نام پژوهشگر: اصغر پیران
اصغر پیران فرهاد مهندس پور
چکیده: کارگردان و بازیگر هر کدام دارای جایگاهی ویژه در تئاتر هستند و وظایفی مشخص دارند. اگر چه تا پیش از سده ی نوزدهم میلادی، نمایش نامه نویس و یا بازیگر اصلی نمایش، وظایفی شبیه به آن چه بر عهـده ی کارگردان امروزی است، داشته و امور مربوط به نمایـش را سر و سـامـان می داده است، اما در سال های پایانی سده ی نوزدهم این کارگردان است که جایگاه خود را به عنوان کسی که می تواند بر همه چیز اشراف داشته باشد و مدیریت کند و همه چیز از دریچه ی نگاه او و توسط بازیگر انتقال یابد، تثبیت نماید. البته باید گفت که به وجود آمدن یک اثر خلاق، منوط به درک درست این دو از وظایف شان و به کارگیری آن در یک روندکاری منسجم است و این مهم به دست نمی آید مگر با برقراری یک ارتباط منطقی و سازنده در حیطه ی کار بازیگر و کارگردان. فرآیند ارتباط و کار کارگردان با بازیگران، نوع و چگونگی آن، یکی از مهم ترین وظایف کارگردان به شمار می رود. بدیهی است که هر کارگردان با توجه به نوع نگاه اش به مسائل و به زندگی، آموخته ها و تجربیات اش شیوه ی خاص خود را برای برقراری این ارتباط و هدایت و راهنمایی بازیگرش به کار می گیرد. این تنوع شیوه ها، تاثیر بسزایی در درک و دریافت بازیگر و تعیین مسیری که در کارش خواهد پیمود، دارد. در این پژوهش، با مورد مطالعه قرار دادن این فرایند خلاقه در تمرین های دو گروه، به چند و چون به وجود آمدن آن پرداخته و مورد کنکاش قرار می گیرد. این پایان نامه به فرآیند برقراری ارتباط و کار کارگردان با بازیگران در تمرین های دو گروه تئاتر در ایران می پردازد. فرآیندی که از مهم ترین و شاید بتوان گفت حساس ترین بخش کار یک کارگردان است و در نتیجه-ی نهایی اثر تاثیر شگرفی دارد. کارگردان های مختلف تئاتر، شیوه های متفاوتی را در برقراری این ارتباط و هدایت بازیگرها برای رسیدن به نقش به کار می گیرند. در این پژوهش ابتدا به طور خلاصه به پیشینه ی کارگردان و بازیگر و اهمیت رابطه ی موجود میان آن ها در تاریخ تئاتر پرداخته می شود. سپس عوامل و عناصر دخیل در ایجاد این ارتباط که به نوعی ساختمان یک اجرا را نیز تشکیل می دهند، مورد مطالعه قرار می گیرد و بخش پایانی به توصیف مراحل مختلف تمرین در دو گروه نمایشی در ایران (گروه «دُن کیشوت» از گروه های تئاتر حرفه ای و نوگرا، و گروه «لبخند» از گروه های نمایش های عامه پسند) به عنوان نمونه ی مطالعاتی، و جزئیات رابطه و کار کارگردان با بازیگرها اختصاص می-یابد. نتیجه این که کارگردان ها در تئاتر ایران، از شیوه های مشخص و شناخته شده ای برای هدایت بازیگرها استفاده می کنند اما الزاما به یک شیوه بسنده نکرده و اغلب از ترکیب آن ها با هم و بر پایه ی دریافت شان از آموزه های این شیوه ها بهره می برند و دست به تجربه ی آن ها در چارچوب کاری که در حال انجام اش هستند، می زنند. بخش زیادی از روند تهیه ی این پایان نامه به صورت میدانی؛ یعنی حاضر شدن در تمرین های دو گروهِ مشخص شده و ثبت فرآیند آن بوده و بخش کوچک تری از آن به صورت کتابخانه ای انجام گرفته است. واژه های کلیدی: کارگردان، بازیگر، ارتباط، هدایت بازیگر، گروه تئاتر دُن کیشوت، علی اصغر دشتی، گروه تئاتر لبخند، جعفر رازپوش، تئاتر ایران.