نام پژوهشگر: حمید رضا میرزایی الموتی
صدیقه منتیان حمید رضا میرزایی الموتی
تعیین بخش های نیتروژن بعضی از مواد خوراکی (گندم، جو، یونجه، ذرت، سبوس گندم، سیلوی ذرت، پنبه دانه کامل، کنجاله پنبه دانه و کنجاله سویا) در استان ایلام با روش کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل چکیده یکی از روش های تعیین مواد مغذی و ارزش غذایی مواد خوراکی، سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل (cncps) می باشد. سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل دارای زیر مدل هایی است که سرعت تجزیه مواد خوراکی در شکمبه، سرعت عبور مواد خوراکی تجزیه نشده به قسمت های پایین دستگاه گوارش و مقدار انرژی و پروتئین قابل دسترس برای حیوان را تخمین می زنند. در سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل، کربوهیدرات های مواد خوراکی به دو بخش کربوهیدرات های ساختمانی (sc) و کربوهیدرات های غیرساختمانی (nsc) و پروتئین خام آنها به 5 بخش a، b1، b2، b3 و c تقسیم می شود. پروتئین خام مواد خوراکی بر اساس تجزیه شدن یا تجزیه نشدن در شکمبه به دو بخش پروتئین قابل تجزیه در شکمبه (rdp) و پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه (rup) تقسیم می شود. با توجه به اینکه جداول ترکیب مواد خوراکی در سیستم cncps به خوراک های کشور آمریکا مربوط می باشد و تنوع زیادی در ترکیب شیمیایی و ارزش غذایی مواد خوراکی به دلیل تنوع گونه ای، شرایط محیطی، شرایط کاشت، داشت و برداشت و شدت و نوع عمل آوری وجود دارد، نمی توان از آنها برای جیره نویسی دام های بومی استفاده کرد. بنابراین به منظور تعیین بخش های مختلف نیتروژن برخی از مواد خوراکی آزمایشی طراحی شد و نمونه هایی از دانه جو، دانه ذرت، دانه گندم، کنجاله پنبه، کنجاله سویا، کنجاله آفتابگردان، ذرت سیلو شده، تفاله چغندرقند، سبوس گندم، علوفه یونجه و دانه کامل پنبه از سطح گاوداری های شهرستان ایلام جمع آوری شد. سپس در آزمایشگاه، مقدار پروتئین خام (cp)، نیتروژن غیرپروتئینی (بخش a)، پروتئین حقیقی سریع تجزیه در شکمبه (بخش b1)، پروتئین حقیقی متوسط تجزیه در شکمبه (بخش b2)، پروتئین حقیقی کند تجزیه در شکمبه (بخش b3)، پروتئین نامحلول در شوینده اسیدی (بخش c)، دیواره سلولی (ndf)، دیواره سلولی بدون همی سلولز (adf) با روش های آزمایشگاهی تعیین شد. همچنین مقدار کربوهیدرات های غیر ساختمانی (nsc) آنها نیز محاسبه شد. با توجه به بخش های مختلف نیتروژن و سرعت تجزیه پذیری و سرعت عبور آنها برای هر کدام از خوراک ها، مقدار پروتئین قابل تجزیه در شکمبه (rdp) و پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه (rup) آنها محاسبه شد. نتایج نشان داد که پروتئین خام دانه جو، دانه ذرت، دانه گندم، کنجاله پنبه، کنجاله سویا، کنجاله آفتابگردان، سبوس گندم، ذرت سیلو شده، تفاله چغندرقند، دانه کامل پنبه و علوفه خشک یونجه به ترتیب 59/11، 53/8، 81/14، 58/18، 29/45، 16/36، 69/15، 22/11، 13/9، 41/20 و 38/19 درصد از ماده خشک بود. نیتروژن غیر پروتئینی (بخش a) به ترتیب 01/7، 1/8، 7/9، 48/8، 14، 86/13، 33، 84/46، 37/27، 4/1 و 30 درصد از پروتئین خام آنها را تشکیل داد. پروتئین حقیقی سریع تجزیه در شکمبه (b1)، به ترتیب 3/15، 83/16، 41/17، 47/14، 98/19، 29/21، 01/9، 55/2، 1، 98/39 و 81/1 درصد از پروتئین خام آنها را تشکیل داد. پروتئین حقیقی متوسط تجزیه در شکمبه (b2)، در آنها به ترتیب 23/58، 72/44، 91/59، 43/51، 36/63، 29/57، 57/39، 31/30، 53/44، 51/50 و 65/55 درصد از پروتئین خام بود. پروتئین حقیقی کند تجزیه در شکمبه (b3)، به ترتیب 23/17، 37/19، 73/11، 55/13، 24/1، 79/3، 97/14، 39/12، 01/17، 05/1 و 8/6 درصد از پروتئین خام آنها را تشکیل داد. پروتئین غیر قابل دسترس در شکمبه (بخش c)، در آنها به ترتیب 21/2، 05/11، 24/1، 05/12، 42/1، 81/3، 44/3، 92/7، 07/10، 05/7، 72/5 درصد از پروتئین خام بود. الیاف نامحلول در شوینده خنثی (ndf)، در این مواد خوراکی به ترتیب 6/21، 2/8، 12، 53، 5/14، 69/33، 50، 88/61، 16/35، 77/37 و 34/28 درصد از ماده خشک بود. الیاف نامحلول در شوینده اسیدی (adf) به ترتیب 86/4، 6/1، 5/1، 38، 1/8، 1/24، 84/14، 37، 98/21، 98/32 و 5/23 درصد از ماده خشک آنها را تشکیل داد. مقدار کربوهیدرات های غیر ساختمانی (nsc) آنها به ترتیب 04/67، 95/81، 83/72، 89/31، 14/37، 44/31، 28/33، 08/26، 24/57، 03/25 و 35/52 درصد از ماده خشک را تشکیل داد. مقدار rup در سطح نگهداری (x1) به ترتیب 94/27، 75/41، 26/16، 63/40، 19/18، 97/21، 90/21، 51/22، 1/26، 99/21 و 83/27 درصد از پروتئین خام و مقدار rdp در سطح نگهداری (x1) به ترتیب 06/72، 25/58، 01/78، 37/59، 81/81، 03/78، 1/78، 49/77، 9/73، 74/83 و 17/72 درصد از پروتئین خام آنها را تشکیل داد. با توجه به نتایج حاصل و مقایسه آنها با مقادیر این مواد مغذی در جداول cncps، جهت افزایش بازده استفاده از خوراک ها و به حداکثر رساندن عملکرد دام های موجود در منطقه باید ترکیب مواد مغذی خوراک ها را در آزمایشگاه اندازه گیری کرد و از آنها برای جیره نویسی استفاده کرد. واژه های کلیدی: تغذیه، نشخوارکنندگان، سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل، بخش های مختلف نیتروژن، کربوهیدرات های ساختمانی و غیر ساختمانی
رضا نظرزاده حمید امانلو
این پژوهش به منظور مقایسه اثرات دفعات دوشش بر روی تولید شیر و فراسنجه های خونی گاوهای هلشتاین انجام شد. 66 رأس گاو هلشتاین (15 گاو یک بار زایش کرده و 18 گاو چند بار زایش کرده) به دو تیمار اختصاص داده شدند: 1) چهار بار دوشش در روز به مدت سه ماه و سپس بازگشت به سه بار دوشش (x4) و 2) شش بار دوشش در روز به مدت سه ماه و سپس بازگشت به سه بار دوشش (x6). میزان شیر تولیدی انفرادی گاوها به صورت 2 روز متوالی در هر هفته ثبت گردید. گاوها بلافاصله پس از زایش وزن کشی و از لحاظ وضعیت بدنی امتیاز دهی شدند و طی دوره آزمایشی نیز به صورت ماهانه این کار انجام می شد. نمونه های خون و شیر در روزهای 30، 60، 90، 120، 150 گرفته شدند. تولید شیر و شیر تصحیح شده بر اساس چربی (5/3 درصد) در تیمارها تفاوت معنی داری با هم نداشت. تیمارها از نظر غلظت چربی و پروتئین شیر نیز تفاوت معنی داری با هم نداشتند اما درصد لاکتوز شیر گاوهای چهار بار دوشش در مقایسه با گاوهای شش بار دوشش کم تر بود (01/0p<). تعداد سلول های بدنی شیر گاوهای چهار بار دوشش در مقایسه با گاوهای شش بار دوشش بیش تر بود (05/0p<). تیمارها از نظر غلظت فراسنجه های خونی شامل غلظت گلوکز، اسیدهای چرب غیر استریفه، بتا- هیدروکسی بوتیرات و کل پروتئین پلاسمای خون، تفاوت معنی داری با هم نداشتند. اما غلظت نیتروژن اوره ای خون گاوهای چهار بار دوشش در مقایسه با گاوهای شش بار دوشش تمایل به کم تر بودن داشت(1/0p<). دفعات دوشش هم چنین تأثیری بر ماده خشک مصرفی نداشت. میانگین وزن بدن و امتیاز وضعیت بدنی گاوهای شش بار دوشش در مقایسه با گاوهای چهار بار دوشش بالاتر بود و گاوهای شش بار دوشش نسبت به گاوهای چهار بار دوشش زودتر شروع به افزایش وزن کردند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که چهار و شش بار دوشش در اوایل دوره شیردهی، از نظر تولید شیر و فراسنجه های خونی تفاوت معنی داری با هم ندارند. واژگان کلیدی: دفعات دوشش، عملکرد تولیدی، فراسنجه های خونی
علی شاپورزاده حمید رضا میرزایی الموتی
موضوع این پژوهش ارزیابی اقتصادی طول دوره خشکی در گله های بزرگ تجاری است. این پزوهش در سه گله با تعداد 2143 راس گاو هلشتاین مورد مطالعه قرار گرفت. رکورد شیر، آنالیز ترکیبات شیر (چربی، پروتئین و تعداد سلولهای بدنی) و اطلاعات تولید مثلی و ناهنجاری های متابولیکی و هزینه های مرتبط جمع آوری گردید. نمره ی وضعیت بدنی در 3 نوبت پیش از زایش، زمان زایش و پس از زایش از نمره ی 1 تا 5 نمره دهی شد. طول دوره خشکی به دوره های 45? ،45 -51 ،52-65 ، 66-76 و75 < روز طبقه بندی شد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار اکسل مرتب وسپس آمار توصیفی با استفاده از نرم افزار sas. با رویه meansبیان گردید. اثرات طول دوره خشکی روی تولید و ترکیب شیر، نمره وضعیت بدنی و پاسخ های تولیدمثلی با رویه mixed آنالیز شد. اثرات طول دوره خشکی روی بروز ناهنجاری های متابولیکی و بیماری های عفونی با رویه genmod آنالیز شد. از روش بودجه بندی جزیی برای تجزیه و تحلیل نهایی استفاده گردید در این روش اثر هر تغییر در عملیات(اثر هر روز تغییر در طول دوره خشکی ) بر روی درآمد و هزینه ها شناسایی و مقایسه گردید. تغییر مورد نظر به شرطی قابل توجیح است که منافع تغییر بیش از هزینه های آن باشد. نتایج بدست آمده نشان داد که طول دوره خشکی متفاوت تاثیر معنی داری بر تولید و ترکیب شیر، نمره ی وضعیت بدنی و تغییرات آن داشت (p<0/05). اثر طول دوره خشکی بر لنگش، جفت ماندگی و سخت زایی تفاوت معنی داری داشت(p<0/05). اثر شکم زایش بر بروز لنگش ، ورم پستان و جفت ماندگی معنی دار بود p<0/05)). اثرطول دوره خشکی بر بروز ناهنجاری های متابولیکی و بیماریهای عفونی معنی دار بود p<0/05)). افزایش طول دوره خشکی سبب افزایش بروز لنگش، ورم پستان و سخت زایی شده است. کاهش طول دوره خشکی سبب افزایش جفت ماندگی شده است. برآوردهای اقتصادی نشان داد مناسب ترین طول دوره خشکی در دوره های اول ، دوم ، سوم و چهارم شیردهی به ترتیب برابر با 32 ، 30، 48و 54 روز می باشد. نتایج این پژوهش مشخص کرد گاوهای با طول دوره خشکی کوتاه توازن منفی انرژی کمتری داشته اند و روزهای کمتری در توازن منفی بودند. به طور کلی گاوهای با طول دوره خشکی کوتاه تر بروز بیماری های کمتر و عملکرد اقتصادی بیشتری داشتند.