نام پژوهشگر: عبدالحمید دهواری
اکرم رحمتی پور علیرضا مقدم نیا
امروزه بحث ارزیابی یکی از ارکان اساسی طرح ها است و به عنوان ابزاری در جهت میزان اثر گذاری طرح ها بکار می رود. بدین منظور ابتدا بایستی قبل از اجرای طرح شرایط اولیه مطالعه گردد سپس تآثیر هر یک از عملیات آبخیزداری در کاهش رواناب و رسوب مورد ارزیابی قرار گیرد. در این تحقیق روش ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری با روش احمدی و همکاران (1382) جهت مشخص نمودن میزان کارائی و دقت آنها در ارزیابی عملکرد طرح های آبخیزداری حوزه آبخیز رودخانه دویرج استان ایلام مورد برسی قرار گرفته اند. نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که میزان فرسایش و رسوب ویژه قبل از اجرای طرح های آبخیزداری 2654.1 و 1063.1 مترمکعب در کیلومتر مربع در سال بوده و بعد از اجرای این طرح ها میزان فرسایش و رسوب 1090.5و 527.7 متر مکعب در کیلومتر مربع در سال شده که باعث کاهش میزان فرسایش و رسوب ویژه به ترتیب به میزان 41 و 53 درصد شده است. میزان پوشش گیاهی قبل از اجرای طرح های آبخیزداری در منطقه 1832 کیلوگرم در هکتار بوده و بعد از اجرای طرح مقدار پوشش گیاهی به 2549 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت که اختلاف 717 کیلوگرم در هکتاردر سال را نشان می دهد و نسبت سود به هزینه (b/c) طرح های اجرا شده در حوزه معادل 1.03 می باشد. لذا می توان با توجه به اهداف اجرایی عملیات از سوی مدیریت آبخیزداری، ارزیابی به عمل آمده از اجرای سدهای رسوبگیر و عملیات بیولوژیک در کنترل رسوبات زیر حوزه آبخیز رودخانه دویرج با روش احمدی و همکاران (1382) را مثبت دانست و نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که مجموع امتیازات مربوط به ارزیابی طرح مورد بررسی در حد متوسط است.
محمد رضا غلامزاده علیرضا مقدم نیا
یافتن مدل مناسب برای بررسی میزان و چگونگی فرسایش و تولید رسوب در یک منطقه یکی از اهداف مهم محققین است. در این تحقیق که در حوزه ی آبخیز شریف آباد انجام شد، میزان رسوب کل حوزه با استفاده از مدل وپ برآورد گردید. جهت اجرای مدل وپ، اطلاعات مورد نیاز در پنج فایل رایانه ای وارد شدند. این فایل ها عبارتند از: فایل خاک، مدیریت، شیب، اقلیم و کانال. در فایل خاک اطلاعاتی از قبیل درصد رس، ماسه و مواد آلی، ضریب تبادل کاتیونی بافت خاک، فرسایش پذیری شیاری و بین شیاری، تنش برشی بحرانی، ضریب آلبیدو و جریان هیدرولیکی موثر اندازه گیری گردید. در فایل مدیریت نیز اطلاعاتی نظیر نوع کاربری اراضی، اعمال مدیریتی انجام شده، خصوصیات پوشش گیاهی و خصوصیات فیزیولوژیکی و فنولوژیکی گیاهان غالب و... وارد گردید. در ساختن فایل مدیریت از پایگاه داده ایی نرم افزار cpids استفاده گردید. اطلاعات مربوط به توپوگرافی نیز با کمک نقشه رقومی ارتفاع با قدرت تفکیک 10 متر به مدل وپ وارد شد. جهت ساختن فایل اقلیم نیز از نرم افزار cligen بهره-گرفته شد. در ساختن آن به ترتیب از اطلاعات ماهانه و روزانه دما و بارش استفاده گردید. در ساختن فایل کانال نیز از دستورالعمل های کتابچه های راهنمای مدل وپ استفاده گردید. در منطقه مورد مطالعه 23 واحد خاک، 75 واحد مدیریت، 5 نوع آبراهه تشخیص داده شد. بطور کلی، پس از تهیه کلیه فایل های ورودی با اجرای مدل وپ از طریق نرم افزار ژئو وپ میزان تولید رسوب منطقه ی مورد مطالعه برآورد گردید و نتایج حاصله با استفاده از روش-های اجرای وپ موسوم به روش دامنه و حوزه آبخیز و مسیر جریان در سطح حوضه مورد مطالعه، بررسی و مقایسه گردید. همچنین در حوزه شریف آباد میزان رسوب برآورد شده در هر سه روش دامنه، حوزه آبخیز و مسیر جریان با میزان مشاهده ای مورد مقایسه قرار گرفت. میزان رسوب برآورد شده در روش دامنه و حوزه آبخیز و مسیر جریان به ترتیب 3.17 و 4.15 و 1.36 و میزان مشاهده ای آن 2.85 تن در هکتار در سال می باشد. حوزه شریف-آباد نیز به زیر حوزه هایی تقسیم شد و مدل در هر کدام از زیر حوزه ها اجرا گردید. برای آزمون نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگراف-اسمیرنوف استفاده گردید، همچنین برای مقایسه میانگین ها از آزمون t مستقل استفاده گردید، که در سطح 0.05 اختلاف معنی داری بین میانگین های رسوب مشاهده شده و برآورد شده در دو روش دامنه و حوضه آبخیز مشاهده نشد، ولی بین میانگین های رسوب مشاهده ای و روش مسیر جریان اختلاف معنی دار بود. در ادامه کار سایر شاخص ها فقط برای دو روش دامنه و حوضه آبخیز محاسبه شد. جهت مقایسه نتایج حاصله از دو روش با میزان مشاهده ای و نتیجه گیری نهایی، از شاخص های ارزیابی مدل از جمله ضریب nash-sutcliff و ضریب تبیین استفاده گردید. ضریب ناش و تبیین محاسبه شده برای روش دامنه 0.95 و 0.96 ومقدار این دو ضریب برای روش حوزه آبخیز 0.74 و 0.75 می باشد. با توجه به مقدار شاخص های ارزیابی مشخص می شود که روش دامنه جهت برآورد میزان فرسایش و رسوب در منطقه مورد مطالعه عملکرد بهتری نسبت به روش حوزه آبخیز داشته است. بطور کلی، هر چند مدل وپ مقادیر رسوب تولید شده را کمتر از مقادیر مشاهده شده در این منطقه برآورد نمود، اما چون اختلاف معنی داری وجود نداشت، می توان مدل وپ را برای مناطقی که از نظر جغرافیایی و محیطی با حوضه آبخیز شریف آباد مشابهت دارند، توصیه نمود.
افشین جهانشاهی عبدالحمید دهواری
مدیریت بهینه ی منابع آبی و حفظ و ارتقای کیفیت آن ها، نیازمند به وجود داده هایی در زمینه ی موقعیت، مقدار و پراکنش عوامل شیمیایی آب در یک منطقه ی جغرافیایی معین می باشد. انتخاب و دقت روش های مناسب پهنه بندی و تهیه ی نقشه ی تغییرات ویژگی های کیفی آب های زیرزمینی بستگی به شرایط منطقه و وجود آمار و داده های کافی در آن دارد که انتخاب صحیح آن ها گامی اساسی و مهم در مدیریت منابع آبی منطقه به شمار می رود. این تحقیق به منظور بررسی تغییرات مکانی و زمانی کیفیت و کمیت آب های زیرزمینی دشت شهربابک در دوره های آماری به ترتیب 10 و 12 ساله با استفاده از روش های زمین آمار انجام گردید. پس از انتخاب بهترین منابع مورد ارزیابی با توجه به پراکنش و صحت داده ها، کنترل و بازسازی آمار انجام و پس از بررسی آزمون کلوموگروف- اسمیرنوف مشخص شد که داده ها نرمال نبوده در نتیجه جهت نرمال سازی از داده ها لگاریتم گرفته شد سپس با استفاده از نرم افزار gs+ بهترین مدل واریوگرام به ساختار فضایی داده ها که شامل عمق آب و پارامترهای کیفیت آب (tds، ec، cl و ph) می باشند برازش داده شد. نتایج نشان داد که برای پارامترهای عمق و تمامی پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی، مدل کروی بهترین مدل نیم تغییرنما می باشد. لازم به ذکر است که روش های مختلف درون یابی (kriging، co-kriging و idw) مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به میزان خطای (rmse، mbe و ase) هر یک با استفاده از تکنیک اعتبارسنجی حذفی (c.v) بهترین روش در مجموع روش کریجینگ تشخیص داده شد. بررسی تغییرات مکانی و زمانی پارامترهای شوری و tds همبستگی این پارامترها را با هم و روند نزولی بودن آن ها در طول دوره مورد بررسی در دشت را نشان داد. سپس با بررسی آمار 12 ساله تراز آب زیرزمینی مشخص شد که آبخوان دشت در طول این سال های آماری مورد بررسی به مقدار تقریبا 4 متر افت داشته و با مقایسه آن با تغییرات کیفی از رابطه نزدیک این دو عامل خبر داد در نهایت آبخوان دشت از لحاظ مصارف کشاورزی و شرب با روش های ویلکاکس و شولر مورد بررسی قرار گرفت که نتایج حاکی از غالب بودن وضعیت نامناسب جهت کشاورزی بوده و از لحاظ شرب قسمت اعظم دشت در طبقه موقتا قابل شرب قرار گرفت. پهنه بندی مکانی کیفیت آب زیرزمینی دشت نشان دهنده روند نزولی در راستای شمالی- جنوب غرب و شمالی- جنوب شرق بود، بعبارت دیگر جنوب غرب و جنوب شرق (خروجی دشت) پایین ترین کیفیت آب را داشته و آّب زیرزمینی به سمت قلیایی شدن تمایل دارد که از عوامل موثر بر این موضوع می توان به تراکم کشاورزی در بخش های جنوب، جنوب شرق و غرب و وجود کفه نمک در قسمت جنوب غرب و همچنین سازندهای زمین شناسی با کیفیت نامناسب اشاره کرد. با بررسی نقشه هم افت مشخص شد که بیشترین میزان افت هم مربوط به همین نواحی از دشت می باشد که بیشترین تراکم روستاها و آبادی ها را دارا می باشند.
ناصر سلطانی عبدالحمید دهواری
به منظور تعیین شاخص های مناسب جهت ارزیابی پوشش و تولید گیاهی، از داده های حاصل از نمونه برداری میدانی و همچنین داده های رقومی ماهواره ای مراتع عشق آباد نیشابور استفاده شد. داده های مربوط به درصد پوشش و میزان تولید گیاهی متعلق به 60 پلات 100 متر مربعی در تاریخ 20 اردیبهشت تا 10 خرداد در منطقه مورد مطالعه به صورت تصادفی سیستماتیک برداشت گردید. همچنین در این تحقیق از داده های سنجنده etm+ از ماهواره landsat و سنجنده liss iii از ماهواره irs مربوط به ماه می 2012 (همزمان با نمونه برداری میدانی) استفاده شد. در ادامه به منظور اعمال تصحیح های مختلف مورد نیاز بر روی تصاویر، به ترتیب تصحیحات هندسی، رادیومتریک و اتمسفری بر روی تصاویر اعمال گردید. سپس آنالیز تصاویر با استفاده از تجزیه مولفه های اصلی، تسلدکپ، نسبت گیری های طیفی و همچنین محاسبه شاخص های مختلف گیاهی از جمله شاخص های خط خاک انجام گرفت و میزان ارزش های طیفی نقاط نمونه گیری از شاخص ها و مولفه های گیاهی استخراج گردید. در مرحله بعد همبستگی بین میزان تولید و ارزش رقومی شاخص ها بررسی شد و شاخصی که دارای بیشترین میزان همبستگی بود انتخاب گردید. نتایج نشان داد که همبستگی معنی داری (p<0.01) بین شاخص های گیاهی تفکیک کننده خط خاک با درصد پوشش و میزان تولید گیاهی منطقه مورد مطالعه وجود دارد. بالاترین میزان همبستگی با درصد پوشش گیاهی متعلق به شاخص tsavi1 با ضریب همبستگی r2= 0.736 و بالاترین میزان همبستگی با تولید گیاهی متعلق به شاخص savi با ضریب همبستگی r2= 0.677 بدست آمد. سپس با استفاده از مناسب ترین شاخص های گیاهی بدست آمده برای پوشش و تولید، نقشه پوشش گیاهی و تولید منطقه مورد مطالعه تهیه گردید. در نهایت دقت نقشه تولید شده بر اساس ماتریس خطا ارزیابی شد که شاخص های صحت کلی 0.889 و ضریب کاپای 0.80 برای نقشه پوشش و صحت کلی 0.80 و ضریب کاپای 0.71 برای نقشه تولید منطقه بدست آمد.
محمد حاتم خانی عبدالحمید دهواری
منابع آب زیرزمینی یکی از مهم ترین عوامل توسعه پایدار محسوب می گردد. روش های زمین آماری یکی از روش های مناسب درون یابی برای تهیه نقشه های پهنه بندی کمی و کیفی آب های زیرزمینی است. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرات مکانی ارتفاع سطح آب زیرزمینی و پارامترهای کیفی آب (هدایت الکتریکی، مجموع مواد جامد محلول، کلر و میزان اسیدیته) دشت اراک با دقت قابل قبول است. با توجه به معیار ارزشیابی متقابل و مقدار rmss، rms، asو me ، از بین مدل های مختلف زمین آماری برازش داده شده به داده های کمی و کیفی آب زیرزمینی، تخمین گر لوگ کریجینگ معمولی با مدل گوسی برای داده های تراز سطح ایستابی، لوگ کریجینگ عام و روند درجه یک با مدل گوسی برای داده های هدایت الکتریکی، لوگ کریجینگ عام و روند درجه یک با مدل نمایی برای داده های مجموع مواد جامد محلول، لوگ کریجینگ عام و روند درجه یک با مدل کروی پنج گانه برای داده های کلر و کریجینگ معمولی با مدل گوسی برای داده های اسیدیته برگزیده شد و نقشه های کمی و کیفی ترسیم گردید. نتایج حاصل از مقایسه روش های مختلف درون یابی با روش انتخاب شده زمین آماری، نشان می دهد که روش های آماری برگزیده در مقایسه با روش های دیگر، برتری قابل ملاحظه ای دارند. همچنین نتایج حاصل از نقشه های پهنه بندی پارامترهای کمی و کیفی نشان دهنده این است که علی رغم بالا آمدن تراز سطح ایستابی در بازه زمانی سال های آبی 81-1380 تا 91-1390، کیفیت آب های زیرزمینی در بازه زمانی سال های آبی 83-1382 تا 91-1390 رو به کاهش است.
حامد محمودبابویی عبدالحمید دهواری
حوزه های آبخیز بعنوان یک مجموعه پیچیده نیاز به بررسی و تجزیه و تحلیل دارند. شناخت این مقوله یک اصل مهم در مدیریت جامع و ایجاد توسعه پایدار می باشد. برای بررسی دقیق ویژگی آبخیزها ناگزیر به استفاده از مدل رقومی ارتفاعی است که با روشی مناسب و با خطای کمتر تهیه شده باشد، این امر نیز در شناخت بهتر خصوصیات فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی آبخیزها کمک می نماید. مساله مهمی که باید مطرح شود این است که با تغییر در قدرت تفکیک مدلهای رقومی ارتفاعی، مقادیر مربوط به این ویژگیها به چه صورتی تغییر پیدا می کند. تحقیق حاضر هم به بررسی میزان تاثیرتغییرات قدرت تفکیک مدلهای رقومی در بررسی ویژگیهای هیدرولوژیکی و فیزیوگرافی در حوزه های آبخیز غرب مازندران پرداخته است. نرم افزارهایی که در انجام این مطالعه استفاده شدند؛ بصورت یک مجموعه مرتبط به هم می باشند که داده های خروجی یکدیگر را مورد استفاده قرار می دهند تا در نهایت به نتایج دلخواه در این تحقیق منتج شوند. ابتدا مدل های رقومی ارتفاعی با قدرت تفکیک 10 متر در نرم افزار pci geomaticaاز طریق الگوریتم نزدیک ترین همسایه ها درونیابی شده و مدلهایی با قدرت تفکیک (100،20،30،40،50،80 ) متر از آن تهیه شده است. بعد از رقومی شدن، مدلها وارد نرم افزار surfer و بصورت جداول x,y,z با فرمت csvتبدیل شدند. سپس وارد نرم افزارarc gis گردیدند. در نهایت با تبدیل فرمت مدلها به asciiوارد نرم افزار tas شدند و عوارض فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی استخراج شد. سپس اثر قدرت تفکیک مدلهای رقومی ارتفاعی بر ویژگیهای فیزیوگرافی نظیر ارتفاع، شیب، پروفیل طولی وعرضی، شاخص رطوبت و عوارض هیدرلوژیکی مانند تعداد شبکه آبراهه ها، نسبت انشعاب، تراکم زهکشی، میانگین طول آبراهه ها و ... مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل با استفاده از آزمون t در سطح اطمینان 95% مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر حداکثر مربوط به ارتفاع و شیب با افزایش اندازه سلول رو به کاهش و مقادیر حداقل افزایش یافت. میزان انحنای سطحی، پروفیل طولی و عرضی، با افزایش اندازه سلول کاهش یافت. اما بالعکس این پارامترها، میزان شاخص رطوبت، با افزایش اندازه سلول افزایش یافته است. میانگین ظرفیت انتقال رسوب با افزایش اندازه سلول، کاهش یافته است. در مورد ویژگیهای هیدرولوژیکی هم با افزایش اندازه سلول در مدلهای رقومی ارتفاعی، تعداد آبراهه ها در درجات مختلف، تعداد درجات آبراهه ها و میزان تراکم زهکشی نیز کاهش می یابد. نسبت انشعاب، میانگین طول آبراهه ها و شیب آبراهه با کاهش قدرت تفکیک دارای نوسان هستند. تغییرات پروفیل عرضی نشان داد که مدل رقومی 40 متر، بعنوان مدل بهینه برای حوزه آبخیز مورد نظر انتخاب شد که می تواند با حداقل قدرت تفکیک، نتایج مناسبی را نشان بدهد. این تحقیق می تواند نتایجی مفید برای کمی سازی اثرات تغییر قدرت تفکیک مدلهای رقومی بر ویژگیهای فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی حوزه های آبخیز داشته باشد.
زهرا شیخ احمد پهلوانروی
روش های تحلیل منطقه ای طیف گسترده ای از مطالعات هیدرولوژیکی است، که جهت رفع مشکل حوزه های بدون آمار و برآورد منطقه ای متغیرهای هیدرولوژیکی در نقاط بدون داده توسعه یافته اند. کاربرد زمین آمار جهت برآوردهای منطقه ای سیلاب، یک نوآوری در این عرصه محسوب می گردد. پایه و اساس این تکنیک بر درون یابی متغیرهای هیدرولوژیکی در فضای فیزیوگرافی بجای فضای جغرافیایی معمول تأکید دارد. در این تحقیق از روش های زمین آمار جهت تحلیل منطقه ای آبخیزهای استان مازندران استفاده شد. طراحی فضای فیزیوگرافی با استفاده از متغیرهای اقلیمی، فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی حوزه های آبخیز و براساس روش های آماری چند متغیره ی cca و pca انجام شد. مناطق همگن هیدرولوژیکی براساس رویکرد همسایگی هیدرولوژیکی تعیین گردیدند. سپس از روش های کریجینگ معمولی، idw و کریجینگ ساده به منظور بررسی ساختار همبستگی مکانی متغیرهای هیدرولوژیکی و درون یابی آن ها در فضاهای فیزیوگرافی cca و pca استفاده گردید. با بکارگیری روش های درون یابی در فضای فیزیوگرافی مقادیر منطقه ای سیلاب با دوره های برگشت 10، 20، 50 و 100 سال محاسبه گردید. در ادامه با هدف ارزیابی و مقایسه ی عملکرد روش های زمین آمار از روش گشتاورهای خطی نیز جهت تحلیل فراوانی منطقه ای سیلاب استفاده شد. در این روش مناطق همگن هیدرولوژیکی براساس الگوریتم خوشه بندی سلسله مراتبی ward تعیین گردیدند. پس از بررسی همگنی مناطق بدست آمده از خوشه بندی با استفاده از آزمون های همگنی و ناهماهنگی، همگنی مناطق تعدیل گردید. براساس آزمون نکوئی برازش و آماره z dist بهترین تابع توزیع منطقه ای برای هر یک از مناطق انتخاب شد و برآوردهای منطقه ای سیلاب با دوره های بازگشت 10، 20، 50 و 100 سال براساس روابط منطقه ای بدست آمد. در نهایت عملکرد روش های زمین آمار و گشتاورهای خطی با استفاده از روش ارزیابی متقابل جک نایف و پنج شاخص آماری bias، biasr،rmse ،rmser و nash مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد کاربرد زمین آمار، رویکردی عملی، موثر و کارآمد جهت تحلیل منطقه ای سیلاب است. روش های زمین آمار بطور خاص براساس چهار شاخص bias، biasr،rmse و rmser عملکرد بهتری نسبت به روش گشتاورهای خطی ارائه می دهند و با افزایش دوره بازگشت کیفیت برآوردهای آن ها بهبود می یابد. در حالی که روش گشتاورهای خطی برای دوره های بازگشت کوتاه عملکرد مطلوبی را نشان می دهد. علاوه براین مقایسه نتایج درون یابی نشان داد، روش های درون یابی در فضای فیزیوگرافی cca نسبت به فضای فیزیوگرافی pca عملکرد بهتری را ارائه می دهند و روش کریجینگ معمولی در فضای فیزیوگرافی cca براساس شاخص های آماری، بهترین عملکرد را نشان می دهد.
سکینه پورمند عبدالحمید دهواری
یکی از مهم ترین فاکتورها در محیط های بیابانی فرسایش توسط باد است. بادهای غالب می توانند تپه های ماسه ای را جابجا و تجمع آن ها را تحت تاثیر قرار دهند. هم چنین رژیم بادی مسیر حرکت تپه های ماسه ای را مشخص می کند. هدف از این تحقیق، مقایسه توان حمل ماسه در 7 منطقه مورد مطالعه با استفاده از مدل های حمل ماسه است. در این تحقیق تعداد21 نمونه ماسه از تپه هایی با مورفولوژی متفاوت در 7 منطقه سیستان برداشت و نمونه ها جهت محاسبه ی سرعت آستانه فرسایش بادی به روش bagnold تحت بررسی های فیزیکی (دانه بندی، چگالی سنجی و...) قرار گرفتند و سپس شاخص های آماری ذرات بر اساس منحنی های تجمعی و نرمال حاصل از گرانولومتری(اندازه قطر ذرات، قطر میانه، میانگین اندازه ذرات، جورشدگی، کج شدگی) به روش ترسیمی برای هر منطقه تعیین و برای آزمون نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگراف- اسمیرنوف استفاده گردید و جهت تعیین بهترین رابطه ریاضی بین برخی خصوصیات فیزیکی ماسه ها و سرعت آستانه فرسایش از نرم افزار spss استفاده شد. جهت انجام این تحقیق، داده های مربوط به باد بین سال های 1992 تا 2003 مربوط به ایستگاه هواشناسی زابل و زهک برای بررسی پتانسیل حمل ماسه و بادهای فرساینده توسط روش های مختلف تجریه و تحلیل شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزارهای رایج همچون گلماسه نما و گلباد استفاده شد. سپس مبادرت به تعیین میزان دبی حمل ماسه توسط نرم افزار گلماسه نما که بر اساس معادله لیتو- لیتو می باشد شد و کلیه شاخص های فرایبرگر و دین در مورد حمل ماسه ها استخراج شد و در پایان به مقایسه مکانی و زمانی توان حمل ماسه در مناطق مورد مطالعه پرداخته شد. نتایج رابطه معنی داری بین وزن مخصوص و میانگین قطر ذرات با سرعت آستانه فرسایش در مناطق مورد مطالعه نشان داد. همچنین، تجزیه وتحلیل جزئیات حاصل از دانه بندی نتایج نشان داد که در میان مناطق مورد مطالعه، منطقه شیله به علت مسافت کمتر حمل ذرات و مرفولوژی خاص تپه ها (ورقه های ماسه ای) از درشترین ذرات و منطقه نیاتک به علت مسافت بیشتر حمل و مورفولوژی خاص تپه ها (عمدتا نبکا) از ریزتر ترین ذرات برخوردار و در نتیجه ماسه های نیاتک به سرعت آستانه کمتری(57/6) نسبت به ماسه های شیله با سرعت آستانه (86/8) برخوردار هستند. علاوه بر این، ماسه های بادی منطقه شیله بیشترین و ماسه های بادی منطقه نیاتک کمترین وزن مخصوص را دارا و سایر مناطق دارای سرعت آستانه، میانگین قطر ذرات، میانه قطر ذرات و وزن مخصوص متوسط می باشند که نهایتا تجزیه وتحلیل های آماری نشان داد که این مقادیر با سرعت های آستانه بدست آمده رابطه معنی داری را نشان می دهند. هم چنین نتایج حاصل از گلماسه های مناطق مورد مطالعه نشان داد که در میان این مناطق، منطقه نیاتک دارای بیشترین توان حمل ماسه و کمترین سرعت آستانه و منطقه کفتارگی دارای کمترین توان حمل ماسه و سرعت آستانه بالاتر می باشند و بیشترین زمان مهاجرت ماسه ها در این مناطق مربوط به فصل تابستان می باشد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل گلباد نشان می دهند که جهت بادهای غالب از سمت شمال به سمت شمال غربی و بادهای توفان زا عموما از سمت شمال غربی می وزند و فراوانی بادهای کمتر از سرعت آستانه فرسایش از ایستگاه هواشناسی زابل و زهک به ترتیب 21/25 و 64/33 درصد است.
اصغر غیاثی عبدالحمید دهواری
در این تحقیق نخست با استفاده از نقشه های پایه (توپوگرافی و dem، محدوده سازندهای زمین شناسی، خاک و پوشش گیاهی) و تصاویر ماهواره ای، نقشه مقدماتی سیمای فرسایش آبی تهیه شد. سپس نقشه های شاخص پوشش گیاهی (ndvi)، تراکم آبراهه ها و کاربری اراضی بر اساس تصاویر ماهواره ای و dem، از طریق فنون دور سنجی و دانش بارزسازی آنها در محیط arcgis9.3 تهیه شد. در مرحله دوم با انجام اقدامات میدانی و مطالعات تفصیلی نقشه های حاصله به صورت عوامل ثابت (توپوگرافی، محدوده سازند های زمین شناسی و خاک) و عوامل متغیر (شبکه آبراهه ها، شاخص پوشش گیاهی، کاربری اراضی، و سیمای فرسایش آبی) طبقه بندی شده و رابطه همبستگی بین آنها بررسی گردید. در مرحله سوم با تهیه نقشه همفرسا و نقشه فرسایش پذیری خاک، رابطه ی بین عوامل انتخابی با انواع رخساره های فرسایش آبی در محیط نرم افزار9.3 arcgis مورد بررسی قرارگرفت. در نهایت با تعیین متغیرهای مستقل (شامل عوامل انتخابی) و متغیر وابسته (مساحت هر یک از رخساره های فرسایش آبی) و ایجاد همبستگی بین آن ها، مراحل انجام آزمون به صورت تجزیه و تحلیل انتزاعی، آزمون چند متغیره و انجام تجزیه مسیر به منظور مشخص کردن اثرهای مستقیم و غیر مستقیم متغیرها در محیط نرم افزار16 spss، مهم ترین عوامل موثر در توسعه ی انواع فرسایش آبی به دست آمد. در نهایت مدل منطقه ای توسعه ی فرسایش آبی متناسب با ویژگی های حوزه آبخیز مورد مطالعه به صورت رگرسیون چند متغیره ارائه گردید. که بر اساس آن ارزیابی شدت فرسایش آبی در حوزه آبخیز قوری چای استان اردبیل به انجام رسید.
مرضیه نهتانی عبدالحمید دهواری
فرسایش بادی و عامل باد پدیدههایی هستند که در مناطقی با اقلیم خشک و نیمه خشک به شدت سبب دگرگونی محیط زیست، تغییر کیفیت آب و هوا تهدید سلامت جامعه و سایر مسائل اقتصادی و اجتماعی میگردند. بررسی آنچه که سبب بروز چنین مشکلاتی میگردد به دلیل گستردگی و تنوع عوامل دخیل در آن کار بسیار مشکلی است. عواملی همچون آب و هوا، کاربری و مدیریت اراضی، خصوصیات ذاتی خاک و زبری سطح آن و فیزیوگرافی منطقه، هرکدام به تنهایی و یا در کنار هم معضل فرسایش بادی را تشدید میکنند. بنابراین ضرورت و لزوم بررسی هر یک از این عوامل و یا مجموعه آنها موضوعات متنوعی است تا بسختی بتوان دریافت که هر کدام از آنها چقدر در بروز پدیدهی مخرب فرسایش نقش دارند. در این تحقیق سعی گردیده تا بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و اثرات آنها بر فرسایشپذیری بادی منطقه زهک مطالعه گردد. با استفاده از نقشههای زمین شناسی، توپوگرافی، (مدلهای رقومی ارتفاعی) عکسهای هوایی و بررسی میدانی، منطقه مورد مطالعه در قالب 11 رخساره ژئومرفولوژی تهیه گردید. به علت همگن بودن منطقه، از کلیه رخسارههای ژئومرفولوژی نمونهبرداری گردید تا خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک( بافت، ساختمان، درصد رس، درصد ماسه، درصد سیلت، رطوبت، وزن مخصوص ظاهری، مادهی آلی، نیتروژن کل، درصد سنگریزه، میانگین وزنی قطر ذرات،caco3, caso4, k, na, mg, ca ec, ph, esp, sar, sp) تعیین گردد، سپس درهمان نقاط نمونهبرداری، فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانه فرسایشبادی توسط دستگاه تونل باد اندازهگیری شد و با استفاده از نرم افزار spss16.0 نقش و اثر هرکدام از خصوصیات خاک بر روی این دو عامل (فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانهی فرسایش بادی) بررسی شد. اثر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک توسط رگرسیونگیری در نرم افزار spss16.0 انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که منطقه مورد مطالعه از پتانسیل فرسایشپذیری بالا و سرعت آستانه فرسایش بادی پایینی برخوردار است و خاک منطقه دارای مادهی آلی، رطوبت و پایداری کم، بافت عموما خیلی سبک تا سبک و ساختمان نامناسب میباشد. از میان کلیه خصوصیات ذاتی خاک sar، esp، بافت و ساختمان دارای بیشترین نقش و اثر در فرسایشپذیری خاک منطقه زهک میباشند که دامنه اثر خصوصیات فیزیکی خاک پارامترهایی همچون شاخص پایداری خاک (mwd)، رطوبت، درصد ذرات بزرگتر از 0/84mm و سنگریزه موجود در خاک را نیز در برمیگیرد. بیشترین فرسایشپذیری بادی خاک در سرعت 8m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به اراضی کشاورزی رها شده و در سرعت 12m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به تپههای ماسهای بود. کمترین سرعت آستانه برای رخسارهی تپههای ماسهای مالچپاشی و جنگلکاری شده و با فاصله کم تپههای ماسهای و بیشترین آن برای رخسارههای بستر رودخانه و مسیلها و اراضی زراعی رها شده شورو پف کرده به دست آمد. در پایان نقشه سرعت آستانه فرسایش بادی و فرسایشپذیری بادی خاک درهر واحدکاری در دو سرعت 8m/s و 12m/s به کمک نرم افزار arc gis 9.3 تهیه گردید.
ناصر بویه عبدالحمید دهواری
برای برآورد دبی اوج و ارتفاع رواناب در حوضه های آبخیز روش های تجربی و غیرمستقیم متعددی ابداع گردیده است. هر کدام دارای یکسری ضرایب منطقه ای خاص به خود بوده و تحت آن شرایط توسعه داده شده اند به این دلیل در سایر مناطق ممکن است غیرقابل استفاده بوده یا استفاده از آنها همراه با خطاهایی باشد. یکی از روش های تجربی که به صورت گسترده و جهانی مورد استفاده هیدرولوژیست ها و طراحان پروژه های منابع آب قرار گرفته روش شماره منحنی است که توسط سرویس حفاظت منابع طبیعی کشاورزی ایالات متحده پیشنهاد شده است. در این تحقیق روش شماره منحنی و استدلالی در حوضه آبخیز سرباز واقع در شهرستان سرباز مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت به این منظوردبی اوج سیل تعیین گردید. ابتدا از طریق جداول استاندارد و با توجه به عواملی نظیر پوشش گیاهی، نحوه استفاده از اراضی و گروه های هیدرولوژیک خاک، شماره منحنی حوضه محاسبه شد. روش دیگری که در این حوضه مورد آزمایش قرار گرفت روش تجربی استدلالی بود. برای مقایسه کارایی روش های یادشده، مقدار دبی اوج مشاهداتی به عنوان مبنا درنظر گرفته شد و مقدار دبی اوج برآورد شده و مقادیر درصد خطا نسبت به دبی اوج مشاهداتی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج نشان داد روش شماره منحنی دبی اوج را با دقت کمتر و خطای بسیار بالاتری نسبت به روش استدلالی برآورد می نماید.
محمد فقیهی شاهرخت عبدالحمید دهواری
تحقیق حاضر در شهرستان زیرکوه در استان خراسان جنوبی واقع در 170 کیلومتری شمال شرقی شهرستان بیرجند جهت مطالعه رابطه بین پوشش گیاهی و رخساره¬های ژئومرفولوژی منطقه انجام شد. ابتدا برای ارزیابی بهتر جوامع گیاهی در منطقه نقشه واحد کاری تهیه گردید. سپس با استفاده از نقشه¬های تهیه شده و بازدیدهای صحرایی نسبت به شناسایی و تفکیک تیپ¬های گیاهی اقدام شد. نمونه برداری به روش تصادفی سیستماتیک با توجه به وسعت واحدکاری و تیپ¬های گیاهی موجود در 3 تا 5 ترانسکت 100 متری انجام شد. به طوری که در طول هر ترانسکت در فواصل هر 10 متر یک پلات انداخته شد و در هر پلات فهرست گونه¬های غالب، ترکیب گیاهی و درصد تاج پوشش آنها تعیین شد. با توجه به وسعت واحدکاری در هر واحد بین 1 تا 3 نمونه خاک از عمق 0 تا 30 سانتی¬متری برداشت و فاکتورهای خاک شامل، درصد شن، سیلت، رس،ph،ec، فسفر، پتاسیم به روش¬های استاندارد آزمایشگاهی اندازه¬گیری شد. تعیین مهم¬ترین عوامل موثر بر پراکنش تیپ¬های¬گیاهی و بررسی ارتباط بین عوامل خاکی، ژئومرفولوژیکی و پوشش¬گیاهی موجود در منطقه با استفاده از تجزیه مؤلفه¬های اصلی (pca) با استفاده از نرم افزارpc-ord نسخه 4.1 انجام شد. نتایج نشان داد که بین عوامل خاکی درصد شن، سیلت و مقدار پتاسیم و از ویژگی¬های ژئومرفولوژی ارتفاع و شیب نقش عمده¬ای در استقرار و پراکنش تیپ¬های گیاهی منطقه داشتند. تاثیر عوامل خاکی بر پراکنش گیاهان بیشتر از عوامل توپوگرافی در منطقه بود. به طوری که در مناطق هموار و دشتی تیپ¬های گیاهی بیشتری و متنوع¬تری نسبت به ارتفاعات کوهستانی وجود داشت و در واحدهای کوهستانی بسیار مرتفع تیپ¬های گیاهی خاصی وجود داشت.
سعید کفاش عبدالحمید دهواری
در علوم مهندسی منابع آب و هیدرولوژی شناخت و تحلیل و تغییرات بارندگی و رواناب سطحی از نیازهای اساسی محسوب می شود. برآورد رواناب حاصل از بارندگی در یک حوزه آبخیز از جهات گوناگون دارای اهمیت می باشد. در پژوهش حاضر با بهره گیری از داده های مشاهده ای کاربرد شبکه عصبی مصنوعی در برآورد ضریب رواناب بررسی شد. منطقه مورد مطالعه حوزه آبخیز راسک - سرباز می باشد. داده های مربوط به 33 واقعه بارندگی و رواناب اتفاق افتاده در بین سال های 1386 تا 1391 جمع آوری گردید. از جمله خصوصیاتی که از باران نمودها به عنوان متغیر مستقل ورودی مدل استخراج شد شامل شدت متوسط بارندگی، مجموع بارندگی 5 روز قبل و شاخص (ϕ) بود. با استفاده از این شاخصها و ترکیبات مختلف آنها در لایه ورودی، شبکه های مختلفی اجرا شد. شبکه عصبی مصنوعی مورد استفاده با الگوریتم های یادگیری آموزشی لونبرگ- مارکوارت و الگوریتم های یادگیری آموزشی رزیلینت و تابع محرک تانژانت سیگموئید آموزش دیده و با ورودی های مختلف اجرا شد. نتایج نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی با چارک های اول تا چهارم شدت بارندگی، مدت و مقدار بارندگی، شاخص (ϕ)، و بارندگی 5 روز قبل با الگوریتم های یادگیری آموزشی لونبرگ - مارکوارت با تابع محرک تانژانت سیگموئید می تواند ضریب رواناب رگبار را در حوزه راسک - سرباز با ضریب تعیین آزمایش 0/98 و جذر میانگین مربعات خطا 0/032 و متوسط قدر مطلق خطا 0/024 پیش بینی کند. بنابر تعریف ضریب تعیین آزمایش بالاتر 0/75بوده و در نتیجه نتایج شبیه سازی شده در حد عالی قابل اطمینان می باشد همچنین جذر میانگین مربعات خطا نسبتاً پایین بوده که حکایت از صحت و دقت نتایج اندازه گیری شده (مدل عصبی) دارد به طور کلی می توان استفاده از این مدل را به منظور برآورد ضریب رواناب در حوضه آبخیز راسک - سرباز و حوضه های مشابه آن توصیه نمود.
علیرضا سیرتی عبدالحمید دهواری
تغییرات اقلیمی و وقوع خشکسالی دراز مدت، به شدت بر تراکم پوشش گیاهی حوزه¬های آبخیز موثر می¬باشد که پیامد آن تغییر ضریب رواناب و پتانسیل سیل¬خیزی حوزه¬ها است. مجموعه عوامل طبیعی به همراه افزایش غیر اصولی بهره بری از منابع، منجر به تشدید سیلاب ها و فراوانی وقوع آن می گردد. به ¬منظور بررسی تغییرات سیل¬خیزی حوزه آبخیز بندان تحت تاثیر وقوع دوره خشکسالی، اقدام به برآورد شماره منحنی در دو مقطع زمانی مختلف گردید. پس از بررسی آمار طولانی مدت بارندگی سالانه، شاخص¬های خشکسالی و مدت زمان آن تعیین گردید. مدل رقومی ارتفاع (با قدرت تفکیک مکانی30 متر) تهیه و از روی آن با استفاده از نرم افزار arc gis 9.3 ویژگی¬های فیزیوگرافی حوزه استخراج و از تلفیق نقشه های شیب و خاکشناسی با در نظر گرفتن سازندهای زمین شناسی، نقشه گروه¬های هیدرولوژیکی خاک تهیه گردید. سپس تصاویر ماهواره های لندست 5 و 7 از منطقه برای مقاطع زمانی قبل و حین دوره خشکسالی تهیه و پس از پردازش و تحلیل، شاخص تفاضل نرمال شده پوشش گیاهی(ndvi) به کمک نرم افزار envi 4.7 محاسبه و نقشه های وضعیت پوشش گیاهی برای مقاطع زمانی مد نظر و همچنین نقشه کاربری اراضی تهیه شد. بدنبال آن به کمک نرم افزار arc gis 9.3، نقشه¬های شماره منحنی یعنی cn که بیانگر تغییرات پتانسیل سیلخیزی در هر یک از واحدهای همگن هیدرولوژیکی حوزه می¬باشد، از تلفیق نقشه های گروه هیدرولوژیکی خاک، کاربری اراضی و وضعیت پوشش گیاهی، براساس جداول روش برآورد رواناب سرویس حفاظت خاک امریکا، برای مقاطع زمانی قبل و حین دوره خشکسالی حاصل گردید. نتایج نشان داد مقدار میانگین وزنی cn حوزه آبخیز بندان از 88/69 در ترسال 1369 به 9/73 و 74/71 به ترتیب در سال های 1385 و 1388 که خشکسال بوده اند تغییر یافته است. همچنین دبی اوج سیلاب با دوره باز گشت 5 ساله از 85/83 در ترسال 1369 به 63/146 متر مکعب بر ثانیه در سال 1385 که دچار خشکسالی بوده معادل 87/74 درصد افزایش یافته است. این افزایش برای دبی اوج 200 ساله، معادل 64/22 درصد بوده است به طوری که مفدار آن از 1012 در سال 1369 به 1242 متر مکعب بر ثانیه در سال 1385 افزایش نشان داده است.
احمد عزیزی عبدالحمید دهواری
آب زیرزمینی یکی از مهمترین و بزرگترین منابع تأمین آب در دشت بیرجند می باشد. با افزایش زیاد تقاضا برای آب به دلیل افزایش جمعیت، شهرنشینی و توسعه کشاورزی، منابع آب زیرزمینی در مناطق خشک و نیمه خشک مورد توجه زیادی، قرار گرفتند. دسترسی به آب های زیرزمینی به منزله یک منبع دینامیک طبیعی محدود بوده و علت آن، وجود آب های زیرزمینی در سازندهای زیرسطحی مختلف است و انسان قادر به مشاهده مستقیم آن ها نبوده و به دلیل نوسان، اندازه گیری زمانی و فضایی آن مشکل است. بر این اساس، بررسی های کمی، مدیریت صحیح و استفاده مناسب از آب های زیرزمینی، اهمیت می-یابد. استفاده از تکنیک های سنجش از دور و استفاده از تصاویر ماهوار ه ایی جهت کسب اطلاعات از محیط های مختلف، با توجه به هزینه پایین، سرعت و دقت مناسب روشی مناسب برای تعیین مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی می باشد. ادغام داده های سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) برای اکتشاف منابع آب های زیرزمینی به موفقیتی در زمینه ی تحقیقات آب زیرزمینی تبدیل شده-است، که در ارزیابی، نظارت، حفظ، برنامه ریزی و مدیریت بهتر آب های زیرزمینی می تواند مفید واقع شود. هدف این تحقیق، مکان یابی مناطق بالقوه برای آب های زیرزمینی با استفاده از داده های سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی در دشت بیرجند است. برای تهیه نقشه مناطق دارای پتانسیل آب زیرزمینی دشت بیرجند از روش کارماجو استفاده شد. و نقشه های مورد استفاده شامل نقشه ی تراکم شبکه زهکشی، تراکم خطواره ها، توپوگرافی، سنگ شناسی، پوشش گیاهی، کاربری اراضی و شیب منطقه است، که نقشه پوشش گیاهی و نقشه کاربری اراضی با استفاده از بررسی های میدانی و بقیه نقشه ها با استفاده از سنجش از دورتهیه شد. و نقشه ها براساس شاخص وزندار، وزنی به آن تعلق گرفت و در نرم افزار 10.3arcgis بر اساس وزنشان روی هم قرار گرفته و نقشه نهایی بدست آمده، میزان دسترسی به آب های زیرزمینی منطقه به صورت کیفی کلاس بندی شده و این کلاس ها شامل: خیلی خوب، متوسط، کم و خیلی-کم می باشد. که نتایج نشان می دهد مناطق که دارای حداکثر تراکم شبکه زهکشی و تراکم خطواره ها و رسوبات کواترنری و مراتع با شیب و ارتفاع کم از پتانسیل بالای آب زیرزمینی برخوردارند. در نهایت برای اعتبار سنجی نقشه ی بدست آمده پتانسیل آب زیرزمینی از اطلاعات سطح ایستابی 17 عدد چاه که در سطح دشت پراکنده هستند استفاده شد. درآخر، مقایسه نقشه نهایی با پراکندگی چاه های پیزومتری و سطح ایستابی آنها، دقت بالای روش مورد استفاده در این محدوده را نشان داد.
اکبر ولیان عبدالحمید دهواری
کیفیت و کمیت منابع آب جهت آشامیدن تحت تاثیر شرایط محیطی و انسانی متعددی قرار دارد. توزیع مکانی و زمانی کیفیت آب تا حد زیادی با ساختار منطقه در ارتباط بوده و بررسی چگونگی توزیع مقادیر متغیرها در چند سال پی در پی، روند تغییرات را روشن می سازد. در این تحقیق سعی بر آن است تا با بررسی دقیق نوسانات آب زیرزمینی از آن در جهت تعیین میزان کمیت و کیفیت آب زیرزمینی دشت موسیان استفاده نمود.برای انجام این تحقیق با جمع آوری آمار و اطلاعاتتعدادحلقه چاه های مورد نیاز در طول دوره آماری11 سالهو اطلاعات مربوط به محدوده مورد مطالعه از داده های عمق آب وعناصری مانندcl-و شاخص هایی چون ph،tdsو ec استفادهگردید.پس از تهیهداده های عمق و پارامترهای کیفی در ابتدا بازسازی روی آنها صورت گرفت و در مرحله بعد توسط روش های زمین آمار در طول دوره آبی سال های مورد بررسی، سطح ایستابی و پهنه بندی کیفی تخمین زده شد و سپس قسمت های مختلف آبخوان از نظر افت و تغییرات کیفی شامل عناصری مانندcl-و شاخص هایی چون ph،tdsو ec مورد بررسی قرار گرفت. روش های زمین آمار مورد استفاده در این مطالعه، کریجینگ معمولی ، کریجینگ ساده ، روش عکس فاصله و کوکریجینگ و زیرمدل های آنها کره ای، دایره ای، نماییمی-یاشند که در نهایت مناسب ترین روش درون یابی در دشت مذکور با استفاده از چهار روش ارزیابی صحت مانند تکنیک اعتبار سنجی حذفی که آماره های مختلفی همچون rmse ، mbe و mae را شامل می شود روش کوکریجینگ و مدل گوسین و کروی تشخیص داده شد.سپس با بررسی دوره آمار 11 ساله تراز آب زیرزمینی مشخص شد که آبخوان دشت در طول این سال-های آمار مورد بررسی به مقدار تقریبا 44/2 افت داشته و با مقایسه آن با تغییرات کیفی از رابطه نزدیک این دو عامل خبر داد. پهنه بندی کیفی آب زیرزمینی در این دشت بیانگر همبستگی بین این پارامترها، افزایش روند آن ها و کاهش کیفیت در آبخوان دشت موسیان در طول این ده سال می باشد.
فرزانه موسوی عبدالحمید دهواری
فرایند تبخیر یکی از مولفه های اصلی چرخه آب در طبیعت است که نقش اساسی در مطالعات کشاورزی، هیدرولوژیکی و هواشناسی، بهره برداری مخازن، طراحی سیستم های آبیاری و زهکشی، زمان بندی آبیاری و مدیریت منابع آب ایفا می کند. به دلیل تأثیر متقابل پارامترهای مختلف هواشناسی در محاسبه تبخیر، روابط غیر خطی برای تخمین مقدار آن وجود دارد که از دقّت بالایی برخوردار نیستند. شبکه عصبی مصنوعی و سیستم تطبیقی از جمله روش های نوین هستند که برای تخمین و پیش بینی پارامترها با استفاده از ارتباط ذاتی بین داده ها توسعه یافته است. لذا نظر به اهمیّت موضوع در این تحقیق سعی می شود با استفاده ازمدل شبکه عصبی مصنوعی و سامانه استنتاج تطبیقی عصبی- فازی میزان تبخیر روزانه ایستگاه هواشناسی موجود درشهرستان دهلران برآورد گردد. به این منظور از داده های روزانه دوره آماری20 ساله ثبت شده (از سال آبی74-1373تا 93-1392) در ایستگاه مورد مطالعه استفاده خواهد شد. برای دست یابی به بهترین برآورد توسط مدل های ذکر شده ترکیب های مختلف پارامترهای درجه حرارت هوا ، رطوبت نسبی ، سرعت باد ، ساعات آفتابی و سایر پارامترهای ثبت شده به عنوان ورودی به مدل و تبخیر روزانه به عنوان خروجی در مدلهای شبکه عصبی و استنتاج فازی در نظر گرفته خواهد شد. همچنین برای بررسی کارایی مدل های هوش مصنوعی نتایج بدست آمده از آنها با به کارگیری روشهای تجربی شناخته شده (پنمن و استیفنز- استوارت) و تبخیر حاصل از تشتک تبخیر مورد مقایسه قرار می گیرد. در نهایت با تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده از طریق روش های ef و mbe و rmseروش برتر در تخمین تبخیر روزانه از بین روش های تجربی و شبکه عصبی مصنوعی و سیستم تطبیقی معرفی خواهد شد.