نام پژوهشگر: یوسف صمدی علی آبادی

بررسی و نقد دیدگاه گوتلوب فرگه پیرامون معنی و مصداق
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1377
  محمدعلی حجتی   یوسف صمدی علی آبادی

در بحث از تمایز sense از مدلول (reference)، اگر چه بحثهائی را در زمینه معرفت شناسی ملاحضه می کنیم، اما به نظر می رسد انگیزه اصلی فرگه ارائه نظریه ای در معناداری بوده است ، هر چند بیان صریحی از این نظریه را در آثار وی ملاحضه نمی کنیم. فرگه فیلسوفی رئالیست بوده است و نظریه وی رد مورد sense و مدلول نیز رئالیستی می باشد. sense مستقل از زبان و ادراک کننده زبان وجود دارد، اما در قالب الفاظ بیان شده و شامل نحوه معرفی نمائی مدلول می باشد. لفظ از طریق بیان senes است که میتواند بر مدلولی دلالت داشته باشد. برداشت من از نظریه فرگه آنست که معنای یک لفظ عبارتست از sense بانضمام مدلول مربوط به آن لفظ. فرگه معتقد است تناظری بین الفاظ و sense و مدلول آنها وجود دارد، باین معنی که متناسب با الفاظ اشباع شده و اشباع ناشده، sense و مدلول اشباع شده و اشباع ناشده وجود دارد. بنظر می رسد نمی توان توجیه مناسبی را برای اشباع نبودن senes محمول ارائه داد. همچنین استدلالی مکفی برای اینکه جمله مدلول داشته باشد و مدلول آن نیز یکی از مقادیر حقیقی باشد از طرف فرگه ارائه نشده است ، اما ملاحظات وی در این خصوص می تواند معقول باشد، زیرا بین جمله های خبری و اسامی خاص از جهات منطقی و زبانی مشابهت هائی وجود دارد، علی الخصوص که اسم خاص بودن جمله برای فرگه این خاصیت را داشته است که بتواند قواعد منطق محمولات درجه اول را در مورد منطق احکام اعمال کند. با برداشت مذکور از نظریه معناداری فرگه، چگونگی ارزش معرفتی جمله های اینهمانی نظیر "ab" (در صورتی که درست باشد و "a" و "b" اسامی خاص باشند) و نیز درستی جمله هائی نظیر" پگاسوس وجود ندارد" توجیه مناسبی خواهند داشت . همچنین این نظریه توجیه مناسبی را در مورد جمله های نظیر "پادشاه کنونی فرانسه طاس است "ارائه داده و آنها را فاقد مقدار حقیقی می داند بطوری که این امر ناقض قانون طرد شق ثالث نخواهد بود، زیرا این گونه جمله ها فاقد معنی می باشند در حالیکه قانون مذکور در مورد جمله های معنادار صادق است . نظریه فرگه در مورد senes غیر مستقیم توجیه مناسبی را از معنای یک عبارت در متنهای گرایشی ارائه می دهد، اما این نظریه دیگر فرگه مبنی بر اینکه نحوه معرفی نمائی مدلول مندرج senes می باشد و نیز این نظریه که senes یک عبارت را میتوان عینا به زبان دیگری ترجمه کرد چندان سازگار نمی باشد. اشکالات در مورد نظریه فرگه در مورد senes و مدلول اسامی خاص و جمله های خبری قابل دفع می باشد. همچنین نظر وی در مورد senes اسم خاص در زبان طبیعی (و نه در زبان استدلالی) می تواند با نظریه دسته ای (cluster)، بنا به تفسیر معرفت شناختی از آن، سازگار باشد.

سیستم منطقی هستی شناسی نظریه‏‎sense ‎‏ فرگه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1380
  نصرالله موسویان   یوسف صمدی علی آبادی

مبانی: فلسفی:1- فلسفه منطق فرگه (نظریه فرگه)2-فلسفه منطق راسل (نظریات توصیفات معین، نظریه طبقات ساده و انشعابی منطقی: منطق کلاسیک (مرتبه اول و بالاتر) منطق موجهات پیش فرض ها: کلیات نظریه ‏‎sence‎‏ را می پذیریم. ( این نظر را که وجود محمول نیست. کنار می گذاریم)از حیث هستی شناسی، ‏‎sense‎‏ را به مثابه اشیا انتزاعی تلقی می کنیم.مسائل: اگر ‏‎‏‎sense‎‏ را به مثابه شی انتزاعی در یک مدل تعبیر کنیم، آیا برای آن می توان یک سیستم منطقی طراحی کرد؟ قدرت حل مساله سیستم منطقی ساخته شده تا چه حد است؟ (چه مسائلی را که نظریه ‏‎sense‎‏ بنحو غیر صوری می تواند حل کند و چه مسائلی را که از عهده تبیین آنها بر نمی آید.پاسخها: ساختن سیستم منطقی مورد بحث در سه مرحله (نظریه مقدماتی، نظریه موجهه، نظریات طبقات) مدل کردن نظریه ‏‎sense‎‏ فرگه و ارزیابی قدرت حل مساله سیستم طراحی شده. 1-آنچه پیشاپیش برای مطالعه رساله، ضروری است.2-آنچه که صحت آن در رساله فرض گرفته شده است.

بررسی انتقادی ((ضرورت)) در فلسفه تحلیلی معاصر
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1379
  محمد سعیدی مهر   یوسف صمدی علی آبادی

محور اصلی رساله حاضر بررسی نسبت احکام ضروری و احکام پیشینی، بر پایه معناشناسی ساول کریپکی و نظریه دلالت مستقیم است. در فصول اول، معناشناسی کریپکی را برای منطق موجهات به تفصیل شرح داده و بر پایه آن، سمانتیک پاره ای از مهمتری تعابیر ضرورت را، یعنی ضرورت منطقی، متافیزیکی و فیزیکی، بیان کرده ایم. در فصل دوم، آرای متافیزیکی کریپکی را در باب جهانهای ممکن بررسی کرده و سپس به مقایسه دو دیدگاه تحقق گرایی و تجردگرایی پرداخته ایم و در نهایت دلایلی را در ترجیح دیدگاه دوم ارائه داده ام. فصل سوم به تحقیق در باره نظریه دلالت مستقیم و دو رکن اصلی آن، یعنی غیرتوصیفیبودن و سخت پایی ‏‎(rigidity)‎‏ برخی از انواع الفاظ، مانند اسامی خاص، و مقایسه آن با نظریه توصیفی دلالت می پردازد. در فصل چهارم، ابتدا درباره تفکیک جهت حکمی از جهت وصفی و تمایز آن با پاره ای تفکیکهای مشابه بحث کرده و سپس به توضیح نظریه ذاتگرایی و تقریرهای مختلف آن پرداخته ام و در پایان، برخی از ایرادهای وارد شده بر ذاتگرایی را مطرح نموده و به آن پاسخ گفته ام، در فصل پنجم، تعاریف گوناگون حک پیشینی و معرفت پیشینی بررسی و تحلیل شده، درباره نسبت هر کدام با نظریه سنتی تساوی مصداقی حکم ضروری و حکم پیشینی تحقیق می گردد. در فصل ششم با رویکردی که آن را رویکرد شهودی نامیده ام، به بررسی نظریه تساوی مصداقی حکم ضروری و حکم پیشینی پرداخته ام. در این فصل بخشی از مهمترین مثالهایی که از سوی کریپکی برای نقض این نظریه ارائه شده، به همراه آرای ناقدان او، مورد بررسی قرار گرفته است. در این فصل نشان داده می شود که مثالهای نقض کریپکی، حتی اگر خالی از اشکال باشند، روایتی از نظریه سنتی را نقض می کنند که مورد ادعای هیچ یک از طرفداران آن نیست.