نام پژوهشگر: مجتبی فتحی
روزیتا مددی رسول اصغری زکریا
در این پژوهش کاریوتیپ و مورفولوژی کروموزوم های میتوزی در جمعیت های مختلف از سه گونه دارویی از جنس پاپاور شامل گونه های (p. rhoeas و p. dubium, p. pseudo orientale) که از مناطق شمال و شمال غرب ایران جمع آوری شده بودند مورد مطالعه قرار گرفت. ویژگی های کروموزومی بواسطه ده سلول متافازی بدست آمده از هر جمعیت با استفاده از نرم افزار micromeasure اندازه گیری شد. نتایج این مطالعه نشان داد که گونهp. rhoeas ( 14= n2) از هفت جفت کروموزوم ساب متاسانتریک تشکیل یافته اند و کروموزوم شماره یک دارای فرورفتگی ثانویه بود که در انتهای بازوی کوتاه آن قرار داشت. از لحاظ کلاس تقارن استبینز ، گونه p. rhoeas در گروه a4 قرار گرفت، در این گونه شاخص نسبت بازو از 76/2 در کرموزوم شماره یک تا 26/2 در کروموزوم شماره هفت متغییر بود. گونه p. dubium ( 14= n2) از هفت جفت کروموزوم ساب متاسانتریک تشکیل یافته اند و کروموزوم شماره یک دارای فرورفتگی ثانویه بود که در انتهای بازوی کوتاه آن قرار داشت. گونه p. dubium از لحاظ کلاس تقارن کاریوتیپ در a3 قرارگرفت و شاخص نسبت بازو در این گونه از 27/2 در کرموزوم شماره یک تا 92/2 در کروموزوم شماره دو متغیر بود. گونه p. pseudo orientale ( 42= n2) از بیست و یک جفت کروموزوم ساب متاسانتریک تشکیل یافته است و کروموزوم شماره نه آن دارای فرورفتگی ثانویه بود که در انتهای بازوی کوتاه آن قرار داشت. . از لحاظ کلاس تقارن کاریوتیپ، این گونه در a2 قرار گرفت، در این گونه شاخص نسبت بازو از 24/2 در کرموزوم شماره چهار تا 79/1 در کروموزوم شماره هفت متغیر بود.
حمید رضا قنبری رفعتیه مجتبی فتحی
نتایج این تحلیلها نشان می دهد که قابهای تیر مرکب دارای اتصال صلب جوشی تیر به ستون دارای کمترین مقادیر ظرفیت استهلاک انرژی، زمان تناوب قاب، دوران مفاصل پلاستیک و تشکیل زود هنگام و وسیع مفاصل پلاستیک در اعضا و اتصالات هستند. همچنین از تحلیل ترک در دالهای این قابها می توان نتیجه گرفت نحوه مکانیسم کلی شکست در اتصال کناری به صورت پیش کشیدگی بتن از گوشه ستون و گسترش آن به صورت مایل به سمت لبه های دال و در اتصال میانی به صورت اثر متمرکز تنش فشاری بر وجه بیرونی بال ستون است.
چیا سهراب نژاد مجتبی فتحی
دال های مرکب دارای ورق فولادی تحتانی ، یکی از بهترین روش های علمی و اجرایی سقف های تیر مرکب است. در این سقف، ورق فولادی در زیر دال بتنی در فاصله ی بین تیرهای تکیه گاهی قرار می گیرد. این ترکیب به گونه ای طراحی می شود که ورق عرشه و بتن به صورت مرکب عمل نمایند. دال های مرکب ، به دلیل سبک بودن، منجر به کاهش قابل توجه در وزن سازه، هزینه و زمان ساخت شده وهمچنین ازمقاومت کافی نیز برخوردار هستند. در این دال ها، ورق عرشه در زمان بتن ریزی نقش قالب و در زمان بهره برداری نقش آرماتورکششی را بر عهده دارد و بتن پوشاننده ی آن، علاوه بر مرکب نمودن تیر فولادی و ایجاد سقف مرکب، عاملی برای حفاظت از ورق در مقابل آتش سوزی و توزیع کننده ی بار است. در این پایان نامه،چهارده نمونه دال مرکب دارای ورق فولادی تحتانی، به کمک نرم افزار المان محدود abaqus مدلسازی و نقش پارامترلاغری و درجه ی عملکرد متقابل مختلف بین ورق فولادی و بتن، در رفتار و ظرفیت باربری ونحوه ی تشکیل و گسترش ترک در این دال ها بررسی شد . علاوه بر این، دو المان رابط مختلف برای مدل کردن صحیح دال مرکب دارای ورق فولادی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که انتخاب نوع المان رابط بین بتن و ورق، نقش مهمی در مدلسازی صحیح این دالها داشت و می توان از دو المان contact surface_surface وradial-thrust connector برای مدل کردن پیوند برشی بین بتن و ورق دربررسی رفتار دال مرکب دارای ورق فولادی تحتانی استفاده نمود.همچنین نتیجه گرفته شد که با افزایش لاغری دال، ظرفیت باربری کاهش و شکست ایجاد شده از حالت برشی به خمشی تبدیل شد. با وجود اینکه افزایش پارامتر لاغری منجر به کاهش میزان افت منحنی نیرو – تغییر مکان در دال مرکب شد، اما افت همچنان به صورت ناگهانی بود. با افزایش درجه ی عملکرد متقابل، نسبت مقاومت و نسبت سختی ناحیه ی سطح مشترک و ظرفیت باربری دال افزایش یافت. در مدل های دارای دهانه ی برشی برابر با 1/0طول دهانه، گسیختگی به صورت برشی بود و ترک ها در نزدیک تکیه گاه تشکیل شدند، اما در مدل های با دهانه ی برشی 4/0 طول دهانه، شکست خمشی رخ داد و ترک از وسط دهانه تشکیل و به سمت تکیه گاه گسترش یافت.همچنین در این مطالعه ، دو قاب خمشی فولادی یک طبقه ی دو دهانه دارای سقف مرکب با و بدون ورق عرشه، مدلسازی و تحت تحلیل دینامیکی غیر خطی شتاب نگاشت زلزله های منجیل ، طبس و کوبه قرارگرفت و عملکرد لرزه ای آنها با هم مقایسه شد. نتیجه گرفته شد که استفاده از ورق فولادی در سقف تیرمرکب موجب بهبود رفتار سازه شده است . در این قاب ها ، زمان تناوب ارتعاش قاب ،بیشینه تغییرمکان جانبی قاب کاهش یافته ونیروی برش پایه و ظرفیت استهلاک انرژی قاب نسبت به قاب بدون عرشه ی فولادی افزایش یافته است.همچنین روند تشکیل مفاصل پلاستیک درهر دو قاب یکسان اما در قاب با ورق فولادی این مفاصل در گام زمانی دیرتری تشکیل شدند.
داریوش اسدی زاد مجتبی فتحی
از جمله فن آوری های نوین در زمینه سبک سازی ساختمان ها، اجرای دال های بتنی سبک به طریق ایجاد حفره های کروی در هسته آنها می باشد، این سیستم که اصطلاحاً سقف بادکنکی (bubble deck) نام دارد به دلیل ماهیت و مکانیزم انتقال بار (دو طرفه بودن) با سایر دالهای توخالی - که عمدتا به صورت یک طرفه عمل می کنند - متفاوت است و در صورت شناخت رفتار آن می تواند جایگزین مناسبی برای دال های دو طرفه توپر باشد، در این تحقیق ابتدا نمونه هایی از دال های توخالی دوطرفه که نتایج آزمایشگاهی آنها در اختیار می باشد را با تکیه گاه پیوسته در لبه ها به کمک نرم افزار المان محدود (abaqus) به صورت سه بعدی مدل سازی نموده و رفتار خمشی، تغییرشکل، برش پانچینگ و مکانیزم شکست آن با رفتار و عملکرد نمونه های توپر و دال مجوف یک طرفه به روش تحلیل غیرخطی مقایسه می شود. نتایج نشان می دهدکه مقاومت خمشی و مکانیزم شکست دال توخالی دو طرفه با دال توپر و دال مجوف یکطرفه مشابه است ولی ظرفیت پانچینگ دال های توخالی نسبت به دال توپر کاهش قابل ملاحظه ای دارد و صلبیت دال توپر از دال های مجوف کمتر است. با توجه به اینکه عملا دال به صورت منفرد کاربرد ندارد، در ادامه دال های مورد نظر در قاب خمشی فولادی بررسی و مطالعه می شود. تحلیل قاب های فولادی بدون در نظر گرفتن اثرات دال ها به دلیل کنش متقابل دال و سازه و تغییرات قابل ملاحظه سختی و صلبیت اعضا و اتصالات، ممکن است موجب خطا در تحلیل شود و در طراحی لرزه ای سازه، بخشی از ظرفیت سازه لحاظ نشود و یا بر قسمتی از سازه بارهای پیش بینی نشده موجب خرابی سازه گردد. لذا لازم است اندرکنش دال و سازه در محاسبات مد نظر قرار گیرد . در ادامه تحقیق، با بررسی فرایند انتقال نیرو، روند تشکیل مفاصل پلاستیک، تغییر شکل ها، منحنی ظرفیت، مقاومت نهایی و جذب انرژی، با استفاده از تحلیل دینامیکی غیر خطی تاریخچه زمانی (اعمال شتابنگاشت)، رفتار لرزه ای و اثرات دال بادکنکی بر قاب خمشی فولادی بررسی و با قاب دارای دال مجوف یک طرفه (استوانه ای) و دال بتنی توپر مقایسه شده است. نتایج نشان می دهد که دال بادکنکی در مقایسه با سایر دال ها مقاومت، صلبیت و سختی قاب را بیشتر افزایش داده و به ازای یک تغییر مکان مشخص دارای برش پایه بالاتری می باشد، این اختلاف در ناحیه غیر-الاستیک ملموس تر است به طوریکه با افزایش pga شتابنگاشت اعمال شده، اختلاف برش طبقه در قاب ها بیشتر می شود. این در حالیست که شکل پذیری قاب با دال بادکنکی از قاب با دال توپر کمتر است و تغییر مکان نهایی متناظر با لحظه گسیختگی آن نیز کاهش قابل ملاحظه ای دارد. اما شکل پذیری و تغییرمکان نسبی نهایی آن از قاب مجوف استوانه ای بیشتر است. میزان اتلاف انرژی در قاب با دال بادکنکی با توجه به روند تشکیل مفاصل پلاستیک از سایر قاب ها بیشتر بوده و سازه در قاب با دال بادکنکی با نیروی بزرگتری به مکانیسم می رسد. در همه قاب ها چشمه اتصال وارد ناحیه غیر ارتجاعی نشده و اتلاف انرژی در اتصالات بسیار ناچیز است. سهم ستون ها، تیرها و اتصالات در اتلاف انرژی متفاوت است. در قاب با دال های مجوف سهم ستون ها در اتلاف انرژی بیشتر از سهم تیرهاست ولی در قاب با دال توپر سهم تیرها بیشتر از سهم ستون ها است. سهم اتلاف انرژی دال توپر از سایر دال ها بیشتر است.
مینا بهنژاد غلامرضا بخشی خانیکی
به منظور بررسی تاثیر محلول کیتوسان بر رشد گیاهچه ها در شرایط درون شیشه ای و افزایش عملکرد غده چه در برنامه ریزازدیادی سیب زمینی، ریزنمونه های حاصل از دو کولتیوار ساوالان و اسپریت با غلظت های مختلف این ماده شامل 0، 75، 150، 225، 300، 375 و 450 میلی گرم بر لیتر با اضافه نمودن آنها به محیط کشت ms تیمار شدند. صفات مختلف رشدی گیاهچه ها در شرایط درون شیشه ای اندازه گیری شد. متعاقباً ریزنمونه ها به گلخانه انتقال یافتند و عملکرد مینی تیوبرهای حاصل مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله دیگر تاثیر غلظت های مختلف کیتوسان در محیط کشت میکروتیوبر شامل 0، 100و 200 میلی گرم در لیتر بر تولید میکروتیوبر بررسی گردید. تجزیه واریانس داده های حاصل بر اساس آزمایش فاکتوریل نشان داد که تاثیر غلظت های مختلف کیتوسان در مورد تمامی صفات مورد مطالعه به جز وزن متوسط غده چه معنی دار است. اختلاف بین دو رقم سیب زمینی مورد استفاده از لحاظ وزن تر ریشه و شاخسار، تعداد کل غده چه، ارتفاع بوته و وزن متوسط غده چه معنی دار بود و در صفات تعداد ریشه در هر گیاهچه، طول گیاهچه و وزن کل غده چه غیر معنی دار بدست آمد. همچنین اثر متقابل رقم × غلظت کیتوسان در مورد صفت وزن تر ریشه معنی دار بود ولی در مورد سایر صفات معنی دار بدست نیامد. نتایج حاصل نشان داد که در مورد طول گیاهچه، وزن تر شاخساره و وزن تر ریشه تاثیر کیتوسان در 225 میلی گرم بر لیتر مناسب است. همچنین گیاهچه ها از لحاظ تعداد و وزن غده چه و ارتفاع بوته در غلظت های 150 و 225 میلی گرم بر لیتر کیتوسان بیشترین مقدار را داشته اند. اما تاثیر کیتوسان بر افزایش تولید میکروتیوبر معنی دار بدست نیامد.
مجتبی فتحی محمد قنادی-مراغه
مقدمه: نقش رسپتورهای تیروزین کینازی در پاتوژنز سرطان کولون در رده های سلول سرطانی و نمونه های توموری متعددی ارزیابی شده است. از بین آنها افزایش بیان رسپتور igf-1r مرتبط با پیش آگهی بد، ترانسفورماسیون، متاستاز، آنژیوژنز و مقاومت به درمانهای رایج در سرطان کولون است. وقتی sirna ضد igf-1r با یک رادیوایزوتوپ همراه می گردد، sirna فرایند rnai را در سلولهاد القاء کرده و خاموش سازی ژن مورد نظر انجام می گیرد و بدین وسیله فنوتیپ بدخیمی ناشی از آن ازبین می رود. از طرفی پرتوهای گاما، ردیابی مولکول را امکان پذیر می سازد و از طرف دیگر وقتی ایزوتوپ همراه نشر کننده بتا باشد سلولهای سرطانی را پرتودهی کرده و اثر سینرژیسم sirna و پرتو بروز می کند. به علاوه، به خاطر اثر غیر اختصاصی پرتوهای بتا؛ سلولهای سرطانی مجاور را هم که ممکن است هدف مورد نظر را بیان نکنند، پرتودهی کرده و آنها را هم از بین می برد. این اثرات که crossing fire نام دارد، اساس رادیوتراپی هدفمند در سرطان است. در پژوهش حاضر، sirna ضد igf-1r با لوتسیم-177 که نشرکننده بتا و گاما است، نشاندار گردید. کینتیک برداشت سلولی و اثرات درمانی کمپلکس مذکور در رده سلول سرطانی کولون sw480 مورد تحقیق قرار گرفت. مواد و روشها: sirna ضد igf-1r و sirna ضد لوسیفراز به عنوان کنترل طراحی گردید. پس از کونژوگاسیون با شلاتور p-scn-bn-dtpa با لوتسیم-177 نشاندار گردید. کونژوگه ها با اولترافیلتراسیون و رادیوکونژوگه ها با سفادکس g-25 تخلیص شدند. کنترل کیفی محصول نهایی با itlc و page بررسی گردید. کینتیک برداشت سلولی با بهره گیری از پرتوهای گامای ناشی از لوتسیم-177 به توسط شمارشگر گاما انجام شد و اثر sirnaهای نشاندار و غیرنشاندار بر روی بیان ژن igf-1r با rt-pcr و الایزا مورد برسی قرار گرفت.مهار پرولیفراسیون سلولی و آپوپتوز القاء شده با این ترکیبات به ترتیب با mtt و رنگ آمیزی دوگانه با انکسین v و pi بررسی شد. نتایج: تخلیص ترکیبی با استفاده از اولترافیلتراسیون و ژل فیلتراسیون منجر به تولید sirna نشاندار با لوتسیم-177 با خلوص 97/1 ± 32/97 گردید. 4 ساعت پس از ترانسفکشن کمپلکس 177lu-sirna به سلولهای سرطانی کولون اختلاف معنی داری در کینتیک برداشت سلولی sirna ضد igf-1r و ضد لوسیفراز مشاهده گردید (p < 0.01). پایداری کمپلکس 177lu-sirna که با itlc آنالیز شد، نشان داد که 48/1 ± 37/85 درصد کمپلکس در %10 fcs به مدت 72 ساعت پایدار باقی می ماند. اختلاف معنی داری در کاهش بیان ژن igf-1r بین sirna ضد igf-1r نشاندار با لوتسیم-177 و غیر نشاندار مشاهده نشد؛ در حالی که کاهش بیان القاء شده با این ترکیبات به طور معنی داری از کنترل لوسیفراز مربوطه بیشتر بود (p < 0.001). در سلولهای سرطانی کولون sw480 که با sirna ضد igf-1r تیمار شده بودند، پرولیفراسیون سلولی کاهش و آپوپتوز افزایش نشان داد و به لحاظ آماری این اثرات در مورد sirna نشاندار در مقایسه با فرم غیر نشاندار با لوتسیم-177 افزایش قابل توجهی داشت (p < 0.01). نتیجه گیری: امکان پذیر است که sirna با لوتسیم-177 با واسطه شلاتو p-scn-bn-dtpa نشاندار گردد و با بهره گیری از پرتوهای گاما ردیابی کمپلکس تولید شده در in vitro انجام و نشان داده شد که اثرات سینرژیسم بین پرتوهای بتا و خاموش سازی بیان ژن igf-1r در مهار پرولیفراسیون سلولی و القاء آپوپتوز در رده سلول سرطانی کولون sw480 وجود دارد.
اکبر مخدومی مجتبی فتحی
ایده اولیه جداسازی لرزه ای به اوایل قرن بیستم باز می گردد. اما، استفاده عملی از آن سابقه چندانی ندارد. جداسازی لرزه ای، به عنوان یک روش کنترل غیرفعال سازه و یک رویکرد نوین در طراحی مقاوم لرزه ای، پاسخ سازه را بطور چشمگیری کاهش می دهد. در روشهای مرسوم طراحی مقاوم لرزه ای سازه باید با مقاومت کافی طراحی شود تا بتواند در مقابل نیروهای لرزه ای مقاومت کند، به اندازه کافی شکل پذیر باشد تا بتواند انرژی ناشی از زلزله را جذب کند و همچنین سختی مناسبی داشته باشد تا قابلیت بهره برداری سازه حفظ شود. بنابراین، روشهای مرسوم طراحی مبتنی بر افزایش ظرفیت سازه است، یعنی ایجاد ظرفیت باربری جانبی در سازه با افزایش مقاومت و شکل پذیری صورت می گیرد ولی در جداسازی لرزه ای، که در چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته، با کاهش نیاز لرزه ای می توان پاسخ سازه را در محدوده ای ایمن قرار داد. جداساز لرزه ای قادر است با دور کردن زمان تناوب سازه از زمان تناوب غالب زمین لرزه ها، پاسخ سازه را کاهش و در نتیجه خسارات وارده را به حداقل برساند. در سازه های جداسازی شده بخاطر وجود جداکننده های لرزه ای، یک لایه انعطاف پذیر بین روسازه و فونداسیون ایجاد می شود که سبب افزایش زمان تناوب اصلی سیستم می شود. بنابراین، بدلیل اینکه ساختمان جداسازی شده دارای فرکانس پایین تری نسبت به سازه پایه ثابت و همچنین نسبت به فرکانس حرکات لرزه ای زمین است اولین مود ارتعاشی ساختمان جداسازی شده در تراز جداسازی اتفاق می افتد و روسازه تقریبا بصورت صلب رفتار می کند و این سبب شده است تا جداسازی لرزه ای، به عنوان یک استراتژی مناسب، در حفظ اجزا غیرسازه ای و تجهیزات حساس و گرانقیمت بحساب آید. با توجه به نحوه عملکرد سیستم های جداساز، بکارگیری این سیستم ها در خاکهای با سرعت موج برشی پایین (نرم) هر چند که سبب افزایش میرایی بیشتر کل سیستم می شود. اما، بدلیل افزایش نیاز تغییرمکانی که یکی از معیارهای اصلی بکارگیری این سیستم ها است، همواره با محدودیت هایی روبروست. همچنین عملکرد این سیستم ها در زمین لرزه های حوزه نزدیک که دارای پالس های بلند با زمان تناوب طولانی می باشند همواره مورد تردید بوده است. در زمین لرزه های حوزه دور جداساز لرزه ای تغییرشکل های متعارف و قابل قبولی را تجربه می کند اما در سازه های جداسازی شده لرزه ای تحت زمین لرزه های حوزه نزدیک این تغییرشکل ها بسیار زیاد خواهد بود. جهت غلبه بر این مشکل بکارگیری میراگرهای الحاقی در تراز جداسازی بعنوان یک راهکار مناسب پیشنهاد شده است. بنابراین در این تحقیق با مدلسازی سازه های جداسازی شده ی1، 2، 4، 6، 8 و 10 طبقه ، تاثیر بکارگیری میراگرهای ویسکوز با مقادیر مختلف نسبت میرایی (5%، 10%، 15%، 20%، 25%، 30%، 35% و40%) و شرایط ساختگاهی مختلف و خاک های نوع1، 2و 3 تحت رکوردهای نزدیک و دور از گسل مورد مطالعه و تحلیل دینامیکی تاریخچه زمانی غیر خطی قرار گرفته است. نتایج مطالعه نشان داده است که با افزایش میرایی الحاقی شتاب طبقات افزایش می یابد. همچنین با افزایش میرایی تغییرمکان نسبی طبقات تحت رکوردهای حوزه نزدیک افزایش می یابد اما تحت رکوردهای حوزه دور روند کاهشی را نشان می دهد. نتایج نشان داده است که با افزایش ارتفاع روسازه تغییرمکان تراز پایه تحت زلزله های حوزه نزدیک کاهش اما تحت زلزله های حوزه دور افزایش می یابد.
علی باقری حیدری مجتبی فتحی
اساس ایـده دیوار برشـی فولادی بهــره گـیری از میـدان کشش قطـری است که پس از کمـانش ورق فـولادی در آن ایجــاد می شود. دراین مقاله، تحلیل کمانش روی دیوارها با آرایشهای مختلف تقویت کننده و با تغییر در ضخامت وعرض سخت کننده انجام شده است. در ادامه برای بررسی اثر قابلیت اتلاف انرژی دیوار برشی با انواع آرایش تقویت کننده تحت شتاب نگاشت زلزله تحلیل شدند وروندتوسعه تسلیم ومفاصل پلاستیک مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل ها نشان می دهد که وجود تقویت کننده به صورت قائم و افقی در وسط دارای بیشترین بار کمانش است. استفاده از تقویت کننده ها باعث جذب انرژی و توسعه مناطق تسلیم بیشتر در این سیستم می شود وتسلیم ومفاصل پلاستیک ابتدادر ورق دیوارتشکیل می شود سپس در سخت کننده جان ستون در محل اتصال تیر به ستون ، بعد در تیر با مقطع کاهش یافته و نهایتاً پای ستونها تشکیل می شود. همچنین افزایش ضخامت وعرض سخت کننده باعث افزایش بارکمانش می شودوبا درنظرگرفتن مصالح یکسان ، تاثیر افزایش عرض سخت کننده بیشتر است.
محمد حسین آفریدون مجتبی فتحی
یکی از روشهای ساخت سازه های بتن آرمه، استفاده از فناوری پیش ساخته سازی در تولید این سازه ها است. با توجه به نیازکشور به انبوه سازی ساختمان و افزایش کیفیت ساخت وسازها، استفاده از این روش به طور روز افزونی مورد اقبال مهندسین قرارگرفته است .البته پیش ساخته سازی دارای محدودیتهایی نیز است که از آن جمله میتوان به وزن بالای قطعات پیش ساخته و مشکلات مربوط به جابجایی و برپایی این قطعات و از همه مهمتر اطمینان از ایمنی و رفتار مناسب آنها اشاره کرد. یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در عملکرد ایمن و مناسب یک سازه ی پیش ساخته، کیفیت اتصال اجزای آن به یکدیگر است. در این پایان نامه یک نوع اتصال جدید صلب تیر به ستون پیش ساخته بتنی پیشنهاد شده که در آن از یک المان فولادی رابط برای اتصال قطعات پیش ساخته استفاده شده است. به منظور بررسی رفتار اتصال تعداد دو نمونه اتصال میانی که در جزییات اتصال دارای دوتیپ پیچی و جوشی هستند و یک نمونه بعنوان نمونه یکپارچه با سیستم اجرای سنتی بکار گرفته شده است. این سه نمونه در مقیاس واقعی طراحی و ساخته شده اند و در آزمایشگاه تحت آزمایش بارگذاری سیکلیک قرار گرفته اند. نتایج نمونه های پیش نهادی از لحاظ میزان مقاومت، سختی و همچنین ظرفیت جذب انرژی و شکل پذیری با نتایج حاصل ازآزمایش نمونه یکپارچه مورد مقایسه قرار گرفته است. نمونه ها تمامی ضوابط آیین نامه aci t1.1- 1 یعنی، پتانسیل جذب انرژی به میزان حداقل 125/0، حفظ سختی به میزان 05/0 برابر سختی اولیه و عدم کاهش در مقاومت به مقدار 75 درصد مقاومت بیشینه را برآورده کرده اند و بنابراین قابلیت به کارگیری به عنوان سیستم قاب خمشی پیش ساخته بتنی را دارا هستند.
سبحان رهنما مجتبی فتحی
ایده اولیه جداسازی لرزه ای به اوایل قرن بیستم باز می-گردد. اما، استفاده عملی از آن سابقه چندانی ندارد. جداسازی لرزه ای، به عنوان یک روش کنترل غیرفعال سازه و یک رویکرد نوین در طراحی مقاوم لرزه ای، پاسخ سازه را بطور چشمگیری کاهش می دهد. در روشهای مرسوم طراحی مقاوم لرزه ای سازه باید با مقاومت کافی طراحی شود تا بتواند در مقابل نیروهای لرزه ای مقاومت کند، به اندازه کافی شکل پذیر باشد تا بتواند انرژی ناشی از زلزله را جذب کند و همچنین سختی مناسبی داشته باشد تا قابلیت بهره برداری سازه حفظ شود. بنابراین، روشهای مرسوم طراحی مبتنی بر افزایش ظرفیت سازه است، یعنی ایجاد ظرفیت باربری جانبی در سازه با افزایش مقاومت و شکل پذیری صورت می گیرد ولی در جداسازی لرزه ای، که در چند دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته، با کاهش نیاز لرزه ای می توان پاسخ سازه را در محدوده ای ایمن قرار داد. جداساز لرزه ای قادر است با دور کردن زمان تناوب سازه از زمان تناوب غالب زمین لرزه ها، پاسخ سازه را کاهش و در نتیجه خسارات وارده را به حداقل برساند. در سازه های جداسازی شده بخاطر وجود جداکننده های لرزه ای، یک لایه انعطاف پذیر بین روسازه و فونداسیون ایجاد می شود که سبب افزایش زمان تناوب اصلی سیستم می شود. بنابراین، بدلیل اینکه ساختمان جداسازی شده دارای فرکانس پایین تری نسبت به سازه پایه ثابت و همچنین نسبت به فرکانس حرکات لرزه ای زمین است اولین مود ارتعاشی ساختمان جداسازی شده در تراز جداسازی اتفاق می افتد و روسازه تقریبا بصورت صلب رفتار می کند و این سبب شده است تا جداسازی لرزه ای، به عنوان یک استراتژی مناسب، در حفظ اجزا غیرسازه ای و تجهیزات حساس و گرانقیمت بحساب آید. در زلزله های شدید که نیروی زیادی به جداساز لرزه ای وارد می شود باعث ورود جداساز به ناحیه پلاستیک شده و پس از زمین لرزه جداساز قادر نخواهد بود به حالت اولیه خود باز گردد، برای حل این مشکل و همچنین برای بهبود رفتار جداساز لرزه ای از مصالحی به نام الیاژ حافظه دار شکلی (shape memory alloy)به صورت کابل و یا میله در جداساز استفاده می شود که یکی از مهمترین مزایای استفاده از این مصالح، برخوردار کردن جداساز لرزه ای از توانایی بازگشت پذیری است. آلیاژهای حافظه دار شکلی (sma ها) با خصوصیات مکانیکی منحصر به فرد خود به علت انتقال فاز جامد – جامد توصیف می شوند. آلیاژهای حافظه دار شکلی (sma) می توانند تا کرنش های حدود 10% را بدون برجاگذاشتن کرنش پسماند و همزمان با رفتار فوق الاستیک تحمل کنند . قابلیت استهلاک مناسب انرژی ، عدم باقی گذاشتن کرنش پس ماند ، مقاومت بالا در برابر خستگی و خوردگی ، عمر مفید بالا ، سخت شدگی نهایی در تغییر شکل های بالا ، عدم نیاز به نگهداری و امکان حذف کرنش های پس ماند به کمک اعمال دما (رفتار حافظه شکلی ) ، ایجاد تنش با اعمال دما (رفتار احیا مقید ) همگی از قابلیت هایی بوده که این مواد را به یک ماده مطلوب برای کاربرد در جداسازها تبدیل کرده است . بنابر موارد ذکر شده به بررسی یک نوع سیستم جداساز مدرن ، مرکب از جداساز لرزه ای پایه برای پشتیبانی نیروهای گرانشی برای فراهم کردن امکان تغییر مکان های افقی زیاد ، و اتصالات ساده کابل هایی از جنس sma(آلیاژهای حافظه دار شکلی shape memory alloy) برای تامین کردن سختی افقی (جانبی) کافی و همچنین قابلیت برگشت پذیری مناسب ،پرداخته می شود . این سیستم مقاوم ترکیبی ، تابع چیدمان اجزای کمکی sma است.
محمد عباسی مرادحاصلی مجتبی فتحی
خستگی یکی از پدیده های شناخته شده در عرشه ارتوتروپیک فولادی است. جزئیات مختلف جوش شده در این عرشه ها نشان داده است که نسبت به بارگذاری خستگی بسیار حساس هستند و طول عمر خستگی مورد انتظار برای عرشه را شدیدا کاهش می دهند. در میان آسیب های خستگی مشاهده شده، جوش های طولی که برای اتصال تیرچه های طولی بسته به صفحه عرشه صورت می گیرند، از تهدید آمیزترین و شایع ترین حالات آسیب خستگی در عرشه های ارتوتروپیک فولادی هستند. یکی از دلایل اصلی برای این مشکل سختی کم صفحه عرشه است که برای مقابله با بارهای چرخ در ترافیک های سنگین ناکافی است. هنگامیکه حجم بار ترافیک بر روی این عرشه ها افزایش مییابد، به خاطر ضخامت نسبتا کم صفحه عرشه و تیرچه طولی، توزیع عرضی بارهای چرخ، لنگرهای خمشی خارج از صفحه قابل توجهی را در صفحه عرشه و جداره تیرچه طولی در محل اتصال تیرچه طولی به صفحه عرشه ایجاد می کند. لنگرهای خمشی خارج از صفحه تنش های خمشی موضعی بالایی به وجود می آورند. همین عامل به همراه تنش های پسماند کششی موجود در جوش طولی اتصال، تمرکز تنش بالایی را به وجود می آورد، در نتیجه اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه در پنجه جوش یا ریشه جوش که نقاطی با تمرکز تنش بالاتر هستند، مستعد به پذیرش آسیب های خستگی می شوند. در این مطالعه، نقاط مستعد ترک خستگی در اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه با تحلیل های المان محدود بررسی شده است. برای مطالعه تنش در اتصالات، یک عرشه ارتوتروپیک فولادی با نرم افزار المان محدود abaqus به صورت سه بعدی مدل سازی و مطابق آیین نامه پل آشتو شبیه سازی خستگی شده است. تنش در نقاط مستعد ترک خستگی در مقاطع مختلف بررسی و مستعدترین محل ترک خستگی شناسایی شده است. سپس با مدل سازی سطح مقطع مستعدترین محل ترک توسط یک ریز مدل دو بعدی، ارزیابی های خستگی به روش مکانیک شکست الاستیک خطی انجام شده است. تحلیل مکانیک شکست با در نظر گرفتن اندازه های مختلف ترک در محل مستعد خستگی انجام شده و رشد ترک با استفاده از انتگرال گیری عددی از فرمول پاریس شبیه سازی شده است. در ادامه این مطالعه، مهمترین عوامل تاثیرگذار بر روی دامنه تنش در اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه بررسی شده است. همچنین، با افزایش سختی صفحه عرشه توسط سه روش مقاوم سازی صفحات فولادی پیوندی، صفحات فولادی ساندویچی و لایه بتن مسلح با عملکرد بالا، کاهش تنش در اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه مطالعه شده است. بخش اول از نتایج این تحلیل ها نشان می دهد، در اتصال تیرچه طولی به صفحه عرشه، ترکی که از پنجه جوش شروع شده و به داخل ضخامت صفحه عرشه نفوذ می کند، در نزدیکترین مقطع به تیر عرضی مستعدترین محل ترک خستگی است. همچنین تا هنگامیکه عمق نفوذ ترک در داخل ضخامت صفحه عرشه کمتر از یک میلیمتر است، رشد ترک در مقابل با تعداد دوره بارگذاری آهسته است. سپس، ترک سریعا با تعداد دوره بارگذاری بسیار کمتری تا عمق نهایی خود رشد می کند. بنابراین، باید در اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه ترک های کوچکتر از یک میلیمتر قبل از وارد شدن به مرحله بحرانی شناسایی شوند. همچنین نتایج مطالعات پارامتری و روش های مقاوم سازی نشان می دهد، افزایش ضخامت صفحه عرشه یا افزایش سطح توزیع بار چرخ بر روی صفحه عرشه که با افزایش ضخامت لایه روکاری همراه است، می تواند به میزان قابل توجهی سطح تنش ها را در اتصالات تیرچه طولی به صفحه عرشه کاهش دهد، در حالیکه تغییر تنها ضخامت جداره تیرچه طولی به نظر می رسد اثر کمی بر دامنه تنش یا عمر خستگی در اتصال داشته باشد. همچنین، روش های مقاوم سازی می توانند سطح تنش ها برای نقاط مستعد آسیب خستگی در صفحه عرشه را حدود 80 درصد و برای نقاط مستعد آسیب خستگی در جداره تیرچه طولی را حدود 70 درصد کاهش دهند، بنابراین عمر خستگی عرشه به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت. علاوه براین، مقایسه روش های مقاوم سازی نشان می دهد که روش لایه بتن مسلح با عملکرد بالا در میان سه روش مقاوم سازی بهترین نتایج را خواهد داد.
رضا حسنی اصفهانی مجتبی فتحی
اول - سیستم های پیش ساخته همواره پاسخی بوده به تقاضای روز افزون برای اقتصادی تر کردن و صنعتی کردن ساخت وسازها، تقاضایی که غالبا بوسیله سازه های متداول بتنی بطور کامل پاسخ داده نمیشود. کیفیت بالاتر، سرعت بیشتر در اجرا و اقتصادی تر بودن سازه های پیش ساخته، برتری های آشکار این سیستم نسبت به روش های متداول ساخت و ساز است. در دهه های گذشته، تعداد زیادی سازه پیش ساخته بتنی در نواحی زلزله خیز در کشورهای مختلف دنیا ساخته شده اند. در کشورهای زلزله خیز پیشرفته تر، مانند آمریکا و نیوزلند پیشینه اقبال به سیستم پیش ساخته به دهه 80 میلادی(بیش از سه دهه قبل) میرسد. درکنار استفاده از قابهای پیش ساخته با اتصالاات مفصلی، استفاده از اعضاء پیش ساخته بتنی در قابهای مقاوم خمشی نیز در این کشورها مورد توجه مهندسین بوده به نحوی که امروزه سازه هایی با قابهای مقاوم خمشی که در آنها از تیر ، ستون ، دیوار و سقف های پیش ساخته بهره برده وتجربه زلزله های نسبتا بزرگ را نیز پشت سر گذاشته اند، در این کشورها دیده میشود. با این وجود این سیستم ها بطور طبیعی دارای نقاط ضعفی نیز هستند که همواره عملکرد رضایت بخش سازه های پیش ساخته را به ویژه در مناطق با ریسک لرزه ای بالا مورد تردید قرار داده است. بررسی های انجام شده برروی رفتار سازه های پیش ساخته بعد از زلزله های بزرگ، برخی ضعف های رفتاری سیستم های پیش ساخته اولیه در زلزله را نشان داده است. بنابراین استفاده از این سیستم در مناطق زلزله خیز همواره با احتیاط صورت گرفته و کاربرد آن در این مناطق برای مهندسین همواره با محدودیت همراه بوده است. به ویژه اینکه در مقایسه با سازه های متعارف، دستور العمل های فنی کافی برای طراحی این سازه ها وجود ندارد. باور پژوهشگران بر این است که عملکرد ضعیف لرزه ای قابهای خمشی پیش ساخته بیشتر مربوط است به رفتار ترد (غیرشکل پذیر)اتصالات بین اجزاء سازه و جزییات نامناسب آن. درطراحی قابهای خمشی پیش ساخته که یکپارچگی سازه بسیار اهمیت دارد ، در حال حاضر یکی از مشکلات مهندسین یافتن روشی اقتصادی و کارآمد برای اتصال اعضاء است به نحوی که مقاومت ، سختی و شکل پذیری کافی برای سازه فراهم گردد. طراحی و ساخت سازه های بتنی پیش ساخته به صورت قاب ساده (با اتصالات مفصلی) البته غیر معمول نیست. در روش های متداول طراحی این قابها، برای مقابله با بارجانبی از یک سیستم پشتیبان مثل دیوار برشی یا بادبندی فلزی استفاده میشود. اما استفاده از اتصالات مقاوم خمشی که بتواند بادبند و دیوار برشی را در سازه های پیش ساخته خذف نماید دشوار است و ارایه و بسط ضوابطی برای طراحی اتصال مقاوم خمشی پیش ساخته تیر به ستون که در عین حال دارای توجیه اجرایی و اقتصادی هم باشد، زمینه پژوهشی گسترده و نسبتا جدیدی را برای محققان فراهم آورده است. از آنجاییکه بسیاری از سازه ها به دلیل عملکرد ضعیف اتصالاتشان در هنگام زلزله آسیب دیده اند ، به منظور استفاده از مزایای پیش ساختگی و گسترش کاربرد آنها به ویژه در مناطق لرزه خیز، اتصالات این اعضاء بایستی مورد ارزیابی و بررسی ویژه قرار گیرند. دوم - امروزه کاربرد روش اجزاء محدود برای تحلیل، بررسی و بیان رفتار غیر خطی سازه ها به مرحله ای رسیده که نتایج بدست آمده ازآن میتواند با تراز بالایی از اطمینان مورد استناد قرار گیرد. این موضوع در کنار امکان استفاده از کامپیوتر هایی با سرعت و ظرفیت بالا سبب گردیده بررسی و تحلیل غیر خطی سازه ها با صرف هزینه و زمان معقول دردسترس باشد. به ویژه اینکه نیاز به ابزارهای تحلیلی برای بررسی رفتار سازه ها تحت بارهای رفت و برگشتی، هر روز بیشتر احساس میگردد. ازآنجاییکه استفاده از مدلهای آزمایشگاهی در این شرایط گاهی سخت و پیچیده و یا غیر اقتصادی و زمان بر است و یا اینکه اساسا ساخت نمونه ها غیر ممکن میباشد، گرایش به استفاده از روش های تحلیلی افزایش یافته است. امروزه در بسیاری از پروژه های پژوهشی درزمینه مهندسی سازه، استفاده ازیک مدل اجزای محدود به عنوان هسته اصلی پژوهش و یا انجام مطالعات تکمیلی درکنار روشهای آزمایشگاهی متداول گردیده است. هرچند که روشهای آزمایشگاهی برای کنترل و تفسیر نتایج غیر قابل چشم پوشی است. سوم - این پایان نامه بخشی است از مطالعات تجربی - تحلیلی انجام گرفته در دانشگاه رازی کرمانشاه بر روی رفتار قابهای خمشی پیش ساخته در برابر زلزله که بوسیله نوع خاصی از اتصالات پیچ و مهره ای و رابط فولادی برای اولین بار طراحی و اجرا میشوند. در جزییات این اتصال بدیع که درآن تیر بوسیله نوعی رابط فولادی وپیچ ومهره به ستون وصل میشود جوش ار پروسه نصب حذف میشود. متناسب با جزییات اجرایی این رابط، دوتیپ متفاوت از این اتصال(تیپ b وتیپw ) و هر تیپ برای اتصال کناری و میانی تیر- ستون به همراه دو نمونه اتصال یکپارچه(جمعا شش تیپ اتصال)تیر به ستون طراحی، نمونه سازی و مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این مطالعات بررسی رفتار لرزه ای این اتصال پیچ و مهره ای ابداعی در سازه های بتنی پیش ساخته است و نهایتا دستیابی به یک اتصال مناسب است که بتواند با رفتار مقاوم خمشی خود، اجرای قاب خمشی پیش ساخته بتنی در مناطق زلزله خیز را تسهیل کند. این مطالعه بطورکلی هم با روش تحلیلی (مدلسازی اجزاء محدود) و هم روش آزمایشگاهی انجام شده است که این نوشتار نتایج بررسی های تحلیلی را که بصورت مدلسازی اجزاء محدود و با استفاده از نرم افزار abaqus صورت گرفته ارایه میکند. هر تیپ اتصال تحت بارهای رفت و برگشتی (سیکلی) مورد ارزیابی قرار گرفته و در هر مرحله، نتایج بدست آمده با اتصال مشابه یکپارچه(بتن درجا) مقایسه شده است. همچنین نتایج بدست آمده از تحلیل برای راستی آزمایی، با نتایج حاصل شده از فاز آزمایشگاهی این مطالعه سنجیده میگردد. در فاز آزمایشگاهی کلیه نمونه های تحت بررسی در مقیاس واقعی نمونه سازی شده و درآزمایشگاه مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن تست شده اند. لازم به ذکر است فاز آزمایشگاهی تحت پوشش یک پایان نامه مستقل دیگر به انجام رسیده است. بررسی نتایج این پژوهش و مقایسه خروجی ها با نتایج آزمایش، نشان میدهد که تحلیل اجزاء محدود به شرط انجام یک مدل سازی نسبتا دقیق و منظور کردن همه پارامترهای دخیل در رفتار اتصال ، میتواند به عنوان یک ابزار تکمیلی برای درک بهتر رفتار سیستم تحت بررسی واستخراج داده هایی که به دلیل سختی کار نمیتوان از آزمایشات بدست آورد، مورد استفاده قرارگیرد. کلمات کلیدی : تحلیل اجزاء محدود، سازه پیش ساخته بتنی، اتصال مقاوم خمشی، رفتار هیسترزیس، رفتار لرزه ای
کیوان احمدی مجتبی فتحی
در این مطالعه رفتار دینامیکی غیرخطی سازه های نامتقارن جداسازی شده با جداساز های lrb (جداسازهای لاستیکی با هسته سربی) در نرم افزار abaqus تحت رکوردهای نزدیک گسل مورد بررسی قرار گرفته است. بطورکلی دو نوع نامتقارنی در این تحقیق مدنظر است: نامتقارنی سختی و نامتقارنی جرمی. پارامترهای نامتقارنی جرمی با تغییردادن مرکز جرم نسبت به یک بعد ساختمان و پارامترهای نامتقارنی سختی با جانمایی های مختلف جداکننده های ساختمانی در پلان بدست آمده اند. برای ساختمان مدلسازی شده، شش توزیع مختلف تکیه گاهی با استفاده از مراکز جرم و سختی روسازه و مرکز سختی جداساز ها درنظرگرفته شده است. هدف از این تحقیق بدست آوردن پاسخ های سازه ای ساختمان نامتقارن تحت شتابنگاشت های زلزله و تعیین بهترین جانمایی و توزیع نامتقارن جداکننده ها در ساختمان است. از مقایسه نتایج حاصل از تحقیق، اثرات توزیع مختلف جداساز ها بر پاسخ های روسازه بدست آمده است. نتایج بدست آمده نشان داده اند که همه شش توزیع درنظرگرفته شده تکیه گاهی، اساساً با اثرات نامطلوب پیچشی که تغییرمکان های متفاوتی را دارند همراه می باشند. با توجه به مطالعات صورت گرفته می توان نتیجه گرفت که از میان حالات مورد نظر برای توزیع های نامتقارن، حالتی که مرکز سختی سازه بین مرکز جرم سازه و مرکز سختی جداساز ها قرار داشته باشد، سازه بهترین عملکرد را از خود نشان خواهد داد و توزیع مورد نظر به عنوان مناسب ترین توزیع تکیه گاهی معرفی می شود.
محمد هادی رای مجتبی فتحی
در سال های اخیر ایده طراحی و ساخت سازه های هوشمند به واقعیت نزدیکتر شده است. مهندسین عمران به کمک علم متالوزی به مصالح سازه ای نوینی دست یافته اند که می توانند در شرایط مختلف از خود خواص فیزیکی از پیش تعیین شده ای نشان دهند. مواد سازه ای مورد استفاده در این پایان نامه، آلیاژهای حافظه دار شکلی با خصوصیتهای رفتار فوق ارتجاعی، عبارتند از ترکیبی از آلیاژهای نیکل و تیتانیوم که تحت سیکل های بارگذاری و بار برداری حتی پس ازگذشتن از ناحیه تسلیم از خود کرنش پسماند ناچیزی نشان می دهند. بطور کلی قابلیت یک ماده در برگشت به شکل اولیه، با وجودی که تغییر شکل پلاستیک یافته باشد را پدیده حافظه داری گویند. این گونه مصالح می توانند پس از تغیر شکل پلاستیک و گذشتن از حد تسلیم با گذشت زمان به کرنش صفر برسند و در واقع در سازه نیروهای بازسازی کننده ای ایجاد کنند که می تواند سبب بسته شدن ترکهای عرضی بتن درناحیه کششی شود و یا باعث از بین رفتن خروج از مرکزیت ایجاد شده در ستون های بتنی بر اثر تغییر مکان ناشی از زلزله شود. این قابلیت می تواند در بعضی از سازه های مهم مثل پل های ارتباطی و برج های مخابراتی سبب شود که این سازه ها بعد از زلزله هم کاربری خود را حفظ کنند.
مجتبی فتحی مجتبی امینی
بنزیل الکل اغلب به عنوان یک نمونه¬ی الکلی برای بررسی واکنش¬پذیری کاتالیزوری استفاده می¬شود. در این پروژه در اکسایش بنزیل الکل با مزوپورsba-15 حاوی مس و در حضور اکسنده¬ی اکسون و نمک tbabبه عنوان کاتالیست انتقال فاز، محصول مطلوب بنزآلدهید بوده و بنزوئیک اسید به عنوان محصول جانبی تنها به مقدار ناچیزی تولید شد. مطابق واکنش مدل به صورت زیر مقادیر بهینه برای کاتالیست، اکسون و tbab به دست آمد. همچنین واکنش اکسایش اورگانوسولفیدها با مزوپورsba-15 حاوی مس به محصول مطلوب سولفوکسید منجرشدکه تنها مقدار ناچیزی سولفون به عنوان محصول جانبی تولید شده است. ابتدا مقادیر بهینه برای اکسنده و کاتالیست به دست آمد و سپس تحت شرایط بهینه تعدادی از مشتقات سولفیدی به سولفوکسیدهای متناظر تبدیل شدند. کاتالیست cu@sba-15/pren پس از کلسینه شدن، به صورت اکسید مس بر روی بستر sba-15 در واکنش هانش برای سنتز تتراهیدرو-4h–کرومن¬ها استفاده شد و به عنوان یک کاتالیست ناهمگن سبز با جداسازی آسان و قابلیت بازیافت شناخته شد. این روش تحت شرایط ملایم و در مدت زمان کوتاه انجام واکنش، می¬تواند محصولاتی با بازده¬های بالا را تولید کند.
آرمان کارگری عبدالرحیم جلالی
چکیده ندارد.
مجتبی فتحی علی اکبر آقاکوچک
نتایج آزمایشهای گذشته نشان داده اند که اتصالات خورجینی رفتاری نیمه صلب داشته و سختی آن تابع طول تیر و ستونهای وابسته و بخصوص شرلیط تقویتهای خود اتصال می باشد. به همین علت برای یافتن نحوه تغییرات سختی هر اتصال، باید نمونه خود اتصال تحت آزمایش قرار داده شود که می توان گفت انجام این کار ناممکن است . لذا در این تحقیق سعی شده است با در نظر گرفتن رفتار غیر خطی سازه در حالت دینامیکی سختی های اتصال را در محدوده نتایج آزمایشهای انجام شده قبلی، تغییر داده و رفتار سازه بررسی شود. مدلهای به کار گرفته شده در این تحقیق، سازه های 4، 6 و 8 طبقه در حالت مهاربندی شده و مهاربندی نشده می باشد. نتایج آنالیزها نشان داد که عامل اصلی استهلاک انرژی در سازه های با مهاربند جانبی، بادبندهای طبقات بوده و نهایتا ستونهای ظبقات بخصوص ستونهای اطراف مهاربند به جذب و استهلاک انرژی کمک خواهند کرد. در سازه های بدون مهاربند جانبی، ستونهای میانی طبقات و اتصالات سازه ها، نقش اساس در جذب و استهلاک انرژی را به عهده دارند. لازم ذکر است که در سازه های کوتاه (4 و تقریبا 6 طبقه9 ستونهای طبقات پایینی و در سازه های بلند (تقریبا 8 طبقه به بالا) ستونهای طبقات بالایی نقش جاذب انرژی را به عهده دارند. در تحلیل الاستیک سازه های چند طبقه حداکثر تغییر مکانهای نسبی بین طبقات در طبقات بالا رخ می دهد ولی تحلیلهای غیر الاستیک برای سازه ها نشان داد که نمیتوان گفت ، این حداکثر در کدام طبقه اتفاق می افتد و بستگی به چگونگی تشکیل مفصل پلاستیک و نحوه مکانیسم سازه دارد، لذا می توان گفت که آیین نامه های کنونی رفتار دقیق سازه را نشان نمی دهند. نیاز شکل پذیری طبقه ای که مناسبترین تعربیف شکل پذیری برای این سازه ها می باشد برای سازه های کوتاه، در طبقات پایینی بیشتر از طبقات بالایی و برای سازه های بلند، در طبقات بالایی بیشتر از طبقات پایینی بدست آمد، همچنین این نیاز برای سازه های بدون مهاربند جانبی بیشتر از سازههای با مهاربند جانبی حاصل شد. شایان توجه است که سازه های بامهاربند جانبی رفتاری ترد را از خود نشان داده و با سقوط ناگهانی طبقه ای تخریب می شوند و برای بهبود این رفتار توصیه شده که این قابها با قابهای خمشی، ترجیحا با قابهای با اتصال نیمه صلب با مقاومت تسلیم پایین ترکیب شوند تا مفصلهای پلاستیک بجای تشکیل در ستونهای طبقات ، در اتصالات ایجاد و از تخریب ناگهانی سازه جلوگیری شود.
مجتبی فتحی محمد علی حاج عباسی
در این پژوهش اثرات کشت برنج بر برخی از ویژگیهای فیزیکی خاک و پراکنش مکانی آنها مورد بررسی گردیده است. در پاییز سال 1377 پس از برداشت برنج در دو قطعه 5 هکتاری مجاور یکدیگر انتخاب گردید . که در یکی از آنها کشت برنج به صورت سنتی در تناوب زراعی قرار داشت. قطعه دیگر در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع گردیده بود که سابقه زراعی کشت برنج نداشت. در هر قطعه بر روی گره های شبکه ای به طول 450 متر و عرض 120 متر به فاصله 30 متر از یکدیگر وزن مخصوص ظاهری خاک، هدایت آبی اشباع و شاخص مخروطی اندازه گیری شد. اندازه گیری ها در دوره برداشت گندم پاییزه در هر دو قطعه تکرار گردید. همچنین هدایت الکتریکی خاک و ph نمونه های مذکور تعین گردید و مقایسه های آماری انجام شد. در قطعه برنجکاری شده وزن مخصوص ظاهری خاک ، هدایت آبی اشباع و شاخص مخروطی با قطعه محاور آن تفاوت معنی دار آماری در سطح یک درصد داشته است. در اثر کشت برنج وزن مخصوص ظاهری خاک افزایش یافته است و هدایت آبی اشباع کم شده است. کشت برنج باعث افزایش مقاومت خاک در برابر نفوذ شده و شاخص مخروطی آن را بالا برده است. هنگامی که در هر دو قطعه گندم پاییزه کشت گردید وزن مخصوص ظاهری خاک و هدایت آبی اشباع در دو قطعه در سطح یک درصد آماری تفاوت معنی دار داشته است. کشت برنج باعث کاهش معنی دار در واکنش خاک و هدایت الکتریکی آن گردیده است. قرار دادن کشت برنج در تناوب زراعی منطقه بر روی ویژگیهای خاک و پراکنش مکان آن اثرات قابل توجهی داشته است بنابراین حتی در صورتیکه بازده اقتصادی تناسب کشت برنج در این اراضی را نشان دهد با توجه به ملاحظات زیست محیطی و مدیریت پایدار خاک تجدید نظر در این الگوی کشت ضروری به نظر می رسد در غیر این صورت با استفاده از روشهای بهسازی ساختمان خاک می توان اثرات سو کشت برنج را تا حدی کاهش داد.