نام پژوهشگر: بهادر باقری
حسین صادقی فرد بهادر باقری
در این پایان نامه، نگارنده با مبنا قرار دادنِ کتاب literature نوشت? پیتر ویدوسون به ترجم? کتاب پرداخته و مقدمه ای تحقیقی بر آن افزوده است. در این مقدمه به واژ? «ادبیات» و ریشه شناسیِ آن از دیدگاه لغوی پرداخته، سپس واژه را از دیدگاهِ معنای اصطلاحی بررسی کرده، معنای «ادب» و «ادبیات» را از هم جدا کرده ، تفاوت ها و شباهت های معنای «ادب» در گذشته و «ادبیات»ِ امروزی را برشمرده است. تعریف های مختلف «ادبیات» در فرهنگ های اصطلاحی را بررسی کرده ، نیک و بد هریک را بازشناخته است. دلیل ناپیدا بودنِ مرز میان «ادبیات» و «نا-ادبیات» بخش دیگرِ این تحقیق را شکل می دهد و نظر بزرگان و ادیبان و زبان شناسان و فیلسوفان در این زمینه گفته می شود. سپس در یک تقسیم بندیِ کلی نظریه پردازان مباحث ادبی به دو دسته تقسیم می شوند: کسانی که به محتوای اثر بیشتر توجه دارند و کسانی که به صورتِ آثار. نظرهای دو جریانِ عمد? دست? دوم بررسی می شود: صورت گرایان، و ساختارگرایان. تاریخچ? هریک، بزرگانِ هر جریان، و نظرهای عمد? هر گروه به تفکیک بررسی می-شود. پس از این، عناصر «زیبایی»، «لذت»، و «زبان» اثر ادبی، به صورت جداگانه بازشناخته می شوند و در نتیجه «بینامتنیت» و ارتباط متن های آثار ادبی و حتی غیر ادبی مطرح می شود. کتاب شش فصل دارد: در فصل یکم به پیچیدگی ها و دشواری های بیانِ چیستیِ «ادبیات» پرداخته و این واژه را از دیدگاه فرهنگ های معتبر، دانش نامه های ارزشمند، و بزرگانِ ادبیات بررسی کرده است. سپس به محدود? «ادبی» و «ارزش ادبی» پرداخته و جایگاه «شاهکار» را در این حیطه می جوید. فصل دوم این کتاب تاریخچه ای از مفهوم «ادبیات» است. اینکه «شعر» در نزد اندیشمندان گذشته از چه جایگاهی برخوردار بوده و نخستین متون یا اشعار ادبی کدام بوده اند. سپس واژ? literature از دیدگاه ریشه شناسی تشریح می شود و جایگاهِ این واژه در پیش و پس از سد? نوزدهم تبیین می شود. ظهور رشت? علمیِ ادبیات در دانشگاه ها، بازخورد آن در اجتماع، و گونه های مختلف نقد مرسوم در آن دوران، پایان بخش این فصل است. فصل سوم با تبیین جایگاهِ زن و فمینیسم در تاریخِ ادبی و اجتماعی، و نقش استعمارگرایی در محرومیتِ زنان و رنگین پوستان از حیط? فعالیت های ادبی و اجتماعی آغاز می شود. سپس روند رشد و تحولِ جایگاه ادبیات ملی و جهانی را با توجه به جریان ها و مکاتب اجتماعی و ادبی بررسی می کند. فصل چهارم در پیِ شناختِ حوز? فعالیتِ ادبیات است و بدین منظور مولفه های توانش، خلاقیت، آفرینش، واقع گرایی، آشنایی زدایی، و... را برمی شمارد و با نقد بعضی اشعار و متون ادبی آنان را تشریح می کند. فصل پنجم تن? اصلیِ کتاب را شکل می دهد و دربار? کاربردهای ادبیات است. که مهم ترین این کاربردها را «واقعیت تاریخی» آن می داند و در قالب تاریخ گذشته و معاصر، آن را بررسی می کند. اصطلاحِ ابداعیِ مولف، «خبر-داستان»، نیز در تأیید همین عقیده است. او داستان های گذشته در این زمینه را با بازنویسی و بازنگری آنها در داستان های پس از آن مقایسه می کند. همچنین شعرهایی را که به این موضوع مرتبط باشند، به عنوان نمونه آورده و نقد می کند. فصل ششم کتاب به قابلیتِ باز بودنِ فضاهای ادبیات برای متون آینده اشاره می کند و کتاب را به پایان می برد.
نرجس نیکان فر محمد پارسانسب
قصه پردازی از سنت های رایج و ریشه دار در ادبیات همه ملل به ویژه در ادبیات فارسی بوده است. در این فن قصه پرداز با دخل و تصرف های شگردی خویش در قصه های کهن روایتی نو به وجود می آورد که عصار? نگرش او و پیشینیان را با خود دارد. بر این اساس در طول زمان روایتهای متعددی شکل می گیرد که هر یک بر پای? دستکاری های قصه پرداز و میزان هنرمندی وی می تواند باریشه ها و نمونه های پیشین مشابه یا متفاوت باشد. مطالعه در ساختار روایات متعدد از یک حکایت و مقایسه آن ها می تواند ما را به سرچشمه های قصه های فارسی برساند؛ روند تکامل روایات را بر ما کشف کند و از کمّ و کیف داد و ستد قصه پردازان و نیز از نوع تعاملات فرهنگ ها پرده بردارد. مثنوی معنوی از جمله آثار کم نظیری است که ضرورت تحلیل و بررسی تک تک قصه های آن از منظر تبار شناسی و روایت شناسی مسلم است در این پایان نامه سعی داریم با نگاهی به پژوهش های انجام شده و نیز بر پایه مآخذ نویافت? خود از هفت حکایت منتخب مثنوی این حکایات را از منظر رویکردهای نوین نقد ادبی تحلیل و مقایسه کنیم. نتیج? این پژوهش حکایت از آن دارد که مولانا به رغم برائت از فرم گرایی نسبت به شکل داستان ها و ساختار بیرونی و درونی روایات خویش در مثنوی آگاهی و اشراف کافی دارد و در مواجهه با داستان همچون قصه پردازی صاحب فن با هنرمندی تمام رفتار می کند.
صدیقه مهران فر بهادر باقری
یکی از شگردهای هنری و خلاف آمد خواجوی کرمانی در خلق مفاهیم غنایی، بهره گیری از مفاهیم و اصطلاحات شرعی و دینی است. از آنجا که در شرع اسلام، داشتن روابط آزاد و عاشقان? زن و مرد حرام است و دین اسلام، محدودیت های خاصی در این امر قائل است و آن را تنها در حیط? شریعت و با رعایت اصول دینی و اخلاقی مجاز شمرده است؛ برای شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی و خواجوی کرمانی، زمینه مناسبی فراهم شده است تا با نگاه و شگرد هنری متناقض نما، طنزپردازانه، با وسعت مشرب یا با آفرینش هنرمندانه "ترکیب اضداد"، با بهره گیری از مفاهیم و اصطلاحات شرعی، به بیان حال و هوای متنوع و زیبای عشق و غنا بپردازند. این آشنایی زدایی و ذوق آفرینی به دلیل یکسو و یک کاسه کردن دو حیطه و حوز? متفاوت "شرع" و"عشق" ، زیبایی، غرابت وطراوت ویژه ای به شعر خواجو داده است. در این تحقیق برآنیم که ضمن جستجو و یافتن ابیاتی از غزل های این شاعر مضمون پرداز که با این شگرد سروده شده اند، انواع و شیوه های منحصر به فرد هنرنمایی و حسن استفاد? وی از اینگونه مفاهیم را در خلق مضامین عاشقانه، بررسی و نوع بازی های کلامی و توجیه های عاشقان? شاعر را تبیین و تفسیر کنیم.
حامد ابراهیمی تکامجانی بهادر باقری
دوره بازگشت ادبی به دوره ای از تاریخ ادبیات ایران گفته می شود که گروهی از شاعران به شعر دوره های پیشین روی آورده اند. نوستالژی، در شعر شاعران هر دوره ای از تاریخ ادبیات وجود داشته است. حسرت گذشته و یاد خاطرات دورانی از زندگی به صورت های مختلف در شعر شاعران نمود یافته است. شاعران سبک هندی نیز به گونه ای دیگر از غم غربت و دوری از وطن سخن رانده اند. واژه نوستالژی nostalgia از دو کلمه یونانی ساخته شده است و در اصل واژه ای فرانسوی است: nosstos، nosto،nost که به معنی بازگشت به خانه است و algos ،algia،log که معنی «درد» می دهد. باید بدانیم کلمات و دایره واژگان در القای حسرت، اندوه و دلتنگی بسیار موثر است. چنانکه در ابیات بررسی شده کلمات نوستالژیک را مشخص کرده ایم. در دیوان شاعران مورد بررسی در این پژوهش، به وفورکلمات نوستالژیک به کار گرفته شده است.کلماتی چون: ناله، فریاد، انتظار، آرزو، حسرت، فراق، جدایی، هجرت و اضافه های تشبیهی چون: شب های هجر، گلشن وصل، کنج غم، زخم حسرت، شب هجران، محنت هجر، محنت وطن، ناله زار، باد خزان، چهره زرد، دوری یار، درد بی دوا، آه شعله بار، فرسوده شدن تن، سنگ حسرت از ترکیباتی است که در بیشتر اشعار مشاهده شده است. علاوه بر واژگان دخیل در اشعار به کار بردن قوافی و ردیف هایی چون؛گفتن نتوان، افسوس، نمی رسد، به یاد، به یادم آمد، بود فضای دلتنگی و شکایت و یادکرد گذشته را برای خواننده ملموس تر کرده است. رنگ ها نیز در تصویر سازی شاعر حائز اهمیت اند. استفاده از تیرگی و سیاهی و کاربرد شب به جای صبح و روشنی، نشان از فضای دلتنگی در شعر دارد. عناصر بیانی چون کنایات، تشبیهات و استعارات در تصویرسازی و ساختن فضای نوستالژیک تأثیر قابل توجهی دارند. که همه اینها در جدول شماره 1 و 2 و 3 و4 نشان داده شده است. نمودهای نوستالژی فردی را در شعر شاعران دوره بازگشت بیشتر در عاشقانه ها می توان یافت. هاتف، مشتاق و آذر در عاشقانه ها که شامل غزلیات آن هاست؛ غالباً یا با حسرت از روزهای خوش و یا با شکایت از فراق و دوری، بیوفایی و جفای یار از روزهای گذشته یاد می کنند. سایر گونه های نوستالژی گذشته گرای، خاطره فردی چون نوستالژی حسرت پیری، روزگار جوانی، یاد زادگاه و وطن نیز در اشعار این شاعران نمود یافته است. نوستالژی آینده گرا، آرمان فردی و جمعی نیز چون آرمان عشق و انتظار منجی در اشعار این شاعران به کار رفته است. همانطور که قبلاً نیز ذکر شد نوستالژی و حسرت شاعران این دوره زمانی، نسبت به دوره اعتلای شعر فارسی خود نمودی از نوستالژی است. نوستالژی (دلتنگی، غم و حسرت گذشته) در شعر هاتف اصفهانی، شامل نمودهایی چون؛ نوستالژی گذشته گرای خاطره فردی چون؛ نوستالژی روزگار جوانی و یاد و حسرت دوران خوب زندگی گذشته، یاد معشوق که خود شامل تقسیم بندی جدیدی چون؛ شکایت از فراق یار، شکایت از بی وفایی یار می شود. نوستالژی آینده گرا نیز در شعر مشتاق به دو بخش آرمان فردی که همان آرمان عشق است و آرمان جمعی که انتظار آمدن موعود و منجی عالم بشریت است قابل تقسیم بندی است. تعداد اشعار سروده شده در هر نمونه عبارت است از: نوستالژی گذشته گرایی خاطره فردی چون؛ دلتنگی روزگار جوانی در 3شعر، یاد و حسرت دوران خوب زندگی گذشته در 2 شعر نمود یافته است. یاد معشوق که خود شامل تقسیم بندی جدیدی چون؛ شکایت از فراق یار در 5 شعر، شکایت از بی وفایی یار در 6 شعر مشاهده شد. نوستالژی آینده گرا آرمان فردی که همان آرمان عشق است در 2 شعر و آرمان جمعی که انتظار آمدن موعود است در 1 شعر مشاهد شد. نوستالژی (دلتنگی، غم و حسرت گذشته) در شعر مشتاق اصفهانی، شامل نمودهایی چون؛ نوستالژی گذشته گرای خاطره جمعی بازگشت به ازلو نوستالژی گذشته گرایی خاطره فردی چون؛ شکایت از پیری حدت وصل، بازگشت به زادگاه و یادکرد وطن، یاد و حسرت دوران خوب زندگی گذشته، یاد معشوق که خود شامل تقسیم بندی جدیدی چون؛ شکایت از فراق یار، شکایت از بی وفایی یار، شکایت از حسرت از دست دادن ایام وصال می شود. نوستالژی آینده گرا نیز در شعر مشتاق به دو بخش آرمان فردی که همان آرمان عشق است و آرمان جمعی که انتظار آمدن موعود و منجی عالم بشریت است قابل تقسیم بندی است.تعداد اشعار سروده شده در هر نمونه عبارت است از: نوستالژی گذشته گرای خاطره جمعی بازگشت به ازل :در 8 شعر مشاهده شد. نوستالژی گذشته گرایی خاطره فردی چون؛ شکایت از پیری حدت وصلدر 4 شعر ، بازگشت به زادگاه و یادکرد وطن در 5 شعر، یاد و حسرت دوران خوب زندگی گذشته در 8 شعر نمود یافته است. یاد معشوق که خود شامل تقسیم بندی جدیدی چون؛ شکایت از فراق یار در 26 شعر، شکایت از بی وفایی یار در 19 شعر، شکایت از حسرت از ندانستن قدر ایام وصال در 10 شعر مشاهده شد. نوستالژی آینده گرا آرمان فردی که همان آرمان عشق است در 8 شعر و آرمان جمعی که انتظار آمدن موعود است در 2 شعر مشاهد شد. گونه های نوستالژی(دلتنگی، غم و حسرت گذشته) در اشعار آذر بیگدلی نسبت به اشعار مشتاق اصفهانی کمتر است. نوستالژی یا دلتنگی در دیوان آذر به نمونه هایی چون؛ نوستالژی گذشته گرای، خاطره فردی مثل:بازگشت به زادگاه و دوری وطن، یاد معشوق که خود به نمونههایی چون؛ شکایت از فراق یار، شکایت از بیوفایی یار، شکایت و حسرت از دست دادن و نداشتن قدر ایام وصال. نوستالژی یا دلتنگی آینده گرا نیز به دو دسته خاطره فردی چون؛ آرمان عشق و خاطره جمعی چون؛ انتظار موعود تقسیم می شود. تعداد اشعار در هر نمونه عبارت است از: نوستالژی گذشته گرای، خاطره فردی مثل:بازگشت به زادگاه و دوری وطن در 3 شعر، یاد معشوق در نمونه هایی چون؛ شکایت از فراق یار در 15 شعر، شکایت از بی وفایی یار در 9 شعر، شکایت و حسرت از دست دادن و نداشتن قدر ایام وصال در 1 شعر نمود یافته است. نوستالژی یا دلتنگی آینده گرا نیز در دو دسته خاطره فردی چون؛ آرمان عشق در 2 شعر و خاطره جمعی چون؛ انتظار موعود در 1 شعر مشاهده شد.
فهیمه شاهرخ حسینی عصمت خویینی
در سطح موسیقایی استفاده از خوش آهنگ ترین اوزان شعر فارسی، یعنی بحر هزج، رمل و مضارع با بسامد بالا و تمایل به اوزان دوری برای افزایش آهنگ غزل استفاده از حداکثر توان قافیه به عنوان تقویت گر موسیقی کناری و افزاینده موسیقی درونی شعر از طریق ساخت جناس با سایر کلمات بیت، ایجاد تناسب و تقابل با قافیه در غزل از ویژگی های غزل دو شاعر است. در س.0طح زبانی کاربرد تنها 17 درصد واژگان عربی رایج و بومی شده ی این زبان در زبان فارسی از خصوصیات زبانی این دو شاعر است. استفاده از جملات و عبارات عربی به صورت ملمع که تکمیل کننده عبارات فارسی باشد، از ویژگی های شعر انوری و به تبعیت از ویژگی های غزل سعدی است . در سطح فکری نیز بررسی مضامین و محتوای غزل های انتخابی نشان دهنده اشتراکات محتوایی اشعار انوری و سعدی است.
زهرا محرابی بهادر باقری
چکیده غزل حافظ هم عاشقانه است، هم عارفانه و هم مدحی. گاه این هرسه سطح را می توان در یک غزل دید. به عبارت روشن تر، در محور افقی یعنی بررسی تک تک ابیات شعر او سطوح مختلفی دارد امّا در محور عمودی یک سطح بیشتر از دیگر سطوح، خود را نشان می دهد. امّا از مختصّات جزئی سبک او می توان به اوج مفاهیم طنز در لابلای دیگر مضامین، تلفیق تصویرسازی و روایت پردازی و بیان مفاهیم متضاد در یک جا اشاره کرد. پس از حافظ تا حدود صد سال، وضع شعر و ادب تغییر خاصّی نکرد و عمده کار شعرا تقلید بود. از شاعران مقلّد حافظ که تا حدود زیادی در تقلیدهای خود موفّق تر از دیگران عمل کرده است، بابا فغانی شیرازی، شاعر عاشق پیشه ای است که اشعاری لطیف، فصیح و روان دارد. بیشتر غزل های او عاشقانه و به سبک وقوع هستند که در آنها به مدح و توصیف معشوق خیالی و اظهار تواضع بیش از اندازه عاشق در مقابل او می پردازد. از ویژگی های سبکی شعر او می توان ایجاز کلام و سادگی، یکدستی شعر از ابتدا تا پایان و کاربرد الفاظ ساده و شیرین را نام برد. با مقایسه پنجاه غزل از حافظ و بابافغانی که دارای یک قافیه و وزن مشترک هستند، می توان به میزان تقلید فغانی از حافظ و اختلاف هایی که به لحاظ سبکی در طول یک قرن پس از حافظ بر قالب غزل گذشته است، پی برد. کلید واژگان: سبک شناسی، حافظ، وقوع، بابافغانی، غزل، سطح آوایی، سطح لغوی، سطح فکری، ابزارهای بیانی، انسجام.
نفیسه مرادی محمد شادروی منش
بحث در باب سنت و نوآوری در شعر معاصر، از سال ها پیش مورد توجه بوده است. در این پایان نامه، پس از بحث در باب مفاهیم سنت و نوآوری در علوم مختلف، زمینه های نوآوری در شعر فارسی و انواع نوآوری در شعر معاصر، سنت و نوآوری را در شعر شفیعی کدکنی مورد بررسی قرار می دهیم و با بررسی نشانه های گرایش به سنت های ادبی و میزان نفوذ ره آوردهای دنیای مدرن در شعر او، به این نتیجه می رسیم که شعر شفیعی کدکنی، دیالکتیک گریز از سنت و وابستگی به آن است؛ اشعار او در حوزه های زبانی، معنایی، صور خیال و شکل و ساختار، در سیری به سوی مدرنیته اما هم چنان سرشار از سنت های ادبی هستند. از نظر محتوا، اشعار شفیعی کدکنی بیش تر به فضا و تفکرات سنتی وابسته اند تا به عناصر دنیای مدرن. هم چنین او نتوانسته است به طور کامل از قالب های شعری گذشته فاصله بگیرد. در مجموع شعر شفیعی کدکنی را می توان شعری سنتی دانست که از برخی مولفه های شعر مدرن نیز برخوردار است.
زینت رضایی رستاقی مرتضی میرهاشمی
چکیده مرگ پیرامون زندگی آدمی سیر می کند و زندگی، خود را میان مرگ، نو و تازه می سازد. مرگ، این واقعیت را که روزی آدمی نیست خواهد شد، در گوش بشر زمزمه می کند، بنابراین تفکر درباره ی مرگ، جزء جدایی ناپذیر اندیشه ی آدمی است و آدمی در برابر این واقعیت به رفتارها و راه های گوناگونی متوسل شده است تا از بار هراس ترس از مرگ، رهایی یابد. در این تحقیق، نگرش عمده و متفاوت سه شاعر بزرگ ایران را در این خصوص مورد بررسی قرار داده ایم.
بهادر باقری اصغر دادبه
حافظ یکی از معدود شاعرانی است که شرح نویسی بر شعر وی، از چند سال پس از وفاتش - قرن نهم - آغاز شده و تاکنون با تغییر رویکردهای فراوانی ادامه یافته است . در این پایان نامه به این مهم پرداخته است .