نام پژوهشگر: مصطفی بهزادفر
سپیده سیف اللهی فخر مصطفی بهزادفر
یکی از مهمترین عوامل سازنده کیفیت مطلوب طراحی شهری، "امنیت شهری" است. مفهوم امنیت شهری بر مصون ماندن افراد اجتماع از خطرات و آلودگی ها در محیط شهری دلالت دارد. وجود محیطی امن برای زندگی در کنار سایر نیازهای اساسی فیزیولوژیکی انسان، از ضروریات و نیازهای اصلی انسان می باشد. نابهنجاری های اجتماعی و جرائم که از سوی عاملین و مجرمین در محیط های شهری به وقوع می پیوندد، از جمله موارد اصلی ناامنی محیط زندگی و سلب کننده امنیت شهرها و در نتیجه مختل نمودن آسایش و آرامش مردم می باشد. مردمی که در شهرها زندگی می نمایند خواسته یا ناخواسته چه در مواقعی که درون منازل خود به سر می برند و چه در هنگامی که در محیط خارج از خانه و در عرصه های عمومی هستند، به طور احتمالی با پدیده وقوع جرم و نابهنجاری ها روبرو بوده و خطر وقوع جرم همواره یک شهروند را تهدید می نماید. نامطلوبیت کیفیات محیطی در جوامع شهری از دیدگاه امنیت شهری از مسائل اساسی بخشهای حاشیه ای و مسئله دار شهرهای بزرگ است. محله خاک سفید جزء پرمعضل ترین بافت های شهر تهران می باشد که با ویژگی های خاص خود منشاء و صادرکننده انواع جرایم و بزهکاری ها و تهدیدی جدی در جهت دستیابی به امنیت و ساختار نظام یافته شهری است. در همین راستا،این پژوهش سعی بر آن دارد که با بهره گیری از تجربیات جهانی در این زمینه به تدوین الگوی راهبردی طراحی فضاهای همگانی امن محله خاک سفید بپردازد و با تکیه بر حوزه مسئله دار این محله بر طرح پرسشها اقدام می شود. مهمترین پرسشی که سعی شده است تا به آن پاسخ داده شود، این بوده که فضای کالبدی چگونه می تواند زمینه ممانعت از بروز رفتارهای ضد اجتماعی شهروندان را فراهم کند. به منظور دستیابی به راهکارهای مناسب در زمینه پاسخگویی به مشکلات کیفیات محیطی در مدار امنیت، مهمترین راهبرد آن بوده که توسط راهکارهای طراحی محیطی می توان بر رفتارهای ضد اجتماعی و نابهنجار مجرمان و بزهکاران محله خاک سفید تاثیر گذاشت. مواجهه با نمونه موردی نیز با شناخت اولیه آغاز گشت که البته این شناخت با توجه به شرایط و روند پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و نیز مطالعات میدانی صورت پذیرفت. سپس سعی شد در طی یک فرآیند منطقی و در قالب یک نظم ساختاری (با بکارگیری روش تحلیلی) پس از تجزیه و تحلیل فضا با تکنیک های سازگار در غالب نمایانگرها به راهبردها و سیاست های طراحی و در پایان به راهنماهای طراحی به تفکیک فضاهای شهری دست یافته شود.
مریم حافظی فر مصطفی بهزادفر
یکی از موضوعاتی که در ساخت فضاهای شهری باید مورد توجه قرارگیرد، محتوای اجتماعی فضاست که شامل کیفیت-های فضایی انسان محور از جمله اجتماع پذیری می باشد. اجتماع پذیری که مبتنی بر حضور مردم در فضاهای شهری و تعاملات اجتماعی بین آنهاست بر پایه نیاز انسان به حس «تعلق اجتماعی» و «بودن با دیگران» قرار دارد. در این میان فضاهای همگانی به عنوان مکان های حضور و ملاقات، از بیشترین ظرفیت در پاسخگویی به این نیاز اجتماعی انسان در جوامع شهری برخوردارند. به گونه ای که «اجتماع پذیری فضاهای شهری» یا به عبارتی حضور مردم در فضاهای شهری و ایجاد فرصت های ملاقات بین آنها، به عنوان یکی از مهم ترین عوامل سازنده کیفیت محیطی شهر، از ابتدای پیدایش دانش طراحی شهری همواره مورد توجه نظریه پردازان و طراحان شهری بوده است. این مسئله در دوران معاصر و در پی تحولات مدرنیسم که سبب شده فضاهای شهری کارکردهای اجتماعی گذشته خود را از دست داده و به معابری برای حرکت راحت تر خودروها تبدیل شوند، اهمیت بیشتری یافته است. از این رو، بیشترین تمرکز این پژوهش بر نیازهای اجتماعی انسان ها و ایجاد فرصت هایی برای تعاملات اجتماعی آنها در فضاهای شهری است. در این راستا، مهم ترین پرسش پژوهش پیش رو چنین مطرح می شود که: «چگونه می توان با ابزار طراحی شهری در حوزه ملاحظات کالبدی- فضایی بر سطح اجتماع پذیری فضاهای همگانی یک محله یا شهر تأثیر گذاشته و موجب ارتقاء آن شد؟» به منظور دست یابی به پاسخ مناسب در این زمینه، ابتدا با بهره گیری از مطالعات نظری و جستارهایی در سوابق تجربیات جهانی موضوع، آن دسته از شاخص های کیفی که جاری شدن آن در فضاهای شهری، کیفیت محیطی آنها را اجتماع پذیر و انسان مدار می سازد، مورد شناسایی قرار گرفته و بر مبنای آنها چک لیستی تنظیم شده است. جهت حصول نتایج دقیق تر، محله ارمنستان در شهر اردبیل، به عنوان مطالعه موردی، میدان مطالعه این پرسشگری انتخاب شده است. برای این منظور فرآیند منطقی طراحی شهری، شامل شناخت محدوده در قالب نمایانگرها و هنجارهای کیفی تعیین شده، و تحلیل آن با تکنیک swot طی شده است. در نهایت با سنجش وضعیت محیطی محله ارمنستان در مدار اجتماع پذیری و تدوین اهداف عملیاتی، راهبردها و سیاست ها، برنامه طراحی شهری شامل؛ چارچوب طراحی شهری، دستورکار طراحی شهری، و در آخر انگاره هایی از طراحی و ضوابط و معیارهای طراحی ارائه شده است. روش تحقیق در این رساله، روش «توصیفی – تحلیلی» متکی بر مطالعات موردی است و شیوه تحقیق مبتنی بر «مرور متون و اسناد کتابخانه ای»، «مصاحبه»، و «مشاهدات میدانی» است.
سپیده صفی یاری مصطفی بهزادفر
چکیده: سخن بر سر ارتقاء کیفیت محیطی در بافتی دارای ارزش تاریخی است، که به طور خاص بر تجدید حیات یک گره شهری در این بافت تاکید دارد. این گره شهری با نام میدان امین السلطان در بافت قدیم تهران و در منطقه 12قرار دارد. کالبد این گره بر اثر اصلاحات ناشی از قانون توسعه معابر دستخوش تغییرات نامطلوبی شده است و امروز ساختار آن به کلی از میان رفته است. به دلیل قرارگیری محدوده مورد مطالعه در محدوده ای بین حصار اول و دوم تهران و در ساختار کلی استخوانبندی شهر تهران، همچنین با توجه به استقرار مجموعه ای از فعالیت های پر اهمیت با مقیاس فرا شهری در آن لزوم تجدید حیات و ارتقاء کیفیت آن اهمیت می یابد. اصلی که تحقیق پیش رو با آن روبرو می شود، روشی است که می توان از طریق آن زندگی مجدد را به میدان امین السلطان بازگرداند و حل مسئله ای که بر چگونگی ایجاد کیفیت در محیط میدان تاکید دارد. تحقیق پیش رو در پی یافتن الگوی طراحی برای ساماندهی دوباره میدان با توجه به عناصر ارزشمند تاریخی موجود در حوزه مجاور آن است و با تاکید بر ارتقاء کیفیات در محیط میدان گام بر می دارد. در نهایت در پی ارائه اسناد طراحی شهری و ضوابطی است که رویکرد ارتقاء کیفیت محیط در تجدید حیات میدان را در بردارند. در این راستا مهم ترین راهبرد استفاده از روش نوسازی در تجدید حیات میدان است. درتحقیق حاضر با نگاهی کیفی و تاکید بر عینیات (به دلیل مشکل بودن حضور زنان در این فضای شهری) به گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی همچنین بررسی تعاریف مرتبط با گره، تجدید حیات و ارتقا کیفیت محیط پرداخته شده است. این تحقیق با رویکرد روش شناختی کمی و کیفی به شناخت و تحلیل در "مدل کرمونا" می پردازد، همچنین روش swot را برای تحلیل مورد استفاده قرار می دهد . برای انتخاب گزینه برتر از شیوه ahp استفاده نموده و در نهایت، نتایج حاصل از تحقیق را در قالب طرح جامع سه بعدی پیشنهادی ارائه می نماید. کلید واژه: تجدید حیات، گره، بافت شهری، نوسازی، میدان امین السلطان.
منیژه رحمتی مرتضی میرغلامی
نابسامانی موجود در شهرهای ایران چه از حیث تعامل شهر با بستر طبیعی، چه از جنبه های اجتماعی و چه از جنبه های کالبدی سال های زیادی است که از سوی مردم، مسئولین، متخصصین و حرفه مندان به انواع مختلف مطرح می شود. در دهه های اخیر تلاش های فراوانی در جهت بهبود فرآیندهای طراحی (بخصوص در حوزه معماری) صورت پذیرفته است.گرچه این تلاش ها در حوزه طراحی شهری کمتر به چشم می خورد. واقعیت انکارناپذیر در این خصوص آن است که اغلب دست اندرکاران امر شهرسازی و معماری، شیوه های کشورهای غربی را الگو و سرمشق خود قرار می دهند، لیکن به این امر توجه ندارند که درکشوری زندگی می کنند که هزاران سال تمدن را در سابقه خود دارد. در شهرهای ایران یک نظام سازمان یافته برای این امر وجود ندارد و نبود الگو یکی از دلایل این امر است و با پیدا کردن یک زبان الگو می توان این مسئله را تا حدی حل کرد. طراحی پیش از آنکه به عنوان یک فرآیند یا روش مورد توجه قرار گیرد، به مراتبی از آموزه ها وابسته است که اغلب از آنها با عنوان «الگوهای طراحی» یاد می شود. الگوها، حاوی قابلیت های لازم جهت شکل دهی به محیط هستند. از طریق بازشناسی آنها می توانیم دنیای اطراف خویش را درک نموده و نوعی زبان توصیف و تحلیل را شکل دهیم که بر اساس آن میزان تأثیر هر مولفه ای را بر زندگی خویش دریابیم. زبان الگو نیز برگرفته از یک کیفیت فضایی و مرتبط با مبحث هویت فضاست. زبان الگو برگرفته از فرهنگ، الگوی رویدادها در فضا و چیستی فضاست، پس این جرقه را در ذهن پژوهشگر پدید می آورد که بین حوزه زبان الگو و طراحی شهری (بخصوص با بعد اجتماعی-فرهنگی و اقلیمی) می توان به ارتباطی رسید و بتوان به مدلی ارتباطی از «زبان الگوی طراحی شهری ایرانی» دست یافت. پایان نامه حاضر با توجه به مسئله مذکور، طراحی شهری را به عنوان یکی از ابزارهای موثر در حفظ و ارتقای ویژگی های فرهنگی ایرانی در شهرهای ایرانی با تمرکز بر شهر نائین معرفی می نماید. بدین ترتیب این پایان نامه سعی در تدوین یک زبان الگویی تعمیم پذیر برای طراحی شهری دارد که بوسیله آن بتوان ساخت و ساز را برای شهرهای ایرانی ساماندهی نمود. بطوری که شهر یا فضای شهری حاصل در عین پذیرش عملکردهایی مطابق با نیازهای امروزی بشر، مکانی منطبق بر سیستم ارزشی و پایدار و متداوم فرهنگ ایرانی باشد. بنابراین ویژگی مهم این پژوهش توجه به اقلیم، ارزش ها، هنجارها و در مجموع ساختار فرهنگی-معنایی جوامع در تدوین زبان الگوی طراحی شهری است. این پژوهش با پیمایش الگوهای بومی یک محیط در قالب مفروضاتی چند ناشی از نگرش های موجود پیرامون موضوع و با محوریت نظریه «زبان الگو» به بازشناسی و بررسی تأثیر الگوها در شکل گیری محیط پرداخته و آنها را در تدوین نظامی جامع از مفروضات بگونه ای بکار می گیرد تا این الگوها همچون زبان طراحی در شکل دادن دوباره محیط بکار آیند با توجه به هدف رساله که دستیابی به یک زبان الگوی طراحی شهری ایرانی است، به عنوان نمونه موردی یک گستره کوچک شهری در اقلیم گرم و خشک انتخاب شده است. این گستره کوچک شهر نایین است. مراحل شناخت شهر از روش کارمونا و همکارانش صورت گرفته و به ارزیابی کیفیات محیطی با استفاده از نمایانگرها پرداخته است، که شیوه کار مطالعات میدانی و مشاهده می باشد. برای تحلیل نیز از روش swot استفاده گردیده. جهت استخراج الگوها، روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی و همچنین مطالعات اسنادی و کتابخانه ای بر روی نمونه می باشد. شیوه انجام کار، با حضور در مکان و مشاهده صورت گرفته و ابزار کار دوربین و مصاحبه با افراد بومی شهر است. و در نهایت با استفاده از تکنیکی که کریستوفر الکساندر در کتاب زبان الگو از آن استفاده کرده است، استخراج الگوها صورت گرفته است. در این پایان نامه که با رویکرد زبان الگو به استخراج الگوها برای طراحی شهری ایرانی پرداخته است با فرض اینکه یک زبان الگو در فرم شهرهای ایرانی قابل استخراج و استفاده می باشد، این نتیجه گرفته می شود که می توان ارزش های فرم، عملکرد و معنای شهر ایرانی را الگو قرار داد و برای موارد مشابه خود نیز تعمیم داد. کمترین هدف در پژوهش هایی از این نوع، دست یافتن به شناخت نسبی جهت آغاز فعالیت طراحی است. با توجه به اهداف پایان نامه که شناساندن گوشه هایی از اصول و ارزش های ساختاری شهرسازی ایرانی و استفاده از این ارزش ها در جهت رسیدن به یک زبان الگو برای طراحی ایرانی است، می توان گفت مطالعه حاضر با در نظر گرفتن محدودیت هایی که وجود داشته تا حدودی توانسته به شناسایی این ارزش ها با محوریت ریخت، بپردازد. این پایان نامه حاضر فقط با بررسی یک نمونه موردی خاص الگوهای مربوطه را، حول محور ریخت، استخراج نموده و نهایتاً می توان برای موارد مشابه با این نمونه نیز استفاده کرد. بنابراین با توجه به گستردگی این کار انتظار می رود که این پژوهش در تلاش های آتی دیگر محققین و شهرسازان ایرانی دنبال شود و زبان الگوی طراحی شهری ایرانی به یک نظریه اساسی جامع در طراحی شهری ایران تبدیل شود.
سیامک قاضی پور مرتضی میر غلامی
اواخر دهه 60 با افزایش روز افزون غلبه سواره بر پیاده، ترافیک به عنوان تهدیدی جدی برای ساکنین محلات شهری بدل گشت. در این سالها شیوه ای متفاوت به منظور طراحی خیابان های هلند بکارگرفته شد. این رویکرد در مبانی فکری خویش هم جهت با اندیشه های بوکانان بود و به جای ایزوله کردن وجداسازی سواره از پیاده، اختلاط سواره و پیاده مد نظر قرار گرفت. این رویکرد نام وونرف به معنای حیاط زنده را بخود گرفت و در نوع خود حرکت منحصر بفردی در کاهش غلبه سواره محسوب می شد. امروزه با تلفیق مفهوم فضای اشتراکی و توسعه پایدار، جنبش آرامسازی محلات مسکونی با هدف مناسب سازی، قابل زیست کردن و پایدار سازی محلات مسکونی، بعنوان یک راهبرد موفق در نوسازی و بهسازی بافت های شهری در کشور های توسعه یافته محسوب می شود. در این رساله، فرض بر اینست که بتوان چنین الگویی را در نوسازی و بهسازی محلات مسکونی ایران نیز بکار بست. مسلما اولین هدفی که این رساله در تلاش است بدان دست یازد، نوعی تحول پارادایمیک در دیدگاه های غالب و اکثرا ناکارایست که در ارتباط با نوسازی و بهسازی محلات مسکونی ایران موجود است. این امر مستلزم بازنگری و ایجاد تحول در ساختار قانونی و اجرایی طرح های مصوب شهری است. نتایج این رساله در عالی ترین شکل خویش با تاکید بر محلات مسکونی، می تواند تبدیل به چارچوبی گردد که الگوی کارای وونرف را که در طی بیش از نیم قرن از شکل گیری اولیه تحولات بسیاری به خود دیده و متکامل گشته است، در دستور کار بهسازی و نوسازی بافتهای شهری قرار دهد. نوشته حاضر در پی عملی نمودن شیوه ای ترادیسی دانش است که در فرایند تعمیم این الگو به سایر کشور ها بکار بسته گرفته شده است. رهیافت هایی که یا به اندازه ای دارای جامعیت هستند که قابلیت انتقال را دارا باشند، و یا مغایر با شرایط و موقعیت های موجود در زمینه مطالعاتی هستند که در این صورت با تحلیل و باز چینش اصول، شیوه ها و سیاست های مطلوب طراحی تبیین گشته اند، نظامی از پایین به بالا که در قالب یک کلیت جامع و در یک پروسه بازخوردی مورد باز بینی، اصلاح و تدقیق قرار گرفته و در نهایت با انتخاب منظومه ای از فرایند های پیمایشی به مرحله اجرا راه یافته و تکامل می یابند. به منظور پیاده نمودن چارچوب تدوینی، بلوک شمالی محله سنگلج بر اساس شاخصه های یک وونرف(براساس ظرفیت و حجم ترافیک، روابط اجتماعی درون محله ای و ابعاد عملکردی محله و غیره) انتخاب و طراحی گشته است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در حوزه طراحی اصول و آیین های وونرف هیچ گونه مغایرتی با ساختار اجتماعی و کالبدی با محدوده مورد مطالعه ندارد و بیشترین چالش هایی که ممکن است این الگو در راستای تعمیم خویش در ایران مواجه شود، چالش های قانونی ،تخصیص بودجه و از همه مهمتر چالش مشارکت عمومی در فرایند طراحی است. بنابراین بایست قبل از هرگونه اقدام طراحانه زیرساخت های قانونی و بودجه ای تامین گشته و به موازات آن به توسعه نظام مشارکت عمومی در طراحی اقدام گردد.
امیر حسین خلوصی مصطفی بهزادفر
سابقه معماری برون گرا در ایران کم است و سابقه استقرار بناهای در کنار یک¬دیگر و در حاشیه پدیده ای به نام خیابان، از آن نیز کمتر است. در این میان، تحولات چند دهه¬ی اخیر چه در مصالح و چه در تنوع سبک¬ها و چه به دلیل سرعت در ساخت و ساز موجب شده است که بدنه¬ی خیابانی، به جداره¬ای ناهماهنگ تبدیل شود که در آن طیف متفاوتی از نماهای ساختمانی بدون توجه به زمینه شکل گیرند. این رساله بر آن است تا با تاکید بر ابعاد معنایی و هویتی نمای خیابانی، راهبردها و ضوابط طراحی نمای خیابانی واجد معنا را ارائه نماید. بنابراین در این پژوهش، پس از بررسی مبانی نظری و بررسی مفهوم نما، نمای خیابانی، هویت و معنا، شاخص¬های موثر بر خلق نمای واجد معنا و هویت که به افزایش خوانایی و رمزگشایی در محیط منجر می¬شود شناسایی شده است. در مرحله بعد به منظور تائید شاخص¬ها نمونه خیابان بهار در منطقه 7 شهرداری تهران که نمایی واجد ارزش و هویت تاریخی است، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است و در ادامه 160 پرسش¬نامه در میان استفاده کنندگان فضا توزیع و تکمیل شده و داده ها تحلیل و مدل نهایی پژوهش تدوین شده است. به¬عبارتی این پژوهش که تحقیقی تحلیلی و کاربردی است. روش مورد استفاده در مرحله تدوین چارچوب مفهومی، روش کیفی و مبتنی بر شیوه¬ی تحلیل محتوا است و در مرحله جمع آوری داده¬ها کمی و در بخش تحلیل داده¬ها مبتنی بر روش کمی و انجام تحلیل¬های همبستگی است. لازم به ذکر است که روش منتخب در بررسی معنا، در این پژوهش روش نشانه شناسی بوده است. در نهایت بر مبنای شاخص های تدقیق شده، در گام بعد چشم انداز محدوده تدقیق، اهداف و راهبردها تدوین شده و در مرحله نهایی، ضوابط و مقرارت طراحی نمای خیابانی واجد معنا ارائه شده است.
مریم فلاح مرتضی میرغلامی
بافت تاریخی شهرها آثار گرانبهایی است که فرهنگ و دانش شهر سازی و معماری بومی کشور را در خود دارند. حیات این بافت ها طی سده های گذشته پایه بسیاری از آداب و رسوم و حتی فرهنگ موجود و نیز رونق اقتصادی شهر و منطقه بوده است. فضاهای شهری تاریخی قبل از همه وظیفه دارند، تاریخ، هویت عینی و ذهنی شهر را حفظ کرده و در زندگی جاری سازند. پاسدار همه خاطره ها و یادمان ها بوده و از این رو باید فعالیت هایی را در کالبد خود جای دهند که با هدف یاد شده انطباق یابد. امروزه بخش تاریخی و قدیمی شهرهای ما در آستانه حذف شدن از زمینه و سیمای شهرها قرار دارند و با انهدام و فرسودگی آن ها شهرهای جدید و فرهنگ های جدید شهرسازی با تمام مشکلات خود جایگزین آن می گردند. از این رو، طراحی مسیرهای گردشگری با هدف حفاظت از بافت و رونق بخشیدن به صنعت گردشگری یکی از مهمترین اقدامات برای باز زنده سازی این فعالیت ها به شمار می رود. در این میان، بافت قدیم شهر آمل نیز به دلیل برخورداری از انسجام کالبدی، وجود عناصر و فضاهای معماری و شهری غنی، همجواری با رودخانه هراز و مناظر و چشم انداز های طبیعی و انسان ساخت، دارای پتانسیل بالایی برای ایجاد یک مسیر گردشگری می باشد. پژوهش حاضرشامل دو بخش کلی مبانی نظری و طراحی است که در بخش مبانی نظری با بهره گیری از روش توصیفی و تحلیلی به ادبیات موضوع (مسیرهای گردشگری، بافت های قدیمی و تاریخی و هویت) و بررسی نمونه هایی از مسیرهای گردشگری در بافت های تاریخی و قدیمی شهرها پرداخته شد. و در بخش طراحی نیز با بهره گیری از فرایندهای طراحی شهری ضمن شناخت (فرایندی مبتنی بر مشاهده، مصاحبه و ثبت وقایع)، تحلیل به روش swot و ارزیابی مولفه های تاثیر گذار بر طراحی مسیر گردشگری در بافت های تاریخی با رویکرد استفاده حداکثر از پتانسیل ها و ظرفیت های موجود و هویت پرداخته ودر ادامه اهداف، راهبردها و سیاست های طراحی و در نهایت طرح جامع سه بعدی در محدوده مورد طراحی ارائه گردیده است.
شکوفه سهرابی مصطفی بهزادفر
میراث تاریخی هر جامعه نشان از هویت افراد آن جامعه دارد. بافت های کهن شهری به مثابه گنجینه هایی از میراث فرهنگی کشورمان محسوب می شوند و دارای ارزش های بیشماری می باشند. حفظ و نگهداری این میراث باارزش به شکلی که به بتواند نیازهای شهروند امروزی را برطرف کند قسمتی از وظیفه مسئولین و متخصصین می باشد. تاریخ نشان داده که اقدامات و تصمیم گیری های اشتباه و نابجا منجر به از بین رفتن قسمت زیادی از این سرمایه های ملی شده است. لذا مداخله در این بافت ها نیازمند حساسیت و توجه بسیاری است. پایان نامه پیش رو تلاشی در جهت حل معضلات موجود در مراکز کهن شهرهای ایران می باشد. این مراکز که روزگاری کل شهر محسوب می شدند، منطبق با نیازها و فرهنگ نیاکان ما شکل گرفته اند و حاوی ارزش های کالبدی بسیاری می یاشند. بسیاری از این بافت ها امروزه به علت تغییر شیوه معیشت ساکنین و عدم انطباق کالبد و عملکردشان متروک شده و مورد بی مهری قرار گرفته اند و مشکلات اجتماعی، اقتصادی ، کالبدی و عملکردی بسیاری گریبانگیر این مناطق شهری شده است.بافت کهن شهر تهران یکی از این بافت هاست که در اینجا مورد بررسی قرار گرفته است . لذا در راستای حفظ و نگهداری میراث باارزش کالبدی و ایجاد یک مرکز سرزنده با مقیاس شهری از طریق فرآیند طراحی شهری قسمتی از بافت کهن این شهر باز طراحی شده است. در این مطالعه رویکرد باز آفرینی شهری که یکی از جدیدترین و کارآمدترین رویکردهای مطروح در فرآیند مرمت شهری در جهان می باشد مورد استفاده قرار گرفته است. امید است که حاصل این پژوهش راهکارهای مناسبی در جهت بازآفرینی بافت های تاریخی و خلق فضاهای سرزنده شهری بدست دهد.
نیما استوار بهادر زمانی
چکیده: طراحان می توانند قدرت قابل ملاحظه ای برای اثر گذاری بر ادراک زمان داشته باشند. بر اساس یافته های کنونی نویسنده، برخی کیفیت های فضای فیزیکی بر تجربه ذهنی اشخاص از مدت زمان اثر می گذارد. با دسته بندی آگاهانه این کیفیت ها طراحان می توانند این تجربه را به طور مناسبی برای نیت های طراحی بکار گیرند. ادراک زمان در فضای شهری و ضرباهنگ ادراکی ما در فضا هنجارهای محیطی را ایجاد خواهد کرد که بر حس ما از مکان موثرند. این پژوهش پس از بررسی نظریه ها و مفاهیم مطروح در باب زمانمندی، ریتم و زندگی روزمره به دنبال آن است که به تبیین چارچوبی برای نمودهای زمانی در شهر بپردازد . بدین منظور زمان به عنوان یک نمایانگر و یک بعد به عنوان یکی از ابعاد مختلف طراحی شهری و نه بعد چهارم آن مطرح می شود. پس از روشن شدن بحث پیرامون نمایانگر زمان تبیین هنجارهای آن امکان پذیر شده و ورود به حوزه تکنیک در طراحی شهری امکان پذیر می گردد. در این پژوهش از روش کیفی پدیدارشناسی و تکنیک پرسشنامه های نیمه ساختاری برای مطالعه کیفی حس زمان در فضای شهری بهره گرفته شده است. در بخش آخر پس از تشریح روش کیفی مورد نظر پژوهش ، از طریق مصاحبه های عمیق و روشهای پدیدارشنانه و تحلیل های مبتنی بر روایتگری،تحلیل کیفیت های هنجاری و تبیین روابط آنها بر محور زمان صورت گرفت که در ادامه آن یافته ها و نتایج تحقیق بیان شد.
افسانه لطفی بهادر زمانی
مناظر حسی شامل صداها، بوها، مزه ها، حس لامسه و حس زمان اطلاعاتی هستند که با وجود نقش با اهمیت خود در کیفیت فضای شهری، معمولاً نادیده گرفته می شوند. از طرفی حیات شبانه که از نمودهای پویشی حس زمان در فضاهای شهری است باعث افزایش کیفیت محیط شهری و همچنین مناظر حسی قابل برداشت فضا می گردد. یکی از راه های ایجاد و تقویت حیات شبانه در فضاهای شهری، غنابخشی حسی به محیط و به کارگیری تمامی حواس استفاده کنندگان با هدف ایجاد جذابیت، فعالیت و حضورپذیری همه اقشار اجتماعی، سنی، جنسی و افراد کم توان از نظر ادراک و حواس مانند افراد نابینا، ناشنوا و معلول، می باشد. مطالعه و تحلیل مناظر حسی شامل منظر عینی، منظر صوتی، منظر بویایی، منظر چشایی، منظر بساوایی و حس زمان و ارائه معیارهای ارتقای حیات شبانه و منظر حسی برای طراحی مکان هایی چندحسی، اجتماع پذیر و سرشار از سرزندگی و تعاملات اجتماعی برای شهروندان و به طور خاص در محور تاریخی علیقلی آقا در اصفهان هدف این پژوهش می باشد.
علی آرام مصطفی بهزادفر
یکی از اجزای تشکیل دهنده یک شهر شبکه معابر و خیابانهای آن می باشد که براساس مطالعات برنامه ریزی حمل و نقل و کاربری زمین در برنامه ریزی های شهری و منطقه ای طرح می گردند ، هدف از برنامه ریزی حمل و نقل و ترافیک درون شهری ارائه فرآیند و ره حلهایی است که در افق برنامه ریزی هماهنگ با سایر اجزای تشکیل دهنده یک شهر به صورت بهینه عمل نماید. این بهینه سازی در جهت انجام حرکت عابرین پیاده و وسائل نقلیه، کاهش آلودگی های هوا و صدا، بهسازی سیمای شهر و کاهش هزینه ها گام برمی دارد. هدف کلی پاسخگویی به نیاز گروه های مختلف جمعیت در زمینه عبور و مرور، ضمن حفظ سلامت اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی در حال و آمادگی و هماهنگی شبکه حمل و نقل با کالبد و ساختار شهری برای پذیرش جمعیت و فعالیتهای آتی می باشد. هدف بهینه کردن جزء حمل و نقل و ترافیک درون شهری در یک شهر مستلزم آنست که اهداف مشخص زیر تامین گردد: 1 - ساماندهی و اصلاح شبکه معابر موجود شهری. 2 - پیش بینی حجم ترافیک در شبکه معابر در افق زمانی برنامه ریزی شهری در راستای هدایت و کنترل استفاده از زمین در مقابل برنامه ریزی کاربری زمین با برنامه ریزی حمل و نقل شهری. 3 - خارج ساختن انحصار عبور و مرور از محور اصلی و کاهش بارترافیکی وسائل نقلیه سنگین از محور اصلی به خارج از شهر. 4 - تحلیل عملکردی شبکه معابر آتی شهر. 5 - روانی و خوانایی و صراحت در استخوان بندی اصلی شهر. 6 - ارائه یک فرایند علمی - کاربردی برای برنامه ریزی حمل ونقل درون شهری در مطالعات شهری.
سعید شفیعی کمال آباد مصطفی بهزادفر
تفریح به عنوان یکی از عملکردهای شهری در شهرسازی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است . بخشی از فراغت در خانه و برخی در بیرون از خانه سپری می شود که در این پژوهش ، فعالیتهایی مورد نظراست که در فضاهای سبز و بازشهری انجام می شود. پارکها به عنوان بهترین فضای سبز و باز شهری، بیشترین استفاده را برای مردم دارد و مکانیابی آن نیز از اهمیت مهمی برخوردار است . افزایش جمعیت و نیاز به اماکن مسکونی در روند تخریب مناطق سبز و باغات و تبدیل آن به مناطق مسکونی یا تجاری از جمله بحرانهایی است که اهمیت فضای سبز و به دنبال آن پرداختن به موضوع تفریح و تفرج را از سایر کاربریها ک اهمیت تر ساخته است . اما ارزشهای کیفی و زیست محیطی فضاهای تفریحی و سبز کمتر قابل تبدیل به ارزشهای پولی است . در این پژوهش سعی شده است فعالیتهای متعدد تفریحی با تئوری آبراهام مازلو مبنی بر"سلسله مراتب نیازها" مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان به رابطه فعالیتهای تفریحی با یکدیگر پی برد و در جهت برنامه ریزی هدفمند برای تفریح تلاش کنیم.
محمدعلی غنی زاده مصطفی بهزادفر
پیاده و سواره متاثر از حرکت یکدیگرند. هنگامی که پیاده و وسیله نقلیه موتوری بطور همزمان در یک سامانه حمل و نقل شهری قرار می گیرند، کنش و واکنش پیاده به سه حالت عمده بروز می کند:تاثیر پذیری وسیله نقلیه از پیاده، تاثیرپذیری پیاده از وسیله نقلیه و تاثیرپذیری پیاده از پیاده.