نام پژوهشگر: عنایت عباسی
مهدی رحمانیان کوشککی محمد چیذری
از معضلاتی که در دهه اخیر در کشور با آن روبرو هستیم، بیکاری جوانان خصوصا دانش آموختگان دانشگاهی می باشد که این معضل در بخش کشاورزی بسیار حادتر به نظر می رسد. کارآفرینی، می تواند به عنوان یک استراتژی برای ایجاد فرصت های شغلی دانشجویان فارغ التحصیل کشاورزی در نظر گرفته شود. دوره های کارآفرینی یک پتانسیل فوق العاده برای کمک به وضعیت اشتغال دانش آموختگان مراکز علمی کاربردی کشاورزی است. هدف از آموزش کارآفرینی، تربیت افرادی است که بتوانند پس از تکمیل تحصیلات خود، افراد موسس باشند و کسب و کاری را ایجاد نمایند. بر این اساس، تحقیق حاضر به بررسی توانمندی کارآفرینانه ی دانشجویان مشارکت کننده در دوره های کارآفرینی مراکز علمی_کاربردی کشاورزی استان فارس پرداخت. این تحقیق به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از لحاظ کنترل متغیرها از نوع توصیفی همبستگی است، که به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه ی آماری این مطالعه شامل 1018 نفر از دانشجویان شاغل به تحصیل در چهار مرکز علمی کاربردی کشاورزی استان فارس (شیراز، جهرم، علی-آباد کمین و مرودشت) در سال تحصیلی 90-1388 می باشند. از بین این افراد، نمونه گیری به روش تصادفی طبقه-بندی شده ی چند مرحله ای انجام گرفت و نهایتا 178 دانشجو انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای بود که روایی آن به وسیله ی جمعی از متخصصان تأیید گردید. همچنین، مطالعه ی پیش آهنگی نیز برای به دست آوردن پایایی ابزار پژوهش انجام شد و ضرایب آلفای کرونباخ برای قسمت های مختلف پرسش نامه بین 71/0 و 93/0 محاسبه شد، که نشان می دهد پرسش نامه از پایایی مناسبی برخوردار بوده است. در این تحقیق برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری spsswin16 استفاده گردید. نتایج حاصل از همبستگی بین متغیرها، ارتباط مثبت و معنی-داری را بین توانمندی کارآفرینانه ی دانشجویان با متغیرهای عوامل آموزشی و مدیریتی و نیز با ویژگی های شخصیتی نشان داد. همچنین نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره ی مرحله ای نشان داد که متغیرهای عوامل آموزشی و مدیریتی و ویژگی های شخصیتی به ترتیب به عنوان مهم ترین عوامل تأثیرگذار، در مجموع توانایی تبیین 8/36 درصد از تغییرات توانمندی کارآفرینانه را بر عهده داشته اند. بر اساس نتایج حاصل از تحلیل عاملی، ضعف خدمات مشاوره ای و حمایتی، ضعف برنامه ریزی آموزشی، ناکافی بودن آموزش های کاربردی و ضعف شناخت قوانین مالی و مدیریتی، موانع عمده پیش روی آموزش های کارآفرینی در مراکز علمی کاربردی استان فارس می باشند. مجموع این چهار عامل، 01/61 درصد از واریانس کل متغیرها را تبیین کردند. در انتها نیز به منظور بهبود شرایط فعلی، پیشنهادهایی در جهت افزایش توانمندی کارآفرینانه ی دانشجویان مراکز آموزش علمی کاربردی کشاورزی در استان فارس مطرح شده است.
احمد باسامی محمد چیذری
پژوهش توصیفی- پیمایشی حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر فرسودگی شغلی و رابطه فرسودگی شغلی با عملکرد شغلی کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان کردستان انجام شد. جامعه آماری آن شامل کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان کردستان بود (449n=). با استفاده از فرمول کرجسی و مورگان تعداد 220 نفر به عنوان نمونه تعیین گردید. نمونه گیری با روش طبقه ای با انتساب متناسب صورت گرفت. ابزار تحقیق پرسشنامه ای بود که روایی آن بر اساس نظر چند تن از کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی و استاتید دانشگاه تربیت مدرس تأیید گردید و برای تعیین میزان پایایی بخش های مختلف، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد (81/0 تا 91/0). داده ها با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. استفاده از مقیاس مازلاک نشان داد که کارشناسان تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و موفقیت فردی در سطح متوسط تجربه کرده اند. یافته ها نشان داد، از میان متغیرهای مستقل تحقیق سن، سابقه کار در سازمان، رضایت شغلی، گرانباری کیفی نقش، ابهام نقش، استقلال شغلی و کم باری نقش با فرسودگی شغلی رابطه معنی دار داشتند. نتایج رگرسیون نشان داد متغیرهای رضایت شغلی، ابهام نقش، سابقه کار، گرانباری کیفی نقش و کم باری نقش در فرسودگی شغلی موثر بوده اند. بعلاوه در سطح 99درصد اطمینان رابطه منفی و معنی داری بین متغیر فرسودگی شغلی و متغیر عملکرد شغلی وجود دارد.
میلاد تقی پور عنایت عباسی
تشکل های آب بران به عنوان راهبرد اصلی مدیریت منابع آب شناخته شده و انتقال مدیریت آبیاری به بهره برداران در قالب این تشکل ها مورد توجه کشورهای مختلف قرار گرفته است. هدف این مطالعه بررسی تمایل کشاورزان نسبت به تشکیل تعاونی های آب بران در بین کشاورزان دشت لیشتر شهرستان گچساران می باشد. تحقیق حاضر از نظر گردآوری داده ها، میزان نظارت و درجه کنترل متغیرها از نوع توصیفی- همبستگی می باشد که به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر را، کشاورزان بهره بردار از شبکه های آبیاری و زهکشی لیشتر و خیرآباد شهرستان گچساران در استان کهگیلویه و بویراحمد تشکیل می دهند (572 =n). برای تعیین حجم نمونه از جامعه آماری، از جدول کرجسی و مورگان، استفاده شده و حجم نمونه 230 نفر برآورد گردید (230n=) و در نهایت تعداد 219 پرسشنامه جمع آوری و تحلیل شد. به منظور انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتساب متناسب، استفاده شده است. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه بود که روایی آن با بهره گیری از نظرات اساتید گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس و گروه مدیریت توسعه روستایی دانشگاه یاسوج و همچنین متخصصان بخش مطالعات اجتماعی شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس مورد بررسی قرار گرفت. پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از آزمون مقدماتی و با توزیع تعداد 30 پرسشنامه، در بین کشاورزان استان خوزستان، به تأیید رسید. میزان آلفای کرونباخ برای بخش های مختلف پرسشنامه بین 70/0 تا 92/0 به دست آمد. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار spss 19 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بین متغیرهای سن، تعداد قطعات کشاورزی، میزان اراضی کشاورزی و تعداد اعضای خانوار با تمایل آن ها به عضویت در تعاونی های آب بران همبستگی مثبت و معنی داری وجود ندارد، ولی بین سابقه فعالیت در بخش کشاورزی با تمایل کشاورزان به عضویت در تعاونی های آب بران رابطه مثبت معنی دار و بین سطح تحصیلات با تمایل کشاورزان همبستگی منفی و معنی داری وجود داشت. یافته های حاصل از تحلیل مسیر داده ها مبتنی بر کاربرد مدل رفتار برنامه ریزی شده آیزن، حاکی از آن است که متغیر هنجارهای ذهنی دارای بیشترین اثر علی کل بر تمایل کشاورزان به تشکیل تعاونی های آب بران است. متغیرهای کنترل رفتار ادراک شده، نگرش و آگاهی در رتبه های بعدی قرار دارند. با توجه به نتایج آزمون t بین تمایل کشاورزان برای تشکیل تعاونی، بر اساس دهستان محل سکونت، شرکت در کلاس های آموزشی و ترویجی و آشنایی با تعاونی آب بران اختلاف معناداری وجود ندارد. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل عاملی در خصوص پیامدهای عضویت در تعاونی آب بران، افزایش اطلاعات و ارتباطات کشاورزان، کاهش هزینه های کشاورزان، افزایش تولید محصول و مدیریت بهینه منابع آب، تقویت سرمایه اجتماعی و کاهش هزینه های دولت، پیامدهای مثبت و ایجاد تضاد بین کشاورزان پیامد منفی تشکیل این تعاونی ها می باشد. بر پایه یافته های تحقیق پیشنهاد هایی برای تسهیل توسعه و تشکیل تعاونی های آب بران ارائه شده است.
مهدی ناصری همایون فرهادیان
شرکت های سهامی زراعی با هدف یکپارچه سازی اراضی کشاورزی، بهبود وضعیت زندگی کشاورزان، توسعه روستایی و توسعه کشاورزی پس از اصلاحات ارضی دهه 40 ایجاد شد و پس از طی فراز و نشیب های زیاد، اکنون به عنوان یکی از نظام های بهره برداری تقریباً موفق در سطح کشور مطرح شده است. هدف از این تحقیق که به صورت پیمایشی صورت گرفته است بررسی نقش شرکت های سهامی زراعی در توانمندسازی کشاورزان عضو این شرکت ها می باشد. متغیر توانمندسازی در این تحقیق در چهار بخش توانمندی اقتصادی، توانمندی فنی و حرفه ای، توانمندی اجتماعی و توانمندی روانی می باشد. این تحقیق از نوع هدف کاربردی و از لحاظ تحلیل داده ها از نوع توصیفی و همبستگی می باشد. داده ها در این تحقیق از طریق پرسشنامه محقق ساخته با ضریب آلفای کرونباخ 79/0 جمع آوری گردید و مورد تحلیل قرار گرفت. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه شرکت های سهامی زراعی استان خراسان جنوبی می باشد که با استفاه از روش نمونه گیری خوشه ای دو شرکت سهامی زراعی با جمعیت 599 نفر انتخاب شدند، حجم نمونه بر طبق جدول کرجسی و مورگان 234 نفر مشخص شد. در نهایت 300 پرسشنامه در مناطق تحت پوشش شرکت های سهامی زراعی توزیع و در مجموع 186 پرسشنامه جمع آوری شد. اطلاعات در هفت بخش ویژگی های شخصی، آگاهی از شرکت، مورد مشورت گرفتن از طرف مسوولین شرکت، انجام امورعام المنفعه از طرف شرکت، نگرش، مقایسه با سایر کشاورزان و توانمندی جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. نتایج نشان می دهد که شرکت های سهامی زراعی در توانمندسازی کشاورزان نقش داشته اند به نحوی که شرکت های سهامی زراعی به ترتیب در زمینه توانمندی فنی و حرفه ای با میانگین 59/3، توانمندی اجتماعی و روانی با میانگین 3/3 و توانمندی اقتصادی کشاورزان با میانگین 97/2 از 5 در حد متوسط به بالا عمل کرده و در توانمندسازی کشاورزان نقش داشته اند. نتایج حاصل از تحقیق، همبستگی مثبت و معناداری بین متغیرهای سابقه کار کشاورزی، رضایت از شرکت، میزان زمین واگذار شده به شرکت، آگاهی از شرکت سهامی زراعی، مورد مشورت قرار گرفتن از طرف مسوولین شرکت، انجام امورعام المنفعه و نگرش نسبت به شرکت سهامی زراعی با متغیر وابسته تحقیق را نشان می دهد. نتایج حاصل از رگرسیون نشان می دهد متغیرهای رضایت از شرکت، مورد مشورت قرار گرفتن از طرف مسولین شرکت و نگرش نسبت به شرکت سهامی زراعی بیشترین درصد تبیین متغیر وابسته را دارا هستند. بر اساس یافته های تحقیق تفاوت معنی داری در توانمندی افراد بر حسب چگونگی عضویت در شرکت و همچنین رابطه کاری با شرکت وجود دارد. به نحوی که کشاورزانی که سهامدار و جزء کارگران کشاورزی هستند از توانمندی بیشتری نسبت به کشاورزانی که فقط سهامدار بوده اند، برخوردارند. همچنین، کشاورزانی که به اختیار خود عضو شرکت شده اند توانمندتر از افرادی هستند که به اجبار و به درخواست سایر کشاورزان عضو شرکت سهامی زراعی شده ند.
محمد رحیمی غلامرضا پزشکی راد
به منظور برقراری ارتباط متقابل بین ترویج و تحقیق، مراسم هفته انتقال یافته ها با هدف انتقال و ترویج سریع یافته های تحقیقاتی بین کارشناسان، مروجان و بهره برداران وزارت جهاد کشاورزی در حال اجرا است. آموزش عالی کشاورزی نیز می تواند از طریق کارکردهای سه گانه آموزشی، پژوهشی و خدمات برون-رسانی در عرصه ترویج نقش ایفا کند. حال، مسأله تحقیق حاضر این است که بتوان با برگزاری هفته انتقال یافته ها در دانشکده های کشاورزی فرصتی ایجاد کرد که در آن پژوهشگران، مروجان، آموزشگران، کشاورزان و بخش های خصوصی را گرد هم آورد و این امر باعث ایجاد ارتباط نزدیک و موثر بین این عناصر گردد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی برگزاری هفته انتقال یافته ها در دانشکده های کشاورزی انجام گرفت. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری آن شامل اعضای هیأت علمی دانشکده های کشاورزی دانشگاه های تربیت مدرس، تهران، پردیس ابوریحان و شاهد (299n= ) و کارشناسان بخش ستادی معاونت ترویج و آموزش کشاورزی (122n= ) بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان (1970) و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان اعضای هیأت علمی 123 نفر و از میان کارشناسان 102 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. ابزار تحقیق، دو پرسشنامه بود که روایی محتوایی و ظاهری آنها بر اساس نظر جمعی از اساتید گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسان معاونت ترویج و آموزش وزارت جهاد کشاورزی تأیید شد و برای تعیین میزان پایایی بخش های مختلف، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید (76/0 تا 78/0 برای پرسشنامه اعضای هیأت علمی و 75/0 تا 81/0 برای پرسشنامه کارشناسان). با توجه به نتایج، هر دو گروه اعضای هیأت علمی و کارشناسان در خصوص برگزاری هفته انتقال یافته ها در دانشکده های کشاورزی نگرش مثبتی دارند. به علاوه، هر دو گروه اعضای هیأت علمی و کارشناسان برگزاری هفته انتقال یافته ها در دانشکده های کشاورزی را حدوداً امکان پذیر می دانند. از دیدگاه اعضای هیأت علمی، از میان عوامل امکان پذیری، بالاترین رتبه مربوط به عامل انگیزشی و تشویقی و پایین ترین رتبه مربوط به عامل زیرساختی و تسهیلاتی بود، و از نظر کارشناسان از میان عوامل مربوط به امکان پذیری بالاترین رتبه مربوط به عامل تعامل و ارتباط متقابل و پایین ترین رتبه مربوط به عامل زیرساختی و تسهیلاتی بود.
جبار نوروزی عنایت عباسی
چکیده ندارد.
زهرا ربیعی حسن صدیقی
هدف این تحقیق توصیفی- پیمایشی شناسایی نقاط قوت، ضعف فرصتها و تهدیدهای پذیرش خشکه¬کاری برنج در استان خوزستان و ارائه راهبردهای لازم برای توسعه این نوع کشت بود. جامعه آماری تمام شالیکارانی بودندکه در شهرستان های اهواز و ماهشهر به خشکه¬کاری برنج مشغول بودند. از میان این افراد 180 نفر با استفاده از فرمول کوکران و روش نمونه¬گیری تصادفی طبقه¬ای متناسب به عنوان نمونه هدف انتخاب شدند. ابزار تحقیق پرسشنامه¬ای بود که روایی آن به تأیید پانلی از اساتید ترویج و آموزش کشاورزی و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان رسید و پایایی آن با استفاده از آزمون مقدماتی مقدار 75/0 به¬دست آمد. داده¬ها با استفاده از نرم¬افزار spss تجزیه و تحلیل شدند. برای ارائه راهبردهای لازم توسعه خشکه¬کاری برنج از ماتریس تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها ( (swot استفاده شد. با توجه به نتایج، کاهش زمان برای کشت به صورت خشکه¬کاری، کاهش نیاز به نیروی کار و مصرف کم آب در کشت خشکه¬کاری به ترتیب اولویت های اول تا سوم نقاط قوت؛ افزایش علفهای هرز مهمترین نقطه ضعف؛ کاهش مهاجرت روستاییان به دلیل افزایش سودخالص کشاورزان مهمترین فرصت و وجود ناهمواری در زمین و ناآگاهی در خصوص مدیریت منابع آب، از مهمترین تهدیدهای کاشت برنج به صورت خشکه¬کاری می¬باشد. با تجزیه و تحلیل عوامل استراتژیک، راهبردهای پیشنهادی برای توسعه کشت خشکه¬کاری برنج راهبردهای تهاجمی (so) و محافظه¬کارانه(wo) بود.
راضیه دلفان غلامرضا پزشکی راد
دوره های آموزشی مجریان و بهره برداران منابع طبیعی در قالب تقویم آموزشی از سال 1384 تاکنون ادامه دارد. با وجود گذشت حدود 8 سال از اجرای این دوره ها هنوز دیدگاه مجریان و بهره برداران منابع طبیعی پیرامون دوره های آموزشی برگزار شده مورد بررسی قرار نگرفته است، این تحقیق به بررسی دیدگاه مجریان و بهره برداران منابع طبیعی پیرامون دوره های آموزشی برگزار شده در استان لرستان پرداخته است. نوع تحقیق، توصیفی ـ همبستگی می باشد. جامعه تحقیق شامل 175 نفر از مجریان و بهره برداران جنگل و مرتع استان لرستان می باشد. حجم نمونه مورد مطالعه، 119 نفر از مجریان و بهره برداران شهرستان های خرم آباد، الشتر، دورود، کوهدشت و پل دختر می باشد. که از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای دو مرحله ای انتخاب شده اند. از بررسی ادبیات، ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها تدوین شد. روایی ابزار توسط تعدادی از اعضای هیأت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسان ادارات کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان های تهران و لرستان تأیید شد. به منظور تعیین اعتبار پرسشنامه آزمون مقدماتی، در شهرستان های الیگودرز و نورآباد انجام شد. ضریب آلفای کرونباخ برای بخشهای مختلف پرسشنامه بین 77/0 تا 87/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار spss win 19 انجام شد. نتایج آزمون های رابطه ای حاکی از آن است که بین سن، سابقه و تعداد دوره های آموزشی با دیدگاه مجریان و بهره برداران پیرامون دوره های آموزشی همبستگی معنی داری وجود ندارد. اما بین تعداد طرح های مصوب با دیدگاه مجریان و بهره برداران پیرامون دوره های آموزشی در سطح پنج درصد خطا رابطه مثبت و معنی دار، و همچنین بین سطح تحصیلات مجریان و بهره برداران و دیدگاه آنان پیرامون دوره های آموزشی در سطح یک درصد خطا رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون های مقایسه ای حاکی از آن است که بین مجریان و بهره برداران جنگل و مرتع و همچنین بین مجریان و بهره برداران شهرستان های مختلف از نظر دیدگاهشان پیرامون دوره های آموزشی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
مژگان صبحـی مقدم عنایت عباسی
توسعه روستایی، برنامه ریزی و تلاش برای ارتقای سطح آگاهی، دانش تجربی و مهارت های فنی روستاییان است. یکی از مهمترین اهداف توسعه، پایـداری آن است که نیل به این پایداری نیازمند دخـالت و مشارکت مردم می باشد. سازمان های مردم نهاد محلی به عنوان نمود مشارکت مردم، تحقق اهداف توسعه را هموار می کند. هدف عمده ی تحقیق حاضر، بررسی شرایط (زمینه ای، علّی و مداخله-گر)، تعاملات و پیامدهای تشکیل سازمان های مردم نهاد محلی در روستای کیخا شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان بود. این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی بوده و از روش شناسی مطالعه موردی استفاده شده است. روستای کیخا مورد مطالعه و واحـد تجزیه و تحلیل در این پژوهش اهالی پیشروی عضو سازمان مردم نهاد محلی بودند. برای انتخاب نمونه های تحقیق از دو نوع نمونه گیری هدفمند و نظری به صورت همزمان استفاده شد. نمونه های مورد مطالعه با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. مشاهده، مصاحبه عمیق و بررسی اسناد و مدارک ابزار اصلی گردآوری داده ها و اطلاعات بودند. روایی و پایایی تحقیق با استفاده همزمان از سه روش در جمع آوری داده ها، ایجاد یک پایگاه داده و بهره گیری از نقطه نظرات مصاحبه شوندگان در تکمیل و اصلاح گزارش تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها در سه بخش یافته های توصیفی، استفاده از فن شمارش، و روش کدگذاری و استخراج الگوی تجربی تحقیق انجام شد. درمرحله کدگذاری، پس از انجام کدگذاری باز 124 مفهوم و 14 مقوله به دست آمد. درکدگذاری محوری مقوله های حاصل شده حول سه بعد شرایط، تعاملات و پیامدها دسته بندی شدند. در نهایت چارچوب تجربی تشکیل سازمان مردم نهاد محلی طراحی گردید. با توجه به الگوی طراحی شده، تشکیل سازمان مردم نهاد محلی در روستای کیخا تحت تأثیر شرایط زمینه ای (بوم شناختی، اعتقادات مذهبی و عوامل فرهنگی)، شرایط علّی (ارتباط و انسجام درونی و عوامل اقتصادی) و شرایط مداخله گر (نفود فناوری و نفوذ بیرونی) به وجود آمده است. تشکیل این سازمان زمینه ایجاد تعاملاتی (نظارت و ارزیابی مردم و تضادهای داخلی) بین مردم و مسوولان را فراهم آورده و پیامدهایی (آموزشی و یادگیری، توانمندسازی زنان، بهداشتی و زیست محیطی، اجتماعی و جهان شهری، اقتصادی و عمران روستایی و روان شناسی) را برای مردم به همراه داشته است.
زهرا اطهری غلامرضا پزشکی راد
هدف کلی تحقیق حاضر، طراحی الگویی برای مدیریت جامع حوزه های آبخیز کشور بود. از این رو، در مرحله اول تحقیق به منظور شناسایی چالش های موجود مدیریت حوزه های آبخیز کشور از فن دلفی استفاده شد. جامعه تحقیق، کارشناسان و متخصصان منابع طبیعی در سطح کشور بودند. نتایج این مرحله از تحقیق بیانگر آن بود که مهم ترین چالش های موجود فراروی مدیریت حوزه های آبخیز کشور شامل چالش های مدیریتی، سیاستگذاری، پژوهش و اطلاع-رسانی، مشارکت و عدالت اجتماعی، و اقتصادی است. به طورکلی، چالش های موجود نشان از نبود مدیریت جامع در حوزه های آبخیز کشور دارد. در مرحله دوم تحقیق به طراحی الگوی مدیریت جامع حوزه های آبخیز با بهره گیری از رویکرد نظریه بنیانی، پرداخته شد. نمونه های تحقیق شامل اعضای هیأت علمی صاحب نظر و کارشناسان خبره منابع طبیعی، سازمان های مردم نهاد فعال و جوامع محلی مطلع در زمینه مدیریت جامع حوزه های آبخیز بودند که به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. مصاحبه عمیق ابزار اصلی گردآوری داده ها و اطلاعات بود. حاصل کاربرد نظریه بنیانی در این مطالعه، الگویی مفهومی بود که نشان داد چالش های مدیریتی موجود، عوامل محیطی ـ اقلیمی، شرایط فرهنگی ـ اجتماعی مردم محلی و شرایط اقتصادی آنان به عنوان شرایط علی، شرایط فیزیکی حوزه آبخیز و تسهیلات عمرانی و زیرساختی به عنوان شرایط زمینه ای و عوامل آموزشی ـ ترویجی، عوامل انگیزشی، عوامل نگرشی و اخلاق حرفه ای به عنوان شرایط مداخله گر سبب حرکت به سوی مدیریت جامع حوزه های آبخیز کشور شده اند. براساس یافته ها، جامع نگری و تفکر سیستمی، مشارکت کلیه ذینفعان، ارتقای منابع مالی و اعتباری، نظام اطلاعاتی یکپارچه و سیاستگذاری هماهنگ و جامع مهم ترین راهبردهای مدیریت جامع حوزه های آبخیز بودند. در نهایت پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی، به عنوان پیامدهای حاصل از اجرای مدیریت جامع حوزه های آبخیز مطرح شدند
ناصر ولیزاده مسعود بیژنی
مدیریت منابع آب سطحی به عنوان یکی از مهمترین منابع طبیعی مورد نیاز انسان، با توجه به محدودیت دسترسی در بسیاری از مناطق، یکی از چالشهای اساسی مطرح در قرن حاضر است. از طرف دیگر، کمبود آب، پیامدهای زیستمحیطی فراوانی را دامن زده است. بحران دریاچهی ارومیه در ایران از جملهی این موارد است. منابع آب سطحی مهمترین تأمینکنندهی آب این دریاچه میباشند و کشاورزی بزرگترین مصرفکنندهی آب در حوزهی آن محسوب می شود. بسیاری از کارشناسان آب عقیده دارند که از طریق تقویت رفتار مشارکتی کشاورزان در حفاظت منابع آب سطحی میتوان بر این بحران غلبه کرد. هدف این پژوهش، تحلیل رفتار مشارکتی کشاورزان در حفاظت منابع آب سطحی با رویکرد بومشناسی انسانی در بخش جنوبی حوزهی آبریز دریاچهی ارومیه بود. این پژوهش از نوع پژوهشهای "توصیفی و علّی ـ رابطهای" است که با استفاده از فن پیمایش انجام شد. جامعهی آماری اول این پژوهش کشاورزان بخش جنوبی حوزهی آبریز دریاچهی ارومیه (23750n=) بودند که تعداد 378 نفر آنها با بهرهگیری از جدول کرجسی و مورگان و روش نمونهگیری تصادفی طبقهای با انتساب متناسب انتخاب شدند. جامعهی آماری دوم، کلیهی کارشناسان امور آب شهرستان میاندوآب بودند (21n=). ابزار پژوهش، پرسشنامهای بود که روایی آن توسط تعدادی از متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی مورد تأیید قرار گرفت و پایایی دسته گویههای آن هم با استفاده از یک مطالعهی راهنما و آزمون آلفای کرونباخ، محقق گردید (94/0???70/0). یافتههای حاصل از آزمونهای همبستگی نشان دادند که هنجارهای مشارکت، متغیرهای بومشناسی انسانی (poet)، رضایتمندی از مدیریت منابع آّب، کیفیت خدمات ترویج و آموزش کشاورزی، دلبستگی مکانی، نگرشهای ارزشی زیستمحیطی و دیدگاه زمانی، همبستگی مثبت و معنیداری با رفتار مشارکتی کشاورزان در حفاظت منابع آب سطحی دارند. همچنین، یافتههای حاصل از تحلیل واریانس یکطرفه نشان داد که میان سه گروه از افراد با نگرشهای زیستمحیطی زیستکرهمحور، نوعدوستانه و خودخواهانه از لحاظ رفتار مشارکت در حفاظت منابع آب سطحی تفاوت معنیداری وجود دارد و کشاورزان زیستکرهمحور رفتار مشارکتی بیشتری نسبت به دو گروه دیگر داشتند. نتایج حاصل از تحلیل علّی حاکی از آن بود که هنجارهای مشارکت، دارای بیشترین اثر بر رفتار مشارکتی کشاورزان در حفاظت منابع آب سطحی است (583/0 = ?). در پایان، بر اساس یافتههای پژوهش، به تبیین جایگاه ترویج کشاورزی به عنوان یک مداخلهگر در تقویت رفتار مشارکتی کشاورزان در حفاظت از منابع آب سطحی پرداخته شده است.