نام پژوهشگر: علیرضا ابطحی
جواد فروتن علیرضا ابطحی
در بین چهره های تاریخ معاصر ایران، به ویژه دوران پهلوی، محمود جم از جمله کسانی است که در صحنه های مختلف سیاسی و مناصب دولتی حضور داشته است و در طول سال های پس از مشروطه تا دوران سلطنت پهلوی دوم شاهد و ناظر بسیاری از حوادث و رویدادهای مهمی بوده است که در طول تاریخ و در سرنوشت ایران و ایرانی تأثیر گذارده است. سئوال اصلی این پژوهش آن است که این چهره مطرح سیاسی چه تأثیر و جایگاهی در تحولات تاریخ معاصر ایفا کرد و آیا در این تحولات نقش و تأثیر آن مثبت بود یا منفی ؟ به نظر می رسد محمود جم از جمله کسانی بود که راهیابی به پله های ترقی را با حمایت از قرارداد 1919 م.و کودتای 1299 ش.آغاز کرد و با توجه به روحیات اطاعت گرایانه که داشت ؛ توانست توجه پهلوی اول را به خود جلب کرده و به مقام نخست وزیری رسید و در جریان کشف حجاب و اجرای قانون لباس متحدالشکل همچنین احداث خط راه آهن تهران – شمال؛ کوشش زیادی کرد و در طول سال های سلطنت پهلوی دوم نیز؛ مناصب زیادی همچون وزارت دربار و سفارت را به دست آورد و تا آخر عمر با دربار پهلوی همکاری صمیمانه ای داشت. او در این دوران در سمت های مختلف از استانداری گرفته تا وزارت و مأموریت های خارجی و رسیدن به مقام سناتوری همیشه همسو با سیاست های دربار و شخص پهلوی قرار داشت و در اقدامات آن دوران توان خود را به کار گرفت و در هیچ یک از منابع عملکرد منفی و خشنی از او گزارش نشده است.
بهاره رمضانپور ایمان ذکریایی کرمانی
هنرهای ایرانی از جمله قالی ایرانی علی رغم تفاوت ها و بینش ها و مکتب های شخص خود در طول تاریخ همواره بین یک هدف فرهنگی خاص و یک بینش زیبایی شناسی ویژه بوده اند که تأثیرات قومیتی و جغرافیایی کمترین اثر را در آن به جای گذاشته است. در عوض مذهب جایگاه ویژه خود را در این یکدستی فرهنگی حفظ نموده است و اساطیر و نمادهای ایرانی همچنان به تکامل خود می پرداخته اند. در واقع می توان این نظر را چنین بیان کرد که تمدن ایرانی در هر عصر به تکامل فرآیند زیبایی خود و جاودانه ساختن خویش از طریق طرح و رنگ در هنر جاودانه خویش «قالی» پرداخته است. دوران حکومت صفویان یکی از شکوفاترین دوران خلق آثار هنری و از جمله قالی است شاهان و شاهزادگان مهم ترین سفارش دهندگان آثار هنری و نافذترین حامیان هنرمندان بوده اند، هر یک از شاهان و شاهزادگان و حتی درباریان علاوه بر حمایت از هنر و هنرمند خود نیز به هنر اشتغال د اشتند شاید بتوان گفت یکی از دلایل حمایت آنها درک ایشان از ادب و هنر و دل مشغولی آنها به این رشته ها بوده است. فارغ از هر دوره ای که فرش به آنها تعلق دارد می توان فرش باارزش ایرانی را به راستی بیان کننده ی احساس معینی از طراحی، فهم و شناخت چگونگی رنگ ها و اشکال بر سطحی صاف و به قصد شکل دادن به کلیتی هماهنگ دانست هنری اصیل که با ارزشهای سطحی گسترش فراون یافت و به جلب بیننده پرداخته است، اما در عین حال هیچ گاه به دنیای او قصد تجاوز و تخطی را نداشته است. سیر تحول هنر فرشبافی ایران در دوره ی صفوی از برجستگی خاصی برخوردار شده و هنر فرش در دو پایتخت دوره صفوی یعنی اصفهان و تبریز به مراحل تازه ای از تحول و رشد دست یافت. روش تحقیق: در این پژوهش شیوه تاریخی تحلیلی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به صورت موردی بوده است. اهداف تحقیق: با توجه به جمع آوری داده ها تعیین اشتراکات و افتراکات میان مکتب های قالی تبریز و قالی اصفهان از نظر طرح و رنگ در دوره ی صفوی و تعیین نقش فرهنگ، آداب و سنن عصر صفوی و بازتاب آن در قالی عصر صفوی بوده است. از این رهگذر و با استناد به مطالعه انجام شده این پژوهش به دست آمده است.
صالح اسماعیلی علیرضا ابطحی
چکیده ندارد.