نام پژوهشگر: محمد طالعی
محمد مهدی خوش گفتار محمد طالعی
با توجه به گرایش شدید به سمت تمرکز جمعیت در مناطق شهری در کشورهای در حال توسعه، رشد سریع شهرها نیازمند مدیریت و برنامه ریزی مناسب و صحیح جهت اجتناب از تأثیرات مخرب زیست محیطی و اجتماعی- اقتصادی آن می باشد. در این زمینه، طراحان و برنامه ریزان شهری جهت اخذ سیاست های مدیریتی و برنامه ریزی موثر، نیازمند اطلاعات مکانی و زمانی مرتبط با الگو و میزان رشد، جهت درک بهتر فرایند رشد شهری و تأثیرات آن، می باشند. تلفیق سامانه های اطلاعات مکانی و سنجش از دور، ابزار موثری را جهت جمع آوری و آنالیز اطلاعات زمانی- مکانی فراهم می سازد. شهر تهران به عنوان پایتخت کشور ایران، رشد سریعی در دو دهه اخیر داشته است و این پایان نامه به منظور درک دینامیک های رشد این کلان شهر، ضمن بررسی و مدلسازی توسعه شهری در دو دهه گذشته، به پیش بینی توسعه شهر تهران در آینده می پردازد تا پایه و اساسی برای مدیریت شهری مهیا نماید. در این پایان نامه، مدل شبیه سازی و پیش بینی رشد شهری ca-markov بکار برده شد، که این مدل با استفاده از داده های تاریخی بدست آمده از مجموعه های زمانی تصاویر ماهواره ای لندست مربوط به سال های 1988، 2000 و 2006، کالیبره شد. با توجه به بررسی تصاویر طبقه بندی شده ماهواره ای، تهران بین سال های 1988 تا 2006 حدود 14/9% رشد شهری را تجربه کرده است. موفقیت کلی مدل در شبیه سازی، برای نقشه کاربری زمین شبیه سازی شده سال 2006، 28/76% برآورد گردید که از مقایسه نقشه بدست آمده از شبیه سازی و نقشه واقعی بدست آمده است. آنالیزهای آماری صورت گرفته مشخص کردند در حالیکه کاربری های ساخته شده و کشاورزی نسبتاً خوب شبیه سازی شده اند، کلاس های جنگل و بایر به سبب فقدان داده های مکانی ورودی بطور ضعیف شبیه سازی گردیده اند. براساس سناریوی کالیبراسیون سال 2006، مدل ca-markov، رشد شهری و تغییرات پوشش/کاربری زمین را تا سال 2016 شبیه سازی کرد، که نتایج بدست آمده حاکی از کاهش در مناطق زمین های بایر و افزایش در مناطق ساخته شده و جنگلی واقع در منطقه مورد مطالعه طی 10 سال آینده می باشد. شبیه سازی های پوشش/کاربری زمین در آینده تا سال 2016 نشان داد که اگر گرایش و روند موجود رشد شهری رایج بدون تدوین سیاست های توسعه ای پایدار ادامه یابد، منجر به کاهش فضاهای کشاورزی و اختصاص فضای محدود موجود به کاربری های ساخته شده شهری خواهد شد. نتایج تحقیق بیانگر کارایی بالای مدل تلفیقی ca-markov جهت پایش روند توسعه شهر در سال های گذشته و پیش بینی رشد شهری برای سال های آتی براساس الگوی رشد سال های گذشته می باشد. همچنین کاربرد یک روش تصمیم گیری چند معیاره به منظور لحاظ نمودن پارامترهای توسعه و رشد شهری از دیگر ویژگی های این پایان نامه می باشد.
آتنا حقیقت طلب محمد طالعی
آشکارسازی تخریب در سطح راه و ارزیابی درجه تخریب یک امر ضروری در عملیات های نجات پس از وقوع زلزله می باشد. در این مطالعه، یک روش جدید به منظور استخراج و ارزیابی تخریب راه ها در مناطق شهری با استفاده از نقشه ی برداری قبل از زلزله و تصاویر ماهواره quichbird قبل و بعد از زلزله پیشنهاد شده است. در حالت کلی، وقوع زلزله، شبکه راه های شهری را دچار اختلال می کند و در نتیجه فعالیت های اورژانسی مانند عملیات های نجات و بازسازی دچار وقفه می شوند. بنابراین شناسایی تخریب بعد از زلزله در شبکه راه های شهری یک امر کاملاً ضروری است. به عبارت دیگر، نه تنها شناسایی تخریب یک نیاز است، بلکه باید الگوریتم های مناسبی برای ارزیابی تخریب به منظور کمک رسانی به سرویس های اورژانسی نیز پیشنهاد و طراحی شوند. در این مطالعه، اولین هدف شناسایی تخریب است که سپس با یک روش چیشنهادی به منظور ارزیابی درجه تخریب راه ها دنبال می شود. روش پیشنهادی در این مطالعه شامل دو مرحله اساسی و مهم می شو؛ 1) شناسایی تخریب و 2) ارزیابی درجه تخریب شبکه راه ها. ابتدا چندین توصیفگر بافتی از تصاویر استخراج شده و یک الگوریتم ژنتیک به منظور یافتن بهترین توصیفگر بافت به کار گرفته شده است و سپس یک الگوریتم طبقه بندی نظارت شده به تصاویر توصیفگرهای بافت بهینه به منظور شناسایی تخریب اعمال شد. و در نهایت، یک سیستم تصمیم گیری فازی برای ارزیابی درجه تخریب راه پیشنهاد شد. روش پیشنهادی بر روی تصاویر ماهواره quickbird تست شد و در مرحله شناسایی تخریب، نتایج نشان دهنده ی دقت کلی 75% و کاپای 0.67 می باشند و در مرحله ارزیابی درجه تخریب، 90% راه ها به درستی برچسب گذاری شدند. نتایج حاصله نشان دهنده دقت و کارایی روش پیشنهادی است.
معصومه عسگری محمد طالعی
معمولا کمبود عنصر یا عناصر غذائی مورد نیاز گیاهان در خاک به صورت کود اضافه می گردد. توزیع کود و تزریق مواد مغذی به خاک در کشاورزی سنتی به طور صحیح انجام نمی شود و در نتیجه کمبود این مواد تنش هایی را در گیاه به وجود می آورد. برای رسیدن به محصول با کیفیت برتر و تولید بیشتر و اعمال مدیریت صحیح در امر کشاورزی، داشتن اطلاعات در مورد توزیع مکانی میزان مواد آلی و معدنی موجود در خاک و در نتیجه شناختن کیفیت خاک برای استفاده بهینه از زمین های کشاورزی الزامی به نظر می رسد. میزان کود مورد نیاز در خاک های کشاورزی بسته به نوع کشت متفاوت است. داشتن اطلاعات دقیق و بهنگام در رابطه با کود زمین می تواند در بالا بردن بهره زمین های کشاورزی مفید باشد. استفاده از کارشناسان و آزمایشگاهها برای اندازه گیری میزان کود می تواند بسیار پرهزینه و وقت گیر باشد. فن آوری سنجش از دور که براساس رفتار طیفی مواد عمل می کند، می تواند اطلاعات قابل قبولی را در مقیاسی بسیار وسیع تولید نماید. برای اینکار باید رفتار طیفی مواد افزودنی به خاک و همچنین رفتار طیفی خاک های کشاورزی مورد استفاده، شناسایی شود. هدف از این پژوهش، تولید الگوریتمی با استفاده از رفتار طیفی خاک ها برای تعیین نسبی محتوای کود در خاک های کشاورزی است. بدیهی است که تعیین مطلق این مقادیر منوط به استفاده از داده های زمینی و انجام طیف سنجی و در صورت نیاز اخذ تصاویر همزمان ماهواره ای می باشد. البته سفارش این تصاویر و انجام عملیات میدانی، مستلزم صرف هزینه و زمان زیادی است. بنابراین در این پژوهش، برای اینکه بتوان بر روی نتایج حاصل از اعمال الگوریتم ارائه شده کنترل و نظارتی دقیق داشت، از شبیه سازی داده های ابرطیفی استفاده گردید. بر طبق مطالعات انجام شده، محدوده فروسرخ نزدیک برای تشخیص مواد آلی یا کربن آلی و نیتروژن کلی نتایج موفقیت آمیزی را نشان داده است. در این پژوهش با استفاده از رفتار طیفی (در محدوده 2500-1000 نانومتر) مواد مغذی موجود در کودهای شیمیایی همچون نیترات آمونیوم، سولفات آمونیوم، نیترات پتاسیم، سوپر فسفات سه گانه، npk و همچنین طیف خاک های مساعد کشاورزی مانند خاک لوم ماسه ای، داده هایی شبیه سازی گردید. سپس سپس میزان مواد موجود در این نمونه ها توسط مدل تطبیق طیفی (spectral matching)مورد ارزیابی قرار گرفت. ارزیابی مدل حکایت از همبستگی بالای 90درصد بین میزان واقعی مواد موجود درخاک و میزان برآورد شده دارد که در شرایط موجود بسیار ارزشمند است. مدل بر روی داده های تصویر هایپریون (hyperion) اخذ شده از یک منطقه کشاورزی برای برآورد میزان کودهای موجود نیز اعمال گردید. در این پژوهش عدم قطعیت ها و عوامل تأثیرگذار بر روی نتایج مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
سید مجتبی شهابی محمد طالعی
بافت های غیراستاندارد و نابسامان شهری عموما به چهار گروه مجزا تقسیم می شوند که شامل 1)بافت تاریخی، 2) بافت قدیمی، 3) سکونت گاههای خودرو حاشیه ای و 4) بافت های فرسوده است. مدیریت بافت های فرسوده، یکی از دغدغه های اصلی در بحث مدیریت بحران های شهری خصوصا در کلان شهرهاست و دلیل این امر، آسیب پذیری بالای اینگونه بافت ها در برابر زلزله می باشد. وجود معابر با عرض کمتر از 6متر، ریزدانگی قطعات، عمر بالای ابنیه و بهره مندی پائین خدماتی از ویژگی های بارز این بلوک ها می باشد. به دلیل گستردگی، پراکندگی و گوناگونی این گونه سکونت گاهها، استفاده از روش های مستقیم میدانی مانند نقشه برداری زمینی، فرآیندی پر هزینه و زمانبر است، لذا استفاده از سنجش از دور در استخراج برخی پارامترهای مفید در زمینه شناسایی بافت های فرسوده، امری اجتناب ناپذیر است. بررسی عرض معابر با استفاده از تصاویر سنجش از دور، نیازمند استفاده از تصاویر و الگوریتم هایی در استخراج راه است که بهترین نتیجه را در مناطق پیچیده شهری بهمراه داشته باشد. سنجنده های رقومی با قدرت تفکیک مکانی بالا مانند ikonos, orbview, geoeye و quickbirdابزاری راهبردی در این زمینه می باشند. به منظور استخراج معابر با عرض بیش از 6متر، با استفاده از روش طبقه بندی درختی، ابتدا سطوح پوشیده با آسفالت از تصویر استخراج شده است. در ادامه با استفاده از روش های پردازش تصویر، معابر از پشت بام ها با پوشش آسفالت جداسازی می شوند. در بحث دانه بندی، به دلیل عدم امکان تعیین دقیق مساحت قطعات از تصویر موجود، با استفاده از الگوریتم های قطعه بندی، بافت و طبقه بندی، تراکم نواحی مورد بررسی قرار می گیرد. بر این اساس، بافت های شهری دارای همجنسی پائین که از تعداد زیادی قطعه تشکیل شده باشند و گوناگونی کاربری زمین در آنها بالا باشد، بافت های ریزدانه می باشند. در ادامه، با تلفیق اطلاعات استخراج شده از تصاویر و لایه های اطلاعاتی موجود در سامانه اطلاعات مکانی از قبیل عمر بنا و مقاومت در برابر زلزله، با استفاده از یک تحلیل تصمیم گیری چند معیاره در محیط سامانه اطلاعات مکانی، بافت های فرسوده شهری استخراج می شوند. با استفاده از این اطلاعات می توان یک چارچوب طراحی شهری در جهت بهسازی، بازسازی یا نوسازی بافت ارائه گردد. محله باغ شاطر تهران در ناحیه 3 منطقه یک تهران و مابین رودخانه گلابدره و دربند قرار دارد ، که مرز شمالی آن به کوهستان ختم می شود و از جنوب به خیابان دربند منتهی می شود، به عنوان ناحیه مطالعاتی انتخاب گردیده.
پیمان ملک پور محمد طالعی
درجه حرارت سطح زمین یک فاکتور مهم در مطالعات تغییرات جهانی، تخمین مقادیر تابشی ، مطالعات تعادل گرمایی و بعنوان یک ابزار کنترلی برای مدلهای آب و هوایی است. اثرات توسعه شهری، اساساً بعلت دگرگونی و تغییرات در سطوح طبیعی منجر به افزایش درجه حرارت سطح زمین در مناطق شهری می گردد. این تحقیق، به بررسی و ارزیابی قابلیت داده های ماهواره ای چندطیفی در بازیابی پارامترهای بیوفیزیکی به منظور تخمین درجه حرارت سطح زمین می پردازد. علاوه بر این، در این تحقیق، ارتباط اثرات ناشی از توسعه شهری و همچنین تغییرات انواع پوشش- کاربری زمین و تراکم پوشش گیاهی بر روی درجه حرارت سطح زمین در شهر تهران (منطقه مورد مطالعه) بررسی و آنالیز می گردد. داده های ماهواره ای چندزمانه سنجنده های landsat-7 etm+ و aster برای رسیدن به این هدف استفاده شدند. طبقه-بندی نظارت شده با بکارگیری الگوریتم بیشترین شباهت بر روی باندهای اصلی و مولفه های mnf تصاویر مورد استفاده انجام شد. نتایج نشان داد که طبقه بندی با مولفه های mnf تولید دقت های بهتری در مقایسه با طبقه بندی از طریق باندهای اصلی می نماید. مقادیر گسیلمندی و درجه حرارت سطح زمین با بکارگیری روش sebal بر روی داده ماهواره ای etm+ و روش tes بر روی داده های ماهواره ای aster تخمین زده شد. مقادیر درجه حرارت سطح زمین بدست آمده از ماهواره، نتایج قابل قبولی را در مقایسه با مقادیر اندازه گیری شده ایستگاههای سینوپتیکی هواشناسی نشان داد. مقادیر تراکم پوشش گیاهی از طریق شاخص های ndvi و fvc بدست آمدند، مقادیر fvc با استفاده از مدل جداسازی طیفی خطی برآورد شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که در سطح شهر، پوشش- کاربری زمین دارای تأثیر زیادی بر رژیم های درجه حرارت سطح می باشد و درجه حرارت سطح بالا عمدتاً بعلت وجود مقدار کم پوشش گیاهی می باشد. همچنین مشخص گردید که می توان از تصاویر ماهواره ای در برآورد اثرات توسعه شهری بر فاکتورهای محیط زیستی (از جمله درجه حرارت سطح زمین) استفاده کرد.
عبدالمطلب رستگار محمد طالعی
چکیده در مسئله مسیریابی خطوط انتقال برق عوامل و معیارهای متعددی درگیر هستند که اغلب بایکدیگر ناسازگار می باشند و برای گروه های تصمیم گیر در این زمینه مشکلاتی ایجاد میکنند و اغلب فرآیند مسیریابی به تاخیر میافتد. بهره گیری از روش های نوین برای بهینه سازی فرآیند مسیریابی خطوط انتقال برق می تواند منجر به حل بسیاری از مسائل پیچیده ای بشود که تصمیم با آن مواجه هستند. برای حل اینچنین مسائلی راهکارهای متعددی وجود دارد که در قالب روش های تصمیم گیری چند معیاره (mcdm) بیان میشوند که خود به دو دسته عمده 1- روشهای تصمیم گیری چند مشخصه ای (madm) و 2- روش های تصمیم گیری چند هدفه (modm) تقسیم میشوند. با توجه به اینکه در دسته اول، تصمیمگیری بر روی تعداد محدودی جواب موجود انجام میگیرد هدف این تحقیق نمیباشد زیرا ما قصد داریم به طراحی و تولید مسیرهای بهینه از میان تعداد نامحدودی از مسیرهای موجود در فضای جستجو بپرداریم. به همین خاطر از روش های تصمیم گیری چند هدفه استفاده می کنیم. در این روش معیارها در قالب توابع هدف معرفی میشوند و به صورت ضمنی به حل آنها پرداخته می شود و گزینه های بهینه متعددی که بتواند توابع هدف را ارضا نمایند تولید میشود. روش های حل متعددی برای موضوع وجود دارد. روش های حل کلاسیک به دلیل مشکلات زیادی که دارند مثلا در هر اجرا با یک جواب کار میکنند و اغلب به جواب های زیر بهینه همگرا می شوند امروزه محبوبیت خود را از دست داده اند. در مقابل روش های حل تکاملی به دلیل کارایی بالا و اینکه در هر اجرا جواب های متعددی تولید می کنند و پیاده سازی آنها راحتتر است مورد توجه قرار گرفته اند. الگوریتم های تکاملی چند هدفه را می توان با توجه به گستردگی عوامل درگیر در مسیریابی خطوط انتقال برق به عنوان ابزاری مناسب در این زمینه در نظر گرفت. در این پایان نامه برای اولین بار از الگوریتم تکاملی چندهدفه nsga-ii که یکی از محبوبترین و کاراترین روش های حل ژنتیکی مسائل چند هدفه میباشد، استفاده شد و با ارائه عملگرهای ژنتیکی مناسب به مسیریابی بهینه خط انتقال برق پرداخته شد. سه تابع هدف به منظور تولید مسیر هایی با ویژگی های 1-کمترین هزینه اقتصادی 2- کمترین تاثیرات سوء زیست محیطی و اجتماعی و 3- کمترین فاصله از راه های دسترسی و خطوط انتقال برق موجود، طراحی گردید. مدل توسعه داده شده برای مسیریابی بهینه بین دو پست 400 کیلوولت ناریوران (شهر آمل) و حسن کیف (شهرکلاردشت) در برق منطقهای مازندران و گلستان اجرا شد. نتایج بررسی ها حاکی از آن بود که روش بکار گرفته شده قادر به طراحی و یافتن جواب های بهینه می باشد. نتایج حاصل از آن در این پایان نامه ارائه شده است.
فرزاد آقاکریم علمدارا محمد طالعی
امروزه، به اشتراک گذاری داده های مکانی میان سازمان های مختلف به عنوان یک فاکتور اساسی در توسعه پایدار مورد توجه قرار گرفته است. افزایش حجم داده های رقومی و سهولت دسترسی به آنها از طریق وب، بازخوانی، تلفیق و به اشتراک گذاری آنها را با مشکل مواجه نموده است. فراهم کنندگان داده های مکانی از جوامع اطلاعاتی مختلف و با درک متفاوت از جهان پیرامون می باشند. بنابراین، این داده ها اصولاً ناهمگون بوده و در منابع داده مختلفی توزیع یافته اند. از آنجایی که اخذ داده های مکانی بسیار پرهزینه می باشد، توسعه مکانیسم هایی برای استفاده مجدد و به اشتراک گذاری اطلاعات مکانی به منظور کاهش این هزینه ها ضروری می باشد. همچنین مشتری مداری و شخصی سازی منابع داده از اهمیت ویژه ای در استفاده چندمنظوره و انعطاف پذیر از داده ها و مهیا نمودن داده های مرتبط با نیاز کاربران برخوردار است. همانندی یکی از ساخت های اصلی در نحوه سازماندهی و پردازش اطلاعات توسط انسان می باشد. سیستم های بازخوانی، از سنجش همانندی به منظور تعیین میزان مرتبط بودن استفاده می کنند. تنها یک سیستم بازخوانی که نتایج سازگار با نحوه سنجش همانندی در انسان ارائه می نماید، قادر خواهد بود به طور موفق کاربران را پشتیبانی نماید. داده های مکانی عارضه های مکانی در دنیای واقعی را با استفاده از گستردگی مکانی و موقعیت آنها توصیف می نمایند. بدین منظور استفاده از خصیصه ها به منظور اخذ معانی نهان در داده های مکانی ضروری می باشد، زیرا می توانند جنبه های کیفی مکانی نظیر شکل را توصیف نمایند. روابط مکانی نیز نقش اساسی در توصیف معنایی ایفا می نمایند؛ تمامی عارضه های مکانی دارای یک موقعیت بر روی زمین بوده و بنابراین هر زوج عارضه مکانی دارای یک رابطه مکانی نسبت به یکدیگر می باشند. این روابط مکانی می توانند در سطح کلاس جنرالیزه گردند: به عنوان مثال به دلیل وابستگی تابعی، تمامی نمونه های نوع عارضه خط لوله در مجاورت نمونه های نوع عارضه حریم قرار گرفته اند. بنابراین می توان گفت نوع عارضه خط لوله دارای رابطه مجاورت با نوع عارضه حریم می باشد. تنها مدل های توصیف دانش که خصیصه ها و روابط را در نظر می گیرند، می توانند این ویژگی های بخصوص داده های مکانی را مدل نمایند. این پایان نامه روش های موجود سنجش همانندی معنایی را که شامل پنج نوع مدل ژئومتریک، مدل مشخصه، مدل شبکه، مدل همترازیابی و مدل ترانسفورماسیون می باشد را مورد بررسی قرار داده است و نقاط ضعف و قوت هریک از این مدل ها را در ارتباط با بازخوانی اطلاعات معنایی از داده های مکانی تحلیل می نماید. تئوری های همانندی معنایی موجود از مدل توصیفی و زبان توصیف مختص خود به منظور توصیف کلاسها استفاده می نمایند. درصورتیکه اغلب هستی شناسی های مکانی با استفاده از انواع مختلف منطق توصیفی، توصیف معنایی گردیده اند. بنابراین برای حجم عظیمی از هستیشناسیهای موجود استفاده از این مدلهای سنجش همانندی امکان پذیر نیست. از سوی دیگر مدل های موجود سنجش همانندی معنایی از روابط مکانی به عنوان ویژگی اصلی توصیف کننده دادههای مکانی پشتیبانی نمیکنند. این پایان نامه یک مدل تلفیقی سنجش همانندی معنایی (simhm) را به عنوان مدل محاسباتی سنجش همانندی معنایی پیشنهاد می نماید. این مدل که از هستی شناسی توصیف معنایی شده با منطق توصیفی به عنوان مدل توصیفی خود استفاده می نماید، با ترکیب دو روش موجود سنجش همانندی، همانندی معنایی را میان کلاس های هستی شناسی و کلاس جستجوی کاربر محاسبه می نماید. simhm مدل مشخصه را به منظور بیان خصیصه ها و مدل شبکه را به جهت بیان روابط (مکانی) تلفیق می نماید. این پایان نامه با انتخاب سیستم بازخوانی اطلاعات شرکت انتقال گاز ایران به عنوان مطالعه موردی، کارآیی مدل simhm را ارزیابی نموده و پارامتر های دقت و فراخوانی را در مدل simhm با مدل های موجود سنجش همانندی معنایی مقایسه می نماید. مقادیر پارامترهای دقت و فراخوانی محاسبه شده بیانگر بهبود همانندی معنایی سنجش شده تا حد زیادی می باشد.
محمد پرجگر جهرمی محمد طالعی
استفاده از اطلاعات حاصل از سنجش سنسورها و شبکه سنسورهایی نظیر سنسورهای بکار رفته در سیستم mobile mapping و شبکه سنسورهای آب وهوا شناسی ، بصورت برخط از اهمیت ویژه ای در مدیریت و پایش محیط برخوردار می باشد. دسترسی به این اطلاعات با استفاده از فناوری های روز، نقشی کلیدی در تصمیم گیری مدیران بخش های مختلف همچون مدیریت راه ایفا می کند .اما اطلاعات حاصل از سنجش سنسورها وابسته به مشخصات مکانی و زمانی خود می باشند که از یک طرف این اطلاعات دارای مدل ها و فرمت های خاص خود بوده که در اکثر موارد وابسته به سکو و زبان برنامه نویسی خاص خود می باشند یا به عبارتی تعامل پذیری نحوی بین آنها وجود ندارد و از طرف دیگر هیچ ارتباط معنایی بین مفاهیم سنسور و مشخصات آن وجود ندارد یا به عبارت دیگر تعامل پذیری معنایی برای این نوع اطلاعات وجود ندارد. همچنین با افزایش تعداد سنسورها حجم اطلاعات حاصل از سنجش آنها نیز افزایش می یابد که قابلیت اطمینان به سیستم مدیریت این اطلاعات را کاهش می دهد. امروزه سازمان های نظیر ogc و w3c به صورت جداگانه راه حل هایی برای حل مشکلات تعامل پذیری نحوی و معنایی ارانه داده اند. مثلا سازمان ogc استانداردهای مختلفی در زمینه مدیریت و به اشتراک گذاری این اطلاعات برای حل مشکل تعامل پذیری نحوی ارانه داده است. یا سازمان w3c با ارانه استاندارد هایی سعی بر حل مشکلات تعامل پذیری معنایی نموده است. اما باید راه حلی برای حل همزمان مشکل تعامل پذیری نحوی و معنایی یافت یا به عبارتی دیگر سیستمی طراحی نمود تا با پیاده سازی آن، اولا بازیابی، به اشتراک گذاری و مدیریت این اطلاعات مستقل از سخت افزار و نرم افزار بوده و ثانیا با ارانه روابط معنایی بین سنسور و مشخصات پدیده سنجش شده بتوان داده های مکانی بر اساس این روابط بازیابی نمود. همچنین باید راه حلی ارانه داد که با افزایش تعداد سنسورها و داده های حاصل از سنجش آنها، قابلیت اعتماد به سیستم کاهش نیابد. بنابراین در این تحقیق سعی می شود با استفاده از استانداردهای ارانه شده توسط ogc و w3c یک محیط وب مبنا تحت عنوان سنسور وب معنایی طراحی و پیاده سازی گردد که از معماری سرویس گرا و معماری چندلایه جهت حل مشکلات تعامل پذیری نحوی و از قابلیت وب معنایی نظیر jena برای حل مشکلات تعامل پذیری معنایی و از معماری p2p برای مدیریت حجم وسیع اطلاعات برای حل مشکل مقیاس پذیری استفاده می نماید. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، پیاده سازی سنسور وب مبتنی بر استاندارد ogc و بهبود و توسعه آن توسط قابلیت های وب معنایی، موجب دسترسی به داده های حاصل از سنجش سنسورهای mobile mapping و دیگر شبکه سنسورها در روشی استاندارد بر روی اینترنت می گردد و افزون بر اینکه تعامل پذیری نحوی را محقق می سازد با تعریف ارتباطات معنایی مجموعه از سنسورها که در یک محدوده مکانی قرار دارند، امکان جستجوی معنایی این مجموعه سنسورها را نیز فراهم می آورد.
حمیدرضا دشتی محمد طالعی
راهکارهای زیادی برای ایجاد تعامل پذیری سیستم های نرم افزاری مطرح شده است. معماری سرویس گرا و فناوری وب سرویس یکی از این راهکارها است. استفاده از این رویکرد باعث می شود، تولید سیستم های نرم-افزاری جدید با سرعت بیشتری انجام شود. وب سرویس ها را باید عینیت بخش معماری سرویس گرا دانست. با توسعه و پیشرفت سریع فناوری وب سرویس در چند سال اخیر چندین چارچوب و زبان مخصوص ترکیب وب سرویس ها توسعه داده شده است، بنابراین منطقی است که برای ترکیب وب سرویس های مکانی بخواهیم از این تکنولوژی های جدید استفاده کنیم، اما ناسازگاری ها و مشکلاتی در زمینه وب سرویس های مکانی و استاندارد های مربوطه که از سوی سازمان ogc تبیین شده، وجود دارد که این کار را با مشکلات عدیده ای مواجه می سازد. در این تحقیق سعی شده است با بررسی ساختار معماری سرویس گرا، فناوری های وب سرویس، چارچوب ogc و مطالعه ابزارها و استاندارد های موجود، روشی سرویس گرا با استفاده از استاندارد های روز فناوری وب سرویس و it برای ایجاد روال های کاری مکانی به صورت کارآمد ارائه شود. از جمله نتایج حاصل از این تحقیق و پیاده سازی مربوطه می توان به ارائه یک معماری سرویس گرا برای زیرساخت داده های مکانی و هم چنین پیاده سازی دو web service orchestration با دو روش مختلف یکی با موضوع ارزیابی تخصیص منابع و با استفاده از روش bpel و دیگری با موضوع تهیه نقشه ریسک و با استفاده از روش wps process اشاره کرد. برخی از خصوصیات و نوآوری های سیستم پیاده سازی شده عبارتند از: امکان استفاده از استانداردهای فناوری وب سرویس نظیر soap و wsdl و bpel، امکان ارسال اشیاء از کلاس پیچیده در قالب پیام xml، امکان ارسال ضمیمه همراه پیام برای جلوگیری از بزرگ شدن حجم پیام، بالا رفتن امنیت سیستم به خاطر استفاده از soap به عنوان فرمت تبادل پیام و امکان توسعه تدریجی سیستم و ادغام آن در سامانه-های نرم افزاری دیگر.
حسین نریمانی راد محمد طالعی
به منظور رسیدن به رویکردهای منعطف و جامع در طراحی ساختمان های داده و تحلیل های مکانی، می بایستی در رایانه مدل سازی صحیحی از دنیای واقعی، انجام شود. چگونگی انجام یک مدل سازی و میزان انعطاف پذیری آن، به مفاهیم پشتیبانی شده در پارادایم برنامه نویسی مورد استفاده، محدود می شود. هر یک از پارادایم های برنامه نویسی برای انجام مدل سازی ها، امکانات و دیدگاه هایی را فراهم می کنند. با رشد پارادایم برنامه نویسی شی گرایی و با توجه به امکانات و مفاهیم ارائه شده در این پارادایم، دنیای واقعی به صورت مجموعه ای از اشیا که با یک دیگر در تعامل هستند، مدل سازی می شود. اما این پارادایم، برای مدل سازی مسئله هایی که ماهیت فرآیندی دارند، مناسب نمی باشد. از طرف دیگر، در پارادایم برنامه نویسی تابعی، تاکید بر مدل سازی تابع-محور است. اما این پارادایم نیز، برای مدل سازیِ مسئله هایی که ماهیت داده ای دارند، گزینه مناسبی نمی باشد. در این تحقیق، یک رویکرد چند پارادایمی برای توسعه الگوریتم های منعطف، پیشنهاد می شود. این رویکرد، برای انجام طراحی ها و مدل سازی ها، هم از مفاهیم پشتیبانی شده در پارادایم برنامه نویسی شی گرایی و هم از «توابع مرتبه بالا»، استفاده می کند. این توابع، یکی از ابزارهای انجام چکیده سازی تابعی در پارادایم برنامه نویسی تابعی، می باشند. به این ترتیب، رویکرد پیشنهادی این تحقیق، با تکیه بر امکانات و مفاهیم پشتیبانی شده در دو پارادایم برنامه نویسی، مدل سازی ها را تا حد قابل توجهی، بهبود می بخشد. در این تحقیق، منظور از بهبود مدل سازی ها، ارائه مدل سازی های جامع تر، منعطف تر و تعامل پذیرتر برای توسعه سیستم های پیچیده و بزرگ، است. به عنوان مطالعه موردی برای این تحقیق، خم های فضا پرکنِ خود متشابه و تحلیل هم پوشانی برای داده هایِ تصویر شده توسطِ این خم ها، مورد مطالعه قرار گرفته اند. علاوه بر این دو مورد، الگوریتمی جهت تولید خم های فضا پرکن بر روی شبک? منظم مربعی و همچنین یک الگوریتم برای مرتب سازی دسته نقطه های پراکنده بر اساس خم های فضا پرکن، طراحی شده است. این الگوریتم ها، دسته وسیعی از حالت هایِ مختلفِ خم های فضا پرکن را پشتیبانی کرده و نیاز به توسعه یک الگوریتم جداگانه برای هر نوع از این خم ها را، غیر ضروری می کنند. در حوزه ساختمان های داده مکانی نیز علاوه بر خم های فضا پرکن، دو ساختمان داده مکانی kd-tree و r-tree، مطالعه شده است. در حوزه تحلیل ها نیز، علاوه بر تحلیل هم پوشانی، یک الگوریتم جامع جهت شمارش انواع یال هایِ خم هایِ فضا پرکنِ مختلف، توسعه داده شده است. مدل سازی ها و الگوریتم های طراحی شده همگی به صورت مستقل از نوع خم فضا پرکن طراحی شده و نیاز به توسعه جداگانه هر یک با توجه به نوع خاصی از یک خم فضا پرکن را، از بین می برند. این در حالی است که مدل سازی های فعلی برای نمایش خم های فضا پرکن، به این اندازه، جامع و منعطف نمی باشند. نهایتا در این تحقیق نشان داده خواهد شد که با یک نگاه چند-پارادایمی به پدیده ها و مسئله های دنیای واقعی و تشخیص ماهیت های تابعی یا داده ای مسئله ها، می توان الگوریتم ها و راه حل های جامع تر و منعطف تری را، ارائه کرد. سپس از این طراحی های جامع و منعطف می توان در توسعه سیستم های نرم افزاری بزرگ و پیچیده، بهره برد.
امیرحسین راهنما محمد طالعی
بررسی مخاطرات طبیعی از جمله زمین لرزه در تهران با توجه به پیش بینی های صورت گرفته و تعیین سطح خسارت و آسیب پذیری احتمالی مناطق این شهر، امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. خوشبختانه در سالهای اخیر، آسیب پذیری فیزیکی و یا انسانی در ابعاد مختلف در مقالات و کارهای پژوهشی متعدد، مورد بررسی قرار گرفته است؛ اما به دلیل پیچیدگی و عدم وجود اطلاعات کافی، کمتر به عوامل اجتماعی مانند سطح تحصیلات، اشتغال، تراکم و معیارهای مربوط به جمعیت، پرداخته شده و در بیشتر موارد، تعیین وزن های معیارها وابسته به سلایق مختلف بوده است. در این پایان نامه، پس از تعیین شاخصهای موثر در آسیب پذیری در برابر زمین لرزه در ابعاد فیزیکی و انسانی-اجتماعی، با استفاده از مدل تحلیل پوششی داده ها و آنالیزهای مکانی نقشه های معیار در gis، در ابتدا آسیب پذیری فیزیکی تعیین شده و سپس آسیب پذیری انسانی در مناطق شهری تهران تعیین شده است. مناطق مختلف، از نظر آسیب پذیری فیزیکی و انسانی-اجتماعی رتبه بندی شده و در نتیجه پهنه بندی خطر زمین لرزه شهر تهران صورت گرفته است. عوامل اجتماعی در آسیب پذیری انسانی به طور مستقیم دخیل بوده و می بایست در ارزیابی میزان ریسک ناشی از وقوع زمین لرزه و رتبه بندی مناطق مختلف، مورد توجه و تحلیل قرار گیرد. در این پایان نامه، مدل تحلیل پوششی داده ها (dea)، به عنوان یک روش تحلیل چند معیاره، بر روی مناطق مختلف شهر تهران به عنوان واحدهای تصمیم گیری (dmu)، اجرا شده و ضمن ارزیابی قابلیت این روش در تصمیم گیری، مناطق مختلف شهر تهران از نظر آسیب پذیری فیزیکی و انسانی-اجتماعی رتبه بندی شدند. نتایج نشان داد منطقه ی 16 از کمترین کارایی و بیشترین میزان آسیب پذیری فیزیکی برخوردار بوده و نسبت خروجی به ورودی در این منطقه، کمتر از سایر مناطق است. منطقه ی 13، رتبه اول از نظر کمترین آسیب پذیری فیزیکی، منطقه ی 22 رتبه ی دوم و سپس منطقه 18 رتبه ی سوم را به خود اختصاص داده اند. در قسمت آسیب پذیری انسانی-اجتماعی، نتایج نشان داد مناطق 22، 9 و 13 دارای کمترین و منطقه ی 4 دارای بیشترین میزان آسیب پذیری انسانی-اجتماعی در برابر زمین لرزه، می باشند. پس از تعیین آسیب پذیری در مناطق مختلف، نقشه های آسیب پذیری در دو حالت خوش بینانه و بد بینانه بدست آمد. همچنین لازم به ذکر است در راستای مدیریت بحران ناشی از وقوع زمین لرزه، علاوه بر تعیین آسیب پذیری در برابر زمین لرزه دو مسئله ی توزیع مناسب امکانات و خدمات مورد نیاز آسیب دیدگان در کل شهر تهران، بر اساس شاخص های مختلف و همچنین مکانیابی مراکز مدیریت بحران در منطقه ی 20 شهرداری تهران مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا ضروری است تا توزیع تسهیلاتی همچون مراکز بهداشتی-درمانی، بیمارستانها، درمانگاهها، دسترسی سریع به بزرگراهها و خیابانهای اصلی و ... تا حد ممکن به طور موزونی در شهر انجام گیرد. همچنین در استقرار اماکنی مانند هتلها، مراکز آموزشی(دانشگاه، مدارس و ...)، کارخانه ها و ادارات دولتی و .....، به دلیل تجمع افراد و بالا بودن آسیب پذیری انسانی این اماکن در برابر زمین لرزه، بایستی با توجه با امکانات و تسهیلات موجود در مناطق مختلف شهر، برنامه ریزی نمود. در این پایان نامه، توزیع عرضه و تقاضای تسهیلات درون شهری مورد نیاز در مدیریت زمین لرزه، با استفاده از روش تحلیل پوششی داده ها و تحلیل های مکانی، ارزیابی شده است. با توجه به ساختار مناطق شهری تهران، از دو مدل ccr و bcc به عنوان روشهای معمول dea استفاده شده است.
سید پویا صوف باف محمد طالعی
تصمیم گیری یک فرآیند ذهنی است که تمام افراد بشر در سراسر زندگی خود با آن سر و کار دارند. برای اتخاذ یک تصمیم مناسب باید تمام عوامل موثر در آن و همچنین نتایج حاصل را پیش بینی کرده و احتمال موفقیت را بررسی نمود که این کار همیشه ساده نخواهد بود. از این رو سیستم های تصمیم یار به عنوان ابزار های توانمندی جهت مواجهه با مسائل مختلف توسعه داده شده و مورد استفاده قرار می گیرند. امروزه اغلب سازمان ها در دنیا به منظور حمایت از فرآیند های تصمیم گیری، از معماری انبار داده و ابزار هایی مانند olap جهت دسترسی، نمایش و تحلیل داده های خلاصه شده، تجمیع شده و یکپارچه استفاده می کنند. با توجه به این که قسمت اعظم داده های دخیل در فرآیند تصمیم گیری، ماهیت مکانی دارند و یا دارای مولفه ی مکانی هستند، ضروری است که از سیستم هایی که امکان پیمایش سریع و آسان پایگاه داده های مکانی را داشته باشند، استفاده نمود. این امر با به کارگیری فناوری solap میسر می شود. solap بر پایه مدل چند بُعدی بوده و امکان مرور مکانی-زمانی تعاملی داده را تسهیل می کند و بنابراین می تواند از فرآیندهای تصمیم گیری پشتیبانی کند. از سوی دیگر، شهرداریها مانند دیگر سازمان ها، برای حمایت از تصمیمگیری در مدیریت شهری و تولید گزارشهای سریع و انجام تحلیلهای مکانی-زمانی دادههای خود، نیازمند این سیستمها هستند. حدود 15 سال از معرفی solap می گذرد که تمرکز اصلی پژوهش های انجام شده در این سال ها را می توان در دو دسته ی کلی قرار داد: افزودن قابلیت های جدید به solap و توسعه و به کارگیری این سیستم ها در زمینه های مختلف. در این پژوهش سعی شده است تا برای اولین بار از قابلیت های solap در مدیریت خدمات شهری استفاده شود و هدف، توسعه یک سیستم solap تحت وب برای مدیریت مشارکتی خدمات شهری است. برای این منظور ابتدا مفاهیم پایه olap و solap به همراه ویژگی ها و خصوصیات هر یک توضیح داده می شود و با توجه به مزایای مشارکت شهروندان در مدیریت شهری و ضرورت بهره گیری از مدیریت مشارکتی در شهرداری ها، مفاهیم ppgis به صورت مختصر بیان می شود. سپس معماری پیشنهادی برای مدیریت مشارکتی شهری ارائه میشود که متشکل از یک سیستم اطلاعات مکانی مشارکتی تحت وب جهت ایجاد ارتباط مناسب با شهروندان و یک سیستم تصمیمیار مکانی در قالب یک سیستم solap تحت وب برای تحلیل مسائل گزارششده در شهر است. در پایان، برای پیاده سازی نمونه ی کاربردی این فناوری در مدیریت خدمات شهری، سامانه ی 137 شهرداری تهران به عنوان مورد مطالعاتی معرفی شده و سیستم مورد نظر، بر پایه ی معماری پیشنهادی و به صورت نمونه برای منطقه ی 12 شهرداری تهران پیاده سازی شده است. با توجه به ویژگی هایی که این سیستم دارد، مدیران در سطوح مختلف مدیریتی، می توانند به سرعت از حوادث گزارش شده در شهر آگاهی پیدا کنند. لذا نتایج حاصله بیانگر آن است که استفاده از این سیستم در مقایسه با روش سنتی، میتواند منجر به تصمیمگیری بهتر در مدیریت شهری شود. بدین ترتیب، علاوه بر اتوماتیکسازی فرآیند تولید گزارشهای شهری، مدیران شهری قادر خواهند بود تا به سمت تصمیمگیری مبتنی بر تحلیلهای صحیح تر از وضعیت شهر پیش روند و به راحتی و با سرعت بالا و بهطور مستقیم به تحلیل آنها بپردازند.
لیلا نعیمی محمد طالعی
عدالت مفهومی است که هیچگاه دغدغه ی بشر از آن عاری نبوده است. عدالت به میزان دستیابی انسان ها به آنچه استحقاق آنها است، اطلاق می شود. مفهوم عدالت از منظرهای مختلف قابل تأمل است و مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، عدالت فضایی، عدالت جغرافیایی و عدالت محیطی نیز متأثر از چند بعدی بودن این مفهوم است. در برنامه ریزی شهری آنچه که می تواند به تحقق پذیری بیشتر عدالت شهری کمک نماید، توجه به عدالت فضایی و برنامه ریزی هایی است که تمرکز جمعیتی و خدماتی را عادلانه در مناطق مختلف توزیع نمایند. توزیع نامناسب و نابرابر خدمات در شهرها به علت جا ماندن توسعه ی شهر از رشد آن، در حال حاضر یکی از چالش های مدیریت شهری در پاسخگویی به شهروندان است. استفاده از فضاها و توزیع مناسب خدمات شهری و به عبارتی کامل تر، عدالت فضایی یکی از مهمترین دغدغه های مطرح در برنامه ریزی شهری می باشد. مفهوم عدالت خیلی گسترده است و دامنه ی وسیعی را در بر می گیرد ولی با هدف ارزیابی توزیع خدمات شهری که بیشتر به ارزیابی توزیع جغرافیایی مراکز خدمات شهری می پردازد، به بحث دسترسی گره خورده است. هدف پژوهش پیش رو ایجاد یک مدل یکپارچه برای ارزیابی وضعیت عدالت فضایی در توزیع خدمات شهری است. در این مدل برای سنجش عدالت فضایی در توزیع خدمات شهری از شاخص دسترسی استفاده شد و کاربری ها به هشت گروه اصلی آموزشی، بهداشتی- درمانی، فرهنگی و تفریحی، پارک و فضای سبز، مذهبی، تجاری، ورزشی و اداری تقسیم بندی شد. با توجه به استانداردها و سرانه های خدمات شهری و با بهره گیری از دانش کارشناسی و اولویت های ساکنین شهری و به کمک مدل تحلیل سلسله مراتبی، وزن کاربری ها تعیین شد و با در نظر گرفتن سطح عملکرد کاربری ها و استفاده از تحلیل شبکه ی دسترسی، مدلی توسعه داده شد که وضعیت عدالت فضایی را در سه سطح مجزا مورد بررسی قرار داده است. مدل توسعه داده شده در ناحیه سه از منطقه هفت تهران پیاده سازی شد. این مدل از انعطاف پذیری بالایی برخوردار است و با توجه به اهداف برنامه ریزی شهری، در سطوح و شاخه های مختلف قابل ترکیب و پیاده سازی می باشد. نتایج پژوهش نشان دهنده ی توزیع نامتعادل برخی خدمات شهری در سطح محلات ناحیه ی مورد مطالعه می باشد. ولیکن در مجموع و پس از ترکیب شاخص عدالت فضایی مربوط به خدمات شهری، با در نظر گرفتن امکان جبران کمبود برخی خدمات توسط سایر خدمات با سطح پوشش مناسب تر، ناحیه ی مورد مطالعه از شرایط کلی بهتری از دیدگاه توزیع عادلانه خدمات شهری برخوردار می گردد. میانگین عدالت فضایی یکپارچه ی ترکیبی حاصل از مجموع کاربری های خدمات شهری نشان می دهد، که به ترتیب محله های خاقانی، سهروردی، باغ صبا، امجدیه و بهار با توجه به توزیع مجموع کاربری های خدمات شهری وضعیت مطلوب تری دارند و از سطح بالاتری از عدالت فضایی برخوردار هستند. با توجه به کلاس های مفهومی، محله ی سهروردی و خاقانی در سطح خیلی بالا، باغ صبا بالا، امجدیه متوسط و بهار در سطح خیلی پایین از عدالت فضایی قرار می گیرند.
علی طالع جنکانلو محمد کریمی
بکارگیری سامانه اطلاعات مکانی (gis) و تلفیق آن با روش های تصمیم گیری چند معیاره (mcdm)، ابزارها و قابلیت های سودمندی برای مدلسازی در شاخه های مختلف علوم مکانی فراهم می کند. مدلسازی تناسب اراضی به عنوان پیش نیاز برنامه ریزی به منظور استفاده صحیح از اراضی ازمسائل تصمیم گیری چند معیاره است. با توجه به تعدد معیارها و ذینفع های مختلف، حل آن توسط یک فرد تصمیم گیرنده امکان پذیر نمی باشد. با این حال در طی سالهای اخیر، تلفیق gis و mcdm به طور وسیعی در قالب مدلهای تصمیم گیری انفرادی، درمدلسازی تناسب اراضی بکار گرفته شده اند، اما مدلهای مبتنی بر تصمیم گیری گروهی، به دلیل وجود اختلاف در نظرات انفرادی و لزوم مدلسازی این شرایط، به ندرت مورد استفاده قرار گرفته اند. در مدلسازی تناسب اراضی، معمولاً فاکتور های مختلف مانند اقلیم، ناهمواری، تیپ اراضی، کاربری و پوشش، دسترسی به زیر ساختها، ازدحام جمعیت، خطر زلزله، دسترسی به منابع آب، مناطق حفاظت شده و ... را با استفاده از مدلهای mcdmو gis تلفیق می نمایند. به دلیل وجود ذینفع های مختلف در فرآیند مذکور، لازم است که اختلاف نظرات گروههای مختلف به نوعی لحاظ شودکه این مهم مسئله فوق را به یک تصمیم گیری گروهی تبدیل می نماید. در این پژوهش از روش تصمیم گیری چند معیاره گروهی میانگین وزنی مرتب شده (owa) فازی و iowa در محیط gis برای مدلسازی تناسب اراضی مسکونی ناحیه کرمانشاه که شامل شهرستان های کرمانشاه، هرسین، کنگاور، صحنه و سنقر می باشد، استفاده شده و 11 فاکتور، براساس نظرات 4 کارشناس به صورت انفرادی و با استفاده از کمیت سنج های فازی در اپراتور owa، براساس استراتژی های مختلف کارشناسان، وزن دهی و تلفیق شده اند. سپس وزن ها با استفاده از iowa با تعیین حد آستانه 3/0، فیلتر شده و در نهایت تلفیق فاکتورها به منظور ایجاد مدل گروهی نهایی صورت گرفته و نظراتی که دارای تعارض بیشتری هستند با وزن کمتری در تلفیق نهایی، لحاظ شده اند. در مدل نهایی حدود 36739 هکتار از مساحت ناحیه در محدوده خیلی مناسب، 303646 هکتار در محدوده مناسب، 434236 هکتار با تناسب متوسط، 248395 هکتار نامناسب و 134581هکتار خیلی نامناسب بدون احتساب مناطق حفاظت شده به دست آمده است.
میثم آقامحمدی محمد طالعی
امروزه رشد سریع شهرهای جهان بخصوص در کشورهای در حال توسعه مشکلات فراوانی را در حوزه های زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... ایجاد کرده است. به همین دلیل جایگاه مدلسازی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی در آینده برای مدیریت شهری و محیط زیست و مسئولین و محققان ذیربط بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است. مدل اتوماتای سلولی یا به اختصار ca بدلیل داشتن ماهیت دینامیک و همچنین ساختاری ساده، کاربرد نسبتا وسیعی در مدلسازی تغییرات کاربری اراضی و همچنین توسعه اراضی شهری یافته است. این روش با وجود قابلیت هایی که در زمینه مدلسازی فرآیند های مکانی دارد، در لحاظ کردن پیچیدگی های موجود در پدیده های طبیعی با مشکلات اساسی مواجه است، بنابراین برای بهبود عملکرد مدل نیاز است این روش با روش های دیگر تلفیق شود. هدف و نوآوری این تحقیق، بکارگیری تلفیقی مدل اتوماتای سلولی(ca)، استنتاج فازی و روش میانگین وزنی مرتب (owa) بر مبنای سیستم اطلاعات مکانی و ارائه مدلی ساده ودر عین حال قدرتمند جهت مدلسازی و پیش بینی توسعه شهری می باشد. استفاده از روش های فازی در مدل پیشنهادی این تحقیق، در راستای پوشش ضعف های اتوماتای سلولی بکار گرفته شده و سعی می شود مراحل مختلف مدل ca از جمله قوانین انتقال به صورت فازی بیان شوند. همچنین روش owa برای مدلسازی عدم قطعیت موجود در پدیده های طبیعی، سناریوهای مختلف برای شرایط مختلف تولید می کند. مدل پیشنهادی این پایان نامه روند توسعه شهر شیراز را از سال 1383 تا 1388 مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. دراین راستا مدل از چهار بخش اصلی تناسب فیزیکی، سطح دسترسی، اثر همسایگی و محاسبه تناسب کلی تشکیل شده است. در دو بخش تناسب فیزیکی و سطح دسترسی با تعریف سیستم فازی و بکارگیری داده های مورد نیاز نقشه های مربوط به هر بخش تهیه می شوند. اما برای محاسبه اثر همسایگی از دو روش فاکتور غنی سازی و روش ترکیبی فاکتور غنی سازی با owa استفاده می شود. ازمقایسه نتایج مدلسازی با تصاویر ماهواره ای و تشکیل ماتریس خطا، دقت کلی و شاخص سازگاری برای روش majority owa به ترتیب 9781/0 و 449/0 محاسبه شدند که نسبت به چهار روش دیگر دقت بالاتری می باشد. در این روش، هم تعداد پیکسل هایی که درست تخصیص شده اند بالا می باشد و هم تعداد پیکسل های اشتباه کم هستند. با توجه به دقت های حاصل برای روش سیستم های فازی، می توان نتیجه گرفت که روش تلفیقی اتوماتای سلولی با فازی و owa دقت بهتری نسبت به روش fuzzy-ca دارد.
پرستو پیله فروش ها محمد طالعی
با توجه به رشد سریع جمعیت، توسعه و گسترش شهرها و در نتیجه محدود شدن اراضی کشاورزی، انتخاب کاربری بهینه و به عبارتی ارزیابی اراضی جهت استفاده بهینه و افزایش تولید در واحد سطح از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با توجه به تاثیر پویای فاکتورهای محیطی، اقتصادی و اجتماعی در مقیاس های مکانی و زمانی مختلف، برنامه ریزی صحیح استفاده از سرزمین و تخصیص کاربری اراضی به عنوان فرایندی مشکل نام برده می شود. در این پایان نامه، مدلی دو سطحی برای تخصیص محصولات کشاورزی در محیط سیستم اطلاعات مکانی (gis) توسعه یافته است. در سطح اول، تخصیص دو کاربری کشاورزی و سکونتگاه و فعالیت با لحاظ نمودن افزایش و کاهش مساحت کاربری کشاورزی مدلسازی شد. در مدلسازی این سطح، فاکتورهای تناسب محیطی، دسترسی، همسایگی و محدودیت ها به عنوان تناسب برای افزایش مساحت کاربری و فرسایش و شوری خاک به عنوان تناسب برای کاهش مساحت کاربری لحاظ شدند و از روش های اتوماسیون سلولی، میانگین وزندار خطی، فرایند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) و زنجیره مارکوف استفاده شد. در سطح دوم، ابتدا با در نظر گرفتن مراحل مختلف رشد هر محصول و با بهره گیری از یک سیستم استنتاجگر قاعده مبنای فازی، تناسب زمین برای محصولات مختلف محاسبه شده است. سپس با تعریف واحدهای همگن مدیریتی – محیطی به عنوان واحدهای تقاضای ریزدانه و استفاده از روش برنامه ریزی آرمانی وزنی، تقاضای محصولات مختلف تعیین شد. در نهایت، با تعامل تناسب و تقاضای تعیین شده و همچنین توالی کشت محصولات انتخابی، نوع محصول کشاورزی در مناطق تخصیص یافته به کاربری کشاورزی در بازه زمانی برنامه ریزی تعیین شد. مدل های توسعه داده شده در این تحقیق، با استفاده از نرم افزارهای gams 23.7، matlab و arcgis 9.3 در شهرستان برخوار و میمه واقع در استان اصفهان پیادهسازی شد. در مرحله اول، با لحاظ نمودن نقشه کاربری سال 1377 به عنوان نقشه مبنا، نقشه کاربری سال 1384 به عنوان نقشه افق تهیه شد که دقت های 609/0 و 510/0 برای دو حالت (مدلسازی همزمان افزایش و کاهش سطح کاربری کشاورزی و مدلسازی تنها افزایش سطح کاربری کشاورزی) بیانگر آنست که مدل توسعه داده شده، نسبت به مدل های پیشین دارای دقت بهتری می باشد. در مرحله دوم، با لحاظ نمودن نقشه کاربری سال 1384 به عنوان نقشه مبنا و با در نظر گرفتن سه نوع تناوب زراعی موجود، نقشه محصولات کشاورزی (گندم، گندم-ذرت، جو، جو-ذرت، ذرت، یونجه و سیب زمینی) در سال 1394 به عنوان نقشه افق تهیه شد. توزیع مکانی این محصولات به گونه ای است که به منظور دستیابی به تولید بهینه، کشت گندم، جو و ذرت به صورت سیستم کشت دو محصولی، می بایست در قسمت جنوبی شهرستان و کشت یونجه و ذرت عمدتا در قسمت های شمالی شهرستان صورت گیرد. با استفاده از مدل ارائه شده، می توان مناسب ترین محصول برای کشت در یک ناحیه مشخص را تعیین و با تعریف سناریوهای مختلف اطلاعات مفیدی را برای برنامه ریزان بخش کشاورزی تولید نمود.
حسین سلیمانی محمد طالعی
محصولات کشاورزی و بخصوص گندم به عنوان یکی از مهم ترین منابع تأمین غذا برای بشر، نقش کلیدی در توسعه و استقلال اقتصادی- سیاسی کشورها دارند. به عنوان مثال بیش از 25 درصد از تولیدات غلات در جهان به گندم اختصاص داشته و انسان بیش از 90 درصد فرآورده های این گیاه را مصرف می کند. در چند دهه اخیر افزایش جمعیت، بیابان زایی، شور شدن آب ها و زمین های زراعی باعث کاهش زمین های زراعی گردیده است. یکی از راهکارهای اساسی برای جبران این مشکلات، بدست آوردن حداکثر سود و حفاظت از منابع زیستی برای آینده، ارزیابی تناسب اراضی می باشد. در این پژوهش با مطالعه تحقیقات صورت گرفته از 8 شاخص زیست محیطی (عمق و بافت خاک، فرسایش، شیب، ارتفاع، بارش، دما و درجه روز)، 3 شاخص اقتصادی (شرکت های تعاونی، فاصله تا بازار و خطوط ارتباطی) و یک شاخص اجتماعی (نیروی کار) برای ارزیابی تناسب اراضی برای کشت گندم دیم در شهرستان میانه با استفاده از تکنیکهای تصمیم گیری چند معیاره و gis در قالب مدل فائو استفاده گردید. وزن معیارها و گزینه های مربوطه با استفاده از روش های ahp و fahp و وزنهای ترتیبی با استفاده از وزن معیارها (ahp) و کمیت سنج های مفهومی فازی استخراج و در مرحله بعدی لایه ها با استفاده از مدل های ahp، fahpو fuzzy-ahp-owa در دو مرحله با یکدیگر ترکیب گردیدند. در نقشه اولیه بدست آمده از معیارهای زیست محیطی مقدار دقت کلی در مقایسه با نقشه واقعیت زمینی در روش های ahp، fahp،owa فازی با ? مساوی 0.0001، 0.5، 10 و 1000 به ترتیب 74.1%، 82.57%، 45.18%، 87.42%، 65.16% و 26% و در نقشه نهایی بعد از تجزیه و تحلیل اجتماعی و اقتصادی به ترتیب 78.55%، 90.14%، 47.66%، 91.41%، 70.65% و 34% بدست آمد. با توجه به نتایج بدست آمده با افزایش درجه رابطه موازنه ای- جایگشتی بین معیارها در مدل owa و استفاده از منطق فازی در مدل سازی تناسب اراضی باعث افزایش دقت مدل ها گشته و لایه های بارش، دما، خاک، شرکت های تعاونی، شیب، فاصله تا بازار و خطوط ارتباطی به ترتیب به عنوان مهم ترین شاخص ها در ارزیابی تناسب اراضی برای گندم دیم محسوب می گردند.
سبحان موحدی محمد کریمی
در نظام سنتی شهرنشینی در ایران، عنصر محله و مرکز آن، عنصری هویت بخش به حساب می آمده است که اهالی محل نیازهایشان را با مراجعه به آن مرتفع می ساختند. توسعه سریع شهرها که از پیامدهای انقلاب صنعتی محسوب می شد، منجر به گسترش نظریه های نوین شهرنشینی که بر پایه توسعه حمل و نقل شکل گرفته بودند، گردید. در این نظریه ها کاربری ها اغلب به علت ماهیت آلوده کننده خود، از هسته های سکونتی شهرها فاصله گرفته و محله و مرکز آن جایگاه خود را از دست داد. در دهه های اخیر رویکرد های نوین شهرسازی بر توسعه اختلاط کاربری های شهری و احیا بافت مرکز محله و ناحیه تاکید دارند. بر این اساس میتوان محلات نوینی را شکل داد که در آنها عنصری به نام مرکز محله وجود داشته که کلیه کاربری های مورد نیاز ساکنان محله در این مرکز واقع هستند. وجود چنین مراکزی باعث کاهش و از میان رفتن پیامد های منفی تفکیک کاربری ها از جمله افزایش عبور و مرورهای غیر ضرور شهری خواهد شد. هدف از این تحقیق مکانیابی مراکز محلات و نواحی شهری بر پایه توسعه مدلی مبتنی بر گزاره های شهرسازی مطرح شده در رابطه با مکانیابی مراکز محلات و نواحی شهری و مفاهیم اختلاط کاربری ها، در محیط سیستم اطلاعات مکانی و با استفاده از تحلیل های آن است. در این تحقیق ضمن ارائه و معرفی پنج شاخص مکانی مرکز محله به منظور سنجش مجاورت تقاطع ها به عنوان واحد تحلیل مکانی با کاربری های شاخص آموزشی، مذهبی، تجاری و فضای سبز، شاخص دسترسی به گره به منظور سنجش دسترسی تقاطع ها به قطعات ملکی، شاخص دسترسی به زیرساخت حمل و نقل عمومی به منظور سنجش دسترسی تقاطع ها به زیرساخت های حمل و نقل عمومی، شاخص اختلاط کاربری به منظور سنجش وضعیت اختلاط کاربری پیرامون تقاطع های کاندید مرکز محله و ناحیه و شاخص ارتباط مراکز به منظور سنجش وضعیت ارتباط مراکز محله و ناحیه پیشنهادی در قالب مدلی یکپارچه به مکانیابی مراکز محلات و نواحی شهری پرداخته شده است. ضمن بررسی نتایج بدست آمده، مدل در یک فرایند تکرار و تعدیل، تا حد ممکن اصلاح شد. شاخص ها برای محلات ناحیه سه منطقه هفت شهر تهران به کارگرفته شده و مدل در دو مرحله، ابتدا در شناسایی نقاط کاندید و سپس در رتبه بندی مراکز پیشنهادی برای محلات پنج گانه ناحیه سه و خود ناحیه به طور مجزا استفاده گردید. نتایج حاصل شده، نشان دهنده عملکرد مناسب و قابل توجیه مدل در شناسایی تقاطع ها و راسته های جاذب جمعیت در سطح محلی و ناحیه ای است. با توجه به شاخص های محاسبه شده، راسته های میدان هفت تیر و خیابان انقلاب و تقاطع های خیابان های مفتح و مطهری و بهار و طالقانی، برای مرکز ناحیه مناسب تشخیص داده شدند.
ندا رنجبر نوشری محمد طالعی
دولت ها در سرتاسر دنیا به دنبال مشارکت بیشتر مردم برای مدیریت بهتر جامعه و ارائه خدمات مناسب به شهروندان هستند. یکی از سرویس هایی که با هدف ارائه ی خدمات شبانه روزی به شهروندان در شهرهای مختلف دنیا پیاده سازی شده است، سامانه های گزارشات محیطی می باشند. این سامانه ها به شهروندان اجازه می دهند تا مشکلات موجود در محله هایشان را از طریق تلفن، اینترنت، پست الکترونیک و یا پیام کوتاه به مدیران شهری اطلاع دهند. سامانه های گزارشات محیطی در شهرهای مختلف ایران نیز با نام سامانه های 137 پیاده سازی شده ا ند. از جائیکه این سامانه ها در مراحل اولیه پیاده سازی خود در ایران می باشند، دارای ایرادهایی هستند. یکی از این ایرادها متن مبنا بودن نحوه ی آدرس دهی و ذخیره سازی گزارش ها در این سامانه ها است. این شیوه ی آدرس دهی علاوه بر اینکه برای شهروندان دشوار است، مدیران را در بررسی و تحلیل گزارش ها با سختی مواجه می کند. در این پژوهش با توسعه ی سیستمی در دو بخش نحوه ی جمع آوری، ذخیره سازی، تحلیل گزارش ها و عملکرد مورد نظر بهبود یافته است. در بخش اول سیستم پیشنهادی، به کمک تکنولوژی های وب 2 نظیر html، css، javascript و سکوی توسعه google map واسط نقشه وب مبنا توسعه یافته است که با امکاناتی که برای بزرگنمایی، جابجایی صفحه و ... بر روی آن تعبیه شده است به شهروندان در یافتن محل مورد نظر کمک می کند. این بخش به شهروندان این امکان را می دهد که گزارش خود را به صورت مکانی بر روی نقشه برچسب گذاری نمایند. همچنین، در این بخش به شهروندان اطلاعاتی در خصوص گزارش ها و مشکلات محیطی موجود در محله هایشان و چگونگی توزیع این گزارش ها ارائه می شود. در بخش دوم سیستم پیشنهادی، گزارش های ثبت شده به صورت خودکار در یک انبار داده ی مکانی وارد می شوند. ذخیره ی مکان مند این گزارش ها در انبار داده، امکان انجام تحلیل های بعدی بر روی این گزارش ها را برای مدیران شهری فراهم می کند. برای انجام تحلیل مکانی بر روی داده ها به منظور استخراج روابط پنهان موجود در آنها، پس از انجام مطالعه ی قابلیت های تحلیل های مکانی مختلف، تحلیل olap مکانی با توجه به قابلیت های بصری سازی مکانی-زمانی، مناسب تشخیص داده شد. به همین منظور، در این بخش سیستم olap مکانی تحت وبی برای کاوش گزارش های موجود در انبار داده توسعه داده شد. سیستم olap مکانی توسعه یافته در این بخش، داده های موجود در انبار داده را در چندین بعد مکانی و زمانی، در سطوح مختلف، با استفاده از نمودارها، گزارش ها و نقشه ها، بصری می نماید و امکان کشف روابط پنهان موجود در داده ها را برای مدیران فراهم می کند. بکارگیری سیستم پیشنهادی زمان ثبت گزارش ها را کوتاه کرده است. همچنین با فراهم کردن امکان ذخیره سازی داده ها در پایگاه داده ی مکانی امکان انجام تحلیل های مکانی بر روی داده ها فراهم شده است. انجام تحلیل مکانی بر روی داده ها نیز به تولید نمودارها، گزارش ها و درک روابط موجود در گزارش ها کمک کرده است.
سمیه ابوالحسنی محمد طالعی
در طی چند دهه اخیر، به دلیل افزایش جمعیت و در پی آن ازدیاد شهرنشینی، مسئله گسترش و توسعه بی سامان شهرها مطرح می باشد. لزوم هدایت رشد شهرها در مسیر ساختار بهینه شهری، برنامه ریزان و مدیران را بیش از پیش به سمت توسعه سیستم های پیش بینی رشد شهری سوق می-دهد. در میان مدل های پیش بینی توسعه شهری مدل های خودکاره سلولی، به طور قابل ملاحظه ای مورد استفاده قرار گرفته اند. نتایج اعلام شده از تحقیقات اخیر حاکی از آن است که مدل متعارف خودکاره سلولی به اندازه سلول و ترکیب همسایگی حساسیت داشته و با تغییر در اندازه این پارامترها، نتایج نیز دستخوش تغییر می گردند. در این راستا مدلهای خودکاره برداری معرفی شدند که در طی دوره تکامل خود توانسته اند بر محدودیت های ذکر شده در مدل متعارف فائق آمده و به ارائه نتایج بهتر کمک نمایند. هدف از این تحقیق ارائه مدل شبیه سازی رشد شهری به وسیله خودکاره سلولی برداری، با کاربرد قطعات پارسلی کاداستری به جای ساختار رستری و همچنین امکان نمایش توسعه شهر در قالب پارسل مبنا می باشد. در این مدل ساختار همسایگی به صورت یک همسایگی شعاعی و بر اساس یک تابع وزن دار از مولفه های فاصله و مساحت کاربری ها تعریف می شود. از طرفی استفاده از مدل های خودکاره سلولی در صورتی توجیه پذیر است که قوانین همسایگی به درستی تعریف شوند. بنابراین به جهت ارزیابی صحیح تر و دقیق تر اثر همسایگی، این پارامتر در سه مولفه متمرکزسازی، وابستگی و سازگاری مورد بررسی قرار گرفته، و نحوه تعاملات کاربری ها در سه آستانه فعالیت محله ای، ناحیه ای و منطقه ای مورد ارزیابی قرار می گیرد. همچنین تناسب محیطی و میزان دسترسی فضای قابل توسعه، در قالب پارسلی، به منظور ارزیابی میزان پتاسیل هر پارسل برای کاربری های مختلف شهری محاسبه می گردد. از آنجایی که در این مدل، امکان تخصیص کاربری های مختلف شهری فراهم شده، می توان از آن در زمینه تصمیم گیری های مکانی و برنامه ریزی کاربری اراضی شهری بهره جست. مدل ارائه شده با استفاده از داده های مکانی و آماری منطقه 22 شهرداری تهران پیاده سازی شده؛ و تخصیص کاربری ها بر مبنای دو روش اولویت ارزش کاربری ها و ماکزیمم ارزش صورت می گیرد. نتایج ارائه شده نشان دهنده توانایی بالای مدل در شبیه سازی تعاملات کاربری ها و نمایش رشد شهر در یک سطح قابل قبولی از تناسب همجواریِ کاربری ها می باشد.
طیبه صدیق محمد طالعی
توسعه و گسترش انرژی های تجدیدپذیر باعث کمک به تحقق اهداف توسعه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی کشور می شود. در حال حاضر همگام با پیشرفتهای جهانی در صنعت و تکنولوژی ، انرژی برق بادی در ایران نیز به مرحله صنعتی و کاربردی شدن رسیده است. مطالعه و برنامه ریزی جهت توسعه و احداث نیروگاه های بادی، فرآیندی مبتنی بر داده های مکانی می باشد، در این راستا gis و سیستم حامی تصمیم گیری ابزاری مفید جهت انجام تحلیل های مکانی و مقایسه سناریوهای مختلف را فراهم می کند. در این تحقیق با در نظر گرفتن جنبه های مختلف پتانسیل جغرافیایی و انرژی باد و اقتصادی، یک سیستم حامی تصمیم گیری توسعه یافته است تا بتوان مناطق مناسب در سطح منطقه ای را شناسایی نمود. در سیستم توسعه یافته ابتدا ارزیابی پتانسیل جغرافیایی انجام می شود که برای این منظور از روش ارزیابی چندمعیاره هدایت شده و متغیرهای زبانی متفاوت استفاده شده و نتایج حاصل از آنها با هم مقایسه شده است. سپس انرژی باد مورد بررسی قرار گرفته که برای محاسبه انرژی باد قابل حصول درمنطقه مورد مطالعه، از داده های ساعتی سرعت باد ایستگاههای سینوپتیک و برازش توزیع ویبول به داده ها برای محاسبه ضرایب توزیع و میزان انرژی ایستگاه های منطقه استفاده شده است و با درونیابی، نقشه انرژی باد ایجاد شده است. سپس با تلفیق دو نقشه مراحل قبل مناطق مناسب برای ایجاد نیروگاه بادی شناسایی شده اند. روش پیشنهادی در استان کرمانشاه مورد بررسی قرار گرفت، نقشه پتانسیل جغرافیایی برای کمیت سنج های مختلف تهیه شده و نتایج حاصل مقایسه شد و سپس نقشه های مناسب با نقشه انرژی باد ترکیب شدند و پس از مقایسه نقشه ها، نقشه تهیه شده با کمیت سنج « بیشترین » بعنوان نقشه نهایی انتخاب شد. نقشه نهایی شامل چهار کلاس می باشد که کلاس چهار شامل مناطق با پتانسیل جغرافیایی و فنی مناسب می باشد.
محمد شاه حیدری محمد طالعی
مدیریت رواناب در مناطق شهری، موضوعی است که در بسیاری از مطالعات به چشم می خورد، البته نحوه ی اجرای بسیاری از تحقیقات، اطمینان به نتایج به دست آمده را با چالش جدی مواجه می کند. مهم ترین بخش از ارائه ی راهکار برای مدیریت آب طوفان در مناطق شهری محاسبه ی انباشت جریان است که از الزامات تمام مطالعات بوده است. نگارندگان بسیاری بدون توجه به سیر تکاملی الگوریتم های محاسبه ی روا ناب در مناطق شهری و تحقیقات نوین که به کلی روش های محاسبه و تخمین روا ناب را متحول ساخته، از خروجی های نرم افزارهای تجاری همچون arcgis و idrisi ، استفاده کرده اند و خروجی حاصل را به عنوان اصلی ترین داده ی کلیدی برای مراحل بعدی به کار بسته اند. در پایان نامه ی پیش رو سعی شده است با استفاده از یکی از برترین الگوریتم های موجود به نام wasi انباشت جریان محاسبه گردد. در این الگوریتم از روش روی هم اندازی جریان در زیرساخت های روسطحی و زیرسطحی آب طوفان و اضافه کردن نقاط ورودی و ریزشگاه آب به مدل برای محاسبه ی جریان نهایی استفاده شده است. همچنین از الگوریتم بازگشتی برای شناسایی سینک های واقعی و مجازی و همچنین حل لوپ های موجود که به سبب وجود عوارض مصنوعی بوجودآمده، بهره گرفته شده است و از طرفی در این مطالعه به مبانی شهرسازی و رویکردهای نوین در حل مسائل شهری همچون توسعه پایدار و روش های کم تأثیر بر روی طبیعت که می توان به عنوان راهکار جامع برای مدیریت روا ناب ارائه شوند، توجهی ویژه ای شده است و تجربه ی موفق سایر کشورها در این رابطه برای اثبات عملی بودن راهکارهای فوق آورده شده است. با اجرای الگوریتم در منطقه ی 22 تهران با توجه به موقعیت راهبُردی آن مشخص شد، افزایش سطوح نفوذپذیر تا حد کاملاً قابل قبولی می تواند از حجم رواناب بکاهد، تا آنجایی که در استفاده از بیوسویل، شهر می تواند تا 500% درصد افزایش حجم رواناب به راحتی واکنش طبیعی مناسب نشان دهد، و در واقع به مفهوم "طبیعت در مقابل طبیعت " به صورت عملی رسید.
سمیرا سنگینیان محمد طالعی
کلانشهر تهران به علت وجود چندین گسل فعال در اطراف و درون شهر و همچنین تراکم بالای جمعیت انسانی، تراکم ساختمانها و مراکز اداری و صنعتی، به یکی از شهرهای با آسیب پذیری بالا در مقابل خطر زمین لرزه تبدیل شده است. بعد از زلزله افرادی که جان سالم به در برده اند باید برای در امان بودن از پس لرزه ها یا ریزش احتمالی سازه های خسارات دیده، محل سکونت خود را ترک و به مکان های امن جهت اسکان مراجعت نمایند. از طرفی با توجه به اینکه میزان تخریب مناطق مختلف متفاوت است و مکان های امن ظرفیت محدود دارند و همچنین توزیع آنها در سطح شهر به صورت منظم و عادلانه نیست لذا وجود یک برنامه ریزی حساب شده و هدف مند قبل از وقوع زلزله امری ضروریست. وجود عوامل غیرقابل پیش بینی تاثیرگذار مثل گسل فعال در ایجاد زلزله، بزرگا و زمان وقوع زلزله، باعث دسته بندی تصمیمات این حوزه در قالب مسائل نیمه ساختاریافته می شود که به صورت خودکار قابل برنامه ریزی نبوده و وجود سیستمی در تعامل با کاربر در دستیابی به راه حل بهتر ضروریست. بنابراین در این تحقیق به توسعه یک سیستم حامی تصمیم گیری جهت برنامه ریزی برای اسکان موقت در بستر gis پرداخته شد که شامل سه زیر سیستم اصلی برآورد تقاضا، تعیین تناسب اماکن امن و تخصیص می باشد. در زیرسیستم برآورد تقاضا، ابتدا میزان آسیب پذیری فیزیکی به عنوان مهمترین عامل دخیل در میزان تلفات با تعیین سناریوی گسل فعال، با روش های جمع وزنی ساده و جمع وزنی مرتب شده تعیین شد و سپس میزان آسیب پذیری انسانی با روش جمع وزنی ساده و با در نظر گرفتن فاکتورهای، آسیب پذیری فیزیکی، تراکم جمعیت، تراکم جمعیت آسیب پذیر، تراکم جمعیت دانش-آموز، تراکم بیمارستان ها، تراکم ادارات و تراکم مراکز خطر تعیین و در نهایت با توجه به میزان تلفات، تعداد بازماندگان که در واقع متقاضیان اسکان هستند در دو سناریو روز و شب به صورت تقریبی تعیین شد. در زیرسیستم تعیین تناسب اماکن امن، تناسب اماکن مستعد جهت اسکان در دو سناریو با توجه به اهمیت کاربری مکان با استفاده از روش شباهت به گزینه ایده آل و روش شباهت به گزینه ایده آل- سلسله مراتبی و با در نظر گرفتن فاکتورهای، دسترسی به منابع آب، راه، مراکز درمانی، مراکز انتظامی و دوری از پمپ بنزین ها و مراکز خطر تعیین شد. در نهایت در زیرسیستم تخصیص، به منظور بهینه نمودن تخصیص در اسکان موقت فاکتورهای مهمی مانند حداقل کردن تعداد پناه گاه شرکت کننده در تخصیص جهت کاهش هزینه، حداقل کردن جابه جایی متقاضیان اسکان برای رسیدن به اماکن امن، توزیع تقاضا مطابق با ظرفیت اماکن امن، تخصیص جمعیت به اماکن امن با تناسب بیشتر، در نظر گرفته شد. پس از تعریف توابع هدف از الگوریتم فراابتکاری مجموع ذرات در بهینه سازی استفاده شد. به منظور تست سیستم، داده های مکانی و آماری مربوط به بلوک های شهر تهران اخذ شد و با تعیین تقاضا و تناسب، تخصیص تقاضای اسکان به مناطق امن انجام شد.
مجتبی خزائی محمدسعدی مسگری
امروزه مسیریابی در شبکه خیابان شهری، بدون در نظر گرفتن وضعیت ترافیک معابر امری ناممکن است. تحقیقات زیادی روی استفاده از داده های آنی به تنهایی و یا استفاده از داده ها و آمار ترافیکی گذشته به تنهایی برای مدلسازی ترافیک انجام شده است. در حالیکه هر دوی این داده ها می توانند دارای ارزش قابل توجه ای در برآورد ترافیک شبکه و مسیریابی بر اساس آن باشد. هدف این تحقیق ارائه روشی جهت استفاده توامان از داده های آنی و الگوهای موجود ترافیک برای مسیریابی بهتر است. برای این منظور الگوی روزانه و هفتگی مختص هر یال مسیر استخراج گردید. الگوی روزانه با میانگین گیری از داده های ترافیکی تمام روزهای هفته و الگوی هفتگی با میانگین گیری از داده های ترافیکی در هر روز هفته برای هر یال در هر ساعت استخراج گردید. سپس روشی بر اساس روش میانگین وزن دار جهت ترکیب الگوها ارائه شد. در این روش انحراف معیار الگوهای روزانه و هفتگی بعنوان وزن الگوها در میانگین وزندار مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت الگوی ترکیبی بدست آمده در مسیریابی با حضور داده های آنی مورد استفاده قرار گرفت و الگوریتم دایجسترا با استفاده از منطق کاهش اثر داده های آنی و افزایش اثر الگوها با دور شدن از مبدا مسیریابی توسعه یافت. در این تحقیق نشان داده شد که استفاده از الگوی ترکیبی گذشته با داده های آنی در مسیریابی نتایج بهتری نسبت به استفاده از الگوهای ترافیکی گذشته دارد و مسیر بهینه از نظر زمان سفر با استفاده از ترکیب داده های آنی و الگوهای گذشته حاصل خواهد شد. البته این نوع مسیریابی در اکثر موارد از مسیریابی با استفاده از داده های آنی بصورت مجزا و بدون ترکیب با الگوها، نتیجه بهتری داشته است.
رضا ابراهیمی مهر محمد طالعی
پارک ها به عنوان یکی از زیرگروه های کاربری فضای سبز می باشد که هم بازده اجتماعی و هم بازده اکولوژیکی دارند. به علاوه، پارک ها به انواع مختلفی تقسیم بندی می شوند که هر یک وسعت و شعاع عملکردی مشخصی دارند. پارک ها و فضای سبز شهری بایستی به گونه ای مکان یابی شوند که با سایر کاربری ها و ویژگی های منطقه سازگار باشد و با توجه به ساختار سلسله مراتبی شهرها، نحوه پراکنش انواع پارک ها در کالبد شهری به طور عادلانه رعایت شود. هدف اصلی از انجام این تحقیق ایجاد الگویی مناسب برای مکان یابی سلسله مراتبی پارک ها می باشد. در راستای رسیدن به این هدف، ناسازگاری نظرات 30 مشارکت کننده در قالب دو گروه متخصص و غیر متخصص در روش مقیاس اولویت مورد بررسی قرار گرفت و فرآیند مکان یابی انواع پارک های شهری به صورت مشارکتی مدل سازی گردید. در این مدل سازی از تحلیل های دسترسی به عنوان تناسب ارضی و روش greedy adding به منظور رسیدن به بیشترین پوشش استفاده شده است. چرا که نحوه پراکندگی پارک ها با در نظر گرفتن تناسب در سطوح مختلف کالبد شهری مسئله ای است که چندان مورد بررسی قرار نگرفته است. به علاوه، استفاده از نظرات غیر کارشناس در روش ahp، باعث ناسازگاری در ماتریس مقایسات می شود. از این رو از ابزار مقیاس اولویت استفاده شده است که ناسازگاری در آن وجود ندارد. در این تحقیق دو رویکرد متفاوت مورد بررسی قرار گرفت. تفاوت دو رویکرد در نحوه تخصیص افراد به گزینه تصمیم گیری بوده است. با توجه به اینکه منطقه 7 تهران، یکی از مناطقی است که به شدت از کمبود فضای سبز رنج می برد، این منطقه به عنوان مورد مطالعاتی مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داده است که با رویکرد اول که میزان فاصله افراد از گزینه تصمیم گیری تأثیری در تخصیص افراد به منابع نداشته، 59.9 % از جمعیت، تحت پوشش پارک های همسایگی قرار گرفته اند. در حالی که این مقدار در رویکرد دوم 47.4% بوده است که در این رویکرد این فاصله در نحوه تخصیص موثر بوده. در رویکرد دوم میزان میانگین مسافت پیموده شده برای دسترسی به پارک همسایگی 209.24 متر بوده و این میزان در رویکرد اول به 360.51متر رسیده. بنابراین در رویکرد اول جمعیت بیشتری نسبت به رویکرد دوم تحت پوشش قرار گرفته اند. این در حالیست که در رویکرد دوم مسافت پیموده شده برای دسترسی به پارک همسایگی، کمتر بوده است. کلمات کلیدی: مکان یابی سلسله مراتبی، تصمیم گیری چند معیاره، ahp، مقیاس اولویت، بیشترین پوشش، greedy adding
الهام طاهری امیری محمد طالعی
پیاده روی طبیعی ترین شکل جابجایی است و ارزان ترین نوع حمل ونقل برای همه اقشار جامعه محسوب می شود. پیاده روی از منظر سلامت جسمی و روانی جامعه، کاهش تردد وسایل نقلیه برای حمل ونقل، سودمندی های زیست محیطی ازجمله کاهش آلودگی هوا و آلودگی های صوتی، صرفه جویی در مصرف انرژی، افزایش روابط متقابل اجتماعی میان شهروندان، افزایش امنیت اجتماعی و در کل بهبود کیفیت زندگی، حائز اهمیت می باشد. با وجود سودمندی های فراوان پیاده روی، علاقه چندانی به آن در میان مردم دیده نمی شود. یکی از دلایل عدم علاقه به پیاده روی نبود معابر مناسب و جذاب برای پیاده روی می باشد. پیاده روهای موجود ازلحاظ طراحی شهری، امکانات و مبلمان شهری و ویژگی های بصری مناسب نیستند. به این ترتیب انجام تحقیقاتی که مشکلات معابر از این منظر را کشف و برای بهبود آن ها راهکارهایی ارائه دهد، ضرورت می یابد. هدف از این تحقیق، محاسبه شاخص¬های مکانی مناسب جهت ارزیابی معابر از منظر پتانسیل پیاده روی می باشد. در این تحقیق از تلفیق تحلیل¬های مبتنی بر سیستم اطلاعات مکانی (gis) و روش های تحلیل چندمعیاره ahp و topsis استفاده شده است. شاخص های مکانی هفت شاخص اتصال با سایر معابر، دسترسی به زیرساخت های حمل ونقل عمومی، اختلاط کاربری، چگالی واحدهای مسکونی و سبزینگی در رویکرد اول؛ و شاخص های وضعیت دید و وضعیت سایه در رویکرد دوم می باشند. جهت تعیین اهمیت شاخص ها در رویکرد اول، از کارشناسان شهرسازی و مردم، نظرسنجی صورت پذیرفت. مدل سازی ارائه شده، برای معابر نواحی هفت و دو منطقه ی یک شهر تهران پیاده سازی گردید. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق می توان معابر مختلف را از منظر این شاخص ها ارزیابی نمود و برای بهبود معابر از دیدگاه پتانسیل پیاده روی در آینده برنامه ریزی کرد. به علاوه از طریق رتبه بندی صورت گرفته می توان معابری که نیاز بیشتری به بهبود داشته و اولویت بالاتری دارند را شناسایی نمود.
علی شیرزادی بابکان محمد طالعی
در این تحقیق یک مدل ریز شبیه ساز عامل مبنای نوین به منظور شبیه سازی رفتار انتخاب محل سکونت خانوارهای مستأجر و انتخاب وسیله سفر کاری اعضای شاغل آنها توسعه داده شده است. در مدل پیشنهادی خانوارهای مستأجر به صورت عاملهای مستقلی در نظر گرفته می شوند که بدنبال انتخاب محل سکونت مناسب می باشند. آنها ابتدا در یک فرآیند تصمیم گیری چند هدفه، گزینه های مسکونی مطلوب خود را انتخاب می کنند. برای این منظور از الگوریتم بهینه سازی چند هدفه nsga-ii مقیّد استفاده شده است. پس از انتخاب گزینه های مسکونی مطلوب هر عامل، عاملها در بازه های زمانی مختلف دسته بندی شده و برای سکونت در یکی از گزینه های مورد نظر خود با یکدیگر رقابت می کنند. در نهایت، اعضای شاغل خانوارها به صورت عاملهای منحصر به فردی در نظر گرفته شده و وسیله سفر مطلوب خود را در یک فرآیند تصمیم گیری چند معیاره وزندار انتخاب می کنند. نتایج حاصل از ارزیابی و اعتبار سنجی مدل پیشنهادی با بکارگیری نمونه ای از خانوارهای مستأجر واقعی نشان از کارایی قابل قبول مدل دارند. مدل پیشنهادی توانسته است ناحیه مسکونی 63.1% از خانوارها را به درستی شبیه سازی نماید. همچنین، محل سکونت 81.4% از خانوارها در فاصله ای کمتر از 5 کیلومتر از محل سکونت واقعی آنها شبیه سازی شده است. علاوه بر این، محل سکونت واقعی 72.8% از خانوارها به عنوان یکی از گزینه های مطلوب آنها در شبیه سازی در نظر گرفته شده است. مدل پیشنهادی همچنین توانسته است انتخاب وسیله سفر کاری 69.6% از اعضای شاغل خانوارها را به درستی شبیه سازی نماید. در این شبیه سازی وسیله سفر کاری 76.8% از استفاده کنندگان از خودرو شخصی به درستی شبیه سازی شده است و پس از خودرو شخصی، استفاده از مترو، پیاده روی، تاکسی، brt و اتوبوس به ترتیب با صحّت بیشتری شبیه سازی شده است. در نهایت، از مدل پیشنهادی برای ارزیابی اثرات سه سناریوی توسعه سیستم حمل و نقل شامل احداث یک بزرگراه، یک خط مترو و یک خط brt جدید بر انتخاب محل سکونت و وسیله سفر کاری عاملها بهره گرفته شده است. نتایج حاصل نشان از اثرات قابل توجه این سناریوها بر انتخابهای عاملها دارد. به عنوان مثال، سناریوی ایجاد یک بزرگراه جدید علاوه بر اینکه منجر به تغییرات عمده ای در ساختار ساکنین نواحی مجاور خود می شود، سبب افزایش استفاده از خودرو شخصی نیز می گردد. در مقابل، سناریوی ایجاد خط جدید مترو با وجود تأثیراتی که بر جابجایی محل سکونت تعدادی از عاملها می گذارد، اما به طور کلی سهم استفاده از خودرو شخصی را به طور قابل توجه ای کاهش و سهم استفاده از مترو را افزایش می دهد. توسعه خط جدید brt نیز با وجود اینکه سبب افزایش استفاده از این وسیله در نواحی مجاور آن می گردد، اما به نظر می رسد که این افزایش بیشتر ناشی از جابجایی محل سکونت عاملهای با اولویت استفاده از brt به این نواحی می باشد، به طوری که در مجموع سهم استفاده از این وسیله تغییر قابل توجه ای نمی کند.
مصطفی خوش ابی محمد طالعی
هدف از این تحقیق، توسعه یک سامانه ppgis مبتنی بر وب با تاکید بر فراهم نمودن امکان تعامل و تبادل اطلاعات دو سویه میان متولیان بهداشت و درمان کشور و مردم در زمینه بیماری سرطان، است. در این تحقیق یک سامانه ppgis به منظور نمایش و تحلیل اطلاعات مربوط به بیماری سرطان و همچنین ابزار مشارکت و تعامل مردم و متخصصین مبتنی بر نردبان مشارکت ارنشتاین طراحی و توسعه یافته است. سامانه مذکور برای پایگاه داده سرطان کشور پیاده سازی شده و کارایی سامانه مورد ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. پیاده سازی بالاترین سطح مشارکت (هشتمین سطح نردبان مشارکت ارنشتاین) به مفهوم امکان تعامل کاربران مردم به منظور تولید گزینه ها و معیارهای تصمیم گیری از جمله نوآوری های این تحقیق محسوب می شود که در تحقیقات گذشته کمتر به آن پرداخته شده است.