نام پژوهشگر: علی اصغر نصرالله نژاد
زهرا محمدی علی اصغر نصرالله نژاد
بابونه آلمانی از گیاهان مهم دارویی است که جایگاه خاصی را در صنایع دارویی پیدا کرده است. مجموع مواد موثره این گیاه متعلق به گروه اسانس ها و شامل 120 ترکیب شیمیایی می باشد. مطالعه حاضر به بررسی اثرات ژنوتیپ، نوع ریزنمونه و محیط کشت بر کال زایی، باززایی و کشت سوسپانسیون سلولی گیاه بابونه می پردازد. در بررسی کال زایی قسمت های رویشی این گیاه، ریزنمونه های ساقه، جوانه جانبی و برگ در محیط کشت ms حاوی سطوح مختلف هورمون های (naa + kin) و (2-4-d + kin) کشت شدند. همچنین کال زایی ریزنمونه های بافت انتهایی و گلبرگ گل در محیط کشت ms حاوی سطوح مختلف اکسین ها 2-4-d) و (naa و سیتوکینین ها kin) و (ba بررسی شد. سپس کالوس های جنین زا به محیط باززایی منتقل شدند. کال زایی و باززایی شش ژنوتیپ بابونه (گورال، شاروکشاری، پرسو، شیراز، کازرون، اصفهان) نیز بررسی شد. جهت ایجاد کشت سوسپانسیون سلولی از کالوس های ترد و فعال بدست آمده از هر کدام از آزمایش های القاء کالوس استفاده شد. نتایج نشان داد که ریزنمونه های ساقه و جوانه جانبی در محیط حاوی 1 میلی گرم naa و 1 میلی گرم kin حجم کالوس بیشتری را نسبت به ریزنمونه برگ داشتند. همچنین بیشترین میزان کال زایی از ریزنمونه های بافت انتهایی و گلبرگ گل به ترتیب در محیط کشت ms حاوی (m? 46/0:kin + 5/4 :2-4-d) و (mg/l 5/0:kin + 4:naa) مشاهده شد. در بین ژنوتیپ های مختلف بیشترین میزان کال زایی از ژنوتیپ اصفهان بدست آمد. مشخص شد که کالوس های حاصل از ریزنمونه برگ در محیط کشت ms حاوی 5/0 میلی گرم kin باززایی اندام های هوایی بیشتری داشتند. بیشترین باززایی غیر مستقیم اندام های هوایی متعلق به ژنوتیپ اصفهان با استفاده از ریزنمونه جوانه جانبی می باشد. در کشت های سوسپانسیون سلولی بیشترین میزان بیوماس و نرخ رشد سلولی از ژنوتیپ اصفهان با استفاده از کالوس های با منشاء برگ بدست آمد. مشاهده میکروسکوپی سوسپانسیون های سلولی نشان داد که اندازه ی سلول ها در روزهای آغازین نسبت به روزهای میانی بزرگتر است حال آن که در روزهای پایانی اندازه ی آن ها کوچکتر می باشد. بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان گفت که این گیاه دارای توان بالایی در تولید کالوس و اندام زایی در شرایط آزمایشگاهی است، بنابراین در کارهای آتی در زمینه تولید درون شیشه ای مواد موثره، کشت بافت این گیاه توصیه می شود.
خدیجه قنبری عبدالعلی شجاعیان
چکیده: گشنیز با نام علمی (coriandrum sativum l.) یک گیاه علفی یک ساله متعلق به خانواده ی چترسانان است که به خاطر میوه و برگ های معطرش پرورش داده می شود و بومی نواحی شرق مدیترانه و جنوب اروپا می باشد. گشنیز هزاران سال به عنوان دارو استفاده می شده است و دارای لیست طولانی ازخواص دارویی است، آن یکی از قدیمی ترین محصولات ادویه ای در جهان است. با این وجود کاربرد نشانگرهای مولکولی در گشنیز نسبت به دیگر محصولات سبزی تا حد زیادی عقب افتاده است. در این مطالعه نشانگر srap برای ارزیابی تنوع ژنتیک در یک مجموعه از 10 توده ی گشنیز از ایران به کار رفت. 8 ترکیب آغاز گر srap، 95 باند تکثیر شده ی قابل امتیازدهی در محدوده ی 75 تا 800 جفت باز تولید نمودند که در این میان 8 باند (42/8 درصد) یک شکل بودند و 87 باند (57/91 درصد) چندشکل بودند. میانگین تعداد باندهای تکثیر شده و باندهای چندشکل به ازای هر ترکیب آغازگر به ترتیب 87/11 و 87/10 بود. بیشترین و کمترین تعداد باند های چندشکل تشکیل شده به ترتیب 22 (em4 , me1) و 8 (me2, em4) و (me4, em3) بود. میانگین محتوای اطلاعات چند شکل (pic) 34/0 بود. یک ماتریس عدم تشابه با استفاده از داده های srap مبتنی بر ضریب دایس ایجاد شد. تشابهات ژنتیک میان همه ی توده ها از 829/0 تا 955/0 متغییر بود و میانگین تشابه به دست آمده 892/0بود. بیشترین تشابه بین توده های کرج و ورامین و کمترین تشابه بین توده های ورامین و صحنه کرمانشاه بود. سپس ماتریس عدم تشابه برای ایجاد یک دندروگرام با استفاده از آنالیز خوشه ای neighbor- joining استفاده شد تا روابط ژنتیک میان توده های مورد مطالعه را نشان دهد. ضریب کوفنتیک بین تشابهات درخت و ماتریس عدم تشابه 0001/0, p < 93/0 r= بود. در دندروگرام neighbor- joining مبتنی بر ضریب دایس توده های گشنیز به 2 گروه اصلی خوشه بندی شدند. در نهایت نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که تنوع ژنتیک زیادی میان توده های جمع آوری شده از چند منطقه ی ایران وجود دارد و این مطالعه سودمندی نشانگر srap را در تعیین تنوع ژنتیک بین توده های گشنیز نشان داد. واژه های کلیدی: گشنیز- تنوع ژنتیک- srap