نام پژوهشگر: بهرام علی قنبری هاشم آبادی
لیلا جوانمیری سید علی کیمیایی
چکیده این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی رویکرد راه حل مدار بر کاهش افسردگی نوجوانان دختر انجام شد. افسردگی یکی از شایعترین بیماری های زمان ما به شمار می رود تا بدان جا که این بیماری را به سرماخوردگی روانی تعبیر کرده اند. نوجوانی نیز دورانی بسیار حساس و سرنوشت ساز در زندگی افراد می باشد و افسردگی در نوجوانی تا حد زیادی شایع است. بنابراین درمان این اختلال در سنین نوجوانی امری ضروری به شمار می رود. این پژوهش یک پژوهش شبه تجربی است که در آن از پیش آزمون و پس آزمون با گروه مداخله نما استفاده شده است. جامعه آماری، تمامی نوجوانان دختر افسرده شهرستان صحنه بودند که از آن میان 20 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش و مداخله نما قرار گرفتند. داده ها به کمک پرسشنامه افسردگی بک (bdi) پیش از شروع جلسات در مورد هر دو گروه جمع آوری شد. متغیر مستقل، درمان راه حل مدار بود که گروه آزمایش 8 ساعت (8 جلسه 1 ساعته) تحت مشاوره گروهی قرار گرفتند. در این مدت به منظور حذف اثر آزماینده، گروه مداخله نما تحت آموزش های نامربوط قرار داشت (آموزش مهارت های مطالعه). پس از پایان جلسات دوباره پرسشنامه bdi در مورد هر دو گروه اجرا شد و پس از یک ماه، آزمون پیگیری به عمل آمد و پرسشنامه bdi اجرا گردید. سپس با استفاده از آزمون t مستقل وکوواریانس، یافته های بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که مشاوره گروهی راه حل مدار در کاهش افسردگی نوجوانان دختر تأثیر دارد و در سطح 01/0 = ? معنی دار می باشد. همچنین نتایج آزمون پیگیری نشان دهنده پایداری اثر درمان می باشد. به بیان دیگر مشاوره گروهی راه حل مدار به صورت معنی داری موجب کاهش افسردگی نوجوانان دختر گردیده است. واژگان کلیدی: درمان راه حل مدار، افسردگی، نوجوانان
زهرا ودادیان بهرام علی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی گروه درمانی چند خانواده ای بر حل تعارض والدین و نوجوانان و کاهش مشکلات رفتاری فرزندان انجام شد. روش تحقیق از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و اندازه گیری مکرر بود. نمونه پژوهش، شامل 25 نوجوان دختر 14 - 15 ساله به همراه والدینشان بودند که بصورت داوطلب از میان دیگر نوجوانان مراجعه کننده به کلینیک های روانشناختی نواحی 4 و 6 آموزش و پرورش مشهد انتخاب شدند. در این پژوهش به منظور جمع آوری داده های اولیه از مصاحبه بالینی استفاده شد. جهت سنجش میزان تعارضات از مقیاس رتبه بندی والد کودک (pcrs )، برای ارزیابی مشکلات رفتاری نوجوانان از برگه خودسنجی نوجوان ( ysr) و برای برآورد سطح پرخاشگری نوجوانان از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری ( aq) استفاده شد. عملکرد خانواده ها نیز بوسیله پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده ( fad) مورد ارزیابی قرار گرفت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی lsd، برای مقایسه میانگین ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاکی از اثربخشی گروه درمانی در کاهش تعارضات میان والدین و فرزندان نوجوانشان بود(05/0>p). بهبود پاسخ دهی عاطفی در تعاملات درون خانوادگی آزمودنی ها نیز مشاهده شد اما با وجود مشاهده تفاوت میانگین گروه ها در سه مرحله آزمون (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) در مقیاس برونی سازی در پرسشنامه خود سنجی نوجوان، مقیاس پاسخدهی عاطفی در پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده و نمرات حاصل از پرسشنامه پرخاشگری، این تفاوت ها به لحاظ آماری معنادار نبودند(05/0<p). کلیدواژه ها: گروه درمانی چند خانواده ای، تعارض والد- نوجوان، مشکلات رفتاری، نوجوان
آسیه اسماعیل نیا سید علی کیمیایی
خانواده ، این واحد به ظاهر کوچک اجتماعی از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود . در واقع خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی حفظ سنت ، رسوم ، ارزشهای والا و مورد احترام ، شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط میان افراد و مهد پرورش فکر ، اندیشه ، اخلاق و تعالی روح انسانی به شمار آورد ( سیف، 1368) . خانواده ، اساسا کانون کمک ، تسکین ، التیام و شفا بخشی است ؛ کانونی که باید فشارهای روانی وارد شده بر اعضاء خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفائی آنها را هموار کند ( ثنایی ، 1375) . هر خانواده در ابتدا حداقل از دو نفر و تعاملات میان آن دو تشکیل می شود ، زن و مرد در زیر منظومه ی زناشوئی آینده خانواده خود را ترسیم می کنند .
اعظم هاشمیان مقدم حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
چکیده هدف پژوهش حاضر اندازه گیری میزان اثربخشی حساسیت زدایی منظم از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد(ای.ام.دی.آر) بر کاهش شدت افسردگی اساسی زنان و مقایسه آن با دارودرمانی می باشد. نمونه شامل 15 زن است که برای اولین بار تشخیص افسردگی اساسی گرفته و نیز برای اولین بار تحت درمان قرار می گرفتند. اعضای نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به لحاظ نرخ شدت افسردگی، سن و تحصیلات همتاسازی شده و در سه گروه شامل گروه تحت درمان با ای.ام.دی.آر ، دارودرمانی و گروه بدون درمان (کنترل) جای گرفتند. متغیر مستقل مداخله درمانی با دوسط دارودرمانی و درمان با ای.ام.دی.آر (که طی پنج جلسه نود دقیقه ای برای گروه درمانی به اجرا در آمد) بود. گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. پیش آزمونها قبل از شروع درمان آغاز شد. اجرای پس آزمونها بر روی گروههای آزمایشی و گروه کنترل در یک زمان و یک هفته بعد از اتمام مداخله های درمانی انجام پذیرفت. در راستای تایید احتمال اثربخشی بیشتر روش درمانی ای.ام.دی.آر نسبت به دارودرمانی در کاهش علائم و نرخ شدت افسردگی سه فرضیه اصلی و نه فرضیه فرعی مطرح گردید. طرح پژوهشی شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود و ابزار گردآوری اطلاعات و داده ها، پرسشنامه محقق ساخته جمعیت شناختی، سیاهه افسردگی بک، پرسشنامه اضطراب بک، مقیاس اعتماد به شناختواره مثبت و مقیاس برآشفتگی ذهنی بود. روشهای مورد استفاده جهت تجزیه و تحلیل آماری شامل تحلیل کوواریانس و تحلیل اندازه اثر بالینی بود. نتایج بدست آمده حاکی از این بود که روش درمانی ای.ام.دی.آر در مقایسه با گروه کنترل در کاهش نرخ شدت افسردگی، میزان اضطراب، میزان برآشفتگی ذهنی و افزایش اعتماد به شناختواره مثبت به لحاظ آماری تفاوت معناداری را نشان داد. دارودرمانی نیز در مقایسه با گروه کنترل و روش درمانی ای.ام.دی.آر فقط در دو متغیر اعتماد به شناختواره مثبت و میزان برآشفتگی ذهنی تفاوت معنادار نشان داد. به لحاظ بالینی اندازه اثر روش ای.ام.دی.آر و دارودرمانی در کاهش نرخ شدت افسردگی متوسط و تقریباً با هم برابر بود.
سید هاشم واعظ زاده بهرام علی قنبری هاشم آبادی
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی معنوی – مذهبی بر افزایش جهت گیری مذهبی درونی، افزایش مقابله مذهبی مثبت، کاهش افسردگی و اضطراب می باشد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری است. جامعه آماری این پژوهش مهاجرین افغانی مرد در مشهد بودند. بوسیله روش نمونه گیری دردسترس 20 آزمودنی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در9 جلسه به مدت 2ساعت در گروه درمانی معنوی – مذهبی شرکت کردند کردند و گروه کنترل بدون دریافت هیچ درمانی در لیست انتظار قرار گرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یکماهه با مقیاس های جهت گیری مذهبی آلپورت، مقابله مذهبی پارگامنت، افسردگی بک و اضطراب اشپیلبرگر مورد سنجش قرار گرفتند. یافته های این پژوهش با استفاده از نرم افزار spss و با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهد گروه درمانی معنوی – مذهبی در افزایش جهت گیری درونی مذهبی، در افزایش مقابله مذهبی مثبت، در کاهش افسردگی و کاهش اضطراب به شکل معنا داری اثر بخش بوده است.
الهام تاجی حسینعلی کوهستانی
هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش باورهای منطقی در پیش بینی سبک مدیریت تعارض مدیران دانشگاه های غیر انتفاعی مشهد می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران ارشد، معاونین و مدیران گروه دانشگاه های غیرانتفاعی که در دو سال اخیر در یکی از پست های ذکر شده مشغول به فعالیت بوده اند، می باشد. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری در دسترس، مدیران سه دانشگاه غیر انتفاعی سجاد، خیام و امام رضا به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گرد آوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز و پرسشنامه سبک های مدیریت تعارض رحیم استفاده شد. به منظور روایی سازی پرسشنامه ها از روایی محتوایی بهره گرفته شد. ضریب پایایی پرسشنامه باورهای غیر منطقی و سبک های مدیریت تعارض به ترتیب برابر 78/0 و 76/0 توسط محقق به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل داده ها، نشان داد که باورهای غیر منطقی توان پیش بینی سبک های مدیریت تعارض را دارند. نتایج فرضیه های پژوهش نیز بیانگر این مطلب بود که در بین سبک های مدیریت تعارض فقط سبک همکاری با تجربه مدیریتی رابطه مثبت و معناداری دارد و بین باورهای غیر منطقی و تجربه مدیریتی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بین سبک های مدیریت تعارض و مدرک تحصیلی (فوق لیسانس و دکترا) تفاوت معناداری وجود ندارد، فقط در استفاده از سبک رقابتی بین مدیرانی که مدرک کارشناسی ارشد و دکترا دارند تفاوت معناداری وجود دارد همچنین، اختلاف معناداری بین مدرک تحصیلی و باورهای غیر منطقی دیده نشد.
جمشید نسل شاملو بهرام علی قنبری هاشم آبادی
درمان افسردگی وکمک به بیماران افسرده با توجه به روند رو به افزایش افسردگی وپیامدهای زیان بار فردی، اجتماعی،خانوادگی، اقتصادی وروانشناختی آن اهمیت فراوانی دارد . هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه ی گروه درمانی مثبت¬¬¬¬¬ نگر و شناختی-¬ رفتاری بر کاهش افسردگی و افزایش امیدواری مراجعین افسرده بود. برای دستیابی به این هدف، نمونه ای از مراجعین افسرده مراجعه کننده به کلینیک های آستان قدس رضوی ودانشگاه فردوسی در شهر مشهد به شیوه ی هدفمند انتخاب و به شیوه ی تصادفی در دو گروه آزمایشی (12n1,n2=) و یک گروه کنترل (12n3=) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های افسردگی بک و امیدواری بود. گروه درمانی در 10 جلسه 90 دقیقه¬ای و به صورت هفته ای به دو شیوه ی مثبت نگر و شناختی -رفتاری برگزار شد. یافته ها نشان داد که کاهش افسردگی دردو گروه که مداخله مثبت نگر و شناختی -رفتاری دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل که مداخله ای دریافت نکرده بود معنادار بود. همچنین امیدواری دو گروه به طور معنادار افزایش یافته بود. از طرفی اثربخشی گروه درمانی مثبت نگر نسبت به گروه درمانی شناختی -رفتاری در افزایش امیدواری بیشتر بوده است.
انوش مهدیزاده نوقند بهرام علی قنبری هاشم آبادی
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی انسان گرایانه و گروه درمانی شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب فراگیر مبتلایان به اعتیاد انجام شد. روش اجرا: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه شامل 36 نفر از مردان مبتلا به اعتیاد مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد منطقه 9 شهر مشهد بود که 12 نفر در گروه درمانی وجودی انسان گرایانه، 12 نفر در گروه درمانی شناختی رفتاری و 12 نفر در گروه گواه گمارش شدند. اعضای گروه وجودی انسان گرایانه تعداد 12 جلسه درمان گروهی به شیوه وجودی انسان گرایانه و اعضای گروه شناختی- رفتاری تعداد 12 جلسه درمان گروهی به شیوه شناختی- رفتاری را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. قبل و بعد از اجرای مداخله پرسشنامه حالت صفت اضطراب (stai) اشپیل برگر توسط گروه نمونه تکمیل شدند. نتایج: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس آزمون، نمره اضطراب فراگیر آزمودنی های گروه وجودی انسان گرایانه نسبت به آزمودنی های گروه گواه، کاهش معناداری داشته است. همچنین نمره اضطراب فراگیر آزمودنی های گروه شناختی رفتاری نسبت به آزمودنی های گروه گواه، کاهش معناداری داشته است، اما نمره اضطراب فراگیر آزمودنی های گروه وجودی انسان گرایانه و آزمودنی های گروه شناختی رفتاری، تفاوت معناداری نداشته است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش موید این مهم است که گروه درمانی وجودی انسان گرایانه و گروه درمانی شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب فراگیر مردان وابسته به مواد موثر است، اما بین اثربخشی گروه درمانی وجودی انسان گرایانه و شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب فراگیر مردان وابسته به مواد، تفاوتی وجود ندارد.
معصومه محمدی بهرام علی قنبری هاشم آبادی
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی دو گروه درمانی با رویکرد معنادرمانی و امیددرمانی بر احساس غربت و حیطه های نگرانی دانش آموزان خوابگاهی انجام شده است. تعداد 30 نفر از دانش آموزان پسر دبیرستان شبانه روزی باهنر شهرستان شاهرود، بخش میامی به روش نمونه گیری تصادفی در سه گروه آزمایشی اول (معنا درمانی)، گروه آزمایشی دوم (امیددرمانی) و گروه کنترل قرار گرفتند. قبل از آغاز گروه همه اعضا به دو پرسشنامه احساس غربت و حیطه های نگرانی پاسخ دادند. سپس اعضای گروه های آزمایشی هر یک در 8 جلسه 2 ساعته درمان (2 بار در هفته) شرکت کردند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضرنشان داد بین دو گروه (معنادرمانی و امیددرمانی) در پس آزمون احساس غربت تفاوت معنی داری وجود ندارد. به علاوه بین دو گروه (معنادرمانی و امیددرمانی) در پس آزمون حیطه های نگرانی نیز تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتیجه گیری: معنادرمانی و امیددرمانی هر دو بر کاهش احساس غربت و حیطه های نگرانی اثربخش می باشند، ولی بین این دو روش در میزان اثربخشی تفاوتی وجود ندارد.