این پژوهش با هدف طراحی نظام جامع آموزش با رویکرد استاندارد بین المللی آموزش ایزو10015 در بانک سامان در پی آن است که پس از بررسی نظام آموزش کارکنان بانک سامان ویژگی های آن را شناسایی و پس از مقایسه آن با شاخص های مستندسازی شده در بندهای استاندارد ایزو 10015 نارسایی ها و تنگنا های موجود در نظام آموزش سازمان نام برده را شناسایی نماید و راهکارهای مناسب را در این زمینه ضمن معرفی یک مدل پیشنهادی ارائه نماید.با توجه به عدم دستیابی به مدل جامع برای انجام این پژوهش بر اساس مبانی نظری و تجربی تحقیق، چهارچوب مفهومی مورد نیاز تهیه گردید. این چهارچوب مفهومی با استناد به رویکرد فرایندی با مقایسه وضع موجود نظام آموزش سازمان با وضع مطلوبی که استاندارد مورد نظر معرفی می نماید آغاز شد و به ارائه مدل پیشنهادی جهت رفع مغایرت های شناسایی شده انجامید. این تحقیق از لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی و پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش کارکنان واحد منابع انسانی بانک سامان است که بطور نمونه 44 نفر از روش تصادفی طبقه ای انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی 82% می باشد که مولفه های اصلی فرایند آموزش را مورد بررسی قرار داده است. نتایج بدست آمده نشان داد میان نظام آموزش کارکنان بانک سامان با الزامات مطرح شده در استاندارد ایزو10015 تفاوت معنی داری وجود دارد. و همچنین بین هر یک از مولفه های اصلی فرایند آموزش با شاخص های استاندارد مورد نظر تفاوت معنی داری مشاهده شده است.

الف: اهداف کلی بررسی ارتباط بین مولفه های فرهنگ سازمانی با پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی دانش آموزان 2- تأثیر جنسیت بر ارتباط بین فرهنگ سازمانی با پیشرفت تحصیلی ب) اهداف جزئی بررسی تأثیر منطقه آموزشی( جنوب وشمال ) بر فرهنگ سازمانی به لحاظ پیشرفت تحصیلی، روش تحقیق از نوع علی مقایسه ای است و در آن برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان ریاضی جنوب و شمال تهران در بخش آموزش و پرورش دولتی تشکیل می دهد و در آن از روش نمونه گیری تصادفی استفاده گردیده است و هر یک از مولفه های فرهنگ سازمانی با پیشرفت تحصیلی بر اساس روش آمار توصیفی و آمار استنباطی و آزمون و تست test (گروه های مستقل و آزمون فریدمن به کار رفته است. نتایج نشان از این امر داشت که در مولفه های چون خطرپذیری ، انگیزش ، هویت کار گروهی تأکید بر عمل و شیوه نظارت معنادار است . بنابراین تفاوت معناداری بین میانگین دو گروه مستقل (زن و مرد و شمال و چنوب) وجود داشت و مقایسه میانگین دو گروه نشان داد که میزان تأثیر مولفه ها بر پیشرفت تحصیلی در گروه زنان بیشتر از گروه مردان است و میزان تأثیر پذیری مولفه ها بر پیشرفت تحصیلی در منطقه آموزشی جنوب بیشتر از منطقه آموزشی شمال است .

پژوهش حاضر به دنبال پاسخگوئی به این سوال ها انجام گرفته است که نیازهای آموزشی کارکنان سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران در ابعاد سه گانه مهارتی، نگرشی و دانشی کدامند؟ اولویت این نیازها کدامند؟ برای تحقق هدف یاد شده نمونه ای به حجم ‎‎164 نفر از جامعه آماری که تعداد آنها ‎‎ 288 نفر بوده است، به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای (به تناسب حجم جامعه) انتخاب و با استفاده از پرسشنامه ای (طیف لیکرت) که روایی آن بر اساس نظرات متخصصان و منابع موجود و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه شده است، داده های لازم جمع آوری و به کمک روش های آمارتوصیفی چون توزیع فراوانی، نمودار، میانگین، انحراف معیار و واریانس و شیوه های استنباطی چون آزمون t‎ تک نمونه ای، تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که کارکنان در رسته های: روابط عمومی و برنامه ریزی و مالی در ابعاد سه گانه نگرشی، دانشی و مهارتی درحد بالا نیاز به آموزش دارند. با توجه به مجموع تحلیل های صورت گرفته اولویت نیازهای سه گانه کارشناسان در سه حیطه نیازهای نگرشی، مهارتی و دانشی مشخص شده است. در زمینه تاثیر متغیرهای فردی و شغلی نیز تحلیل داده ها نشان داد که در زمینه نیازهای آموزشی بین نظرات نمونه های تحقیق بر حسب سابقه کار و مدرک تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد که بر هر یک از ابعاد نیازها تأثیر می گذارد. در نتیجه انجام نیازسنجی در رسته های مختلف سازمان برای برگزاری دوره های آموزشی کارکنان جهت عملکرد برتر در ایفای وظایف ضروری به نظر می رسد. کلمات کلیدی: نیازهای آموزشی، دانش، مهارت و نگرش.

چکیده ندارد.