نام پژوهشگر: احسان قدرت اللهی
مهدی فرحناکی مقدم احسان قدرت اللهی
چکیده: نظریه ی عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم سابقه ای طولانی در تاریخ اندیشه دارد. در عالم اسلام، این اندیشه در بیان اخوان الصفا و تفکر اسماعیلی، ابن مسکویه، راغب اصفهانی، غزالی، شیخ اشراق، افضل الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافته است.این نظریه از منظر مکتب ابن عربی، اندیشه ای اساسی و زمینه ای است که با تمام مباحث جهان شناسی و انسان شناسی این مکتب، پیوندی عمیق دارد. این نظریه در نگاه ابن عربی، واجد جایگاهی بسیار والا شده و در پی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل بررسی است. تناظر جزوی که یکا یک اعضای انسان را با تک تک اجزای عالم، مقابل قرار می دهد، بیشتر جنبه ی ذوقی و تمثیلی داشته که به مباحثی عالی تر رهنمون می شوند. این گونه تناظرات، با اینکه شاید، دقیق تر و وسیع تر از مکاتب پیشین نیز طرح شده، اما بحثی فرعی و جنبی تلقی شده که به طرح تناظر کلی یاری می رساند. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی کرد. براساس جهان شناسی و انسان شناسی ابن عربی و ذیل اصل اول و آخر این مکتب یعنی وحدت وجود، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و بر این اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از این جهت، نشانگر یک حقیقت اند و هر سه با یکدیگر تطابق تام دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه ی الهی؛ روح؛ معنی؛ کمال و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم است که تمام حقایق عالم را در خود داشته، و از این رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی می شود.
یاسر جهانی پور حسن رضازاده
به عقیده بسیاری پایه گذار عرفان نظری در میان متقدمین و متاخرین کسی جز شیخ کبیر محی الدین عربی نیست. دو تالیف مهم و اصلی ابن عربی یکی فتوحات مکیه و دیگری فصوص الحکم است. محقق قیصری یکی از شارحان فصوص است. او ابتدا در مقدمه ای با دوازده فصل نکات کلیدی را مختصر بیان نموده و با زیبایی خاص و عباراتی کوتاه و عالی مطالب عرفانی را روایت نموده است. بر همین شرح قیصری حواشی مختلفی نگاشته شده است که یکی از آنها که البته ناتمام است مربوط به حواشی امام خمینی است. مجموع حواشی امام خمینی بر قیصری، در مقدمه فصوص الحکم بیست و چهار حاشیه است که نه حاشیه آن مشتمل بر انتقادات مهم و مابقی بیشتر حالت شرح و توضیح دارد. در متن نیز، حضرت امام صد و نود و نه حاشیه دارد که این حواشی تا ابتدای فصّ حکمه جلالیّه فی کلمه یحیویّه، پایان می پذیرد. بنابراین بطور میانگین هر فصی شامل ده حاشیه است که با احتساب هشت تای آخری، باید لااقل هشتاد حاشیه دیگر بر حواشی فوق اضافه می شد؛ بنابراین این احتمال که بگوییم، هشت فصّ باقیمانده از شرح قیصری از نظر امام بدون حاشیه بوده، منتفی است و لذا حواشی امام تا همینجا به دلایلی تمام شده است. از میان این حواشی تقریباً پنجاه حاشیه حالت نقدگونه دارد. در این تحقیق سعی شده است مبانی هر دو ایشان مورد بررسی قرار گرفته و انتقادات امام خمینی شرح داده شود تا جایی که روشن شود انتقادات امام تا چه اندازه به قیصری وارد است
محمد آقاجانی احسان قدرت اللهی
در این رساله به بررسی تحلیلی مفاهیم عقل و جنون از منظر نصوص دینی و عرفانی پرداخته و سپس درباره علل و دلایل شکل گیری عوامل ایجاد عنوان عقلاءمجانین بحث شده است. در باب عوامل موجده ی جنون الهی و انواع آن از دیدگاه صوفیه متقدم چون ابن عربی و عین القضاه همدانی و ... به تفصیل بحث شده است . درباره گونه شناسی عقلاءمجانین و بررسی پراکندگی تاریخی و جغرافیایی ایشان, همچنین نوع جنسیت ، مذهب، کنیه و تعداد این افراد بررسی تحلیلی صورت گرفته و دسته آخر اطلاعات به دست آمده با جمع بندی ارائه شدهخ است. در فصل نهایی به دسته بندی اقوال ایشان در ارتباط لا خداوند ، مردم ، دنیا و شاهان و حاکمان پرداخته شده است. در بخش پیوست به ارائه چهار پیوست به بررسی احوال و روزگار عطار ، دیواناگن در آثار وی ، نیز بررسی تطبیقی جنون الهی با احوالی چون سکر و دیوانگی عام و حیرت پرداخته شده است.
نجمه جهانشاهی احسان قدرت اللهی
مشایخ صوفیه از عوامل مختلفی جهت تربیت سالکین الی الله و تعالی و کمال روحی و معنوی ایشان سود جسته اند. اگر غایت سیر و سلوک عرفانی وصول به حقیقت مطلق هستی و تخلّق به صفات و اسماء الهی باشد، از جمله مهم ترین ابزارهایی که می تواند سالک را از تخدیر طبیعت و تعلّقات مادی و نفسانی برهاند و او را در سیری صعودی به سوی عوالم ملکوتی و قدسی عروج دهد و به اوصاف ربّانی متّصف سازد، ذکر است. اشتغال زبانی و ذهنی و قلبی با نام و یاد محبوب ازلی سبب خواهد شد تا رفته رفته مظاهر هستی در نظر سالک رنگ باخته، خاطر آدمی از عالم کثرت منقطع گردد و در مراتب نهایی دیگر نشانی از ذکر و ذاکر در میان نبوده همه چیز مذکور و معشوق گردد. گرچه ذکر در تصوف از همان دوره های آغازین نیایشی ویژه تلقی شده که شروط و لوازم تحقّق و صحّت دیگر عبادات در آن دخیل نبوده انجام آن به زمان و مکان خاصی محدود نیست اما صوفیه به منظور دستیابی به نتایج کامل تر برای آن شرایط و آداب و رسومی وضع کردند و حتی تلقین ذکر را در زمره ارکان آیین تشرّف نوسالکان قلمداد نمودند. در پژوهش حاضر، تلاش شده است تا ابتدا تصویری روشن از جایگاه ذکر و مسائل مختلف وابسته به آن همچون: آداب ذکر، انواع ذکر، مراتب ذکر، نتایج و آثار ذکر و نمونه-هایی از مهم ترین اذکار، از دیدگاه کتاب و سنت ارائه شود، سپس همین مطالب و موضوعات در آثار صوفیه واکاوی و بررسی گردد و در نهایت میزان هم گرایی و واگرایی دیدگاه های شریعتی و طریقتی در خصوص ذکر تبیین شود. کلمات کلیدی: ذکر، تصوف، قرآن، سنت.
فاطمه عزتی احسان قدرت اللهی
شیخ بدرالدین احمد فاروقی سرهندی، (1034 – 971 ق / 1625 – 1564 م) فرزند عبدالاحد، معروف به «مجدّد الف ثانی» و «امام ربانی»؛ عارف و متکلم نقشبندی سده ی 11ق بود، که در سرهند از توابع پنجاب شرقی به دنیا آمد. او در ابتدای جوانی با فضای دینی، سیاسی هند تماس یافت و در تقابل با آن قرار گرفت چرا که شرایط حاکم، سنن و شریعت اسلام را در معرض تضعیف و تلفیق با عناصر غیر اسلامی قرار داده بود. این فضای دینی، سیاسی متاثر از شرایطی مانند سیاست های دینی اکبرشاه در تساهل و تسامح با پیروان سایر ادیان، عملکرد بد علمای دینی، ظهور جنبش های هزاره ای و مدعیان مهدویت، نفوذ و گسترش عقاید ابن عربی در شبه قاره و ظهور جنبش بهاکتی بودند، و بستری مناسب فراهم آوردند تا شیخ احمد به اقداماتی دست بزند که ماَلاٌ از او چهره ی یک مصلح دینی وعرفانی و احیاگر سنت وشریعت ساخت. اعتراض به سیاستهای دینی اکبر، سرسختی و امتناع از سجده در برابر جهانگیر، مخالفت با دیدگاه وحدت وجود ابن عربی و طرح مسئله ی «وحدت شهود»، دیدگاه های خاص در باب «ولایت» و ظهور مجدّد دین و همچنین نگارش مکتوبات به شخصیت های معروف ومتنفذ هند، از جمله اقداماتی بود که وجهه ی همت او در راستای دقاع ازراست کیشی اسلامی قرار گرفت. این پژوهش با رویکردی توصیفی و شیوه ای کتابخانه ای، در پی آنست تا ازیک سو با بررسی دوران زندگی و شرح آثار و احوال و عقاید وی و از دیگر سو با تحلیل وضیعت جامعه ی هند در دوران حکومت پادشاهان مغول هم عصر او؛ یعنی اکبر و جهانگیر حرکت اصلاحی واحیاگرانه ی او را در فضای دینی،عرفانی و سیاسی اجتماعی جامعه ی هند بررسی نماید
احمدرضا ملک زاده احسان قدرت اللهی
شیطان پرستی مدرن توسط «آنتوان لاوی » با تأسیس کلیسای شیطان در سال 1966 میلادی ، به طور رسمی بنیان نهاده شد . شیطان پرستی یک جریان ضد دینی است که از طرفی به دلیل داشتن جذابیت های کاذب و ازطرفی به خاطر مدرنیته، شکل گیری و نهادینه شدن مولفه های آن به سرعت گسترش یافت و در سرتاسر جهان با اقبال روبرو شد . مضامین دین گریزانه ، آزادی های بی حد و مرز ، جذابیت های جنسی و موسیقی هیجان انگیز، شیطان پرستی را به عنوان یک جریان نوظهور در سطح جهانی مطرح کرده است. آموزه ها و بنیان های عقیدتی و اخلاقی شیطان پرستی با جادو گری ، سنت کابالیسم ، عقاید فراماسونری و اندیشه های مدرنیته پیوند خورده اند . ارتباطی که در اندیشه ها ،آداب و مناسک، موسیقی و نمادهای شیطانی قابل پیگیری و ردیابی است . ولی تا به حال چندان به آن توجهی نشده است . روند شکل گیری شیطان پرستی را باید تا تمدن مصر باستان دنبال کرد و پس از آن باید سیر تاریخی آن را در سنت کابالیسم ، جنگ های صلیبی و شکل گیری شهسوران معبد و همچنین فراماسونری و عصر مدرن بررسی کرد . این جریان ضد دینی برخلاف جریان های نوظهورجدید مبارزه برای محو آموزه های دینی را ازلفافه های شبه دینی خارج ساخته است واین امر رابه طورعلنی دنبال می کند.همین امرمی تواند حساسیت های جوامع دینی را برای شناسایی آموزه ها ومقابله باآن برانگیزاند.مقابله ای که با وجود جذابیت های جنسی شیطان پرستی مشکل خواهد بود.عده ای نفوذ شیطان پرستی درجوامع دینی واسلامی راتنها درحیطه ی نمادها وموسیقی شیطانی می داننداما با بررسی مبانی فکری این جریان مشخص خواهد شد که باورهای شیطانی به صورت بسیارکند وتدریجی درحال انتشار و نهادینه شدن هستند.
علی رضا فرهنگ قهفرخی احسان قدرت اللهی
رشد تجددگرایی در چند سده گذشته موجب ایجاد دو جریان «تجدد گرایی دینی» و «سنت گرایی» در کنار دو رویکرد اصلی «تجددگرایی» و «بنیادگرایی» شده است. سنت گرایان، با همت گنون، شوان و شاگردان آنان تعالیم منسجمی مبتنی بر اصول متافیزیکی و بر سیاق حکمت نوافلاطونی ارایه می کنند؛ نواندیشان دینی تجددگرایی را به عنوان یک واقعیت و یک فرصت پذیرفته، سعی دارند با بهره گیری از عقل و به کارگیری علوم جدید، دین را با شرایط انسانِ جدید انطباق دهند. نگرش سنت گرایان به دین در سه چهره یا مرتبه قابل تفکیک است که در پژوهش حاضر ابتدا دیدگاه سنت گرایان و سپس نواندیشان دینی معاصر ایران در این خصوص مطرح و نهایتاً مقایسه شده اند. اولین چهره ی دین، ذات و مثال اعلای ادیان است که حاوی ویژگی های کلی و مشترک ادیان بوده نزد سنت گرایان با نام «دین جاویدان» شناخته شده، مبیّن حقانیت و نجات بخشی همه ی ادیان است. دیدگاه نواندیشان دینی متمایل به «پلورالیسم دینی» است که در زمینه ی باور به حقانیت همه ی ادیان، مشابه سنت گرایان است لیکن این نگرش حقیقت کل را، جمع حقایق ادیان می داند و به خدای واحد ادیان بیشتر نگاهی عقلی دارد تا عینی. دومین چهره ی دین، دین وحیانی است که معمولاً حاوی متون مقدس، سنت بنیانگذار و مناسک مدونی است که شالوده و نظام یک دین را پایه ریزی می کنند. در نظر سنت گرایان این چهره از دین، الهی، مقدس و مقدّر است. اما نواندیشان دینی این چهره را امری سپنجی و به عنوان نهال دین تلقی می کنند که نگرش بنیانگذارِ دین به جهان را می نمایاند و پس از او رشد و تکامل می یابد. آخرین چهره ی دین، حاصل تعامل دین وحیانی با فرهنگ های جوامع دین ورز است. در منظر سنت گرایان، این وجه از دین حاوی بُعدی انسانی است؛ در تعاملِ گریزناپذیرِ الوهیت و بشریت، مهمترین موضوع حفظ روح قدسی و انسجام صوری دین است که ضامن اثربخشی و درست آیینی می باشد. اما نواندیشان دینی، اولاً بین دین و معرفت دینی تمایز قائل می شوند و دین را منحصر به دوران بنیانگذار دانسته توسعه ی آن را معرفت دینی قلمداد می کنند که امری کاملاً بشری، متکامل و عقلانی است و ثانیاًٌ به ضرورت تغییرات گسترده یا «اجتهاد در اصول» برای حفظ کارآیی دین در طول تاریخ قایل اند؛ در این تغییرات، تنها حفظ روح دین مورد توجه قرار می گیرد نه حفظ صورت یا انسجام صوری دین.
مجتبی نماینده نیاسر حسین حیدری
الاهیات آزادی بخش تأمل انتقادی بر پراکسیس(عمل تغییر دهنده) مسیحی در پرتو سنّت معنوی کاتولیک رومی است. این مکتب الاهیاتی ریشه در تفکّر متألهانی دارد که شرایط نا به سامان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی آمریکای لاتین در دهه 1950 و 1960 میلادی خطاب قرار دادند. متأله آزادی بخش تحلیل الاهیاتی خود را با پراکسیس آغاز می کند و در فرایند آزادی به نقد ساختارهای ناعادلانه اجتماعی می پردازد. الاهیات آزادی بخش در نقد اجتماعی با پایبندی به قواعد و اصول مشخص، از تحلیل مارکسیستی بهره می برد. زمینه های الاهیاتی-کلامی این جنبش دینی در شوراهای کلیساییِ منطقه ای و جهانی آن دوره، از جمله شورای واتیکان دو، مدلین و پوئبلا سامان یافت. الاهیات انتقادی، سیاسی و امید دیگر آبشخورهای فکری متألهان آزادی بخش هستند. الاهیات آزادی بخش هر چند در مبانی فلسفی و معرفت شناسی از واتیکان فاصله می گیرد، امّا سیره عملی متألهان آزادی بخش گواهی بر پایبندی آنان به الاهیات ورزی در درون سنت کاتولیک رومی است. مهم ترین دستاورد گوستاوو گوتیرز پدر معنوی الاهیات آزادی بخش، پیوند دادن سعادت دنیوی انسان با رستگاری آن جهانی اوست. او برای آزادی انسان از ساختارهای گناه آلود اجتماعی فرایند آزادی تعریف می کند که زمینه ساز تحقق ملکوت الاهی است. الاهیات آزادی بخش باورها و مسائل اصلی الاهیات مسیحی نظیرِ خدا، مسیح، روح القدس، کتاب مقدّس و ایمان را در فرایند آزادی بازتعریف کرده و کارکرد و معنایی جدید به آنها می دهد. مهم ترین منتقد الاهیات آزادی بخش، واتیکان است؛ که از آغاز تا کنون به نقد ساختار کلّی و هم چنین باور های این مکتب پرداخته است. بر خلاف نظر کسانی که حکم به آخر خط رسیدن الاهیات آزادی بخش می دهند، می توان گفت این مکتب در پیِ پاسخ گویی به انتقادهای واتیکان و هم چنین منتقدان بیرونی، پویاتر، سنجیده، پخته و جامع تر شده است.
لیلا محمدی احسان قدرت اللهی
محمداقبال لاهوری مصلح اجتماعی، شاعر و یکی از برجسته ترین متفکران مسلمان قرن بیستم است. در این دوره ی ضعف و رکود ملل مشرق زمین و به ویژه مسلمانان، نوشته ها ی فلسفی و آثار منظوم او نقش بسزایی در تجدید حیات و تقویت روحیه ی ایشان داشته است. بدین منظور وی به طرح فلسفه ی خودی و بیخودی پرداخت که موضوع محوری اندیشه ی او در سراسر آثارش به ویژه مثنوی های اسرار خودی و رموز بیخودی را تشکیل می دهد. از دیدگاه او عقب ماندگی ملل مسلمان در همه ی ابعاد علمی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی معلول از دست رفتن هویت خودی و از دست رفتن ارزش های دینی و اخلاقی اسلام است. بر خلاف مکاتب فلسفی هند و صوفیه ی وحدت وجودی، ایده آل اقبال برای فرد و جامعه اثبات و تحکیم خودی است نه نفی و انکار آن، و می کوشد بنیان فلسفی محکمی برای دیدگاه خود در این زمینه بیابد. خودی که معادل همان ego در فلسفه ی اواخر قرن نوزدهم می باشد، عبارت از درک شخصیت و خودنگری و خوداندیشی و بازگشت به خویشتن است که یک نهضت عمیق خودشناسی و خودسازی را می-طلبد. خودی امری واقعی، کلی و ذومراتب و مرکز و اساس حیات بشری است. خودی همچنانکه قابلیت رشد و کمال را دارد، می تواند در معرض زوال و تباهی نیز قرار گیرد. از این رو شناخت عوامل تقویت کننده و تعالی بخش و عوامل تضعیف کننده ی آن امری بسیار ضروری است. کامل ترین خودی آنست که به خود غایی(خداوند) نزدیک ترین باشد. از آنجا که رشد و کمال خودی جز در سایه ی ارتباط با دیگر خودی ها میسر نمی گردد، لازم است فرد پس از خودیابی در جمع به بیخودی برسد. بیخودی در اینجا به معنای یکی شدن فرد با جامعه و خود را در جمع و جمع را در خود دیدن است. از آنجا که جامعه نیز به مثابه ی یک خودی است، جنبه های فردی و اجتماعی توأمان مورد تأکید است. بیخودی اقبال مبتنی بر دو اصل توحید و رسالت محمدی است که توحید اساس وحدت جامعه و رسالت مبنای نظریه ی آزادی و برابری است و غایت آن تحقق مقام نیابت الهی انسان می باشد. خودی و بیخودی آغاز و انجام مسیر رشد و تعالی است و تمامی ابعاد حیات را در بردارد. هرچند عناصر اصلی فکر اقبال از جهاتی شبیه به نظرات برخی اندیشمندان غربی است؛ اما بیش از همه متأثر از تعالیم قرآنی و دینی و آرای حکمای بزرگ مسلمان به ویژه مولوی بوده و در نهایت حاصل دریافت-های خود او از مسایل فکری و اجتماعی و تأملاتش در اوضاع شرق و غرب بوده است. به عبارت دیگر نبوغ ذاتی و گرایش های عرفانی که میراث خانوادگی اوست همراه با آشنایی عمیق با فرهنگ و معارف دینی و قرآنی و همچنین مطالعات گسترده اش در فلسفه و عرفان اسلامی از یک سو و فلسفه ی مغرب زمین از سوی دیگر او را در این مهم یاری نموده اند.
مرضیه کریمیان محمدآبادی احسان قدرت اللهی
چکیده جنبش (nrms) که قدمت آن ها در جوامع ابتدایی به قرن شانزدهم و در مغرب زمین به قرن نوزدهم می رسد، تعبیر نسبتا جدیدی در حوزه ی مطالعات ادیان به شمار می رود که در نیم قرن اخیر به طور چشمگیری مورد توجه دین پژوهان قرار گرفته و حتی به مثابه ی رشته ی جدیدی از فروع جامعه شناسی دین محسوب می شود. در مواجهه با این پدیده ی نوظهور جمعی به طرفداری از این جنبش ها پرداخته و با عضویت در آن ها در صدد دست یافتن به گونه ای از معنویت بودند که ادیان تاریخی از اعطای آن به انسان مسخ شده ی دوره ی مدرن ناتوان مانده بودند. در مقابل گروهی نیز آموزه های این جنبش ها را کفر آمیز دانسته، آن ها را تهدیدی برابر درست کیشی دینی می دیدند و به شدت با آن به مبارزه برخاستند. سوای زمینه هایی که به پیدایش این جنبش ها انجامیده و تعاملات مثبت و منفی ای که با ادیان بومی داشته اند، که خود پژوهش های مفصل و مستقلی در حوزه ی جامعه شناسی دین را می طلبد، تبار شناسی جغرافیایی این جنبش ها و استخراج آموزه های بنیادین مشترک که عمدتا از ادیان بومی همان سرزمین ها نیز الهام گرفته شده اند، حایز اهمیت فراوان است. پژوهش حاضر کوشیده است تا در قالب چهار فصل ابتدا به بررسی اجمالی علل اصلی پیدایش این جنبش ها، یعنی مدرنیته، انقلاب صنعتی و جنگ های جهانی پرداخته، سپس مهم ترین باورها و آموزه های بنیان گذاران سه جنبش نوین با تبار شرقی و خاستگاه هندی یعنی اشو، کریشنا مورتی، و یوگاناندا را مرور نموده و در نهایت تاثیر پذیری آن ها از ادیان شبه قاره ی هند و مکاتب عرفانی وابسته به آن ها را تبیین نماید. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که همه ی این جنبش ها نه با کارکردهای یک دین تمام عیار و ذو جوانب بلکه بیشتر با رویکردی عرفانی الهام گرفته از هندوییزم، بودیزم و مکاتب اوپانیشاد، یوگا و ذن، درصدد ارایه ی دستورالعمل هایی جهت ایصال انسان به کمال آرمانی اش و نجات بشر از شر آلام و مصایبی است که او را فرا گرفته اند. در این راستا آموزه هایی چون عشق، مراقبه، آزادی ذهن از شرطیت ها، خودشناسی، درون نگری و معرفت شهودی محوریت داشته و باورهایی چون حقیقت مطلق، بهشت، دوزخ، تناسخ و ... نه به مثابه ی تعلیمی کلامی بلکه با تفسیری باطنی منظومه ی تفکر عرفانی بنیان گذاران این جنبش ها را تکمیل کرده است. واژگان کلیدی:جنبش های دینی نوین،راجنیش اشو، جیدو کریشنا مورتی، پاراهامسا یوگاناندا، شبه قاره ی هند، مدرنیته.
راحله زارع سراجی احسان قدرت اللهی
آیین تصوف آکنده از آدابی است که سالکان طریقِ حق تلاش می¬کنند تا با رعایت آنها در زندگی فردی و اجتماعی خود، تحت نظارت مشایخ به تعالی معنوی دست یابند. از جمله مهم¬ترین این آداب، که در اکثر دستینه¬های صوفیه بابی ویژه بدان اختصاص یافت، ادب خلوت و صحبت است. خلوت در معارف متصوفه به دو گونه عام و خاص تقسیم شده است. خلوت عام یا ظاهری کناره¬گیری از خلق و ترک معاشرت است که عزلت نیز نامیده می¬شود اما خلوت خاص یا باطنی ترک نفس و انس به حق است که معمولاً با برآوردن چله-ها در خانقاه حاصل می¬شده است. خروج از خلوت و بازگشت به اجتماع و از سر گرفتن زندگی طبیعی، جلوت خوانده شده و صحبت که بخش عمده¬ی فرآیند تعلیم و تعلّم رهرو در قالب آن شکل می¬گیرد در همین ایام جلوت، مجال بروز می¬یابد. صوفیه گرچه ادعا می¬کنند که این آداب را از قرآن و سنت فراگرفته¬اند اما رویکرد آنها به خلوت و صحبت، سطح و ساحتی متفاوت با مدلول دینی و شریعتی آنها می¬یابد. بررسی ادوار تاریخ تصوف نشان می-دهد که در قرون اول و دوم هجری به دلیل وجود شرایط خاص اجتماعی و سیاسی و غلبه¬ روحیه¬ی زهد، توبه و عبادت، روح تصوف با انزوا و عزلت مجانست بیشتری پیدا نمود، اما از قرن سوم تا هشتم هجری به دلیل روی آوردن صوفیه به علم¬آموزی، ضرورت تالیف و مجلس گفتن جهت دفاع از عقاید و تعلیم مریدان¬، هم¬چنین جایگزینی تصوف عاشقانه و عارفانه با تصوف زاهدانه، عزلت گزینی افراطی اولیه فروکش کرد و با تبدیل شدن تصوف به یک مکتب فکری و عقیدتی، خلوت و صحبت در معنای مصطلح خود مرسوم گشت. در باب ترجیح بی قیدوشرط خلوت بر صحبت یا عکس آن، نمی¬توان شواهد قانع کننده¬ای در آموزه¬های صوفیه ارائه کرد. این دو آموزه در کنار هم سالکان را به اوج و عروج روحانی نائل می¬ساخته و گرچه ضرورت پرداختن به هریک به اقتضای حال مرید و تشخیص مراد، اهمیت پیدا می¬کرده و یا مذهب عرفانی پیر – صحوی یا سکری- یا مذهب کلامی او- حنبلی، اشعری یا شیعی- نقش بارزتری برای یک آموزه رقم می¬زده است اما همواره خلوت و صحبت تکمیل کننده¬ی کار یکدیگر بوده¬اند.
الهام گرم آبی احسان قدرت اللهی
نورعلیشاه لقب طریقتی میرزا محمد علی اصفهانی است، در شیراز با معصوم علیشاه ملاقات کرد و این دیدار منجر به ارادت و بیعت با وی گردید. جاذبه ی معنوی و جمال ظاهری نورعلیشاه از همان آغاز مورد توجه خاص و عام و مایه وحشت و سوءظن فقها و حکام گردید. علاقه ی او به نشر دعوت و احیاء طریقه ی نعمت اللهی در ایران، شور و هیجانی به پا نمود و مریدانی را پیرامون وی فراهم آورد اما سرانجام با غلبه ی نهایی فقها از جوش و خروش افتاد و هرچند بساط ارشاد صوفیانه را در مقیاس محدودی تجدید عهد نمود اما با قتل معصوم علیشاه به فرمان آقا محمد علی بهبهانی، مجتهد بزرگ کرمانشاه و زجر وقدح و به قولی قتل خود وی، جای پایی برای استقرار و استمرار بدست نیاورد. علاوه بر این، بروز اختلافات و انشعابات داخلی در بین خلفای وی نیز عامل عمده ی دیگری در جلوگیری از بسط نهضت وی و تحقق این تجدید عهد گشت.پژوهش حاضر پس از مروری بر سوانح احوال نورعلیشاه ونقش وی در احیاء طریقت نعمت اللهیه،همچنین تبیین شرایط خاص دینی وسیاسی-اجتماعی روزگارانی که نهضت تجدید عهد با تصوفِ مشایخِ سلف با آن دست وپنجه نرم می کرده است، به ویژه کوشیده است تا از رهگذر بازخوانی مهم ترین آثار او، به طرح دیدگاه ها و آموزه های عرفانی او بپردازد.