نام پژوهشگر: قربانعلی کریم زاده قراملکی
فریباسادات مختاری مرتضی شجاری
: حرکت حبی یکی از مهم ترین مسائل عرفانی است که توسط ملاصدرا در حکمت متعالیه نیزمطرح شده است، ملاصدرا که در نظریات فلسفی خود از عرفان نیز بهره جسته است این مسئله را با بیانی فلسفی تبیین کرده است. حرکت حُبّی را می توان بنابر حدیث قدسی «کنت کنزاً مخفیاً »، جریان تجلّی ناشی از حُبّ ظهور و اظهار دانست که در همه اسمای الهی و همه ارکان عالم ساری است. باور به این نوع حرکت، مبتنی بر قبول «وحدتِ شخصی وجود» است که ابن عربی با کشف و شهود بدان رسید و ملاصدرا در مباحثِ علّت و معلول، آن را به زیور برهان آراست. بنابر «وحدت وجود» موضوع و غایتِ «حرکتِ حبّی»، حق تعالی است؛ زیرا غیر از حق، باطلِ محض است. با وجود این، تعبیرات مختلفی از غایتِ این حرکت در سیر نزولی و صعودی آن، بیان شده است: عشق و پیدایش انسان کامل دو تعبیر مشهور از غایت حرکت حبّی در سیر نزولی است؛ همچنان که «اتحاد» و «فنای عاشق در معشوق» به عنوانِ غایت این حرکت در سیر صعودی بیان شده است.پایان نام? حاضر پژوهشی است که درصدد بررسی حرکت حبی از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا و نتایج و غایت آن است که در پنج فصل ارائه می شود: کلیات و مقدمه، تعریف حرکت حبی، حرکت حبی و نسبت آن با وحدت وجود، نقش حرکت حبی در نظام هستی، و در نهایت غایت و نتایج حرکت حبی..
محمد معصومی عباس عباس زاده
چکیده: یکی از مسائلی که در مورد انبیا مطرح می شود، عصمت ایشان است.«عصمت» در لغت، به معانیِ «دفع کردن»، «نگاه داشتن»، و «وسیله نگاهداری» به کار رفته است که می توان آن ها را در واژه «بازداشتن» خلاصه نمود. این لفظ با مشتقاتش، سیزده بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ و از نظر ریشه لغوی، در قرآن نیز به همان سه معنای فوق به کار گرفته شده است. در اصطلاح نیز، «عصمت» عبارت است از: «مصونیت گروهی از بندگان صالح خدا از گناه و اشتباه». منشأ این مصونیت، لطف، توفیق، و تفضّلی از سوی خدای متعال نسبت به معصوم (ع) است که موجب می گردد وی از روی اختیار، و در عینِ قدرت داشتن بر انجام گناه، مرتکب معصیت و خطا نگردد. در حقیقت، علّتِ عصمتِ پیامبران، ملکه ای نفسانی از سنخ علم راسخ، در روح و جان ایشان می باشدکه بنابر نظر علامه در المیزان، واقعیت این علم چندان برای ما روشن نیست؛ زیرا از سنخ علم حضوری می باشد. عصمت انبیاء، گر چه با دلایل نقلی مختلف اثبات می شود، اما ظاهر بعضی از آیات قرآن کریم، در تضاد و تناقض با آن می باشد. آیاتی که به نحوی در بر دارنده واژه هایی همچون «غُفران، ضلالت، ذَنب، وِزر، و نِسیان» بوده، و یا به ظاهر، شامل تهدید ها و عتاب های الهی نسبت به پیامبران می باشند. با توجه به دلایل قطعیِ عقلی عصمت، این آیات، نیازمند تفسیر و تأویل هستند.
لیلا جعفری قربانعلی کریم زاده قراملکی
: مسئله شرّ یکی از مسائل بنیادی در نظام های الهیاتی، به ویژه در فلسف? اسلامی به شمار می آید. فلاسفه اسلامی، بحث شرّ را با تحلیل مفهومی آن آغاز می نمایند، در این تحلیل نشان می دهند که شرّ امر عدمی اعم از عدم ذات و یا عدم کمال ذات است. ملاصدرا و علامه طباطبائی ازجمله فلیسوفان اند که با تأکید بر اهمیت مسأله، تبیین جامع از ابعاد آن ارایه کرده اند و در بیشتر آثار فلسفی خود از نظریه نیستی انگاری شرّ دفاع و آن را برهانی دانسته اند. «نظام احسن» در دستگاه فلسفی ملاصدرا، به طور خاص، جایگاه ویژه ای دارد. ملاصدرا بر پایه نظام فلسفی خود جهان هستی را برآمده از نظام ربانی دانسته که دارای بهترین شکل ممکن می باشد. وی بر اساس مبانی فلسفی خود از جمله؛ اصالت وجود، تشکیک در وجود، نیست انگاری شرّ، مساوقت وجود با خیر، غلبه خیرات بر شرور... به مسأله شرّ پاسخ می گوید و قضا و قدر الهی را دو مرتبه از مراتب علم خداوند می داند. علامه طباطبایی از یک سو همانند ملا صدرا نظام حاکم بر هستی را استوارترین نظام دانسته و آن را مبرهن ساخته است و از سوی دیگر از نظریه نیست انگاری شرّ دفاع وآن را برهانی دانسته و از این طریق به ابعاد مسأله شرّ پاسخ گفته است.
مرتضی علوی زاده میلانی ناصر فروهی
مسئله ی علم یکی از صفات واجب تعالی و یکی از مهمترین مسائل فلسفی و کلامی است که در آثار تمامی فلاسفه و متکلمان جایگاه ویژه ای دارد. بعضی از فلاسفه و متکلمان به طور مطلق علم را از ذات واجب تعالی نفی می کنند، و برخی دیگر علم را برای ذات او اثبات می کنند لکن بین آنها اختلافاتی وجود دارد. برخی قائل شده اند واجب تعالی تنها عالم به ذات خود است و عالم به غیر نیست. اما بیشتر قائلند که واجب تعالی عالم به ذات خود و غیر است لکن این علم به غیر بر وجه کلی است. برخی دیگر علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می کنند. فخر رازی با توجه به دلیل تشخص، علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می نماید و در حل مشکل علم واجب تعالی به جزئیات یعنی جهل و تغیر، قائل است همانطور که حقیقت علم چیزی جز نسبت و اضافه بین عالم و معلوم نیست، علم واجب تعالی نیز نوعی نسبت و اضافه بین علم او و معلوم است. بنابراین با تغیر معلول تنها آن نسبت و اضافه تغییر می کند نه اصل ذات. ملاصدرا با توجه به قاعده ی بسیط الحقیقه علم واجب تعالی به جزئیات را تبیین می کند. او با اثبات بساطت واجب تعالی به کل اشیاء بودن او می رسد و با کل اشیاء بودن واجب تعالی هیچ چیزی از علم او پوشیده نخواهد بود.
مرتضی علوی زاده میلانی ناصر فروهی
مسئله ی علم یکی از صفات واجب تعالی و یکی از مهمترین مسائل فلسفی و کلامی است که در آثار تمامی فلاسفه و متکلمان جایگاه ویژه ای دارد. بعضی از فلاسفه و متکلمان به طور مطلق علم را از ذات واجب تعالی نفی می کنند، و برخی دیگر علم را برای ذات او اثبات می کنند لکن بین آنها اختلافاتی وجود دارد. برخی قائل شده اند واجب تعالی تنها عالم به ذات خود است و عالم به غیر نیست. اما بیشتر قائلند که واجب تعالی عالم به ذات خود و غیر است لکن این علم به غیر بر وجه کلی است. برخی دیگر علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می کنند. فخر رازی با توجه به دلیل تشخص، علم واجب تعالی به جزئیات را اثبات می نماید و در حل مشکل علم واجب تعالی به جزئیات یعنی جهل و تغیر، قائل است همانطور که حقیقت علم چیزی جز نسبت و اضافه بین عالم و معلوم نیست، علم واجب تعالی نیز نوعی نسبت و اضافه بین علم او و معلوم است. بنابراین با تغیر معلول تنها آن نسبت و اضافه تغییر می کند نه اصل ذات. ملاصدرا با توجه به قاعده ی بسیط الحقیقه علم واجب تعالی به جزئیات را تبیین می کند. او با اثبات بساطت واجب تعالی به کل اشیاء بودن او می رسد و با کل اشیاء بودن واجب تعالی هیچ چیزی از علم او پوشیده نخواهد بود.
الهام پاشایی قربانعلی کریم زاده قراملکی
مسأله فطرت یکی از مباحث مهم و بنیادی در فلسفه وکلام است. از این رو این نظریه را ام المسائل یا به تعبیر دیگر اصل مادر خوانده¬اند. بر اساس این نظریه انسان در متن آفرینش قبل از آنکه عوامل اجتماعی و روانی در او تاثیر بگذارد، یک سلسله اقتضاهای انسانی به حسب اصل فطرت در او هست که مشترک بین همه انسانهاست مانند: خداشناسی و حقیقت¬جویی و... و در اصطلاح، توان معرفتی انسان است که از جانب خدا در سرشت او نهاده شده است. در چند قرن اخیر به دلیل پیدایش مکتب های الحادی از یک سو و پیشرفت علم روانشناسی از سوی دیگر بحث فطرت وابعاد آن مورد توجه اندیشمندان و متألهین واقع شده است. مرحوم علامه طباطبایی، از جمله اندیشمندان اسلامی، نظریه فطرت را ساده ترین و روشنترین راه برای اثبات و موجه ساختن بسیاری از مسائل مهم و مبنایی مانند؛ مباحث خداشناسی، اخلاق، تربیت، دین شناسی، انسانشناسی و ... می داند. و بر این عقیده است: همه این مباحث در خاصیت و تاثیرگذاری خود وام دار مسأله فطرت است. از این رو این تحقیق با جهت گیری توصیفی و تحلیلی به بررسی ابعاد معرفتی نظریه فطرت از دیدگاه علامه طباطبایی میپردازد و برآیند آن ابتناء خداشناسی، دین¬شناسی، انسان¬شناسی، اخلاق¬ورزی انسان یه فطرت است و این مهمترین یافته این پژوهش است.
الناز قربانیان قراتپه حمید رضا سروریان
مفهوم سیاست در نگرش حکمت متعالیه ی ملاصدرا و امام خمینی(ره) پیوندی ناگسستنی و ارتباطی معنادار با مبانی هستی شناسی- از قبیل اصالت وجود، فقر وجودی ممکنات، وحدت شخصیه ی وجود، حرکت جوهری – و مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و ولی و امام شناسی آنان دارد. ملاصدرا و امام خمینی با اتفاق در مبانی فلسفی سیاست سعادت انسان در دنیا و آخرت را در گروِ تنظیم تمام ابعاد زندگی و از جمله زندگی اجتماعی بر اساس قانون الهی و به رهبری نبی و ولی یا فقهای جامع شرایط در دوران غیبت دانسته اند و هر نوع برنامه و سیاستی که خالی از شریعت خداوندی باشد را طاغوتی خوانده و به مانند جسد و کالبدی بی روح دانسته اند که جز خسران دنیوی و اخروی و خروج از درجه ی انسانیت به درجه ی بهیمیت سودی برای انسان ندارد،و تنها وجه افتراق میان ملاصدرا و امام خمینی در باب ملازمه ی سیاست و شریعت در اینست که ملاصدرا سیاست را امری می داند که در خدمت شریعت است ولیکن امام خمینی سیاست را برآمده از متن شریعت می داند.