نام پژوهشگر: محمدحسین شهیر
هادی فگاری نوبیجاری حمید امانلو
سیصد و هجده گوساله نر هلشتاین (وزن اولیه = 17/5 ± 375) در قالب یک طرح کاملا تصادفی به یکی از شش تیمار تعلق گرفتند. تیمارها شامل: 1) جیره پایه؛ 2) جیره پایه به علاوه 30 میلی گرم مس به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به صورت سولفات مس؛ 3) جیره پایه به علاوه 150 میلی گرم روی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به صورت سولفات روی؛ 4) جیره پایه به علاوه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله نردر روز؛ 5) جیره پایه به علاوه 30 میلی گرم مس به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به همراه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله در روز؛ 6) جیره پایه به علاوه 150 میلی گرم روی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به همراه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله در روز. گوساله ها جیره کاملا مخلوط شده را در حد اشتها در ساعت های 9، 12 و 15 در یافت نمودند. ماده خشک مصرفی گروهی روزانه اندازه گیری شد. در روزهای 0، 28 و 56 وزن بدن گوساله ها اندازه گیری شد و نمونه های خون گرفته شدند. در روز پنجاه و ششم تصویرهای اولتراسونیک برای اندازه گیری ضخامت چربی پشت ، سطح مقطع عضله راسته و ضخامت چربی در ناحیه سرینی بدست آمدند. سم همه گوساله هر دو هفته یک بار برای مشخص نمودن زخم های سم مورد بررسی قرار گرفت. تیمار ها بر میانگین افزایش وزن روزانه، بازده تولید و قابلیت هضم ماده خشک اثر گذاشتند (0/001 > p ). میزان ماده خشک مصرفی بین تیمارها متفاوت نبود (0/1 < p ). غلظت پروتئین تام خون (0/001 > p )، آلبومین (0/001 > p )، نیتروژن اوره ای (0/001 > p ) و کلسترول سرم (0/013 = p ) بین تیمارها متفاوت بودند . در روز 28 تیمارها بر غلظت مس (0/001 > p ) و روی سرم (0/005 = p ) موثر بودند. شاخص های لاشه اولتراسونیک بین تیمارها متفاوت بود. میزان وقوع لنگش 12/89 در صد بود و گروه شاهد بیشترین مقدار odds ratio (or) را دارا بود (5/98or = ). در کل، افزودن مکمل مس به همراه کلرتتراسایکلین می تواند اثرات مثبتی بر عملکرد و فراسنجه های خونی داشته باشد و می تواند میزان وقوع لنگش را در گوساله های نر کاهش دهد.
علی صحرایی قادر دشتی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی اندازه های مختلف واحدهای پرورش گاو شیری و تخصیص بهینه عوامل تولید در گاوداری های شیری استان اصفهان است. بدین منظور با استفاده از روش خوشه ای تصادفی دو مرحله ای، تعداد 51 واحد گاوداری شیری استان اصفهان (20 درصد واحدهای فعال در سال 1387) انتخاب گردید. واحدهای انتخابی در سه شهرستان اصفهان، شهرضا و نجف آباد قرار داشتند. بررسی اندازه واحدهای مختلف با استفاده از رهیافت تابع تولید و در نظر گرفتن فرم "ترانسندنتال" محاسبه شد. تخصیص بهینه عوامل تولید با استفاده از قاعده 1=مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که عمده ترین بخش هزینه تولید شیر را هزینه خوراک مصرفی تشکیل می دهد. سهم این نهاده از هزینه متغیر تولید به طور متوسط 79/6 درصد است. بعد از آن به ترتیب هزینه نیروی کار با8/38 درصد، بهداشت و درمان 6/5 درصد, اسپرم با 2/1، هزینه های متفرقه با 65/1، استهلاک با 1/17، سوخت با 0/9 و هزینه بیمه دام با 0/6 در رده های بعدی قرار دارند. نتایج بدست آمده از برآورد تابع تولید کل واحدها نشان داد که نهاده های نیروی کار، کنسانتره مصرفی، علوفه مصرفی، هزینه بهداشت و تحصیلات مدیر مهمترین عوامل موثر در تولید شیر می باشند. همچنین بررسی مسئله تخصیص بهینه عوامل تولید نشان داد که واحدهای مورد بررسی از نهاده کنسانتره در حد بهینه، از نهاده علوفه نسبتا بیش از حد بهینه و از نیروی کار کمتر از حد بهینه استفاده می شود.. گروه بندی واحدها به دو ظرفیت کمتر از 500 رأس و بالاتر از آن و بررسی عوامل تولید در این گروه ها نشان داد که واحدهای با ظرفیت بالاتر از 500 رأس نسبت به واحدهای با ظرفیت کمتر از 500 رأس دارای عملکرد بهتری بوده و در این استان بکارگیری واحدهایی با ظرفیت بالاتر از 500 رأس مناسب می باشد.
مجتبی ایاز محمدحسین شهیر
این آزمایش به منظور تعیین انرژی متابولیسمی ظاهری( ame)، انرژی متابولیسمی ظاهری تصحیح شده برحسب ازت ( amen )، انرژی متابولیسمی حقیقی ( tme ) و انرژی متابولیسمی حقیقی تصحیح شده برحسب ازت ( tmen ) یونجه، جو، تفاله چغندرقند و تفاله گوجه فرنگی درشترمرغ های 3ماهه انجام شد. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار ( سطوح جایگزینی 0، 15، 30 و 40 درصد هر کدام از مواد خوراکی در جیره پایه ) و4 تکرار برای هر ماده خوراکی به صورت مجزا انجام شد. بعد از دوره 7 روزه عادت پذیری، 38 ساعت گرسنگی و بعد خوراک مورد آزمایش خورانیده شد. به مدت 48 ساعت فضولات جمع آوری شد. اندازه گیری انرژی قابل متابولیسم ظاهری از طریق 2 روش اکسید کروم و جمع آوری کل فضولات صورت گرفت. جهت تعیین انرژی قابل متابولیسم حقیقی و تخمین انرژی اندوژنوس از روش رگرسیون استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری با نرم افزار sas و مقایسه تیمار سطح 40 درصد نیز با آزمون دانکن انجام شد. ame به دست آمده از طریق دو روش اکسید کروم و جمع آوری کل فضولات برای پودر برگ یونجه درسطح 40 درصد آزمایشی به ترتیب 2250و 2522 کیلوکالری بر کیلوگرم بود. amen در این دو روش درسطح 40 درصد به ترتیب 2044 و 2366 کیلوکالری بر کیلوگرم و برای tme و tmenبه ترتیب مقدار3165 و 2877 کیلو کالری بر کیلوگرم به دست آمد. به همین ترتیب در جو نیز اعداد ذیل به دست آمد: 3017، 2830 و 2691، 2684 و 3690، 3518 کیلو کالری بر کیلوگرم. اعداد به دست آمده درتفاله چغندر قند به ترتیب 3199، 2902 و 3125، 2798و 3215، 3134 کیلو کالری بر کیلوگرم بود. در تفاله گوجه فرنگی نیز اعداد 2304 ،2291و 2273 ، 2232 و2774، 2722 کیلو کالری بر کیلوگرم به دست آمد. نتایج نشان داد که اعداد انرژی متابولیسمی به دست آمده در مرغ قابل استفاده برای مراحل ابتدایی رشد شترمرغ نبوده و لزوم تعیین انرژی متابولیسمی تک تک خوراک های شترمرغ وجود دارد.
سعید قاسمی محمدحسین شهیر
چکیده به منظور بررسی تآثیرات جایگزین های آنتی بیوتیک های محرک رشد بر عملکرد وسیستم ایمنی جوجه های گوشتی، آزمایشی با 396 قطعه جوجه گوشتی نر سویه راس 308 انجام گردید. این آزمایش آزمایش به مدت 28 روز (42-14 روزگی) و در قالب طرح کاملاً تصادفی و در 12 تیمار با 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: جیره پایه بدون هیچ ماده افزودنی(شاهد منفی)؛ جیره پایه + آنتی بیوتیک محرک رشد لینکومایسین (1کیلوگرم در تن خوراک) (شاهد مثبت)؛ جیره پایه + آنتی بوتیک محرک رشد فلاپل (800گرم در تن خوراک) (شاهد مثبت)؛ جیره پایه + پروبیوتیک تجاری گالیپرو (200گرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + پروبیوتیک تجاری بایوساف (1 کیلوگرم درتن خوراک)؛ جیره پایه + پری بیوتیک تجاری ساف مانان (500 گرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + پری بیوتیک تجاری اکتیو موس (یک کیلوگرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + مولتی آنریم تجاری ناتوزیم (400 گرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + مولتی آنزیم تجاری آویزایم (500 گرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + سولفات مس (800 گرم در تن خوراک)؛ جیره پایه + سین بیوتیک (مخلوط گالیپرو و ساف مانان)؛ جیره پایه + بنزوات سدیم (5 کیلوگرم در تن خوراک) افزودن پروبیوتیک بایوساف در دوره آغازین (24-14) و کل دوره و پروبیوتیک گالیپرو، سین بیوتیک، بنزوات سدیم و پری بیوتیک اکتیوموس در دوره رشد (42-24) و کل دوره (42-14) باعث افزایش معنی دار خوراک مصرفی جوجه ها درمقایسه با تیمار شاهد شدند (05/0p<). تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری در افزایش وزن با تیمار شاهد در دوره آغازین نداشتند. افزودنی های اکتیو موس، آویزایم و سین بیوتیک در دوره رشد و مولتی آنزیم آویزایم، پری بیوتیک اکتیو موس و آنتی بیوتیک فلاپل در کل دوره باعث افزایش معنی دار افزایش وزن جوجه های گوشتی نسبت به تیمار شاهد شدند (05/0p<). پری بیوتیک اکتیو موس باعث افزایش معنی دار ضریب تبدیل غدایی و آنتی بیوتیک فلاپل باعث کاهش معنی دار ضریب تبدیل غدایی نسبت به شاهد در کل دوره شدند (05/0p<). اثر افزودنی های محرک رشد روی صفات لاشه (وزن نسبی لاشه، سینه، ران، پشت وگردن و بال) معنی دار بود (05/0p<). اثرافزودنی ها روی وزن نسبی روده معنی دار بود. تیمار شاهد بیشترین مقدار را داشت و با تیمار پری بیوتیک اکتیو موس اختلاف معنی دار (05/0p<) و با سایر تیمارها اختلاف بسیار معنی دار داشت (01/0p<). افزودن محرک های رشد باعث کاهش طول روده کوچک جوجه های گوشتی نسبت به تیمار شاهد شد (05/0p<). بین تیمار های آزمایشی از نظر صفات بیوشیمیایی خون (کلسترول، اسید اوریک، پروتئین تام، آلبومین، گلوبولین) اختلاف معنی دار وجود داشت (05/0p<). اثر افزودنی ها روی شمارش تفریقی گلبول های سفید خون جوجه های گوشتی معنی دار نبود. بین تیمارهای دارای افزودنی و تیمار (شاهد) از نظر تیتر آنتی بادی در پاسخ به واکسن نیوکاسل و آنفولانزا اختلاف معنی داری وجود نداشت. اثر افزودنی ها بر تعداد لاکتوباسیلوس ها در ایلئوم جوجه های گوشتی معنی دار بود (01/0p<). با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت جایگزین های آنتی بیوتیک محرک رشد و به خصوص مولتی آنزیم ها، پری بیوتیک و سین بیوتیک می توانند به طور کامل جایگزین آنتی بیوتیک های محرک رشد در جیره جوجه های گوشتی شوند.
جواد امینی مهابادی مرادپاشا اسکندری نسب
در سال های اخیر تلاش های زیادی برای بهبود باروری حیوانات نر به ویژه گاوهای نر انجام شده است.در این تحقیق، 30 سر موش بالغ نر نژاد ویستار با وزن 250 تا 270 گرم از مرکز حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در تابستان 89 تهیه شد. موش ها به طور تصادفی به دو گروه 15 تایی تقسیم بندی شدند. حیوانات گروه a جیره ی معمولی، درحالی که گروه b 70% جیره ی معمولی + 30% دانه ی کنجد را به مدت 12 هفته مصرف کردند. سپس حیوانات کشتار شده بیضه ی آنها جهت انجام اندازه گیری میانگین وزن حیوان و وزن و حجم بیضه، پارامترهای قطر لوله های منی ساز، ضخامت اپیتلیوم در لومن و هورمون های جنسی lh، fsh و تستوسترون مورد بررسی قرار گرفتند. آنالیز آماری با استفاده از spss انجام شد و با سطح احتمال p<0.0001 معنی دار بود. وزن بدن موش ها، حجم و وزن بیضه و درصد حجمی عروق در لوله های سمینی فروس دو گروه کنترل و رژیمی غیر معنی دار بود ولی، میانگین تعداد سلول های اسپرم و تحرک آنها در اپیدیدیم چپ، تعداد سلول های اپیتلیوم و درصد حجمی اپیتلیوم، لومن و فضای بینابینی و قطر این لوله ها در گروه رژیمی نسبت به گروه کنترل بسیار معنی دار(p<0.0001) تشخیص داده شد. هورمون جنسی lh در گروه رژیمی با سطح احتمالp<0.0315 نسبت به گروه کنترل معنی دار بود ولی دو هورمون دیگر غیر معنی دار تشخیص داده شد. مصرف دانه ی کنجد پارامترهای بیضه، باروری و تولید اسپرم را بهبود بخشیده و پتانسیل باروری در نرها را افزایش داد.
نگار تنها محمدحسین شهیر
این آزمایش به منظور بررسی اثر استفاده از پلی ساکاریدهای غیرنشاسته ای نامحلول (سبوس گندم) در جیره حاوی جو بر عملکرد جوجه های گوشتی انجام شد. تعداد 392 قطعه جوجه ماده سویه راس 308 در سن 11 روزگی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار، 4 تکرار و 14 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شدند. جیره های آزمایشی عبارت بودند از: 1- جیره بر پایه ذرت (شاهد) 2- جیره بر پایه 30 درصد جو 3- جیره بر پایه 30 درصد جو به همراه آنزیم روابیو 4- جیره بر پایه 30 درصد جو به همراه آنتی بیوتیک آویلامایسین 5- جیره بر پایه 30 درصد جو به همراه 4 درصد سبوس گندم 6- جیره بر پایه 30 درصد جو به همراه 8 درصد سبوس گندم 7- جیره بر پایه 30 درصد جو به همراه 12 درصد سبوس گندم. این آزمایش در دوره رشد (11 تا 24 روزگی) و پایانی (25 تا 42 روزگی) انجام گرفت. در 23 روزگی از هر تیمار 4 جوجه (یک پرنده به ازای هر تکرار) کشتار شد و در 24 روزگی از هر تیمار 8 جوجه (دو پرنده به ازای هر تکرار) به صورت تصادفی انتخاب و خونگیری از ورید بال آن ها صورت گرفت. کشتار و خونگیری از پرنده ها به ترتیب در 40 و 41 روزگی مجدداً تکرار شد. نتایج این آزمایش نشان داد که مصرف خوراک و افزایش وزن در کل دوره آزمایش (11 تا 42) تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت اما اختلافی در ضریب تبدیل خوراک در کل دوره مشاهده شد (01/0p<) و تیمار بر پایه جو بالاترین ضریب تبدیل خوراک را نشان داد، در صورتی که استفاده از آنزیم، آنتی بیوتیک و سطوح 4 و 8 درصد سبوس گندم سبب کاهش ضریب تبدیل خوراک شدند و با تیمار شاهد تفاوتی نداشتند. اثر تیمارهای آزمایشی روی کلسترول سرم در 40 روزگی معنی دار بود و استفاده از سبوس گندم سبب کاهش کلسترول سرم شد. اثر تیمارهای آزمایشی روی تری گلیسرید سرم در 24 روزگی معنی دار (01/0p<) بود و جیره های حاوی سبوس گندم کمترین تری گلیسرید سرم را داشتند. اثر جیره های آزمایشی روی درصد وزن لاشه پرندگان در 23 روزگی معنی دار (01/0p<) بود و استفاده از آنتی بیوتیک و 12 درصد سبوس گندم در جیره بر پایه جو سبب افزایش وزن لاشه شد. اما در 40 روزگی اختلاف معنی داری بین درصد وزن لاشه تیمارهای مختلف وجود نداشت. همچنین اختلافی در چربی بطنی تیمارهای آزمایشی مشاهده شد (01/0p<) و جیره های بر پایه جو و جیره های حاوی جو + سطوح مختلف سبوس گندم سبب کاهش چربی بطنی شدند. ارتفاع پرز ژئوژنوم جوجه های تغذیه شده با سطوح 8 و 12 درصد سبوس گندم افزایشی )05/0(p< نسبت به تیمار بر پایه جو داشت. در کل به نظر می رسد با توجه به عملکرد جوجه های گوشتی، سطوح 4 و 8 درصد سبوس گندم در های بر پایه جو بتوانند بر بهبود ضریب تبدیل خوراک موثر باشند.
رضا صلاحی مقدم یوسف مصطفیلو
این تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل 3×3 در قالب طرح کاملاً تصادفی (crd) با 36 واحد آزمایشی (9 تیمار و 4 تکرار و 10 قطعه جوجه گوشتی در هر تکرار) انجام گرفت. تعداد 360 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری کاب بر روی بستر در پن پرورش داده شدند جیره های غذایی در سه دوره پیشدان، میاندان و پسدان بر اساس توصیه شرکت تولیدکننده در اختیار پرندگان قرار گرفت. 9 تیمارآزمایشی به صورت فاکتوریل حاصل از سه سطح مختلف پروتئین خام در جیره (توصیه شرکت تجاری سویه جوجه گوشتی، 10 و 20 درصد کمتر از حد توصیه شده توسط شرکت مورد نظر) و سه نوع فرمولاسیون جیره (جیره اول: جیرهای بر پایه ذرت و کنجاله سویا با قابلیت هضم بالای اسیدآمینه که بر اساس احتیاجات غذایی شرکت تولید کننده سویه جوجه گوشتی مورد نظر تنظیم گشت، جیره دوم: جیرهای مشابه جیره اول و حاوی محصولات جانبی کشاورزی که اسیدآمینههای گوگرددار(متیونین+ سیستئین)، لیزین و ترئونین کل آن برابر مقادیر همین اسیدآمینه ها درجیره اول و جیره سوم مشابه جیره دوم با این تفاوت که اسید آمینههای گوگرددار، لیزین و ترئونین قابل هضم آن، برابر اسیدآمینههای گوگرددار، لیزین و ترئونین قابل هضم جیره اول بود) در اختیار جوجهها قرار گرفت. اثرات اصلی و متقابل سطح پروتئین جیره و نوع خوراک مصرفی بر مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک در کل دوره پرورش (1-42 روزگی) معنیدار نبود. اثر متقابل سطوح مختلف پروتئین و نوع خوراک بر درصد لاشه قابل مصرف، ران، چربی محوطه بطنی و احشاء داخلی قابل مصرف معنیدار نشد (05/0?p)، اما این اثر متقابل بر درصد سینه به وزن بدن معنیدار شد (05/0?p). اثر نوع خوراک درصد لاشه قابل مصرف معنیدار بود (05/0?p) و جیرههای دارای غلات کم ارزشتر و ضایعات کشاورزی صرفنظر از نوع فرمولاسیون اسیدهای آمینه منجر به لاشههای کوچکتری نسبت به جیره ذرت سویا گردید. اثر نوع خوراک بر درصد ران، چربی و احشاء قابل مصرف (قلب، سنگدان و کلیه) معنی دار نبود (05/0?p). کاهش سطح پروتئین به میزان 20 درصد تاثیر معنیداری بر لاشه قابل مصرف نداشت (05/0?p)، ولی سبب ایجاد اختلاف معنیداری در میزان درصد رانها، درصدسینه و درصد احشا قابل مصرف نسبت به توصیه کاب برای سطح پروتئین گشت (05/0?p). اثر متقابل سطوح مختلف پروتئین جیره و نوع خوراک بر شاخص تولید در سن 42 روزگی معنیدار نبود (05/0?p)، اما کاهش سطح پروتئین جیره بصورت خطی باعث کاهش معنی دار شاخص تولید جوجههای گوشتی شد (05/0?p). نوع خوراک بر شاخص تولید در سن 42 روزگی تاثیر معنی دار نداشت (05/0?p). نتایج این آزمایش نشان داد که کاهش سطح پروتئین جیره تاثیر معنیداری بر هزینه خوراک به اضافه وزن جوجهها در سن 42 روزگی نداشت، هرچند جیرههای دارای غلات کم ارزشتر وضایعات کشاورزی باعث کاهش معنیدار هزینه خوراک به اضافه وزن جوجهها نسبت به جیره ذرت-سویا گردید، ولی بین فرمولاسیون جیره بر اساس اسیدآمینه های کل و قابل هضم برای این صفت اقتصادی اختلاف معنیداری مشاهده نشد (05/0?p). جیره های دارای غلات ارزانتر و ضایعات کشاورزی تنظیم شده بر اساس اسیدآمینه قابل هضم و کاهش 10 درصدی پروتئین نسبت به توصیه کاب بیشترین بازده ناخالص اقتصادی را به ازای هر جوجه ایجاد نمود.
سمیه مقدم حمید کهرام
در مطالعه حاضر اثرات تزریق گنادوتروپین سرم مادیان آبستن (pmsg) به همراه هورمون محرک رشد فولیکولی (fsh) و هورمون آزادکننده گنادوتروپین (gnrh) بر رشد فولیکولی و برهزایی میشهای نژاد افشاری مورد بررسی قرار گرفت. چرخه فحلی 80 راس میش نژاد افشاری چندشکم با میانگین وزنی 5/2± 68 و bcs 5/3-5/2، با استفاده از سیدرهای پروژسترونی 14 روزه همزمان سازی شد. 400 واحد از گنادوتروپین سرم مادیان آبستن (pmsg) همزمان با سیدربرداری به تمام میشها تزریق گردید. میشها به صورت تصادفی در 7 گروه تیماری و یک گروه شاهد قرار گرفتند (10 راس در هر گروه). تزریق هیچ یک از هورمونها در گروه شـاهد انجام نشد ولی در گـروههای fsh، fsh+ ecg، fsh+gnrh و ecg+fsh+gnrh 10 میلیگرم از هورمون fsh در زمان 24 ساعت پس از سیدربرداری تزریق شد. پیش از قوچاندازی در گروههای تیماریgnrh ، fsh+gnrh، ecg+gnrh و ecg+fsh+gnrh 50 میکروگرم gnrh به میش ها تزریق گردید و پس از آن میش ها با قوچ هایی که مورد انتخاب قرار گرفته بودند جفتگیری کردند. فعالیت فولیکولهای تخمدانی با بهرهگیری از روش اولتراسونوگرافی مقعدی یک روز پس از سیدربرداری انجام پذیرفت. دادهها با استفاده از اندازه گیریهای تکراری رویه mixed با نرمافزار آماری sas 9.1 آنالیز گردید. اثرات وزن و سن میشها به عنوان کوواریت به مدل اضافه گردید. نتایج نشان دادند که میانگین فاصله زمانی خارج کردن سیدر تا بروز علایم فحلی برای میشهای گروه تیمار با ecg در زمان سیدربرداری، 37/0±66/24 ساعت گزارش گردید. بیشترین اثر بر مدت زمان طول فحلی مربوط به اثر تزریق هورمون ecg در زمان سیدربرداری و fsh 24 ساعت پس از سیدربرداری بود. غلظتهای هورمون پروژسترون در اواسط آبستنی گروهی از دامها که ecg و fsh را دریافت کرده بودند به طور معنیداری بالاتر از سایر گروههای آزمایشی بود. میانگین تعداد فولیکولهای بزرگ در کل گله تحت تیمارهای fsh و ecg افزایش یافته است. تزریق gnrh یک روز بعد از سیدربرداری باعث شد تا میانگین درصد زایش افزایش یابد. بیشترین اثرگذاری بر شاخص چندقلوزایی مربوط به هورمون ecgو fsh است. بیشترین درصد دوقلوزایی در میشهایی مشاهده شد تحت تیمار با هورمون fsh قرار گرفتند (05/0 p<). نتایج نشان داد که تزریق هورمون ecg و fsh باعث افزایش درصد نرخ تولیدمثل شد.
رحیمه اسماعیلی محمدحسین شهیر
این تحقیق به منظور بررسی اثرات ویتامین های آنتی اکسیدان بر عملکرد، پاسخ ایمنی همورال و سطح هورمون های تیروئیدی جوجه های گوشتی تحت تنش سرمایی انجام شد. در یک طرح کاملا تصادفی از 264 قطعه جوجه گوشتی با 6 تیمار و 4 تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: جیره پایه فاقد ویتامین های آنتی اکسیدان در شرایط پرورش عادی (کنترل مثبت، دمای 24درجه سانتی گراد)، جیره پایه فاقد ویتامین های آنتی اکسیدان در تنش سرمایی (کنترل منفی، دمای 15درجه سانتی گراد)، تنش سرمایی+ ویتامین e، تنش سرمایی+ ویتامین c، تنش سرمایی+ ویتامین ad3e، تنش سرمایی+ ویتامینad3e+ c بودند. جوجه های تیمارهای تنش سرمایی در دمای 15 درجه سانتی گراد از روز 21 تا 42 پرورش قرار گرفتند. خوراک مصرفی، افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک به صورت هفتگی و تلفات به صورت روزانه محاسبه شد. برای تعیین خصوصیات لاشه، در پایان آزمایش دو پرنده از هر تکرار انتخاب و کشتار شدند. در سن 25 روزگی و پایان دوره دو پرنده از هر تکرار برای تعیین فراسنجه های خونی، هورمون های تیروئیدی و تیتر آنتی بادی خونگیری شد. تنش سرمایی منجر به کاهش وزن و افزایش ضریب تبدیل خوراک نسبت به دمای معمول شد (05/0p<) ولی تاثیری بر میزان خوراک مصرفی نداشت. استفاده از ویتامین c و ویتامین ad3e در شرایط تنش سرمایی باعث بهبود معنی داری در افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک شد. تنش سرمایی در مقایسه با دمای معمولی وزن قلب را افزایش داد و استفاده از ویتامین های آنتی اکسیدان منجر به کاهش وزن قلب شد (05/0p<). درصد لاشه و سینه تحت تاثیر دما و مکمل های ویتامینی قرار گرفتند. استفاده از مکمل های ویتامینی به ویژه ویتامین c و ویتامین ad3e موجب افزایش درصد لاشه و سینه در شرایط تنش سرمایی شد. از میان فراسنجه های خونی تنها گلوکز به وسیله دما یا مکمل های ویتامینی تحت تاثیر قرار گرفت و تنش سرمایی افزایش معنی داری را در گلوکز نسبت به دمای معمول ایجاد کرد اما مکمل های ویتامینی باعث کاهش گلوکز در شرایط تنش سرمایی نگردید (01/0p<). تنش سرمایی هورمون های تیروئیدی را نسبت به دمای معمول افزایش داد استفاده از مکمل های ویتامینی منجر به کاهش t3 و t3/t4 و افزایش t4 گردید (01/0p<). پاسخ ایمنی همورال به غیر از گامبورو در 42 روزگی تحت تاثیر دما یا مکمل های ویتامینی قرار نگرفت ولی از لحاظ عددی تنش سرمایی منجر به افزایش تیتر آنتی بادی در هر دو دوره شد. تلفات نیز تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. در کل نتایج آزمایش نشان داد که تنش سرمایی تاثیر منفی بر عملکرد جوجه های گوشتی داشته و استفاده از مکمل های ویتامینی تا حد زیادی می تواند اثرات تنش سرمایی را کاهش دهد.
الهام لشگری محمد طاهر هرکی نژاد
آدیپونکتین، یکی از پروتئین های اصلی مترشحه از بافت چربی سفید است که یک فاکتور مرتبط با هموستاز متابولیکی و فرآیندهای تولید مثلی می باشد. فعالیت بیولوژیکی این هورمون از طریق دو گیرنده اش، adipor1 و adipor2 صورت می گیرد. در پژوهش حاضر بیان mrna آدیپونکتین، adipor1 و adipor2 در قسمت های مختلف رحم در مراحل مختلف آبستنی میش از طریق روش real time-pcr مورد بررسی قرار گرفت. رحم 27 گوسفند آبستن افشاری بلافاصله پس از کشتار در کشتارگاه برش داده شد و سن آبستنی با اندازه گیری سر تا دم جنین ها مشخص شد. نمونه های بافتی از نواحی کارانکولی (c)، بین کارانکولی (i) و بدنه رحم (b) جمع آوری شد. نمونه های حاصل در پنج گروه شامل گروه یک (طول جنین های بین 10-1 سانتی متر)، گروه دو (طول جنین های بین 20-11 سانتی-متر)، گروه سه (طول جنین های بین 30-21 سانتی متر)، گروه چهار (طول جنین های بین 40-31 سانتی متر) و گروه پنج (طول جنین های بین 54-41 سانتی متر) قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان داد که بیان ژن آدیپونکتین در اوایل و اواخر آبستنی کاهش یافت. علاوه بر این، بیشترین بیان آن مربوط به ناحیه کارانکولی بود (05/0p<). بیان adipor1 و adipor2 نیز به ترتیب در نواحی بین کارانکولی و بدنه رحم بالاترین میزان را نشان دادند که از لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0p>). به طور کلی نتایج این مطالعه نشان می دهد که بیان ژن آدیپونکتین و دو گیرنده اش در زمان های مختلف آبستنی و در نواحی مختلف رحم در میش تغییر می کند.
افشین حیدری نیا محمدحسین شهیر
دو آزمایش به منظور تعیین نیاز لیزین قابل هضم (sid lys) بوقلمون¬های نر گوشتی در مرحله¬ی آغازین (8 تا28 روزگی) و رشد (28 تا49 روزگی) انجام شد. هر آزمایش بر روی 160 قطعه بوقلمون در قالب طرح کاملاً تصادفی با 8 تیمار (8 سطح لیزین قابل هضم: آزمایش اول شامل 33/1 (جیره پایه)، 405/1، 48/1، 55/1، 63/1، 705/1، 78/1، 855/1 درصد و آزمایش دوم شامل 15/1 (جیره پایه)، 225/1، 3/1، 375/1، 45/1، 525/1، 6/1، 675/1 درصد) در 4 تکرار و 5 قطعه پرنده در هر تکرار انجام گرفت. عملکرد، ابقای نیتروژن، پارامترهای خونی، ایمنی و صفات لاشه اندازه¬گیری شدند. در آزمایش اول افزایش سطوح لیزین قابل هضم باعث افزایش وزن بدن و کاهش ضریب تبدیل غذایی گردید (05/0p<). افزایش لیزین تا سطح 705/1 درصد سبب افزایش میزان پروتئین کل و آلبومین و کاهش اسیداوریک سرم شد (05/0p<). روند افزایش در ابقای نیتروژن با افزایش سطح لیزین قابل هضم ایلئومی استاندارد مشاهده گردید (05/0p<). با برازش مدل¬های خط شکسته، درجه دو و خط شکسته¬- درجه دو میزان نیاز لیزین قابل هضم در سن 8 تا 28 روزگی بترتیب برای افزایش وزن بدن 04/0±56/1، 67/1 و 1/0±65/1 درصد و برای ضریب تبدیل 05/0±58/1، 75/1 و 1/0±74/1 درصد جیره برآورد شد. در آزمایش دوم افزایش سطوح لیزین قابل هضم تا 6/1درصد باعث افزایش وزن بدن و کاهش ضریب تبدیل غذایی گردید. گروه آزمایشی حاوی 6/1درصد لیزین قابل هضم بیشترین افزایش وزن و کمترین ضریب تبدیل غذایی را داشت که با جیره پایه (15/1درصد لیزین قابل هضم) تفاوت معنی¬داری نشان داد (05/0p<). افزایش لیزین تا سطح 525/1 درصد میزان پروتئین کل و آلبومین خون را بالا برد (05/0p<). اثرسطح لیزین بر بازده لاشه و وزن سینه معنی¬دار بود (05/0p<). در سن 49روزگی با افزایش سطح لیزین تعداد گلبول¬های سفید خون افزایش معنی¬داری یافت (05/0p<). پاسخ به فیتوهماگلوتینین در سطح 6/1 درصد لیزین قابل هضم بیشترین بود. با افزایش سطوح لیزین قابل هضم وزن نسبی بورس و طحال افزایش یافت (05/0p<). با برازش مدل¬های رگرسیون خط شکسته، منحنی درجه دو و خط شکسته¬درجه دو میزان نیاز لیزین قابل هضم در سن 28 تا 49 روزگی بترتیب برای افزایش وزن 11/0± 47/1، 57/1 و 05/0±49/1 و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 17/0±57/1، 61/1 و 08/0±59/1 تعیین شد. با توجه به نتایج تحقیق حاضر نیاز لیزین قابل هضم در سن 8 تا 28 و 29 تا 49روزگی بترتیب 69/1 و 59/1 توصیه می¬شود.
محمد درونکی محمدطاهر هرکی نژاد
آدیپونکتین فراوان ترین پروتئین ترشح شده از بافت چربی است که اخیراً نقش هایی برای آن در عملکرد تولیدمثلی نر ارائه شده است. فعالیت بیولوژیکی آدیپونکتین از طریق اتصال به دو گیرنده ی عملکردی آن، یعنی adipor1 و adipor2 صورت می گیرد. در پژوهش حاضر، با استفاده از روش real time-pcr، بیان mrna آدیپونکتین، adipor1 و adipor2 در بافت های مختلف مجرای تولیدمثلی بره های نر نابالغ و همچنین قوچ های بالغ نژاد افشاری بررسی شد. بدین منظور 20 رأس بره ی نر درحال رشد نژاد افشاری به چهار گروه سنی (5 رأس در هر گروه) مختلف شامل؛ گروه های سنی 1 تا 2 ماه، 2 تا 3 ماه، 3 تا 4 ماه، و 4 تا 5 ماه اختصاص یافتند. سپس دام ها به روش جراحی اخته شدند و از چهار بافت سر، بدنه و دم اپیدیدیم و پارانشیم بیضه ی هر دام نمونه برداری به عمل آمد. نمونه های بافتی مشابه نیز از قوچ های بالغ در کشتارگاه اخذ شد. نتایج آزمایشات نشان داد که ژن های آدیپونکتین و adipor1/r2 در تمام نمونه های بافتی بره ها و قوچ ها بیان می شوند. بیان آدیپونکتین و دو گیرنده ی آن در گروه سنی 2 تا 3 ماه بیشترین مقدار بود و با نزدیک شدن به سن بلوغ افزایش یافت (01/0p<). همچنین، بیان adipor1 و adipor2، اما نه آدیپونکتین، در قوچ های بالغ نسبت به گروه آخر بره ها کاهش یافت (01/0p<). بعلاوه، بیان آدیپونکتین و adipor1/r2 در بخش جلویی اپیدیدیم (سر و بدنه) به طور عددی بیشتر از دو بخش دیگر اپیدیدیم بود (05/0p>). همبستگی مثبت معنی داری بین هر سه ژن آدیپونکتین و r1/r2 مشاهده شد (01/0p<). در مجموع نتایج این بررسی نشان می دهند که بیان ژن آدیپونکتین و دو گیرنده ی آن، adipor1 و adipor2 با تغییر سن و با توجه به نوع بافت فرق می کند.
بهناز رضائی محمدحسین شهیر
جهت بررسی اثر عوامل مدیریتی حمل¬و¬نقل بر کیفیت لاشه¬ی مرغ گوشتی، جوجه¬های گوشتی نر از نژاد راس 308 در سن 49 روزگی با میانگین وزنی 0/1±3/1کیلوگرم بطور تصادفی از گله انتخاب شدند. تعداد 176 قطعه در زمستان و 176 قطعه در تابستان مورد آزمایش قرار گرفتند. عواملی که اثرات آنها بر ویژگی¬های کیفی لاشه و متابولیت¬های خون پس از کشتار بررسی شد، شامل تراکم در قفس حمل¬ونقل (4 یا 7 پرنده در هر قفس)، مدت زمان حمل¬ونقل (1 یا 4 ساعت حمل-ونقل)، مدت زمان حذف خوراک قبل از ارسال (0 یا 8 ساعت حذف خوراک) و دمای محیط (زمستان یا تابستان) بودند که در قالب یک طرح کاملا تصادفی با آرایش 2×2×2 فاکتوریل در دو فصل مورد بررسی قرار گرفتند. همه¬ی پرندگان پس از ارسال به کشتارگاه، با روش¬های رایج تجاری کشتار شدند، امعاء و احشاء شکمی تخلیه شد و لاشه¬ها پس از خنک شدن جهت ارزیابی کیفی لاشه تحویل گرفته شده و بسته¬بندی شدند. نمونه¬های خون نیز بلافاصله پس از کشتار از جوجه¬ها اخذ گردید و جهت بررسی متابولیت¬ها و فراسنجه¬های خون مورد استفاده قرار گرفت. تغییرات ph و رنگ سنجی (a*,b*,l* ) در نمونههای ران و سینه تا مدت 24 ساعت پس از کشتار نیز مورد ارزیابی قرارگرفت. نتایج آزمایش درفصل زمستان نشان داد که اثر مدت زمان حذف خوراک بر افت وزن(01/0p<)، افت لاشه (05/0p<) ، ph اولیه(05/0p<)، هورمون(t4) (05/0p<) و گلوکز سرم (01/0p<) معنی¬دار بود. ph اولیه ، گلوکز سرم و غلظت لاکتات پلاسما در اثر مدت زمان حمل و نقل نیز معنیدار بودند (01/0p<). تراکم در قفس تاثیر معنیداری برdl، نیروی برشی (05/0p<) و هورمون(t4) (01/0p<) داشت. در مورد نمونههای گوشت ران نیز اثرات حذف خوراک بر phنهایی، dl (01/0p<) و نیروی برشی (05/0p<) معنی¬دار بود. همچنین نتایج آزمایش در فصل تابستان نشان داد که اثر مدت زمان حذف خوراک بر phنهایی و وزن زنده (01/0p<)، dl و l* (05/0p<) معنیدار بود. در اثر تراکم در قفس، ph نهایی،dl ، غلظت لاکتات پلاسما (01/0p<) و هورمون(t4) (05/0p<) معنیدار بودند. در اثر مدت زمان حمل و نقل نیز نیروی برشی (05/0p<)، هورمون(t4) و گلوکز سرم (01/0p<) معنی¬دار بودند. در نمونههای گوشت ران نیز در اثر حذف خوراک phنهایی (01/0p<) و whc (05/0p<) معنی¬دار بودند. اثر مدت زمان حملونقل بر phنهایی (01/0p<) و اثر تراکم در قفس بر l*(05/0p<) معنیدار بود. در کل نتایج آزمایش نشان داد در استان زنجان، با توجه به سرمای شدید هوا در فصل زمستان، مدت زمان طولانی حملونقل میتواند باعث بروز عارضهی dfd در گوشت گردد و در فصل تابستان به دلیل معتدل بودن هوا، احتمال بروز عارضه¬ی pse در گوشت ضعیف است. واژگان کلیدی: کیفیت لاشه، مرغ گوشتی، حملونقل، مدیریت
سمیه نظافتی احمد حسن آبادی
چکیده ندارد.
وریا عندلیبی محمدحسین شهیر
چکیده ندارد.
هما سلیمانی رسول واعظ ترشیزی
چکیده ندارد.
مرتضی موسوی محمدحسین شهیر
چکیده ندارد.
رضا چهاروطنی مرادپاشا اسکندری نسب
آزمایشی به منظور بررسی عملکرد نتاج حاصل از تلاقی سه گروه نژادی بلدرچین و در قالب 9 تیمار به صورت یک طرح نامتعادل با 18 تکرار و تحت جیره و عوامل محیطی یکسان انجام شد. نتایج حاصل از تلاقی از سن 1 تا 18 روزگی در روی بستر و بعد از آن تا 42 روزگی در قفس پرورش داده شدند. وزن 18و 42 روزگی حیوانات آزمایشی رکورد برداری شد. در طول دوره، مصرف غذا و افزایش وزن بدن اندازه گیری شد. در پایان دوره آزمایش پس از توزین و ذبح، وزن لاشه اندازه گیری شد و داده های حاصل با استفاده از نرم افزار sas مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین وزن گروههای ژنتیکی در تمامی سنین اختلاف معنی داری وجود ندارد (p<0.05). بیشترین وزن 18 روزگی مربوط به گروه ژنتیکی 1 (نر اسپانیایی × ماده اسپانیایی) و کمترین وزن 18 روزگی مربوط به گروه ژنتیکی 4 (نر سفید × ماده خاکستری )، بیشترین وزن 42 روزگی مربوط به گروه ژنتیکی 1 (نر اسپانیایی× ماده اسپانیایی) و کمترین وزن 42 روزگی مربوط به گروه ژنتیکی 3 (نر سفید × ماده سفید ) بود. ضریب تبدیل گروههای ژنتیکی اختلاف معنی دار نشان نداد (p<0.05). بهترین ضریب تبدیل مربوط به گروه ژنتیکی 1 (نر اسپانیایی × ماده اسپانیایی ) و بدترین ضریب تبدیل غذایی به گروه 3 (نر سفید × ماده سفید ) اختصاص داشت. از لحاظ درصد لاشه بین گروه های ژنتیکی و جنس ها اختلاف معنی داری بدست نیامد (p<0.01).
یاسمن قبادی احمد حسن آبادی
در این پژوهش اثرات سطوح متفاوت کلسیم و فسفر جیره غذایی بر شاخص های تولیدی، درصد خاکستر استخوان درشت نی، ابقا ظاهری کلسیم و فسفر کل و برخی از فاکتورهای خونی بر جوجه های گوشتی نر بررسی شد. 540 قطعه جوجه خروس گوشتی یکروزه از سویه آربور ایکرز پلاس در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل 3×3 با 9 تیمار و 4 تکرار و 15 قطعه جوجه در هر واحد آزمایشی مورد استفاده قرار گرفت. جوجه ها با سه سطح کلسیم جیره (به میزان توصیه شده توسط انجمن ملی تحقیقات، 80 درصد میزان توصیه شده و 60 درصد میزان توصیه شده) و سه سطح فسفر قابل دسترس (به میزان توصیه شده توسط انجمن ملی تحقیقات، 80 درصد میزان توصیه شده و 60 درصد میزان توصیه شده) در دوره 7 تا 42 روزگی تغذیه شدند. درصد خاکستر استخوان درشت نی و فاکتورهای خونی در سن 28 روزگی و ابقا مواد مغذی در سن 45 روزگی مورد اندازه گیری قرار گرفت. جیره های غذایی مورد آزمایش از نظر مقدار انرژی قابل متابولیسم، پروتئین خام و سایر مواد مغذی به جز کلسیم و فسفر، یکسان بودند. نتایج این آزمایش نشان داد که کاهش سطح کلسیم جیره غذایی باعث بهبود افزایش وزن، افزایش مصرف خوراک، کاهش سطح کلسیم سرم، افزایش سطح فسفر سرم، افزایش فعالیت آلکالین فسفاتاز و افزایش ابقا ظاهری کلسیم گردید (0/05>p)). کاهش سطح فسفر قابل دسترس جیره نیز سبب کاهش وزن، کاهش مصرف خوراک، کاهش سطح فسفر سرم، افزایش فعالیت آلکالین فسفاتاز، افزایش ابقا فسفر کل و کاهش خاکستر استخوان گردید (0/05>p). در کل دوره آزمایشی، ضریب تبدیل غذایی توسط سطوح مختلف کلسیم و فسفر جیره غذایی تحت تأثیر قرار نگرفت. اثرات متقابل سطوح مختلف کلسیم و فسفر قابل دسترس بر روی وزن زنده، مصرف خوراک، ابقا ظاهری کلسیم و فسفر کل، کلسیم و فسفر سرم، فعالیت آلکالین فسفاتاز و خاکستر درشت نی معنی دار بود (0/05>p)). رعایت نسبت 2 به 1 برای کلسیم و فسفر قابل دسترس بهترین نتایج را به دنبال داشت. بر اساس نتایج این آزمایش می توان نتیجه گیری نمود که سطوح کلسیم پیشنهاد شده توسط انجمن ملی تحقیقات در سال 1994 در جیره های عملی استفاده شده در این آزمایش برای جوجه های گوشتی امروزی بیشتر از نیاز است؛ اما سطوح فسفر قابل دسترس توصیه شده در دوره های مختلف، مناسب به نظر می رسد. مطالعات بیشتری جهت تعیین میزان مناسب کلسیم و فسفر قابل دسترس مورد نیاز می باشد.
مهدی عظیمی حمید امانلو
32 راس گوساله هلشتاین نر و ماده تازه متولد به منظور بررسی اثر روش های خورانیدن آغوز بر مقدار غلظت ایمونوگلوبولین g سرم، غلظت گلوکز خون، درصد روزهای اسهالی، افزایش وزن هفتگی، ماده خشک مصرفی و ضریب تبدیل غذایی تا سن 42 روزگی مورد آزمایش قرار گرفتند. گوساله ها به طور تصادفی به دو تیمار خورانیده شده با بطری سر پستانک دار و خورانیده شده با لوله مری تفکیک شدند. به هر گوساله در وعده اول 15 درصد و در وعده دوم 10 درصد وزن متابولیکی بدن آغوز خورانیده شد. نتایج نشان داد که صفات غلظت های ایمونوگلوبولین g سرم، افزایش وزن های هفتگی، مقادیر ماده خشک مصرفی و ضرایب تبدیل غذایی تفاوت معنی داری بین دو تیمار ندارند(p<0/05). در 24 ساعت پس از تولد، غلظت گلوکز خون گوساله هایی که آغوز با لوله مری دریافت کردند ، کمتر از گوساله هایی بود که آغوز با بطری دریافت کردند و اختلاف معنی دار داشت(p<0/05) (به ترتیب 87 در مقایسه با 94/93 میلی گرم در دسی لیتر) ولی در 48 ساعت پس از تولد این اختلاف جبران شد. درصد روزهای اسهالی هفته دوم گوساله هایی که آغوز با لوله مری دریافت کردند بیشتر از گوساله هایی بود که آغوز با بطری دریافت کردند و اختلاف معنی دار داشت(p<0/05) (به ترتیب47/21 در مقایسه با 13/65درصد) ولی در هفته های پسین دوره آزمایش این اختلاف جبران شد. در نتیجه به نظر می رسد لوله مری هم چون بطری سرپستانک دار می تواند در خورانیدن آغوز به گوساله های سالم نیز فزون بر گوساله های بیمار کاربرد داشته باشد.