نام پژوهشگر: ناصرالدین حیدری

گسترش سامانه سپر دفاع موشکی در خاورمیانه و خلیج فارس و امنیت جمهوری اسلامی ایران (2002-2013)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده حقوق و علوم سیاسی 1393
  ناصرالدین حیدری   غلامعلی چگنی زاده

بروز حادثه 11 سپتامبر مقابله با تهدیدات موشکی کره شمالی و ایران را هدف اول راهبرد امنیتی آمریکا قرار داد. هیات حاکمه بوش پسر از پنتاگون خواست استقرار سامانه دفاع موشکی در آمریکا را برای مقابله با خطر موشک های دوربرد کره شمالی و ایران تسریع کند. از سال 2004 میلادی ایجاد این شبکه در آمریکا شروع شد و در سال 2007 مذاکره با لهستان و جمهوری چک برای استقرار رهگیر های زمینی در اروپا آغاز گردید که با توجه به نگرانی های روسیه عملیاتی نشد. متعاقباً دولت اوباما با تغییر پارادایم بر اساس ارزیابی های جدید تهدید موشک های بالستیک ایران، رویکرد خود را "رهیافت مرحله ای تطبیقی" برای مقابله با تهدیدات فوری موشکی ایران اعلام کرد. ایجاد سپر دفاع موشکی پیرامون ایران در خاورمیانه که استقرار رادار باند ایکس در خاک ترکیه به عنوان بخشی از آن به موازات ماموریت ناوگان دریایی آمریکا در شرق مدیترانه عملیاتی شده، مرحله اول رویکرد اوباما می باشد. مقارن با این طرح ایجاد شبکه مشابه در حوزه خلیج فارس برای مهار حملات موشکی ایران در دستور کار قرار گرفته است. دستیابی ایران به فن آوری و بومی سازی ساخت و پرتاب موشک های بالستیک و پرتاب ماهواره، انتقاد های شدید دولت های غربی و بطور عمده رژیم اسرائیل و آمریکا و اتحادیه اروپا را بر انگیخته است. آنها مدعی اند که این میزان توانایی موشکی ایران، رژیم صهیونیستی و بطور همزمان کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و پایگاه های آمریکا در منطقه و کل اروپا و در صورت دستیابی ایران به موشک قاره پیما، خاک آمریکا را در معرض خطر و تهدید قرار می دهد. گسترش شبکه دفاع موشکی در خاورمیانه و خلیج فارس با هدف محاصره ایران، همزمان تهدید برای امنیت ایران است و ممکن است ایران را در دام یک رقابت تسلیحاتی ناخواسته قرار دهد. این واقعیت بر همه آشکار است که توان موشکی ایران در حد هدف قرار دادن خاک آمریکا نیست و حتی به قصد تهاجم به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و اروپا طراحی نشده است. لذا با توجه به این تهدید برای امنیت جمهوری اسلامی ایران، این رساله در صدد پاسخ به این سوال است که گسترش سپر دفاع موشکی آمریکا در سالهای 2002 تا 2013 میلادی در خاورمیانه و خلیج فارس چگونه بر امنیت جمهوری اسلامی ایران تأثیر داشته است ؟ به عبارت دیگر، چرا توانایی موشکی جمهوری اسلامی ایران به عنوان عامل تهدید وجودی برای امنیت منطقه ای و بین المللی توسط آمریکا و دیگران تلقی می شود؟ برای پاسخ به این سوال، مفروض این رساله این است که سپر دفاع موشکی آمریکا در حد فاصل سالهای 2002 تا 2013 میللادی از طریق فرآیند امنیتی کردن تهدید در حوزه خاورمیانه و خلیج فارس در پی مهار توان بازدارندگی موشکی ایران بوده است. فرضیه رساله با کاربست دستگاه نظری واقع گرایی نوکلاسیک و دو گرایش نظری آن یعنی واقع گرایی تهاجمی و تدافعی، برای درک تفاوت میان راهبردهای امنیتی آمریکا که بر اساس واقع گرای تهاجمی هدایت می شود و راهبرد امنیتی ایران که دارای ماهیت تدافعی است، مورد ارزیابی قرار گرفته است. در رساله چنین نتیجه گیری شده که گسترش سپر دفاع موشکی درخاورمیانه و خلیج فارس مثال روشن حداکثر سازی قدرت آمریکا برای حفظ سیطره خود در منطقه است. چنین گسترشی ایران را در معرض یک معمای امنیتی نوین و پیچیده قرار می دهد. تهدیدات کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت این طرح در صورت هرگونه رویارویی میان آمریکا و ایران و یا رژیم اسرائیل برای منطقه خطرناک خواهدبود. قرار گرفتن در شرایط سخت معمای امنیتی، سبب شده که ایران توانمندی موشکی خود را برای ایجاد دفاع و بازدارندگی موثر در مقابل تهدیدات قدرت های تهدید کننده، مانند آمریکا و رژیم اسرائیل با هدف ایجاد بازدارندگی قوی و موقعیت مناسب دفاعی تقویت نماید. موازنه سازی اولین و عاقلانه ترین اقدام در شرایط آنارشی و موقعیت نا امنی برای کشور دارای راهبرد دفاعی است. قصد پنهان آمریکا از گسترش سپر دفاع موشکی برای مهار توان بازدارندگی موشکی ایران حتی اگر حمله ای به ایران صورت نگیرد، درگیر کردن ایران در یک مسابقه تسلیحاتی نابرابر است. بنابراین توصیه این رساله این است که برای اطمینان و دستیابی به یک" کفایت معقول دفاعی"، برای اجتناب از درگیری ناخواسته در رقابت تسلیحاتی ناشی از نیات توسعه طلبانه گسترش دفاع موشکی، در راهبرد امنیتی جمهوری اسلامی ایران ضمن تداوم اقدامات بازدارندگی و دفاع فعال، باید سایر ابعاد امنیت پایدار مصرحه در سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران برای افق 1404 از جمله امنیت اقتصادی مد نظر قرار گیرد. کفایت معقول دفاعی بدین معنی است که نیروی نظامی برای برای حفظ و صیانت از امنیت ملی ضروریی است، اما به تنهایی کفایت نمی کند. تأکید بیش از حد بر قدرت و بنیه نظامی به عنوان تنها رکن حفاظت از امنیت، نه تنها موجد مشکلات برای اقتصاد ملی و ناهنجاری اجتماعی است، بلکه موجب تشدید معمای امنیت با همسایگان و بدگمانی طرفین از یکدیگر می گردد. در این شرایط، ضروری است همزمان با حفظ موازنه داخلی و خارجی، برای تضمین حداکثر بازدارندگی مورد نیاز در ایجاد ظرفیت کفایت دفاع معقول، یک دیپلماسی فعال دفاعی برای اعتماد ساری و همکاری میان ایران و همسایگان جنوبی خلیج فارس، مبتنی بر اصول میانه روی و خویشتن داری طراحی و اجرا گردد.