نام پژوهشگر: احمدرضا کیخا فرزانه
شجاع کیانپور مریم شعبانزاده
مفهوم "ولایت" از اساسی ترین مفاهیم اعتقادی صوفیه و تشیع است، از همان ابتدای شکل گیری تصوف در قرن اول به تدریج این مفهوم وارد تصوف اسلامی شد و در قرن سوم توسط حکیم ترمذی پایه های ایدئولوژیک آن شکل گرفت. به مرور زمان این اندیشه توسط نویسندگان و شاعران عارف تکامل و بسط پیدا کرد، تا اینکه در مثنوی مولوی ساختاری منسجم پیدا کرد. از دیدگاه عرفان اسلامی ولایت مقامی اکتسابی است که سالک پس از پیمودن مسیر طریقت و فنای از صفات خود و بقای بالله به آن دست می یابد. مولوی مفهوم وحدت وجود ولی با حق را که قبلاً عطار در داستان سیمرغ منطق الطیر ارائه کرده بود به آن افزود. ولایت در تشیع بر خلاف تصوف مقامی موهبتی است که به افراد خاص تعیین شده توسط خداوند و پیامبر(ص) جهت هدایت و پیشوایی باطنی و ظاهری انسان ها داده می شود. هدف ما در این تحقیق، مقایسه ساختار ولایت از نگاه مولوی و شیعه جهت تبیین موارد مشترک و اختلافی آن هاست. ولایت از این دو دیدگاه به رغم اختلاف تعریف از لحاظ اقسام ولایت و صفات ولی دارای اشتراکات متعددی است مفهوم قطب و پیر و ولی و شیخ در مثنوی مولوی در اغلب موارد قابل انطباق با ولایت باطنی امام است. عمد? اختلافات، در تعاریف و بعضی مصادیق ولایت است، چون ولایت در مثنوی ادامه ی سنت عرفان قبل از وست، در نتیجه تأثیر ولایت شیعی در مثنوی به صورت غیر مستقیم و با واسطه چند قرن سنت عرفانی صورت گرفته است. این پژوهش به روش کتابخانه ای و به صورت تحلیلی – مقایسه ای نگاشته شده است.
شهناز نیک بخت احمدرضا کیخا فرزانه
مهمترین بخش ذهنیت، افق یا پشتوانه فرهنگی هر شاعر و نویسنده ای را وسعت و کیفیت «اصطلاحات، اشارات و تلمیحات» او تشکیل می دهد. استفاده از اصطلاحات، اشارات و تلمیحات، نشانه وسعت اطلاعات و غنای فرهنگی شاعر است و بر لطف و عمق شعر می افزاید. فیض کاشانی، از فیلسوفان و عارفان شیعه مذهب اوایل قرن 11 هجری، دیدگاه های خود را در زمینه های گوناگون به ویژه عرفان، از طریق سرودن اشعاری دلنشین بیان کرده است. او به عنوان یکی از غوّاصان دریای ژرف سخن از مرواریدهای رخشان معانی قرآنی و مضامین روایی در تزیین و ترصیع سخن خویش بهره جسته است. و اصطلاحات عرفانی، اخلاقی، نجومی و ... در دیوان وی به وفور یافت می شود. این پایان نامه بر اساس دیوان فیض کاشانی به تصحیح دکتر محمد پیمان تنظیم و در چهار فصل ارائه شده است: فصل اول، مقدمه و فصل دوم تلمیحات قرآنی و احادیث و روایات است که فیض در نظم ابیات خود به آنها اشاره نموده است.. فصل سوم شامل: اصطلاحات اخلاقی، عرفانی، مذهبی، کلامی، فلسفی، منطقی، موسیقایی و نجومی است. فصل چهارم مربوط به اعلام اشخاص و مکان ها است که نگارنده به معرفی و توضیح آنها با ذکر شواهد و مصادیق شعری پرداخته است.
مهدی داورپناه احمدرضا کیخا فرزانه
عوام گرایی به عنوان یک پدیده ی اجتماعی معلول باورها، پندارها و اعتقادات مردمی است که در درازنای تاریخ در برابر طبیعت و محیط اسرارآمیز اطرافشان به مقابله و جدال برخاسته اند و یک زندگی اجتماعی را تشکیل داده اند، شناخت این باورها و عقاید - که در بسیاری موارد با خرافات همراه است - دریچه ای رابرای ورود به دنیای واقعی زندگی آن ها باز می کند که این خود سبب می شود تا به غنای ادبیات آن جامعه افزوده گردد. در ایران بعد از شکل گیری تصوف و صوفی گری برخی از اندیشه های عوام پسند و خرافی در بین صوفیان و عرفا رخنه کرد که عده ای از آن ها، خود به گسترش آن دامن زدند و سبب ترویج این عقاید گشتند، و بالطبع این اندیشه ها در متونی که بر جای گذاشته اند منعکس شده است. از آن جایی که در ادبیات مکتوب فارسی به ویژه در حوزه ی عرفان، نمونه های بی شماری از این باورها و اعتقادات یافت می شود، بر همین اساس سعی شده است تا آثار عرفانی ایرانی با تکیه بر متون نثر قرن هفتم هجری بررسی گردد تا نخست با گوشه ای از اوضاع اجتماعی، محیط زندگی و تفکرات مردم آن عصر آشنا گردیم، به خصوص تفکرات صوفیانه که نقش مهمی را در خلق آثار عرفانی ای داشته اند که سرشار از کرامات و کارهای خوارق عادات مشایخ و اولیاء می باشند. دوم این که علل اصلی گرایش طبقه ی صوفیان و درویشان به سوی این اندیشه ها و باورهای عامیانه نمایان گردد.
فائزه سلامی عبدالعلی اویسی کهخا
جامعه شناسی ادبیات، به بیان و توضیح حوادث اجتماعی مندرج در کتب ادبی می پردازد. از این زاویه، ادبیات دیگر نه موضوعی صرفاً تفننی، بلکه بخش بسیار مهمی از شعور اجتماع است و می تواند با صداقتی که اغلب در کتاب های تاریخی دیده نمی شود، جامع? هر دوره را آینه وار به تصویربکشد. از راه بررسی تحلیلی کتب ادبی، می توان به کنه کارکرد و تغییرات یک نظام اجتماعی پی برد. از این رو، رسالت ادبیات در بیان بی سانسور حقایقی است که تاریخ نگاران نمی خواهند یا نمی توانند به ثبت و ضبط آن ها بپردازند. این شفافیت ادبیات، پررنگ تر از همیشه در نوع ادبی رمان که مهم ترین تجلی ادبیات انتقادی است و به ویژه در رمان سیاحت نامه ابراهیم بیگ، نوشته زین العابدین مراغه ای که یکی از نویسندگان پیشتاز دوره مشروطیت بود، به شکل برجسته ای تبلور یافته است. نگارنده در این پژوهش، سعی دارد با نگاهی جامعه شناسانه به تحلیل وقایع مندرج در رمان «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» بپردازد و با توصیف جامعه آن روز، نه به منظور بردن «حال» به «گذشته»، بلکه به قصد بررسی وقایع آن روز، از زاویه ای نو و با دیدی معاصر، در راه پویایی و تکامل جامعه و غنای فرهنگی، قدمی بردارد.
لیلا گلوی احمدرضا کیخا فرزانه
پیشوایان دینی و از جمله برخی عارفان روشن بین و صاحب بصیرت در ادب فارسی، با تکیه بر آموزه های دین و به مصداق شعار «الطّرق الی الله بعدد نفوس الخلایق» و بر مبنای شریعت «سمحه و سهله» اختلاف بین امت ها و مذاهب را امری طبیعی و جایز شمرده اند و کوشیده اند آرمان شهری جهانی بنیان نهند که همه ی افراد با هر باور و اعتقادی، بتوانند با یکدیگر در کمال صلح و آرامش زندگی کنند. به رسمیّت شناختن اختلافات که از بینش و منش انسان ها نشأت می گیرد، دلیلی روشن بر به کار گیری اصل«رفق و مدارا» در جامعه می باشد. با توجه به اهمیّت موضوع «مدارای عارفانه» لازم می آمد تحقیقی در این زمینه در متون نثر عرفانی فارسی قرن چهار و پنج هـ ق انجام گیرد، اگرچه نثر پارسی در ابتدای مسیر پیشرفت بوده است، اما نویسندگان بزرگی که در موضوعات مختلف از جمله تصوّف و عرفان از خود آثار برجسته ای بر جای گذاشته اند در این دو قرن ظهور کرده اند. بر اساس آن چه گفته شد در این پژوهش ابتدا به معرفی اجمالی عرفان و مدارا، سپس بررسی مترادفات واژه ی «مدارا»، از قبیل تسامح و تساهل، مداهنه(تولرانس غرب) و... پرداخته شده، سپس شواهد مثال در این باب از یازده اثر بزرگ عرفانی فارسی، به ویژه قرن چهار و پنج استخراج گردیده و واژه ی «مدارا» از دیدگاه های مختلف در این متون مورد بررسی قرار گرفته است، که نشان می دهد عارفان بزرگ ما تا حد زیادی با این اصل که در عرصه های مختلف عقیدتی تربیتی و اخلاقی و اجتماعی مطرح می شود موافق، اما با مداهنه و مسامحه با نفس مخالف بوده اند. هم چنین در این تحقیق اهداف تربیتی و نتایج عملی عرفان، حاصل از ترویج فرهنگ «مدارا» از نظر دور نمانده است.
مهدی اویسی کهخا احمدرضا کیخا فرزانه
سخن انسان بیانگر ارزش فکری و اندیشه والای اوست، تنها راهی که بتوان به خوبی شخصیت واقعی شخص را دریافت سخن و شیوه بیان اوست . از ویژگی¬های شاخص ادبیات ایرانی، این است که غنی از مضامین و مفاهیم مذهبی و عرفانی است. این مضامین، جزء جدایی¬ناپذیر ادبیات منظوم و منثور ماست و پیوندی گسترده با شعر فارسی دارد. طالب آملی (طالبا) از شاعران مشهور ایران در قرن یازدهم هجری است که در سرزمین هند شهرت بسیاری به دست آورد و جزو شاعران طراز اول زمان خود قرار گرفت. از آنجا که عرفان و شعر پیوندی جدایی ناپذیر با شعر دارند، هدف این تحقیق بررسی اصطلاحات عرفانی در غزلیات طالب آملی می باشد. و فرضیه تحقیق چنین بیان می شود که : اصطلاحات عرفانی باعث بهتر شدن ساختار غزلیات طالب شده است. در این رساله اصطلاحات عرفانی در غزلیات طالب بررسی شده است و در سه گروه مقامات، حالات و مصطلحات عرفانی بیان شده است. بررسی غزلیات طالب آملی نشان داد که طالب برای رهایی از سرگردانی و بی سروسامانی و فراموش کردن غم و اندوه حاصله ، عرفان را که آخرین سرمنزل مطمئن برای پناه بردن به روح آشفته و بی¬قرار است در پیش گرفته است. اگرچه در این اشعار آن روح عارفانه و آن جوش صوفیانه که در سروده های بزرگوارانی چون سنائی، عطار،مولانا و عراقی وجود دارد دیده نمی شود و اگر از دیده بدبینی بنگریم بجرات می توانیم بگوییم که طالب تظاهر به تصوف نمی کرده است و هیچ گاه نمی توان او را عارفی آگاه و یا درویشی راستین به شمار آورد ولی با دید دقیق می توان دید که استفاده از اصطلاحات عرفانی باعث انسجام و در نتیجه بهتر شدن غزلیات طالب شده است.
عباس زاهدی احمدرضا کیخا فرزانه
چکیده ندارد.