه سانتی گراد بود . مقدار ترکیبات شیر بین دو تیمار مشابه بود. مقدار متابولیت های خونی (گلوکز و کورتیزول) در دو تیمار تفاوت چندانی نداشت(p>0/05).
عبدالرسول ملانوروزی مسلم باشتنی
این آزمایش به منظور بررسی اثر منابع فیبر غیر علوفه ای در کنسانتره شروع کننده بر عملکرد، فراسنجه های خونی و رشد اسکلتی گوساله های ماده هلشتاین انجام شد. این آزمایش بر روی 24 راس گوساله ماده نژاد هلشتاین با میانگین وزنی 1/5±37 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به مدت 90 روز انجام گردید. جیره های آزمایشی شامل 1- استارتر بر پایه دانه جو، 2- 15 درصد سبوس گندم جایگزین دانه جو، 3- 13/5درصد تفاله چغندر قند جایگزین دانه جو بودند. جیره ها از نظر میزان انرژی و درصد پروتئین یکسان بودند. مصرف خوراک به صورت روزانه، وزن کشی و فراسنجه های رشد اسکلتی هر 15 روز یک بار انجام شد. خونگیری 3 ساعت پس از مصرف خوراک از سیاهرگ وداج در سن های 60،30،1 و90 روزگی، نمونه گیری از مایع شکمبه 3 ساعت پس از مصرف خوراک با استفاده از لوله مری در پایان دوره (90 روزگی)، ph ادرار و مدفوع در روزهای 75 و90 آزمایش انجام شد. نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که استفاده از سبوس گندم در کنسانتره شروع کننده باعث بیشتر شدن افزایش وزن روزانه در بعد از شیر گیری و کل دوره آزمایش گردید (0/05 >p). گوساله های تغذیه شده با تیمار 2 نسبت به تیمار 3 میانگین خوراک مصرفی و افزایش وزن روزانه بیشتری را نشان دادند. ph شکمبه تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (0/05 >p)، به طوری که گوساله های تغذیه شده با تیمار دو ph شکمبه ای بالاتری در مقایسه با تیمار های دیگر داشتند. تیمارها اثر معنی داری بر نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه نداشتند. فراسنجه های رشد اسکلتی شامل صفات قد از جدوگاه، قد از زمین تا اتصال لگن، دور قفسه سینه، فاصله دو استخوانhip، فاصله دو استخوانpin، فاصله hip-pin، فاصله دو چشم، فاصله دو شاخ، دور مچ دست، دور مچ پا، طول بدن، دورشکم و طول سر تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند. به جز تری گلیسرید در بعد از شیر گیری و vldl در کل دوره دیگر فراسنجه های خونی تحت تاثیر تیماهای آزمایشی قرار نگرفتند، غلظت تری گلیسرید و vldl در تیمار 2 در مقایسه با دیگر تیمارها پایین تر بود (0/05 >p). قوام مدفوع، دمای رکتوم، وزن و سن در زمان شروع نشخوار تحت تیمار های آزمایشی قرار نگرفتند. نتایج حاضر نشان داد که استفاده از منابع فیبر غیر علوفه ای می تواند موجب بهبود ph شکمبه ای گردد و استفاده از سبوس گندم نسبت به تفاله چغندر قند باعث افزایش خوراک مصرفی، افزایش وزن روزانه و وزن نهایی گردید.
حجت سنجری رضا ولی زاده
به منظور بررسی تاثیر تغذیه ترکیبات پلی فنولی عصاره پوست پسته بر شاخص های سلامت و سیستم ایمنی گوساله های هلشتاین آزمایشی با 24 راس گوساله ماده انجام شد.گوساله ها به طور تصادفی در باکس های انفرادی قرار داده شدند و معادل 10 درصد وزن بدن طی 3 روز اول آغوز وسپس تا آخر دوره پرورش شیر کامل دریافت کردند. تیمارهای آزمایشی شامل:1)تیمار شاهد 2)تیمار با دریافت روزانه900 میلی گرم ترکیبات فنولی بصورت مخلوط در شیر روزانه 3)تیمار با دریافت 1800 میلی گرم ترکیبات فنولی بصورت مخلوط در شیر روزانه. مصرف خوراک، قوام مدفوع و وضعیت سلامت گوساله ها به طور روزانه و افزایش وزن به صورت دوره ای، غلظت کلسترول، تری گلیسرید، آلبومین، گلوبولین، پروتئین کل، اوره و آنزیم های کبدی در پلاسما اندازه گیری شد. تغذیه با عصاره پوست پسته تاثیری بر مصرف خوراک و قوام مدفوع نداشت با این حال سبب کاهش افزایش وزن شد ولی از نظر آماری معنی دار نبود. غلظت کلسترول نیز کاهش یافت ولی غلظت آلبومین، گلوبولین و پروتئین کل افزایش نشان داد هر چند از نظر آماری معنی دار نبود. مصرف پلی فنول بر روی اوره پلاسما و غلظت آنزیم های کبدی تاثیر معنی دار نداشت. کاهش غلظت کلسترول و افزایش گلوبولین نشان می-دهد که پلی فنول¬ها می¬توانند منبع مناسبی جهت افزایش سلامت گوساله¬های هلشتاین داشته باشد ولی نیاز به تحقیقات بیشتری در مورد مقدار مصرف و نوع مصرف وجود دارد.
وحید دیمه رضا ولی زاده
به منظور بررسی اثر اسید بوتیریک محافظ شده با نمک کلسیم و اسانس پونه کوهی همراه با شیر بر زمان از شیرگیری، افزایش وزن، رشد ابعاد بدن، قد و پارامترهای خونی گوساله های ماده شیرخوار نژاد هلشتاین تعداد24راس گوساله به 4تیمارآزمایشی در یک طرح کاملا تصادفی اختصاص داده شد.گوساله ها پس از تغذیه 3 روزه با آغوز در طرح قرار داده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1)گروه شاهد 2)گروه گوساله های مصرف کننده شیر همراه با 10گرم اسید بوتیریک 3)گروه گوساله های تغذیه شده با شیربه همراه 4 گرم اسانس پونه کوهی و4)گروه گوساله های تغذیه شده با مخلوط 10گرم اسید بوتیریک و 4گرم اسانس پونه کوهی همراه باشیر بود.گوساله ها پس از 3روز تغذیه با آغوزبه میزان 10 درصد وزن اولیه شیر دریافت کردند. گوساله های تیمارهای اول، دوم وسوم در53 روزگی و تیمار چهارم در 54 روزگی از شیر گرفته شدند.اندازه گیری ابعاد بدن هر 15 روز یکبار، خونگیری هر 25 روز یکبار و اسکوردهی مدفوع و اندازه گیری خوراک مصرفی و بررسی نشخوار هر روز رأس ساعت 9 صبح انجام می گرفت.نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروهای مختلف آزمایشی وجود نداشت ( p>0/05 ). میانگین اضافه وزن روزانه گوساله های تیمارهای 1، 2، 3 و 4 به ترتیب برابر با 425/0، 553/0، 398/0 و 506/0 گرم در روز بود. ضریب تبدیل خوراک در تیمارهای مورد استفاده به ترتیب برابر با 24/1، 06/1، 31/1 و 04/1 کیلوگرم به ازای هر کیلو اضافه وزن بود. در مجموع بین پارامترهای اندازه گیری شده شامل اضافه وزن، رشد، مصرف خوراک، پارامترهای خونی تفاوت معنی داری بین تیمارهای مورد استفاده مشاهده نشد.
الیاس ابراهیمی خرم آبادی عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی نحوه تاثیر عوامل خوراکی بر کنترل نیتروژن غیرآمینی بازگردانده شده به شکمبه و تنظیم بیان ژن ut-b، در بافت اپیتلیوم شکمبه بره های نر بلوچی یکساله (2±30 کیلوگرم)، یکسری آزمایش در قالب طرح چرخشی در زمان انجام شد. تیمارهای آزمایشی در آزمایش اول از ترکیب دو نسبت علوفه به کنسانتره (75/25 و 55/45 درصد) و دو مقدار پروتئین خام (14 و 18 درصد) تشکیل شد. مقدار نیتروژن مصرف شده (گرم در روز)، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه و غلظت نیتروژن غیرآمینی خون بصورت معنی داری (05/0p?) تحت تاثیر غلظت پروتئین خام قرار گرفت. افزایش معنی دار (05/0p?) میزان بیان ژن ut-b همزمان با افزایش غلظت پروتئین خام خوراک از 14 به 18 درصد، نشان می دهد که می توان میزان بیان ژن ut-b مقدار پروتئین خام خوراک کنترل کرد. در آزمایش دوم، از نسبت های مختلف پروتئین قابل تجزیه به پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه شامل 80 به 20 (تیمار 1)، 75 به 25 (تیمار 2) و 70 به 30 (تیمار 3) استفاده گردید. غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه و نیتروژن غیرآمینی خون، با کاهش مقدار پروتئین قابل تجزیه در شکمبه، به صورت معنی داری (05/0p?) کاهش یافت. با کاهش نسبت پروتئین قابل تجزیه به پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه (از 20/80 به 25/75 درصد پروتئین خام خوراک)، میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه به صورت معنی داری (05/0p?) افزایش یافت. تیمارهای آزمایشی در آزمایش سوم، از ترکیب دو منبع پروتئینی (کنجاله کانولا و مخلوط کنجاله کانولا و پودر ماهی) و دو سطح پروتئین خام (16 و 18 درصد) تشکیل شد. با افزایش غلظت پروتئین خام خوراک از 16 به 18 درصد، مقدار نیتروژن مصرف شده (گرم در روز)، غلظت نیتروژن آمونیاکی و نیتروژن غیرآمینی به صورت معنی داری (05/0p?) افزایش یافت. با این حال تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری (05/0p?) بر میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه نداشتند. نتایج بررسی رابطه رگرسیون بین میزان ph مایع شکمبه و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه با میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه، در طول آزمایش های انجام شده نشان داد که مدل دو بعدی میزان بیان ژن ut-b در بافت اپیتلیوم شکمبه همزمان با تغییرات ph مایع شکمبه و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه دستخوش تغییرات معنی داری (05/0p?) شد و به صورت نمودار زنگوله ای شکل بود. بیشینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در ph مایع شکمبه در دامنه 4/6 تا 5/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه 22 میلی گرم در دسی لیتر بود. تجزیه و تحلیل مدل های سه بعدی تاثیر عوامل هضمی و متابولیکی نشان داد که در ph مایع شکمبه 35/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در دامنه 66/21 تا 12/22 میلی گرم در دسی لیتر، بیشینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در مقدار پروتئین خام خوراک 18 درصد، قابلیت هضم پروتئین خام خوراک 44/80 درصد و توازن ظاهری نیتروژن 34/9 گرم در روز، حاصل شد. از سوی دیگر در ph مایع شکمبه در دامنه 58/6 تا 59/6 و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه در دامنه 45/23 تا 64/23 میلی گرم در دسی لیتر، کمینه میزان بیان ژن ut-b در دیواره اپیتلیوم شکمبه در مقدار پروتئین خام خوراک 14 درصد، قابلیت هضم پروتئین خام خوراک به 57/80 درصد و توازن ظاهری نیتروژن 19/9 گرم در روز، به دست آمد.
علی رزاقی رضا ولی زاده
برای بررسی اثر افزایش غلظت قند محلول جیره با یا بدون چربی غیراشباع بر الگوی تخمیر شکمبه، عملکرد تولیدی و پروفایل اسیدهای چرب شیر در بز و گاو شیری چند آزمایش درون تنی و برون تنی انجام شد. در آزمایش اول، اثرات ساکارز و روغن آفتابگردان بر تخمیر شکمبه و پروفایل اسیدهای چرب شیر و عملکرد دام در 16 رأس بز شیری سانن با تیمارهای شاهد، حاوی ساکارز، حاوی روغن آفتابگردان و حاوی مخلوط ساکارز و روغن آفتابگردان مطالعه شد. در آزمایش دوم برون تنی، منابع مختلف قند محلول (ملاس و شکر) با یا بدون دانه آفتابگردان در سطح 8 درصد ماده خشک به مدت 24 ساعت در محیط کشت بسته انکوباسیون و اثرات آنها بر خصوصیات تخمیری شکمبه مورد ارزیابی قرار گرفت. در آزمایش سوم اثرات تغذیه قند ساکارز و دانه آفتابگردان بر صفات عملکردی، تخمیرات شکمبه و پروفایل اسیدهای چرب شیر 8 رأس گاو شیری بررسی شد.
مرتضی کردی عباسعلی ناصریان
این پژوهش به منظور تولید دانه کتان اکسترود شد? مقاوم به اکسیداسیون و اثر آن بر عملکرد، ترکیب اسیدهای چرب مایع شکمبه و شیر گاوهای شیری تغذیه شده با جیره حاوی پوست پسته در قالب چهار آزمایش انجام شد. در آزمایش اوّل، ظرفیت جذب چربی یونجه، سبوس گندم، تفاله چغندر، تفاله مرکبات، محصولات فرعی پسته، دانه جو، دانه ذرت، بی کربنات سدیم و سنگ آهک در قالب یک طرح کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این آزمایش نشان دادند که ظرفیت جذب چربی یونجه نسبت به سایر اقلام بطور معنی داری بالاتر بوده است (05/0p<). همچنین بررسی ظرفیت جذب چربی مخلوط یونجه و پوست پسته نشان داد که با افزایش نسبت یونجه در مخلوط، ظرفیت جذب چربی، بطور معنی داری افزایش یافت (05/0p<). علاوه بر این، ظرفیت جذب چربی یونجه با مراحل رویشی مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت که داده ها مشخص کردند که با پیشرفت مرحله رویشی میزان ظرفیت جذب چربی علوفه یونجه افزایش یافت (05/0p<). ظرفیت جذب چربی یونجه با اندازه ذرات مختلف و منابع مختلف روغن نیز با استفاده از آزمایش فاکتوریل 3×3 در قالب یک طرح کاملاً تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که اندازه ذرات علوفه و نوع روغن بر ظرفیت جذب چربی یونجه اثر معنی داری نداشت (05/0<p). در آزمایش دوّم دانه کتان بصورت مخلوط با مواد جاذب و فرمول های ترکیبی مختلف در قالب یک طرح کاملاً تصادفی اکسترود شد و مورد ارزیابی فیزیکو-شیمیایی قرار گرفت. نتایج آزمایش دوّم نشان دادند که دانه کتان اکسترود شد? حاوی 30 درصد یونجه نسبت به تیمارهای حاوی پوست پسته و تفاله چغندر دارای بالاترین کارآیی اکستروژن و ظرفیت نگهداری آب بوده است (05/0p<)، ولی میزان اتلاف روغن و جرم حجمی آن کمتر از سایر تیمارها بود (05/0p<). بررسی روند تجزیه پذیری محصولات مختلف دانه کتان اکسترود شده نشان داد که تیمار حاوی یونجه نسبت به تیمارهای حاوی پوست پسته و تفاله چغندر دارای پتانسیل تجزیه پذیری بالاتری بوده است (05/0p<). بررسی خصوصیات کیفی تیمارهای مختلف دانه کتان اکسترود شده بصورت مخلوط (دانه کتان: یونجه: پوست پسته) نشان داد که بین تیمارها از نظر کارآیی اکستروژن، ظرفیت نگهداری آب و زاوی? استقرار اختلاف معنی داری وجود نداشت (05/0<p)، ولی تیمار با نسبت (10:10:80) دارای بیشترین میزان اتلاف روغن و جرم حجمی بوده است (05/0p<). خصوصیات کیفی بین مخلوط دانه کتان اکسترود شده با و بدون آنتی اکسیدان نشان داد که هیچ یک از فاکتورهای کیفی تحت تأثیر مصرف آنتی اکسیدان قرار نگرفت (05/0<p)، امّا از نظر ترکیب اسیدهای چرب، تیمار حاوی آنتی اکسیدان دارای غلظت اسیدهای چرب غیراشباع بالاتری بوده است (05/0p<)، ولی میزان عدد پراکسید در تیمار حاوی آنتی اکسیدان پایین تر بود (05/0p<). بررسی تغییر اسیدهای چرب دانه کتان اکسترود شده با و بدون آنتی اکسیدان در طی زمان انبارمانی نشان داد که با افزایش زمان نگهداری، نسبت اسیدهای چرب غیراشباع در هر دو محصول بطور معنی داری کاهش یافت (05/0p<) و این کاهش در تیمار بدون آنتی اکسیدان بطور معنی داری بالاتر بوده است (05/0p<). همچنین با افزایش مدت زمان انبارمانی میزان عدد پراکسید افزایش یافت (05/0p<) و این افزایش در تیمار بدون آنتی اکسیدان بالاتر بوده است (05/0p<). علاوه براین، میزان ابقاء لینولنیک اسید در طی زمان انبارمانی بطور معنی داری کاهش یافت (05/0p<) که مقدار آن در تیمار بدون آنتی اکسیدان بطور معنی داری پایین تر بود (05/0p<). در آزمایش سوّم فراسنجه های تخمیری جیره های آزمایشی مختلف در قالب طرح کاملاً تصادفی و در شرایط کشت بسته مورد ارزیابی قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی شامل جیره حاوی تخم پنبه (شاهد)، تخم پنبه و پوست پسته (تیمار2)، دانه کتان اکسترود شده (تیمار3) و دانه کتان اکسترود شده و پوست پسته (تیمار4) بودند. نتایج آزمایش سوّم نشان دادند که میزان تولید گاز در تیمار حاوی دانه کتان اکسترود شده و پوست پسته بطور معنی داری کاهش یافت (05/0p<)، ولی بین تیمارها از نظر اسیدیته و نیتروژن آمونیاکی در محیط کشت اختلاف معنی داری وجود نداشت (05/0<p). در این آزمایش غلظت مولاری کل اسیدهای چرب فرار تحت تأثیر پوست پسته قرار گرفت و بطور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). در آزمایش چهارم، 20 رأس گاو شیرده هلشتاین در اواسط شیردهی (میانگین تولید 1±40 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد استفاده قرار گرفتند. در این آزمایش نیز از تیمارهای آزمایشی آزمایش سوم استفاده شد. نتایج آزمایش چهارم نشان دادند که میزان مصرف خوراک، تولید و ترکیبات شیر (به جز چربی) تحت تأثیر دانه کتان اکسترود شده و پوست پسته در جیره قرار نگرفتند (05/0<p)، ولی میزان درصد چربی شیر بطور معنی داری کاهش یافت (05/0p<). دانه کتان اکسترود شده بطور معنی داری موجب افزایش غلظت کل لینولئیک اسید مزدوج شده است (05/0p<)، بطوریکه در تیمار حاوی دانه کتان اکسترود شده و پوست پسته غلظت کل لینولئیک اسید مزدوج بطور معنی داری بالاتر بوده است (05/0p<). همچنین دانه کتان اکسترود شده موجب افزایش غلظت آلفالینولنیک اسید در چربی شیر شده است (05/0p<) و پوست پسته نیز بطور معنی داری افزایش آن را تشدید کرده است (05/0p<). در واقع تیمار حاوی دانه کتان اکسترود شده و پوست پسته دارای بالاترین غلظت اسیدهای چرب اُمگاتری و کمترین نسبت n6:n3 در شیر بود.
نیره حسن زاده لوشاب عبدالمنصور طهماسبی
به منظور بررسی اثر نسبتهای مختلف علوفه به کنسانتره بر تجزیهپذیری موادمغذی خوراک و عملکرد دام دوآزمایش طراحی گردید. درآزمایش اول از پنج نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل90:10،80:20،70:30،60:40 و 50:50 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولیدگاز و تجزیه پذیری مواد مغذی استفاده گردید. افزایش نسبت علوفه به کنسانتره باعث کاهش معنیداری در میزان dm و cpگردید (05/0p<). همچنین سبب افزایش معنیداری در میزان adf و ndf شد(05/0p<). بالاترین و پایین ترین میزان ناپدیدشدن ماده خشک به ترتیب در نسبتهای90:10 و 50:50 علوفه به کنسانتره دیده شد. همچنین پایین ترین میزان تجزیهپذیری cp و بیشترین میزان تجزیهپذیری دیواره سلولی در زمان 24 ساعت، به ترتیب در تیمارهای 50:50 و90:10 علوفه به کنسانتره دیده شد. درآزمایش دوم از سه نسبت مختلف علوفه به کنسانتره شامل75:25، 50:50 و25:75 برای تعیین ترکیب شیمیایی، فراسنجههای تولید گاز و تجزیهپذیری (در بخش برون تنی) و عملکردگوسفندان پرواری (در بخش درون تنی) استفاده شد. برای این منظور 18 راس گوسفند بلوچی 8-9 ماهه با میانگین وزن 46/37 کیلوگرم در یک طرح کاملا تصادفی در یک دوره 42 روزه آزمایش شدند.ترکیب شیمیایی در بخش برون تنی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرارگرفت و با افزایش علوفه میزان om، dmوcp کاهش وndf،adfوashافزایش یافت (05/0p<). قابلیت هضم dm، om وcp در بخش درون تنی در نسبت75:25 علوفه به کنسانتره در مقایسه با دو نسبت دیگر بالاتر بود اما این افزایش معنیدار نبود.
محمد ملک خواهی عبدالمنصور طهماسبی
یک سری آزمایشات برون تنی و درون تنی برای تعیین اثرات مخلوط اسانس های گیاهی، محیط کشت مخمر و مالات روی فرایندهای تخمیری، عملکرد بره های درحال رشد و جمیعت باکتریایی گاوهای شیری تحت اسیدز حاد انجام شد. هدف از انجام آزمایش درون تنی اول بررسی اثرات مکمل کردن مخلوط تجاری اسانس های گیاهی، مخمر و مالات روی عملکرد، هضم مواد مغذی، تخمیر شکمبه ای و متابولیت های خونی بره های پرواری بود. در آزمایش برون تنی اثر 200 میلی گرم از اسانس تجاری، 80 میلی گرم مخمر و 300 میلی گرم مالات روی فرایندهای تخمیری در محیط کشت به مدت 24 ساعت مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش دوم درون تنی از 6 راس گاو شیری شکم اول ( سه راس فیستولا شکمبه ای و 3 راس بدون فیستولا؛ 55 ± 630 کیلوگرم با روزهای شیردهی 110) برای مطالعه تاثیر مخمر و مالات روی کاهش اثرات اسیدز تحت حاد در قالب طرح مربع لاتین استفاده شد.
زهره کوهی خور علیرضا وکیلی
ارزش تغذیه ای علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو به عنوان دانه ی منشاء، یونجه و سیلاژ ذرت به عنوان دو علوفه ی متداول در خوراک دام به صورت تعیین ترکیب شیمیایی ،بخش های پروتئین خام ،تجزیه پذیری شکمبه ای و تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی با استفاده از دو رأس گاو نر هولشتاین دارای فیستولای دائمی شکمبه ای تعیین شد.تولید گاز و خصوصیات تجزیه پذیری شکمبه ای در ساعات صفر ،2، 4، 8، 16، 24، 48، 72، و 96 ساعت اندازه گیری شد.بررسی ترکیبات شیمیایی نشان داد که علوفه ی آب کشت جو به ترتیب محتوی 64/13، 19/15، 06/3، 65/3، 30/34، 80/43، 10/17، 50/0، 70/26و 60/16درصد ماده خشک ، پروتئین خام ، چربی خام ، خاکستر ، کربوهیدرات غیر فیبری، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، لیگنین نامحلول در شوینده ی اسیدی، همی سلولز و سلولز بود. درصد پروتئین خام ، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، همی سلولز و سلولز علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو افزایش ولی درصد ماده خشک و کربوهیدرات غیر فیبری کاهش داشت(0.05>p).علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت محتوی درصد ماده خشک ، چربی خام ، خاکستر ، فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی ، فیبر نامحلول در شوینده ی اسیدی ، لیگنین نامحلول در شوینده ی اسیدی، همی سلولز و سلولزکمتر و درصد پروتئین خام وکربوهیدرات غیر فیبری بیشتری بود(0.05>p). علوفه ی آب کشت جو به طور معنی داری بیشترین درصد پروتئین نامحلول ،پروتئین حقیقی و b2 نسبت به یونجه ،سیلاژ ذرت و دانه ی جو را دارا بود(0.05>p).تولید ، نرخ تولید گاز ، انرژی قابل متابولیسم ، قابلیت هضم ماده آلی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر ،تجزیه پذیری ماده خشک 24 ساعت برای علوفه آب کشت جو به ترتیب 62/64میلی لیتر به ازای 200میلی گرم ماده خشک، 064/0میلی لیتر در ساعت، 85/9مگاژول در کیلوگرم، 31/62%، 04/1%و 50/30% بود. تولید گاز،پتانسیل تولید گاز ، omd ،scfa و تجزیه پذیری ماده خشک 24 ساعت علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت افزایش و درمقایسه با دانه ی جو کاهش یافت ولی نرخ تولید گاز تفاوتی نداشت(0.05>p).قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام و فیبر نامحلول در شوینده ی خنثی علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با دانه ی جو کاهش داشت(0.05>p).اما علوفه ی آب کشت جو در مقایسه با یونجه و سیلاژ ذرت ثابت نرخ تجزیه پذیری و قابلیت هضم ndf کمتری داشت.
روح الله موسوی عباسعلی ناصریان
چکیده ندارد.
محسن ساری عباسعلی ناصریان
طی 4 آزمایش اثرات تخمیر شکمبه ای و بعد شکمبه ای کربوهیدرات های محلول در شوینده خنثی مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش اول به منظور ارزیابی کمی اثرات تزریق فیبر محلول (پکتین) به شیردان و آزمایش دوم برای بررسی تاثیر تزریق شیردانی نشاسته به همراه پکتین در بزهای شیرده سانن طراحی گردید. در این دو آزمایش حیوانات با جیره پایه یکسان (40 % علوفه و 60 % مواد متراکم) تغذیه شدند. در آزمایش اول تزریق شیردانی سطوح افزایشی پکتین (آب (شاهد)، 40، 80 یا 120 گرم در روز) به طور خطی مصرف جیره پایه (01/0 > p) و تولید شیر (05/0 > p) را کاهش داد و افزایش درجه دوم محتوای چربی شیر را موجب گردید (05/0 > p). نیتروژن ادراری (05/0 > p) و نیتروژن اوره ای پلاسما (10/0 > p) با افزایش پکتین تزریق شده به طور خطی کاهش یافت. با تزریق پکتین درصد نیتروژن مصرفی روزانه دفع شده از طریق ادرار و مدفوع به طور خطی به ترتیب افزایش و کاهش یافت (05/0 > p). تیمارهای آزمایش دوم شامل تزریق شیردانی الف) 84 گرم پکتین، ب) 26 گرم نشاسته و 56 گرم پکتین، پ) 52 گرم نشاسته و 28 گرم پکتین و ت) 77 گرم نشاسته بود. مصرف، و قابلیت هضم مواد مغذی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (10/0 < p). با افزایش تزریق نشاسته، روند افزایشی در تولید شیر مشاهده شد (10/0>p). با افزایش جایگزینی پکتین با نشاسته، درصد نیتروژن مصرفی روزانه دفع شده از طریق ادرار و مدفوع در بالاترین سطح به ترتیب 4/6 % افزایش و 9/5 % کاهش یافت. نتایج این دو آزمایش بیانگر این یافته است که افزایش تخمیر بعدشکمبه ای می تواند با تغییر الگوی دفع نیتروژن، کاهش اتلاف آمونیاک به محیط زیست را به دنبال داشته باشد. در آزمایشات سوم و چهارم تخمیر شکمبه ای منابع مختلف کربوهیدرات محلول در شوینده خنثی مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش سوم اثر دو سطح ph (5/5 و 2/6) و 4 نوع جیره (کنترل= 10 % علوفه و 90 % مواد متراکم، و سه جیره تمام کنسانتره ای که در آنها علوفه به طور کامل با تفاله چغندر قند، پوسته سویا و پنبه دانه کامل جایگزین شده بود)، با استفاده از فرمنترهای کشت پیوسته دوجریانه مورد مطالعه قرار گرفت. تغییر در جیره اثر معنی داری بر قابلیت هضم حقیقی ماده آلی داشت (05/0 > p). کاهش ph، کاهش معنی دار قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده آلی (05/0 > p)، کل اسیدهای چرب فرار، نسبت مولی استات، اسیدهای چرب فرار شاخه دار و نسبت استات به پروپیونات را موجب گردید (01/0>p). اثر متقابل معنی دار بین نوع جیره و ph در قابلیت هضم ndf (05/0 > p) و adf (01/0 > p) مشاهده شد؛ بدین صورت که جیره حاوی پوسته سویا بالاترین قابلیت هضم ndf و adf را در ph 2/6 داشت و پس از کاهش ph به 5/5، کمترین میزان قابلیت هضم ndf و adf در همین تیمار مشاهده گردید. بالاترین غلظت کل اسیدهای چرب فرار در ph 2/6 در جیره حاوی پوسته سویا و در ph 5/5 در پنبه دانه کامل مشاهده گردید. نسبت مولی اسید استیک در ph 2/6 در تیمار کنترل و در ph 5/5 در تفاله چغندر قند بیشترین مقدار را داشت. با کاهش در ph، تجزیه پروتئین و میانگین غلظت نیتروژن آمونیاکی کاهش یافت (01/0 > p). نیتروژن باکتریایی عبوری و راندمان تولید پروتئین میکروبی تحت تاثیر تغییر در جیره، قرار نگرفت ولی با کاهش در ph، کاهش یافت (05/0 > p). در آزمایش چهارم جایگزینی بخشی از نشاسته جو با فیبر محلول در شوینده خنثی از منبع تفاله مرکبات با یا بدون دانه کانولا تف داده شده در تغذیه گاوهای شیرده بررسی گردید. تغذیه جیره های حاوی تفاله مرکبات مصرف ماده خشک را کاهش داد (01/0>p). با کاهش گلوکز خون در جیره های با فیبر محلول بالاتر و افزایش آن با افزودن دانه کانولا، اثر متقابل معنی دار در این شاخص مشاهده گردید (01/0>p). افزودن دانه تف داده شده کانولا باعث افزایش کلسترول و تری گلیسرید خون شد (01/0>p). در حیوانات دریافت کننده جیره با نشاسته بالاتر، تولید شیر بیشتر (01/0>p) (8/33 در برابر 32 کیلوگرم در روز) و حیوانات مصرف کننده جیره حاوی تفاله مرکبات، شیر با درصد چربی بالاتر (01/0>p) مشاهده گردید. افزودن دانه تف داده شده کانولا، تولید شیر را به میزان 25/1 کیلوگرم در روز افزایش داد (05/0>p). درصد پروتئین شیر با افزودن دانه کانولا کاهش یافت (29/3 در برابر 03/3 %) (01/0>p). افزودن دانه تف داده شده کانولا کاهش در محتوای اسیدهای چرب 10:0c تا 16:1c و افزایش اسیدهای چرب 18:0c تا 20:0c را به دنبال داشت (01/0>p). همچنین اسیدهای چرب با یک و چند پیوند دوگانه با افزودن دانه کانولا به جیره افزایش یافت (01/0>p). با مصرف جیره های حاوی تفاله مرکبات اسیدهای چرب10:0c و 14:1c شیر افزایش و اسیدهای چرب 17:0c،18:0c، 18:2c، 20:0c کاهش یافت (05/0>p). افزودن دانه کانولا (01/0>p) و تغذیه جیره با فیبر محلول بالاتر (05/0>p)، افزایش در محتوای cla شیر را به دنبال داشت. نتایج آزمایشات سوم و چهارم نشان می دهند که محصولات تخمیر شکمبه ای و عملکرد حیوان با استفاده از منابع مختلف کربوهیدرات محلول در شوینده خنثی متفاوت بوده و تحقیقات بیشتری جهت توضیح این تفاوت ها با توجه به محیط شکمبه مورد نیاز است.
محمدمهدی سرگلزهی عباسعلی ناصریان
مطالعه حاضر به بررسی امکان تأثیرگذاری آب قرار گرفته در تیمار میدان مغناطیسی روی عملکرد بزهای شیرده نژاد سانن می پردازد. در این مطالعه از 12 رأس بز شیرده استفاده گردید که در 3 تیمار قرار گرفته بودند. تیمارها شامل 1- گروه کنترل، 2- گروهی که از آب قرار گرفته در میدان مغناطیسی 1200 گاوسی مصرف می کردند و 3- گروهی که از آب قرار گرفته در میدان مغناطیسی 3600 گاوسی مصرف می کردند. آب مورد استفاده قرار گرفته در کلیه تیمارها یکسان بوده و از کیفیت بسیار پایینی برخوردار می باشد. نتایج نشان دادند که اعمال میدان مغناطیسی به آب، اثر معنی داری بر مصرف خوراک، مصرف آب، ph مایع شکمبه و متابولیت های خونی، ندارد ولی تا حدودی توانسته است موجب تغییراتی شود که نشان می دهد اعمال میدان مغناطیسی می تواند منجر به برخی تغییرات در سیستم های زیستی گردد.
محمد علی نوروزیان رضا ولی زاده
جهت بررسی عوامل موثر بر توان سایشی خوراک به عنوان ویژگی فیزیکی جدیدی از فیبر در تغذیه ی نوزاد نشخوارکنندگان و نیز تاثیر نوع، مقدار، اندازه ی قطعات و زمان ارائه ی فیبر بر فراسنجه های رشد دستگاه گوارش، 5 آزمایش انجام شد. در آزمایش اول 3 علوفه ی یونجه،کاه گندم و کاه برنج در سه اندازه قطعات فرضی ریز، متوسط و درشت همراه با تراشه ی چوب برای بررسی ارتباط بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی با توان سایشی با استفاده از روش های رگرسیون خطی چندگانه و مدل شبکه های عصبی مصنوعی مورد استفاده قرارگرفت. بیشترین توان سایشی در تراشه ی چوب و کاه برنج درشت و کمترین آن در علوفه های ریز دیده شد. بیشترین ضریب همبستگی بین خصوصیات فیزیکوشیمیایی و توان سایشی مربوط به میانگین هندسی اندازه قطعات بود (0/77=r). هر دو روش رگرسیون خطی چندگانه و شبکه های عصبی مصنوعی توانستند مدل برآورد توان سایشی را بهینه کنند هرچند درصد اشتباه برای مدل شبکه های عصبی مصنوعی کمتر بود (p<0/05). در آزمایش دوم 3 نوع روش از شیرگیری بره های بلوچی همراه با مادر، زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین بدون علوفه و زود ازشیرگیری همراه با جیره ی آغازین حاوی 15 درصد یونجه مورد مقایسه قرار گرفت. غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (0/001=p)، ریبونوکلئویک اسید (0/03=p) و مقدار ظرفیت ریبوزمی (0/01=p) تیمار اول کمتر و غلظت اسیدهای چرب غیراستریفه (0/015=p) بیشتر از سایر تیمارها بود. ضخامت لایه کراتینه در تیمار اول اختلاف معنی داری با تیمار دوم نداشت اما با تیمار حاوی علوفه متفاوت بود (0/0006=p). در این آزمایش اگرچه برخی خصوصیات مورفولوژی، متابولیکی و سلولی – مولکولی در دوره ی آغازین تحت تاثیر تیمارها قرارگرفت اما عملکرد و درصد اجزای لاشه بره ها در دوره ی پروار اختلاف معنی داری نداشت (p<0/05). در آزمایش سوم استفاده از دو سطح 7/5 و 15 درصد یونجه و کاه گندم در جیره ی آغازین با تیمار شاهد بدون علوفه مقایسه شدند. افزودن علوفه باعث افزایش توان سایشی (0/001p=)، میانگین هندسی قطعات جیره (0/006=p)، فیبر موثر فیزیکی (0/0002=p)، نیتروژن اوره ای خون (p<0/001) و وزن (0/002=p) و ظرفیت معده (p<0/001) و کاهش معنی دار غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات (p<0/001) و مصرف خوراک و بدتر شدن ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره آغازین شد، اما تاثیری از اعمال تیمارهای آزمایشی در دوره ی آغازین بر عملکرد حیوانات آزمایشی در دوره ی پروار دیده نشد. درآزمایش چهارم دو نوع اندازه قطعات ریز و درشت علوفه های یونجه و کاه گندم با تیمار شاهد فاقد علوفه مقایسه شد. کاهش اندازه قطعات علوفه باعث کاهش توان سایشی جیره (0/001=p)، ضخامت لایه ی ماهیچه ای (p<0/001) و ظرفیت معده (0/0002=p) و افزایش لایه ی کراتینه ی (0/002=p) پرزهای شکمبه شد. تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر متابولیت های خون و فراسنجه های تمایز سلولی نداشت (p<0/05). کاهش اندازه قطعات باعث افزایش مصرف خوراک (p<0/001) و بهبود ضریب تبدیل (p<0/001) در دوره ی آغازین شد اما تاثیری بر مصرف و عملکرد بره ها در دوره ی پروار مشاهده نشد. در آزمایش پنجم علوفه در 3 و 6 هفتگی به جیره ی آغازین بره ها برای بررسی تاثیر زمان ارائه ی علوفه افزوده شد. افزودن علوفه در 42 روزگی منجر به کاهش مصرف خوراک پس از شیرگیری (0/001=p) و کل دوره ی آغازین شد (0/03=p) اما تاثیری بر افزایش وزن و ضریب تبدیل در این دوره نداشت. استفاده طولانی تر از علوفه در جیره ی آغازین باعث کاهش معنی دار ضخامت لایه ی کراتینه (0/04=p) و افزایش ضخامت کل دیواره ی شکمبه (0/02=p) و ظرفیت معده شد (0/03=p) اما نتوانست باعث افزایش تمایز سلولی و غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات خون شود. به نظر می رسد که مقدار تولید اسیدهای چرب فرار در شکمبه (جیره های کنسانتره ای) عامل مهمتری از نقش علوفه بر توسعه ی شکمبه باشد. هر چند نباید نقش آن در افزایش توان ماهیچه ای و حفظ شرایط پایدار تخمیر در شکمبه مانند ترشح بزاق و حفظ ph در سطح بهینه نادیده گرفته شود.
امیر مختارپور عباسعلی ناصریان
برای بررسی اثر ترکیبات آنتی فنولیک اوره و پلی اتیلن گلیکول بر خصوصیات شیمیایی سیلاژ پوست پسته و همچنین تاثیر آن بر قابلیت هضم و عملکرد گاوهای شیری هلشتاین، دو آزمایش طراحی شد. محصولات تازه فرعی پسته (32% ماده خشک) با و بدون اضافه کردن اوره در دو سطح 0/1 و 0/5 درصد ماده خشک و 1% ماده خشک پلی اتیلن گلیکول (peg) با 4 تکرار در 16 کیسه پلاستیکی به مدت 60 روز سیلو شدند (آزمایش 1) و از آن جهت تعیین پارامترهای مختلف استفاده شد. در آزمایش دوم از 8 راس گاو شیری هلشتاین دو شکم زایش با میانگین روزهای شیردهی23 ±61 و تولید شیر 3/6 ±39 در قالب یک طرح مربع لاتین 4×4 تکرار شده استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 15 درصد ماده خشک جیره سیلاژ ذرت (کنترل)، سیلاژ پوست پسته، سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با اوره، سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با peg، بودند. نتایج آزمایش اول نشان داد که اضافه کردن اوره و peg تاثیری بر درصد ماده خشک، ماده آلی، ndf و adf نداشت، اما اوره، میزان پروتئین خام و نیتروژن آمونیاکی سیلاژ پوست پسته را افزایش داد (0/05>p). میزان کل ترکیبات فنولی و تانن در سیلاژ پوست پسته عمل آوری شده با اوره (0/5%) نسبت به تیمار شاهد کاهش (0/05>p) یافت. اضافه کردن peg، کل ترکیبات فنولی، تانن و تانن متراکم را به ترتیب 10/9، 34/4 و 7/28 درصد نسبت به سیلاژ پوست پسته کاهش (0/05>p) داد. طبق نتایج به دست آمده آز آزمایش دوم، غلظت نبتروژن آمونیاکی در گاوهای تغذیه شده با تیمار اوره نسبت به تیمار سیلاژ پوست پسته بیشتر (0/05>p) بود. تیمارها تاثیری بر میانگین مصرف ماده خشک، قابلیت هضم مواد مغذی در کل لوله گوارشی، تولید و ترکیبات شیر نداشتند (0/05<p). در نتیجه می توان از سیلاژ پوست پسته به عنوان جایگزین سیلاژ ذرت در جیره نشخوارکنندگان استفاده کرد.