نام پژوهشگر: محمد رحیم حاجی حاجیکلایی
سارا محمدعلی گل محمد رحیم حاجی حاجیکلایی
نئوسپورا کانینوم تک یاخته ای از شاخه آپی کمپلکسا و یک عامل مهم سقط در گاو است که موجب بروز خسارات اقتصادی قابل توجهی در تمام دنیا می شود. گاو میزبان واسط مهمی برای نئوسپورا کانینوم می باشد. در این مطالعه ابتدا با کل تاکی زوئیت نئوسپورا کانینوم، روش الایزای نقطه ای استاندارد شد و سپس تعداد 178 نمونه سرم گاو که با روش الایزای غیر مستقیم مورد بررسی قرار گرفته بودند با روش دات الایزا مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس آزمایشات الایزا بر روی 178 نمونه سرم گاو تعداد 95 (3/53%) رأس از گاوها از نظر آنتی بادی ضد نئوسپورا کانینوم مثبت و 83 (7/46%) رأس منفی بودند. آزمایش صورت گرفته بر روی 178 نمونه سرم گاو پس از طراحی روش الایزای نقطه ای نشان داد که 97 (4/54%) رأس گاو مثبت و 81 (6/45%) رأس منفی می باشند. بر اساس روش آماری آزمون کاپا دو روش مذکور دارای توافق مناسبی در تشخیص آلودگی بودند و در ضمن آزمون مک نمار نیز، دو روش فوق الذکر در تشخیص موارد مثبت بیماری تفاوت معنی داری را نشان ندادند(p> 0.05) . حساسیت و ویژگی نسبی الایزای نقطه ای نسبت به الایزای غیر مستقیم به ترتیب (63/92%) و (15/89%) بود. با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق روش الایزای نقطه ای یک روش مناسب در تشخیص نئوسپوروزیس در گاو پیشنهاد می شود.
مهدی رشنوادی محمد رحیم حاجی حاجیکلایی
اشکال در حرکات شیردان در گاوهای بالغی که دارای اختلالات شیردانی هستند یافته ای معمول است. امروزه اریترومایسین به عنوان موثرترین عامل پروکینتیک در گوساله های سالم و در گاوهای بالغی که دچار پیچ-خوردگی و یا جابه جایی شیردان به سمت چپ هستند، شناخته شده است. در مطالعه حاضر با توجه به ارتباط بین ساختار ماکرولیدها و اثرات پروکینتیکی آنها، اثر سه داروی اریترومایسین و اسپیرامایسین و تولاترومایسین بر تخلیه شیردان گوساله های شیرخوار سالم مورد ارزیابی قرار گرفت، که در آن 6 رأس گوساله نر هلشتاین– فریزین شیرخوار سالم انتخاب گردید و روی هر کدام از آنها چهار نوع درمان صورت گرفت: اسپیرامایسین،25 میلی گرم بر کیلوگرم؛عضلانی، تولاترومایسین، 2.5 میلی گرم بر کیلوگرم؛ زیرجلدی، نرمال سالین9 .0 درصد( کنترل منفی) ، 2 میلی لیتر؛عضلانی و اریترومایسین، 8.8 میلی گرم بر کیلوگرم( کنترل مثبت )؛ عضلانی. 30 دقیقه قبل از مصرف شیر، اولین خون گیری انجام شد( دقیقه30-) و بلافاصله داروی مورد نظر تزریق گردید. سپس دومین نمونه خون ( دقیقه صفر) اخذ شده و بلافاصله ، 2 لیتر شیر- حاوی 50 میلی گرم بر کیلوگرم استامینوفن- خورانده شد و در ادامه در فواصل زمانی مشخص خون گیری از ورید وداج انجام گرفت. جهت ارزیابی تخلیه شیردان از روش جذب استامینوفن استفاده شد. بر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد که زمان واقعی ماکزیمم و زمان مدل ماکزیمم در مورد دو داروی اسپیرامایسین و تولاترومایسین نسبت به گروه کنترل منفی دارای اختلاف معنی دار میباشد)0.05..(p< به عبارت بهتر اسپیرامایسین و تولاترومایسین سبب افزایش تخلیه شیردان نسبت به گروه کنترل منفی شدند
محمد کاظمی ورنامخواستی محمد رحیم حاجی حاجیکلایی
آفلاتوکسین های b1، b2، g1 و g2 بوسیله کپک های آسپرژیلوس فلاوس، آسپرژیلوس پارازیتیکوس، آسپرژیلوس نومیوس و جنس های مختلف کپک های پنی سیلین، ریزوپوس، موکور و استرپتومایسس تولید شده و باعث آلوده شدن گیاهان و محصولات گیاهی می شوند. آلودگی به آفلاتوکسین می تواند در انواع مختلف خوراک های دامی نظیر ذرت، سورگوم، جو، چاودار، برنج، کنجاله پنبه دانه و سایر محصولات فرعی آن ها ایجاد گردد. afb1 یکی از مهمترین عوامل شناخته شده ایجاد کننده سرطان های کبدی در انسان و سایر گونه های حیوانی است. در این بررسی مواد خوراکی مورد استفاده در گاوداری های شیری سنتی اهواز مورد بررسی قرارگرفت و میزان آلودگی به آفلاتوکسین b1 در 88 نمونه خوراک دام مصرفی شامل تفاله نیشکر، سبوس برنج، آرد گندم، مخلوط کنسانتره، کاه و علوفه سبز به وسیله کیت الیزا اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که از مجموع 88 نمونه مورد بررسی، میزان آفلاتوکسین b1 در پنج نمونه (68/5%)، بالاتر از حد مجاز µg/kg)10( می باشد. از این تعداد، سه نمونه مربوط به سبوس با مقدار 2/67، 2/27و6/49 ، یک نمونه مربوط به کنسانتره با 112 و یک نمونه مربوط به تفاله نیشکر با 53/15 میکروگرم در هر کیلوگرم آفلاتوکسین می بود.به طور کلی به نظر می رسد که در ناحیه اهواز میانگین آلودگی به آفلاتوکسین b1 در خوراک دام در فصل تابستان اندکی بیشتر از فصل زمستان می باشد. در فصل تابستان، کنسانتره و تفاله نیشکر عامل مهم آلودگی خوراک دام به آفلاتوکسین b1 است در حالیکه در فصل زمستان سبوس برنج عامل آلودگی محسوب می گردد. آموزش و ارائه توصیه های لازم به دامداران می تواند در حذف و یا کاهش آفلاتوکسینm1 در شیرهای تولیدی منطقه کمک نماید.
مجتبی غلامیان علی رضا البرزی
مطالعه حاضر طی بهمن تا اسفند 1392 و به منظور تعیین شیوع و شناسایی نوع آلودگی انگل های کرمی دستگاه گوارش اسب های استان خوزستان در ارتباط با فاکتورهای خطر مرتبط با آن انجام گردید. برای این منظور، در مجموع و بطور تصادفی از تعداد 183 راس اسب (66 راس نریان و 117 راس مادیان) از شهرهای رامهرمز، آبادان، اهواز، شوشتر، شوش و دزفول نمونه گیری مدفوع بعمل آمد. شمارش تعداد تخم در مدفوع انجام شد و تخم ها برای تعیین نوع نماتود موجود کشت گردید. برای آزمایش تخم کرم ها از روش شناورسازی و برای شناسایی لاروهای نماتودها از روش برمن استفاده شد. نتایج بررسی حاضر شیوع آلودگی به نماتود اسبان استان خوزستان را 1/30% نشان داد. در تمام نمونه های مورد بررسی تخم ترماتود و سستود مشاهد نگردید. از نماتودهای شناسایی شده، تعداد 4/22 درصد به پاراسکاریس اکوئوروم 3/10 درصد به استرونگل ها و 7/2 درصد توامان به پاراسکاریس اکوئوروم و استرونگل ها آلوده بودند. فراوانی آلودگی در نریان 33/3 درصد و در مادیان 2/28 درصد بود. فراوانی آلودگی در شهرهای رامهرمز، آبادان، اهواز، شوشتر، شوش و دزفول به ترتیب 7/16، 30، 1/23، 7/40، 3/31 و 7/38 درصد بود. در اسب های با سابقه مصرف داروی ضد انگل 9/25 درصد و در اسب هایی که سابقه مصرف داروی ضد انگل نداشتند 7/41 درصد آلوده بودند. تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که ارتباطی بین آلودگی انگل های کرمی دستگاه گوارش اسب های تحت مطالعه با جنس، سن و مناطق وجود ندارد ولی این اختلاف بین اسب های با سابقه مصرف داروی ضد انگل و آن هایی که سابقه مصرف داروی ضد انگل نداشتند معنی دار بود. در کشت مدفوع اسب های آلوده لاروهای مرحله سوم سیاتوستومم، پوتریوستومم ، تریودنتوفوروس و استرونژیلوس ولگاریس تشخیص داده شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که فراوانی آلودگی انگل های کرمی دستگاه گوارش در اسب های خوزستان بالا است و اقداماتی از قبیل افزایش بهداشت محل نگهداری اسب ها، مانیتورینگ آلودگی های انگلی و برنامه استفاده از داروهای ضد انگل نیاز می باشد تا باعث ارتقا سلامت و عملکرد اسب ها شود.