نام پژوهشگر: حمیدرضا شعیری
مجید احسانی ینگی کند روح الله رحمتیان
آموزش و یادگیری به معنای عام کلمه از موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ بشر، همراه آدمی بوده است به نحوی که در هیچ برهه ای از زمان انسانها نمی توانستند خود را بی نیاز از آموزش و یادگیری ببینند. اما این امر خود را در رابطه ای تنگاتنگ با موضوعات دیگر تعریف کرده است که از جمله آنها عوامل اقتصادی و فرهنگی و فاصله طبقاتی می باشند. در این پژوهش سعی ما بر این خواهد بود تا در یک مطالعه موردی در سطح شهر نسیم?شهر به بررسی تاثیرات فاصله طبقاتی در این فرآیند بپردازیم. بدین منظور ابتدا به بررسی فرآیند آموزش/یادگیری پرداخته ایم و با بررسی نظریات مختلف در این زمینه به تکمیل مبانی نظری تحقیق حاضر نائل آمدیم. در ادامه نیز تاثیرات مسائل اجتماعی از جمله عوامل اقتصادی و فرهنگی و فاصله طبقاتی را بررسی کرده?ایم. پایان راه این پژوهش را باید در مطالعه میدانی از میان جامعه زبان آموزان 15-30 ساله نسیم شهر و تفسیر داده?های حاصل، دانست تا بدین وسیله راستی آزمایی فرضیات تحقیق حاضر با نتایج عینی همراه باشد.
عادله سادات مهدوی روح الله رحمتیان
عبارت"فرانسه تخصصی" با علامت اختصاری (fos) شناخته می شود. فرانسه تخصصی یکی از شاخه های آموزش زبان فرانسه به عنوان فرانسه زبان خارجی به شمار می رود. از سوی دیگر، (fle) علامت اختصاری عبارت "فرانسه زبان خارجی" است که مورد استفاده کسانی قرار می گیرد که قصد دارند زبان فرانسه را به صورت عمومی یاد بگیرند. فرانسه تخصصی دارای خصایصی است که موجب تمایز آن از فرانسه زبان خارجی است. مهم ترین وجه افتراق این دو، "تعلق فرانسه تخصصی به یک گروه خاص" می باشد. این گروه، فرانسه تخصصی را به عنوان یک حرفه در محیط کاری یا دانشگاهی مورد استفاده قرار می دهند. لذا چنین به نظر می رسد که آنها بر آنند تا چیزی را از زبان فرانسه یاد بگیرند و نه خود زبان فرانسه را. زمینه های اصلی فرانسه تخصصی شامل: - فرانسه هتل داری و رستوران داری - فرانسه شغلی - فرانسه پزشکی - فرانسه حقوقی می باشد. فرانسه حقوقی به عنوان یکی از این زمینه ها نقش مهمی در یادگیری زبان آموزان دارد. یادگیری فرانسه حقوقی به زبان آموزان این اجازه را می دهد که از زبان فرانسه به عنوان یک فعالیت حرفه ای در محیط حقوقی استفاده کنند. از این رو این موضوع را انتخاب کردیم، برای بررسی این مسئله که آیا شناخت مفاهیم تخصصی حقوق در یادگیری فرانسه حقوقی به زبان آموزان کمک می کند یا خیر.در این راستا ما آزمایشی بر روی 12 زبان آموز رشته حقوق انجام داده ایم. نتایج بدست آمده از این آزمون نشان می دهند که زبان آموزان رشته حقوق مفاهیم و اصطلاحات حقوقی را می دانند اما در ساختارجمله مشکل دارند.
محمد هاتفی حمیدرضا شعیری
در این رساله با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان نشانه-معناشناختی، به بررسی رابطه متن و تصویر در متون ادبی-هنری (شعر دایداری، کتاب مصور، نقاشی-خط) می پردازیم. قلمرو تحقیق در رساله حاضر، کشور ایران و برهه زمانی پنج دهه اخیر (از 1340 ش. – 1960م.- به این سو: زمان شکل گیری جریانات پساساختارگرا در اروپا و موج نو در ایران با انتشار مجموعه ای از اشعار احمد رضا احمدی به نام «طرح » در سال 1341 و نیز شکل گیری حرکت نوسنت گرا در عرصه هنر) است که عموما به مثابه عصر پسامدرن شناخته می شود. در این قلمرو مکانی و زمانی، سه نمونه تحقیق به مثابه مواد و مصالح پژوهش، به طور اتفاقی، شناسایی و تهیه شده اند. وقتی از اصطلاح نشانه-معناشناسی استفاده می کنیم، ارتباط خام و صوری میان نوشتار و تصویر مطمح نظر نیست (انتقادی که بر بسیاری از تحقیقات نشانه-معناشناختی صورت گرفته در این زمینه وارد است) بلکه ما در هر گونه بررسی نشانه-معناشناختی همواره هر گونه ارتباط نشانه ای را در ارتباط با عنصر معنا در نظر قرار می دهیم. از این رو سوال اصلی این تحقیق چنین است: ارتباط میان متن کلامی و تصویر به لحاظ نشانه-معناشناختی، «در یک بافت گفتمان» تابع چه شرایطی است و لایه های متن کلامی و تصویر در تعامل و ارتباط با یکدیگرچگونه تولید معنا می کنند؟ به عبارتی دنبال این هستیم که ببینیم متن کلامی و تصویر چگونه در تعامل و ارتباط با یکدیگر «شرایط گفتمانی جدید» ایجاد می کنند؟ این شرایط کدامند؟ و چه معناهایی را تولید می کنند؟ از آنجا که روش تحلیل گفتمان مبتنی بر پدیدارشناسی است، این فرضیه اساسی مطرح گردید که «رابطه متن کلامی و تصویر» در بستر گفتمان، یک رابطه تنشی، و تابعی از تحولات فرایندی فضای گفتمان خواهد بود. برای بررسی این فرضیه از نشانه-معناشناسی مبتنی بر رویکرد مکتب پاریس استفاده نمودیم. اصلی ترین دست مایه های مفهومی ما در بررسی متن ها تجزیه لایه ها و عناصر متن به اجزای تشکیل دهنده و سپس همراهی با جریانات اندیشگانی و ژرف ساختی متون بود تا از این طریق رابطه میان عناصر و عوامل گفتمانی را در بستر نظام های گفتمانی مورد بررسی قرار دهیم. ما نهایتا توانستیم این جریانات را روی محور تنشی که فونتنی و زیلبربرگ ارائه داده اند و نیز روی محور نظام های گفتمانی که لاندوفسکی ارائه داده است، نشان دهیم. لازم به ذکر است در عین حال ما در نوعی نگرش نزدیک به نشانه شناسی اجتماعی مبتنی بر دیدگاههای باختین، تلاش نمودیم رابطه میان تحولات درون متنی با دنیای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک بیرون متن را بر اساس اطلاعات مستخرج از درون متن ها بررسی نماییم و از این طریق نشان دهیم میان تحولات دوره پست مدرن با تحولات متون تناسبی وجود دارد. طبق نتایج تحلیل، اصلی ترین عوامل هم ارتباطی و همسویی گونه های نشانه ای کلامی و تصویری در متن، عبارتند از: خط، رنگ، قاب، کادر، شکل هندسی، جهت، واژه و حرف، عدد، عکس، و تمهیداتی از قبیل ریتم، قاب شکنی، قبض و بسط، جهت دهی، اتصال ریزومی، لابیرنت سازی، حجم سازی، گفتمانی نمودن مجدد، مرکزگریزی، تکثر در زوایای دید، چرخشی شدن خوانش. علاوه بر این، برای اولین بار محور تنشی و فرایندی یک نظام گفتمانی مرامی را ترسیم گردید که همین طرحواره در بخش سوم تحلیل، مجددا تعدیل و به محور نظام گفتمانی دیگری -محور ارتقا یافت. و اما مهمترین دستاورد این رساله، ارائه «نظریه پساگفتمان» است؛ بدین معنا که: در شرایطی، بر اثر هجمه عوامل ضد گفتمانی، و مهمتر از همه تنش های ناشی از برخورد و برون ریزی نظام های مختلف نشانه ای (به ویژه دو نظام نشانه ای کلامی/ نوشتاری و بصری)، گفتمان توان دفاع از خود یا توان پاد-گفتمانی خود را از دست می دهد و با گذر از یک وضعیت شبه گفتمانی، سرانجام همه چیز در یک سیاهچال پساگفتمانی، فرومی ریزد. اصلی ترین عامل در عبور از یک وضعیت گفتمانی به پساگفتمانی، وجود لایه های ترجمه ناپذیر در وضعیت های بینا- (بیناژانری، بینامتنی، بیناگفتمانی، بیناسوژگانی و ... ) هستند که باعث می شوند مرزها، هویت ها و نیز تمایزها و ارزش ها دچار فروریزش شوند. در نتیجه شناخت و نهایتا امکان مسئولیت پذیری گفتمانی از سوژه ساقط می گردد و بنا به اتحاد سوژه/ابژه بر اثر حرکت مادی و انضمامی متون و شکل گیری گفتمان در کنش، سوژه نیز در یک وضعیت سوژگانی شبکه ای استحاله می یابد.
زینب نبهانی فاطمه تهرانی
ترجمه روشی برای ایجاد ارتباط میان دو فرهنگ است. زبان و فرهنگ رابطه ای ناگسستنی دارند و وارد کردن یک عنصر فرهنگی در فرهنگ دیگر مستلزم این است که صورت زبانی آن عنصر نیز در فرهنگ دیگر وارد شود. برای سنجش سادگی یا دشواری یک ترجمه می توان به میزان تشابه دو فرهنگ مبدأ و مقصد توجه کرد. به طور کلی هر قدر ساختار دو زبان و نوع فرهنگ ها متفاوت باشد ترجمه مشکل تر می شود.مشکلاتی که مترجم با آنها مواجه می شود انواع گوناگون دارد؛ یکی از این مشکلات اشارات خاص فرهنگی است. گاه مترجم با عناصری از فرهنگ مبدأ روبرو می شود که در فرهنگ مقصد وجود ندارند. در هنگام مواجهه با این عناصر باید بکوشد به نحوی خلاء فرهنگی را پر کند و با آوردن لفظ یا عبارتی در زبان مقصد معنی عنصر متفاوت فرهنگی را به نحو مناسبی به خوانندگان منتقل کند. هدف این پایان نامه بررسی اشکال متفاوت فرهنگی و سدهایی است که در حین ترجمه ایجاد می کنند. نگارند در نظر داشت به مطالعه ی روش های ترجمه ی عناصر متفاوت فرهنگی بپردازد. بهتر است بدانیم که انتخاب روش مناسب برای ترجمه ی واژه ای با بار فرهنگی به ماهیت واژه ی مورد نظر و نقش ارتباطی آن بستگی دارد. در پایان نامه ی حاضر در سه فصل به مطالعه ی ترجمه، فرهنگ و ترجمه ی عناصر فرهنگی پرداختیم؛ پس از تعریف ترجمه، فرهنگ و اقلام فرهنگی، لازم دیدیم با ذکر مثال هایی به بررسی راهکارهای ترجمه ی عناصر فرهنگی بپردازیم. امید است این مبحث آغازی باشد برای ترجمه پژوهان و محققان آینده.در این پایان نامه سعی بر آن داشتیم به پرسش های زیر پاسخ دهیم: 1- چه رابطه ای بین فرهنگ و ترجمه وجود دارد؟ 2 - مترجم با چه نوع مشکلات فرهنگی روبرو می شود؟ 3 - مترجم در هنگام مواجهه با مشکلات فرهنگی چه راهکارهایی به کار می برد؟ و به نتایج زیر رسیدیم: انتخاب روش مناسب برای ترجمه ی واژه ای با بار فرهنگی به دو عامل بستگی دارد: الف) ماهیت واژه ی مورد نظر و بار معنایی آن. ب) نقش آن واژه در فرآیند ارتباطی. شکست مترجم در ترجمه عناصر فرهنگی معمولاً از دو عامل ناشی می شود: الف) خلأ فرهنگی موجود در زبان مقصد. ب) نگرش متفاوت به دنیا و عناصر آن و در نتیجه نام گذاری های متفاوت برای واقعیت های خارجی. برای ترجمه عناصر فرهنگی روش واحدی وجود ندارد. گاه مترجم ناگزیر است چند روش را با هم تلفیق کند تا معنای مناسبی برای واژه مورد نظر بیابد.
بیتا ترابی حمیدرضا شعیری
این تحقیق با رویکرد جامعه شناسی زبان و معنا شناختی صورت گرفته و هدف اصلی آن بررسی دریافت معنا خارج از کادر محدود و بسته زبان با قوانین حاکم بر آن می باشد. در واقع ، می خواهیم ببینیم چگونه فهم های گوناگونی از زبان در هنگام کنش گفتمانی ایجاد می شود . زبان ها منظومه ای از نماد ها تلقی شده اند که با هدف ارتباط انسان ها با یکدیگر و انتقال آنچه در ضمیر خود دارند ، شکل گرفته اند. " زبان" در مقام حامل معنایی که گوینده می خواهد یه مخاطب منتقل کند ، معیاری است برای فهم مخاطب و واکنش مناسب در برابر آن . انواع گوناگونی از توانش ها در فهم معنا نقش دارند: توانش زبان شناختی ، توانش منطقی ، توانش دائره المعارفی ، توانش بلاغت عملی ، توانش حسی – ادراکی، توانش عاطفی و...که این تحقیق به تبیین جایگاه آنها در ارتباطات زبانی خواهد پرداخت . در مجموع این تحقیق از سه فصل تشکیل شده است : فصل اول به تاریخچه زبان می پردازد. و زبان را از دو دیدگاه فلسفی و روان شناختی تعریف می کند . همچنین به بیان بافت ها و موقعیت های مختلفی که کلام در آن شکل می گیرد ، می پردازد. فصل دوم به گفتار می پردازد و سعی دارد بر خلاف نظریه های توصیفی- ساختاری زبان که فقط به واژگان و جایگاهشان در جمله و دستور زبان حاکم بر جمله توجه داشتند ، نقش و جایگاه گوینده را هم در گفتار بیابد . در فصل سوم یا آخر ، سعی شده است نشان داده شود چگونه با بررسی عناصر محیطی و موقعیتی می توان به فهم درست تری از معنا ی کلام رسید. همچنین به تعریف فهم و بررسی فهم معنا در تعاملات زبانی و توانش های دخیل در این فهم پرداخته شده است. در این تحقیق سعی شده است به مطالعه ای هر چند کوتاه بر جنبه ی ضمنی و نیمه روشن زبان پرداخته شود و نیز مطاله ای در زمینه ی تفاوت میان کنش و گفتار و مرز میان این دو صورت بگیرد. کلید واژه: زبان، گفتار ، فهم معنا، بافت و موقعیت ، کنش و واکنش .
شیما معلمی رویا لطافتی
در حیطه آموزش زبان فرانسه در ایران، معلم زبان همواره به دنبال ابزاری است که، در کنار کتاب آموزشی، کلاس را از فضای خشک و مصنوعی خارج کند و با آموزه های فرهنگی زبان آموز سازگارتر باشد. در این بین، قصه از جایگاه ویژه ای برخوردار است چرا که هم از نظر ابزار زبانی از غنای خاصی بر خوردار است و هم از لحاظ فرهنگی. با این حال آنچه شاهدش هستیم حاکی از این است که این ابزار آموزشی از جایگاهی که شایسته آن است در بین معلمان زبان فرانسه در ایران، برخوردار نیست. آنچه قصه را به ابزاری مناسب برای آموزش بدل می کند، ویژگی های منحصر به فرد اوست. قصه روایتی کوتاه و تخیلی است که زبان آموز به راحتی درکش می کند و چنان مجذوب آن می شود که فراموش می کند در حال یادگیری زبان است و این یک تمرین زبانی! در نتیجه به داستانی گوش فرا می دهد که به زبان فرانسه است و نا خودآگاه لذت فهم داستان را درک می کند. به علاوه، ویژگی جهانی بودن قصه ها این امکان را برای زبان آموز فراهم می کند که نقاط آشنایی در آنها پیدا کند و بتواند رد پای "خود" را در "دیگری" بیابد. به این ترتیب وی روندی بینافرهنگی را در پیش می گیرد که نه تنها فرهنگ دیگری را دربر گیرد، بلکه بر فرهنگ خودی نیز تکیه کند. و به این ترتیب، زبان آموز می تواند خلاء هویتی که حین یادگیری زبان خارجی بوجود می آید را پر کند. در این تحقیق سعی کرده ایم تاثیر مثبت قصه را بر روی هر چهار مهارت زبانی (فهم شنیداری و نوشتاری و باز تولید شفاهی و نوشتاری) و غیر زبانی (ژست، لحن و تلفظ)، به صورت کار عملی با زبان آموزان ایرانی بررسی کنیم. این بررسی ها به ما نشان داد که می توان با استفاده از قصه، بر روی مهارت های فهم نوشتاری و گفتاری و همچنین باز تولید شفاهی، در تمام سطوح، تاثیر گذاشت. در مورد مهارت باز تولید نوشتاری با این حال، باید اذعان داشت که کار بر روی این مهارت در سطوح مبتدی دشوار به نظر میرسد اما در سطوح متوسط و پیشرفته، می تواند تمرینی مناسب برای باز تولید نوشتاری و تقویت تخیل زبان آموزان باشد.
فهیمه خراسانی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده یکی از مهمترین مباحثی که خصوصًا در قرن بیستم، توجه جدی به آن مبذول شده ؛ مبحث روایت است. روایت در معنای عام آن گذر از وضعیتی اولیه به وضعیتی ثانویه است که این بر مبنای کنش کنشگران صورت می-گیرد. مکتب نشانه معناشناسی پاریس که مهترین نظریه پرداز آن آلژیرداس ژولین گرمس است، به بررسی شرایط تولید و دریافت معنا در نظام های گفتمانی روایی می پردازد. نظام های گفتمانی یا مبتنی بر کنش هستند که نظام های گفتمانی شناختی را می سازند و یا مبتنی بر شوِش هستند که نظام های گفتمانی احساسی را می سازند. ادبیات فارسی دارای گنجینه روایی درخشانی است که از این منظر قابل بررسی است. برای نمونه در این تحقیق، داستان سیاوش به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، برگزیده و تحلیل شده است. در این بررسی، ابتدا نظریات نشانه شناسان و روایت شناسان معرفی گردیده، سپس به معرفی انواع نظام های گفتمانی پرداخته شده و در پایان داستان سیاوش بر این مبنا بررسی گردیده است و در ضمن آن نشان داده شده که فردوسی چگونه در پردازش این داستان، به زیبایی و مهارت هرچه تمامتر از ظرفیت های روایی، برای ایجاد جذابیت و تنش زایی در این روایت بهره برده است.
نسیم تاج بخش حمیدرضا شعیری
گفتمان تبلیغاتی از آنجا که معنا را منتقل می کند، به عنوان نظامی از نشانه ها در نظر گرفته می شود که از تمام اشکال زبانی اعم از کلامی، دیداری و حرکتی بهره می جوید. این تحقیق می کوشد از یک سو نشان دهد که آگهی تبلیغاتی بر کدام نظام نشانه ای منطبق است و از سوی دیگربه مطالعه ی مدلهای نشانه-معنا شناختی می پردازد که با استفاده از آنها می توان گفتمان تبلیغاتی رابررسی نمود. از این منظر، این مطالعه در چارچوب یک رویکرد توضیحی، توصیفی و تحلیلی قرار می گیرد. هدف ما از این تحقیق، مطالعه ی ویژگیهای این نظام چند گفتمانی می باشد تا درآن، شرایط تشکیل معنا را که بر پایه ی نظام روایی و تنشی استوار است بررسی کنیم. این تحقیق از سه فصل تشکیل شده است. در فصل اول جنبه ی ارتباطی و گفته پرداختی آگهی تبلیغاتی را بررسی می کنیم تا نشان دهیم چگونه از حیث معنایی یک گفته پردازی متکثر، غنی و متنوع را تشکیل می دهد. در فصل دوم به تجزیه و تحلیل نشانه-معناشناختی تصویر تبلیغاتی می پردازیم تا راهبردهای زبانی به کار رفته در آن را مطالعه کنیم. این امر این امکان را به ما می دهد تا دریابیم که معنا به یک گفته پردازی مشترک میان دو عملیات گفتمانی متمایز بستگی دارد: اتصال گفتمانی و برش گفتمانی. و سرانجام در فصل سوم از طریق تجزیه و تحلیل چند پیکره ی زبانی تبلیغاتی، در می یابیم که فرایند شکل گیری معنا در آگهی تبلیغاتی، به شدت حضور پدیداری و نظام تنشی وابسته است. در مجموع، هدف اصلی این تحقیق نشان دادن این موضوع است که به طور عمده فرآیند تولید معنا در گفتمان تبلیغاتی بسیار پویا و سیال است؛ که اینٍ امر جنبه ی ادراکی-تنشی آن را پررنگ تر می کند.
مجید رحیمی جعفری حبیب الله لزگی
تحلیل های بینامتنی در سینما چند دهه ای است توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است؛ اما در سینمای ایران و مطالعات بینامتنی کمتر پژوهش بینامتنی را می توان یافت. به این منظور پژوهش حاضر به تحلیل روابط بینامتنی فیلم های سینمای ایران از 1370 تا 1390 خواهد پرداخت. تحلیل روابط بینامتنی در کل همواره مضمون گرا بوده و در نتیجه اغلب از بررسی ساز و کارهای بینا-متن چشمپوشی شده است. در پژوهش حاضر ابتدا با تمایز ارجاع متن به درونمتن و برون متن در سینما خصوصا با نگاهی به فیلمهای مهرجویی و فرمانآرا روابط مختلفی طرح می گردد و سپس جلوه های مناسبات بینامتنی با الهام از نظریات ژنت، اکو و هنسن با نگاهی به سینمای ایران خصوصا فیلمهای کیارستمی ارایه خواهند شد. این ساز و کار بینامتنی دسته بندی گردیده و سعی شده اغلب ویژگی-های فیلم که در سینمای ایران نمود داشته است در نظر گرفته شود. کاربست بینامتنیت از زمان ظهور آن تا به حال بیشتر در مورد ادبیات و خط تمایز آن تنها رمانهای چندرسانهای بوده است؛ اما در مورد هنرهای گوناگون خصوصا سینما به نظر میرسد به خوبی نتوانسته است -خصوصا در حوزه نقد- وضعیت تراگفتمانی تکنیکی و رسانهای را توجیه کند تا اینکه بینارسانه در ادامه آن ارائه شده است. بینارسانه حکایت از تعامل خصوصیات مختلف رسانههای گوناگون در کنار یکدیگر با حفظ همهی ویژگی های نشانه ای آنها و سپس تراموقعیتی دارد که ویژگی های اولیه به حالت تعویق و تعلیق درمی آیند. مهمترین ویژگی این تلاقی رسانهای استقرار یک ماده و فرم بیان در کنار ماده و فرم بیانی دیگر است. به همین منظور پس از بازخوانی بینامتنیت، مرزهای تمایز متن و رسانه و در نهایت جلوههای حاصل از تعامل رسانهها، جهت دستیابی به نظریهی منسجمی در مورد بینارسانه مورد بررسی قرار میگیرد.
عاطفه امیری مرضیه پیراوی ونک
این پژوهش با عنوان تحلیل گفتمان روایی داستان و فیلم شازده احتجاب هوشنگ گلشیری، دارای فصول زیر است؛ در فصل نخست، کلیات پژوهش ،بیان مسئله ی پژوهش ، اهمیت و اهداف آن و فرضیات و سوالات پژوهش و چارچوب نظری پژوهش و روش ها عنوان می شود که در ذیل این مبحث قلمرو پیکره مطالعاتی پژوهش به همراه توضیحاتی درباره ی داستان شازده احتجاب و سپس فیلم شازده احتجاب به کارگردانی بهمن فرمان آرا مورد بررسی قرار می گیرد. سپس به بررسی مقایسه ای، میان فیلم و داستان پرداخته شده و فصل اول پایان می یابد. در فصل دوم به تبیین مبانی نظری در دو بخش جداگانه پرداخته خواهد شد؛ در بخش نخست نظریه پردازان روایت و پیشینه ی نظری بحث روایت شناسی و در بخش دوم ،فنون بوطیقایی بیان می شود که تمامی موارد مرتبط با بحث روایت و گفتمان به صورت کلیدواژه هایی به همراه توضیحات آورده می شود.که البته این بخش نیز دو بخش دیگر را شامل می شود؛ مباحث نظری مرتبط با داستان و مباحث نظری فیلم. در فصل سوم به تحلیل داستان، بر مبنای مباحث نظری ، پرداخته شده و داستان تحلیل می شود. در فصل چهارم بررسی فیلم انجام می گیرد که از تمامی نظریات گوناگون در باب روایت فیلم ، تنها یک نظریه که جامع و کاربردی تر است (یعنی نظریه سیمور چتمن) مبنا قرار گرفته و فیلم تحلیل می شود. در فصل پنجم، نگارنده به نتیجه گیری این پژوهش، و مقایسه ی کلیه ی مباحث پرداخته و مواردی را به عنوان نتیجه گیری ذکر می کند.
مژگان نیک رفتار حمیدرضا شعیری
در کنش های گفتمانی، گفته پرداز موقعیتی را که در آن قرار دارد ارزیابی می کند؛ منظور از ارزیابی موقعیت، در نظرگرفتن مجموعه شرایطی است که جریان گفتمانی را تحت تأثیر قرار می دهد: جنسیت، سن، شغل، سطح اجتماعی ـ فرهنگی، نگرش مذهبی، تجربه و باورها و نوع رابطه بین مخاطبین... در این تحقیق ما به بررسی گفته هایی می پردازیم که گفته های مبین ارزیابی نامیده می شوند. در بسیاری از موارد تولید گفتمانی خود نوعی ارزیابی از یک موقعیت یا یک فرد یا یک فرهنگ است. ارزیابی می تواند مستقیم و یا غیر مستقیم باشد، اما در هر دو صورت با کنش هایی گفتمانی مواجه می گردیم. از میان اقسام گفته های کنشی، گفته های مبین ارزیابی که خود به صورت زیر مجموعه ای از گفته های استدلالی تعریف می شوند ، با توجه به نقش بسیار مهم و حساسی که در انواع بافت های گفتمانی دارند، حائز اهمیت هستند و بررسی عناصر سازنده آنها در کاربردشناسی گفتمانی به منظور استفاده هر چه دقیقتر از زبان یک ضرورت است. هر گفتمانی را می توان از منتهای ذهن گرایی تا منتهای عینی گرایی با مشاهده عناصر سازنده آن بررسی نمود: نشانه های ذهن گرایی به آن دسته از نشانه هایی اطلاق می گردد که گوینده در گفته خویش به جا می گذارد، در واقع هر کلامی (فعل، صفت، اسم و ...) که به صورتی حضور گفته پرداز را آشکار کند نشانه ای از ذهنیت در گفته است. البته باید توجه داشت که میزان حضور گفته پرداز همواره در تمامی گفته ها یکسان نبوده و حتی قابل دسته بندی است. گفته ا ی مانند: «خیلی دیر وقت است» که مادری به دخترش می گوید، نوعی ارزیابی از موقعیت،زمان و مکان و ابراز مخالفت با خارج شدن دختر از خانه است. حتی در بعضی از موارد، می توان سکوت را هم به عنوان یکی از گزینه های ارزیابی مورد مطالعه قرار داد. هدف ازین تحقیق بررسی گفته های مبین ارزیابی در کنش های گفتمانی مختلف مانند گفته های سیاسی و هنری می باشد تا مشخص شود چگونه هر گفته ای همانقدر می تواند نوعی ارزیابی از شرایط و موقعیت گفته پرداز باشد که از موقعیت زمان و مکان گفته پردازی. بر اساس همین ارزیابی هاست که واکنش گفتمانی صورت می گیرد و معنا تولید می گردد و مطالعه این واکنش و ارزیابی از ابعاد مهم این پژوهش به شمار می رود.
روشنک ادیبی حمیدرضا شعیری
چکیده فرهنگ ها در درون نظام های گفتمانی بستری می سازند که می توان در آن هویتی شکل گرفته را مشاهده نمود. چنین هویتی را لوتمان به خود هویتی یا هویت درون فرهنگی تشبیه می کند. بنا براین فرهنگ در درون خود به دنبال ایجاد هویتی مستقل و خودمختار است که ریشه در حضور مجموعه ای منسجم و همگون مانند "ما" دارد. فرهنگ ها همواره در تعامل با یکدیگر قرار گرفته و بنا بر این آنچه که لوتمان آن را "ما" می نامد در نوعی ارتباط با "دیگری" قرار می گیرد. "دیگری"(بیگانه)، در بیرون از یک فرهنگ قرار دارد."ما" و "دیگری" همواره در ارتباط, تعامل و هم آمیختگی با یکدیگر قرار می گیرند.همین امر است که فرهنگ را پویا ساخته و آن را در نظامی پروسه ای یا فرآیندی قرار می دهد. در این پویایی و پروسه، فرهنگی در درون فرهنگی دیگر "ترجمه" گشته و نوعی شکل گردانی فرهنگی اتفاق می افتد تا شکل قبلی فرهنگی به شکلی متفاوت تبدیل گردد. چنین اتفاقی را می توان در درون یک گفتمان به مثابه یک سمیوسفر(سپهرنشانه ای) نیز مشاهده نمود. به همین دلیل متن "خداوند مجبور نیست" گفتمانی است که در عین ارائه ی یک فرهنگ، سطوح مختلفی از فرهنگ ها را هم به نمایش می گذارد و در نتیجه دارای ویژگی فراسطحی گفتمانی است. یعنی میدانی گفتمانی که گفتمان های دیگر را به درون خود فرا خوانده و آنها را به بازی می گیرد تا به این ترتیب تعامل و گفت گوی بین فرهنگ ها ممکن گردد. هر چند که شاید این تعامل با به هم آمیختگی و امتزاج فرهنگی پایان نپذیرد. اما مهم این است که دینامیسم فرهنگی اتفاق می افتد و ما با پروسه ترجمه فرهنگی مواجه هستیم. بی شک، عناصر بینامتنی، بینا گفتمانی، بینا نشانه ای و دیالوژیسم باختینی در روند شکل گیری و تحول این پروسه نقش دارند. در این میان، بعضی از گفتمانها ویژگیهای فرهنگی و بینافرهنگی را که دارای نوعی استقلال هویّتی می باشند، پشت سرمی گذارند تا فراتر ازاین حوزه به تولیدات زبانی ای بپردازند که دارای ویژگی های ترافرهنگی هستند.این حقیقت وجود دار دکه ترافرهنگ ها ارزش هایی متفاوت تولید می کنند. به این ترتیب مسأله ی ترافرهنگی در گفتمان از یک سو ما را با فرهنگ و از سوی دیگر، فراتر از فرهنگ؛ ما را با فرهنگ هایی متفاوت، نا متجانس و نا همگون که امکان زیست در یک فضای سمیوسفری را دارند، مرتبط می سازد. پس مسأله ی این پژوهش در این است که ببینیم چگونه گفتمان ها می توانند در فضای سپهر نشانه ای فرآیند، ترجمه فرهنگی را تحقق بخشند؟ هدف ما از این تحقیق نشان دادن این موضوع است که چگونه گفتمانی می تواند از دیدگاه نشانه معنا شناختی فراتر از فرهنگ "خودی"رفته و نوعی هویت ترا فرهنگی را ایجاد نماید که در نتیجه ی آن فراارزش و ارزش هایی متفاوت تولید شوند. واژگان کلیدی : بینافرهنگ، ترافرهنگ، ترجمان فرهنگی، سپهرنشانه ای، هویت، ارزش، فرا ارزش، فراسطح گفتمانی، تفاوتف گذار از فرهنگ به ترافرهنگ
حسن زارعی حمیدرضا شعیری
عمل ترجمه نوعی کنش زبانی است که سبب انتقال معنا از زبان مبدا به زبان مقصد می گردد. بی شک این کنش زنده و پویاست و نمی توان آن را بسته و منجمد دانست. به همین دلیل، عملیات گفتمانی ترجمه در فرآیند عبور به متن مقصد و در هنگام انتقال معنا، در بعضی موارد تغییراتی را نسبت به معنای اولیه متن مبدا اعمال می کند. به عبارت دیگر، عبور از متن مبدا به متن مقصد فاصله ای است که کنش زبانی مترجم به مرور آن را پر می کند. اما پر کردن این فاصله با توجه به ضرورت هایی شکل می گیرد که برخی از آنها زبان شناختی، برخی نشانه- معناشناختی و برخی دیگر اجتماعی- فرهنگی هستند. به کارگیری همین ضرورت هاست که انتقال معنا را از متن مبدآ به متن مقصد با دشواری ها و چالش هایی مواجه می سازد. چگونه و بر چه اساسی کنش ترجمه این دشواری ها و چالش ها را پشت سر گذاشته و به مرحله خلق یا تولید مجدد می رسد ؟ به دلیل تعاملات اجتماعی - فرهنگی که دو متن مبدآ و مقصد با هم پیدا می کنند، معنا با نوساناتی روبرو می گردد؛ به قول بنونیست کنش گفته پرداز، عمل فردی تولید است که منجر به تمایز گفتمانی می شود. و بر اساس نظریه فستینگر جریان شناختی دریافت نوعی ناسازگاری شناختی را سبب می گردد که مبتنی بر تغییر عقاید، رفتار و معلومات به منظور تطابق آنها با شناخت جدید است. و بالاخره به عقیده گادامر معنای یک متن همواره از تولید کننده آن فراتر می رود. به اعتقاد ما، فرآیند ترجمه تنها یک کنش بازآفرینی نیست بلکه کنش خلق و تولید هم هست که مجموعه تعاریف ذکر شده شامل آن می شود. به این ترتیب، نوساناتی که در فرآیند کنشی ترجمه رخ می دهند می توانند متن مقصد یا ترجمه شده را به مثابه متنی خلاق ارایه نمایند که دارای هویتی نشانه-معناشناختی و اجتماعی - فرهنگی است. هدف از این پژوهش، بررسی کنش زبانی ترجمه در هنگام انتقال معنا از متن مبدا به متن مقصد، برای کشف نوسانات و تغییرات معنایی است که متن ترجمه شده حاوی آن است. به این ترتیب، این تحقیق اجازه می دهد تا به شرایط انتقال معنا در ترجمه اشعار از فارسی به فرانسه و بالعکس، با توجه به ویژگی های زبان شناختی، نشانه- معناشناختی و فرهنگی پی ببریم. به همین دلیل می توانیم ضعف و قوت های ترجمه را در هنگام عبور از متن مبدآ به متن مقصد مطالعه کنیم و این امر ما را از شرایط ویژه انتقال معنا آگاه می سازد که شاید تا کنون در مطالعات ترجمه در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است
ندا ترابی پریوش صفا
از بین مطالعات انجام شده در مورد نمود، تحقیق حاضربه بررسی تطبیقی نمود لحظه ای- تداومی دردو زبان فرانسه و فارسی می پردازد.افعا لی که ذاتا دارای یک نقطه پایانی هستند و رسیدن به آن نقطه و انجام کامل عمل موردنظر به بروز وضعیت پایداری منجر می گردد که قابل رویت است، بیانگر این نمود هستند. با بررسی تحلیل های انجام شده، به نظر می رسد که این نموددر دسته ی نمودهای واژگانی جای می گیردکه البته بسته به بافت موقعیتی می تواند درتغییر معنای فعل و عملکرد آن نقش داشته باشد. درزبان فرانسه علاوه بر معنای فعل گروه اسمی نیز می تواند بیانگر این نمود باشد ولیکن در زبان فارسی این نمود از طریق عناصری مانند افعال مرکب، صفت مفعولی یا وجه مجهول فعل بیان می شود. نمود در حالت کلی به خصوص نمودلحظه ای- تداومی در زبان فارسی همواره نادیده گرفته شده است. بعد از بررسی این نمود از طریق پیکره زبانی دریافتیم که تنها زمان های دستوری که در زبان فارسی بیانگر این نمود هستند ماضی نقلی و ماضی بعید است. علاوه بر آن در زبان فرانسه عناصری مانند نوع و تعداد مفعول، نوع متمم به کار رفته و برخی قیدها و صفت ها می توانند براین نمود تاثیر بگذارند. با وجودواژگانی بودن این نمود، بافت جمله که این عنصر فعلی یا اسمی درآن به کار رفته مهمترین فاکتور در تعیین این نمود است.
محبوبه داور کاشانی حمیدرضا شعیری
عناصر بسیاری در فرایند فهم و تولید زبانی دخیل هستند که از جمله مهمترین آنها میتوان به عناصر شناخت کاربردی اشاره کرد. این عناصر شناخت کاربردی که در خدمت یاددهی و یادگیری زبان هستند خود به دو بخش شناخت کاربردی عمومی و شناخت کاربردی پیشرفته تقسیم میشوند. در این کار تحقیقی ابتدا به بررسی جایگاه فعلی و اهمیت این دو شناخت کاربردی در فرایند آموزش زبان های خارجی خواهیم پرداخت وسپس انواع مختلف هر یک از آنها را مورد مطالعه قرار می دهیم. در خلال این پایان نامه می کوشیم تا شیوه های مختلفی را بیابیم که با استفاده از آنها می توان دستیابی به این شناخت های کاربردی را حین یاددهی و یادگیری یک زبان خارجی سهولت بخشید. در ادامه همچنین به مقایسه شناخت های کاربردی در متد های ارتباطی خواهیم پرداخت و به چه دلایلی زبان آموزان ایرانی در سطح پیشرفته دارای مشکلات بیشتری در یادگیری هستند. کلید واژه ها: شناخت کاربردی _ شناخت کاربردی عمومی _ شناخت کاربردی پیشرفته _ یاددهی/ یادگیری زبان خارجی.
حامد شیواپور سید محدباقر حجتی
یکی از مباحث مهم در معارف اسلامی بحث درباره ی آیات متشابه قرآن است. بحث درباره ی آیات متشابه قرآن از سویی در تفسیر و علوم قرآن مطرح است و در این زمینه کوشش می شود به پرسش هایی از این دست پاسخ داده شود که معنای تشابه چیست و معیار و ملاک تمایز آیات محکم از آیات متشابه کدام است. از سوی دیگر بخش مهمی از مباحث درباره ی آیات متشابه، به ویژه آیاتی که به اسماء، صفات و افعال الهی مربوط هستند، مباحثی است که در کلام، حکمت و عرفان اسلامی مطرح شده است. معنای آیات متشابه و ملاک تمایز این آیات از آیات محکم هرچه باشد در این نکته نمی توان تردید کرد که بخش مهمی از «تشابه» در معنای این آیات از وجود مفردات خاصی در آن ها ناشی می شود که همان الفاظ موجب تشابه معنای آیه می گردد. مراد از این واژه ها، الفاظی مانند عرش، کرسی، لوح، قلم، میزان، صراط، جناح، نور، ید، وجه، ساق، سمع، بصر، عین و... است که معنای محسوس و ظاهری آن ها به تنهایی روشن است (یا دست کم چنین به نظر می رسد)، اما در آیاتی که این الفاظ به کار رفته اند نمی توان این معنا را برای آن ها پذیرفت و جز ظاهریان که معانی محسوس را در مورد خدای متعال می پذیرند هیچ کدام از دانشمندان مسلمان، اعم از عارفان، حکیمان و متکلمان اشعری، معتزلی و امامی با وجود تفاوت دیدگاه های خود، به معنای ظاهری این دو آیه ملتزم نمی شوند و نمی پذیرند که خدا بر یک تخت ظاهری، از آن گونه که در میان آدمیان رایج است، تکیه زده باشد. در این صورت این لفظ و امثال آن از «متشابهات» خواهند بود. چنان که خواهیم گفت، درباره ی واژه های متشابه قرآن دیدگاه های گوناگونی ابراز شده است که نظریه ی روح معنا یکی از آن هاست. پرسش ما آن است که این نظریه در تبیین این واژه ها دقیقاً چه می گوید؟ و چه تفسیرها و تقریرهای گوناگونی از این نظریه ممکن است به دست داده شود؟ و در طول تاریخ اندیشه و فرهنگ اسلامی، این دیدگاه چه تطوراتی داشته است؟ سرانجام پرسش نهایی ما آن خواهد بود که این نظریه چه نکات مثبتی دارد و در عین حال با چه نقدهایی مواجه است؟ در پاسخ به این پرسش ها، گوهر این دیدگاه را مطرح و تفاسیر گوناگون از آن را نیز بررسی خواهیم کرد. سپس به بررسی تاریخی این نظریه خواهیم پرداخت و سرانجام به دستاوردهای مثبت و نیز نقدهای مربوط به این دیدگاه خواهیم پرداخت.
سورا صفری رویا لطافتی
چکیده در این پژوهش کوشیده ایم تا به بررسی انتقال مضامین تاریخی-فرهنگی در " تربیت احساسات " به فارسی بپردازیم؛ به طور واضح تر به بررسی موانع ومشکلات بر سر راه ترجمه این مضامین و همچنین ارائه راه حل های احتمالی می پردازیم . به منظور نیل به این هدف از روش تحقیق آنتوان برمن بهره گرفتیم. روش کار در این پایان نامه در سه فصل، و به این ترتیب صورت گرفته است : پس از معرفی موضوع مورد بحث در ابتدای هر فصل، به توضیح سه مرحله اساسی در نقد ترجمه می پردازیم. هر یک از این مراحل توسط سه عامل با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند : پروژه ترجمه، موقعیت ترجمه و افق فکری مترجم. سپس، به انتخاب مثال هایی بارز که مترجم را دچار چالش می کنند، می پردازیم و سعی می کنیم تا ذهن خواننده را درگیر عواملی تعیین کننده بر سر راه ترجمه چنین اثری کنیم . مقابله و بررسی متن ترجمه شده و متن اصلی مهمترین مرحله این پژوهش محسوب می شود. در پایان، به ارزیابی ترجمه مهدی سحابی می پردازیم؛ که این ارزیابی بر اساس دو معیار، در روش نقد ترجمه برمن، صورت می گیرد. و به این نتیجه رسیدیم که ترجمه فارسی این رمان، خود یک اثر ادبی در ادبیات فارسی محسوب می شود که تسلط مترجم آن مثال زدنی است. واژگان کلیدی : بررسی ترجمه، مضامین تاریخی-فرهنگی، روش نقد برمن، نقد ترجمه، ارزیابی ترجمه.
نیلوفر حسامی شهرام مدرس خیابانی
حذف پدیده ای پربسامد است که معمولاً در سطوح مختلف زبانی رخ می دهد. گرچه دربیشتر موارد خللی در ارتباط ایجاد نمی کند، گاهی منجر به ایجاد ابهام و درنتیجه اختلال در ارتباط خواهد شد. صفوی (1390) به طرح این موضوع می پردازد که اگر کنار گذاشتن یک واحد زبانی خللی در ارتباط ایجاد نکند، ما با "کاهش معنایی" روبه رو هستیم و اگر کنار گذاشتن واحد زبانی به ایجاد اختلال در ارتباط بیانجامد و به نوعی ابهام ایجاد کند، "حذف" صورت گرفته است. در گزارش های فوتبال سیما به دلیل آشکار بودن بافت موقعیتی از یک سو و آشنایی بیننده با شرایط بازی، گزارشگر دائماً اقدام به حذف واحدهای زبانی می نماید. در این پژوهش سعی بر آن است تا مشخص شود میزان و نوع حذف های صورت گرفته در گزارش های فوتبال سیما چقدر است. برای رسیدن به این هدف ابتدا پیکره ای متشکل از پانزده دقیقه ی پایانی از دوازده گزارش فوتبال سیما که توسط چهار گزارشگر مطرح ارائه شده است، آماده شده و سپس میزان و نوع واحدهای حذف شده مبتنی بر نگرش صفوی (1390) بررسی شد. از سوی دیگر نگارنده سعی کرده است تا براساس الگوی هلیدی و حسن (1976 (1987) نوع مقوله زبانی واحدهای حذف شده را نیز بررسی کند. در پژوهش حاضر نگارنده، چهار نوع حذف را طبقه بندی نموده است؛ حذفی که به ابهام معنایی می انجامد، حذفی که در ارتباط خللی ایجاد نمی کند و از نظر صفوی کاهش معنایی محسوب می شود، حذفی که تمایز زبان گفتار و نوشتار را مشخص می سازد و حذف عناصر اختیاری زبان. پژوهش حاضر نشان می دهد که بیش از نیمی از واحدهای حذف شده خللی در ارتباط ایجاد نمی کند و به نوعی، براساس ویژگی های گزارش فوتبال، کاهش معنایی تلقی می شود. از سوی دیگر بررسی انواع حذف به لحاظ ویژگی های نحوی نشان می دهد که نوع حذف های صورت گرفته با سه نوع حذف مورد نظر هلیدی و حسن یعنی حذف گروه فعلی، حذف گروه اسمی و حذف گروه بندی متفاوت است و انواع بسیاری را دربر می گیرد. پژوهش حاضر بیانگر این واقعیت است که رویکرد سنتی به حذف که حذف را به قرینه لفظی و معنوی تقسیم می کند، نمی تواند حذف های صورت گرفته در گزارش های فوتبال سیما را توجیه کند. نتایج پژوهش حاضر ضمن آنکه فراوانی و انواع حذف در گزارش های فوتبال را مشخص می کند، نارسایی رویکرد سنتی را به این مقوله نمایان می سازد.
حوریه سادات حاجی حسینی کریمی پریوش صفا
چکیده در یادگیری زبان خارجی، روابط ارجاعی درون متنی بسیار هائز اهمیتند به طوری که در هر زبانی به نحوی خاص عمل کرده و باعث بروز تضاد میان زبان مبدا و مقصد می شوند. در واقع، هدف ما از پرداختن به این موضوع در تحقیق حاضر مطالعه و بررسی عوامل زبان شناختی و پیچیدگی های ساختاری هستند که در درک متون گوناکون فرانسه زبان آموزان سطح پیشرفته را با مشکل مواجه می کنند. از این رو برای یافتن و شناختن این عوامل و پیچیدگی های ساختاری در نظر داریم به پرسش های زیر پاسخ دهیم: 1. در سطح پیشرفته کدام عوامل زبان شناختی در متون گوناگون موجب اختلال در درک مطلب می شوند؟ 2. .آیا پیچیدگی های ساختاری در متون گوناگون یکسانند؟ لذا، به منظور پاسخ به پرسش های فوق، از 195 دانشجوی رشته فرانسه مقطع کارشناسی وکارشناسی ارشد، گرایش مترجمی ادبیات و آموزش در دانشگاه های : " الزهراء"، " آزاد اسلامی (واحد تهران مرکز)"، " آزاد اسلامی (واحد تهران علوم تحقیقات)"، " شهید بهشتی"، " تربیت مدرس" و "تهران" طی جلسات مختلف چندین آزمون به عمل آمد که پس از بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها نتایج زیر حاصل شد: 1. عوامل گوناگونی از قبیل طولانی بودن جملات، در هم تنیدگی جملات، سختی واژگان، روابط ارجاعی، علایم نقطه گذاری، علایم منفی سازی، صیغه معلوم و مجهول، شناخت فرهنگی و جا به جایی فاعل و فعل ویا بخش ها ی دیگر جمله با توزیعی نا برابر، در متون گوناگون موجب اختلال در درک مطلب میشوند. 2. تجزیه و تحلیل داده ها مبین این نکته بود که متون حقوقی نسبت به سایر متون فرانسه، با اختلاف اندکی از متون مطبوعاتی و سپس ادبی از پیچیدگی ساختاری بیشتری بر خوردار است. نتایج تحقیق حاضر، دیدگاهی شفاف از پیچیدگی های ساختاری متون فرانسه به عنوان یکی از عوامل باز دارنده درک مطلب نزد اغلب زبان آموزان سطح پیشرفته که با وجود آموختن نکات و قواعد دستوری و نیز برخورداری از دانش لغوی هنوز هم در درک برخی از متون با مشکل مواجهند، به مدرسین و همچنین به افراد علاقه مند به تحقیق در زمینه آموزش این زبان و خصوصاً آموزش روش های درک مطلب ارائه می دهد. امید است که بتوان از این رهگذر، آنها را به سمت آموزش هر چه بهتر و رفع موانع درک مطلب متون فرانسه با توجه به نقش پیچیدگی های ساختاری سوق داد.
شبنم السادات رادمنش حمیدرضا شعیری
نقاشی های عنوانگذاری شده نظام گفتمانی چندرسانه ای متشکل از دو نظام نشانه ای تصویری و کلامی هستند که در آن ها دو لای? تصویر و کلام در تعاملی ترکیبی، بینامتنی و معنادار با یکدیگر قرار گرفته و در این تعامل ارتباطی معناسازی و معنارسانی می کنند. اثر هنری در گذر از تصویر به نامش بعنوان لایه ای زبانی بسیاری از معناها و مفاهیم را منتقل می سازد. بر این اساس، عنوان نقشی مهم و اساسی در فهم مخاطبان و چگونه دیدن اثر ایفا کرده و تاثیر مسلم و قابل توجهی در برداشت و استنباط ذهنی بیننده از اثر را داراست. همچنین عناوینی وجود دارند که در رابط? خود با تصویر نقاشی نه تنها معنای گفتمان را نمی بندند و به خود محدود نمی سازند بلکه به فراتر از قاب تصویر گام گذاشته و افقی به بیرون از اثر را برای مخاطب می گشایند. اما رابط? عنوان-تصویر کارکردهای گوناگون و متنوعی می یابد که این کارکردها در طی پژوهش در دو مجموع? اصلی طبقه بندی شده اند.در مجموع هدف از این پژوهش بررسی رابط? عناوین (متون کلامی) با متون تصویری از دیدگاه نشانه-معناشناختی جهت بررسی کارکردهای ساختاری، استعاری، تنشی، پدیداری و... رابط? بین عنوان و تصویر می باشد که به منظور تحقق این بررسی و دستیابی به اهداف تحقیق از روش توصیفی-تحلیلی جهت پاسخ به سوالات تحقیق و حل مسئل? پژوهش استفاده می شود. ابتدا نمونه ها به روشی نظری-کتابخانه ای گردآوری شده و به طور توصیفی بررسی و سپس به شیو? گفتمانی مورد تحلیل قرار می-گیرند. بر اساس تجزیه و تحلیل نمونه ها در این تحقیق نتایج زیر حاصل شدند: 1) عنوان در صورت اعمال کارکردهای ارجاعی، قطعی یا مطلق، روایی، اطلاعی یا خبری و (در بعضی موارد) توصیفی در رابطه با تصویر منجر به بروز گفتمانی محدود، بسته و تجویزی می گردد. 2) عنوانگذاری نقاشی در صورت سرپیچی صورت از محتوا و برهم ریختگی روابط دالی و مدلولی تحت شرایطی بینامتنی و بیناگفتمانی سبب بروز کارکرد استعاری متن-تصویر و نتیجتاً سبب تعویق و ارتقای معنای گفتمان، سبالیت و عدم تثبیت معنای آن می گردد. 3) رابط? بین نقاشی و عنوان آن، در نقاشی های مورد تحلیل، علاوه بر نظامی استعاری، سبب ایجاد نظام های گفتمانی شناختی، پدیداری، تنشی، حسی-ادراکی، چندحسی، شوشی، ارزشی، اتیک، سابی-ایجابی، ایدئولوژیک و استعلایی می گردد. همچنین کارکردهای رابط? عنوان-تصویر می توانند به شکلی هم آمیخته و ترکیبی در یکدیگر نفوذ کنند. واژگان کلیدی: نشانه-معناشناسی، عنوان، نشان? تصویری، نشان? کلامی، نظام های گفتمانی.
عزت اله فروغی رویا لطافتی
پژوهش حاضر به تبیین کارکرد اسطوره ها در ارتباطات بینافرهنگی در تمدن های گذشته اجتماعات بشری و اقوام انسانی می پردازد. اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و فرهنگ با توجه به اینکه هر دو در گستره باورها و دستآوردهای انسانی هستند از منطق یکسانی پیروی می کنند . شواهد تاریخی، گمانه های باستان شناختی، ادبی و نوشتاری مبنی بر تعاملات فرهنگی اساطیر، احتمال انشعاب بسیاری از آنها را از یک خاستگاه تاریخی- فرهنگی مشترک تقویت می کند.با مطالعه ی اساطیر ملل گوناگون، زمینه های مشترک زیادی در اساطیر این ملل مشاهده می شود که این خود می تواند بیانگر انگیزه ها و اهداف مشترک جوامع کهن یا تأثیر پذیری آنها از یکدیگر و حاکی از وجود یک مکالمه آگاهانه فرهنگی باشد. مستندات پرشمار دال بر وجود اشتراکات در اسطوره های کهن طی اعصار گذشته از جهت مشابهت های صوری و مضمونی بر فرضیات مطرح شده در این پژوهش صحه می گذارند. براین اساس می توان گفت اساطیر- این سازه های مهم فرهنگ بشری که یکی از عوامل انسجام اجتماعی هر قوم است - به حکم مراودات بینافرهنگی مستتر در آنها که خود از سرچشمه های تاریخی آن نشات می گیرد قادر هستند به عنوان عاملی با ظرفیت بالقوه بسیار در جهت همسو ساختن فرهنگ ها گام بردارند؛کما اینکه نمونه های ذکر شده در متن این پژوهش موید این ادعا هستند چرا که پویایی فرهنگی محصول ارتباطات و تعاملات بینافرهنگی است و این خودموجب می شود فرهنگها بر غنای یکدیگر بیافزایند . در این پژوهش سعی شده است به پرسش هایی که به هدف شناخت خاستگاه اسطوره و جایگاه آن در نزد ملل و اقوام گذشته با رویکردی تاریخی و فرهنگی مطرح می شوند، پاسخ داده شود. بنابراین در دامنه این مبحث با ذکرنمونه هایی از اسطوره های کهن ملل و فرهنگ های مختلف همچون اساطیر ایرانی در شکلی کهن در فرهنگ مشترک هندواروپایی و هند وایرانی یعنی از آن طیف اسطوره های تاریخی که زمان آغازینی نمی توان برای آنها متصور شد سخن به میان خواهد آمد . در پایان به این نتیجه می رسیم که انسان ها و به تبع آن فرهنگ ها در همه جا در کنار تفاوت ها و فواصل جغرافیایی، از اشتراکات فرهنگی بسیاری برخوردارند و پیشینیان ما قرابت های زیادی با هم داشته و شباهت های جالبی میان اساطیر در فرهنگ های کاملا جدا از یکدیگر به لحاظ جغرافیایی و حتا زمانی وجود دارد آنچنانکه گویی همگی در یک سپهر فرهنگی زیسته اند . در خوانش اساطیر ملل، شکاف میان فرهنگ ها باریک می شود تا جنبه های ثابت و جهانشمول تجربیات مشترک بشری معرفی شوند. درست به همان شکل که زبان ها به یکدیگر ترجمه پذیرند، اساطیر نیز افق جهانشمولی دارند که به آنها امکان می دهد تا از سوی فرهنگ های دیگر فهمیده شوند . هدف از این پژوهش تبیین ظرفیت اسطوره در جهت تعمیق ارتباطات بینافرهنگی جوامع است. این پژوهش در پی اثبات این فرضیه است که چگونه اساطیر می توانند به عنوان یک ذخیره فرهنگی در جهت همسویی و همگرایی فرهنگ های مختلف ایفای نقش کنند ؛ چیزی که شاید در ابتدای امر قدری شبهه ناک و مبهم به نظر برسد چرا که هر آنچه به انسان و درون وی باز می گردد بغرنج و غامض و برخوردار از سویه های رازآمیز و هزارتو است . اما غرض اینست که در این قلمرو بی انتها ازمنظری دیگر در این جلوه وزین فرهنگ ملل قدری درنگ و تامل شود هر چند که دشواری انجام آن با عنایت به فهرست بی شمار اساطیر پر رمز و راز واضح است . در این پژوهش سعی شده است به منظور اثبات فرضیات و پاسخ به پرسشهای مطرح شده , با رویکردی تطبیقی به مقوله اسطوره و کارکردهای بینافرهنگی آن پرداخته شود.
ندا حمیدی زاده ر.وح الله رحمتیان
آموزش واژگان یکی از مهم ترین ابعاد آموزش زبان را تشکیل می دهد. مدرس یا زبان آموز در هر سطحی که باشد، همواره به دنبال ابزارها و رویکردهای جدیدی است تا بتواند به کمک آنها واژگان خود را غنی کند وبر مهارت واژگانی خود بیفزاید. از این گذشته، واژگان به عنوان اولین اجزای پل ارتباطی محسوب می شوند. یک خارجی بدون استفاده از قوانین دستوری، واژه شناسی و دیگر عناصر زبانی، قادر است تنها به کمک چند کلمه یا حرکت به خوبی پیام خود را منتقل کند. به همین دلیل است که در تمامی برنامه های آموزش زبان باید جایگاه کاملاً مشخصی به آموزش واژگان اختصاص داد. در این زمینه مطلوب آن است که به منظورارتقای کارآمدی برنامه ی در نظر گرفته شده، فرهنگ و عادات زبان آموزان در برابرفراگیری واژگان در برنامه آموزشی گنجانده شوند. این موضوع سرآغاز کار تحقیقاتی ما گشت. در این تحقیق، تلاش ما بر آن بوده که مشخص سازیم جذب واژگان پربسامد و پرکاربرد ارایه شده در متد alter ego نزد زبان آموزان ایرانی به چه میزان است ( در این تحقیق، واژگان پرکاربرد اشاره به واژگانی دارند که بر اساس یک معیار موضوعی مانند "رخداد" طبقه بندی شده اند و متفاوت از مفاهیم "مفهوم، برداشت" و "نقش، کارکرد" می باشند). در آخر، بنابر نتایج به دست آمده، پی بردیم که زبان آموزان ایرانی واژگان پرکاربرد را به خوبی جذب می کنند و مشکل آنهابیشتر مربوط به واژگان پربسامد که اغلب واژگان دستوری هستند می باشد.
سارا سدیدی روح الله رحمتیان
malgré l’influence indéniable de l’étendu du vocabulaire sur le niveau de maîtrise des apprenants, connaitre un grand nombre d’unités lexicales ne suffit pas au perfectionnement dans la production langagière. la connaissance lexicale peut être active et productive ou passive et réceptive. notre objectif est de trouver une solution pour enseigner un vocabulaire actif et disponible. dans le premier chapitre de cette recherche, nous avons essayé de fournir les éléments théoriques nécessaires pour comprendre ce que c’est le vocabulaire passif et actif, dans le deuxième chapitre ces éléments sont étudiés en enseignement et dans la troisième chapitre les solutions trouvées pendant la recherche ont été vérifiées sur les apprenants iraniens. nous avons constaté que l’établissement d’une relation entre la forme et le sens, était une étape nécessaire à l’apprentissage actif et que l’emploi des stratégies et l’autonomie des apprenants contribuaient à avoir un lexique actif plus large. mots clés : vocabulaire actif, vocabulaire passif, stratégies d’apprentissage, l’autonomie
ایمان زکریایی کرمانی حمیدرضا شعیری
در گذشته های نه چندان دور، فرش در نظام فرهنگی کرمان به عنوان یک ابژه واجد ارزش های مبادله ای و نمادین شناخته می شد، اما امروزه با شکل گیری تحولاتی قابل توجه در بافت های اجتماعی- فرهنگی، ارزشی گفتمانی ایجاد شده است که شکل دهنده ی هویت فرهنگی و تاریخی آن است. فرش یک نظام گفتمانی است که معنا درون آن همواره پویا، سیال، متحول، متکثر و زاینده است و در نتیجه تحلیل این نظام می تواند سازوکارها و ابعاد آن را روشن و در نتیجه از زوال و نابودی آن جلوگیری کند. رویکردهای مختلفی می توان به حوزه ی گفتمانی فرش کرمان داشت اما نشانه-معناشناسی دیداری می تواند به عنوان مسیری مفید و کارا جهت مطالعه ی متون و سازوکارهای حاکم بر نظام گفتمانی فرش کرمان باشد. این پژوهش که از نوع پژوهش های توسعه ای است، سعی دارد با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ دهد که چگونه می توان با بهره گیری از رویکردی گفتمانی و از منظر نشانه-معناشناسی دیداری، نظام فرش کرمان را مورد مطالعه قرار داد و در این فرایند معناکاوی چه عوامل و متغیرهایی باید مدنظر گرفته شود؟ مهم ترین هدف این پژوهش دستیابی به یک رویکرد نوین در تحلیل نظام فرش کرمان است که بر اساس آن ابعاد حسی-ادراکی، عاطفی، شناختی، زیبایی شناختی، کاربردی، ارتباطی، اسطوره ای، ارزشی و روایی فرش کرمان مورد توجه قرار می گیرد. در این پژوهش ابتدا با تحلیل برخی عوامل و مولفه های ساختاری موثر در جریان تولید معنا در فرش مانند رنگ، بافتار، حدود، اندازه، موقعیت در سطح، قاب، برجستگی، جهت مندی، ضرب آهنگ و ریتم به روابط حاکم بر ساختار متون پی برده و سپس وارد مطالعه فرایند گفتمانی می شویم. در فرایند گفتمانی موضع گیری گفته پرداز، جهت مندی، نیت گفته پردازی و روایت مداری مطالعه می شود تا طبیعت، فرهنگ و قدرت را از طریق کارکردهای مکانی، عاطفی، تنشی، پدیداری و اسطوره ای فرش کرمان مطالعه کنیم. در این راستا از مجموعه نمونه های موجود در حوزه ی تحقیق تعداد 5 نمونه انتخاب و هر یک را با توجه به یک مولفه ی خاص مورد مطالعه و تحلیل گفتمانی قرار داده ایم. در فرایند تحلیل نمونه ها و با توجه به اهداف هر تحلیل از رویکردهای مختلفی مانند نشانه-معناشناسی دیداری، فرهنگی، اجتماعی و تحلیل انتقادی گفتمان استفاده شده است. از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش می توان به شکل گیری روش تحلیل نشانه-معناشناسی پدیداری فرش اشاره کرد که بر مبنای آن معناها در درون فرایند گفتمانی فرش، به صورت سیال تولید و خوانش می گردد. از دیگر یافته ها می توان به تأثیر ماده ی برونه به عنوان یک عنصر مهم معناساز در فرش و همچنین معنای فرش به عنوان یک عنصر کاربردی در زندگی انسان اشاره نمود.
راضیه ابوالحسنی هستیانی نسرین فقیه ملک مرزبان
مسئله مرگ، عنصری فرهنگی است که معنایِ خود را از تجربیات تاریخی و اجتماعی یک جامعه، از جمله، جنگ کسب می کند. این پژوهش، برایِ بررسیِ معنایِ مرگ در فرهنگ ایران، به آثار ادبیات جنگ ایران و عراق محدود شده است و برای این منظور، نظریات نشانه شناسی را برگزیده است؛ علمی که به دنبالِ یافتنِ فرایند تولید و دریافتِ معنا، در تحلیل متون است. این رساله، بر مبنایِ نظریات مکتب نشانه شناسیِ پاریس –به ویژه نظریات آلژیرداس ژولین گرمس- بنا نهاده شده است و سعی شده تا فرایند معناسازیِ مرگ در دو اثر «فال خون» و «هفت روز آخر» بررسی شده و نقش سوژه هایِ متقابل (سوژه هایی از دو جبهه متفاوت یعنی ایران و عراق) و تفاوت نگاه و ایدئولوژی آنان در فرایند معناسازی مرگ تبیین شود. پس از بررسی نظام های گفتمانی حاکم بر دو اثر و ترسیم مربع معنایی و حرکت سوژه در میان مقوله ها و در پایان، بررسی مقایسه ای دو اثر براساس شیوه سیر زایشی معنا، نتیجه شد که در این دو اثر، مقوله «مرگ و زندگی» در پیوندی ناگسستنی با مقوله «طبیعت و فرهنگ» قرار دارد و علی رغم حرکت معکوس سوژه ها در میان مقوله ها، به خاطرِ تفاوت ملیّتی دو سوژ؛ از آنجا که ملیّت گفته پردازان یکسان است، می توان قائل به همگنی معنایی دو اثر در معنایِ صریح شان از مرگ بود. اما معنایِ ضمنی هر دو اثر، مرگ را در پیوند با عناصر و باورهایِ مذهبی قرار می دهد. در «فال خون» پیوند معنای مرگ با بنیان های شیعی و واقعه عاشورا، در تأیید جنگ ایران و عراق گام برمی دارد، اما در «هفت روز آخر»، با وجود اشاره به بنیان های شیعی جنگ ایران و عراق، گفته پرداز معنای مرگ را در راستایِ انتقاد به نحوه پایان یافتنِ جنگ به خدمت درمی آورد.
زهرا جلالی پو نسرین فقیه ملک مرزبان
کودکان و نوجوانان منعطف ترین قشر برای جامعه پذیری و یادگیری هستند. آنچه انسان در این دوران می آموزد، برای همیشه در ذهنش می ماند. در این میان، بهترین روش های آموزشی، شیوه های غیرمستقیم یادگیری هستند، ازجمله، یکی از راه های مهم و تأثیرگذار، فعالیت های نمایشی است که به دلیل ارتباط مستقیم و بی واسطه ی مخاطب با رویداد نمایشی از تأثیر عمیق تری برخوردار است. در این پژوهش بر مبنای روش نشانه- معناشناسی مکتب پاریس که وظیفه ی آن بررسی فرایند تولید و دریافت معنا در متن است، به تحلیل نمایش نامه های کودک و نوجوانداوود کیانیان پرداخته شده است. برای این منظور، پژوهش به شش نمایشنامه ی برگزیده از کیانیان محدود گشته و در تحلیل هر متن، نمایش نامه به زنجیره هایی تقسیم شده و نظام گفتمانی حاکم بر هرکدام مشخص گردید. بر مبنای تحلیل های انجام شده، این نتیجه حاصل شد که کیانیان در آثار خود به بُعد شناختی گفتمان اهمیت ویژه ای می دهد. شناختی که غالباً به وسیله ی عاملی که در جایگاه مذهبی یا اخلاقی قرار دارد، برای کودک یا نوجوان ایجاد می شود. در واقع این عامل به عنوان الگوی شناختی برتر معرفی شده و به طور غیرمستقیم انجام کنش مورد نظر را به سوژه القا می کند و او را به آگاهی می رساند؛ تا بدانجا که کودک یا نوجوان از خودگذشتگی کرده و گفتمان اتیک را رقم می زند. در اکثر نمایش نامه ها حرکت سوژه ای که به دنبال رفع نقصانی هستی شناختی است بر روی مربع معناشناسی از خود به دیگری صورت می گیرد و دشمنی ها و چندگانگی ها را به دوستی و یکدلی مبدل می سازد. توجه کیانیان به کودک و نوجوان تا حدی است که گاهی برای بزرگ ترها نقش عامل معین را پیدا می کنند. در واقع گفته پرداز به این شیوه به گفته یاب به طور غیرمستقیم القا می کند که توانایی انجام هر کاری را دارد.
ساره عالی نژاد حمیدرضا شعیری
این پایان نامه به بررسی نقش پوشه کار در یاد دهی و یادگیری زبان فرانسه به زبان آموزان ایرانی می پردازد. پوشه کار مجموعه هدف مندی از کارهای دانش آموزان است که نمایانگر پیشرفت دانش آموز در زمانی معین می باشد. برای مشاهده تاثیر پوشه کار روی یادگیری زبان آموزان ایرانی ما در این تحقیق به بررسی مهارت نگارش بسنده می کنیم. بدین منظور به مقایسه بین دو کلاس نگارش زبان فرانسه پرداختیم که یکی دارای پوشه کار و دیگری فاقد آن بود. برای تجزیه و تحلیل نتایج حاصله، از تستهای پیش آزمون و پس آزمون استفاده کرده ایم. نتایج به دست آمده نشان می دهد که پوشه کار روی استقلال و یادگیری فعال زبان آموزان ایرانی تاثیر داشته است. در واقع ما به خوبی می توانیم مشاهده کنیم که کلاسی که بدون پوشه کار و به روش سنتی اداره می شد، پیشرفت کمتری نسبت به کلاس دیگر داشته است. این در حالیست که زبان آموزانی که با پوشه کار آشنا شده و شیوه آموزش آنان با استفاده از این روش بوده است، پیشرفت بیشتری داشته و هم چنین به پویایی و تعامل بیشتر با دیگر دانش آموزان دست یافته اند.
محمدفرزان رجبی مهدی حامدسقایان
چکیده: هیچ گفتمانی فاقد مکان نیست. مکان ها به طور مستقیم و یا غیرمسقیم در شکل گیری گفتمان و تولید معنا نقش دارند. مکان صورت بیان و صورت محتوا را در تعامل با یکدیگر قرار می دهد. در بعضی موارد مکان به شکل کاملا فیزیکی و عینی در گفتمان ها تجلی می یابد و درموارد دیگر این کارکرد عینی تضعیف گشته و جای خود را به کارکرد انتزاعی می دهد. مکان های عینی مکان هایی با ویژگی کنشی و مکان های انتزاعی مکان هایی با ویژگی تخیلی و استعلایی هستند. چگونه گفتمان ها می توانند به محل چالش مکانی و در نتیجه عبور از وضعیت کنشی به وضعیت استعلایی شوند؟ در واقع، بی مرزی، گریز از عینیت محدود گرا، تجربة پدیداری، توسعة وجه تخیلی و غیره، از جمله عواملی هستند که کارکرد کنشی مکان را تضعیف می کنند. در اجراهای نمونه، شاهد آن خواهیم بود که مکان یا به صورت حرکت به سوی فضا و یا فضاشدگی مکان، روایتگری شوشگر، تنش حسی-عاطفی شوشگر و همچنین تخیل شوشگر نسبت به مکان¬هایی که قبلا در آن حضور داشته، زمینه¬ی کاربرد مکان در حیطه¬ی گفتمانی را فراهم آورده و مکان ویژگی گفتمانی پیدا می¬کند. در این تحقیق تلاش شده است که مکان در فرایند گفتمانی چگونه به سمت استعلا و استحاله¬ی مکانی پیش می¬رود. برای نیل به این هدف با کمک شیوه¬های مختلف گفتمانی، مبانی نشانه-معناشناختی مکانی الگویی به دست می¬دهد که در آن چهارچوب اجراهای تئاتری سنجیده شوند. این الگو در فصل پنجم ارائه شده است. بطور کل فصول این پژوهش در چهار فصل تنظیم گردیده است که عبارتنداز : فصل اول: مبانی نشانه¬شناسی، فصل دوم: نشانه¬شناسی تئاتر، فصل سوم: گفتمان، فصل چهارم: مبانی نشانه¬شناسی مکان و فصل پنجم : تحلیل داده¬های نمایشی. در فصل اول سعی شده است که با تعاریف و مفاهیم اولیه نشانه¬شناسی ارائه شود. فصل دوم به ارائه الگوهای تئاتری نشانه¬شناسی و همچنین دیدگاه¬های نشانه¬شناسانه در حیطه¬ی تئاتر پرداخته می¬شود. در فصل سوم به تعاریف و ویژگی¬های گفتمانی که زمینه¬ی حرکت یک متن (اجرای تئاتری) را به سوی گفتمانی¬شدن فراهم آورد. در فصل چهارم به ارائه¬ی ساختار گفتمانی در چهارچوب مکانی، درصدد انسجام و حرکت به¬سوی تبیین الگوهای گفتمانی در خصوص مکان های موجود در نمایشنامه¬ها و اجراهای تئاتری برآمده است. نهایتا در فصل پنجم با قرار دادن الگوهای بدست آمده در قالب اجراهای نمونه، کارکرد نشانه-معناشناختی مکان را در زمینه¬ی اجراهای تئاتری مورد ارزیابی قرار می¬دهیم. هدف اصلی این پژوهش نشان دادن چگونگی استعلای مکان و حرکت به سوی فضا شدگی با تکیه بر نمایشنامه کانال کمیل، اسماعیل اسماعیل و چهارحکایت از چندین حکایت رحمان است. بی تردید گفتمان نمایشنامه ای به دلیل اینکه می تواند به صحنه راه یافته و به اجرا در آید نمونه¬ی مناسبی برای بررسی شرایط استحاله¬ی مکانی و گذر به فرامکان است. واژگان کلیدی : گفتمان، مکان، فضا، استعلا
بهاره خیری پریوش صفا
از آن جایی که عناصر ادبی خصوصا سبک و نماد در ادبیات جهان از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند، ترجمه این عناصر نیز نقش مهمی در انتقال فرهنگ از یک زبان به زبان دیگر و از یک ملت به ملت دیگر دارد.از این رو با عنایت به اهمیت این موضوع پژوهشگر بر آن شد تا نحوه ترجمه سمبل ها و سبک یکی از متون کهن فارسی را در برگردان فرانسه آن بررسی نماید. هدف از پژوهش حاضر بررسی سمبل ها در عقل سرخ اثر شیخ شهاب الدین سهروردی و ترجمه فرانسوی آن( archange empourpré) توسط هانری کوربن و بر اساس چارچوب نظری وینه و داربلنه و برمن می باشد. بدین منظور پژوهشگر کتب نامبرده را مطالعه و نحوه ترجمه نمادها و سبک بکار رفته در عقل سرخ در ترجمه آن را بر اساس چارچوب یاد شده بررسی نمود. پس از انجام بررسی ها مشخص شد که مترجم صرفا از حفظ سبک کهن متن مبدا(عقل سرخ) خودداری کرده و متن را با سبکی آزاد به زبان فرانسه برگردانده است. بنا براین در پاسخ به یکی از سوالات این پژوهش مبنی بر این که آیا مترجم سبک متن اصلی را حفظ کرده یا خیر باید گفت که هانری کوربن ترجمه وفادارانه ای از متن ارارائه نکرده است و صرفا ساختار و سبک زبان مقصد را معیار خود قرار داده است. از سوی دیگر در خصوص ترجمه نمادها در عقل سرخ باید گفت که مترجم نمادهای این کتاب را به صورت لفظ به لفظ و مشابه زبان فارسی و بر اساس فرهنگ مشرق زمین ترجمه کرده و از تبدیل این نمادها به معادل فرانسوی خودداری کرده است. از سوی دیگر مترجم به منظور درک بهتر از سوی مخاطب و روان سازی متن جملات کوتاه و ثقیل در متن فارسی (عقل سرخ) را به جملاتی طولانی و با توصیفات بیشتر تبدیل کرده است.
سعیده انتظاری ملکی حمیدرضا شعیری
این تحقیق با استفاده از رویکرد نشانه-معناشناختی به بررسی نظام گفتمانی تبلیغات پرداخته است؛ بر این اساس، نمونه هایی از گونه های تبلیغاتی مربوط به بیلبوردها، مجلات و رسانه ها از سایت های اینترنتی استخراج و براساس کارکردهای گفتمانی مورد جستجو طبقه بندی شد، سپس، 138 مورد از نمونه های برتر در این پایان نامه وارد شد. این بدین معنا است که ابتدا به دقت ویژگی های گفتمانی هر نمونه اعم از ویژگی کنشی، تعاملی، تقابلی، تراکمی، تنشی و... مشخص شد، سپس با استفاده از شرایط القایی گفتمان، تاثیر آن بر معنا مورد مطالعه قرار گرفت تا در پایان، مشخص شود که القا در تبلیغات از کدام الگوی گفتمانی پیروی می کند و تابع کدام کارکرد نشانه-معنایی است. تحقیق حاضر اثبات کرد گفتمان تبلیغاتی دارای کارکردهای القایی چون ارجاع، تقابل، تکرار، انباشتگی، برجسته سازی، مالکیت، اسطوره سازی،.. است. این امر بدین نتیجه انجامید که هر گفتمان تبلیغاتی محتوی یک یا چند گونه از این کارکردهای القایی بوده، استفاده از آنها را ایجاب می کند. به علاوه، ایجاد لایه های متعدد و متکثر و ایجاد انتظار در مخاطب، امکان ایجاد فضای اعتمادسازی در گفتمان تبلیغاتی را به وجود می آورد. کنش نیز در گفتمان تبلیغاتی به دلیل نمایان ساختن جنبه کاربردی جنس یا خدمت مورد تبلیغ از استراتژی های القایی در خدمت کاربرد آنها استفاده می کند و نتیجه مثبت در آن بااهمیت است. لیکن در شوش تنها نوعی میل و خواستن تحریک می شود تا امکان ایجاد فضای اعتمادسازی در گفتمان تبلیغاتی را به وجود آورد. پس در مجموع، تبلیغات تجاری همیشه در پی ارزش سازی برای چیزی است که بر آن فعالیت دارد؛ علت آن است که این ارزش سازی در جامعه تولید اعتماد می کند و این اعتماد در نهایت به القا منجر می شود.
مهسا آمالی خامنه حمیدرضا شعیری
هر روزه ما با انسانهایی در ارتباط هستیم که زبان مشترکی با آنها داریم. تا زمانی که ما از زبان مادری استفاده میکنیم توجه چندانی به تولیدات زبانی خود نمیکنیم. اما زمانی که زبانی جدید را فرامی گیریمبا مسئله ای کاملا متفاوت روبرو هستیم،در نتیجه این ارتباط نیازمند توجه دقیق تری خواهد بود. زمان فراگیری زبانی جدید ارکان فرهنگی نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. عدم آگاهی کافی ازارکان فرهنگی زبان مقصد منجر به درک نادرست مفاهیم و در نتیجه انتقال نادرست و مبهم پیام ها می گردد. در این راستا نوشتار حاضر سعی بر ارائه تصویری روشن از اهمیت جایگاه شناخت صحیح فرهنگی از زبان مقصد در ترجمه و نیز معرفی مشکلات و محدودیت های حاصل از عدم این شناخت را دارد. ب. مبانی نظری: شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش¬ها و فریضه¬ها: در این پایان نامه، با در نظر گرفتن نمونه هایی از ترجمه های صورت گرفته از زبان فارسی به زبان فرانسه و بررسی این ترجمه ها سعی بر اثبات اهمیت شناخت فرهنگی از زبان مقصددر ترجمه داریم.زیرا عدم شناخت کافی انتقال نادرست مطلب حس ناخوشایندی به خواننده ترجمه انتقال خواهد داد. بر همین اساس سوال ها و فرضیه هایی مطرح گردید: - تاثیرات منفی عدم شناخت کافی از زبان مقصد بر ترجمه چه خواهد بود؟ - تاثیرات مثبت شناخت کافی از زبان مفصد بر ترجمه چه خواهد بود؟ - عدم شناخت کامل زبان مقصد می تواند به عنوان یک عامل منفی بر ترجمه اثر بگذارد زیرا حاصل ترجمه با باور هایی که خواننده اثر از پیش در ذهن خود داشته متفاوت خواهد بود. - شناخت کامل زبان مقصد می تواند به عنوان یک عامل مثبت بر ترجمه اثر بگذارد زیرا حاصل ترجمه با باور هایی که خواننده اثر از پیش در ذهن خود داشته همسویی خواهد داشت. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه¬گیری و روش های نمونه گیری، ابزاراندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآموری و تجزیه و تحلیل داده¬ها: روش بکار گرفته شده در این پایان نامه روش توصیفی تحلیلی می باشد و بر همین اساس با دستیابی به اطلاعات دقیق در مورد رویکرد زبان شناختی و روانشناختی زبان به توضیح و تحلیل در مورد مشکلات ایجاد شده در هنگام ترجمه پرداخته شده است. ت. یافته¬های تحقیق: در طول این اثر هدف اصلی ما نشان دادن جایگاه همسویی و ناهمسویی در ترجمهبوده است. برای رسیدن به این هدف ما دو رمان ترجمه شده زویا پیرزاد از زیان فارسی به فرانسه را مورد مطالعه قرار دادیم. پس از بررسی نمونه هایی از ترجمه انجام شده توسط بالائی ما به تاثیرات منفی و مثبت عدم شناخت و همچنین شناخت کافی از زبان مقصد در ترجمه پی بردیم. ث. نتیجه¬گیری و پیشنهادات: با بررسی های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که برای دستیابی به ترجمه ای کاملا همسو با باور های جامعه مقصد مترجم باید شناخت کافی از زبان مقصد را داشته باشد. یکی از مهمترین عوامل برای رسیدن به این شناخت کافی تسلط کامل مترجم بر ارکان زبان شناختی زبان مبدا و مقصد می باشد. هچنین بررسی و مطالعه اختلافات فرهنگی بین زبان مبدا و مقصد یکی از مهمترین وظایفی است که بر عهده مترجم اثر خواهد بود.
ابراهیم کنعانی عصمت اسماعیلی
نگاه مولانا یک نگاه عرفانی شرقی و یکی از منابع مهم آفرینش معنا و ارزش است و بخشی از فرهنگ جامع? ما به آن ارجاع داده می شود. به همین دلیل، ظرفیّت بالایی برای مطالعه از دیدگاه های مختلف دارد. مثنوی مولانا نیز یکی از تأویل پذیر ترین متون ادبی است که در عین پریشانی ظاهری، از ژرف ساختی وحدت مدار و منسجم برخوردار است. این گفتمان، سازوکاری ویژه دارد و عناصر گوناگونی در آن نقش دارند و در خدمت این انسجام قرار می گیرند. در گفتمان مثنوی، عنصر نور، صدا و رنگ کارکرد و جایگاه ویژه و ملموسی دارند و از اصلی ترین نشانه های آن به شمار می آیند، طوری که با توجّه به نقش آن ها می توان نظام گفتمانی مولانا را تبیین کرد. حال مسأل? این است که این عناصر چگونه در خدمت نظام گفتمانی مثنوی و معنابخشی به آن قرار می گیرند؛ دارای کدام کارکردهای گفتمانی هستند و چه الگویی برای تحوّل کارکردی آن ها وجود دارد؟ از این رو در این رساله با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان نشانه- معناشناختی، این فرضیّ? اساسی بررسی می شود که در گفتمان مثنوی عنصر نور، صدا و رنگ، در یک فرایند تعاملی و بر همکنشی و در بستر فضاهای گفتمانی در ارتباط با هم قرار می گیرند و همزمان با تحوّلات فرایندی فضاهای گفتمان از نظر کارکردی دچار تحوّل می شوند. همچنین بر اساس حضور این عناصر در نقش های کنش گر، شوِش گر، سوژه و اُبژه و با ایجاد هم حسی بین آن ها و عوامل گفتمانی، وضعیّتی شوِشی و زیبایی شناختی در گفتمان تحقّق می یابد. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، مهم ترین کارکردها و فرایندهای گفتمانی این عناصر در مثنوی شامل موارد زیر است: زیبایی شناختی، حسی- ادراکی، بیناحسی، عاطفی، تنشی، تعاملی، انعکاسی، شوِشی، استعلایی، جسمانه ای، پدیدارشناختی، اتیکی، جاذبه ای، استحاله ای، خلسه ای، ابررخدادی، هستی شناختی و فرهنگی. در این گفتمان، عناصر نور، صدا و رنگ در قالب نمودها و افعال وجهی سبب تغییر آهنگ حرکت گفتمان، شکل گیری هویّت های گفتمانی، و نظام های ارزشی، عاطفی و زیبایی شناختی می شوند. همچنین مولانا با معرّفی نشانه- معناشناسی هستی شناختی و با استفاده از قابلیّت های نور، رنگ و صدا مرزبندی جدیدی از رابط? خود و دیگری ارائه می کند. این بررسی نشان می دهد که مثنوی مولانا از ظرفیّت بالایی برای تحوّل و تکامل نظریّه های نشانه- معناشناختی و یا ارائ? مدلی ویژه از این رویکرد برخوردار است.
شهرزاد کاوه حمیدرضا شعیری
در مطالعه ی حاضر ضمن بررسی مفهوم لف در نمایش های کوتاه طنز و معاصر فرانسوی، در جستجوی پاسخ به این پرسش خواهیم بود که آیا می توان بخشی از عدم توانایی در درک کامل این گونه نمایش های فکاهی نزد کاربران )غیر( فرانسوی زبان فرانسه را به وجود لفافات نسبت داد و نیز اینکه کارکردهای گفتمانی متفاوتی که لف پردازی دارد، کدامند. این مساله به ویژه در نمایش های طنز و کوتاه گاد الماله و جمال دوبوز بازیگران، طنر پردازان و فکاهه گویان الجزیره و مراکشی تبار فرانسوی مطرح - خواهد شد. همچنین به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که لفافات چگونه در این گونه ی نمایشی ظاهر شده و اغلب در کدامیک از گروه ها نظیر "پیش فرض ها"، " مفاهیم تلویحی" و ... قرار می گیرند. در پایان ضمن مقایسه آثار فرانسوی ذکر شده و آثار ایرانی مشابه، به نقش این گونه ی نمایشی در کلاس های آموزش زبان فرانسه با توجه به رویکرد کنشی اشاره می کنیم. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات درآن از راه شناخت واقعیت های زبانی با تمرکز بر داده ها، مشاهده ی نمایش نامه ها و مطالعه کتاب صورت گرفته است. این تحقیق نشان می دهد که فرایندهای استخراج مفاهیم ضمنی از دل گفتمان فکاهی نه تنها نیازمند در اختیار داشتن ساختارهای زبانی که خواستار کسب توانش های دایره المعارفی و فرازبانی است و در اختیار نداشتن آن موجب عدم درک صحیح و کامل و در نتیجه بی تفاوتی به مفاهیم ضمنی مولد طنز، می شود.
سمیه کریمی نژاد اصطهباناتی حمیدرضا شعیری
سلب به عنوان عاملی اساسی در هم? زبان¬های زنده دنیا به شمار می¬رود. این مفهوم ما را در مقابل یک واژ? انتزاعی قرار می¬دهد که ریشه در فلسفه، منطق و نشانه-معناشناسی دارد و ارائه تعریف برای آن کار ساده¬ای نیست. از دیدگاه نشانه-معناشناسی، این مفهوم بیانگر عملی است که توسط آن یک واژه یا یک سوژه انکار می¬شود و نیز از طریق آن تمایز بین دو واحد نشانه-معنا¬شناسی یا انفصال بین سوژه و ابژ? ارزشی برقرار می-شود. طبق نظری? نشانه-معنا¬شناسی، سلب جزء لاینفک فرآیند تولید معنا می¬باشد. با توجه به اینکه این مفهوم جایگاهی اساسی در بطن زبان دارد، هدف از انجام این تحقیق بررسی عملکرد سلب در روند تولید معنا از طریق نظام گفتمان ادبی فارسی و فرانسه می¬باشد و بر آن شدیم که به تجزیه وتحلیل سلب در گفتمان ادبی با استفاده از نشانه-معناشناسی ساختاری، تنشی و بودشی بپردازیم.در این پژوهش، شیو? ظهور سلب به عنوان عنصری پایه¬ای و مهم در فرآیند تولید معنا مشاهده گردید. به علاوه، شیوه های حضور ایجاب درکنار سلب مورد بررسی قرار گرفت. به عبارت دیگر، مشارکت این دو عامل در ساخت معنا در چهارچوب گفتمان ادبی بررسی شد. تجریه و تحلیل سلب در برنام? روایی،مربع معنا، فضای تنشی و نشانه-معناشناسی بودشی این امکان را فراهم می نماید که ویژگی¬های نشانه-معناشناسی سلب را در گفتمان ادبی تعریف کنیم.
سمیرا موسوی حمیدرضا شعیری
به باور بسیاری از نقاشان و صاحبنظران، بهمن محصص یکی از تکروهای نقاشی مدرن ایران به حساب میآید که بدلیل داشتن شخصیتی ستیزهجو و قطع رابطه با جامعهی هنری در تاریخ هنر معاصر، ناپیدا مانده است. از این رو در این پایاننامه سعی شده تا با تحلیل برخی از آثار وی با نگاهی روشمندانه، خوانشی نوین از این آثار حاصل آید و آنچه را که سبب ارزشمندی در آنها گشته، در نزد مخاطب پررنگتر سازد. بدین منظور از شیوهی نشانهشناسانهی بارتی استفاده گردیده است، آنگونه که آثار محصص از طریق این روش از هم پاشیده و دوباره توسط مخاطب و با معنایی جدید تولید میشود. اما آنچه که چارچوب اصلی این پایاننامه را تشکیل داده، پاسخ به این پرسش است که، خوانش نشانهشناسانه از آثار محصص چگونه ممکن میشود؟ و در این راه سعی گشته تا با استفاده از آراء بارت در دو بخش اسطورهشناسی، که مربوط به دوران ساختگرایی این متفکر است و بینامتنیت که نگاه پساساختگرانهای را پیش روی محقق قرار میدهد، آثار این هنرمند مورد بررسی قرار گیرد. اما از آن جا که تفکرات بارت در زمینه نشانهشناسی به اوایل نیمه دوم قرن بیست بازمیگردد مشخص است که دارای ایراداتی خواهد بود، از این رو دانش نوین نشانه-معناشناسی، در این تحقیق نگاه بارتی را همپوشانی کرده، تا تحلیلی جامعتر بدست آید. در نهایت آن چه که از این تحقیق حاصل میآید بیان این مطلب است که نقاشیهای چندلایهای و پیچیدهی محصص را تنها میتوان از طریق بررسی درونمتنی و بینامتنی تفسیر کرد که بهطور کامل در روش نشانهشناسی پساساختگرا گنجانده میشود و همچنین در انتها باید عنوان کرد که محصص هنرمندی اسطورهشناس بوده و نقاشیهای او نشانگر این مطلب هستند.
اعظم اسدنژاد رویا لطافتی
در آموزش زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی، خواندن به عنوان یکی از مهارت های مهمی در نظر گرفته می شود که زبان آموزان باید فرا بگیرند. هدف کلاس خواندن، گسترش استراتژی های خواندن زبان آموزان و توانمند کردن آنها برای برقراری یک ارتباط نوشتاری با متن می باشد. با این وجود، تجربه نشان داده است که در اکثر مواقع تدریس خواندن به زبان خارجی در ایران به خدمت سایر مهارت ها گرفته می شود و ابزارهای لازم برای بهره برداری بهتر از متن در اختیار زبان آموزان قرار نمی گیرد.
نگار بزرگمهر حمیدرضا شعیری
هدف از ارائه این پژوهش تحلیل نقش عناصر زبان شناختی و فرهنگی در نوعی از ترجمه است که زیرنویس فیلم نامیده می شود. پس از مطالعه عناصر فرهنگی و زبان شناختی در فیلم "زندگی زیبا" به این نتیجه رسیدیم که مترجم برای اینکه بتواند عناصر فرهنگی زبان مبدا را به درستی به بیننده فارسی زبان منتقل کند در برخی از موارد ناگریز است عنصر فرهنگی زبان مبدا را با عنصری از زبان مقصد که برای بیننده ایرانی ملموس تر و قابل فهم تر است جایگزین کند. در این نوع ترجمه به دلیل کمبود فضا و محدود بودن زمان، مترجم گاهی مجبور به حذف برخی از واژه ها، کاهش نحوی و کوتاه نمودن بعضی گفت و گوها است، البته به شرطی که در معنا و مفهوم جمله تغییری ایجاد نشود.
امیر بیگلری حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
نازلی حقانی پرست حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
محمدرضا آقابابا تفرشی حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
سمیه زختاره حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
حمیده ممتاز حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
محسن آسیب پور رویا لطافتی
چکیده ندارد.
شراره خیام حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
سمیه کریمی نژاد پریوش صفا
چکیده ندارد.
سارا قایمی پریوش صفا
چکیده ندارد.
هانیه سادات حسینی مقدم رویا لطافتی
چکیده ندارد.
لیلا قدسی حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
عذرا روستا آزاد حمیدرضا شعیری
چکیده ندارد.
مینا بحرایی پریوش صفا
cette recherche est effectuée dans le domaine de la pragmatique contrastive et dans une perspective interculturelle. elle consiste en une étude approfondie des expressions de vœu en français et en persan, basée sur un corpus comprenant les formulations votives orales et écrites. dans une première étape, l’analyse du corpus a révélé les structures votives dans les deux langues, plus précisément la syntaxe de la formulation votive ainsi que la structure du vœu en échange (la réaction au vœu). la deuxième étape consiste à l’étude du contenu propositionnel des vœux des deux langues, une étude sémantique qui a relevé les situations donnant lieu à la formulation votive ainsi que les valeurs constituant les référents votifs dans chaque communauté langagière. enfin, l’étude des contextes entraînant la production votive, a montré l’existence des vœux «interactionnels» et «situationnels» dans les deux langues, mais aussi l’existence des vœux «indirects», «pluri-destinataires», «inter-discursifs» et d’autres valeurs pragmatiques pour les vœux en persan. les différences constatées sur les valeurs culturelles et sur les contextes entraînant cet acte de langage dans les deux sociétés, ont aidé à prévoir les lieux susceptibles de provoquer des malentendus interculturels lors d’une interaction franco-iranienne afin de pouvoir les éviter.
نیلوفر بخشایی حمیدرضا شعیری
امروزه در حوزه آموزش زبانها-فرهنگها، اهمیت آموزش و یادگیری " شناخت " و "فرهنگ" به عنوان دو عنصر جدا ناشدنی از زبان غیرقابل انکار است. به بیان دیگر هر شخص برای برقراری یک ارتباط موثر به زبان بیگانه نیازمند بهره مندی از بار شناختی و فرهنگی کافی از آن زبان است.در محدوده این پایان نامه سعی داریم به بررسی مقوله "شناخت" و "فرهنگ" ، ارتباط میان این دو مفهوم و چگونگی تحول آنها در طول تاریخ آموزش زبان، به ویژه زبان فرانسه، بپردازیم. در این راستا سعی بر این بوده تا با بررسی تحلیلی متون به کار رفته در متدهای آموزش زبان فرانسه، از رویکرد سنتی تا رویکرد کنشی، به سیر تحول این دو مفهوم برسیم.با بررسی این متون به این نکته رسیده ایم که همزمان با تحول مفهوم شناخت از مفهومی ساختارگرایانه به مفهومی کنشی، مفهوم فرهنگ نیز از فرهنگ خاص و نخبه به فرهنگ عام و روزمره تحول یافته و راه را برای گذر از دیدگاه بینافرهنگی به دیدگاه هم فرهنگی و ترا فرهنگی باز کرده است.در واقع، تعامل فرهنگ و شناخت در متدهای آموزش زبان همواره با تحول دیدگاههای اجتماعی، فلسفی و همچنین تحول تکنولوژی آموزش پیوند دارد.
تورج نعلبان پریوش صفا
کلمات عناصر اصلی آموزش زبان هستند و مشکل اصلی در آموزش زبان فهم و استفاده از لغات است. اگر رابطه ساختاری -معنایی کلمه خوب درک نشود در درک زبان دوم مشکل ایجاد می شود. در این رساله تاثیر کلمه در فهم فرایند زبان آموزی مورد توجه است ، همچنین نکات مبهمی که در به کار بستن قواعد معنایی و واژگانی آموزش واژگان وجود دارد در این رساله بررسی شده است.
مرضیه لطیفی حمیدرضا شعیری
همانگونه که از خود کلمه معناشناسی استفاده می شود موضوع مورد بررسی و تحقیق این علم معنا است . حیطه عظیمی که تمامی حقایق بشری را در هر قالبی که تجلی کرده باشند (کلام، موسیقی، نقاشی، معماری...) در بر می گیرد . در مجموع می توان گفت که این علم با ارائه متدی تحلیلی، علمی و منسجم، خواهان تجزیه ظاهر مفاهیم و رسیدن به فاکتورهای تشکیل دهنده آن است و با حرکت از این فاکتورها به سمت قالبهای گوناگون تجلی آن ، در پی اثبات یک عمومیت و جهان شمولی در مورد تکوین معانی مختلف، در میان ابنا بشر است. برای داشتن درک جدیدی از شکل گیری احساساتی همچون حسادت ، رقابت و غیره در سوره یوسف (ع) در طی این تحقیق سعی براین است تا مفاهیم فوق را این بار از دیدگاه علم معناشناسی مورد مداقه علمی قرار داده و در این راستا با استفاده از نظرات و دیدگاههای بنیانگزاران این علم، عواملی را که در شکل گیری مفاهیم فوق دخیل هستند، بررسی و به بحث بپردازد.