نام پژوهشگر: ایمان الله بیگدلی
هاجر اندرخور ایمان الله بیگدلی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه یادگیری خودنظم داده شده و خودکارآمدی با پیشرفت تحصیلی ریاضی بود. به همین منظور 202 نفر دانش آموز دختر سال اول دبیرستان با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله متناسب با حجم مدارس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری بود. نتایج به دست آمده نشان داد کلیه مقیاس های یادگیری خودنظم داده شده و خودکارآمدی به غیر از کمک طلبی با پیشرفت تحصیلی ریاضی رابطه مثبت و معنی دار دارند. همچنین برای تعیین سهم هر یک از متغیرهای پیش بین در پیش بینی پیشرفت تحصیلی ریاضی از تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شد. نتایج به دست آمده دلالت بر این دارد که 13/. واریانس پیشرفت تحصیلی از طریق خودکارآمدی و 05/. توسط نظم دهی به تلاش پیش بینی می شود
فخری السادات حسینی سیاوش طالع پسند
چکیده هدف: این مطالعه با هدف بررسی رابطه ارزش تکلیف، باورهای توانایی- انتظار، درک دشواری تکلیف، منبع کنترل و پیشرفت قبلی با پیشرفت بعدی شیمی و آزمون مدل اکلز و ویگفیلید انجام شد. روش: به همین منظور 200 دانش آموز دختر پایه سوم (119 نفر رشته تجربی و 81 نفر رشته ریاضی) به صورت نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از میان دبیرستان های دولتی شهر تهران انتخاب شدند. همه آنها پرسشنامه انتظار –ارزش سمنان (sveq) و منبع کنترل راتر(i-e) را تکمیل کردند. داده ها با رگرسیون سلسله مراتبی تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد در مدل نخست، ارزش تکلیف به تنهایی می توانست پیشرفت بعدی شیمی را پیش بینی کند، اما در مدل دوم ارزش تکلیف در کنار باورهای توانایی- انتظار نقشی در پیش بینی پیشرفت شیمی نداشت. در مدل سوم درک دشواری تکلیف به دو پیش بینی کننده قبلی افزوده شد که قادر بود به طور معکوس پیشرفت بعدی را پیش بینی نماید. در مدل چهارم منبع کنترل به مدل سوم افزوده شد که نقش معناداری را در پیش بینی پیشرفت شیمی نشان داد. در مدل های دوم تا چهارم ارزش تکلیف توان پیش بینی پیشرفت بعدی را نداشت.در مدل پنجم با افزودن پیشرفت قبلی به سایر پیش بینی کننده های مدل، توان پیش بین به طرز قابل ملاحظه ای افزایش یافت. بحث : یافته های این مطالعه در چارچوب نظریه انتظار – ارزش به خوبی تبیین می شود و از طرفی یا یافته های پژوهش های قبلی همخوان است. تلویحات نظری یافته ها مورد بحث قرار گرفت.
کبرا اخلاقی نیا سیاوش طالع پسند
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه جهت گیری هدف پیشرفت و کمرویی با رفتاراجتناب از کمک طلبی تحصیلی بود.شرکت کنندگان 101 دانش آموز دختر پایه اول دبیرستان از شهرستان یاسوج بودند که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. همه آنها پرسشنامه جهت گیری هدف پیشرفت (الیوت و مک گریگور ، 2001) پرسشنامه رفتار کمک طلبی (ریان و پنتریچ ، 1998) و پرسشنامه کمرویی استنفورد (1977) را تکمیل کردند. داده ها با روش رگرسیون چند گانه تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که کمرویی و جهت گیری اجتناب از عملکرد به طور معنادار اجتناب از کمک طلبی را پیش بینی می کردند. نتایج حاکی از اهمیّت توجه به متغیرهای انگیزشی ـ اجتماعی (جهت گیری هدف پیشرفت) و شخصیتی (کمرویی) در رفتار اجتناب از کمک طلبی تحصیلی بود.تلویحات نظری یافته ها مورد بحث قرار گرفت. کلید واژه ها : جهت گیری هدف پیشرفت ،کمرویی و رفتار اجتناب از کمک طلبی.
اندیشه واحدی شاهرخ مکوند حسینی
چکیده: مقدمه: افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت، زیر مجموعه ای نسبتاً سالم میان افراد مبتلا به اختلال های شدید شخصیت می باشند که بعضی از صفات و ویژگی های اختلال های شخصیت را نشان می دهند اما مشکلات و ویژگی های آن ها از نوع خفیف بوده و زیر آستانه ی ملاک های تشخیصی dsm-iv-tr قرار دارد. لذا تشخیص و درمان درست و به موقع چنین افرادی، با توجه به روند رو به رشد آن ها در جامعه، لزوم چنین پژوهشی را توجیه می کند. هدف: هدف از اجرای پژوهش، بررسی کارآیی روش درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت(dphp) در تشخیص و درمان افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت می باشد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه ی موردی است. نمونه ی پژوهش را سه نفر از خانم های مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی معراج که در رده ی سنی 20 تا 30 سال قرار دارند و در یکی از مقیاس های بالینی شخصیت تست میلون، نمره ی بین 75 تا 84 دریافت کرده اند، تشکیل می دهد. برای جمع آوری داده ها 20 جلسه ی هفتگی تشکیل گردید و از راهنمای روان درمانی پویشی برای آسیب سطحی شخصیت و مصاحبه ی نیمه ساختار یافته ی stipo استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها به صورت بالینی و به روش مطالعه موردی صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت افسرده، اجتنابی و وسواسی از طریق ارزیابی ساختاری و توصیفی بر اساس نظریه ی روابط شئ کرنبرگ، امکان پذیر است. درمان اختلال های سطحی شخصیت اجتنابی و وسواسی طی 20 جلسه درمانی موفقیت آمیز بوده اما در مورد اختلال سطحی شخصیت افسرده نیاز به جلسات بیشتری وجود دارد. نتایج: مطالعه ی موردی هرکدام از افراد نمونه نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت، از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطی شخصیت امکان پذیر است. درمان اختلال های سطحی شخصیت نیز با استفاده از روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت امکان پذیر است و خشکی و انعطاف ناپذیری خصیصه های شخصیتی آن ها کاهش می یابد، اما با توجه به نوع و شدت آسیب شخصیت، متفاوت است و ممکن است افراد مختلف به درمان های طولانی تری نیاز داشته باشند. کلمات کلیدی: اختلال شخصیت، آسیب سطحی شخصیت، روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای آسیب های سطحی شخصیت.
زهره عرب ایمان الله بیگدلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی زیرگونه های اختلال شخصیت ضد اجتماعی و همبودی آن با اختلال اضطراب و سوء مصرف مواد انجام گرفت . نمونه مورد بررسی 90 نفر با اختلال شخصیت ضد اجتماعی بودند که به روش نمونه گیری در دسترس هدفمند از زندان مرکزی و مراکز ترک اعتیاد شهرستان سمنان گزینش شدند . برای تعیین افراد دارای اختلال شخصیت ضد اجتماعی از پرسشنامه بالینی چند محوری میلون 3 (1994) و نیز برای تعیین معیارهای اختلال شخصیت ضد اجتماعی از مصاحبه بالینی مبتنی بر اختلالات محور دو (1997) استفاده گردید . میزان اضطراب افراد نیز با آزمون اضطراب کتل (1957) سنجیده شد. .طرح پژوهش از نوع همبستگی بود . برای تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، آزمون خی دو و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده شد . نتایج نشان داد که اختلال شخصیت ضد اجتماعی با اختلال اضطرابی همبودی دارد ، همچنین دو نوع زیرگونه از اختلال شخصیت ضد اجتماعی وجود دارد یک نوع با همراهی اضطراب و یک نوع بدون همراهی اضطراب و نیز بین زیر گونه های اختلال شخصیت ضد اجتماعی و اختلال اضطرابی در سوء مصرف کنندگان مواد رابطه وجود دارد . کلید واژه : اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، اختلال اضطرابی ، اختلال سوء مصرف مواد .
مریم درخشان نژاد ایمان الله بیگدلی
چکیده مقدمه: بازشناسی عواطف چهره ای به عنوان نقص شناختی در بیماران اسکیزوفرن شناخته شده است. نتایج متفاوتی از وجود رابطه بین این نقص و علائم مثبت و منفی بیماران اسکیزوفرن گزارش شده است. علاوه بر این، پژوهش های انجام شده یا تنها به مطالعه این نقص شناختی بدون تفکیک زیرگروه ها در بیماران اسکیزوفرن پرداخته اند و یا دو زیرگروه پارانویید و غیرپارانویید را مقایسه کرده اند. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی بازشناسی جلوه های عواطف چهره ای در انواع بیماران اسکیزوفرن (یعنی پارانویید، آشفته و باقیمانده) و ارتباط آن با علائم مثبت و منفی آنها بود. روش: 60 نفر (19 بیمار پارانویید، 21 بیمار آشفته و 20 بیمار باقیمانده) از میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در بیمارستان رازی شهر تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون بازشناسی عواطف چهره ای و مقیاس علائم بالینی panss استفاده گردید. نتایج: نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های تعقیبی نشان داد که عملکرد بیماران نوع آشفته در مقایسه با دیگر زیرگروه ها در بازشناسی عواطف چهره ای ضعیف تر هستند و پس از آن، به ترتیب نوع پارانویید و نوع آشفته بیشترین نقص را دارا بودند. این مطلب در مورد بیماران اسکیزوفرن با علائم منفی غالب، بیشتر مشهود بود. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش هم راستا با برخی از پژوهش های انجام شده در این حوزه است. واژه های کلیدی: بازشناسی عاطفه چهره ای، اسکیزوفرنی، علامت مثبت و علامت منفی
ندا نصراللهی ایمان الله بیگدلی
اسکیزوفرنی نوعی اختلال روان پزشکی با سببشناسی ناشناخته است که با اختلالاتی در تفکر، خلق و رفتار مشخص میگردد (کاپلان و سادوک ، 1385). کرو (1980)با تکیه بر وجود علائم مثبت و منفی بیماران اسکیزوفرن را به دو نوع و طبقه بندی کرد. تفکیک این دو نوع تأثیر قابل ملاحظهای بر پژوهشهای روانپزشکی گذاشته است. علائم مثبت مشتملند بر هذیانها و توهمات و علائم منفی عبارتند از سطحی شدن عاطفه یا کندی عاطفی، فقدان تکلم یا کاهش محتوای آن، انسداد کلام، فقدان آراستگی، فقدان انگیزش، فقدان احساس لذت و مردم گریزی. در طی سیر این بیماری به تدریج از شدت علائم مثبت کاسته میشود در حالیکه علائم منفی ممکن است افزایش پیدا کنند (کاپلان وسادوک، 1382). علاوه بر اینها وجود علائم وسواس فکری- عملی در اختلال اسکیزوفرنی در اولین تعاریف از این بیماری گزارش شده است (بلولر، 1911، به نقل از گیلم، 2009). در مطالعات شیوع شناسی یافتهها حاکی از این است که علائم وسواس فکری – عملی در 30 تا 59 درصد از همهی بیماران اسکیزوفرن وجود دارد (برمن و همکاران، 1995؛ بلند و همکاران، 1987، به نقل از گیلم، 2009؛ بیرلی و همکاران، 2005). شیوع نسبتاً بالای علائم وسواس فکری – عملی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، وجود ناهنجارهای ساختاری مغزی یکسان در هر دو اختلال اسکیزوفرنی و اختلال وسواس فکری-عملی شامل گره های قاعدهای و لوب فرونتال (بوتاس و همکاران،2005؛ به نقل از پاپزیس ،2007) علاوه بر این سطوح پایینتر سروتونین موجود در خون در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با وجود علائم وسواس فکری – عملی در مقایسه با بیماران اسکیزوفرن بدون علائم وسواس فکری– عملی منجر به این نتیجه گیری شده است که همزمانی اختلال اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری-عملی یک زیر?گروه تشخیصی ویژه می باشد که با عنوان اسکیزو– وسواسی مشخص میشود (زهر ، 1997؛ به نقل از لیساکر ؛ 2004. علاوه بر این سوینکوک و همکاران (2006) معتقدند که اختلال اسکیزوفرنی همراه با اختلال وسواس فکری-عملی، یک زیرگونه متمایز از اختلال اسکیزوفرنی است نه یک شکل شدیدتر از اختلالات طیف وسواس فکری-عملی. یافتههایی وجود دارد که استفاده از داروهایی مانند کلوزاپین در درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با تشدید علائم وسواس فکری – عملی در این افراد همراه است (سا و همکاران، 2009). بنابراین به نظر میرسد تشخیص زود هنگام علائم وسواس فکری– عملی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به تصمیمگیری درمانی مناسبتری بیانجامد. برخی از گزارشات حاکی از این است که علائم وسواس فکری-عملی در اختلال اسکیزوفرنی با کارکرد اجتماعی ضعیفتر (پیروسکی ، 2001)، افسردگی شدیدتر و رفتار خودکشی بیشتر (نیندام و همکاران، 2009)، کیفیت پائینتر زندگی (تیریاکی و ازکارماک ، 2010) و با نقایص عصبشناختی بیشتری (لیساکر، 2002) همراه است. این درحالیست که بعضی محققان دیگر تفاوت معناداری در کارکردهای عصب شناختی بیماران اسکیزوفرن با و بدون علائم وسواس فکری – عملی نیافتند. (ویتنی و همکاران، 2004، انگروگاف ، 2005). گروه دیگری از مطالعات تفاوت در شدت علائم مثبت و منفی را در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با و بدون علائم وسواس فکری – عملی را بررسی کردهاند. انگروگاف (2005) دریافتند که بیماران اسکیزوفرنی که علائم وسواس فکری – عملی را نیز دارا هستند، علائم مثبت بیشتر به ویژه هذیانهای بیشتری در مقایسه با اسکیزوفرنهای بدون این علائم دارند. همچنین گیلم و همکاران (2009)، ارتباطی مثبت و قوی بین وسواسهای فکری و هذیانها دریافتند. از دیدگاه آنها این مشاهده همسو با این فرضیه است که هذیانها و وسواسهای فکری تجلیاتی از یک مکانیسم را منعکس میکنند که بر اساس سطح بینش بیمار نسبت به علائمش از یکدیگر قابل تمایزند (کزاک و فوا ، 1994؛ ایزن و راسمومن ، 1993؛ ادیر و مارکز ،2000؛ ساندرز ، 2006، به نقل از گیلم، 2009). نتایج مشابه در مورد رابطه بین وسواسهای عملی و توهمات شنیداری در این مطالعه ایشان را به این نتیجه رساند که ممکن است مکانیسم های مشترکی در مورد وسواس?های عملی و توهمات شنیداری نیز وجود داشته باشد (گیلم، 2005، نقل از گیلم، 2009). علاوه بر این ارتباطی معکوس بین وسواسهای فکری جسمانی با علائم آشفتگی اختلال اسکیزوفرنی، همچنین وسواسهای عملی انباشت با توهمات شنیداری و هذیانها وجود داشت. بر اساس این یافتهها آنها به این نتیجه رسیدند که علائم وسواس فکری – عملی کارکردی حفاظتی در مقابل آشفتگی و علائم سایکوتیک دارند. همسو با ایشان تیریاکی و ازکارماک (2010) دریافتند که در همبودی اختلال اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری – عملی، علائم سایکوتیک بیشتر است و یک ارتباط مثبت بین وسواسهای فکری و هذیانها، علاوه بر این، بین وسواسهای عملی و علائم مثبت وجود دارد. در گروه دیگر از مطالعات، همزمانی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری-عملی با علائم منفی بیشتری همراه بود (لیساکر، 2003، کو و همکاران، 2008). در حالیکه تیبو (2000) معتقد بود که علائم وسواس فکری – عملی با علائم منفی کمتر در بیماری اسکیزوفرنی در ارتباط است. و سرانجام در مطالعات دیگر تفاوت معناداری در شدت علائم مثبت و منفی در اختلال اسکیزوفرنی با و بدون علائم وسواس فکری – عملی دیده نشد(بیرلی و گودمن، 2005، سوینکوک و همکاران،2006؛ پیروسکی و همکاران، 2001، 2008؛ فرجیان و همکاران، 2008). این یافتهها حاکی از این است که همبودی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری -عملی با تابلو بالینی ویژهای همراه است، اما به دلیل عدم توافق و تناقضاتی که در مطالعات مختلف در این حوزه وجود دارد ماهیت واقعی این تابلو بالینی مبهم باقی مانده است. تناقض در این مطالعات شاید به دلیل تفاوت در طول مدت بیماری در میان نمونههای انتخاب شده، تفاوتهای روش شناختی، هم چنین عدم تفکیک بیماران اسکیزوفرنیک حاد از بیماران اسکیزوفرنیک مزمن در این بررسیها باشد. بنابراین مطالعه بیشتر در مورد فراوانی علائم وسواس فکری–عملی در بیماران اسکیزوفرنی و تأثیر این علائم بر روی ویژگیهای بالینی، علائم سایکوتیک و کارکردهای شناختی و اجتماعی مبتلایان به اسکیزوفرنی ضروری است. لذا این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پرسش اساسی است که چه رابطه?ای بین علائم وسواس فکری و عملی با علائم منفی و مثبت بیماران اسکیزوفرنی وجود دارد. تعریف عملیاتی اختلال اسکیزوفرنیا: اسکیزوفرنی اختلالی است که تشخیص آن با مصاحبه توسط روانپزشک و روانشناس بالینی بر اساس معیارهای dsm-iv-tr صورت می گیرد. تعریف عملیاتی علائم منفی اسکیزوفرنی: در این پژوهش علائم منفی عبارت است از نمره آزمودنی در زیر مقیاس علائم منفی مقیاس علائم مثبت و منفی panss . تعریف عملیاتی علائم مثبت اسکیزوفرنی: در این پژوهش علائم مثبت عبارت است از نمره آزمودنی درزیر مقیاس علائم مثبت مقیاس علائم مثبت و منفی panss . تعریف عملیاتی علائم وسواس فکری – عملی: در این پژوهش علائم وسواس فکری – ??عملی، عبارت?است از نمره آزمودنی در مقیاس? علائم وسواس فکری–عملی ییل?براونy-bocs . جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه بیماران اسکیزوفرن زن و مرد بستری و مراجعه کننده به درمانگاه مرکز آموزشی- درمانی- روانپزشکی ایران، در تاریخ تیر ماه تا مرداد ماه 1389 میباشند. گروه نمونه پژوهش: گروه نمونه شامل 31 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی با وجود علائم وسواس فکری-عملی می?باشد که از جامعه فوق با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. در پرونده پزشکی کلیه آزمودنیها توسط روانپزشک در محور i تشخیص اختلال اسکیزوفرنی گذاشته شده بود و این تشخیص با مصاحبه بالینی ساختار یافته بر مبنای dsm-vi-tr توسط روانشناس مورد تأیید قرار گرفت. وجود علائم وسواس فکری – عملی در این بیماران و شدت آن نیز با مصاحبه بالینی توسط روانشناس و با استفاده از مقیاس علائم وسواس فکری – عملی ییل براون مورد ارزیابی قرار گرفت. کلیه آزمودنیها در فاز ثابت بیماری خود بودند و در یک ماه اخیر هیچ تغییری در داروهای تجویز شده به آنها ایجاد نشده بود. سئوال اول: آیا علائم وسواس فکری و عملی می?توانند علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی را پیش بینی کنند؟ به منظور بررسی پیش?بینی علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی بر اساس علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی از تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شد از میان دو متغیر لحاظ شده در تحلیل رگرسیون فقط علائم وسواس فکری بیشترین نقش را در پیش بینی علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی داشته است. ضریب همبستگی علائم وسواس?فکری با علائم?منفی بیماری اسکیزوفرنی 424/0 بوده و این متغییر توانسته 18 درصد از واریانس علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی? را پیش???بینی کند(18/0=r²). نتایج بدست?آ?مده از لحاظ آماری نیز معنا دار می باشد. سئوال دوم : آیا علائم وسواس فکری و عملی می?توانند علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی را پیش بینی کنند؟ برای بررسی پیش بینی علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی بر اساس علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی از تحلیل رگرسیون به روش همزمان استفاده شد. با توجه به ضرایب? و مقادیر t، هیچ یک از دو متغیر لحاظ شده در تحلیل رگرسیون ، یعنی علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی نقشی در پیش بینی علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی نداشتند. نتیجه گیری متونی که در زمینه بیماری اسکیزوفرنی وجود دارد، علائم منفی این بیماری را با کارکرد روانشناختی پایین تر و پیش آگهی بدتر بیماری اسکیزوفرنی مرتبط می داند. همچنین با پیشرفت بیماری اسکیزوفرنی به تدریج از شدت علائم مثبت کاسته می شود ، در حالیکه علائم منفی ممکن است افزایش یابند. (کاپلان و سادوک، 1382). درمتاآ?نالیزی که اخیراً توسط دیوو?لاپالی (2008) صورت پذیرفت، نتایج نشان?دهنده این نکته بود که در بیماران اسکیزو- وسواسی علائم وسواس فکری – عملی پیش از بیماری اسکیزوفرنی شروع می?شوند. علاوه بر این شواهد اخیر حاکی از این است که علائم وسواس فکری – عملی ممکن است اولین علائم پیش درآمدی باشند که در بیماران اسکیزوفرنی بروز می یابند ( پیگوت و سای ،1999،به نقل از دیوولاپی،2008) . بنابراین اینگونه به نظر می?رسد که وجود علائم وسواس فکری در بیماران اسکیزوفرنی، باعث حفظ کارکرد روانشناختی بیمار در طی سیر این بیماری می شود. در واقع وسواس های فکری با کاهش دادن علائم منفی کارکردی حفاظتی در بیماران اسکیزوفرنی دارد و لزوماً باعث پیش آگهی بدتر بیماری اسکیزوفرنی نمی?شود . لذا با توجه به یافته های پژوهش حاضر ، همزمانی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری – عملی با تابلوی بالینی ویژه ای در ارتباط است و زیر?گونه?ی اسکیزو- وسواسی یک زیرگونه متمایز از بیماری اسکیزوفرنی است. در نهایت با توجه به اینکه برخی از داروها ی ضد روانپریشی از جمله کلوزاپین عوارض دارویی به شکل علائم وسواس فکری – عملی در پی دارند( اونگر وگاف، 2005، سا و همکاران، 2009) به نظر می ?رسد تشخیص علائم وسواس فکری- عملی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی کاربردهای درمانی نیز داشته باشد و به درمانگر جهت انتخاب داروی مناسب کمک های فراوانی می کند.
عبدالخلیل قرنجیک ایمان الله بیگدلی
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین استرس والدینی و کیفیت تعامل والد – کودک در عملکردهای اجرایی کودکان adhd بود. بدین منظور در قالب طرح همبستگی، 100 کودک مبتلا به adhd از جامعه ی دانش آموزان مقطع ابتدایی و راهنمایی آموزش و پرورش شهرستان آزادشهر در سال تحصیلی 90 – 89، با استفاده از پرسشنامه ی علائم مرضی کودک (csi-4) غربال شده و به همراه مادرانشان برای شرکت در این مطالعه انتخاب شدند. در کنار طرح این سوال که «آیا بین استرس والدینی و عملکردهای اجرایی (بازداری و حافظه ی کاری) در کودکان adhd رابطه وجود دارد؟»، فرض گردیده بود که «بین کیفیت تعامل والد – کودک و عملکردهای اجرایی (بازداری و حافطه ی کاری) این کودکان رابطه وجود دارد». برای این کار ابتدا کودکان با استفاده از نوع کامپیوتری آزمون های «استروپ و خرده مقیاس حافظه ی ارقام مقیاس هوش وکسلر» برای سنجش عملکردهای اجرایی بازداری و حافظه ی کاری مورد ارزیابی قرار گرفتند و در ادامه پرسشنامه های «مقیاس استرس والدینی و مقیاس ارزیابی رابطه ی مادر – کودک» بصورت گروهی بر روی مادران اجرا گردید. پس از جمع آوری و بررسی داده ها، 93 مورد از نمونه وارد تحلیل شدند. یافته ها حاکی از این بود که بین استرس والدینی و عملکردهای اجرایی رابطه ی معناداری وجود ندارد و سایر نتایج نشان داد که بین دو مولفه ی پذیرش و طرد والدین با عملکردهای اجرایی رابطه ی معنادار وجود دارد در حالیکه بین دو مولفه ی دیگر یعنی سهل گیری و حمایت بیش از حد با عملکردهای اجرایی رابطه ی معناداری مشاهده نگردید. در کنار یافته های اصلی، یافته های جانبی نشان داد که بین سه نوع adhd (صرفا عدم توجه، بیش فعال و تکانشگر) و همچنین بین دو گروه دختر و پسر از لحاظ میزان عملکرد اجرایی تفاوت معناداری وجود ندارد. واژگان کلیدی: اختلال کمبود توجه، بیش فعالی/ تکانشگری، استرس والدین، تعامل والد-کودک، عملکردهای اجرایی، بازداری و حافظه ی کاری
رقیه تیرماهی ایمان الله بیگدلی
30 فرد وابسته به متآمفتامین که بر حسب مصاحبه ی تشخیصی روانپزشک و ملاک های لازم، تشخیص وابستگی به متآمفتامین گرفته بودند، از بین کلینیک های تخصصی ترک اعتیاد و30 فرد غیر وابسته نیز از میان افرادی که مشخصات مشابهی با گروه وابسته داشتند(سن، جنس و سطح تحصیلات)، با روش همتا سازی از شهرستان سمنان انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه ی حافظه ی آینده نگر (pmq) هانون و همکاران (1995)، برای سنجش ذهنی و از تکلیف یاداوری تماس تلفنی و تکلیف متعلقات شخصی برای سنجش عینی استفاده شده است
مرضیه شفیعی کمال آبادی ایمان الله بیگدلی
شیوع اختلال استرس پس از سانحه در جانبازان 39% بود. درصد جانبازی زیر 25% و تحصیلات بالاتر از لیسانس با خطر کمتر ابتلاء به این اختلال همراه بود (05/0>p). شایع ترین اختلال شخصیت همراه با این اختلال در میان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه و غیر مبتلا، اختلال شخصیت مرزی بود (9/17% در مقابل 8/4 %)، فراوانی اختلالات شخصیت اجتنابی (4/10% در مقابل 9/1%)، وابسته (4/10% در مقابل 0/0%) و منفی گرا (5/7% در مقابل 0/1%) نیز در جانبازان مبتلا نسبت به سایر جانبازان بالاتر بود (05/0>p). اختلال استرس پس از سانحه در جمعیت جانبازان دفاع مقدس بالا است و هم بود قابل توجه آن با برخی اختلالات شخصیت نیاز به ارزیابی دقیق وضعیت سلامت روان این افراد را نشان می دهد.
فرزانه مریمی ایمان الله بیگدلی
. نتایج تحلیل همبستگی نشان می دهد که افسردگی پس از زایمان مادران با روان رنجورخویی(524/0 r=)رابطه مثبت معنادار و با حمایت اجتماعی(271/0- r=) و برون گرایی(416/0- r=)و گشودگی(275/0 r=-)و توافق گرایی(392/0 r=-)و وجدان گرایی(241/0 r=-) رابطه منفی معناداری با افسردگی پس از زایمان دارد.همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که روان رنجورخویی قوی ترین پیش بینی کننده افسردگی پس از زایمان است و این متغییر به تنهایی 27 درصد از واریانس افسردگی پس از زایمان را پیش بینی می کند. متغییر برون گرایی به همراه روان رنجورخویی30 درصد از واریانس افسردگی را تبیین نموده است و توافق گرایی به همراه روان رنجورخویی و برون گرایی32 درصد از واریانس افسردگی پس از زایمان را تبیین نموده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که حمایت اجتماعی و عوامل شخصیتی می توانند پیش بینی کننده افسردگی پس از زایمان
افسانه عبداله پور ایمان الله بیگدلی
در سالهای اخیر توجه فزاینده ای به نقش عدم تحمل بلاتکلیفی در رابطه با اختلالات اضطرابی شده است. با این وجود تا امروز مطالعات اندکی نقش این سازه را در بروز اختلال اضطراب اجتماعی سنجیده اند. علاوه بر این عدم تحمل بلاتکلیفی به مفهومی قدیمی تر به نام عدم تحمل ابهام شباهت زیادی دارد و مطالعات زیادی این دو متغیر را به جای هم به کار برده اند. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین این دو سازه و نقش هر یک در پیش بینی هراس اجتماعی، در صورت کنترل روان رنجوری و دیگر همبسته های شناختی هراس اجتماعی مثل: متغیرهای ترس از ارزیابی منفی و حساسیت اضطرابی است. 550 نفر از دانشجویان دانشکده های دانشگاه سمنان به صورت داوطلبانه پرسشنامه هراس اجتماعی(spin) را تکمیل کردند. سپس به افرادی که که بالاتر از نمره برش پرسشنامه بودند(156 نفر) سایر پرسشنامه ها که شامل زیر مقیاس روان رنجوری پرسشنامه ایزنک، ترس از ارزیابی منفی، حساسیت اضطرابی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام بود، داده شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد با وجود کنترل سایر متغیرهای شخصیتی و شناختی، فقط بعد اضطراب بازدارنده از مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی توانست هراس اجتماعی را پیش بینی کند در صورتی که بعد اضطراب اینده گر از مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام هیچ کدام پیش بین های خوبی برای هراس اجتماعی نبودند.
فاطمه دامغانی ایمان الله بیگدلی
مقدمه: نشانه های اضطراب و افسردگی در بیماران وابسته به مت آمفتامین به خصوص در دوران ترک شایع است و در نتیجه موجب تمایل به پایداری و عود به دارو می گردد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات ورزش منظم شنا بر روی رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی و میزان ولع در طول ترک مت امفتامین می باشد. مواد و روش ها: موش ها به مدت 14 روز با تزریق زیر جلدی مت آمفتامین (mg/kg 2) دو بار در روز با فاصله 12 ساعته وابسته شدند. تمرین ورزشی شنا با 45 دقیقه در روز و 5 روز در هفته به مدت 2 هفته در طول ترک خودبخودی انجام گرفت. سپس رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی و تست ترجیح یا مصرف اختیاری خوراکی مت آمفتامین جهت ارزیابی میزان ولع ارزیابی گردید. نتایج: نتایج نشان داد که تعداد ورود و درصد مدت زمان ماندن در بازوی باز در گروه قطع مت آمفتامین شناگر بیشتر (p=0.001) از گروه قطع مت آمفتامین شنا نکرده است. همچنین گروه قطع مت آمفتامین شناگر مدت زمان بی حرکتی کمتری در تست شنای اجباری نسبت به گروه قطع مت آمفتامین شنا نکرده داشتند (p=0.0001). گروه قطع مت آمفتامین شناگر میزان مصرف اختیاری مت آمفتامین کمتری در روز پنجم و ششم (p=0.008)، هفتم (p=0.012) ، هشتم (p=0.017) نسبت به گروه شنا نکرده در آزمون مدل جانوری 8 روزه ولع داشتند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که ورزش منظم شنا با کاهش رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی موجب کاهش میزان مصرف مت آمفتامین در مدل ولع آزمایشگاهی گردید. بنابراین، فعالیت فیزیکی به عنوان یک ابزار بالقوه پاداش طبیعی ممکن است در ترک خودبخودی افراد وابسته به مت آمفتامین موثر باشد. کلمات کلیدی: قطع مت آمفتامین، ورزش منظم شنا، اضطراب، افسردگی، ولع.
سمیرا حاج حیدری حسین میلادی گرجی
مصرف مت آمفتامین انعطاف پذیری سیناپسی در مغز را تغییر می دهد، این تغییرات می تواند تا قسمتی در اثرات جانبی ناشی از مصرف مت آمفتامین شامل وابستگی، نشانگان ترک و ولع مصرف دارو نقش داشته باشد. همچنین غنی سازی محیطی اثرات علاج بخشی در چندین الگوی اعتیاد و مسمومیت عصبی داشته است. این آزمایش، اثر غنی سازی محیطی در دوره های وابستگی و ترک خودبخودی مت آمفتامین را بر دو مورد از نشانه های ترک مت آمفتامین شامل افسردگی و اضطراب و همچنین بر مصرف ارادی مت آمفتامین در موش های صحرایی ارزیابی کرد. موش ها به صورت مزمن تزریق مت آمفتامین شدند، و همزمان با ایجاد وابستگی و ترک خودبخودی مت آمفتامین در قفس های غنی شده قرار گرفتند، و به دنبال آن جهت ارزیابی شدت وابستگی جسمی، رفتار شبه اضطرابی و شبه افسردگی و مصرف ارادی مت آمفتامین آزمون شدند. نتایج نشان داد که نشانه های ترک در موش های صحرایی وابسته به مت آمفتامین در گروه غنی شده نسبت به گروه بدون دسترسی به محیط غنی شده کاهش یافت. همچنین موش های صحرایی که در دوره ی ترک در محیط غنی شده بودند، افزایش در مدت زمان ماندن در بازوهای باز ماز بعلاوه ای شکل و تعداد ورود به بازوهای باز را نشان دادند، و سطوح پایین تر بی حرکتی را نشان دادند. مصرف ارادی مت آمفتامین در موش های صحرایی که در دوره ترک در محیط غنی شده قرار داشتند کمتر از گروه بدون دسترسی به محیط غنی شده بود. این مطالعه نشان داد که دسترسی به محیط غنی شده، شدت وابستگی به مت آمفتامین و مصرف ارادی مت آمفتامین به صورت دهانی را از طریق کاهش افسردگی و اضطراب در موش های صحرایی وابسته و در حال ترک کاهش می دهد. بنابراین محیط غنی شده همچنین ممکن است برخی از نتایج رفتاری ناشی از وابستگی جسمی و روانشناختی مت آمفتامین را اصلاح کند.
محمود رضا قربانی ایمان الله بیگدلی
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس مولفه های بهزیستی ریف است، بدین منظور400دانشجوی دانشگاه سمنان در سال 1392به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های رضایت از زندگی و بهزیستی روانشناختی استفاده شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد رابطه مولفه های بهزیستی ریف با رضایت از زندگی مثبت و معنادار است. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون خطی چندگانه نشان داد که بزرگترین ضریب مسیر مربوط به تاثیر مولفه پذیرش خود بر رضایت از زندگی 368/0=β و کوچکترین ضریب مسیر مربوط به تاثیر مولفه خودمختاری113/0=β می باشد. بنابراین براساس نتایج حاصله می توان رضایت از زندگی دانشجویان را با افزایش مولفه های بهزیستی روانشناختی ارتقا داد.
فاطمه آزادی ایمان الله بیگدلی
در این پژوهش به مقایسه ویژگی های شخصیتی نقاشان سنتی و مدرن پرداخته شد. هدف اصلی از پژوهش حاضر مقایسه ابعاد شخصیت شامل روان رنجورخویی، برون گرایی، توافق پذیری، گشودگی به تجربه و وظیفه شناسی و نیز هیجان خواهی و خرده عوامل آن شامل هیجان خواهی، تجربه طلبی، ماجراجویی، ملال پذیری، تنوع طلبی و گریز از بازداری در نقاشان سنتی و مدرن بود. 115 نفر نقاش (78مرد و 37 زن) در غالب 51 نقاش سنتی و 64 نقاش مدرن از نقاشان شهر شیراز در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنیها خواسته شد پرسشنامه جمعیت شناختی، مقیاس شخصیت neo-ffi (فرم کوتاه) و مقیاس هیجان خواهی زاکرمن با تغییرات بسته به فرهنگ را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. بر طبق نتایج پژوهش حاضر در هیچ کدام از ابعاد شخصیتی نئو بین نقاشان سنتی و مدرن تفاوت معنادار وجود نداشت اما در مقیاس هیجان خواهی کل و تمام خرده عامل های آن به جز تجربه طلبی در نقاشان سنتی و مدرن تفاوت معنادار وجود داشت. بنابر این می توان نتیجه گرفت که ابعاد پنجگانه شخصیتی نقش مهمی در انتخاب گرایش نقاشی در نقاشان ندارد اما هیجان خواهی در نقاشان مدرن بیشتر از نقاشان سنتی است.
ژاله رسا علی محمد رضایی
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش شکوفایی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس دانش آموزان دبیرستانی بود. به منظور نیل به این هدف، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. تعداد ?? نفر از دانش آموزان دبیرستان دخترانه واقع در منطقه ?? آموزش و پرورش شهر تهران، که بالاترین سطح افسردگی، اضطراب و استرس را داشتند، توسط پرسشنامه dass انتخاب شدند و بطور تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، مداخله آزمایشی بسته آموزش شکوفایی، به صورت ? جلسه ی دو ساعته ( هفته ای دو جلسه ) اجراء شد اما گروه گواه هیچ نوع درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه، پیش و پس از آموزش شکوفایی، پرسشنامه dass را تکمیل نمودند.
ریحانه اسدی ایمان الله بیگدلی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای با فرسودگی تحصیلی و بهزیستی روانشناختی دانشجویان صورت گرفت. به این منظور 400 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد از دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، علوم پایه و فنی مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر، فرسودگی تحصیلی برسو و بهزیستی روانشناختی ریف پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام بررسی شد. یافته ها نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای و فرسودگی تحصیلی رابطه معناداری وجود ندارد. بین راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی و معنادار است. بین راهبرد مقابله اجتنابی و بهزیستی روان شناختی رابطه مثبت و معنادار و بین فرسودگی تحصیلی و بهزیستی روانشناختی رابطه منفی و معنادار است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت، راهبرد مقابله هیجان مدار و مساله مدار با کاهش بهزیستی روانشناختی و راهبرد مقابله اجتنابی با افزایش بهزیستی روانشناختی همراه است، ولی استفاده از نوع خاصی از راهبرد مقابله ارتباط معناداری با فرسودگی تحصیلی دانشجویان ندارد.
مریم صدوق ایمان الله بیگدلی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه کمال گرایی و سبک های دلبستگی با رضایت زناشویی بود، نمونه پژوهش شامل 384 نفر که 194 نفر مرد و190نفر زن که با حداقل دو سال سابقه ازدواج بودند و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. روش تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام انجام گرفت. ابزارهای جمع آوری اطلاعات عبارت بودند از: پرسشنامه کمال گرایی فراست، سبک های دلبستگی هازن و شیور، رضایت زناشویی اینریچ. نتایج پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی رابطه مثبت معنادار، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی، دوسوگرا با رضایت زناشویی رابطه منفی معنادار و کمال گرایی با رضایت زناشویی رابطه منفی معنادار داشت و نتایج حاصل از رگرسیون گام به گام نشان داد سبکهای دلبستگی 079/0رضایت زناشویی را پیش بینی می کند.
فرخنده منگلی ایمان الله بیگدلی
چکیده هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین نقش راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل در بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است.نمونه آماری شامل 300 بیمار دیالیزی که به روش همودیالیز تحت درمان بودند و به بیمارستان های تخصصی ارولوژی شهر تهران مراجعه کردند بود.در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد.کلیه آزمودنی ها در محدوده سنی بین 20 تا 60 سال قرار داشتند و دارای پرونده فعال بیمارستانی که حداقل 3 ماه ازدیالیز آنها می گذشت بودند.و در این پژوهش ازابزارهای راهبردهای مقابله ای اندلر وپارکر،منبع کنترل راتر و بهزیستی ذهنی کامینز استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که بین راهبردهای مقابله،راهبرد مساله مدار (001/0> p 934/7t= )، و راهبرد اجتنابی (015/0> p 449/2t= ) پیش بینی کننده معنا دار و مثبت بهزیستی ذهنی بودند اما راهبرد هیجان مدار(001/0>p ،486/4t= -) پیش بینی کننده منفی و معنادار بهزیستی ذهنی در این پژوهش بود.متغیر منبع کنترل نتوانست هیچ سهمی از بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی را پیش بینی کند. براساس یافته ها راهبردهای مقابله ای کارآمد بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی را افزایش و راهبرد نا کارآمد(هیجان مدار) بهزیستی ذهنی را کاهش می دهد. واژه های کلیدی: بهزیستی ذهنی، راهبردهای مقابله ای ، منبع کنترل چکیده هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین نقش راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل در بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی بود. طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است.نمونه آماری شامل 300 بیمار دیالیزی که به روش همودیالیز تحت درمان بودند و به بیمارستان های تخصصی ارولوژی شهر تهران مراجعه کردند بود.در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد.کلیه آزمودنی ها در محدوده سنی بین 20 تا 60 سال قرار داشتند و دارای پرونده فعال بیمارستانی که حداقل 3 ماه ازدیالیز آنها می گذشت بودند.و در این پژوهش ازابزارهای راهبردهای مقابله ای اندلر وپارکر،منبع کنترل راتر و بهزیستی ذهنی کامینز استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که بین راهبردهای مقابله،راهبرد مساله مدار (001/0> p 934/7t= )، و راهبرد اجتنابی (015/0> p 449/2t= ) پیش بینی کننده معنا دار و مثبت بهزیستی ذهنی بودند اما راهبرد هیجان مدار(001/0>p ،486/4t= -) پیش بینی کننده منفی و معنادار بهزیستی ذهنی در این پژوهش بود.متغیر منبع کنترل نتوانست هیچ سهمی از بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی را پیش بینی کند. براساس یافته ها راهبردهای مقابله ای کارآمد بهزیستی ذهنی بیماران دیالیزی را افزایش و راهبرد نا کارآمد(هیجان مدار) بهزیستی ذهنی را کاهش می دهد. واژه های کلیدی: بهزیستی ذهنی، راهبردهای مقابله ای ، منبع کنترل
سمیه رحیمیان فرحناز کیان ارثی
رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضعیت رابطه زناشویی فرد است که میتواند انعکاسی از میزان شادی افراد یا ترکیبی از خشنود بودن به واسطه بسیاری از عوامل باشد. ثبات هیجانی و الگوهای ارتباطی از جمله عواملی است که بر میزان رضایت زناشویی اثر می گذارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه این سه متغیر و تعیین میزان سهم ثبات هیجانی و الگوهای ارتباطی در پیش بینی رضایت زناشویی صورت گرفت. طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی زوجین 2 تا 2 سال شهرستان سمنان تشکیل دادند که 52 زوج به عنوان نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی و پرسشنامه شخصیت نئو بودند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد از میان متغیر های پیش بین، الگوی ارتباطی متقابل و ثبات هیجانی بیشترین سهم را در پیش بینی رضایت زناشویی داشتند. در مجموعه نتایج پژوهش حاکی از نقش الگوی ارتباطی سازنده زوجین در رضایت زناشویی است هم چنین ثبات هیجانی نیز می تواند رضایت زناشویی را تحت تأثیر قرار دهد.
رضا نظام پور علی مشهدی
مطالعات مختلف نشان دادهاند نوجوانان همچون بزرگسالان از اختلالات مختلفی مثل پرخاشگری رنج میبرند و این اختلالات عملکرد و زندگی آتی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. تجربه یک دوره پرخاشگری در نوجوانی، یک عامل خطر برای بروز رفتارهای پرخطر آتی و همچنین کاهش کیفیت زندگی محسوب میشود. هدف از این پژوهش برسی میزان اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر تنیدگی برکاهش پرخاشگری، رفتار پرخطر و بهبود کیفیت زندگی نوجوانان پسر بیسرپرست است. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه نوجوانان پسر بیسرپرست شهر مشهد است که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، دو مرکز نگهداری نوجوانان پسر بیسرپرست انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه 8 نفره کنترل و آزمایش جایگزین شدند.
سهیلا خلجی حسین میلادی گرجی
چکیده مقدمه: استرس های اولیه زندگی آسیب پذیری ابتلا به سوء مصرف مواد در بزرگسالی را افزایش می دهد. این اثرات احتمالا ناشی از میانجی گری مکانیسم های عصب زیستی پاداش می باشد. جدایی از مادر یک مدل حیوانی از استرس اولیه زندگی می باشد که به تغییرات عمیق نوروشیمیایی و رفتاری در بزرگسالی منجر می شود. از طرفی اغنای محیطی تاثیرات حمایتی در چندین مدل حیوانی اعتیاد نشان داده است. در پژوهش حاضر تاثیر محیط غنی بر پاداش و حساسیت رفتاری ناشی از مورفین را در موش های محروم از مادر بررسی شده است. روش: بچه موش های مورد آزمایش روزانه 3 ساعت (روز 14-2 پس از تولد) از مادرانشان جدا شدند و گروه کنترل در طی دو هفته تحت مراقبت حیوانی طبیعی بودند. بچه موش ها 21 روز پس از تولد و تعیین جنسیت بصورت تصادفی به مدت 1 ماه درون محیط غنی قرار گرفتند (51-21 روز پس از تولد). ترجیح مکان شرطی شده و حساسیت رفتاری با استفاده از روش مکان شرطی شده و میدان باز (oft) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: نتایج نشان داد موش-های جداشده از مادر در هر دو جنس نسبت به گروه کنترل، ترجیح بیشتری به مکان شرطی شده با مورفین نشان دادند. همچنین افزایش حساسیت رفتاری ناشی از مورفین در موش های جدا شده از مادر در هر دو جنس نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. موش هایی که در محیط غنی شده (ee) قرار گرفتند نسبت به گروه کنترل (se) ترجیح کمتری به مکان شرطی شده و نیز کاهش حساسیت رفتاری ناشی از مورفین در هر دو جنس نشان دادند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که مواجهه با محیط غنی به مدت یک ماه می تواند تاثیرات منفی جدایی اولیه از مادر را بر پاداش و حساسیت رفتاری ناشی از مورفین را در موش های جداشده و محروم از مادر (در هر دو جنس) را معکوس کند. بطور کلی بنظر می رسد جدایی از مادر یک عامل گرایش به اعتیاد به مورفین و محیط غنی یک فاکتور سودمند در مقابل پاسخدهی به مورفین در بزرگسالی در موش هایی که در معرض جدایی از مادر قرار گرفتند می باشد. این مدل ارزش های حمایتی برای ایجاد درمان های جدید برای پیشگیری از اعتیاد به مورفین داشته است. واژه های کلیدی: جدایی از مادر، ترجیح مکان شرطی شده به مورفین، حساسیت رفتاری، پاداش، غنی سازی محیطی