نام پژوهشگر: هوشنگ نصرتی
فرزانه لطیفیان هوشنگ نصرتی
-1- موقعیت رده بندی جنس اسپرس onobrychis موقعیت این گیاه برحسب سیستم رده بندی جدید کرونکوئیست (jones et al., 1979) تا سطح خانواده به صورت زیر می باشد: magnoiophyta شاخه: (division) magnoliopsida رده: (class) rosidae زیررده: (subclass) fabales راسته: (order) خانواده:family) ) fabaceae رشینگر (1984) موقعیت این گیاه را در خانواده papilionaceae (پراونه آساها) به صورت زیر تعیین کرده است: fabaceae خانواده: (family) hedysareae طایفه: (tribe) onobrychis جنس: (genus) onobrychis زیرجنس: (sub genus) بخشهای • dondrobrychis lophobrychis • onobrychis • laxiflorae • زیرجنس sisyrisema بخشهای anthyllium • afghanicae • heliobrychis • hymenbrychis • insignes • این زیرجنسها شامل نه بخش می باشند که در اینجا براساس گونه های موجود در استان آذربایجان شرقی در چهار بخش به شرح ذیل قابل گروه بندی اند: i. dendrobrychis ? o. cornuta ii. onobrychis ? o. bungei ? o. persica ? o. viccifolia iii. heliobrychis ? o. szovitsii ? o. atropatana ? o. scrboiculata ? o. buhseana ? o. depauperata ? o. aucheri ? o. subacaulis ? o. heliocarpa iv. hymenobrychis ? o. subnitens ? o. michauxii ? o. hohenackeriana ? o. aurea 1-2- خصوصیات خانواده حبوبات (fabaceae) حبوبات گیاهانی هستند درختی، درختچه ای، بوته ای، علفی یکساله یا چندساله، بالارونده و پیچان. برگها متفاوت، عموماً مرکب شانه ای که گاهی بر اثر کاهش تعداد برگچه ها به برگهای مرکب سه برگچه ای تبدیل شده اند یا پنجه ای هستند، بندرت ساده و یک برگچه اند، غالباً گوشوارک دار هستند و گوشوارکها آزاد یا کاملاً به دمبرگ پیوسته اند یا به صورت خارهای محکم و سخت درآمده اند. گلها ساختاری ویژه دارند و به صورت نامنظم و یا منظم و نرماده هستند. کاسه گل دارای پنج کاسبرگ به هم پیوسته، جام گل 5 قسمتی به شکل پروانه، گلبرگ ها در داخل غنچه همپوش، گلبرگ فوقانی بزرگتر، در برگیرنده گلبرگ های جانبی، گلبرگ های پائینی غالباً به هم پیوسته و تشکیل دهنده ناو. پرچم ها ده تایی، غالباً میله 9 پرچم قدامی به هم پیوسته و پرچم پشتی آزاد، گاهی میله تمام پرچم ها به هم پیوسته و ندرتاً میله همه پرچم ها آزاد، کیسه بساک یک یا دوشکلی، بن چسب یا پشت چسب. تخمدان یک برچه ای، غالباً یک خانه ای، درز پشتی تخمک دار، تخمک واژگون، چندتایی یا بندرت منفرد. میوه از نوع نیام، دارای دو شیار یا یک شیاری، شکوفا یا بندبند و در هر بند دارای یک دانه، دانه ها غالباً دارای آریل، آندوسپرم یا فاقد آندوسپرم (bolger and matches 1990, rechinger 1984, sheehy and popple 1981) هستند. این خانواده دارای 25 طایفه، 7000 جنس و 17000 گونه می باشد که بیشتر در مناطق معتدل و سرد جهان پراکنده هستند و در مناطق گرمسیری نمونه های این خانواده بسیار نادرند. بیشتر گیاهان علفی این خانواده در انشعابات ریشه خود برجستگیهای کوچک گره مانند به نام گرهک حاوی باکتری های تثبیت کننده نیتروژن هستند (sheehy and popple, 1981). 1-3- اسپرس 1-3-1- گیاه شناسی و مورفولوژی اسپرس یکی از گیاهان علوفه ای می باشد و به تیره fabaceaeو جنس onobrychis تعلق دارد. جنس onobrychis تقریباً دارای 100 گونه می باشد که بسیاری از آن ها ارزش زراعی دارند ( کریمی، 1376).در گزارش های مختلف تعداد 50 الی 70 گونه از این جنس در ایران گزارش شده است، که بین آنها o. viciifolia از نظر خصوصیات زراعی مطلوبتر از همه می باشد و عموماً منظور از اسپرس زراعی این گونه می باشد (بنی صدر، 1377(. تعداد کروموزومهای اسپرس زراعی برابر است و یک گیاه دیپلوئید می باشد(ranjbar, 2009) . اسپرس دارای گل آذین خوشه ای منفرد و قائم، به طول 10 تا 15 سانتی متر می باشد که حداقل دارای ده گل صورتی رنگ با رگه های تیره است. هر گل دارای پنج گلبرگ، شامل 2 بال، 2 ناو و یک درفش می باشد که اندام نر و ماده گیاه در داخل دو گلبرگ ناو قرار می گیرند و با اندک فشار به این گلبرگ ها، آزاد می شوند (بنی صدر، 1377(. اسپرس به علت داشتن ساختمان گل خاص خود، گیاهی دگرگرده افشان است. باز شدن گل ها در اسپرس روی اولین شاخه گل آذین از قاعده شروع و تا انتهای گل آذین ادامه می یابد. به علت کوچک بودن گلبرگ بال در اسپرس، حشرات، ناو را نشیمنگاه خود قرار می دهند، تا از شهد گلها استفاده کنند و به این ترتیب در اثر تماس با پرچمها و مادگی، سبب باروری می شوند. عامل گرده افشانی در اسپرس عمدتاً حشرات می باشند و در بین آنها زنبورعسل و زنبورهای وحشی بامبوس بیشتر عمل گرده افشانی را انجام می دهند (کریمی، 1375). میوه این گیاه به صورت غلافی ناشکوفا می باشد که سطح خارجی آن مشبک و برجسته است. درون هر غلاف یا نیام یک دانه منفرد قلوه ای شکل، با سطح صاف و به رنگ قهوه ای، زیتونی روشن یا تیره و به طول تقریبی 3 میلیمتر وجود دارد (بنی صدر، 1377). برگ های اسپرس مرکب بوده و در حدود 17-9 برگچه بر روی هر برگ وجود دارد، با وجود این، ارقام اصلاح شده اسپرس دارای برگچه های بیشتری می باشند و در آنها تا 31-21 برگچه نیز مشاهده می شود. طول برگها در حدود 16-5 سانتی متر بوده و برگچه ها به صورت متناوب روی آن قرار گرفته اند. هر یک از برگچه ها حدود 25-3 میلیمتر بوده و به شکل تخم مرغ معکوس، با رگبرگهای متراکم و فشرده دیده می شوند. برگچه های اسپرس در راس به زائده ای منتهی می شوند که شباهت ویژه ای به خار دارد (کریمی، 1375). ارتفاع متوسط گیاه 65-40 سانتی متر بوده و گاهی حتی به 100 سانتی متر نیز می رسد. ریشه های اسپرس حجیم، عمیق و قوی می باشند. شکل 1-1. مورفولوژی گیاه .onobrychis viciifolia 1-3-2- نام های رایج مورد استفاده برای اسپرس o. viciifolia synonyms (usda nrcs.2008): onobrychis sativa lam. onobrychis vulgaris hill. hedysarum onobrychis l. common name (مظفریان، 1375): sainfoin, esparsette, holycover, medick vetch نام فارسی (ماه وان، 1381): اسپرس، اسپرسک، اسپست، یونجه کوهی. نام ترکی (کوچکی، 1375; مظفریان،1375): خشه، قورنجا. 1-3-3- پیدایش اسپرس خاستگاه گیاه اسپرس، اطراف دریای مدیترانه (جنوب فرانسه) می باشد. در سال 1550 میلادی این گیاه از فرانسه به دنیا معرفی گردید. اسپرس از جمله گیاهان علوفه ای می باشد که در کشور ما قدمت چند صد ساله دارد. مناطق کشت این گیاه، بیشتر آسیای صغیر و میانه و همچنین اروپای جنوبی می باشد (ranjbar, 2009). 1-3-4- خصوصیات اسپرس نام کلی اسپرس به تمامی گونه های جنس onobrychis اطلاق شده است. اگر چه تعدادی از گونه ها از نظر مورفولوژی با هم تفاوت دارند ولی اکثراً مشابه یکدیگر می باشند. گونه زراعتی این جنسo. viciifolia یا o. sativa می باشد که بومی ارمنستان در آسیای جنوب مرکزی است و در غالب مناطق مدیترانه، مخصوصاً خاورمیانه می روید. و در برخی منابع آن را o. altissima معرفی کرده اند (مظفریان، 1375؛ کوچکی، 1375؛ کریمی، 1376). اسپرس به عنوان علف مقدس معروف است و نام انگلیسی آن sainfoin، نیز به همین معنی است. این گیاه را در مناطق مختلف ایران به نامهای متفاوتی می شناسند. مثلاً در اراک و شازند: هرنگل و کرنگال، در آذربایجان شرقی: خشه و در آذربایجان غربی قورنجا گفته می شود (کوچکی، 1375؛ مظفریان،1375). اسپرس onobrychis دارای سه زیر گونه مهم می باشد که یکی بنام arenaria در نواحی سنگلاخی (اسپرس سنگلاخی) و دیگری montana در نواحی کوهستانی (اسپرس کوهی) می روید و viciifolia نیز همان اسپرس زراعتی است که جهت کشت و تولید علوفه کاشته می شود. گذشته از گونه viciifolia از گونه arenaria هم در به نژادی استفاده می گردد. در روسیه بیشتر بررسی های به نژادی روی گونه arenaria بوده است و آن را به عنوان transcacasia (یا ماوراء قفقاز) و antasiatica نیز می شناسند (کوچکی، 1375؛ کریمی، 1376). شیوع و پیدایش گونه های arearia و montana در زمینهای بسیار آهکی و مناطق گرم بوده در حالی که گونه viciifolia در زمینهای سبک با میزان کمتری از آهک دیده می شود (کوچکی، 1375؛ کریمی، 1376). اسپرس در مقابل خشکی مقاوم است و با زمین های عمیق و گچی و محل های گرم سازگاری دارد (کریمی، 1372). مزیت اسپرس بر یونجه و شبدر به ویژه در اراضی آهکی و ضعیف آشکار می گردد. همچنین اسپرس به لحاظ دارا بودن ریشه عمیق و انبوه و مقاومت به خشکی، برای جلوگیری از فرسایش خاک و اصلاح اراضی شیب دار و زمین هایی که عمق خاک زراعی آنها کم است مناسب تر از یونجه است. زیرا هر یک به اقلیم خاص خود نیاز دارند و معمولا در مناطق مناسب برای کشت یونجه، کمتر به کشت اسپرس مبادرت می شود (ظریفی آناخاتون، 1382). اسپرس دارای مواد معدنی به ویژه کلسیم فراوان است و به همین جهت حیوانات با رغبت از این علوفه تغذیه می کنند. مشخص شده است که در خاکستر این گیاه 45-28 درصد آهک، 10-5 درصد منیزیم 5-2 درصد سیلیس و 10-9 درصد اسید فسفریک وجود دارد (کریمی، 1375). اسپرس اولین لگوم دائمی است که در بهار شروع به رشد مجدد می کند و به طور کلی رشد آن در اوایل بهار و اواخر پاییز بیشتر از یونجه است. از همین رو اسپرس غالبا در مناطق سرد یا زمستان های سرد و سخت، کشت و کار می شود. رشد ریشه و قسمتهای هوایی اسپرس در دمای پایین تر از 18 درجه سانتیگراد بهتر از یونجه است (ظریفی آناخاتون، 1382). برخی از گونه های اسپرس سازگاری خوبی با محیط نشان می دهند. لذا می توان پس از انجام آزمایشات تکمیلی در احیاء مراتع محلی و احداث چراگاهها و نیز تناوب زراعی، از آنها سود جست (سندگل و کلاته عربی، 1370). اسپرس در شرایط دیم وبارندگی 250 تا 300 میلیمتر، رشد رضایت بخشی دارد. قدرت تحمل به سرما و گرمای آن از 38 درجه سانتیگراد تا 20- درجه سانتیگراد گزارش شده است. طول ریشه ما بین 3- 5/1 متر و طول ساقه بین 100-10 سانتی متر است (کریمی، 1375) و همچنین مشخص شده است که پاییز فصل کاشت بهتری نسبت به بهار است و مناسب ترین مقدار بذر و کود در زراعت دیم اسپرس به ترتیب 40 کیلوگرم بذر و 50 کیلوگرم کود است (انصاری، 1378). اسپرس دارای امتیازات مختلف دیگری است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- عدم ایجاد نفخ در دام: این گیاه برخلاف یونجه، در دام عارضه نفخ را باعث نمی شود و به این جهت برای ایجاد چراگاهها، یک گیاه علوفه ای مناسب می باشد، به منظور انتقال این صفت به یونجه تلاش هایی صورت گرفته است و با استفاده از دو رگه گیری سوماتیکی بین یونجه و اسپرس سعی کرده-اند ژن کنترل کننده تولید تانن را که مانع اصلی برای عارضه نفخ است، از اسپرس به یونجه انتقال دهند زیرا دورگ گیری متداول بین دو جنس اسپرس و یونجه به خاطر ناسازگاری جنسی، امکان پذیر نمی-باشد (li et al.,1993). 2- مقاومت به آفاتی نظیر سرخرطومی ساقه، برگ و ریشه یونجه: این آفات باعث گردیده که در بعضی از مناطق دنیا، از جمله آمریکا، به علت حمله شدید آفت مذکور در غرب این کشور از گیاه اسپرس به عنوان یک گیاه مقاوم استفاده شود .(clave et al.,) 3- تثبیت بیولوژیکی نیتروژن نیتروژن یکی از عوامل محدودکننده تولید در گیاهان است. بسیاری از گیاهان خانواده بقولات تا حد زیادی به ازت تولید شده بوسیله باکتریهای تثبیت کننده ازت که با ریشه آنها ارتباط همزیستی برقرار می سازند متکی می باشند (ظریفی آناخاتون، 1382). جیمز و همکاران (1968) اظهار داشتند که در 3 تا 5 هفته اول رشد اسپرس ریزوبیوم های تثبیت کننده ازت غیرفعالند ولی پس از 6 تا 8 هفته فعال شده و کمبود ازت گیاه را جبران می نمایند. برخی از محققین (burtton and curley 1968, khusainov 1973, meyer 1975, hume and withers 1985) اظهار داشتند که در گیاه اسپرس، گره های تثبیت کننده ازت تشکیل می شود ولی این گره ها به اندازه نیاز این گیاه نمی تواند ازت هوا را تثبیت کنند لذا قرار دادن مقدار کم ازت در اختیار این گیاه، باعث القاء تشکیل گره و افزایش مقدار ماده خشک ریشه ها می شود. شرون (1972) نشان داد که بعضی از نژادهای باکتریهای گرهکهای گیاه شبدرک قادر به ایجاد گرهکهای فعال روی ریشه اسپرس هستند. کرنت و همکاران (1978) بیان داشتند که تلقیح بذر اسپرس با نژادهای ریزوبیوم دارای توانایی بالای تثبیت ازت، ماده خشک و فرآورده پروتئین اسپرس را افزایش می دهد. پروست و همکاران (1987) 48 نژاد سردسیری ریزوبیوم را معرفی کردند که همه آنها قادر بودند اسپرس را گره دار کنند. 4- مقاومت در برابر تنش های محیطی • مقاومت در برابر شوری باقری و سرمدنیا (1367) قدرت جوانه زنی چند توده اسپرس را در درجات مختلف شوری بررسی کردند. در این آزمایش بذر اغلب توده ها تا پتانسیل 7- بار قادر به جوانه زدن بودند. درصد جوانه زدن، طول ریشه و طول ساقچه و وزن خشک گیاهچه ها در اثر تنش شوری کاهش یافت. کی (1990) در آزمایشات خود نشان داد که وجود nacl با غلظت 5/0? باعث کاهش درصد جوانه زدن اسپرس و در غلظتهای بالاتر از آن به طور کلی مانع جوانه زنی می شود. ولی اگر ابتدا بذرها در محیط دارای 100- 5/0? nacl قرار گرفته سپس به محیط فاقد nacl منتقل شوند، درصد جوانه-زنی افزایش می یابد. گو و زنگ (1991) مقاومت به شوری گیاهچه های اسپرس را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که گیاهچه ها در 1- 5/0? nacl به طور معنی دار تحت تاثیر قرار نمی گیرند ولی غلظتهای بیش از 5/1? باعث کاهش رشد گیاهچه ها می شود. باقری و سرمدنیا (1367) اظهار کردند که گیاهچه اسپرس در مراحل اولیه رشد به شوری حساس بوده و حداکثر تحمل در این مرحله تا پتانسیل 7/5- بار می باشد. با افزایش تنش شوری ارتفاع گیاه، وزن خشک ریشه، وزن خشک برگ و ساقه، طول ریشه و سطح برگ کاهش یافت. باقری میزان تجمع برخی آنیونها و کاتیونها را در ریشه و بخش هوایی اسپرس تحت شرایط شوری بررسی کرد و مشاهده نمود که مقدار سدیم در قسمت های هوایی گیاه با شروع تنش شوری، و با گذشت زمان افزایش می یابد. جذب پتانسیم در شرایط شوری کاهش یافت. میزان منیزیم با گذشت زمان در بخش هوایی افزایش یافت و در ریشه کم شد. تجمع سولفات کلسیم در ریشه بیشتر از اندام های هوایی بود. به طور کلی در شرایط شوری جذب کلسیم و جذب ازت کاهش یافت که این کاهش در ریشه بیشتر بود و کلر در بخش هوایی گیاه بیش از ریشه تجمع پیدا کرد. • مقاومت در برابر خشکی اسپرس یکی از گیاهانی است که مقاوم به خشکی بوده و در مناطقی که بارندگی کمتر از 300 میلیمتر نباشد تولید قابل ملاحظه ای دارد (کوچکی، 1375). این گیاه در مناطقی که میزان نزولات سالانه عامل محدود کننده ای برای کاشت سایر گیاهان می باشد از اهمیت خاصی برخوردار است (نوروزیان، 1370). اسپرس دارای ریشه های بسیار عمیق و مقاومت روزنه ای بسیار بالا در محیط می باشد و پتانسیل تولیدی اسپرس در بهار بیشتر از تابستان است، این امر مبین بیشتر بودن کارآیی مصرف آب این گیاه در بهار است. اسپرس رطوبت خاک را تا عمق بیش از 180 سانتی متر جذب می کند (میرحسینی، 1373). اسپرس را به عنوان یکی از گونه های علوفه ای مناسب در مناطق بیابانی و در توده های شنی ساحلی ایران می توان معرفی کرد. سندگل و کلاته عربی (1370) اظهار داشتند که این گیاه گرما و خشکی زیاد را تحمل می کند ولی به طور کلی اقلیم مناسب آن اقلیم سرد و خشک است. وقتی اسپرس به صورت دیم کشت شود جهت مقابله با خشکی شدید واکنش ظاهری نشان داده و احتمالاً با ریزش برگهای خود یا پیچیده و کوچک شدن برگها سطح تعرق کننده را کاهش می دهد (koch et al., 1972). درصد کل ماده خشک نیز در شرایط دیم، بیشتر از بقیه بوده است که این موضوع نیز می-تواند مربوط به مقابله با تنش شدید باشد (کوچکی، 1363baker et al., 1952, ). منابعی مبنی بر عدم تغییر ظاهری گیاه در رابطه با تنش آب موجود می باشد (کوچکی، 1363).در آزمایشی نشان داد که در اسپرس به موازات کاهش رطوبت خاک، تبخیر و تعرق و آب نسبی برگ کاهش و مقاومت روزنه ای افزایش می یابد. نسبت سطح برگ به وزن خشک برگ در اسپرس تقریباً نصف یونجه است و این نکته بیانگر سطح تبخیر کمتر اسپرس نسبت به یونجه است که صفت بسیار جالبی برای مقابله با ازدست-رفتن آب محسوب می شود. باقری و سرمدنیا (1367) جوانه زنی بذور جمعیتهای مختلف اسپرس را در شرایط تنش خشکی بررسی کردند. در آزمایشهای آنها اکثر جمعیتهای اسپرس قادر به جوانه زنی در محلولهایی با پتانسیل 11- بار بودند. • مقاومت در برابر سایر تنش ها شواهدی نیز مبنی بر مقاومت اسپرس به شرایط غرقابی موجود می باشد. از جمله هنریخ (1972) در آزمایش نشان داد که اسپرس نسبت به شرایط غرقابی در دماهای پایین مقاوم است. او اظهار داشت که تاج گیاهان نسبت به ریشه ها در برابر آسیب ناشی از غرقاب شدن مقاوم تر بوده و گیاهان آسیب دیده اسپرس که همه ریشه های آنها نابود شده بود مجدداً رشد کردند. در حالی که چمپا (1980) اظهار داشت این گیاه در خاکهای اسیدی مرطوب مقاومت بسیار کمی دارد. گیاه اسپرس در خاکهای فقیر از نظر نیتروژن و فسفر بخوبی رشد می کند. این گیاه با خاکهای آهکی خشک کوهستانهای سنگلاخی سازگاری بسیار دارد (سندگل و کلاته عربی، 1370؛ یزدی صمدی و همکاران، 1376). اسپرس بیش از یونجه به سرما مقاوم است و قدرت تحمل آن نسبت به سرما و گرما از 20- تا 38+ درجه سانتیگراد می باشد (سندگل و کلاته عربی، 1370). 5- گرده افشانی در اسپرس و تولید عسل اسپرس به عنوان یک گیاه مفید در تولید عسل مورد توجه است (dubbs, 1968). این گیاه دارای شهد شیرینی است که جاذب بسیار خوبی برای زنبورعسل است و از شهد گلهای آن عسل مرغوبی بدست می آید (کوچکی، 1375). عسل اسپرس کیفیت بالایی دارد و بنام گاتینایس معروف است (ظریفی آناخاتون، 1382). گیاهانی مانند اسپرس که قادر باشند در شرایط نامساعد جوی عسلی با کیفیت خوب در مدت کوتاه ایجاد نمایند کمیاب هستند (dubbs, 1968). میزان تولید عسل در o. arenaria بین 200-100، o. radiata بین 50-25 و o. viciifolia بین 200-50 کیلوگرم در هکتار گزارش شده است (ظریفی آناخاتون، 1382). اسپرس یکی از بقولات دگرگشن است که گل آن نیاز به عمل لغزش دارد. لغزش عبارت از آزاد شدن مادگی و پرچم ها از قید ناوهاست. مکانیسم لغزش در اسپرس به صورت روزنه ای است یعنی تا وقتی که فشار حشرات ادامه دارد اندام های تولید مثلی از ناوها بیرون می آیند و وقتی فشار قطع گردد به حالت اولیه باز می گردند (ظریفی آناخاتون، 1382). در این ارتباط، کوچکی (1375) اظهار داشت در گلهای اسپرس لغزش صورت نمی گیرد و زنبور عسل راحت تر آن را تلقیح نموده و شهد آن را برداشت می نماید. سندگل و کلاته عربی (1370) اظهار داشتند که عامل گرده افشانی اسپرس، حشرات هستند که در وهله-نخست زنبور عسل و زنبورهای bombus می باشند ولی به علت کوتاه بودن لوله گل زنبورهایی که خرطوم کوتاه دارند نمی توانند عمل گرده افشانی را انجام دهند. پروانه ها در عمل گرده افشانی سهمی ندارند. گرده افشانی مستقیم به علت پایین قرار گرفتن مادگی خیلی کم صورت می گیرد (ظریفی آناخاتون، 1382). گل ها در اسپرس در انتهای ساقه قرار دارند و از این رو بیشتر در معرفی حشرات گرده افشان می باشند به همین دلیل گرده افشانی بهتر صورت می گیرد (کوچکی، 1375). ریکیار دلی و همکاران (1990). طی تحقیقاتی که در ایتالیا انجام دادند زنبورهای bomus.sp را به عنوان گرده افشان های عمده اسپرس معرفی کردند که حتی در دماهای پایین نیز فعال بودند. 4- تنوع ژنتیکی و بقای جمعیت-1 میزان تنوع ژنتیکی در جمعیت های مختلف یک گونه به شدت وابسته به سیستم آمیزشی و تاریخچه تکامل آن گونه می باشد.وجود تنوع ژنتیکی برای سازگاری یک جمعیت ضروری است. ژن-های درگیر در سازگاری اکثرا کمی بوده و از نقطه نظر محیطی دربرگیرنده ی ژن های مقاومت به گرما، خشکی، می باشند.و در نتیجه در بقای جمعیت های یک گونه نقش بسیار حساس و حیاتی دارند. روش های مولکولی فرصت مناسبی را برای مطالعه تنوع در جایگاه های ژنی کدکننده صفات کمی فراهم می کنند .(maywald and weigel 1997, monneveux and belhassen 1996, linhart and grant 1996) گونه های وحشی موجود در یک منطقه یا یک کشور گنجینه ژرم پلاسم آن محدوده محسوب می شوند، که در تامین ژن های لازم برای ایجاد صفات مطلوب در گونه های زراعی می توانند نقش داشته باشد. گونه های بومی با توجه به تغییراتی که در طی سالیان دور در تکامل در آن ها روی داده است، توانسته اند در برابر شرایط محیطی مقاوم شوند. سازش آن ها با محیط برخاسته از تغییرات ژنومی آن هاست. مطالعه دقیق تر ژنوم گیاهان وحشی می تواند در شناخت این گنجینه های طبیعی موثر باشد (قهرمان، 1380). به دلیل اینکه گونه های وحشی در معرض خطر فرسایش ژنتیکی و حتی انهدام هستند، جمع آوری و نگهداری آن ها شایان توجه بیشتر است (ried and bennet, 1999). تنوع ژنتیکی را می توان در سطوح مختلف مشتمل بر جنس، گونه، جمعیت، فرد، ژنوم، مکان ژنی و توالی dna بررسی کرد. علاوه بر ویژگی های مرفولوژیکی و بیوشیمیایی،روش های دیگری همچون ایزوزایمها و نشانگر های مبتنی بر dna در دسته بندی گونه ها و در تعیین تنوع بین گونه ای مورد استفاده قرار می گیرند (talbert et al., 1990). برای اصلاح یک گیاه ابتدا باید تنوع ژنتیکی بالا وجود داشته باشد تا شانس انتخاب افزایش یابد و بتوان صفات مطلوب را پیدا کرد (stebbins, 1971). از طرفی برای اینکه تنوع ژنتیکی شکل بگیرد به مدت زمانی نیاز دارد، بنابراین این موضوع برای برخی گونه ها که پاسخ سریع به تغییرات محیطی می-دهند می تواند مضر باشد (li et al., 2006). 1-5- نشانگر به طور کلی توالی dna یا هر صفت دیگری که برای تشخیص و شناسایی افراد استفاده شود و بتواند تفاوت بین آن ها را متمایز کند می تواند به عنوان یک نشانگر درنظر گرفته شود یا به عبارت دیگر تفاوت موجود در بین ردیف های dna کروموزوم های هر موجود که از والد به نسل های بعدی منتقل گردد، می تواند یک نشانگر ژنتیکی باشد (wachira et al., 1995). برای آنکه صفتی به عنوان نشانگر ژنتیکی مورد استفاده قرار بگیرد، باید حداقل دارای دو ویژگی زیر باشد: 1- بین دو فرد متفاوت باشد (پلی مورفیسم) 2- قابل توارث باشد (قره یاضی، 1375). 1-5-1- نشانگر های مولکولی dna در سالهای اخیر از نشانگر های مولکولی برای مطالعات پایه ای و کاربردی در انسان، حیوان و گیاه استفاده شده است. به طوریکه کشف انواع مختلفی از نشانگر ها باعث پیشرفت عمده ای در مطالعات ژنتیکی گردیده است. از بهترین کاربرد های آن ها می توان به ایجاد نقشه های فیزیکی و ژنتیکی در موجودات زنده و شناسایی ژن های کیفی و کمی اشاره نمود (flavell, 1980). این نشانگر ها تفاوت های قابل توارث در توالی های dna یکنواخت بین افراد را منعکس می کنند، به همین دلیل اکثراً تحت تاثیر شرایط محیطی نبوده و در هر مرحله از رشد موجود می توانند مورد استفاده قرار گیرند. از این رو به کمک آن ها می توان انتخاب غیرمستقیم صفات کمی و کیفی را انـجام داد .(gupta et al., 1991) نشانگر های مولکولی dna در سه گروه، مبتنی بر هیبریداسیون، مبتنی بر واکنش زنجیر های پلیمراز و مبتنی بر توالی یابی قابل تقسیم بندی است. گروه دوم شامل نشانگر های rapd , issr , aflp , و غیره می باشد. نشانگر های مبتنی بر pcr نیاز به زمان کمتری برای نقشه یابی مولکولی دارند، قطعات تکثیر شده به صورت نوار هایی با وزن مولکولی متفاوت به طور مستقیم بر روی ژل قابل مشاهده می باشد. این روش با توجه به توانایی که تکثیر dna دارد، کاربرد زیادی در علوم مختلف بیولوژیکی پیدا کرده است. به طوری که روشی ساده و سریع برای آنالیز کردن تفاوت ژنتیکی dna بین و درون جمعیت ها است (williams et al.,1990., weigand et al., 1992., innis et al., 1990). 1-6- ریز ماهواره ها ریزماهواره ها (میکروستلایت ها) قطعات کوتاهی از dna هستند که در آن واحد های ویژه ای به طول 6-1 جفت باز پشت سر هم تکرار شده اند و حداکثر طول آن ها بین 100-60 جفت باز است. ریز-ماهواره ها، تحت عناوین، توالی های کوتاه تکراری str یا توالی های ساده تکراری ssr نیز شناخته می شوند. وجود جایگاه های ریز ماهواره در ژنوم یوکاریوتی از سال های 1970 نیز شناخته شده بود، تا اینکه هامادا و همکاران (1982) کپی های متعدد(dt/dg) poly را از مخمر گرفته تا مهره داران کشف کردند. 1-7- نشانگر مولکولی issr issr قطعه هایی از dna با 3000-100 جفت باز است که در بین، مقابل، و یا در کنار نواحی ریزماهواره ها و متمایل به آن ها وجود دارند. این تکنیک برای اولین بار در سال 1994 توسط zietkiewicz et al گزارش شده است (kumar et al., 2009). از این نشانگر برای سنجش تنوع ژنتیکی در میان گونه های نزدیک به هم و دانستن شباهت ها بین و داخل سطح گونه ها استفاده می شود .(chennaoui-kourda et al.,2007) 1-7-1- مزایای نشانگر مولکولی issr - توزیع تصادفی در ژنوم - تکرار پذیری - عدم نیاز به اطلاعات اولیه توالی ها، جهت طراحی و ساخت آغازگر - ارزان بودن نسبت به برخی از متد ها (rflp, aflp) - چند شکلی بالا (pradeep reddy et al. 2002; kumar et al. 2009) 1-7-2- محدودیت نشانگر مولکولی issr - غالبیت - غیر همولوگی بین قطعات با اندازه مشابه (kumar, 2009) 1-8- پیشینه پژوهش مطالعه تنوع ژنتیکی و ارزیابی صفات در سطح مولکولی در گونه های گیاهی مختلف توسط نشانگر های issr صورت گرفته است . از این مارکر ها در بررسی میزان تنوع ژنتیکی در مطالعه جمعیت ها نیز استفاده می شود. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد. • با استفاده از مارکر های issr تنوع ژنتیکی در sacred lotus مورد بررسی قرار گرفت و در این مطالعه از 92 کالتیوار استفاده شد نتایج، سطح پایینی از تنوع ژنتیکی را در sacred lotus نشان داد (درصد چند شکلی باند ها=8/55%) که دو دلیل عمده داشت، یکی به دلیل تکثیر غیرجنسی و دیگری به علت عدم نوترکیبی، و در نتیجه تنوع ژنتیکی پایین بود در این بررسی همچنین رابطه ژنتیکی در این رقم ها بررسی شد و نتایج نشان داد که این رقم ها به دو کلاد تقسیم می شوند که بیشتر رقم های چینی در یک کلاد و رقم های آمریکایی در یک کلاد دیگر قرار گرفت و کلاد های هیبرید از هیبریداسیون بین این دو کلاد ایجاد شده است (chen et al, 2008). • در بین جمعیت های astragalus onicifpmis تنوع ژنتیکی با استفاده از نشانگر issr بررسی شد. 15 فرد از هر 8 جمعیت انتخاب شد و این انتخاب از کل جمعیت بود. از دو پرایمر برای این برررسی استفاده شد نتایج نشان داد که تنو ژنتیکی در a. onicifrmis بالا است، زیرا اندازه جمعیت و جریان ژنی بالایی داشت (alexander et al, 2004). camellia changii • (theaceae) یکی از گونه های در حال انقراض می باشد که مطالعات اخیر نشان داد که تنها یک جمعیت از c. changii در چین باقی مانده است علت را با استفاده از نشانگر های issr بررسی کردند و نتایج نشان داد که دو فاکتور اصلی در این امر دخالت دارد،1- اندازه کوچک جمعیت 2- دخالت انسان که منجر به کاهش گرده افشان ها گردیده و در نتیجه، بیشتر جمعیت خودگرده افشان می باشند(50%) و تعداد کمی از آن ها دگرگرده افشان می باشند (10 الی 20%) که این خود عاملی برای کاهش تنوع ژنتیکی است(xiao-ying et al, 2007) . • تعییین جنسیت در pistacia vera با استفاده از نشانگر های issr انجام شد که در این بررسی از 9 پرایمر استفاده شد و از بین این پرایمر ها 2 پرایمر به نام های 8gc (ac) و 8ac (ac) توانایی تشخیص گیاه نر و ماده را به دلیل ایجاد شش باند در فرد ماده و نبود آن در فرد نر داشتند که از بین این 6 باند 5 باند مربوط به پرایمر 8ac (ac) و یک باند مربوط به پرایمر8gc (ac) بود.(ehsanpour et al, 2008) • از نشانگر issr برای مطالعه ارتباط فیلوژنتیکی solanum melangenata (بادمجان) و 8 گونه خویشاوند آن استفاده شد. از 100 پرایمر مورد آزمایش، 34 عدد از آن ها 552 نوار چندشکل تولید کرد. آنالیز خوشه ای بر پایه نشانگر issr، گونه های solanum را به 7 گروه تقسیم کرد (.(isshiki et al
لبلا روحانی هوشنگ نصرتی
بررسی روابط تکاملی و فیلوژنی در گیاهان، از طریق صفات مورفولوژیکی همواره متداول بوده است. گیاهان براساس ویژگی های موفولوژیک متمایزکننده شناسایی می شوند (du1 et al., 2006). در بعضی موارد شناسایی گونه های گیاهی براساس صفات موفولوژیک مشکل و دارای محدودیت است. در مواردی نشانگرها و صفات مورفولوژیک به علت تاثیرپذیری از محیط کارایی کمی در شناسایی و رده بندی گونه ها دارند (shen et al., 1998). در سال های اخیر از روش های مولکولی برای مطالعات پایه ای و کاربردی در انسان، حیوان و گیاه استفاده شده است، به طوری که کشف انواع مختلفی از نشانگرها باعث پیشرفت عمده ای در مطالعات سیستماتیکی گردیده است (flavell, 1980). روش های مولکولی ابزارهای بسیار مهم و قوی در ارزیابی روابط خویشاوندی، ارزیابی تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه های جمعیت های گیاهی مختلف می باشند. این روش ها به دو دسته تقسیم می شوند: روش هایی که در آنها از نشانگرهای مولکولی استفاده می شود و نوع دیگر آن روش هایی هستند که بر پایه توالی های ژنی می باشند (williams et al., 1990; innis et al., 1990). داده های مولکولی مبتنی بر توالی های ژنی انقلاب بزرگی را در اواخر 1980 در تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی ایجاد کردند. در گیاهان اکثریت تعیین توالی ها براساس مطالعات فیلوژنتیک مولکولی به خصوص در سال های اخیر صرفا براساس dna ژنومی (dna ریبوزومی هسته- nrdna) و کلروپلاستی ( cpdna) هستند (alvaerz et al., 2003; small et al., 2004). dna ریبوزومی هسته توالی های کدکننده rna ریبوزومی می باشند که در هستک سازمان یافته اند. این ژن هسته ای یک توالی تکراری با تعداد کپی 500 تا بیش از 40000 در ژنوم است که در تکرارهای پشت سر هم آرایش یافته است به طوری که در گیاهان ده درصد کل dna را تشکیل داده است (long et al., 1980; hillis et al., 1991; buchler et al., 1996; rogers et al., 1987). بررسی ها نشان می دهد که از 244 مقاله منتشر شده درمورد روابط فیلوژنتیکی در طی سال های 1998 تا 2003، 66% مربوط به its می باشد (alvaerz et al., 2003). بنابراین یکی از مهم ترین توالی های مولکولی برای مطالعات فیلوژنتیکی در سطوح جنس و درون جنس ناحیه its ژن های s26-s5.8-s18 dna ریبوزومی هسته می باشد (feliner et al., 2007). جنس یونجه (medicago l.) یکی از مهم ترین نیام داران علوفه ای دنیا و اولین گیاه علوفه ای اهلی شده می باشد که بومی نواحی مدیترانه ای است (miller, 1984). یونجه در مناطق مختلف جهان از انتشار جغرافیایی بسیار وسیعی برخوردار است. خاستگاه اصلی این جنس به لحاظ جغرافیایی قفقاز، شمال غربی ایران، ارتفاعات ترکمنستان و شمال شرقی ترکیه است (hanson, 1988). یونجه به راسته گل سرخیان rosales))، تیره حبوبات (fabaceae)، طایفه سه برگچه ای ها (trifolieae) تعلق دارد (cronquist, 1989). تیره حبوبات از جمله بزرگترین تیره گیاهان گلدار می باشد (wojciechow ski et al., 2004; lewis et al., 2005). جنس یونجه 83 گونه دارد که 55 گونه آن یکساله و 27 گونه آن چندساله هستند (steele et al., 2010). گونه های چندساله معمولا عمدتا دگرگرده افشان و تتراپلوئید (32=x4=n2) و گونه های یک ساله خودگرده افشان و دیپلوئید (16=x2=n2) هستند (quiros et al., 1988). یونجه در بین گیاهان علوفه ای از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و بنا به دلایلی به ملکه گیاهان علوفه ای شهرت یافته است. همزیستی یونجه با باکتری های ریزوبیوم و در نتیجه تثبیت نیتروژن مولکولی در این گیاه، اهمیت آن را برای تناوب با محصولات زراعی برای حاصلخیزی خاک زیادتر کرده است به طوری که در کشاورزی پایدار می تواند نقش اساسی داشته باشد (de-haan et al., 1998). با توجه به جنبه های مثبت این گونه از نظر تولید علوفه، حفاظت خاک، تناوب زراعی، تثبیت بیولوژیک ازت، کود سبز، دارا بودن مواد مغذی و خواص دارویی (hanson, 1988)، شناسایی این گونه حائز اهمیت می باشد. همچنین آگاهی از شناسایی و رده بندی گونه های یونجه و میزان تنوع ژنتیکی گونه های آن در اصلاح نباتات از اهمیت خاصی برخوردار است خصوصا برای تولید ارقام اصلاح شده مهم می باشد. bena و همکاران (a 1998) در یک تحقیق جامع، فیلوژنی جنس یونجه را با استفاده از نشانگرهای مولکولی its و ets مورد بررسی قرار داده اند. براساس نتایج این تحقیق، گونه های چندساله و دگرلقاح برخلاف نظر سایر محققین مانند lesins (1979)، ابتدایی نبوده و به نظر می رسد در مسیر تکاملی ابتدا گونه های یک ساله خودلقاح و سپس گونه های چندساله دگرلقاح تشکیل شده باشد. همچنین در سال 1998، این محققین (bena و همکاران در سال b 1998) در پژوهش دیگری عنوان کرده بودند که نتایج فیلوژنی مولکولی حاصل از نشانگر های its و ets، حاکی از تعلق داشتن گونه m. radiata l. به جنس یونجه (medicago) می باشد در حالی که small در سال 1980 نظریه نزدیکی این گونه را به جنس trigonella مطرح کرده است و نیز گاهی بیان شده است این گونه حدواسط دو جنس فوق می باشد. bena و همکاران (1998) بیان کرده اند که تناقض هایی بین مطالعات فیلوژنی مولکولی و رده بندی کلاسیک مورفولوژیک در جنس یونجه وجود دارد که باید این مشکل حل شود. در این پروژه 5 گونه از جنس یونجه (medicago l.): یک گونه چندساله (m. sativa l.) و چهار گونه یک ساله (m. orbicularis l., m. radiata l., m. scutellata l., m. minima l.) در سطح dna با استفاده از توالی یابی dna ریبوزومی هسته ای ناحیه its مطالعه شدند. همچنین به منظور حصول اطمینان از نتایج به دست آمده، یک بار دیگر آزمایشات با نشانگرهای rapd تکرار شد که از میان 4 آغازگر استفاده شده فقط الگوهای نواربندی یک آغازگر (n4) مناسب و قابل امتیازدهی بود.
مرضیه السادات مزینانی هوشنگ نصرتی
در شرایطی که با بحران هایی نظیر گرم شدن زمین، کم آبی، بیماری های مختلف و غیره روبرو هستیم حفظ گونه های گیاهی که جنبه های مثبتی از نظر مقاومت به حرارت، خشکی و نیز از نظر دارویی دارند ضروری به نظر می رسد. برآورد میزان بقا و سازگاری یک گونه گیاهی به تغییرات شرایط محیطی، بسیار پیچیده است و عوامل مختلفی بر آن موثر می باشد که تنوع ژنتیکی به عنوان یکی از این عوامل در درازمدت بسیار قابل توجه می شود (booy et al., 2000). دانستن میزان تنوع ژنتیکی گونه ها و عوامل موثر بر آن، به چند دلیل از اهمیت بالایی برخوردار است که مهمترین آن ها به شرح زیر می باشد: •برای حفظ گونه ها: مدیریت موفق در حفظ و نگهداری جمعیت های طبیعی وابسته به برآورد دقیق تنوع ژنتیکی به منظور پاسخگویی به سوالاتی نظیر ارتباطات ژنتیکی میان افراد و سطح و ساختار تنوع ژنتیکی در آن جمعیت می باشد. به ویژه دانش درباره ساختار ژنتیکی جمعیت ها یک چشم انداز تاریخی در مورد تغییرات تکاملی یک گونه فراهم می آورد و اجازه پیش بینی واکنش جمعیت ها به حوادث طبیعی را می دهد (abdel-mawgood et al., 2006). •برای حفظ سلامت اکوسیستم ها: تنوع ژنتیکی یک مولفه اصلی و ضروری در تنوع زیستی می باشد که به خاطر فراهم آوردن امکان سازش به تغییرات محیطی، نقش مهمی در حفظ سلامت اکوسیستم ها دارد. یک چالش اساسی در ژنتیک جمعیت و تکامل مولکولی، فهم نیروهای شکل دهنده الگوهای تنوع ژنتیکی در درون و بین گونه ها می باشد که در بین این نیروها که شامل نوع سیستم زایشی، جریان ژنی و مکانیسم پراکنش دانه و دانه گرده، اندازه جمعیت و غیره می باشد، سیستم های زایشی تاثیر مهمی روی تنوع مولکولی و تکامل ژنومی دارند (glémin et al., 2006). به عبارت دیگر به خاطر تاثیری که سیستم های زایشی روی مقدار و نحوه توزیع تنوع ژنتیکی در درون و بین جمعیت ها دارند در مقایسه با دیگر صفات، می توانند نقش مهمتری در تعیین الگوها و میزان سازش جمعیت ها به انتخاب طبیعی داشته باشند (hosinger, 2000). امروزه پیشرفت در بیولوژی سلولی و ژنتیک منجر به توسعه نشانگرهای مولکولی قدرتمند و قابل اعتماد نظیر تکنیک های مبتنی بر pcr برای مطالعه تنوع ژنتیکی شده است که متداول ترین این تکنیک ها، rapd است که علی رغم محدودیت هایی نظیر تکرارپذیری و عدم تشخیص هموزیگوت و هتروزیگوت به دلیل طبیعت غالب، از آن جا که متد ساده، سریع و ارزانی است به طور وسیعی برای تعیین واریته، تعیین تنوع ژنتیکی، ارتباط میان ژنوتیپ ها و تولید نقشه فیلوژنتیکی استفاده می شود (williams et al., 1990). کور یا کبر با نام علمی l. capparis spinosa یک گیاه بوته ای چندساله متعلق به تیره capparidaceae است. این گیاه که از عناصر تشکیل دهنده پوشش گیاهی اکوسیستم مدیترانه ای می باشد علاوه بر مقاومت قابل ملاحظه ای که نسبت به اقلیم گرم از خود نشان می دهد قادر به تحمل سرما تا c400- نیز می باشد ضمن این که تاج گیاه با پوشاندن سطح خاک به حفظ و نگهداری آب در خاک و جلوگیری از فرسایش آن کمک می کند (rhizopouleu & psaras, 2003). کور ضمن استفاده دارویی و غذایی گسترده ، از نظر اقتصادی نیز اهمیت قابل توجهی دارد به طوری که گاهی از جوانه های زایشی و میوه های نارس آن به عنوان خاویار گیاهی یاد می شود (موافقی و دیگران، 1387) با این وجود اطلاعات ما در مورد تنوع ژنتیکی این گیاه و عوامل موثر بر آن، به ویژه نقش و میزان تاثیر سیستم زایشی بر مقدار و نحوه توزیع تنوع ژنتیکی در درون و بین جمعیت های آن به منظور اخذ راهکارهای مناسب جهت حفظ و نگهداری از این گونه ارزشمند بسیار اندک می باشد، بنابراین در این پروژه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی کور، در هفت جمعیت از استان های آذربایجان شرقی و اردبیل با استفاده از نشانگرهای rapd مورد مطالعه قرار گرفت3 .6 بحث و نتیجه گیری کلی نتایج ما نشان می دهد که میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کور به طور معناداری بیشتر از تنوع ژنتیکی بین جمعیتی آن می باشد که نشان دهنده آن است که گیاه مورد مطالعه ما یک گونه دگرگرده افشان است و این نشان می دهد که تمام استراتژی های به کار رفته توسط کور برای جذب گرده افشان و بالا بردن سطح دگرگرده افشانی در این گیاه با موفقیت همراه بوده است. تکامل سیستم زایشی گیاه در جهت آندرومونواشیزم مهمترین استراتژی گیاه برای تخصیص بهینه منابع در جهت افزایش موفقیت تولیدمثلی و به دنبال آن افزایش بقا می باشد. در این سیستم تولیدمثلی، هزینه ای که از حذف ساختار زایشی ماده در تعدادی از گل های هرمافرودیت به منظور تولید گل های نر، در گیاه ذخیره می شود در جهت دیگر صفات زایشی تضمین کننده دگرگرده افشانی صرف می شود. در چارچوب مدل تخصیص بهینه منابع دو فرضیه برای عمل گل های نر در گیاهان آندرومونواشیزم پیشنهاد شده است. در فرضیه دهندگی دانه گرده اشاره می شود که اندام های نر به عنوان منبعی از دانه های گرده ی دگرگرده افشانی انجام وظیفه می کنند. مطالعات نشان می دهد که گل های نر و کامل در کور از نظر تعداد دانه گرده هیچ تفاوت معناداری ندارند ولی گل های نر در مقایسه با گل های کامل دارای بساک پهن تر و بزرگ تری هستند که دانه های گرده بزرگ تر با قدرت زیستایی بیشتری تولید می کنند این دانه های گرده توانایی بیشتری در رشد لوله گرده و به دنبال آن باروری تخمک ها و در نهایت موفقیت زایشی ماده دارند. در فرضیه دوم که به فرضیه گیرندگی دانه گرده موسوم می باشد، گل های نر با افزایش تظاهرات گیاه باعث جذب بیشتر گرده افشان ها و به دنبال آن اثر بر دگرگرده افشانی می شوند، گل های کامل نیز در جذب گرده افشان ها نقش بسزایی دارند به این ترتیب که جام گل ، که در گیاهان برای جذب گرده افشان ها نقش مرکزی دارد، در کور نسبت به سایر گیاهانی که در منطقه مدیترانه ای رشد می کنند و در تابستان گل می دهند بزرگ تر می باشد. جام گل بزرگ تر علاوه بر این که نسبت به انواع کوچک تر باعث ملاقات بیشتر در هر بار و در نهایت تراکم بیشتر گرده افشان ها می شود به طور مثبتی نیز با تولید شهد در ارتباط می باشد، جام گل بزرگ شهد بیشتری را به عنوان پاداش برای جذب گرده افشان ها تولید می کند (zhang & tan, 2009). با توجه به این که گل های کور فقط برای یک شب دوام دارند از این رو گیاه برنامه زمان بندی شده دقیقی برای باز شدن گل ها، ترشح شهد و متصاعد کردن بو دارد به عبارت دیگر تمام ویژگی های ساختاری و عملکردی گل های کور متناسب با تبلیغات شبانه آن هاست. کاسبرگ ها به آهستگی در ساعت 7 صبح باز می شوند و تا عصر در همان وضعیت در برابر نور آفتاب قرار دارند. گلبرگ های سفیدرنگ به همراه تعداد زیادی پرچم و یک کلاله بلند عصر حدود ساعت 18 گسترده می گردد و در حالی که شهدشان به درون حفره کاسبرگ ترشح می شود بوی خوش و تندی را متصاعد می کنند. گرچه این گل ها تضاد کمی به لحاظ رنگ با پس زمینه دارند اما می توانند توسط زنبورها تشخیص داده شوند. صبح روز بعد گلبرگ های سفت و محکم کور جدا می شوند، در حالی که کلاله به صورت متورم باقی می ماند و شرایط آسان تری را برای دسترسی گرده افشان ها فراهم می کند (petanidou et al., 2005). در سال 1987 منتشر شد که گل های کور در دو بازه زمانی توسط گرده افشان ها ملاقات می شود از 19 تا 4 صبح توسط زنبورهای solitary و از 5 تا 10 صبح نیز توسط زنبورهای عسل ملاقات می شوند (rhizopoulou et al., 2006). استفاده از خودگرده افشانی (میزان خودگرده افشانی در کور 10% گزارش شده است) استراتژی دیگری است که کور با توجه به شرایط گرم و خشک حاکم در فصل گلدهی خود و نیز کوتاه بودن مدت زمان شکوفایی بساک و رویارویی با گرده افشان ها، به عنوان مکانیسم تضمین کننده تولیدمثل و بقا خود در این شرایط به کار می گیرد. با توجه به این که گل های کامل کور می توانند هم از طریق خودگرده افشانی (اتوگامی و ژیتونوگامی ) و هم دگرگرده افشانی تولید میوه کنند می توان این طور نتیجه گیری کرد که آن ها دارای یک سیستم زایشی پیچیده هستند و سیستم تولیدمثلی آندرومونواشیزم در .c. spinosa l می تواند نتیجه برهم کنش توارث- محیط باشد (zhang & tan, 2008). به همین جهت گفته می شود سیستم های زایشی که به خاطر تاثیری که روی ساختار ژنتیکی جمعیت ها دارند به شدت مورد توجه می باشند، خود متاثر از فاکتورهای ژنتیکی و عوامل اکولوژیکی هستند. بررسی های مختلفی که توسط محققین و با استفاده از نشانگرهای متفاوت صورت گرفته است نشان می دهد گیاهانی که به طور غالب دگرگرده افشان هستند نسبت به انواع خودگرده افشان دارای سطح نسبتا بالایی از تنوع ژنتیکی درون جمعیتی هستند و معمولا این مطلب به صورت یک اصل کلی قابل قبول می باشد. توزیع تنوع ژنتیکی در جمعیت های کور نیز مطابق با این اصل کلی بوده که مقایسه میزان تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی کور با دیگر گیاهان دگرگرده افشان که از نظر شکل زندگی (یک ساله یا چندساله بودن) و نیز از نظر اندازه جمعیت (گیاهان دگرگرده افشانی که از نظر اندازه جمعیت جز جمعیت های کوچک و مجزا نبوده و از پیامدهای ژنتیکی چنین جمعیت های رنج نمی برند) با آن مشابه هستند، می تواند در تایید این مطلب به ما کمک کند. میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کور در این مطالعه 67/17% به دست آمد در حالی که این مقدار در دیگر گیاهان دگرگرده افشان به طور مثال در coelonema draboides (brassicaceae) حدود 84/2% (chen et al., 2005)، در hibiscus tiliaceus (malvaceae) 84/8% (tang et al., 2003)، در asimina triloba (annonaceae) 88/2% (huang and layne, 1998) و در dictamnus albus (rutaceae) نیز 72/6% (hensen & oberprieler, 2005) گزارش شده است که این نشان می دهد که سطح هتروزیگوتی در جمعیت های مورد مطالعه کور در حد مطلوب می باشد و این جمعیت ها توانایی بقا و سازش به تغییرات محیطی را دارند که این توانایی را مرهون نوع سیستم گرده افشانی خود هستند. مزیت دگرگرده افشانی در انتقال سریع ژن ها به نسل های بعدی، بالا نگه داشتن سطح تنوع ژنتیکی در درون جمعیت ها و اعطای قابلیت سازش و بقا در برابر تغییرات محیطی به جمعیت ها می باشد. اطلاع از میزان فاصله و تنوع ژنتیکی در مجموعه های گیاهی ضمن حفظ ذخایر ژنتیکی می تواند در برنامه های اصلاحی نیز مفید باشد البته لازم به ذکر است که تاکنون هیچ گونه گزارشی مبنی بر انجام برنامه های اصلاحی بر روی کور دیده نشده است. توجه به دندروگرام های به دست آمده توسط روش upgma و براساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه های فردی، نشان می دهد که این گروه بندی از فواصل جغرافیایی جمعیت ها تبعیت نمی کند. به عبارت دیگر نتایج به دست آمده از فواصل ژنتیکی جمعیت ها با فواصل جغرافیایی آن ها مطابقت ندارد (جدول 2-2). به عنوان مثال با وجود این که دو جمعیت عاشقلو- کلاله و عاشقلو- تاتار دو جمعیت بسیار نزدیک به یکدیگر هستند و فقط 4/43 کیلومتر هوایی با هم فاصله دارند ولی در این دندروگرام، این دو جمعیت در دو خوشه جداگانه قرار گرفتند در حالی که جمعیت صوفیان- مرند با وجود فاصله جغرافیایی قابل توجهی (100/56 کیلومتر هوایی) که از جمعیت عاشقلو- کلاله دارد نه تنها با آن در یک خوشه اصلی قرار گرفته است بلکه در زیر خوشه نیز با هم مشترکند. که البته به منظور حصول اطمینان از عدم تطابق فواصل ژنتیکی جمعیت ها از فواصل جغرافیایی آن ها تست correlation انجام شد (شکل 3-7)عدم تطابق فاصله جغرافیایی با شباهت ژنتیکی در گونه های گیاهی زیادی گزارش شده است. که از آن جمله می توان به گونه های capparis spinosa l. (khouildi et al., 1999)، capparis decidua (abdel-mawgood et al., 2010) و liatris aspera (kitchen et al., 2001) اشاره کرد. البته تطابق بین فاصله ژنتیکی با فواصل جغرافیایی نیز در گونه های گیاهی زیادی گزارش شده است. گونه های gaultheria fragrantissima (apte et al., 2006)، thalictrum petaloideum (lei et al., 2004)، uniola paniculata (franks et al., 2004) و carex rariflora (vellend and waterway, 1999) مثال هایی برای این تطابق می باشند. در مجموع به نظر می رسد نشانگرهای ملکولی rapd با تولید درصد بالایی از نوارهای چندشکل، ابزار مناسبی برای مطالعه ساختار ژنتیکی جمعیت های کور و نیز برای تعیین میزان تنوع ژنتیکی در آن ها می باشد. اما از آن جا که نتایج به دست آمده از نمونه های بالک با نتایج حاصل از نمونه های انفرادی متفاوت است از این رو اگر هدف مطالعه تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیت ها باشد نتایج به دست آمده بر پایه dna توده ای قابل استناد نمی باشد و باید نمونه های فردی درون جمعیت بررسی شوند.
مرجان باقری قوام ابادی هوشنگ نصرتی
تنوع ژنتیکی در گیاهان به عوامل مختلفی از جمله نوع سیستم تولید مثلی ارتباط دارد. شیرین بیان (fabaceae) glycyrrhiza glabra l. گیاه علفی و دارویی است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی چهار جمعیت شیرین بیان از شمال غرب کشور با استفاده از نشانگرهای issrs بررسی شد. تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون و فاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی بدست آمد. دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنی نی رسم شد. آنالیز واریانس مولکولی amova جمعیت ها محاسبه شد. ارتباط بین فاصله ژنتیکی و فاصله جغرافیایی با تست های همبستگی pearson, spearman وkendall’s corralation test بررسی شد. در مجموع 116 نوار چند شکل issrs با استفاده از 5 آغازگر بدست آمد. براساس شاخص تنوع ژنی نی، جمعیت آصلاندوز بیشترین تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (195/0) و جمعیت خلخال کمترین تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (116/0) را داشتند. بیشترین فاصله ژنتیکی نی بین جمعیت های آصلاندوز و ملکان (318/0) و کمترین فاصله ژنتیکی بین جمعیت های خلخال و ملکان (147/0) بودند. دندروگرام مبتنی بر روشupgma جمعیت ها را به دو گروه تقسیم بندی کرد. شباهت ژنتیکی بین جمعیت های مطالعه شده از الگوی ارتفاع تبعیت می کردند. ولی با الگوی فاصله جغرافیایی مطابقت نداشت (pearson correlation test n=6, p>0.581). آنالیز واریانس مولکولی amova نشان داد که هر دو تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی 50% بود. کاهش سطح تنوع ژنتیکی درون جمعیتی احتمالا به دلیل نقش گرده افشان ها، جریان ژن محدود و رانش ژنتیکی در جمعیت های این گیاه است.
مهین نورمیده هوشنگ نصرتی
گونه های گیاهی بومی با پراکنش جغرافیایی محدود نسبت به گونه های دارای پراکنش جغرافیایی وسیع از همان جنس سطوح پایین تری از تنوع ژنتیکی را دارا می باشند. در این مطالعه میزان تنوع ژنتیکی گونه astragalus sahendi با گستره پراکنش جغرافیایی بسیار محدود، گونه a. tabrizianus با گستره پراکنش جغرافیایی محدود و گونه a. caspicus با پراکنش جهان گستر از منطقه سهند تبریز با استفاده از پنج آغازگر نشانگرهای rapds ارزیابی شد. تعداد 10 فرد گیاهی از هر گونه به طور تصادفی انتخاب شد. dnaی ژنوم هسته ای مطابق با پروتوکل ctab با اندکی تغییرات از برگ های جوان استخراج شد. میزان تنوع ژنتیکی درون هر گونه براساس شاخص تنوع ژنتیکی نی و شانون محاسبه گردید. میزان شباهت ژنتیکی بین گونه های مورد مطالعه با استفاده از متد upgma (unweighted pair group method with arithmetic averages) براساس فاصله ژنتیکی نی بررسی شد. واکنش rapd-pcr و الکتروفورز محصولات pcr نوارهای واضح، تکرار پذیر و قابل امتیاز بندی تولید کرد. در گونه a. sahendi میزان چند شکلی نوارهای rapds (%p) 08/46 درصد و سطح تنوع ژنتیکی نی (h) و شانون (i) به ترتیب 139/0 و 217/0 بود. این مقادیر در مورد گونه a. tabrizianus به صورت 195/0=i ،122/0=h ،12/44=p% بود. در حالیکه در مورد گونه a. caspicus این مقادیر به صورت 310/0 i=،200/0= h،73/63=p% بود. بیشترین فاصله ژنتیکی نی 153/0 بین گونه های a. sahendi و a. caspicus دیده شد. در صورتی که کمترین این فاصله بین گونه های a. tabrizianus و a. caspicus بر آورد شد. دندرو گرام مبتنی بر upgma نشان داد که a. sahendi از دو گونه دیگر جدا بوده و در خوشه مجزا قرار دارد. میزان چند شکلی نوارهای rapd و سطح تنوع ژنتیکی در گونه های a. sahendi و a. tabrizianus نسبت به گونه a. caspicus به طور معنی داری کمتر بود. با توجه به اینکه a. tabrizianus وسعت پراکنش جغرافیایی بیشتری نسبت به a. sahendi دارد، ولی تنوع ژنتیکی آن نسبت به a. sahendi کمتر بود. این موضوع نشان می دهد که عوامل دیگری غیر از وسعت پراکنش جغرافیایی از جمله سیستم تولید مثلی و نوع گرده افشانی میزان تنوع ژنتیکی گونه ها را تحت تاثیر قرار می دهد. عامل دیگر در کم بودن میزان تنوع ژنتیکی گونه a. tabrizianus می تواند گذر از گلوگاه جمعیتی باشد. در این پدیده با کاهش اندازه جمعیت، رانش ژنتیکی در آن رخ داده و inbreeding افزایش می یابد. این امر باعث کاهش تنوع ژنتیکی گونه می گردد. در ضمن ممکن است نمونه برداری از افراد گونه a. tabrizianus با فواصل مکانی کم از یکدیگر انجام شده و تنوع ژنتیکی گونه را تحت تاثیر قرار داده باشد. نتایج حاصل از این مطالعه با رده بندی مورفولوژیکی گونه های مطالعه شده مطابقت نداشت. نتایج این مطالعه پیشنهاد می نماید که از نشانگرهای مولکولی مانند ssr و مطالعه نواحی its جهت تجدید نظر در رده بندی گونه ها استفاده شود.
رعنا محمدزاده محمد علی حسین پور فیضی
مریم نخودی (teucrium polium l.) یک گیاه بوته ای متعلق به تیره lamiaceae است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی پنج جمعیت مریم نخودی از استان های آذربایجان شرقی و اردبیل با استفاده از چهار آغازگر rapds بررسی شد. تنوع ژنتیکی درون و بین جمعیتی براساس شاخص نی، شاخص اطلاعات شانون و fst محاسبه گردید. دندروگرام نشان دهنده شباهت ژنتیکی جمعیت ها نیز به وسیله تجزیه خوشه ای براساس upgma رسم شد. چهار آغازگر در کل 92 نوار چندشکل ایجاد کردند. دندروگرام مربوطه توسط روش upgma و براساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه های فردی و بالک، جمعیت ها را به صورت متفاوتی گروه بندی کرد به طوری که این گروه بندی از فواصل جغرافیایی جمعیت ها تبعیت نمی کند. در این دندروگرام سهم بزرگی از واریانس مولکولی کل، متعلق به تنوع درون جمعیتی بود بدین ترتیب مطابق با دیگر گیاهان دگرگرده افشان در مریم نخودی نیز میزان تنوع درون جمعیتی (48/59%) بیشتر از تنوع بین جمعیتی (52/40%) به دست آمد که این نتایج کاملا قابل انتظار بودند.تحقیق روی منابع ژنتیکی و تنوع بیولوژیکی بطور قابل توجهی در کشورهای پیشرفته و هم چنین خیلی از کشورهای در حال توسعه تقویت شده است و اغلب کشورها مسئولیت حفظ تنوع منابع ژنتیکی را در منطقه خود بر عهده گرفته و به همکاری های بین المللی در این زمینه در سطح جهانی و منطقه ای پیوستند. این فعالیت ها یک مخزن ژنتیکی برای محصولات گیاهی ایجاد می کند که از آن می توان در اصلاح خصوصیات مهم محصولات گیاهی استفاده کرد. آگاهی از تنوع ژنتیکی گونه ها می تواند در حفظ آن ها و هم چنین تولید هیبرید های بین گونه ای با ویژگی های بهتر و مقاومت بیشتر مفید باشد .(dotlacil et al, 2003) تنوع ژنتیکی هر نوع تغییر در نوکلئوتیدها، ژنها، کروموزوم ها یا کل ژنوم یک ارگانیسم را نشان می دهد. تنوع ژنتیکی یکی از اجزای مهم تنوع زیستی است که به تغییرات قابل ارث در سطح مولکولی اشاره دارد. مطالعه تنوع ژنتیکی درون جمعیتی و بین جمعیتی یا ساختار ژنتیکی جمعیت درک مفهوم گونه زایی و پویایی جمعیت را آسان تر می کند. ساختار ژنتیک جمعیت های یک گونه تحت تاثیر بسیاری از عوامل می باشد که از میان آنها نوع سیستم جنسی وگرده افشانی از عوامل اصلی است. گونه های گیاهی خودلقاح تنوع ژنتیکی درون جمعیتی کم تری نسبت به تنوع بین جمعیتی نشان می دهند درحالی که تنوع ژنتیکی در درون جمعیت های گیاهی دگرلقاح بیشتر است (et al., 1989 .(hamrickهمچنین ساختار ژنتیکی یک جمعیت به اندازه، گستره جغرافیایی جمعیت و پیوستگی و گسستگی پراکنش و تاریخ تکاملی جمعیت وابسته است مثلا در برسی های انجام گرفته توسط محققین مشخص شد که گیاهان با ساختار چوبی ویک ساله تنوع ژنتیکی بین جمعیتی کمتری نسبت به گیاهان با ساختار علفی و چندساله نشان می دهند (hamrick & godt, 1996
حامیه گشتاسبی هوشنگ نصرتی
دانه تخمک نمو یافته است. در دانه پوسته دانه، آندوسپرم و جنین از هم قابل تشخیص می باشد. پوسته دانه پوشش احاطه کننده جنین است که از پوشش های تخمک حاصل می شود. پوسته دانه نقش حیاتی در چرخه زندگی گیاه با کنترل نمو جنین، حفاظت جنین از آسیب های مکانیکی و حمله عوامل بیماریزا و نگهداری حالت خواب جنین، ایفا می نماید. جنین در واقع شکل ابتدائی گیاه جوان می باشد. در گیاهان نهاندانه مواد ذخیره ای دانه اغلب از نوع لیپید، پروتئین و نشاسته در لپه های جنین بالغ و یا سلول ها و دیواره ی سلولی آندسپرم ذخیره می شوند. شکل، اندازه و موقعیت دانه داخل میوه، شکل، اندازه و موقعیت جنین داخل دانه، ساختارو هیستوشیمی پوسته دانه، مورفولوژی جنین و مواد ذخیره ای دانه از صفات مهم تاکسونومیکی محسوب می شوند. هدف تحقیق حاضر بررسی مورفولوژیکی، فراساختاری و مولکولی دانه بالغ در جنس های ارودیوم اگزرانچیوم از تیره ژرانیاسه، ژئوم اوربانوم از تیره رزاسه، نیتراریا شوبری از نیتراریاسه و هلیانتموم اسکوپولیکا از سیستاسه می باشد. دانه های بالغ از طبیعت جمع آوری و تعدادی از آنها در فیکساتورهایffa و فرمل- کلسیم تثبیت شدند. مطالعات مورفولوژیکی دانه و جنین نشان داد که جنس های ارودیوم و هلیانتموم دارای جنین خمیده و دانه ها بترتیب غالب و نیم، نیتراریا دارای جنین راست و دانه غالب، ژئوم دارای جنین قاشقکی و دانه غالب می باشند. مطالعات آناتومیکی پوسته دانه نشان داد که درارودیوم از 3 ردیف سلول تشکیل شده است. لایه بیرونی شامل سلولهای پهن و مسطح شده می باشد. لایه میانی سلول های هرمی شکل که دیواره ها بقدری ضخیم می باشد که محفظه سلولی کاهش یافته است. لایه داخلی شامل یک ردیف سلول با دیواره های شعاعی ضخیم می باشد و سلول ها دارای ساختار نعلی شکل می باشد. با توجه به مطالعات بافت شناختی و هیستوشیمیایی پوسته، دو لایه کوتیکول تشخیص داده شد.یک لایه روی سطح پوسته و دیگری مابین پوسته و نوسل قرار داشت. در ژئوم پوسته دارای 2 لایه می باشد، که لایه بیرونی دارای 3تا4ردیف سلول که بنظر می رسد محتویات خود را از دست داده اند ودیواره این سلول ها با توجه به مطالعات بافت شناختی و هیستوشیمیایی دارای ترکیبات فنلی و پکتینی می باشد. لایه دوم از یک ردیف سلول که با توجه به مطالعات بافت شناختی و هیستوشیمیایی دارای ترکیبات پلی ساکاریدی و پروتئینی می باشد. دو لایه کوتیکول در پوسته این گیاه تشخیص داده شد. پوسته نیتراریا شامل 3 لایه است. لایه بیرونی شامل سلول های مسطح و کشیده می باشد. لایه میانی شامل سلول های مسطح ومدور، مانند گلبول های قرمز می باشد. لایه داخلی شامل سلول های منظمی که تمام سطوح داخلی دیواره آن بوسیله ماده لیگنینی به صورت شبکه منظمی پوشیده شده است. مطالعات فراساختاری برای سطح هر 4 جنس الگوی اپیدرمی مشبک را نشان داد. مطالعات فراساختاری در مقطع نیز تعداد لایه ها را در مطالعات میکروسکوپ نوری تایید کرد. مطالعات مولکولی در این پژوهش با استفاده از توالی نوکلئوتیدی ناحیه nrdna its هسته بررسی شدند. داده های مولکولی به دست آمده از تعیین توالی نوکلوتیدی ناحیه ژنومی its با استفاده از متدkimura2- parameter انجام شد.. . نتایج مطالعه مولکولی با گروه بندی سه جنس جنین های erodiumو helinthemum و geum در یک خوشه و مجزا کردن جنس nitrariai در شاخه جداگانه مطابقت معنی داری با نتایج حاصل از مورفولوژی جنین و هیستولوژی نشان داد.
لیلا امجد سردرودی غلامرضا دهقان
در این تحقیق اثر غلظت های مختلف کلرید سدیم بر سیستم آنتی اکسیدان غیر آنزیمی و آنزیمی و بیان ژنهای بیوسنتز کننده تنظیم کننده های اسمزی (پرولین و گلایسین بتائین) در گیاه medicago sativa l. cv.gara-yonjeh در مرحله دانه رستی و گیاه کامل مورد مطالعه قرار گرفت. تیمار کلرید سدیم در غلظت های پایین (50 میلی مولار) اثر تحریکی بر روی رشد دانه رست و وزن خشک اندام هوایی و سطح برگ گیاه قره یونجه داشت. در مقابل غلظت های بالای کلرید سدیم اثرات سمی بر پارامترهای رشد را نشان دادند که قویترین اثر سمی آن بر روی طول ریشه بود. وزن تر و خشک دانه رست قره یونجه و اندام هوایی و ریشه گیاه قره یونجه بطور معنی دار در 150 میلی مولار سدیم کلرید کاهش یافت و این سطح تیمار به عنوان آستانه تنش در نظر گرفته شد. افزایش سطح تیمار کلرید سدیم موجب افزایش انباشت سدیم و کلر در اندام هوایی و ریشه دانه رست و گیاه قره یونجه گردید و بطور کلی نسبت سدیم به پتاسیم و سدیم به کلسیم در هر دو مرحله نموی و در هر دو اندام افزایش یافت. مقدار پراکسید هیدروژن و مالون دی آلدئید از شاخصهای ایجاد تنش اکسیداتیو در اثر تنش شوری، در اندام هوایی و ریشه قره یونجه در هر دو مرحله نموی افزایش یافت. مقادیر پرولین، پروتئین، فنل کل و تیول کل در اثر اعمال شوری در اندام هوایی و ریشه قره یونجه در هر دو مرحله نموی رو به فزونی نهاد و افزایش غلظت کلرید سدیم موجب افزایش معنی دار مقدار آسکوربات بجز در برگ گیاه قره یونجه شد. تا غلظت 100 میلی مولار سدیم کلرید محیط، فعالیت سوپر اکسید دیسموتاز در اندام هوایی و ریشه در هر دو مرحله نموی یا افزایش یافت یا بدون تغییر ماند ولی در غلظت های بالاتر سدیم کلرید محیط فعالیت سوپر اکسید دیسموتاز در هر دو اندام و در هر دو مرحله نموی کاهش یافت. افزایش غلظت های سدیم کلرید محیط باعث افزایش معنی دار فعالیت کاتالاز در اندام هوایی قره یونجه در هر دو مرحله نموی و کاهش فعالیت کاتالاز در ریشه قره یونجه در هر دو مرحله شد با این تفاوت که در مرحله دانه رستی فعالیت کاتالاز در ریشه تا غلظت 100 میلی مولار افزایش یافت. فعالیت پراکسیداز در ریشه و اندام هوایی قره یونجه در هر دو مرحله نموی با افزایش غلظت های سدیم کلرید محیط افزایش معنی دار داشت ولی در غلظت های بالاتر از 50 میلی مولار سدیم کلرید در اندام هوایی گیاه فعالیت پراکسیداز کاهش یافت. فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیدار در غلظت های مختلف کلرید سدیم در اندام هوایی و ریشه در هر دو مرحله نموی در قره یونجه نسبت به شاهد افزایش یافت یا بدون تغیر ماند. بررسی بیان ژن نشان داد که انباشت پرولین در مرحله دانه رستی در کوتیلدون و ریشه در تنش شوری همراه با افزایش بیان ژن پیرولین-5-کربوکسیلات سنتتاز (msp5cs2) است و سطح بیان msp5cs2 در کوتیلدون دانه رست های شاهد و تیمار شده نسبت به ریشه بالاتر می باشد. یک ژن کد دهنده بتائین آلدئید دهیدروژناز از cdna قره یونجه به نام msbd1 گزارش شد که این توالی cdna همولوژی بالا (98%) با بتائین آلدئید دهیدروژنازهای سایر گونه های گیاهی نشان داد. به علاوه، همولوژی بالاتر از 68% مابین توالی اسید آمینه ای msbd1 و سایر پروتئین های بتائین آلدئید دهیدروژناز از سایر گونه های گیاهی نیز مشاهده شد. بیان بتائین آلدئید دهیدروژناز در کوتیلدون و ریشه در تنش شوری افزایش غیر معنی دار داشت و سطح بیان در ریشه در شاهد و تنش شوری نسبت به کوتیلدون بالاتر بود. بنابراین در مرحله دانه رستی ژن msp5cs2 به تنش شوری پاسخ می دهد ولی ژن بتائین آلدئید دهیدروژناز به تنش شوری پاسخ معنی دار نمی دهد.
حنیفه اکبریان کله جاهی هوشنگ نصرتی
تنوع ژنتیکی در گیاهان به عوامل مختلفی از جمله نوع سیستم تولید مثلی و عوامل اکو- جغرافیایی ارتباط دارد. کور capparis spinosa l. (capparaceae) یک گیاه علفی با ارزش غذایی و دارویی است. در این پروژه تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیتی هفت جمعیت کور از شمال غرب کشور با استفاده از پنج آغازگرissr بررسی شد. درمجموع 94 باند پلی مورفیک با استفاده از پنج آغازگر issr بدستآمد. تنوع ژنتیکی درون جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون محاسبه گردید وفاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی محاسبه شد.ارتباط بین فاصله ژنتیکی و فاصله جغرافیایی با تست همبستگیpearson correlation test (spss, 11.3) بررسی شد.دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنتیکی نی در نمونه-های فردی و بالکرسم شد. آنالیز واریانس مولکولی amova جمعیت ها محاسبه شد.در این بررسی مشخص شد که میزان تنوع ژنتیکی درون جمعیتی (62?) بیشتر از تنوع ژنتیکی بین جمعیتی (38?) است که این نتیجه مشابه سایر گیاهان دگرگرده افشان در کور نیز مورد انتظار بود. بیشترین مقدار تنوع ژنتیکی در جمعیت تبریز بر اساس شاخص تنوع نی 197/0 و بر اساس شاخص اطلاعات شانون 292/0 و کمترین میزان تنوع ژنتیکی در جمعیت اسکانلو، به ترتیب 086/ و 133/ 0مشاهده گردید. حداکثر فاصله ی ژنتیکی بین جمعیت های خواجه و تبریز به میزان 346/0 و حداقل فاصله نیز بین جمعیت های کلاله و قره قیه به میزان 044/ بدست آمد. دندروگرام گروه بندی جمعیت ها بر-اساس upgma جمعیت ها را بصورت متفاوتی گروه بندی کرد و این گروه بندی با فواصل جغرافیایی جمعیت ها ارتباط نشان نداد. تنوع ژنتیکی مشاهده شده بین جمعیت ها از الگوی ارتفاع از سطح دریا تبعیت می کرد.
نوشین حسینی کوکمری هوشنگ نصرتی
در گیاهان دوپایه میزان تنوع ژنتیکی پایه های نروماده یکسان نیست. زیرا عوامل درونی ومحیطی برتعداد افراد جنسها به طور متفاوت اثر می گذارد. تنوع ژنتیکی بین جمعیت های پایه های نر وماده pistacia atlantica در جنگل ارسباران و جزیره اسلامی با استفاده از 5 پرایمر issrs مطالعه شدند. در این مطالعه تنوع ژنتیکی درون جمعیتی وبین جمعیتی بر اساس شاخص تنوع ژنی نی و شاخص اطلاعات شانون و فاصله ژنتیکی بین جمعیت ها بر اساس فاصله ژنتیکی نی محاسبه شدند. میزان شباهت بین جمعیت ها بوسیله دندروگرام upmga براساس شاخص نی بدست آمد. 5 پرایمر باندهای قابل امتیاز دهی تولید کردند. باندهای پلی مورفیسم issr در نرها 31/48% ودر ماده ها 53/41% بودند. تنوع ژنتیکی برای هر منطقه به طور جداگانه محاسبه گردید که تنوع ژنتیکی جمعیت جزیره اسلامی (15/49%) بیشتر از جمعیت ارسباران (68/40%) بود. تنوع ژنتیکی در نر ارسباران 29/37% ، ماده ارسباران 07/44% ، نر جزیره 32/59% و ماده جزیره 98/38% محاسبه شد. دندروگرام مربوط به گروه بندی جمعیت ها توسط روش upgma بر اساس فاصله ژنی نی رسم شد، که طی آن نرهای دو جمعیت در یک خوشه و ماده ها در خوشه دیگر جای گرفتند
مجتبی نصرتی ابرقویی هوشنگ نصرتی
در این تحقیق ضمن آشنایی با مهندسی معکوس، ماشین گره زن چله و انواع اختراعات ثبت-شده آن، به بررسی نحوه عملکرد ماشین گره زن چله مدل km6-c ساخت شرکت تیتان و تحلیل حرکتی آن به منظور مهندسی معکوس پرداخته شده است. این دستگاه از چندین مجموعه مکانیزم تشکیل شده است و هر مجموعه با توجه به دایره زمانی مشخصی که می توان برای عملکرد دستگاه متصور شد عمل می کند تا از کل دستگاه مجموع اعمال مورد دلخواه برآورده شود. در اینجا برای تحلیل حرکتی ابتدا هر یک از مکانیزم ها در نرم افرازهای مکانیکال دسکتاپ و سالیدورکس طراحی شد . سپس تحلیل هر کدام از مجموعه ها که به صورت دوبعدی طراحی شده اند در نرم افزار ورکینگ مدل دو بعدی و مجموعه های طراحی شده به صورت سه بعدی در نرم افزار ویژوال نسترن انجام گرفت. تحلیل ها در سه سرعت 60، 250 و 300 گره در دقیقه انجام شده است. طبق نمودارهای مشاهده شده از نرم افزارها نتایج قابل قبولی به-دست آمد که از آن جهت مراحل اولیه طراحی می توان استفاده کرد. درصد اختلاف بین نتایج نرم افزار با نتایج آزمایشگاهی با مبنا قراردادن یکی از پارامترهای خروجی برای پنج مجموعه بررسی شد که بیشترین اختلاف در مکانیزم دو سوزن هدایتگر با مقدار25 درصد بود و در مکانیزم دو مجموعه قلاب کمک کننده به جابه جایی نخ و جابه جاکننده قیچی و گیره اختلافی مشاهده نشد.
ابوالفضل میردهقان هوشنگ نصرتی
انتقال حرارت از پارچه یکی از فاکتورهای مهم در ارتباط با راحتی آن می باشد. در این پروژه ما به بررسی تأثیر ساختمان بافت و نوع نخ پود بر میزان عایق حرارتی پارچه های فاستونی پرداخته ایم. چهار نوع بافت (تافته، پاناما، سرژه 2/2 . سرژه 1/2) ، چهار نوع نخ پود (سولو، سایرو، رینگ تک لا و رینگ دولا) به دو صورت تکمیل شده و تکمیل نشده مورد آزمایش قرار گرفتند. روشهای مختلفی برای اندازه گیری خصوصیات عایق حرارتی پارچه ها وجود دارد. در این پروژه از دستگاهی که بر اساس استاندارد iso 5085 می باشد استفاده شده است. نتایج تحلیل های آماری نشان می دهد که پارچه های تکمیل نشده از میزان عایق حرارتی بالاتری نسبت به نمونه های مشابه تکمیل شده برخوردار می باشند. ساختمان بافت و نوع نخ پود بر روی خصوصیات عایق حرارتی تأثیر گذار است. در هر دو نمونه پارچه های تکمیل شده و تکمیل نشده بافت تافته از میزان عایق حرارتی و نسبت گرمی به وزن پایین تری نسبت به سایر بافت ها برخوردار می باشد. پارچه های تولید شده از نخ پود سایرو بیشترین میزان نفوذپذیری هوا را نسبت به سایر نمونه ها داشته اند. نتایج نشان می دهد که پارچه های تکمیل نشده از میزان نفوذپری هوای زیادتری نسبت به پارچه های تکمیل شده برخوردار بوده اند. نمی توان گفت نفوذپذیری با میزان عایق حرارتی به طور مشخص در ارتباط است.
حمید مهدیان هوشنگ نصرتی
مکانیزم تغذیه نخ تار در ماشین بافندگی یکی از قسمتهای مهم و موثر در این ماشین می باشد. به طوری که این قسمت تأثیر مستقیم روی راندمان ماشین و کیفیت پارچه تولیدی دارد. بنابراین سازنده های ماشینهای مختلف بافندگی سعی می کنند که با اصلاحات و پیشرفتهایی که هرازچندگاهی روی مکانیزم تغذیه صورت می دهند، در بهبود کیفیت و افزایش راندمان تولید گامهای موثری بردارند. یکی از مسایل مهم و اساسی در مکانیزم تغذیه نخ تار مسأله کشش نخهای تار است که حتی الامکان باید در یک سیکل بافندگی دارای کمترین نوسانات و در کل دوره بافندگی (از ابتدای چله تا تمام شدن آن) ثابت باشد. در این تحقیق یک سیلندر هوای فشرده (از نوع compact یا جمع و جور) جایگزین فنر پل تار شده است(فنر پل تار فنری است که در مقابل نیروهای اعمال شده از طرف نخهای تار عکس العمل نشان می- دهد). هدف از جایگزینی سیلندر هوای فشرده به جای فنر این است که حتی الامکان نوسانات کشش نخهای تار کمتر شده و میزان این کشش به حداقل برسد. آزمایشهای انجام شده در مورد کشش نخهای تار و فاکتورهای مختلف پارچه نشان می دهد که سیلندر هوای فشرده می تواند جایگزین مناسبی برای مکانیزم تغذیه نخهای تار در ماشین بافندگی باشد؛ چراکه با بکارگیری سیلندر هوای فشرده به جای فنر پل تار، از طرفی کشش نخهای تار کاهش می یابد و ارقام مربوط به آن یکنواخت تر می شود(میانگین کشش و واریانس آن کمتر می شود) و از طرف دیگر در کیفیت پارچه تولیدی بهبود حاصل می شود. از بین فاکتورهای آزمایش شده در این تحقیق، تراکم پودیِ پارچه های حاصل از ماشینی که در تغذیه تار آن از سیلندر هوای فشرده استفاده شده است یکنواخت تر و دارای تغییرات کمتری است. همچنین ضخامت این پارچه ها از پارچه های تولید شده توسط همان ماشین بافندگی با بکارگیری فنر پل تار، بیشتر و در اصطلاح پُفکی تر می باشد.اما در مورد وزن در واحد سطح این پارچه ها از نظر علم آمار هیچگونه ادعایی مبنی بر یکنواخت تر و بهتر بودنِ آن نسبت به پارچه های بافته شده در حالت استفاده از فنر پل تار نمی توان داشت.همینطور هیچ اختلاف آماری بین میانگین وزن در واحد سطح پارجه های تولیدی توسط مکانیزم تغذیه با سیلندر هوای فشرده و فنر نمی توان قایل شد.
طاهره شهبازی هوشنگ نصرتی
گونه¬یangustifoli elaeagnus از تیره¬ی elaeagnaceae، در سراسر نیمه¬ی شمالی توزیع شده و شامل چندین گونه است. در این مطالعه، توالی نوکلئوتیدی nrdna its، بین چهار واریته e. angustifolia var senjed-ghandi ،eangustifolia var. mamali، var. haji-ghandi e. angustifoliaوe. angustifolia var. darehvar مورد بررسی قرار گرفت.dna از بذرها استخراج و با پروفایل pcr و پرایمر its1 توالی یابی شدند که نولید باند شارپ کردند. هم¬چنین فواصل ژنتیکی با روش p-distance محاسبه شد موقعیت تاکسونومیکی و روابط فیلوژنتیکی با استفاده از روش¬ها¬¬¬¬ی (ml)maximum likelihood، maximum parsimony (mp) neighbor-joining(ng)، تجزیه و تحلیل شد. حداقل فاصله ژنتیکی بین نمونه¬های e. angustifolia var. mamali و e. angustifolia var. darehvar به مقدار 000/0 و حداکثر فاصله ژنتیکی بین گونه¬ها¬¬یe. angustifolia var. haji-ghandi و hippophae tibetana به مقدار 450/0 بود. براساس نتایج حاصل از دندروگرام مبتنی بر mp، واریتهhaji-ghandi از سایر واریته¬ها جدا شده است و واریته¬های darehvarو mamali در یک خوشه و واریتهsenjed-ghandi نیز در یک خوشه جداگانه قرار گرفته است. این نتایج نشان می¬دهد که نشانگر its به عنوان روشی مفید جهت شناسایی موقعیت تاکسونومیکی واریته¬ها می-باشد.
سمیه صمدی علویان هوشنگ نصرتی
: ناحیه فضای رونویسی داخلی(its) به طور گسترده در سطوح مختلف تاکسونومیکی در مطالعات فیلوژنی استفاده می شود. سه گونه از جنس ribes در جنگل های ارسباران شناخته شده است. روابط فیلوژنی بین این سه گونه r. biebersteinii، r. oriental،r. uva-crispa روشن نشده است. در این مطالعه، روابط فیلوژنی مبتنی بر صفات موفولوژیکی (رنگ میوه،کرکدار بودن برگ،خار در شاخه و ....) و توالی نوکلئوتیدی nrdna its ، این گونه ها همراه با سه گونه اروپایی: r. aureum ، glandulosum r. ، r. cognam که توالی آنها از سایت ncbi استخراج و مطالعه شد. dna با روش ctab از برگ و بذر استخراج و فواصل ژنتیکی با روش distance p- محاسبه شد. پروفیل محصولات pcr با پرایمرهای its1,its4 اجرا و تک باندهای شارپ بدست آمد و درخت فیلوژنی با استفاده از سه روش (ml)maximum likelihood، (mp)parsimony maximum، (nj) neighbor- joining ترسیم شد. طول قطعات nrdna its در r. biebersteinii برابر با 635، r. orientale برابر 793 و در r. uva-crispa این اندازه 641 نوکلئوتید بودند. حداقل فاصله ی ژنتیکی بین گونه های درون گروه، r. cognatum با r. aureum و r. glandulosumبا r. aureum با اندازه 056/0 و حداکثر فاصله ی ژنتیکی مربوط به گونه ی r.biebersteinii با r. aureum با اندازه 568/0 بود . در درخت های فیلوژنتیکی ml ,mp ,nj سه گونه ی مربوط به ارسباران در یک خوشه قرار گرفتند و گونه های اروپایی در خوشه ی جداگانه قرار گرفتند. درخت فیلوژنی مبتنی بر صفات موفولوژیکی با یافته های مولکولی کاملا مطابقت و سازگاری داشت.
سمیرا خوشکیش هوشنگ نصرتی
چکیده مطالعات سیتوژنتیک, به منظور اصلاح گیاهان و بررسی روابط تکاملی آن¬ها از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است. تغییرات کروموزومی نقش مهمی سازش گیاهان به شرایط مختلف محیطی و گونه-زایی دارد. شاهدانه cannabis sativa گیاهی یکساله متعلق به تیره کاناباسه است. در این مطالعه جمعیت ¬های شاهدانه مورد بررسی سیتوژنتیکی قرار گرفتند. جهت تهیه کاریوتیپ جمعیت¬های این گونه از آلفا برومونفتالین به عنوان پیش تیمار و از اکسید کروم فرمالدئید به عنوان فیکساتور, از سدیم هیدروکسید برای هیدرولیز و هماتوکسیلین جهت رنگ آمیزی استفاده شدند. پس از مطالعات میکروسکوپی, تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم¬افزار میکرومیژر و تهیه جداول , کاریوتیپ مشخص شد. ویژگی¬های کاریوتیپی شامل تعداد کروموزوم, طول کل مجموعه کروموزومی, طول بازوی بلند, طول بازوی کوتاه, نسبت طول بازو¬ها و درصد شکل کلی کاریوتیپ محاسبه شدند. نتایج نشان داداند که تعداد کرومووزم¬ها دیپلوئید در هر دو جمعیت (2n = 20) با عدد پایه کروموزومی n = 10 بدست آمد. فرمول کاریوتیپی در هر دو جمعیت 16m+4sm بود. طول کل کرومووزم در جمعیت اول 3.3812-2.5816 ودر جمعیت دوم6.3069 -4.0482 بین میکرون بود. مقدار پارامتر tf% برای برای جمعیت اول 42.14% وجمعیت دوم 42.72 % بدست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو جمعیت از لحاظ کاریوتیپی متقارن و ابتدایی می¬باشند. تنوع تحول کروموزومی در حال تداوم می¬باشد
پونه مومن زاده هوشنگ نصرتی
گونه¬ی dracocephalum moldavica گیاهی یک ساله از تیره¬ی نعناع lamiaceae می¬باشد. یکی از روش¬های بررسی تنوّع در ارقام و گونه¬های مختلف گیاهی، انجام مطالعات سیتوژنتیکی و کاریوتیپی روی آن¬ها است. مطالعات سیتوژنتیک به منظور اصلاح گیاهان از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه، جمعیّت تبریز و ارومیه¬ی این گیاه مورد بررسی سیتوژنتیکی قرار گرفته است. جهت بررسی کاریوتیپی جمعیّت¬های این گونه از آلفابرومونفتالن اشبع به عنوان پیش¬تمیار، از فرمالیدئید و اکسیدکروم برای تثبیت، از naoh برای هیدرولیز و از هماتوکسیلین آهن برای رنگ آمیزی استفاده شد و پس از مطالعات میکروسکوپی، تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار میکرومیژر و تهیه¬ی جداول، کاریوتیپ مشخص شد. تعداد کروموزوم¬ها در هر دو جمعیّت به¬صورت دیپلوئید (2n=2x=10) با عدد پایه¬ی کروموزومی x=5 به¬دست آمد. فرمول کاریوتیپی در جمعیّت ارومیه به¬صورت 4m+1sm و در جمعیّت تبریز به¬صورت 5m بود. طول کروموزوم¬ها در جمعیّت ارومیه بین 18/5-22/2 میکرومتر و در جمعیّت تبریز 90/4-80/2 میکرومتر بود. در این تحقیق برای مطالعه¬ی تقارن از %tf استفاده شد که مقدار آن در جمعیّت ارومیه 11/43 و در جمعیّت تبریز 45 است. با توجه به اینکه هرچه مقدار %tf به 50 نزدیک¬تر باشد تقارن بیشتر است می¬توان به طور قاطع بیان کرد که جمعیّت تبریز نسبت به جمعیّت ارومیه متقارن¬تر بود و درجه¬ی تکاملی کمتری نسبت به جمعیّت ارومیه از خود نشان داد. متفاوت بودن فرمول کاریوتیپی در این دو جمعیّت و وجود کروموزوم¬ ساب متاسانتریک در جمعیّت ارومیه نیز تایید کننده¬ی این امر می¬باشد. از طرفی با توجه به اینکه جمعیت¬های بررسی شده %tf متغیر را دارا بودند و تعداد کرومووزم¬های متاسانتریک بین 4 و 5 از کل 5 جفت کروموزوم متغیر بود و همچنین با توجّه به نسبت کل بازوهای بلند به کل بازوهای کوتاه که بین ارقام 25/1و 39/1 تغییر می¬کرد نتیجه گرفته شد که اکثر کروموزوم¬ها متاسانتریک بودند، بدین مفهوم که محل سانترومر در کروموزوم¬ها تقریباً میانی است و به طور کلی می¬توان نتیجه گرفت که گیاه بادرشبویه یک گیاه کمتر تحوّل¬یافته با کاریوتیپ متقارن بود.
شیوا آفاقی هوشنگ نصرتی
در این پژوهش، نواحی dna ریبوزوم هسته¬ای، (ناحیه nrdna its) در گونه leonurus cardiaca از تیره lamiaceae توالی یابی شد. برای یافتن رابطه خویشاوندی بین گونه¬ی مذکور و سایر گونه¬های جنس leonurus، توالی ناحیه nrdna its، شش گونه دیگر این جنس از سایت ncbi اخذ و با استفاده از روش¬های maximum likelihood و maximum parsimony آنالیز گردید. شش گونه مورد استفاده از جنس leonurus بنام¬هایleonurus chaituroides, leonurus turkestanicus ،glaucescens leonurus، leonurus sibiricus ،leonurus japonicas و leonurus pseudomacranthus بودند. نتایج حاصله در درخت¬های فیلوژنتیکی نشان می¬دهد که گونه¬ی l. cardiaca با خوشه¬ی متشکل از دو گونه¬ی leonurus turkestanicus و glaucescens leonurus رابطه خویشاوندی نزدیک¬تری در قیاس با سایر گونه-هایleonurus مطالعه شده دارد. همین طور دو گونه از جنس lamium شامل lamium lycium و گونه¬ی lamium garganicum به عنوان برون گروه استفاده شد. برای بالا بردن درصد اطمینان از صحت آنالیزهای انجام شده، توالی کلروپلاستی matk نیز بکار برده شد. بدین صورت که توالی¬های matk شناسایی شده این نه گونه از سایت ncbi استخراج و با استفاده از روش¬های maximum likelihood و maximum parsimony درخت های فیلوژنتیکی مربوط به این توالی نیز رسم شد. نتایج حاصل از دو توالی مورد استفاده با هم همخوانی داشت.
راضیه علیقلی زاده محمد علی حسین پور فیضی
گونه های آویشن ( نعناعیان ) عمدتا استفاده دارویی دارند . چون رده بندی بر اساس صفات مورفولوژیکی، بیشتر تحت تاثیر شرایط محیطی قرار می گیرد در نتیجه رده بندی گونه های این جنس بر اساس صفات مورفولوژیکی قابل اطمینان نمی باشد. در این مطالعه هدف بررسی روابط فیلوژنتیکی و رده بندی بین گونه هایی از thymus از استان آذربایجان شرقی ایران به نام هایt. pubescens وt. trautvetteri وt. kotschyanus و t.daenensisدر کنار thymus. vulgaris از اروپا با استفاده از توالی نوکلئوتیدی nrdna its می باشد و دو گونه clinopodium taxifolium, ziziphora clinopodioides به عنوان برون گروه می باشند. فاصله ژنتیکی با استفاده از توالی های نوکلئوتیدی از nrdna its بر اساس پارامتر kimura 2 مورد بررسی قرار گرفت ، علاوه بر دندروگرام بدست آمده ازمطالعات و داده های مورفولوژیکی ، دندروگرام هایی نیز با استفاده از حداکثر احتمال (ml) روش حداکثر صرفه جویی (mp) با نرم افزار mega 5 حاصل شد. که کمترین ترین فاصله ژنتیکی مریوط به گونه های t. pubescens و t. daenensis و بالاترین فاصله ژنتیکی مربوط به گونه های (t. daenensis و kotschyanus .t) وt. kotschyanus) و ( t. pubescens که به ترتیب 000/0 کمترین فاصله و 401/1 بیشترین فاصله ژنتیکی بودند در دندروگرام بدست آمده بر اساس mp و ml گونه t. pubescens و t. daenensis در یک خوشه قرار می گیرند وthymus. vulgaris , t. trautvetteri , t. kotschyanusدر خوشه های دیگر قرار میگیرند نتایج حاصل از این پژوهش تقریبا مطابق با اطلاعات به دست آمده از مطالعات مورفولوژیکی میان گونه بود
رویا شاهی هوشنگ نصرتی
روش های مولکولی ابزارهای مهم وقوی در ارزیابی روابط خویشاوندی، تنوع ژنتیکی و شناسایی گونه های گیاهی می باشد. مهمترین توالی های مولکولی برای مطالعات فیلوژنتیکی در سطوح جنس و گونه ناحیه its ژن های dna s26 –s 8/5 –s 18 ریبوزومی هسته می باشد. از نکته نظر تاکسونومیکی یک مشکل بزرگ این جنس خویشاوندی نزدیک بین گونه هاست و بیشتر آنها به وسیله ی فرم های حدواسط که احتمالا منشا هیبرید دارند ابهام دار هستند. روابط فیلوژنتیکی بین گونه های celtis پراکنده شده در ایران بخصوص در منطقه ارسباران روشن نشده است. در این مطالعه، توالی نوکلئوتیدیnrdna its بین گونه های c. australis و c.caucasica نمونه برداری شده به ترتیب از استان مازندران و منطقه جنگلی ارسباران با استفاده از ست پرایمرهای its1 و its2 مطالعه شد. فاصله ژنتیکی بین توالی های نوکلئوتیدی براساس p- distance اندازگیری شد. میزان خویشاوندی براساس داده های مورفولوژیکی و توالی نوکلئوتیدی بررسی و مقایسه شدند. روابط فیلوژنتیکی با استفاده روش های maximum likelihood (ml)،maximum parsimony (mp) و neighbor-joining (nj) با استفاده از ulmus minor، zelkova serrate به عنوان outgroup آنالیز شدند. حداکثر فاصله ی ژنتیکی بین گونه c. caucasica با گونه c. latifoliaبه مقدار100/0 می باشد و حداقل فاصله ژنتیکی بین گونه ی c. occidentalisبا c. koraiensisبه مقدار 019/0 و بین گونه های مورد مطالعه یعنیc. australis با c. caucasica به مقدار 038/0 بود. در هر سه دندروگرام های بدست آمده گونه های مورد مطالعه در یک خوشه قرار گرفته اند و سایر گونه های celtis گزارش شده در ncbi به عنوان کلاد خواهر برای این گونه ها قرار گرفته اند. دندروگرام های حاصله از سه متدد mp، ml و nj مطابقت کامل با همدیگر داشتند. در ضمن، روابط فیلوژنتیکی حاصل از نتایج مولکولی با روابط حاصل از داده های مورفولوژیکی مطابقت دارد. نتایج نشان دادند که دو گونه ایرانی c. caucasica و c. australis خویشاوندی بسیار نزدیک دارند.
مریم نیک نیازی هوشنگ نصرتی
چکیده ندارد.
سونا سیدطراح هوشنگ نصرتی
چکیده ندارد.