نام پژوهشگر: مهران فرهادی
زهرا اکبری رسول کردنوقابی
هدف پژوهش حاضر، تبیین و پیش بینی روشنی بیان معلم بر اساس اضطراب، پنج عامل بزرگ شخصیت (برون گرایی، گشودگی، روان رنجور خویی، مقبولیت، وظیفه شناسی)، سن و وضعیت شغلی بود. به همین منظور، 100 نفر از دبیران زن دبیرستان های شهر همدان از رشته های مختلف علوم انسانی به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و پرسشنامه های شخصیت گلدبرگ (1996) و اضطراب اشپیلبرگر (1972) بر روی آن ها اجرا شد. برای تعیین میزان روشنی بیان معلمان از نظر دانش-آموزان آن ها (اجرای پرسشنامه روشنی بیان لادکاوسکی در بین دانش آموزان) استفاده شد. روشنی بیان هر معلم را 20 دانش-آموز و در مجموع 1200 دانش آموز روشنی بیان کل معلمان را ارزیابی نمودند. یافته های پژوهش بر اساس تحلیل رگرسیون نشان داد، متغیرهای پیش بین سهم معنی داری از واریانس روشنی بیان (05/0> p ، 55/0 = r2) را تبیین می کنند و اضطراب (00/0>p ،68/0 - = ? )، روان رنجور خویی (01/0>p ، 65/0 - = ? )، برون گرایی (3/0> p ،55/0= ? ) و مقبولیت (0/0> p ،42/0= ? ) می توانند روشنی بیان معلم را پیش بینی کنند. اما گشودگی (117/0> p ،16/0= ? )، وظیفه شناسی (39/0> p ،08/0= ? )، سن (39/0> p ،09/0- = ? )، سابقه کاری (22/0> p ،12/0- = ? ) و سطح تحصیلات (82/0> p ،02/0- = ? ) نمی توانند روشنی بیان معلم را پیش بینی کنند. بنابراین باتوجه به یافته های پژوهش، فن آموزشی روشنی بیان با عوامل هیجانی (اضطراب) و شخصیتی معلم مرتبط است، اما با سن، سابقه کاری و سطح تحصیلات معلم مرتبط نیست.
افسانه یعقوبی مسیب یارمحمدی واصل
چکیده: هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش تفکرانتقادی ازطریق چرخه کارپلوس با تمثیل دردانش آموزان دختر سال سوم مقطع راهنمایی شهرستان سقز بود. روش تحقیق این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمایی در مدارس دولتی و روزانه شهرستان سقز می باشد. جهت انتخاب گروه نمونه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای دو مدرسه معراج و راهیان نور انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم «ب» جهت جمع آوری اطلاعات استفاده شد. در چارچوب طرح آزمایشی 48 نفر از دانش آموزان دو آموزشگاه به صورت کاملاً تصادفی در 3 گروه 16 نفری(2 گروه آزمایش و 1 گروه کنترل) قرار گرفتند و از آنها پیش آزمون به عمل آمد. طرح آزمایشی برای هر کدام از گروه های آزمایش طی 12 جلسه اجرا شد و پس از اتمام جلسات آموزشی از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت تحلیل داده ها از آزمون کواریانس چند متغیره استفاده شده است. نتایج نشان داد ه است که اثر معناداری مابین آموزش تفکرانتقادی ازطریق چرخه کارپلوس با تمثیل دانش آموزان وجود ندارد ولی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی از طریق فن تمثیل و چرخه کارپلوس بر تفکر انتقادی دانش آموزان یکسان بوده است و دو گروه به یک میزان در بهبود مهارت های تفکر انتقادی اثر گذار بوده اند. واژه های کلیدی: تفکر انتقادی، چرخه کارپلوس، تمثیل.
سعید ویسی کهره رسول کردنوقابی
هدف از این پژوهش شناسایی اثربخشی روش تدریس تفکر استقرایی بر سطوح یادگیری دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر همدان در درس زیستشناسی بود. طرح پژوهشی مورد استفاد از نوع آزمایشی(چهار گروهی سولومون) بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه ی دانش آموزان پسر پایه دوم مقطع متوسطه دبیرستان های روزانه و دولتی شهر همدان و روش نمونهگیری از نوع خوشه ای بود. در این طرح از پرسشنامه محقق ساخته پیشرفت تحصیلی استفاده شد و در چهارچوب طرح آزمایشی 80 نفر از دانشآموزان به صورت تصادفی در چهار گروه 20 نفری قرار گرفتند. طرح آزمایشی طی 7 جلسه اجرا شد و پس از اتمام جلسات آموزشی از هر چهار گروه پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در تمامی فرضیه ها از مانووا استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش به روش تفکر استقرائی بر میزان یادگیری(سطح یادآوری) دانش آموزان معنادار بود. ولی به کار گیری این روش تدریس بر عمق یادگیری(سطوح فهمیدن و کاربستن) معنادار نبود. بنابراین روش تدریس تفکر استقرایی میزان یادگیری دانش آموزان را در درس زیست شناسی افزایش می دهد اما نمی تواند عمق یادگیری آنان را ارتقا دهد.
مریم عصاری رسول کردنوقابی
هدف پژوهش حاضر،بررسی و تبیین تاثیر کنش متقابل بین روش های آموزشی(بحث گروهی و سخنرانی)و میزان هوش اجتماعی دانش آموزان(بالا،متوسط و پایین)بر میزان یادگیری درس تاریخ آنان بود.به همین منظور 120 نفر از دانش آموزان دختر پایه دوم متوسطه مدارس مختلف شهر همدان به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و سپس پرسشنامه هوش اجتماعی ترومسو بر روی آنان اجرا شد تا میزان هوش اجتماعی آنان بدست آید و در گروه های مربوط به خود قرار گیرند(گروه های سه گانه هوش اجتماعی بالا،متوسط و پایین).بعد از آن، بطور تصادفی نیمی از افراد هر یک از گروه های سه گانه(20 نفر)تحت روش آموزشی بحث گروهی و نیم دیگر هم(20 نفر)تحت روش آموزشی سخنرانی قرار گرفتند.برای تعیین میزان یادگیری آنان نیز پس آزمون(آزمون محقق ساخته پیشرفت تحصیلی درس تاریخ) برروی دانش آموزان اجرا شد.در آخر نیز نمره هوش اجتماعی هر دانش آموز با نمر-ه ای که در پس آزمون بدست آورده بود مقایسه و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت که نتایج زیر را در برداشت: نتایج تحلیل واریانس دوطرفه بر روی نمرات یادگیری درس تاریخ بر اساس روش آموزش و هوش اجتماعی دانش-آموزان نشان داد که روش آموزش تاریخ به تنهایی و بدون در نظر گرفتن هوش اجتماعی دانش آموزان تأثیر معنی-داری بر میزان یادگیری آن ها ندارد چرا که مقدار f بدست آمده در این مورد 07/0 است و سطح معنی داری این مقدار با درجه آزادی 1 و 114 بالاتر از 05/0 می باشد اما در مقابل اثر اصلی هوش اجتماعی بر میزان یادگیر تاریخ بدون در نظر گرفتن روش آموزشی، معنی دار است به عبارتی می توان گفت میزان هوش اجتماعی دانش آموزان، صرفنظر از روش آموزشی، تأثیر معنی داری بر افزایش یادگیری تاریخ دارد. تاثیر تعاملی روش آموزش تاریخ با میزان هوش اجتماعی دانش آموزان نیز معنی دار بود و یادگیری تاریخ در دانش آموزان دارای هوش اجتماعی بالا در روش بحث گروهی بالاتر از روش سخنرانی است. اما در دانش آموزران دارای هوش اجتماعی پایین، میانگین نمرات یادگیری تاریخ به روش سخنرانی بالاتر از روش بحث گروهی بوده است. در دانش آموزان دارای هوش اجتماعی متوسط نیز یادگیری تاریخ به دو روش یاد شده تفاوت چندانی با هم نداشته است.
فرشته بهروز علی محمد قدسی
اگر چه در قرون گذشته شاخص یک زن سالم، جذاب و نرمال، داشتن بدنی فربه و درشت بود، امّا ارزش های شایع در زمان حال بنا به عوامل ترویج دهنده آن ها الگوی دیگری را ارائه می دهند. داشتن بدن لاغر، ظریف وکشیده ارزشی است که زنان برای داشتن آن بنا به نسبت ممارست شان در پی آن هستند. طلب این شکل خاص از بدن بر اساس ارزش های اجتماعی منسوب به بدن نرمال و متوازن، باعث بروز نارضایتی از بدن و همچنین نرخ شیوع بی اشتهایی عصبی را برای نوجوانان که جزء آسیب پذیرترین گروه ها هستند، افزایش می دهد. این پژوهش با هدف بررسی برخی عوامل جامعه شناختی مرتبط با بی-اشتهایی عصبی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر همدان انجام شده است. در تبین این تحقیق از نظریاتی مانند نظریه کاشت ، نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه مقایسه اجتماعی استفاده شده است. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه و با انتخاب نمونه ای 300 نفری از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر همدان انجام گرفته است. با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و رگرسیون چند متغیره به بررسی رابطه بین متغیرها و آزمون فرضیات پرداخته ایم. مطابق یافته های پژوهش، بی اشتهایی عصبی (متغیر اصلی مستقل) با متغیرهای مقایسه اجتماعی، فشار والدین، فشار دوستان، نفوذ رسانه ها و شاخص توده بدنی رابطه مستقیم و مثبت داشته و هم چنین تصور از بدن رابطه منفی و معکوس با بی اشتهایی عصبی در دانش آموزان دختر داشته است. همچنین متغیرهای فشار دوستان و شاخص توده بدنی عوامل موثر در تبیین بی اشتهایی عصبی دانش آموزان دختر مورد تحقیق بوده اند.
هادی طهماسیان گرمه خانی رسول کردنوقابی
پژوهش حاضر به منظور مقایسه تأثیر آموزش عزت نفس به دو روش گروهی وگروه های کوچک بر خودکارآمدی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان پایه دوم راهنمایی شهرستان بیستون انجام شد. این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش-آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان پسر پایه دوم راهنمایی شهرستان بیستون در سال تحصیلی 92-1391 بودند که تعداد آنها 1254 بود. تعداد 54 نفر از آنان که از دانش آموزان عادی بودند، به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. افراد نمونه به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (18 نفری) قرار گرفتند.آزمودنی های گروه های آزمایش به مدت 6 جلسه، آموزش عزت نفس، را دریافت نمودند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات، پس آزمون پرسشنامه های خودکارآمدی (gse) و انگیزه تحصیلی (ism) از دانش آموزان گرفته شد و با استفاده از نرم افزار spss و با به کارگیری روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری بااندازه گیری مکررو ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که آموزش عزت نفس، موجب افزایش انگیزه تحصیلی و خودکارآمدی دانش آموزان شده است؛ آموزش عزت نفس در هر دو روش آزمایشی بر خودکارآمدی و انگیزه تحصیلی دانش آموزان تفاوت معنی داری ایجاد نکرد.همچنین بین انگیزه تحصیلی و خودکارآمدی رابطه مثبت معنا دار وجود داشت.
ما ه نثار حسینی پای چک مهران فرهادی
در طول دو دهه اخیر محققان زیادی به بررسی رابطه سبک های یادگیری با پیشرفت تحصیلی در قالب تحقیقات آزمایشی و همبستگی پرداخته اند که نتایج بسیاری از آن ها باهم متناقض بوده است، بنابراین لزوم استفاده از پژوهش فراتحلیل جهت حل تناقض ها و ارائه نتیجه کلی از همه آن ها احساس می شد. در همین راستا پژوهش حاضر با ترکیب نتایج حاصل از پژوهش های مختلف در مورد رابطه سبک های یادگیری با پیشرفت پرداخته است. در این پژوهش80 اندازه اثر از 20پژوهش محاسبه شد. مطالعاتی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند از دانشگاه ها و مراکز مختلف شامل دانشگاه های تهران، شیراز، اصفهان، بانک های magiran,sad ,noormagz، جمع آوری شدند و بعد از بررسی ملاک های ورود و خروج داده های کمی پژوهش های منتخب با نرم افزار cma2تحلیل شدند. نتایجی که بررسی فرضیه ها و سوال پژوهشی حاصل شدند عبارتنداز:استفاده از سبک های یادگیری کلب(1984) با پشرفت تحصیلی رابطه مستقیم و معنادار دارد(اندازه اثر42).استفاد از سبک های یادگیری(حسی، شفاهی، دیداری، خواندنی، حرکتی) با پیشرفت تحصیلی رابطه مستقیم و معنا داری مشاهده نشد(اندازه اثر38). بین اندازه های اثر رابطه سبک های یادگیری با پیشرفت تحصیلی فراگیران تفاوت وجود ندارد؟به طور کلی می توان گفت سبک های یادگیری کلب با باعث افزایش عملکرد تحصیلی در بین دانش آموختگان می شود
بهاره یوسفی رسول کرد نوقابی
??هدف از انجام این پژوهش شناسایی اثربخشی رفتارهای غیرکلامی و جنسیت معلم بر پیشرفت تحصیلی روشنی بیان ادراک شده دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهر همدان بود. طرح پژوهشی مورد استفاده از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان پایه سوم مقطع راهنمایی روزانه و دولتی شهر همدان و روش نمونه گیری از نوع خوشه ای چند مرحله ای بود. در این طرح از پرسشنامه روشنی بیان لادکاوسکی و پرسشنامه محقق ساخته پیشرفت تحصیلی که موضوع آن عزت نفس بود،استفاده شد. و در چهارچوب طرح آزمایشی 80 نفر از دانش آموزان دختر و پسر به صورت تصادفی در چهار گروه 20 نفری که شامل دو گروه دختر دو گروه پسر بودند، قرار گرفتند. طرح آزمایشی طی 4 جلسه اجرا شد و پس از اتمام جلسات آموزشی از هر چهار پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره دو راهه استفاده شد.?نتایج نشان داد رفتارهای غیرکلامی مثبت معلم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر تأثیر دارد و رفتارهای غیرکلامی معلم بر روشنب بیان ادراک شده دانش آموزان دختر و پسر تأثیر دارد و اما جنسیت و رفتارهای غیرکلامی معلم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان اثر متقابل ندارد و همچنین جنسیت و رفتارهای غیرکلامی معلم برروشنی بیان ادراک شده دانش آموزان اثر متقابل ندارد. بنابراین رفتارغیرکلامی مثبت معلم منجر به پیشرفت تحصیلی دانش اموزان و روشنی بیات ادراک شده دانش آموزان می شود.