نام پژوهشگر: مجتبی عظیمیان

شناسایی و مقایسه زیرساخت های عصبی آسیب دیده در بزرگسالان فارسی زبان دارای کنش پریشی دهانی ، کلامی و آمیخته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1390
  فریبا یادگاری   مجتبی عظیمیان

هدف. کنش پریشی کلامی و دهانی، نشانگر اختلال برنامه ریزی حرکات دهانی کلامی و غیر کلامی هستند. هدف تحقیق حاضر شناسایی بیماران دارای کنش پریشی دهانی و کلامی ، میزان هم رویدادی و شدت آن و شناسایی مناطق آسیب دید? مغزی در آنان بود. روش بررسی. در این مطالع? غیر تجربی، 55 بزرگسال شامل22 زن و 33 مرد با دامنه سنی 23 تا 84 سال و دارای ضایع? مغزی چپ به روش در دسترس انتخاب و با آزمایه های کنش پریشی کلامی و کنش پریشی دهانی(فرم درک دستورات و تقلیدی) ارزیابی و فیلم برداری شدند. دو آسیب شناس گفتار و زبان شدت کنش پریشی را نمره گذاری کردند که برای روایی ملاکی آزمایه ها و تحلیل شدت مورد استفاده قرار گرفت. تصاویر mri یا ct scan بیماران توسط نورورادیولوژیست بررسی و مناطق آسیب دید? مغزی مورد نظر شناسایی گردید. تحلیل داده ها با آزمون کلموگروف- اسمیرنوف ، آزمون تی مستقل ، ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن ، فی ، ضریب توافقی سی و آزمون خی دو با استفاده از نرم افزار spss نسخ? 12 انجام شد. یافته ها. بر اساس فرم درک دستورات، 42 بیمار و با فرم تقلیدی، 41 بیمار هر دو نوع کنش پریشی را با همبستگی معنی دار نشان دادند (001/0 p<،75/0r=) و(001/0 p<،66/0r=). با فرم درک دستورات 6 نفر بدون کنش پریشی و 7 نفر فقط یک نوع کنش پریشی داشتند. با فرم تقلیدی 7 نفر بدون کنش پریشی و 7 نفر فقط یک نوع کنش پریشی داشتند. مقایس? هم رویدادی اختلالات با فرم درک دستورات (59/0phi=) و شدت های مختلف کنش پریشی دهانی و کلامی(68/0c=) ، و با فرم تقلیدی(60/0phi=) و شدت های مختلف کنش پریشی دهانی و کلامی(65/0c=) ، نشانگر توافق نسبتا بالا بود (001/0 (p<. در شدت خفیف تا متوسط کنش پریشی دهانی ، آسیب اینسولا و بروکا معنی دار بود (05/0 (p< ، اما در شدت خفیف تا متوسط کنش پریشی کلامی فقط آسیب اینسولا معنی دار بود (05/0 .(p< نتیجه گیری. هم رویدادی بالای کنش پریشی دهانی و کلامی نشان می دهد که کنترل حرکتی گفتار تحت تاثیر کنترل حرکتی عمومی تر قرار دارد . آسیب اینسولای چپ در هر دوی بیماران دچار کنش پریشی کلامی و دهانی ، از وجود مراکز مغزی مشترک برای کنترل حرکات دهانی کلامی و غیر کلامی حمایت می کند.

مهارت واژه یابی، حافظه کلامی و کنشهای حرکتی گفتار در بیماران سکته مغزی زبان پریش و ارتباط آن با سازماندهی زبان در مغز : به کارگیری تحریک مغناطیسی تراجمجمه ای و آزمون شنیداری دوسویه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1393
  زهرا سادات قریشی   جواد علاقبند راد

مقدمه و اهداف: زبان پریشی یکی از نشانه های رایج سکته مغزی نیمکره چپ می باشد. بررسی پیرامون علائم زبان پریشی، ابزارهای کارآمد جهت ارزیابی بیماران، نحوه سازماندهی زبان در مغز و هم چنین مداخلات درمانی از موضوعات مهم تحقیق در این حوزه می باشد. هدف از این تحقیق ساخت و روان سنجی ابزار "سنجش مهارت واژه یابی" و بررسی میزان آسیب پذیری عملکرد واژه یابی،حافظه کلامی و کنش های حرکتی گفتار در بیماران زبان پریش بود. نحوه سازماندهی زبان درمغز و همچنین بررسی تاثیر آر.تی.ام.اس بربهبود نقایص واژه یابی، حافظه کلامی و کنش های حرکتی گفتار بیماران زبان پریش نیز از اهداف دیگر این پژوهش بودند. روش پژوهش: ابزار "سنجش مهارت واژه یابی" برپایه نظرات گروه کارشناس ساخته شد و ضریب روایی محتوایی و پایایی آزمون-بازآزمون آن محاسبه شد. سپس مهارت واژه یابی120 فرد بزرگسال عادی فارسی زبان در گروههای سنی، جنسی و تحصیلی مختلف مورد تحلیل قرار گرفت. آنگاه عملکرد بیماران زبان پریش روان(n=17) و ناروان(n=20) در حوزه های واژه یابی، حافظه کلامی(حافظه عدد) و کنش های حرکتی گفتار(با آزمون آپراکسی کلامی و دهانی) با هم مقایسه شد. شاخص برتری گوش (با آزمون شنیداری دوسویه) بر روی 18 بیمارزبان پریش و 19 بزرگسال عادی مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. در ادامه، تاثیر مداخله آر.تی.ام.اس.(1هرتز،90% آستانه حرکتی، 1200پالس) بر روی مهارت واژه یابی، حافظه کلامی و کنش های حرکتی گفتار سه بیمار زبان پریش( یک بیمار ناروان و دو بیمار روان) مورد بررسی قرار گرفت. در آخر نیز به روش نیمه تجربی تاثیر مداخله آر.تی.ام.اس. بر تغییر برتری گوش راست (با آزمون شنیداری دوسویه) بر روی 14 فرد بزرگسال فارسی زبان بررسی شد. یافته ها: شاخص روایی محتوایی "ابزار سنجش مهارت واژه یابی" در تمامی بخشها بالای 78/0 بود. ضریب پایایی آزمون-بازآزمون برای تمامی بخشها به جز در نامیدن تصاویر و تعداد واژگان دستوری بین 69/0 و 93/0 به دست آمد. میانگین عملکرد گروههای سنی، جنسی و تحصیلی مختلف در مهارت واژه یابی ارائه شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد نقایص واژه یابی، حافظه کلامی، درصد ابتلا به کنش پریشی کلامی و دهانی در بیماران زبان پریش ناروان از بیماران زبان پریش روان بیشتر بود(05/0p-value<). در آزمون شنیداری دوسویه،17 نفر از 18 بیمار زبان پریش این پژوهش، برتری گوش راست را نشان دادند. بین نمره برتری گوش راست در افراد طبیعی قبل و بعد از اعمال پروتکل مهاری آر.تی.ام.اس. تغییری مشاهده نشد(52/0 =p-value). اعمال پروتکل مهاری آرتی.ام.اس. در سه بیمار مورد پژوهش، باعث بهبود 2 تا 18 درصدی در کنش های حرکتی گفتار شد. در تحلیل گفتار پیوسته نیز بیمار زبان پریش ناروان تغییری نشان نداد، یک بیمار زبان پریش روان، بهبود و دیگر بیمار زبان پریش روان، افت نشان داد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای اختلالات واژه یابی و حافظه کلامی در بیماران زبان پریش، باید به ارزیابی و درمان این اختلالات توجه ویژه ای داشت. با توجه به محدودیتهای ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، به نظر می رسد به منظور ارزیابی سازماندهی زبان در مغز، به تکنیکهای تصویربرداری عملکردی مغز نیاز باشد. در مورد تاثیرآر.تی.ام.اس. بر نقایص واژه یابی، حافظه کلامی و کنشهای حرکتی گفتار، انجام تحقیق بر روی حجم نمونه های بزرگتر ضروری به نظر می رسد.

اثربخشی روان درمانی مثبت گرای گروهی بر افسردگی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (m.s)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1393
  طیبه خیاطان   بهمن بهمنی

چکیده مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (ms) یکی از مهم¬ترین و شایع¬ترین بیماری¬های سیستم عصبی مرکزی است که سبب بروز اختلالاتی همچون افسردگی در افراد مبتلا می¬شود. روان¬درمانی مثبت¬گرا نیز یک رویکرد جدید است که می¬تواند در کاهش افسردگی این افراد موثر باشد. با توجه به نبود پژوهش¬های کافی، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان¬درمانی مثبت¬گرای گروهی در کاهش افسردگی زنان مبتلا به ام اس بود. مواد و روش¬کار: در این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش¬آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی، تعداد 30 نفر از زنان مبتلا به ام اس دارای افسردگی خفیف تا متوسط به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارش ¬شدند. افراد گروه آزمایش در شش جلسه درمان گروهی 5/1 ساعته به صورت هفتگی شرکت ¬کردند، اما افراد گروه گواه، درمانی دریافت نکردند. پس از پایان درمان، از هر دو گروه پس¬آزمون به عمل ¬آمد. میزان افسردگی نیز به¬وسیله پرسشنامه افسردگی بک 2 (bdi-ii) سنجیده شد. داده¬ها با استفاده از بسته آماری spss21 تحلیل شدند. یافته¬ها: نتایج نشان داد که پس از کنترل اثرات پیش¬آزمون، افسردگی در گروه مداخله نسبت به گروه گواه کاهش بیشتری دارد (001/0>p). همچنین در هر دو زیرمقیاس جسمی- عاطفی و شناختی پرسشنامه افسردگی بک پس از کنترل اثرات پیش¬آزمون، در گروه مداخله نسبت به گروه گواه کاهش بیشتری مشاهده شد که این کاهش از نظر آماری معنادار بود. بحث و نتیجه¬گیری: یافته¬های این پژوهش نشان داد که روان¬درمانی مثبت¬گرا در کاهش افسردگی زنان مبتلا به ام اس موثر است. از این شیوه درمانی می¬توان در مراکز درمان افراد مبتلا به ام اس به صورت گسترده استفاده کرد.

تبیین عوامل از دست دادن شغل در افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1393
  ندا علیزاده تخته چوبی   ستاره قهاری

مقدمه: بیش از دو و نیم میلیون نفر در سراسر دنیا و شصت هزار نفر در ایران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (ام اس) هستند. ام اس عمدتاً در دهه‏ی دوم و سوم زندگی افراد (سنین اشتغال و باروری) بروز می‏نماید. پس از تشخیص بیماری، حدود دوسوم افراد دچار ام اس شغل خود را از دست می دهند. مواد و روش ها: در این مطالعه از روش کیفی دلفی در سه مرحله بهره برده شد. 35 نفر شامل افراد مبتلا به ام اس، درمانگران، اعضای خانواده افراد مبتلا به ام اس، سیاست گذاران و محققین در این مطالعه مشارکت نمودند. یافته ها: 9 مضمون و 50 زیر مضمون به دست آمد. مضامین اصلی شامل "مشکلات مرتبط با بیماری، عوامل دموگرافیک، سطح مهارت و دانش عمومی فرد، ویژگی های شخصیتی فرد، مشکلات مرتبط با خانواده، مشکلات محیط کار، مشکلات اجتماعی ـ فرهنگی، مشکلات اقتصادی و ضعف مدیریت و اجرای قوانین بودند. نتایج اولویت بندی بر اساس نظر مشارکت کنندگان به ترتیب مشکلات مرتبط با بیماری و عوامل دموگرافیک را به عنوان مهم ترین و کم اهمیت ترین عوامل در از دست دادن شغل نشان داد. بحث: در رابطه با عوامل از دست دادن شغل در ایرانیان مبتلا به ام اس تفاوت هایی وجود داشت. این تفاوت ها می تواند ناشی از تفاوت های محیطی، اجتماعی و فرهنگی کشور ایران با سایر کشور ها باشد. نتیجه گیری: مشکلات مرتبط با بیماری که قابل مدیریت توسط متخصصین سلامت است، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بنابراین متخصصین باید به تأثیر مداخلات درمانی خود بر افراد مبتلا به ام اس بیشتر توجه نمایند و اهداف درمانی خود را بیش تر بر درمان علائمی که به اشتغال مربوط می باشند قرار دهند. همچنین توجه به نیازهای افراد مبتلابه ام اس و جمع آوری اطلاعات لازم می تواند منجر به طراحی مداخلات مناسب جهت کاهش خطر از دست دادن شغل در افراد مبتلا به ام اس گردد.

بررسی تأثیر برنامه خود مدیریتی خستگی بر خستگی افراد مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  الهام امینی   شهریار پروانه

مقدمه خستگی یکی از علائم شایع در ام اس است که بین 50 تا 90 درصد افراد مبتلا به ام اس آن را تجربه می کنند. همچنین بین 40- 15 درصد مبتلایان آن را به عنوان ناتوان کننده ترین علامت ام اس گزارش می کنند. خستگی علامتی است که بیشترین تأثیر را روی دیگر علائم بیماری دارد و تأثیر معنی داری بر کیفیت زندگی افراد مبتلا دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر برنامه خودمدیریتی خستگی بر خستگی افراد مبتلا به ام اس م باشد. روش در ابتدا 35 فرد مبتلا به ام اس به صورت نمونه در دسترس انتخاب شدند. قبل از شروع مداخله شرکت کنندگان بوسیله مقیاس اصلاح شده تاثیر خستگی (mfis) و مقیاس کیفیت زندگی (sf-12) مورد ارزیابی قرار گرفتند. پس از آن افراد شرکت کننده در گروه های 8-6 نفره در شش جلسه برنامه شرکت می کنند. پس از آن مجددا بوسیله آزمون های فوق الذکر مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها در مطالعه ی حاضر از آزمون مقایسه زوجی به منظور ارزیابی تاثیر خستگی و کیفیت زندگی قبل و بعد از مداخله استفاده شد. با در نظر گرفتن سطح معنی داری، نتایج نشان می دهند برنامه خودمدیریتی خستگی باعث کاهش در سطح خستگی افراد مبتلا به ام اس و بهبود سطح کیفیت زندگی افراد مبتلا به ام اس می شود. نتیجه گیری برنامه خودمدیریتی خستگی، روش درمانی موثر به منظور کاهش خستگی و افزایش کیفیت زندگی افراد مبتلا به ام اس می باشد.

اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر افسردگی و اضطراب زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی 1394
  شفیق مهربان   بهمن بهمنی

هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر افسردگی و اضطراب زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. این پژوهش به روش نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی انجام گرفت. جمعیت آماری این مطالعه زنان مراجعه کننده به انجمن ام اس ایران در سال 1393 بود، که از بین آنها تعداد 24 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل گمارش شدند. برای سنجش متغیرهای وابسته نیز از پرسشنامه های افسردگی بک و اضطراب بک استفاده شد. گروه آزمایش تحت آموزش مدیریت استرس شناختی رفتاری در قالب 10 جلسه 120 دقیقه ای قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس موثراست. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که برنامه آموزش مدیریت استرس به روش شناختی- رفتاری موجب کاهش اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس می شود. بنابراین این برنامه آموزشی می تواند جزء برنامه های مداخلاتی در سطوح جمعیت عمومی و گروه های هدف قرار گیرد.