نام پژوهشگر: احمد تاج آبادی پور
بنت الهدی نوروزی احمد تاج آبادی پور
فسفر پس از نیتروژن مهمترین عنصر مورد نیاز گیاهان و ریز جانداران میباشد و مهمترین نقش آن در فرایند تولید و انتقال انرژی است.دو واکنش تثبیت و غیر متحرک شدن در خاک، فسفر مصرفی را به فرم های غیرقابل استفاده برای گیاه تبدیل میکنند.بیش از 70 تا 90 درصد از کودهای فسفره در خاک تثبیت شده و به فرم غیرقابل استفاده برای گیاه تبدیل میشوند.برخی از باکتریهای ریزوسفری که باکتریهای محرک رشد گیاه (pgpr) نامیده میشوند از طریق تولید اسیدهای آلی و فسفاتازها، قادرند فسفر معدنی و آلی غیرقابل استفاده را به فرمهای قابل استفاده برای گیاه تبدیل میکنند. در این تحقیق ضمن تعیین جمعیت باکتریهای ریزوسفری نهالهای پسته،تعداد 40 جدایه بهطور تصادفی جداسازی و سپس خالص سازی شدند. نتایج نشان داد جمعیت باکتریها در نمونههای خاک ریزوسفری از 106×1/2 تا 107× 6/2 سلول به ازای هر گرم خاک متغیر بود. ارزیابی توانایی انحلال فسفاتهای معدنی توسط جدایهها نشان داد که همه آنها دارای توانایی انحلال فسفاتهای معدنی نامحلول بودند. همچنین کشت جدایهها بر روی محیط کشتking b و بررسی خاصیت پرتوافشانی فلورسنس آنها نشان داد که 8 جدایه در گروه سودوموناسهای فلورسنت قرار گرفتند. با در نظر داشتن توانایی جدایهها در حل فسفاتهای معدنی و نیز پتانسیل جدایهها در کلنیزاسیون ریشه، دو جدایه سودوموناس فلورسنت 16p و 40pبه منظور انجام آزمون گلخانهای انتخاب گردیدند. به منظور ارزیابی تأثیر باکتریهای حل کننده فسفات و فسفر بر رشد و ترکیب شیمیایی نهالهای پسته، آزمایش گلخانهای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل 6 سطح فسفر (0، 30، 60، 90، 120 و 150 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک از منبع اسید فسفریک) و 4 سطح باکتری (شاهد قدیم بدون تلقیح باکتری، شاهد جدید با کود فسفره از منبع اسید فسفریک و بدون تلقیح باکتری، دو سطح با تلقیح باکتری 16p و 40p) بودند. نتایج حاکی از آن بود که کاربرد باکتری16p، وزن خشک ساقه رابهطور معنیداری نسبت به شاهد قدیم و جدید کاهشداد. همچنین با تلقیح هر دو باکتری ارتفاع ساقه نسبت به شاهد قدیم کاهش معنیداری داشت. در حالیکه با کاربرد فسفر، وزن خشک ساقه افزایش و تعداد برگ کاهش یافت. سایر پارامترهای رشدی تحت تأثیر کاربرد باکتری و فسفر قرار نگرفت. همچنین نتایج بیانگر این بود که تلقیح باکتری 40pافزایش معنیدار غلظت فسفر اندام هوایی را نسبت به شاهد قدیم در پی داشت. همچنین جذب و غلظت فسفر اندام هوایی تحت تأثیر کاربرد سطوح مختلف فسفر افزایش معنیداری یافت. کاربرد باکتری باعث افزایش معنیدار غلظت مس و منگنز در اندام هوایی در مقایسه با شاهد قدیم شد. نتایج بدست آمده نشان داد که تحت تأثیر کاربرد فسفر غلظت مس، منگنز، روی و آهن ریشه کاهش پیدا کرد. در حالیکه کاربرد فسفر بر غلظت این عناصر در اندام هوایی تأثیر معنیداری نداشت.
سعیده ایران نژاد احمد تاج آبادی پور
به منظور بررسی تاثیر فسفر بر رشد و ترکیب شیمیایی نهالهای پسته در شرایط شور، آزمایش گلخانهای در قالب طرح کاملاَ تصادفی به صورت فاکتوریل با سه تکرار صورت گرفت. تیمارها شامل شش سطح فسفر ( 0، 30، 60، 90، 120 و 150 میلیگرم در کیلوگرم خاک از منبع اسید فسفریک) و شش سطح شوری (0، 600، 1200، 1800، 2400 و 3000 میلیگرم کلرید سدیم در کیلوگرم خاک) بودند. نتایج نشان داد که افزایش سطوح شوری منجر به کاهش معنیدار وزن خشک برگ، ساقه و ریشه، ارتفاع ساقه و سطح برگ گردید. در حالی که کاربرد فسفر تاثیر معنیداری بر وزن خشک برگ و ساقه نداشت اما وزن خشک ریشه را به طور معنیداری کاهش داد. با افزایش شوری غلظت پرولین کاهش و میزان قندهای احیاکننده افزایش یافت. در صورتی که با افزایش فسفر غلظت پرولین افزایش نشان داد اما بر غلظت قندهای احیاکننده تاثیری نداشت. تنش شوری غلظت مس، کلسیم و سدیم شاخسار را افزایش داد اما موجب کاهش غلظت روی و فسفر شد. اثر شوری بر غلظت آهن، منگنز و منیزیم شاخسار معنیدار نبود. در ریشه تنش شوری غلظت عناصر آهن، روی، سدیم و منیزیم را افزایش و غلظت کلسیم، پتاسیم و فسفر را کاهش داد. کاربرد فسفر موجب افزایش غلظت آهن، سدیم و پتاسیم در شاخسار و افزایش غلظت عناصر سدیم، منیزیم و مس در ریشه شد. اما غلظت مس، کلسیم، روی، منگنز و فسفر را در شاخسار کاهش داد. معادلههای رگرسیونی محاسبه شده میان رشد نسبی برگ، ساقه و ریشه نهالهای پسته با قابلیت هدایت الکتریکی، نسبت جذبی سدیم و غلظت کلر، سدیم و فسفر نشان میدهد که با افزایش پارامترهای خاکی فوق، رشد نسبی برگ، ساقه و ریشه کاهش پیدا کرد. با توجه به این نتایج میتوان گفت کاربرد فسفر به تنهایی تقریبأ در بهبود رشد گیاه پسته در شرایط شور تاثیر مثبتی نداشت. البته اگر این نتایج در شرایط یک باغ مورد بررسی قرار گیرد نتایج به واقعیت نزدیکتر خواهد بود.
علی چاهخومحمدآبادی احمد تاج آبادی پور
به منظور ارزیابی تأثیر نیتروژن بر مقاومت نسبی نهال های پسته رقم بادامی ریز زرند به تنش آبی، آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل پنج سطح نیتروژن (0، 30، 60، 90 و 120 میلی گرم نیتروژن در کیلوگرم خاک از منبع اوره) و چهار دور آبیاری (2، 4، 6 و 8 روز) بودند. نتایج نشان داد که با افزایش دور آبیاری وزن خشک اندام هوایی و ریشه، سطح و تعداد برگ، نسبت وزن خشک اندام هوایی به ریشه، ارتفاع ساقه، میزان تبخیر و تعرق، تعرق و شدت تعرق به طور معنی داری کاهش پیدا کرد. در حالی که تنش آبی باعث افزایش کارایی مصرف آب و پتانسیل آب برگ شد. هم چنین نتایج نشان داد که کاربرد نیتروژن باعث کاهش وزن خشک ریشه، ارتفاع ساقه و تبخیر و تعرق شد ولی پتانسیل آب برگ تحت تأثیر کاربرد نیتروژن افزایش یافت. سایر پارامترهای رشدی تحت تأثیر کاربرد نیتروژن قرار نگرفت. تنش آبی موجب کاهش معنی دار غلظت کلسیم، منیزیم و فسفر اندام هوایی و غلظت آهن، منگنز و روی ریشه شد در حالی که افزایش دور آبیاری باعث افزایش غلظت کلسیم، سدیم و پتاسیم ریشه و غلظت پتاسیم، سدیم، مس، منگنز و آهن اندام هوایی گردید. کاربرد نیتروژن باعث کاهش غلظت فسفر ریشه و اندام هوایی شد و تأثیری مشابه بر غلظت پتاسیم، مس و روی اندام هوایی مشاهده شد. هم چنین کاربرد نیتروژن باعث افزایش غلظت کلسیم و سدیم ریشه و اندام هوایی و غلظت منیزیم اندام هوایی شد. تحت تنش آبی، غلظت پرولین با افزایش معنی داری همراه بود این در حالی است که مشابه همین روند برای غلظت قندهای احیاکننده تنها در تنش آبی متوسط دیده شد. کاربرد نیتروژن بر غلظت پرولین برگ تأثیر معنی داری نداشت. در حالی که غلظت قندهای احیاکننده تحت تأثیر کاربرد نیتروژن به طور معنی داری افزایش یافت.
ملیحه کارآموز راوری محسن حمیدپور
امروزه، آلودگی خاک ها به عناصر سنگین در سطح وسیع به یک مسئله ی مهم زیست محیطی تبدیل شده است. یکی از مهم ترین فاکتورهای مؤثر بر زیست-فراهمی، سمیت و تحرک فلزات سنگین در خاک ها توانایی تشکیل کمپلکس با لیگاند های آلی موجود درخاک به ویژه در محیط ریشه گیاه (ریزوسفر) می باشد. از مهم ترین لیگاندهای آلی خاک های مناطق خشک و نیمه خشک، سیدروفورها هستند. با وجود این که تحقیقات متعددی در مورد جذب فلزات سنگین روی کانیهای مختلف انجام پذیرفته، اطلاعات چندانی درباره اثر سیدروفور بر جذب روی و کادمیم بر روی کانی های میکایی (مسکویت و فلوگوپیت) وجود ندارد. بنابراین، هدف اصلی این مطالعه بررسی اثر سیدروفور دسفرال بر جذب سطحی کادمیم و روی توسط کانی های مسکویت و فلوگوپیت می باشد. بدین منظور جذب سطحی روی و کادمیم توسط جذب کننده ها در محدوده پی اچ 9-4، در غلظت ثابت 5 میلی گرم در لیتر روی و کادمیم و به عنوان تابعی از غلظت فلزات (غلظت کادمیم و روی به ترتیب در دامنه ی غلظت 5/1 تا 10 میلی گرم در لیتر و 1 تا 6 میلی گرم در لیتر) در حضور و عدم حضور سیدروفور (غلظت سیدروفور 250 میکرومولار) با استفاده از آزمایش های تعادلی 24 ساعته رسم شدند. رابطه بین مقدار روی و کادمیم جذب شده و غلظت تعادلی روی و کادمیم در محلول با هم دماهای جذب فروندلیچ، لانگمویر و سیپس مورد مطالعه قرار گرفت. به علاوه، به منظور بررسی بهتر مکانیزم های جذب کادمیم و روی و تفسیر نتایج، از گونه بندی یونی کادمیم و روی در محلول با استفاده از برنامه ی cqeerhp و طیف سنجی مادون قرمز (ftir) نمونه های کانی قبل و بعد از جذب کادمیم و روی استفاده شد. نتایج نشان داد با افزایش پی اچ، میزان جذب روی و کادمیم در هر دو کانی در حضور سیدروفور و عدم حضور سیدروفور افزایش یافت، اما افزایش جذب در حالت با سیدروفور کمتر از حالت بدون سیدروفور به دست آمد. نتایج گونه بندی نشان داد که تشکیل کمپلکس های بدون بار hcdl° و hznl° در پی اچ های بالاتر از 7 باعث کاهش جذب سطحی کادمیم و روی می شود. جذب سطحی کادمیم در حضور روی و در سیستم بدون سیدروفور کاهش یافت ولی در حضور سیدروفور، روی باعث افزایش جذب سطحی کادمیم گردید. نتایج مشابه ای در مورد اثر کادمیم بر جذب سطحی روی مشاهده گردید. در شرایط شیمیایی مشابه، کانی های مورد استفاده در این تحقیق، تمایل بیشتری برای جذب روی نسبت به کادمیم در سیستم بدون سیدروفور نشان دادند، ولی در حضور سیدروفور کادمیم را نسبت به روی بیشتر جذب سطحی نمودند. مدل های فروندلیچ و لانگمویر با بیشترین مقدار همبستگی (r2) و کمترین خطای استاندارد برآورد (see)، در مقایسه با مدل سیپس بهترین برازش را بر داده های جذبی هر دو کانی داشتند.
سیده حمیده حسینی احمد تاج آبادی پور
به منظور بررسی تأثیر باقیمانده مس بر رشد و ترکیب شیمیایی نهالهای پسته و هم-چنین ارزیابی شکل های شیمیایی آن، آزمایشی در گلخانه دانشگاه ولی عصر رفسنجان انجام گردید بدین صورت که یازده نمونه خاکی که از مناطق مختلف رفسنجان و انار جمع آوری و مس (0، 5 و 10 میلیگرم مس در کیلوگرم خاک از منبع سولفات مس) بر روی آن اعمال شده و تحت آزمایش قبلی بذر های پسته در آن کشت شده و برداشت گردید و مجدداً بذرهای پسته در این خاکها کشت گردید و نهالها به مدت هشت ماه نگهداری شدند. در پایان دوره رشد، گیاهان برداشت شدند و اندام هوایی (برگ و ساقه) و ریشه پس از شست و شو با آب مقطر و خشک کردن در آون، جداگانه وزن شدند. غلظت عناصر آهن، منگنز، مس و روی در ریشه و اندام هوایی بهوسیله دستگاه جذب اتمی اندازهگیری شد. نمونههای خاک هوا خشک شدند و عصارهگیری دنبالهای مس در نمونههای خاک انجام گردید. نتایج نشان داد که کاربرد 5 میلیگرم مس در کیلوگرم خاک باعث افزایش معنیدار وزن خشک ساقه و اندام هوایی، سطح برگ و قطر ساقه گردید. نتایج عصارهگیری دنبالهای نشان داد که بیش از 70 درصد مس به شکل باقیمانده و 13 و 15 درصد مس به ترتیب به شکل آلی و کربناتی بود و بخش های تبادلی و جذب سطحی شده مقدار ناچیزی از مس موجود در خاک را به خود اختصاص دادند. مس کربناتی بیشترین نقش را در رشد و غلظت مس گیاه داشت. به طور کلی، الگوی کلی توزیع مس در نمونههای خاک قبل و بعد از کشت بهصورت زیر بود: مس جذب سطحی شده< مس تبادلی < مس آلی< مس کربناتی< مس باقی مانده
احسان میرجلیلی سیدجواد حسینی فرد
بخش وسیعی از خاک های دنیا از جمله ایران، جزء خاک های آهکی می باشند که به دلیل ph بالا و تثبیت بسیاری از عناصر غذایی کم مصرف از جمله مس، کمبود این عناصر مشاهده می شود. از آنجا که مقدار مس کل خاک اطلاعات زیادی درباره ی مقدار قابل استفاده ی آن توسط گیاهان نمی دهد، قابلیت استفاده مس در 12 خاک آهکی با دامنه وسیعی از خصوصیات شیمیایی با عصاره گیرهای mehlich1،mehlich3 ، edta-nh4oac،edta ، dtpa-naoac،dtpa ، dtpa-nh4hco3 و edta-(nh4)2co3 و با استفاده از دانهال های پسته به عنوان گیاه آزمایشی مورد ارزیابی قرار گرفت. اهداف این مطالعه بررسی اثر کاربرد مس بر رشد و ترکیب شیمیایی نهال های پسته در تعدادی از خاک های آهکی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی متفاوت، ارزیابی مقدار مس موجود در خاک به وسیله ی چندین عصاره گیر شیمیایی و تعیین رابطه ی بین مس عصاره گیری شده از خاک و مس جذب شده توسط نهال های پسته می باشند. برای این منظور یک آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. تیمارها شامل سه سطح مس (0، 5 و 10 میلی گرم مس در کیلوگرم خاک از منبع سولفات مس) و 12 نوع خاک متفاوت از منطقه ی رفسنجان و انار در جنوب شرقی ایران بود. نتایج نشان داد که کاربرد 5 میلی گرم مس در کیلوگرم خاک باعث افزایش معنیدار برخی پارامترهای رشدی گردید. ترکیب شیمیایی (غلظت و جذب) برگ، ساقه و ریشه ی نهال های پسته هم تحت تأثیر کاربرد مس قرار گرفت. هم چنین نتایج نشان داد که استخراج مس توسط عصاره گیرها به صورت زیر کاهش یافت: mehlich3> edta-nh4oac> edta-(nh4)2co3> dtpa-nh4hco3> edta > dtpa-naoac > dtpa > mehlich1. بین وزن خشک شاخسار و جذب مس و مس عصاره گیری شده توسط عصاره گیرهای مورد استفاده همبستگی معنی داری وجود داشت. استفاده از معادلات رگرسیونی چند متغیره نشان داد که مقدار مس استخراج شده از خاک توسط عصاره گیرهای مختلف به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد رس، میزان ماده آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی و کربنات کلسیم معادل بستگی داشت. هم چنین حد بحرانی مس بر اساس روش کیت-نلسون توسط عصاره گیرهای مختلف بین 35/0 تا 50/7 میلی گرم در کیلوگرم خاک به دست آمد. واژگان کلیدی: پسته، خاک های آهکی، عصاره گیرهای شیمیایی، مس.
طوبی احسان زاده احمد تاج آبادی پور
چکیده ندارد.
زهرا محمدی مهدی آباد احمد تاج آبادی پور
چکیده ندارد.