نام پژوهشگر: مراد کاویانی

نقش فعالیت های کشاورزی در توسعه روستایی (مطالعه موردی: دهستان چقانرگس، شهرستان کرمانشاه)
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - پژوهشکده جغرافیا و علوم زیستی 1390
  جواد دامن باغ   مراد کاویانی

چکیده ایجاد تحول اقتصادی، اعتلای فرهنگی و اجتماعی جامعه روستایی و دستیابی به جایگاه واقعی کرامت انسانی از اهداف توسعه روستایی است. برای دستیابی به چنین اهدافی، کشاورزی و فعالیت های وابسته به آن از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. زیرا توسعه آن در روستا سبب فعال شدن محیط اقتصادی روستا، افزایش تولید، درآمد، بهبود استانداردهای زندگی، رفع فقر و نابرابری و ... در روستاها می شود. دهستان چقانرگس متأثر از آب و هوای مساعد و خاک حاصلخیز یکی از مراکز عمده تولیدات کشاورزی در سطح شهرستان و حتی استان کرمانشاه بوده است که اقتصاد و معیشت غالب ساکنین آن وابسته به فعالیت های کشاورزی است. اما در حال حاضر مسائل موجود در بخش کشاورزی سبب عدم کارایی این بخش شده است که این مسئله، ضرورت توجه به بخش کشاورزی در توسعه روستا را توجیه می کند. در این خصوص تحقیق حاضر با عنوان «نقش فعالیتهای کشاورزی در توسعه روستایی» در صدد بررسی مسائل مربوط به کشاورزی دهستان چقانرگس است. روش مورد استفاده در این پژوهش نوعاً توصیفی و تحلیلی است و نوع آن کاربردی است. داده های موررد نیاز بر اساس ترکیبی از روشهای اسنادی و میدانی جمع آوری شده است. جامعه آماری پژوهش، کل بهره برداران کشاورزی در دهستان چقانرگس را شامل می شود که بر اساس روش کوکران تعداد 222 نمونه انتخاب و پرسشنامه میان آنها توزیع شد. فرضیات تحقیق بوسیله نرم افزار spss مورد آزمون قرار گرفته اند. داده ها و یافته های تحقیق نشان می دهند که راندمان تولید زراعی در دهستان چقانرگس برخاسته از عوامل زیر پایین است: الف) شیوه های سنتی زراعت، ب) خرد بودن اراضی و ج) پایین بودن سطح سواد و مهارت بهره برداران . دیگر آنکه رابطه معناداری (r= 0.003) میان توسعه کشاورزی و توسعه روستایی در دهستان چقانرگس برقرار است. به صورتی که توسعه کشاورزی می تواند مبنای توسعه روستایی قرار گیرد. بررسی توان طبیعی دهستان نیز نشان می دهد که کشاورزی منطقه از توانهای محیطی بالایی برای توسعه برخوردار است.

امکان سنجی بهسازی محیط روستائی در توسعه پایدار روستائی مطالعه موردی: روستاهای دهستان دابو- شهرستان آمل
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1390
  عباس نیکنژاد   مراد کاویانی

چکیده: تحولات سریع اجتماعی- اقتصادی و گسترش روابط و همچنین تنوع فعالیتها و نهایتاً، تغییرات همه جانبه ای که در شیوه زندگی روستائیان بوجود آمد موجب بروز نارسائی ها و نابسامانیهائی شده که حیات روستا و روستائیان را از لحاظ زمینه سازی جهت دستیابی به توسعه ای همه جانبه، با معضلات جدی رو به رو ساخته است. محدوده مورد مطالعه در این پژوهش روستاهای دهستان دابو در شهرستان آمل می باشد. یکی از مسایل و مشکلات رنج آور این محدوده نابسامانی و تخریب محیط زیست می باشد. افزایش جمعیت، تغییر الگوی مصرف بدون تحول در فرهنگ مصرفی و زیستی از یک سو و عدم تجهیزات بهداشتی از جمله فقدان شبکه هدایت و انتقال فاضلاب و پساب ها، عدم وسایل و مکان مناسب برای دفع زباله از سوی دیگر محیط زیست روستاهای منطقه را با مشکلات جدی رو به رو ساخته که شناسایی عوامل ایجاد این نارسائیها و نابسامانیهای زیست محیطی و ابعاد و جنبه های مختلف آن موضوع اصلی این تحقیق به شمار می رود. در این ارتباط فرضیات زیرپیش روی این تحقیق قرار دارد: - مطالعه و شناخت علل و عوامل نابسامانی زیست محیطی روستا و میزان تأثیرات این عوامل در تخریب، آلودگی و نابسامانی روستاهای دهستان دابو. - شناسائی ارتباط زمینه های بهسازی زیست محیطی با توسعه روستائی در محدوده مورد مطالعه. - ارائه رهکارهای علمی و عملی جهت بهسازی زیست محیطی در روستاهای مورد مطالعه. برای اثبات فرضیه اول استفاده از یک سری مواد غذائی جدید و کالاهای مصرفی دیگر و مقدار استفاده از شوینده ها و ضدعفونی کننده های جدید در اطلاعات میدانی از خانوارها پرسیده شده است که نشان دهنده الگوی مصرف و شیوه زندگی روستائیان به سمت الگوهای شهری شدن می باشد، این تحولات که به نظر روستائیان خیلی مثبت و مفید بوده همسو با فرهنگ زیستی روستائیان نبوده چون بدون هیچ شناخت و درک صحیح از اهمیت محیط زیست، زباله ها را در روستا تلمبار نموده و یا فاضلاب و پساب را به سمت معابر و جوی آب و اراضی کشاورزی هدایت می کنند. این ناآگاهیها و فقر فرهنگی موجب نابسامانی و تخریب ساختار و بافت محیط زیست روستاها شده است. در اثبات فرضیه دوم همین نکته کافی است که شاخص زیست محیطی و توجه به آن یکی از شاخصهای رسیدن به توسعه پایدار و بستر لازم برای آن می باشد. بنابراین توجه به این شاخص و اقدامات لازم جهت بهسازی های زیست محیطی، همراه با سایر شاخصهای تحولات اقتصادی، اجتماعی و نهادی یعنی دستیابی به توسعه پایدار و همه جانبه.

ساماندهی بافت فرسوده شهری با تأکید بر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی محله شهید دستغیب، منطقه 9 شهرداری تهران
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده جغرافیا 1390
  علی عزیزی کاوه   یدالله کریمیپور

بافت های فرسوده بخش بزرگی از شهرهای ایران را تشکیل می دهد که به مرور زمان فرسودگی این گونه بافت ها در حال تشدید است. سه شاخص ناپایداری، نفوذناپذیری و ریزدانگی، بافت های فرسوده را از بافت های دیگر شهری متمایز می کند. بسیاری از مناطق کلان شهر تهران نیز با چنین مسائلی روبرو هستند. در این میان محله شهید دستغیب به عنوان فرسوده ترین محله منطقه نُه این شهر با چالش های بسیاری از جمله زوال و فرسودگی، تخریب عرصه های عمده، اغتشاش در سیمای شهری، استقرار نامناسب عناصر کالبدی و کاربری زمین شهری، شبکه ارتباطی ناکارآمد شهری، تأسیسات زیربنایی شهر و توزیع ناهمگون فضاهای باز شهری و ... را می توان نام برد. ضرورت راهکاریابی برای مداخله از زوایای مختلف کالبدی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی قابل پیگیری است. پژوهش حاضر برای ساماندهی محله شهید دستغیب با رویکردی سیستمی انجام شده که محورهای اصلی آن در قالب بهبود سیمای کالبدی، بهبود وضع ترافیک، بهبود شرایط زیست محیطی، کاهش تراکم و تمرکز، حفظ و احیای رونق اقتصادی، بهسازی محیط اجتماعی و فرهنگی، تقویت و ایجاد ارزش های بصری و هویت بخشی نمود یافته است. تأکید پژوهش حاضر تحلیل آسیب پذیری بافت فرسوده محله، به منظور تعیین موثرترین شاخص در تحلیل آسیب پذیری بافت فرسوده است. بر این اساس، این سوال مطرح می شود آیا میزان تأثیر هر کدام از شاخص های کالبدی- برنامه ریزی شهری، شاخص های اجتماعی و شاخص های اقتصادی در تحلیل آسیب پذیری بافت فرسوده محله شهید دستغیب به یک اندازه بوده است؟ روش انجام تحقیق تحلیلی- اکتشافی است که اطلاعات مورد نیاز آن به صورت اسنادی و کتابخانه ای و بررسی متون مختلف با موضوع بافت های فرسوده شهری گردآوری شده است. در مرحله تحلیل ابتدا مقادیر و داده های کلیه شاخص ها استخراج -شدند سپس بر اساس روش تحلیل سلسله مراتبی(ahp) به وزن دهی شاخص های مربوطه پراخته شد. بر اساس بررسی های به عمل آمده ویژگی های کالبدی (کیفیت بناها و نوع مصالح)، ویژگیهای اقتصادی (نوع مالکیت و عامل نوسازی) و شاخص های اجتماعی(سابقه سکونت و تراکم جمعیت) به ترتیب بیشترین اولویت و وزن را در تعیین آسیب پذیری بافت های فرسوده شهری داشته اند. کلید واژه: بافت، بافت فرسوده، فرسودگی، مداخله، محله دستغیب، ساماندهی

بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهری محله سیروس تهران
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده جغرافیا 1390
  محمد زانا مردوخی   طهمورث بهروزی نیا

محله سیروسیکی از محلات منطقه 12 شهر تهران است که به دلیل قدمت زیاد، از جمله بافتهای فرسوده شهری به شمار می رود وبه علت کمبود امکانات و خدمات و تجهیزات شهری در این محله از یک طرف، و نفوذ کاربری های تجاری و فرامنطقه ای از طرف دیگر، بخش زیادی از ساکنان قدیمی محله را ترک کرده و واحدهای مسکونی به خصوص در لبه های محله تبدیل به انبار و کارگاه شده است. فرسودگی وبالا بودن عمر بناها و املاک، کمبود سرانه کاربری های مورد نیاز، تداخل و ناهماهنگی کاربری های مختلف، معابر غیر استاندارد و باریک، کمبود فضاهای عمومیو عدم دسترسی به بازارهای محلی از مشکلات اساسی محله سیروس می باشند. هدف اصلی از انجام تحقیق حاضر بازنمایی مشکلات کالبدی،اجتماعی و اقتصادی محله سیروس و تلاش در جهت ارائه راهکارهایی برای توسعه محله با رویکرد بهسازی و نوسازی می باشد. روش تحقیق در این پژوهش کاربردی بوده و روش تحلیل آن توصیفی- تحلیلی می باشد. داده ها و اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه و برداشت میدانی جمع آوری شده و با استفاده از نرم افزار spss مورد تحلیل واقع شدند. همچنین.در ترسیم نقشه ها از نرم افزارgis و autocad استفاده شده است. نتایج بررسی ها مشخص می نماید که محله سیروس به لحاظ شاخص های کالبدی، اجتماعی و اقتصادی در وضعیت نازلی قرار دارد و نیازمند مداخله از نوع بهسازی و نوسازی می باشد که در این راستا پیشنهاداتی در جهت بهبود وضع موجود ارائه شده است. همچنین سطح کاربری های مورد نیاز برای محله محاسبه گردید. دو نقشه اصلاح شبکه معابر و فضاهای نیازمند بهسازی و نوسازی به عنوان نقشه های پیشنهادی مطرح شد که نتایج حاصل از آن نشان می دهد که حدود 34 درصد بناهای این محله نیازمند بهسازی و 43 درصد نیازمند نوسازی اند.همچنین جدول ارزیابی swot در مورد نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدها نیز برای محدوده مورد مطالعه ترسیم شده است. کلمات کلیدی: بهسازی، نوسازی، بافت فرسوده، محله سیروس

بررسی اسکان غیررسمی در حوزه های روستایی پیرامون کلان شهرها نمونه مورد مطالعه: حوزه های روستایی پیرامون کلان شهر کرج
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده جغرافیا 1391
  شیما عمیدی   مراد کاویانی

چکیده اسکان غیررسمی به عنوان نشانه ای از نابرابری های منطقه ای و تمرکز رشد منحصر در مناطق ویژه شهری چون کلانشهرها و فقدان سلسله مراتب در نظام شهری و سکونتگاهی و در نتیجه وجود فاصله و شکاف بین مناطق مختلف (شهری و روستایی) است. این پدیده در ایران از دهه های 20 و 30 آغاز شد. امروزه اسکان غیررسمی در ایران نه تنها در کلانشهرهای بزرگ، بلکه در شهرهای متوسط و کوچک و هم چنین در روستاهای پیرامون کلانشهرها نیز گسترش پیدا کرده است. بنابراین یکی از اشکال جدید اسکان غیررسمی در مجاورت کلانشهرها، اسکان غیررسمی در مناطق روستایی پیرامونی است که در دهه های اخیر شکل گرفته است. اگرچه در مطالعات مختلف صورت گرفته در خصوص اسکان غیررسمی شهری اشاراتی هرچند کوچک و جزئی به این موضوع شده است اما تاکنون پژوهش کامل و جامعی در این خصوص صورت نپذیرفته است. یکی از کلانشهرهای مهم کشور در این زمینه، کلانشهر کرج است که با وجود 95 هزار نفر جمعیت حاشیه نشین، شدیداً با مسئله اسکان غیررسمی مواجه است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی پدیده اسکان غیررسمی در روستاهای پیرامون کلانشهرها مبتنی بر شاخص های اجتماعی_ اقتصادی، مهاجرتی و کالبدی اسکان غیررسمی شهری، ضمن شناسایی شاخص های اسکان غیررسمی در روستاهای نمونه، به تحلیل عوامل موثر بر شکل گیری و گسترش اسکان غیررسمی در روستاهای پیرامون کلانشهر کرج پرداخته است. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی_ توصیفی بوده است و شیوه گردآوری داده ها ترکیبی از روش کتابخانه ای، اسنادی و میدانی (پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده، عکس و...) بوده است. محدوده ی مورد مطالعه در این پژوهش روستاهای واقع تا 10 کیلومتری پیرامون کلانشهر کرج است. لازم به ذکر است در منطقه مورد مطالعه 37 روستا وجود دارد که در مجموع دارای 74024 نفر جمعیت می باشند که از میان این روستاها، پس از انجام بررسی های میدانی اولیه سه روستا به لحاظ دارا بودن ویژگی های اسکان غیررسمی به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردیده اند. این سه روستا شامل روستای فرخ آباد- زیبادشت، علی آبادگونه و گلستانک واقع در بخش مرکزی، دهستان محمدآباد است. در تعیین جامعه نمونه در ابتدا به وسیله روش نمونه گیری کوکران به تعیین حجم نمونه از تعداد کل خانوارها پرداخته شد که تعداد 180 پرسشنامه، بین سه روستا به نسبت جمعیت روستاها توزیع گردید. یافته های پژوهش ضمن شناسایی شاخص های اسکان غیررسمی در روستاهای نمونه، مهم ترین عامل شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی در روستاهای پیرامون کلانشهرها، عامل اقتصادی (پایین بودن درآمد و تأمین مسکن ارزان) معرفی کرده است. با توجه به سطح نازل اقتصادی و ضعف زیرساخت ها در روستاهای نمونه، رویکرد بهسازی و ساماندهی به عنوان راهکار مناسب برای بهبود وضعیت اسکان غیررسمی در این روستاها معرفی شده است. جدول شماره 1: اهم نتایج به دست آمده ردیف ابعاد نتایج به دست آمده در روستاهای نمونه 1 اجتماعی - حدود 70 درصد جامعه نمونه کمتر از دیپلم سواد دارند. 2 - میانگین بعد خانوارهای نمونه در این روستاها 4.2 به دست آمده است. 3 - نزدیک به 70 درصد سرپرستان جامعه نمونه در گروه سنی 45-25 سال قرار دارند که حاکی از جوان بودن خانوارهاست. 4 اقتصادی - شغل بیش از 46 درصد سرپرستان خانوار سه روستا کارگری است. - فعالیت های خدماتی به عنوان مهم ترین بخش فعالیت های اقتصادی در این روستاها است. 5 -در مجموع 81 درصد از سرپرستان خانوار سه روستا در خارج از روستاها مشغول به کار هستند. 6 - سطح پایین اقتصادی و قرار گرفتن در زیر خط فقر. - متوسط درآمد ماهانه خانوارها کمتر از میانگین نقاط روستایی استان البرز است. 7 - عموماً خانواده ها فاقد پس انداز هستند. 8 - سطح مالکیت ودارایی ها اندک است. 9 مهاجرتی -70 درصد سرپرستان جامعه نمونه مهاجر هستند. 10 -80 درصد مهاجرت ها به دنبال عدم اشتغال و بیکاری در مبدأ بوده است. 11 -84 درصد سرپرستان ارزانی زمین و مسکن را علت اصلی انتخاب روستاها جهت سکونت عنوان کرده اند. 12 کالبدی -28 درصد مالکیت قولنامه ای واحدهای مسکونی 13 - بیش از نیمی از قطعات دارای وسعت زیر 100 متر مربع هستند. - بیش از 70 درصد قطعات با سطح زیربنای زیر 100 متر مربع هستند. 14 - در حدود 50 درصد واحدهای مسکونی فاقد نمای ساختمانی هستند. 15 -روستاهای مورد بررسی عموماً فاقد سیستم مناسب فاضلاب و دفع صحیح آب های سطحی هستند.

نقش طرح های هادی روستایی بر تحول کالبدی – فضایی سکونتگاه های روستایی; [مورد: شهرستان بهمئی( استان کهگیلویه و بویراحمد)]
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده جغرافیا 1392
  خالد نادری   حامد قادرمرزی

از دو دهه قبل، طرح های هادی روستایی از جمله گسترده ترین طرح های کالبدی روستایی در ایران هستند که عمدتاً جنبه های کالبدی بافت فیزیکی روستاها را مورد توجه قرار می دهند. با ارزیابی اثرات کالبدی این طرح ها می-توان با دیدگاه جامع تری امکان برنامه ریزی را در آینده فراهم آورد. مهمترین هدف ارزیابی طرح های هادی فراهم ساختن ابزار مدیریت لازم برای نظارت، کنترل، جهت دهی و بهبود کارایی آنهاست که بر اساس آن بتوان تجدید حیات و هدایت روستا را به لحاظ ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی فراهم آورد. تحقیق حاضر، نقش طرح های هادی روستایی بر تحول کالبدی- فضایی روستاهای شهرستان بهمئی را مورد ارزیابی قرار داده است. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی - تبیینی است. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه در حجم نمونه ی 235 نفر در 6 سکونتگاه و تجزیه و تحلیل آنها با استفاده از نرم افزار spssانجام شده است. بر اساس نتایج بدست آمده میانگین اثرات طرح-های هادی در توسعه ی کالبدی- فضایی روستاهای شهرستان بهمئی، 94/2 می باشد که کمتر از حد مورد انتظار است و نشانگر عملکرد ضعیف طرح های هادی روستایی می باشد. ضمن اینکه آزمون t با مسانه نظری 3 نیز پایین بودن عملکرد طرح های هادی را تایید می کند. با وجود این در دو بعد مسکن(24/3) و شبکه معابر( 20/3) میزان اثرات طرح هادی بر توسعه کالبدی روستاها بالاتر از حد متوسط می باشد. اما در سایر متغیرها، یعنی کاربری اراضی (62/2) و تعاملات فضایی (68/2) توفیق چندانی در محیط های روستایی حاصل نشده است. همچنین نتایج بدست آمده از آزمون اسپیرمن حاکی از مشارکت ضعیف روستاییان و تعامل متوسط دهیاری ها با دستگاه های اجرایی در اثربخشی مطلوب طر ح های هادی درسکونتگاه های روستایی می باشد. واژگان کلیدی: روستا، طرح هادی، ارزیابی، شهرستان بهمئی، توسعه کالبدی- فضایی

تحلیل چالش های مدیریت روستایی در راستای توسعه روستاها (مطالعه موردی: دهستان حومه، شهرستان سنندج)
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  شادی قبادی   مراد کاویانی

مدیریّت روستایی، پس از انقلاب اسلامی بر محور بینش روستائیان و جامعه روستایی استوار گردید به ویژه آنکه پس از سال 1377 و با تأسیس دهیاری‎ها در روستاها، اداره روستاها به دهیاری‎ها که برخاسته از بطن جامعه روستایی هستند، سپرده شد. با این وصف، دهیاری‎ها در عمل با موفّقیت‎ها و چالش‎هایی روبرو هستند که در پژوهش حاضر که در قالب پایان‎نامه انجام شده به تحلیل چالش های آن پرداخته شده است. نوع پژوهش، کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی است. گردآوری اطلاعات از روش‎های کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است. تجریه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون‎های خی دو و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام شده است. نتایج مطالعه نشان می‎دهد که عملکرد مدیریت روستایی در دهستان حومه شهرستان سنندج نسبتا موفق بوده و با وجود نوپا بودن این نهادها مردم از عملکردشان رضایت دارند. اما مهمترین چالش‎های پیش روی مدیرت نوین روستایی دراین دهستان عبارت‎اند از ضعف بنیه مالی دهیاری‎ها، عدم آموزش صحیح دهیاران، نبود مدیریت یکپارچه و ضعف مشارکت مردم. در جهت بهبود یافتن و کارآمد ساختن مدیریت نوین روستایی، لزوم یکپارچه سازی مدیریت در راستای نهادگرایی و افزایش حمایت‎های مالی و برنامه های آموزشی و مشارکتی ضرورت دارد.