نام پژوهشگر: عوض کوچکی
سیما بهرامی عوض کوچکی
به منظور بررسی اثر علفکش و روش های مختلف خاک ورزی بر عملکرد ذرت دانه ای آزمایشی در سال های 1373 و 1374 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. این آزمایش در قالب طرح اسپلیت بلوک با چهار تکرار به صورت فاکتوریل اجرا شد. در این آزمایش علفکش در قالب فاکتور a و در دو سطح (با علفکش و بدون علفکش) و روش های خاک ورزی در قالب فاکتور b و در پنج (هرس ، دیسک ، بدون شخم، بدون شخم + مالچ کاه و کلش و شخم معمولی) اجرا شد. سبز شدن ذرت در تیمار مالچ نسبت به سایر تیمارها دو روز تاخیر نشان داد. درصد سبز ذرت در تیمار شخم معمولی بطور معنی داری بیشتر از سایر تیمارها بود. رشد گیاه ذرت تا مرحله بلوغ فیزیولوژیک در تیمارهای هرس و مالچ کندتر از سایرتیمارها بود، اما در مرحله بلوغ فیزیولوژیک تفاوتی در رشد گیاه ذرت تیمارهای مختلف مشاهده نشد. ظهور تاسل ها، کاکل ها، بلال ها و بلوغ فیزیولوژیک در تیمارهای هرس و مالچ با یک هفته تاخیر نسبت به سایر تیمارها اتفاق افتاد. تداخل علفهای هرز در تیمارهای بدون علفکش بخصوص در سال دوم آزمایش باعث کندی رشد گیاه ذرت رشد و علفهای هرز پهن برگ در سال 1374 به صورت غالب ظاهر شدند. اثر روش های مختلف خاک ورزی و علفکش بر کل ماده خشک و عملکرد دانه ذرت معنی دار نبود. گر چه تیمارهای مالچ و علفکش باعث افزایش ماده خشک و عملکرد دانه ذرت شد، اما تفاوت ها معنی دار نبود. اثر متقابل سال و علفکش بر ماده خشک و عملکرد دانه ذرت معنی دار بود و مصرف علفکش در سال 1374 باعث افزایش معنی دار ماده خشک و عملکرد دانه ذرت نسبت به سایر تیمارها شد. اثر روش های خاک ورزی و علفکش بر تعداد بلال در بوته، تعداد ردیف دانه در بلال و تعداد دانه در ردیف بلال معنی دار نبود. اثر روش های خاک ورزی بر وزن هزار دانه ذرت معنی دار بود و تیمار مالچ باعث افزایش معنی دار وزن هزار دانه نسبت به سایر تیمارها شد. اثر علفکش بر وزن هزار دانه ذرت معنی دار نبود. اثر روش های خاک ورزی و علفکش بر شاخص برداشت ذرت معنی دار نبود. اثر روش های خاک ورزی بر ماده خشک علفهای هرز معنی دار نبود. اثر علفکش بر ماده خشک علفهای هرز معنی دار بود.
اسکندر زند عوض کوچکی
به منظور تعیین مهمترین خصوصیات مرفولوژیک و فیزیولوژیک موثر بر عملکرد دانه گلرنگ ، آزمایشی در سال زراعی 1373-74 در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد انجام شد. این آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و در چهار تکرار اجرا شد. برای رسیدن به اهداف فوق 9 ژنوتیپ گلرنگ که از نظر عملکرد دانه با یکدیگر اختلاف داشتند مورد مقایسه قرار گرفتند. ژنوتیپهای مورد مطالعه از نظر عملکرد دانه به سه گروه با عملکرد زیاد، متوسط و کم تقسیم شدند. ژنوتیپ های مختلف ، خصوصا ژنوتیپهای گروه یک و سه، اختلاف معنی داری از نظر بیوماس کل، تداوم شاخص سطح براکته های خارجی زیر طبق، سرعت رشد محصول، طول دوره موثر پر شدن دانه، ارتفاع شاخه دهی، تعداد شاخه های اصلی و فرعی و تعداد دانه در طبق نشان دادند. ولی این اختلاف در مورد سطح ویژه برگ ، سرعت ظهور برگ ، شاخص سطح برگ ، سرعت فتوسنتز خالص ، سرعت پرشدن دانه، ارتفاع گیاه، درصد طبق های نابارور، وزن هزار دانه، محتوی کلروفیل و پتانسیل تولید دانه معنی دار نشد. بطور کلی خصوصیاتی مانند بیوماس کل، تعداد طبق، تداوم شاخص سطح براکته های خارجی زیر طبق، ارتفاع شاخه دهی و طول دوره موثر پرشدن دانه بیشترین همبستگی را با عملکرد داشتند.
علیرضا سمیعی عوض کوچکی
به منظور مطالعه تاثیر زمانهای مختلف آبیاری تکمیلی بر عملکرد و اجزاء عملکرد گندم دیم در مناطق گرمسیری کشور، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سال زراعی 73-74 در ایستگاه تحقیقات دیم گچساران (استان کهگیلویه و بویراحمد) به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایشی شامل پنج تاریخ آبیاری تکمیلی در بر روی گندم دیم رقم opata و "vee" s، s، tan براساس مراحل فنولوژیکی و دوره های بحرانی رشد و نمو گیاه نسبت به تنش رطوبت شامل: -1 بدون آبیاری تکمیلی (شاهد) -2 یک مرحله آبیاری در زمان کاشت به منظور سبز محصول -3 یک مرحله آبیاری در زمان ظهور خوشه -4 یک مرحله آبیاری بعد از گلدهی در زمان شیری شدن دانه -5 یک مرحله آبیاری در زمان سخت شدن دانه، در نظر گرفته شده بود. نتایج این آزمایش نشان داد که اثر آبیاری تکمیلی بر عملکرد معنی دار بود. اگرچه آبیاری تکمیلی به منظور سبز شدن بموقع گیاه در تیمار دوم (یک مرحله آبیاری در زمان کاشت) سبب رشد کافی در مراحل اولیه و استفاده مناسب از نزولات جوی در زمستان و بهار و نهایتا افزایش عملکرد شده بود، اما در تیمار سوم (یک مرحله آبیاری در زمان ظهور خوشه) از عملکرد بیشتری نسبت به سایر تیمارها برخوردار بود. علاوه بر این تاثیر آبیاری تکمیلی بر عملکرد (تعداد خوشه در واحد سطح، تعداد دانه در خوشه و وزن هزار دانه) از لحاظ آماری معنی دار بود. در تیمار دوم (یک مرحله آبیاری در زمان کاشت) بدلیل سبز بموقع گیاه و افزایش طول دوره رشد و نمو گرچه از تعداد سنبله بیشتری در واحد سطح برخوردار بود، اما آبیاری تکمیلی در تیمار سوم (یک مرحله آبیاری در زمان ظهور خوشه) سبب افزایش تعداد دانه در خوشه و وزن هزار دانه شد. تاثیر آبیاری تکمیلی بر طول خوشه در کلیه تیمارها معنی دار نبود. همچنین تاثیر آبیاری تکمیلی بر روی طول پدانکل در کلیه تیمارها معنی دار نبود. آبیاری تکمیلی در انتهای فصل رشد در تیمار پنجم (یک مرحله آبیاری در زمان سخت شدن دانه) باعث افزایش عملکرد بیولوژیکی در این تیمار بعلت حفظ اندامهای رویشی در آخر دوره رشد، و از طرفی باعث کاهش شاخص برداشت بدلیل عدم انتقال مواد فتوسنتزی به دانه در طول دوره پر شدن دانه شده اما در تیمار سوم (آبیاری تکمیلی در زمان ظهور خوشه) آبیاری تکمیلی شاخص برداشت را افزایش داد، این اختلافات از نظر آماری نیز معنی دار بود. بیشترین ماده خشک تولیدی مربوط به تیمار سوم (یک مرحله آبیاری در زمان ظهور خوشه) بود، همچنین آبیاری تکمیلی بر افزایش ماده خشک در کلیه تیمارهای تحت آبیاری تکمیلی تاثیر مثبت داشت . تاثیر آبیاری تکمیلی بر روی شاخصهای رشد شامل، سرعت رشد محصول (cgr)، شاخص سطح برگ (lai)، میزان جذب خالص (nar) مثبت بود و در بعضی از تیمارها خصوصا تیمارهای دوم (آبیاری در زمان کاشت) و سوم (یک مرحله آبیاری در زمان ظهور خوشه) این تاثیر از لحاظ آماری معنی دار بود.
حامد ظریف کتابی عوض کوچکی
بمنظور ارزیابی اثر تنش خشکی بر برخی صفات فیزیولوژیک و مرفولوژیک چهار گونه یونجه یکساله شامل medicago scutellata، m. truncatula، m. rigidula، m. polymorpha، این پژوهش در شرایط آزمایشگاه گلخانه (سال 1374) و مزرعه (سال 1375) به مرحله اجرا درآمد. در شرایط آزمایشگاه، اثر پتانسیلهای خشکی حاصل از پلی اتیلن گلایکول (peg 6000) (-3، -6 و -9 بار) و آب مقطر (صفر بار) بعنوان شاهد بر درصد جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه (اندامهای هوایی) گونه های فوق در قالب طرج کاملا تصادفی در چهار تکرار مورد بررسی قرار گرفت . درصد جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه همراه با کاهش (منفی تر شدن) پتانسیل اسمزی محیط کشت ، بطور معنی داری کاهش یافتند. اما شدت کاهش در گونه های مختلف یکسان نبوده، بطوریکه گونه های m. truncatula، m. scutellata به ترتیب دارای کمترین و بیشترین درصد تغییر در کلیه صفات مورد بررسی بودند. برای اجرای آزمایش گلخانه ای از طرح بلوکهای کامل تصادفی بصورت فاکتوریل در چهار تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل چهار گونه یونجه اشاره شده و سه سطح خشکی (صفر، 50 و 75 درصد کاهش آب قابل دسترس) بودند. با افزایش کمبود آب صفاتی نظیر محتوای نسبی آب برگ ، پایداری غشاء سیتوپلاسمی، وزن خشک ساقه و برگ ، سطح برگ ، سطح برگ ویژه، وزن خشک ریشه و غلظت پتاسیم کاهش یافتند و صفاتی نظیر نسبت وزن خشک برگ به ساقه، نسبت وزن خشک ریشه به اندامهای هوایی، غلظت قندهای محلول و غلظت اسید آمینه پرولین افزایش نشان دادند. از نظر غلظت پتاسیم، پرولین، وزن خشک ساقه، سطح برگ ، وزن خشک ریشه، نسبت وزن خشک ریشه به اندامها و محتوای نسبی آب برگ ، گونه m. truncatula و از نظر وزن خشک برگ ، نسبت وزن خشک برگ به ساقه، سطح برگ ویژه، پایداری غشاء سیتوپلاسمی و غلظت قندهای محلول، گونه m. rigidula نسبت به سایر گونه ها برتری داشتند.
علیرضا نخفروش عوض کوچکی
به منظور تعیین مهمترین خصوصیات مرفوفیزیولوژیک موثر بر عملکرد دانه عدس ، آزمایشی در سال 1375 در ایستگاه تحقیقاتی دانشگاه کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، به مرحله اجرا درآمد. در این آزمایش 8 ژنوتیپ عدس به همراه رقم اصلاح شده ریبا همچنین سه توده محلی، قزوین، ایلام و شاهرود در قالب یک طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. ژنوتیپهای مورد بررسی اختلاف معنی داری را از نظر عملکرد دانه نشان دادند. مقایسه میان پر محصولترین و کم محصولترین ژنوتیپهای مورد مطالعه در این آزمایش ، از نظر الگوی تجمع ماده خشک و سایر شاخص های فیزیولوژیکی حاکی از آن بود که ژنوتیپ پر محصول بدلیل برخورداری از شاخص سطح برگ بیشتر پس از گلدهی، از سرعت رشد محصول بالاتر و از اینروتجمع ماده خشک بیشتری در طول فصل رشد برخوردار بود. این در حالی است که سرعت جذب و تحلیل خالص در آغاز رشد غلافها نیز در ژنوتیپ پر محصول افزایش یافت و برتری محسوسی را تا انتهای فصل نسبت به ژنوتیپ کم محصول نشان داد. همبستگی عملکرد دانه با تعداد شاخه های فرعی اولیه، تعداد غلاف در گیاه عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت ، مثبت و معنی دار بود. تجزیه علیت عملکرد دانه و اجزای آن نشان داد که مهمترین اجزا عملکرد دانه در درجه اول، تعداد غلاف در گیاه و پس از آن وزن 100 دانه می باشند. نتایج این بررسی حاکی از آن است که خصوصیاتی مانند شاخص سطح برگ و سرعت رشد برگ و سرعت رشد محصول پس از گلدهی، همچنین عملکرد بیولوژیک ، شاخص برداشت ، تعداد غلاف در گیاه، وزن 100 دانه و تعداد شاخه های فرعی اولیه را می توان به عنوان مبنایی برای انتخاب در جهت بهبود عملکرد دانه در عدس معرفی نمود.
ابراهیم باشتنی عوض کوچکی
به منظور مطالعه اثر تراکم بر عملکرد و اجزاء عملکرد لوبیا، آزمایشی در قالب طرح اسپلیت پلات (کرتهای خرد شده) طی سالهای 1371-73 در مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان، ایستگاه کشاورزی طرق مشهد به اجرا درآمد. کرتهای اصلی شامل چهار فاصله ردیف 30 و 40 و 50 و 60 سانتی متر و کرتهای فرعی چهار فاصله بوته روی ردیف شامل 5 و 10 و 15 و 20 سانتیمتر بودند و در مجموع 16 تراکم مختلف در چهار تکرار مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند. اثر فواصل ردیف بر ارتفاع گیاه و ارتفاع اولین غلاف از سطح زمین معنی دار بود ولی با افزایش فاصله ردیف ، تعداد ساقه در بوته، وزن غلاف در بوته بطور معنی داری افزایش یافت . اثر فاصله بوته روی ردیف بر ارتفاع گیاه و ارتفاع اولین غلاف از سطح زمین معنی دار بود و با افزایش فاصله بوته روی ردیف ارتفاع گیاه و ارتفاع اولین غلاف کاهش یافت ، در حالی که با افزایش فاصله بوته روی ردیف ، تعداد ساقه در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته، عملکرد بیولوژیکی تک بوته، وزن غلاف در بوته به طور معنی داری افزایش نشان داد. تراکم اثر معنی داری بر مراحل رشد نداشت ولی اثر آن بر تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته، عملکرد بیولوژیکی تک بوته، وزن غلاف در بوته منفی بود و با افزایش تراکم کاهش معنی داری در صفات مذکور مشاهد شد. با افزایش تراکم علیرغم کاهش عملکرد تک بوته عملکرد در واحد سطح افزایش یافت . کاهش فواصل عملکرد در واحد سطح افزایش یافت . اگر چه اثر متقابل فاصله ردیف و فاصله بوته روی ردیف معنی دار نبود، ولی به نظر می رسد که بهترین فاصله ردیف و فاصله بوته روی ردیف برای ارقام بوته ای به ترتیب 30 و 10 سانتیمتر می باشد.
محمدصادق تقی زاده عوض کوچکی
کشت مخلوط ردیفی ویلیامز و srf450 با نسبتهای مختلف بذر (0: 1، 3:1، 1:1، 3:1و 1:0) و تراکمهای 26، 36 و 61 بوته در مترمربع با استفاده از ی آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1372 مورد بررسی قرار گرفت . با افزایش تراکم از 26 به 61 بوته در مترمربع درصد جذب تشعشع و شاخص سطح برگ (lai) افزایش یافت . بیشترین میزان درصد جذب تشعشع مربوط به کشت خالص رقم srf450 بود و با افزایش نسبت این رقم در مخلوط درصد جذب تشعشع افزایش یافت . کشت خالص رقم ویلیامز دارای بیشترین میزان شاخص سطح برگ (lai) بود. با افزایش تراکم ارتفاع، تعداد گره، فاصله میانگره ساقه اصلی و فاصله محل تشکیل اولین غلاف تا سطح خاک افزایش یافت ولی تعداد و مجموع طول شاخه های فرعی کاهش یافت . با افزایش تراکم، تعداد غلاف ، تعداد دانه و وزن دانه در هر گیاه کاهش یافت ، ولی وزن صد دانه افزایش نشان داد. کلیه اجزا عملکرد - رقم ویلیامز به جز وزن صد دانه در کشت مخلوط کاهش یافت . متوسط تعداد دانه در هر غلاف تحت تاثیر تراکم واقع نشد. بیشترین میزان شاخص برداشت غلاف و شاخص برداشت کل گیاه مربوط به رقم ویلیامز در کشت خالص بود. با افزایش تراکم عملکرد دانه در واحد سطح افزایش یافت . با افزایش نسبت رقم srf450 در مخلوط عملکرد کل کاهش یافت و بیشترین عملکرد دانه به رقم ویلیامز در کشت خالص بود (3810/5 کیلوگرم در هکتار). عملکرد رقم srf450 هم در کشت مخلوط و هم در کشت خالص کمتر از رقم ویلیامز بود. این امر ناشی از دیررس بودن رقم srf450 بود بطوریکه بخش زیادی از غلاف ها آن فرصت کافی برای پر کردن دانه نداشتند. بطور کلی نسبت برابری زمین (ler) برای تیمارهای کشت مخلوط کمتر از یک بود. با افزایش تراکم میزان ورس افزایش یافت و بیشترین درجه ورس مربوط به کشت خالص رقم srf450 بود و با افزایش نسبت این رقم در مخلوط میزان ورس زیاد شد. با افزایش تراکم درصد پروتئین دانه زیاد شد و بر عکس درصد روغن کاهش یافت . درصد پروتئین دانه رقم ویلیامز هم در کشت خالص و هم درکشت مخلوط بیشتر از رقم srf450 بود و با 39/49 درصد پروتئین در کشت خالص در مرتبه اول قرار داشت . رقم srf450 با 20/98 درصد روغن در مخلوط 1:1 در مرتبه اول قرار داشت و کمترین درصد روغن دانه مربوط به رقم ویلیامز در کشت خالص بود.
محمدحسن زاهدی اول عوض کوچکی
این بررسی با استفاده از یک طرح کرتهای یکبار خرد شده (اسپلیت پلات) در 3 تکرار بمورد اجرا گذاشته شد. ارقام مورد بررسی دراگا و دیامانت بود که با فواصل بوته 20 و 30 سانتیمتر بصورت فاکتوریل در کرتهای اصلی و مقادیر کود پتاسه در 5 سطح صفر - 80 - 120 - 160 و 200 کیلوگرم k2o در هکتار در کرتهای فرعی بمدت 2 سال مورد آزمایش قرار گرفت . نتایج حاصله نشان داد که اثر میزان کود پتاسه بر عملکرد سیب زمینی در سطح 1 درصد معنی دار بود بطوریکه عملکرد در تیمار k4 (مصرف 160 کیلوگرم k2o در هکتار) 29510 کیلوگرم و در تیمار k1 (بدون مصرف کود پتاسه) 25400 کیلوگرم در هکتار بود و بطور متوسط عملکرد 4110 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت . اثر تراکم بوته بر عملکرد محصول در سطح 5 درصد معنی دار بود، بطوریکه متوسط محصول بدست آمده از فاصله 20 سانتیمتر و 30 سانتیمتر بین بوته ها به ترتیب 30005 کیلوگرم و 26040 کیلوگرم در هکتار و در نتیجه عملکرد تراکم زیاد 3965 کیلوگرم در هکتار افزایش یافت . تفاوت عملکرد دو رقم دراگا و دیامانت در شرایط این آزمایش معنی دار نشد. اثر کود پتاس و تراکم بر تولید غده های بذری (35-55 میلیمتری) در سطح 5 درصد معنی دار بود (در تراکم زیاد غده بذری بیشتر بود). اثر کود پتاس بر تولید غده های درشت در سطح 1 درصد و اثر تراکم در سطح 5 درصد معنی دار بود (در تراکم زیاد غده درشت بیشتر بود). اثر کود پتاس بر درصد ماده خشک تا سطح 120 کیلوگرم k2o افزایش و سپس کاهش یافت و در تراکم کم درصد ماده خشک بیشتر بود. اثر کود پتاس بر درصد نشاسته تا سطح 120 کیلوگرم k2o افزایش و سپس کاهش یافت و در تراکم کم درصد نشاسته افزایش یافت . درصد پروتئین رقم دیامانت بیشتر از رقم دراگا بود. پتاسیم اثر مثبتی بر قابلیت انبارداری و کاهش پوسیدگی غده های سیب زمینی داشت و با مصرف پتاسیم تغییر رنگ غده های پخته شده کاهش و نرمی بافت غده های پخته شده کاهش و نرمی بافت غده ها افزایش یافت . با اضافه شدن کود پتاس رنگ چیس خوشنگ تر شد.
غلامرضا زمانی عوض کوچکی
به منظور بررسی اثر آرایش کاشت بر عملکرد و اجزا عملکرد ذرت دانه ای، آزمایشی در سال 1372 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. این آزمایش با استفاده از طرح بلوکهای کامل در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3 × 3 با چهار تکرار اجرا گردید. فاکتورهای مورد مطالعه شامل: -1 آرایش کاشت سه سطح (آرایش کاشت مستطیل، لوزی، مربع) -2 تراکم کاشت دارای سه سطح (47500، 57150، 71400 گیاه در هکتار) بودند. در این آزمایش از سینگل کراس 704 که یک رقم دو منظوره و دیررس است استفاده شد. تشعشع جذب شده توسط پوشش گیاهی از روز چهارم پس از کاشت تا 110 روز پس از آن اندازه گیری شد. همچنین وزن خشک اجزا گیاه در دو مرحله 50 درصد گرده افشانی و بلوغ فیزیولوژیک تعیین گردید. علاوه بر آن حداکثر شاخص سطح برگ و حداکثر سطح ویژه برگ و جبنه هایی کیفی دانه آن نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که جذب تشعشع در آرایش کاشت مربع تا دو هفته قبل از دوره زایشی گیاه کمتر از سایر آرایشها و پس از آن اندکی بیشتر شد. در بین آرایشهای کاشت بیشترین جذب تشعشع در آرایش کاشت مربع با تراکم 71400 گیاه در هکتار بود. حداکثر شاخص سطح برگ نیز در آرایش کاشت مربع اندکی بیش از سایر آرایشها بود ولی اختلاف آن معنی دار نبود. از طرف دیگر تراکم اثر معنی داری بر حداکثر شاخص سطح برگ داشت به طوریکه بیشترین مقدار آن در بالاترین تراکم (3/27) بود که اختلاف معنی داری با سایر تراکمها داشت . وزن خشک اجزا گیاه در مرحله 50 درصد گرده افشانی کمتر تحت تاثیر فاکتورهای فوق واقع شد اما مقدار آنها در مرحله بلوغ فیزیولوژیک در آرایش کاشت مربع و تراکم 71400 گیاه در هکتار بیشتر بود. در مرحله 50 درصد گرده افشانی سهم مجموع ساقه و برگ از کل ماده خشک گیاهی بطور متوسط 81 درصد و سهم بلال 19 بود که در مرحله بلوغ فیزیولوژیک سهم مجموع ساقه و برگ به 35 درصد کاهش و سهم بلال به 65 درصد افزایش یافت . با تغییر در آرایش و تراکم کاشت نسبت به وزن دانه بلال و شاخص برداشت تغییری نکرد. تعداد ردیفی دانه در بلال و تعداد دانه در هر ردیف تحت تاثیر آرایش کاشت واقع نشد اما تعداد دانه در هر ردیف بر اثر افزایش تراکم کاهش یافت . همچنین تعداد دانه در بلال با افزایش تراکم کاهش یافت . برتری اجزا عملکرد در آرایش کاشت مربع باعث شد تا عملکرد دانه در هکتار در آرایش کاشت مربع بیشتر از سایر آرایشها باشد. در میان تراکمها، بیشترین عملکرد دانه در بالاترین تراکم وجود داشت . بررسی اثر متقابل آرایش و تراکم کاشت نشان داد که آرایش کاشت مربع در تراکمهای بالا برتری محسوسی نسبت به سایر آرایشها دارد به طوریکه بیشترین عملکرد دانه نیز از آرایش کاشت مربع با تراکم 71400 گیاه در هکتار به میزان 14950 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. اجزا کیفی دانه شامل درصد پروتئین، روغن، فیبر و خاکستر دانه تحت تاثیر آرایش کاشت واقع نشد و تراکم نیز تنها بر درصد پروتئین و روغن دانه تاثیر گذاشت و با افزایش تراکم درصد پروتئین و روغن کاهش پیدا کرد.
محمد لنگری عوض کوچکی
به منظور مطالعه اثرات تراکم بوته بر عملکرد و اجزا عملکرد در سه ژنوتیپ نخود تحت شرایط دیم شمال خراسان تحقیقی در زمستان 1373 در ایستگاه تحقیقاتی منابع طبیعی شمال خراسان (سیساب بجنورد) به مرحله اجرا در آمد. هدف بررسی اثر تراکم کاشت بر خصوصیات مرفولوژی، فیزیولوژی، عملکرد، اجزا عملکرد و درصد پروتئین دانه در ارقام مختلف نخود تحت شرایط دیم بود. رقم کاکا از تیپ دسی و رقم جم و یک توده محل از تیپ کابلی با سه تراکم 20 و 30 و 40 بوته در مترمربع در یک آزمایش فاکترویل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که افزایش تراکم از 30 بوته به 40 بوته در مترمربع تاثیری بر عملکرد نداشت . در تراکم 20 بوته در مترمربع عملکدر کمتر از دو تراکم دیگر بود در این تراکم علیرغم اینکه عملکرد تک بوته افزایش یافت ولی این افزایش نتوانست کاهش عملکرد ناشی از پایین بودن تراکم را جبران کند. تعداد ساقه فرعی، تعداد غلاف ، تعداد دانه در بوته و شاخص برداشت در رقم کاکا نسبت به دو رقم دیگر بالاتر بود ولی بدلیل پایین بودن وزن صد دانه در این رقم، عملکرد آن نسبت به دیگر ارقام افزایش معنی داری را نشان نداد. ارقام از نظر درصد پروتئین دانه در تراکمهای مختلف اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند. بررسی مراحل رشدی ارقام نشان داد که رقم کاکا نسبت به دو رقم دیگر زودرس تر بود لذا به نظر می رسد برای شرایط دیم مناسبتر از دو رقم دیگر باشد. هر چند بین تراکم 30 و 40 بوته در مترمربع از نظر عملکرد اختلاف معنی دارای مشاهده نشد ولی بدلیل محدودیتهای محیطی در شرایط دیم تراکم 30 بوته در مترمربع بعنوان تراکم مناسب توصیه می شود.
احمد اکبری نیا عوض کوچکی
اثر چهار مرحله رسیدگی، شروع به سنبله رفتن، سنبله رفتن، شیری و خمیری بر ارزش غذائی، عملکرد ماده خشک و خصوصیات رشد 5 رقم جو : والفجر، زرجو، مازورکا الگرسرس و دیرآل 106 با استفاده از یک طرح فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد مورد آزمایش قرار گرفت . صفات مورد مطالعه عبارت بودند از عملکرد ماده خشک ، عملکرد اجزاء محصول، نسبت برگ به ساقه، تعداد پنجه در مترمربع، درصد و عملکرد پروتئین خام، درصد فیبر خام، ارزش هضمی، قابلیت هضم ماده خشک ، ارزش هضمی، درصد و عملکرد ماده آلی قابل هضم . برای اندازه گیری ارزش غذایی علوفه از تکنیک دو مرحله ای پپسین - سلولاز استفاده گردید . براساس نتایج حاصله در این آزمایش مرحله رسیدگی به کلیه صفات تاثیر معنی داری ایجاد نمود. با پیشرفت رسیدگی عملکرد سنبله، ساقه، ماده خشک و ماده آل قابل هضم افزایش در حالیکه عملکرد برگ ، غلاف و درصد پروتئین کاهش یافت . تعداد پنجه در مترمربع در مرحله شروع به سنبله رفتن بیشتر از مراحل دیگر بود. اما بین مراحل دیگر تفاوت معنی داری وجود نداشت . درصد فیبر خام با پیشرفت رسیدگی تا مرحله شیری افزایش و سپس در مرحله خمیری کاهش یافت قابلیت هضم ماده آلی با پیشرفت رسیدگی تا مرحله شیری کاهش و سپس در مرحله خمیری افزایش یافت . ارقام والفجر، زرجو الگرسرس در مرحله شروع به سنبله رفتن 2 چین و ارقام مازوکا و دیرآل 106، 3 چین برداشت گردیدند . تمام ارقام در مرحله سنبله رفتن 2 چین برداشت گردیدند. از لحاظ عملکرد ماده خشک ارقام والفجر، زرجو مازوکا به ترتیب بالاتر از دورقم دیگر بودند . بین ارقام از لحاظ قابلیت هضم تفاوت معنی داری وجود داشت . والفجر و زرجو در مقایسه با ارقام دیگر از قابلیت هضم کمتری برخوردار بودند. والفجر و مازوکا در مقایسه با ارقام دیگر از عملکرد ماده آلی قابل هضم بیشتری برخوردار بودند. بین ارقام از لحاظ عملکرد پروتئین تفاوت معنی داری وجود نداشت .
محمد حسینی عوض کوچکی
اثر مقادیر مختلف کود ازته (صفر، 150 و 300 کیلوگرم ازت خالص در هکتار) بصورت کود اوره با استفاده از یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در 2 منطقه بصورت زود کاشت و دیر کاشت برخصوصیات زراعی، عملکرد و ارزش غذایی یک توده محلی و چهار رقم چغندر علوفه ای مورد آزمایش قرار گرفت . در این آزمایش فاکتورهای مورد بررسی عبارت بودند از : درصد و عملکرد ماده خشک و پروتئین خام ریشه و بخش های هوایی، درصد فیبر خام، قابلیت هضم ماده آلی و ارزش هضمی ریشه و بخش های هوایی، درصد قابلیت هضم ماده خشک و عملکرد ماده خشک قابل هضم ریشه و بخش های هوایی، درصد و عملکرد قند ریشه و نسبت بخش های هوایی به ریشه. در هر دو منطقه مقادیر مختلف کود ازته اثر چندانی بر خصوصیات کمی و کیفی چغندر علوفه ای نداشت . این موضوع بخصوص در مورد درصد ماده خشک بخش های هوایی، درصد پروتئین خام و عملکرد ماده خشک ریشه و بخش های هوایی و عملکرد ماده خشک قابل هضم ریشه و بخش های هوایی بیشتر مشهود بود. کود ازته درصد پروتئین خام و درصد خاکستر ریشه را افزایش داد ولی درصد ماده خشک ریشه کاهش یافت . با مصرف کود ازته قابلیت هضم ماده خشک ، قابلیت هضم ماده آلی، ارزش هضمی و درصد قند ریشه نیز تا حدودی روند کاهشی داشت . رقم هیوجین از نظر فاکتورهای اندازه گیری شده نسبت به سایر ارقام ارجحیت داشت . این موضوع بخصوص در مورد عملکرد ماده خشک بخش های هوایی، درصد پروتئین خام و عملکرد ماده خشک ریشه و بخش های هوایی و عملکرد ماده خشک قابل هضم ریشه و بخش های هوایی بیشتر مشهود بود. کود ازته درصد پروتئین خام و درصد خاکستر ریشه را افزایش داد ولی درصد ماده خشک ریشه کاهش یافت . با مصرف کود ازته قابلیت هضم ماده خشک ، قابلیت هشم ماده آلی، ارزش هضمی و درصد قند ریشه نیز تا حدودی روند کاهشی داشت . رقم هیوجین از نظر اکثر فاکتورهای اندازه گیری شده نسبت به سایر ارقام ارجحیت داشت . این موضوع بخصوص در مورد عملکرد ماده خشک بخش های هوایی، عملکرد پروتئین خام بخش های هوایی و عملکرد ماده خشک قابل هضم بخشهای هوایی صادق بود . توده محلی بالاترین درصد ماده خشک ریشه، ماده خشک بخش های هوایی، پروتئین خام ریشه و خاکستر بخش های هوایی را داشت . رقم مونر و پائین ترین مقادیر را در رابطه با اغلب فاکتورهای اندازه گیری شده در یکی از مناطق و پائین ترین درصد قند ریشه و نسبت بخش های هوایی به ریشه را در منطقه دیگر داشت . ارقام کایروس و ورمون در بیشتر موارد حد واسط بودند.
آرش قضاوتی عوض کوچکی
اثر مقادیر مختلف کود ازته (صفر، 50، 100 و 150 کیلوگرم ازت خالص در هکتار) بصورت کود اوره بر ارزش غذایی، عملکرد و خصوصیات رشد دو توده، محلی (قلمی طبسی و سیه زن سبزوار) و دو رقم هیبرید سورگوم علوفه ای (n.k.725 , f.1104) مورد آزمایش قرار گرفت و تحقیق فوق با استفاده از یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی واقع در پردیس دانشگاه مشهد انجام گردید. صفات مورد مطالعه عبارتند از : عملکرد ماده خشک ، عملکرد ماده خشک قابل هضم، عملکرد پروتئین، عملکرد برگ ، ساقه، غلاف برگ و گل، درصد قابلیت هضم ماده آلی، ارزش هضمی، تعداد پنجه در هر بوته، ارتفاع بوته، قطر ساقه، تعداد گره در هر بوته و نسبت برگ به ساقه . برای اندازه گیری ارزش غذایی ارقام مختلف از تکنیک دو مرحله ای پپسین - سلولاز استفاده گردید. براساس نتایج حاصله در این آزمایش مقادیر مختلف کود ازته تاثیر چندانی بر عملکرد ماده خشک ، عملکرد ماده خشک قابل هضم، درصد قابلیت هضم ماده آلی، ارزش هضمی، عملکرد برگ ، ساقه، غلاف برگ و گل نداشت . با افزایش مقادیر کود ازته عملکرد پروتئین یک روند فزاینده را دنبال کرده البته این روند از نظر آماری معنی دار نبود. با افزایش مقادیر مختلف کود ازته تعداد پنجه در هر بوته، ارتفاع، قطر ساقه تعداد گره در هر بوته تغییر چندانی نداشت . در بین ارقام مورد مطالعه توده محلی سیه زن سبزوار و و رقم هیبرید f.1104 به ترتیب بالاترین و پائین ترین درصد قابلیت هضم ماده خشک ، قابلیت هضم ماده آلی ارزش هضمی، درصد پروتئین، تعداد پنجه در هر بوته را نشان داد و توده محلی قلمی طبسی و ارقام هیبرید ازنظر عملکرد ماده خشک و عملکرد پروتئین تفاوت چندانی نداشتند ولی توده محلی قلمی طبسی از درصد قابلیت هضم ماده خشک (8ˆ64 درصد)، درصد قابلیت هضم ماده آلی، ارزش هضمی، عملکرد ماده خشک قابل هضم (87ˆ13 تن درهکتار) و عملکرد ساقه (89ˆ12 تن درهکتار) بالاتری برخوردار بود. توده محلی سیه زن سبزوار پائین ترین عملکرد ماده خشک (26ˆ11 تن درهکتار)، عملکرد ماده خشک قابل هضم (90 ˆ7 تن درهکتار) و عملکرد پروتئین (46ˆ1 تن درهکتار) را دارا بود. در بین ارقام مورد آزمایش بیشترین نسبت برگ به ساقه (75ˆ1) را توده محلی سیه زن سبزوار و کمترین نسبت (47 درصد) را توده قلمی طبسی دارا بودند. توده محلی قلمی طبسی بیشترین تعداد گره در هر بوته و بیشترین قطر ساقه و توده محلی سیه زن سبزوار کمترین تعداد گره در هر بوته، کمترین قطر ساقه را دارا بودند.
احمد زارع فیض آبادی عوض کوچکی
اثر زمانهای مختلف برداشت علوفه برخصوصیات زراعی، ارزش غذایی و عملکرد دانه و علوفه ارقام جو وتریتیکاله با اسفتاده از یک آزمایش اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت . تیمارهای آزمایشی شامل سه رقم جو (والفجر، زرجو، ماکویی) و یک رقم تریتیکاله (ژوانیلو 92) در تاریخهای 17 اسفند ماه، 3 : 13 و 23 فروردین ماه که علوفه آنها برداشت شدند و شاهد (بدون برداشت علوفه) بود. براساس نتایج حاصله در این آزمایش تاریخهای برداشت زود علوفه ارقام جو کاکویی و زرجو عملکرد دانه بیشتری نسبت به شاهد داشتند ولی عملکرد دانه تاریخهای برداشت دیر این ارقام روند کاهشی داشت . کاهش عملکرد دانه جو رقم والفجر و تریتیکاله در کلیه تیمارهای برداشت علوفه معنی دار بود. با تاخیر در برداشت علوفه، عملکرد علوفه خشک ، عملکرد ماده خشک قابل هضم، عملکرد پروتئین و درصد فیبر و ساقه افزایش یافت ولی درصد ورس ، درصد برگ ، قابلیت هضم، درصد ماده آلی، ارزش هضمی، تعداد دانه در خوضه، وزن هزار دانه، تعداد خوشه در متر مربع، ارتفاع بوته، طول خوشه و عملکرد بیولوژیک در زمان برداشت دانه کاهش داشتند. تاخیر در تاریخ برداشت علوفه، زمان خوشه دهی و رسیدگی دانه را نیز به تاخیر انداخت . تیمارهای برداشت علوفه اگرچه در مجموع کاهش عملکرد دانه شدند، اما ارزش اقتصادی بالاتری نسبت به شاهد داشتند و در این مورد تاریخ برداشت علوفه 17 اسفند تا 3 فروردین ماه بیشترین بازده اقتصادی را داشتند . تریتیکاله با عملکرد دانه، علوفه و ارزش اقتصادی بیشتری برتری خود را نسبت به ارقام جو نشان داد. در بین ارقام جو مورد بررسی بیشترین عملکرد دانه، درصد پروتئین خام و ارزش اقتصادی را رقم ماکویی داشت .
علیرضا قایمی عوض کوچکی
به منظور بررسی اثر تراکمهای مختلف بر خصوصیات کمی، کیفیی و آناتومیکی 4 رقم چغندرقند به نامهای ic3 , 7233 , ic1 و 8001 که ازنظر درصد قند تفاوت نسبتا" زیادی داشتند، در 4 تراکم 60، 80، 100 و 120 هزار بوته در هکتار با استفاده از یک طرح اسپلیت پلات در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. پس از برداشت ، ابتدا وزن برگ ، غده و طوقه بطور جداگانه اندازه گیری شد و هم چنین تعداد غده ها شمارش گردید. سپس نسبت برگ به غده، سهم طوقه از غده و وزن تک غده محاسبه گردید. خصوصیات کیفی از قبیل درصد قند و میزان ناخالصیها (پتاسیم، سدیم و ازت آمینه) اندازه گیری شد و سپس درصد قند ملاس ، درصد قند خالص ، خلوص شربت ، عملکرد قند ناخالص و قند خالص در هکتار محاسبه گردید . خصوصیات آناتومیکی از قبیل قطر سلول نیز مورد بررسی قرار گرفت . نتایج حاصله نشان داد که بیشترین عملکرد ریشه و بالاترین وزن تک غده مربوط به رقم ic1 می باشد و رقم 8001 کمترین عملکرد ریشه و پایین ترین وزن تک غده را نشان داد. ارقام ic3 و 8001 به ترتیب بالاترین و پایین ترین سهم طوقه از غده و نسبت برگ به غده را به خود اختصاص دادند. رقم 8001 هم چنین بیشترین درصد قند و بالاترین عملکرد قند ناخالص و قند خالص در هکتار و کمترین میزان ناخالصی و قند ملاس را داشت . در تراکم 80 هزار بوته در هکتار، بیشترین عملکرد ریشه و بالاترین عملکرد قند ناخالص و قند خالص در هکتا حاصل شد و کمترین عملکرد ریشه و پایین ترین عملکرد قند ناخالص و قند خالص در هکتار مربوط به تراکم 120 هزار بوته در هکتار بود. تغییرات تراکم اثر چندانی بر درصد قند نداشت و کمترین میزان ناخالصیها و قند ملاس در تراکمهای متوسط بدست آمد و در تراکمهای حداقل و حداکثر میزان ناخالصی بیشتر بود. قطر سلول با افزایش تراکم کاهش یافت و ارقام با درصد قند بالا به مراتب سلولهای کوچکتری داشتند. ارقام مختلف در اغلب موارد به تغییرات تراکم، عکس العمل یکسانی نشان دادند و اثر متقابل رقم و تراکم از نظر آماری معنی دار نبود. بررسیهای اقتصادی نشان داد که رقم 8001 بیشترین درآمد ناخالص را برای کشاورز و کارخانه قند در بردارد و اثر تراکمهای مورد بررسی و هم چنین اثر متقابل رقم و تراکم ازنظر اقتصادی معنی دار نبود. با استفاده از اطلاعات این آزمایش و به کمک روش قدم به قدم مشخص شد که قند ناخالص در هکتار و خلوص شربت خام مهمترین عوامل موثر بر قند قابل استحصال در هکتار هستند و با استفاده از این عوامل مدلی جهت پیش بینی قند قابل استحصال در هکتار ارائه گردید. تجزیه ضریب پت نشان داد که اثر غیرمستقیم درصد قند بر قند قابل استحصال در هکتار از طریق خلوص شربت مثبت و قابل ملاحظه است . هم چنین مشخص شد که با افزایش اندازه سلول میان ناخالصیها افزایش می یابد و اثرر منفی اندازه سلول بر قند قابل استحصال در هکتار عمدتا" از طریق افزایش ناخالصیها می باشد.
رضا قربانی نوقابی عوض کوچکی
اثر نسبت و مقدار بذر شبدر ایرانی در مخلوط با جو علوفه ای بر عملکرد، ارزش غذایی و خصوصیات رشد مخلوط، با استفاده از یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکدهء کشاورزی مشهد مورد مطالعه قرار گرفت . تیمارهای آزمایشی شامل پنج نسبت بذر (100 درصد، 75 درصد، 50 درصد، 25 درصد و صفر) و پنج مقدار بذر شبدر ایرانی (2، 4، 6، 8 و 10 کیلوگرم در هکتار) بود. خصوصیات کمی، زراعی و کیفی علوفهء حاصل مورد بررسی قرار گرفت . برای اندازه گیری خصوصیات کیفی (ارزش غذایی) از روش دو مرحله ای پیسین - سلولاز استفاده شد. با افزایش نسبت بذر شبدر در مخلوط، نسبت برابری زمین در کل پنج چین عملکرد مادهء خشک شبدر در چین های اول تا پنجم، نسبت عملکرد مادهء خشک شبدر در مخلوط، سهم علوفهء تولیدی چین های دوم تا پنجم از پنج چین، ارتفاع شبدر در چین های اول تا چهار و متوسط ارتفاع شبدر در چین های اول تا پنجم افزایش یافت ، و عملکرد مادهء خشک چین اول، عملکرد مادهء خشک جو، نسبت عملکرد مادهء خشک جو در مخلوط، سهم علوفهء تولیدی چین اول از پنج چین، درصد مادهء خشک چین اول و عملکرد مادهء خشک قابل هضم کاهش یافت . نسبت بذر بر عملکرد کل مادهء خشک پنج چین، و نسبت برابری زمین در چین اول، تاثیر نداشت . افزایش مقدار بذر شبدر در مخلوط سبب افزایش عملکرد کل مادهء خشک پنج چین، و نسبت برابری زمین در چین اول، تاثیر نداشت . افزایش مقدار بذر شبدر در مخلوط سبب افزایش عملکرد کل مادهء خشک پنج چین، عملکرد مادهء خشک شبدر در چین های اول تا پنجم، نسبت عملکرد ماده خشک شبدر در مخلوط، سهم علوفهء تولیدی چین های دوم تا پنجم از علوفهء کل و ارتفاع شبدر در چین دوم گردید، و سبب کاهش سهم علوفهء تولیدی چین اول از علوفه کل شد. مقدار بذر شبدر بر درصد مادهء خشک چین های اول تا پنجم، تعداد پنجه در جو، قابلیت هضم مادهء الی، ارزش هضمی، درصد پروتئین و عملکرد پروتئین تاثیر معنی داری نداشت . بالاترین عملکرد مادهء خشک در کل پنج چین (291ˆ19 تن درهکتار) بزرگترین نسبت برابری زمین در چین اول (06ˆ1) و بزرگترین نسبت برابری زمین در کل پنج چین (17ˆ1) در تیماری بود که 8 کیلوگرم در هکتار بذر شبدر با نسبت 75 درصد بذر این گیاه کاشت شده است . قابلیت هضم مادهء خشک در شبدر خالص بالاترین (43ˆ70 درصد) و در جو خالص پائین ترین (88ˆ49 درصد) بود. و در بین تیمارهای مخلوط تیماری که 8 کیلوگرم در هکتار بذر شبدر با نسبت 25 درصد بذر این گیاه کاشت شده بالاترین قابلیت هضم مادهء خشک (52 درصد)، بالاترین عملکدر مادهء خشک قابل هضم (683ˆ9 تن درهکتار)، بالاترین عملکرد پروتئین (897ˆ1 تن در هکتار) و بالاترین عملکرد مادهء خشک چین اول (630ˆ18 تن در هکتار) مشاهده گردید. بیشترین درصد پروتئین (97ˆ20 درصد) در شبدر خالص و کمترین آن (87ˆ7 درصد) در جو خالص مشاهده شد. و در بین تیمارها، مصرف 6 کیلوگرم در هکتار بذر شبدر با نسبت 100 درصد بذر این گیاه بیشترین درصد پروتئین (94ˆ21 درصد) را داشت . پائین ترین درصد فیبر خام (424ˆ5 درصد) در تیماری بود که 2 کیلوگرم در هکتار بذر شبدر با نسبت 100 درصد بذر این گیاه کاشت شده و بالاترین درصد فیبر (525ˆ25 درصد) در تیماری بود که 4 کیلوگرم در هکتار بذر شبدر با نسبت 50 درصد بذر این گیاه کاشت گردید.
گودرز احمدوند عوض کوچکی
به منظور بررسی اثر تراکم و الگوهای مختلف کاشت بر عملکرد اجزاء عملکرد، خصوصیات رشد و خواص کیفی بذر سویا (glycine max(l.)merr.) رقم هابیت بعنوان کشت دوم در منطقه مشهد. آزمایشی در سال 1374 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح کرتهای خرد شده نواری (strip plot) با چهار تکرار انجام شد سطوح مختلف تراکم کاشت شامل: 60، 90 و 120 بوته در مترمربع و الگوهای کاشت شامل: -1 کاشت دو ردیف به فاصله 20 سانتی متر روی پشته هائی به فاصلهء 60 سانتی متر (آرایش اول) -2 کاشت دو ردیف به فاصله 25 سانتی متر روی پشته هائی به فاصله 75 سانتی متر (آرایش دوم) -3 کاشت دو ردیف به فاصلهء 30 سانتی متر روی پشته هائی به فاصلهء90 سانتی متر (آرایش سوم) نتایج نشان داد که با افزایش تراکم، ارتفاع ساقهء اصلی و فاصله اولین غلاف از سطوح خاک افزایش یافت ولی تعداد گره در ساقهء اصلی، تعداد و طول کل شاخه های فرعی و قطر ساقه کاهش یافت . با افزایش فاصلهء ردیفهای کاشت از آرایش اول به آرایش سوم به دلیل رقابت بین بوته ها ارتفاع و فاصله اولین غلاف از سطح خاک افزایش یافت ولی سایر فاکتورهای مرفولوژیک نظیر قطر ساقهء اصلی، تعداد و مجموع طول شاخه های فرعی کاهش پیدا کردند. تعداد گره در ساقهء اصلی تحت تاثیر آرایش کاشت قرار نگرفت . تراکم و آرایش کاشت دارای اثر متقابل معنی داری بر کلیه فاکتورهای مرفولوژیک بودند. اندازه گیری جذب تشعشع نشان داد که با افزایش تراکم کاشت میزان جذب نور افزایش یافت و با یکنواخت تر شدن توزیع بوته ها در آرایش اول مقدار جذب نور بیشتر از دو آرایش دیگر بود. بررسی آنالیزهای رشد نشان داد که با افزایش تراکم، تجمع ماده خشک کل اندامهای هوائی (tdm) و تداوم آن (tdmd) شاخص سطح برگ (lai) و تداوم آن (laid) و سرعت رشد محصول (cgr) افزایش یافتند. با افزایش فاصله ردیفهای کاشت از آرایش اول به آرایش سوم، laid,lai,tdmd,tdm و cgr کاهش یافتند. با افزایش تراکم تعداد غلاف ، تعداد دانه و وزن دانه در شاخه های فرعی، ساقه اصلی و کل بوته و متوسط تعداد دانه در غلاف در شاخه های فرعی بطور معنی داری کاهش یافت با کاهش فاصله ردیفها اجزاء عملکرد در تک بوته افزایش یافت ولی در هیچیک ا ز موارد اختلافات معنی دار نبود. شاخص برداشت و وزن صد دانه تحت تاثیر تراکم و آرایش کاشت قرار نگرفتند. تراکم 120 بوته در مترمربع با 4761 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد را داشت و با کاهش تراکم، عملکرد کاهش یافت . آرایش کاشت از نظر عملکرد نهائی اختلاف معنی داری نشان نداد. اثر متقابل تراکم و آرایش کاشت بر عملکرد دانه معنی دار بود. حداکثر عملکرد به مقدار 5204 کیلوگرم در هکتار به تراکم 120 بوته در مترمربع با آرایش اول اختصاص داشت . درصد پروتئین و روغن تحت تاثیر تراکم کاشت قرار نگرفتند. ولی با افزایش تراکم میزان پروتئین افزایش یافته و مقدار روغن کاهش پیدا کرد و با کاهش فاصله ردیف ها درصد پروتئین کاهش پیدا کرده و درصد روغن افزایش یافت .
علیرضا بهشتی عوض کوچکی
به منظور بررسی تاثیر تراکم و نسبتهای مختلف کشت مخلوط ردیفی سورگوم دانه ای (رقم k5) و سویا (رقم هابیت) بر عملکرد، اجزاء عملکرد و نیز کارآئی استفاده از مین، آزمایشی در سال 1372 در ایستگاه تحقیقاتی طرق مشهد، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به صورت آزمایش فاکتوریل شامل 5 سطح نسبت کاشت "33:67، 67:33، 50:50، 100:0، 0:100" و سه سطح تراکم "16/7، 33/3، 66/7 بوته در مترمربع در چهار تکرار به روش سری های جایگزینی اجرا شد. در این آزمایش از سه روش مختلف تجزیه و تحلیل داده ها شامل روش معمول سری جایگزینی روش عکس عملکرد تک بوته و روش دومتغیره استفاده شد. نتایج حاصل از این سه روش برای فاکتورهای مختلف متفاوت بود. اگرچه روش معمول سری جایگزینی نتوانست تخمینی کمی از رقابت درون و بین گونه ای در کشت مخلوط سورگوم و سویا حاصل نماید و در آن اثر تراکم بر عملکرد دو محصول معنی دار نبود، ولی تفسیر کیفی این روش روابط بین عملکرد مشاهده شده و مورد انتظار را در دو محصول بصورت مکملی در کشت مخلوط نشان داد. روش عکس عملکرد تک بوته، ساده ترین روش برای تخمین کمی اثرات رقابت درون گونه ای و بین گونه ای و اثر متقابل تراکم و نسبت کاشت دو محصول بود. روش آنالیز دومتغیره، امکان بررسی همزمان دو کمیت بدست آمده از یک کرت را، بر اثر یک تیمار مشخص فراهم ساخت . زمینه ارتباط بین این کمیتها به صورت ، همبستگی مثبت یا منفی نمایش داده شد. در این روش ، اثر تراکم بر عملکرد دانه معنی دار بود و دو محصول همبستگی مثبتی را نشان دادند. با کاهش تراکم از 66/7 بوته به 16/7 بوته در مترمربع، عملکرد هر دو محصول کاهش معنی داری یافت . این کاهش عملکرد برای سورگوم و سویا به ترتیب 31/79 درصد و 32/79 درصد بود. با افزایش تراکم عملکرد سورگوم و سویا در کشت مخلوط نسبت به خالص افزایش یافت . سیستم کاشت 1 به 2 سورگوم به سویا در هر دو روش مورد بررسی، بالاترین عملکرد را برای هر دو محصول نشان داد و بر کشت خالص آنها برتری داشت . عملکرد تک بوته در این نسبت نیز برای هر دو محصول در بالاترین مقادیر خود بود و با افزایش تراکم عملکرد تک بوته در هر دو محصول کاهش یافت . بررسی اجزاء عملکرد از طریق روش دومتغیره، شیوه مناسبی برای درک رابطه اجزا عملکرد با عملکرد تک بوته بود. تعداد دانه و تعداد غلاف در شاخه های فرعی برای سویا و تعداد دانه در خوشه برای سورگوم مهمترین اجزاء عملکرد بوده و همبستگی مثبتی با عملکرد تک بوته نشان دادند. ارزیابی نسبت برابری زمین از طریق روش دومتغیره نشان داد که عملکرد کشت مخلوط در کلیه تیمارها سبب افزایش کارآیی نسبت برابری زمین شد. بیشترین مقدار کارآیی نسبت برابری زمین، و عملکرد نسبی کل در تراکم حداکثر یعنی 66/7 بوته در مترمربع و نسبت کاشت 1 به 2 سورگوم به سویا بدست آمد و باعث افزایش 30/1 درصد "ler1/301" در عملکرد شد.
احمد زارع فیض آبادی عوض کوچکی
به منظور بررسی جنبه های کارآیی انرژی و بازده اقتصادی نظامهای زراعی متداول و اکولوژیک برای ذرت و چغندر قند در تناوب با گندم از یک طرح آماری کرتهای دو بار خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و در دو سال زراعی 74-75 و 75-76 استفاده شد. در این تحقیق طرح سه نتاوب زراعی، گندم - گندم، ذرت - گندم و چغندر قند - گندم به عنوان فاکتور اصلی و پنج نظام زراعی مختلف شامل نظام متداول با نهاده زیاد. متوسط و کم و نظام تلفیقی (با نهاده حد متوسط) و ارگانیک (فاقد هر نوع نهاده شیمیایی) به عنوان فاکتور فرعی و ارقام جدید و قدیم این محصولات با ساختار ژنتیکی متفاوت به عنوان فاکتور به عنوان فاکتور فرعی فرعی قرار داده شد. نتایج این بررسی نشان داد که عملکرد گندم در نظام زراعی پر نهاده از نظامهای زراعی متوسط نهاده، کم نهاده و ارگانیک بترتیب 10، 45 و 38 درصد بیشتر بود و این نظام با نظام تلفیقی تفاوتی نداشت . متوسط عملکرد گندم در تناوب با چغندر قند و ذرت بترتیب 15 و 4 درصد بیشتر از عملکرد آن در کشت ممتد بود. این افزایش در نظام کم نهاده در تناوب با چغندر قند بیشتر مشهود بود. عملکرد ذرت در نظامهای زراعی پر نهاده، متوسط نهاده و تلفیقی بیش از نظام کم نهاده و ترگانیک بود. عملگرد ریشه و قند چغندر قند نیز در نظامهایی که انرژی خارجی بیشتری دریافت کردند بیشتر از نظام ارگانیک بود. اگر چه عملکرد در نظامهای زراعی کم نهاده و ارگانیک کمتر از سایر نظامهای بود ولی این نظامها از کارآیی انرژی بالاتری برخوردار بودند. کارآیی انرژی مجصول اقتصادی در تناوبهای زراعی چغندر قند - گندم، ذرت - گندم و گندم - گندم بترتیب 3.23، 3.15 و 2.68 بود. افزایش کارآیی انرژی دو تناوب زراعی در مقایسه با کشت ممتد گندم، ناشی از افزایش انرژی تولیدی محصولات چغندر قند و ذرت و همچنین افزایش عملکرد گندم در تناوب با این محصولات بود. با وجودیکه انرژی خالص تولیدی در هر هکتار برای چغندر قند و ذرت بیش از دو برابر گندم بود ولی کارآیی انرژی این محصولات بصورت منفرد بترتیب 22 و 29 درصد و در تناوب چغندر قند - گندم و ذرت - گندم بترتیب 20.5 و 17.8 درصد نسبت به تناوب گندم - گندم بیشتر بود. علت این موضوع مصرف 65 و 40 درصد انرژی بیشتر بصورت نهاده در چغندر قند و ذرت در مقایسه با گندم می باشد.
شهاب سعیدشریعتی عوض کوچکی
به منظور بررسی اثرات مختلف تراکم و زمان توزیع کود سرک برعملکرد و اجزای عملکرد و چگونگی تغییرات مراحل فنولوژی در ارقام کلزای بهاره آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد در سال زراعی 1373-1374 اجرا شد. طرح مورد استفاده یک طرح اسپیلت فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی بود که ارقام oro و regent در کرتهای اصلی و دو فاکتور تراکم (با سطوح 30، 50 و 70 بوته در متر مربع) و زمان توزیع کود سرک (در 3 زمان ابتدای ساقه دهی، ابتدای گلدهی و ابتدای غلافدهی) بصورت فاکتوریل در کرتهای فرعی آن قرار داده شدند. کاشت بر روی ردیفهایی با فاصله 25 سانتیمتر و آبیاری بصورت نشتی انجام گرفت . تنک بوته ها در مرحله چهار برگی صورت گرفت تا تراکمهای مورد نظر حاصل شدند. بررسی مراحل رشد بر اساس درجه روز رشد و واحد فتوترمال انجام شد. نتایج حاصل از آزمایش نشان داد که عملکرد تاثیر هر سه فاکتور رقم، تراکم و زمان توزیع کود سرک قرار گرفت . بین عملکرد با ماده خشک نهایی و شاخص برداشت همبستگی زیادی وجود داشت . از بین اجزای عملکرد نیز تعداد غلاف در واحد سطح بیشترین همبستگی را با عملکرد نشان داد. بیشترین عملکرد، تعداد غلاف در بوته، تعداد شاخه در بوته، ارتفاع و شاخص برداشت مربوط به رقم oro بود. افزایش تراکم منجر به افزایش عملکرد اقتصادی و بیولوژیک و نیز باعث افزایش تعداد غلاف در واخد سطح شد، اما تعداد غلاف در گیاه کاهش یافت . در تیمارهای زمان توزیع کود سرک بیشترین عملکرد در توزیع کود سرک به هنگام ساقه دهی بدست آمد. در همین تیمار بیشترین تعداد غلاف در متر مربع و تعداد غلاف در گیاه نیر بدست آمد. تعداد دانه در غلاف و وزن هزاردانه در هیچیک از فاکتورها تغییر معنی داری نکرد. درصد روغن فقط تحت تاثیر رقم قرار گرفت . بطوریکه رقم regent بیشترین درصد روغن را دارا بود. شاخص برداشت تحت تاثیر تراکم قرار نگرفت ، زیرا افزایش عملکرد بیولوژیک و اقتصادی در این تیمارها به یک نسبت بود. اما توزیع کود سرک به هنگام ساقه ذهی شاخص برداشت را بطور معنی داری افزایش داد. در نهایت مناسبترین رقم oro، بهترین تراکم 70 بوته در متر مربع و ارجحترین زمان توزیع کود سرک ، ابتدای ساقه ذهی بدست آمد. بررسی فنولوژی ارقام کلزا نشان داد که سرعت نمو در رقم oro در طی مراحل رشد رئیشی بیشتر از رقم regent بود، به همین دلیل تعداد برگها و میانگره های تولید شده در این رقم نیز بیشتر بود. دوره گلدهی در رقم oro کوتاهتر اما دوره غلافدهی طولانی تر بود. اختلاف بین دو رقم در کسب gdd برای کل فصل رشد معنی دار نبود. افزایش تراکم نیز باعث افزایش سرعت نمو در طی مراحل رشد رویشی رشد، بطوریکه تعداد برگهای تولید شده در تراکمهای بالاتر بیشتر بود. دلیل آن را میتوان کاهش جریان هوا در داخل کانوپی و افزایش جذب واحدهای حرارتی موثر در رشد و نمو دانست . در مرحله گلدهی افزایش تراکم باعث کاهش سرعت گلدهی شد، در حالیکه بر مراحل غلافدهی و نمو بذر تاثیری نگذاشت . توزیع کود سرک به هنگام ساقه رفتن سرعت نمو را در این مرحله کاهش داد، این مسئله حاکی از آن است که کود ازت رشد رویشی گیاه را طولانی تر میکند و در نتیجه نمو میانگره ها به تاخیر میافتد. سایر مراحل رشدی تحت تاثیر این فاکتورها قرار نگرفتند. در نهایت روشن شد که فاکتورهای زراعی بطور عمده مراحل رشد و نمو رویشی را تحت تاثیر قرار میدهند و مراحل نمو زایشی گیاه کمتر دستخوش تغییر میگردد. در حالیکه فاکتورهای ژنتیکی قادرند تمامی مراحل را دستخوش تغییر نمایند.
محمد کاظمی عوض کوچکی
به منظور بررسی اثر تاریخ های کاشت و تراکم های گیاهی مختلف بر عملکرد و اجزای عملکرد و خصوصیات رشد آفتابگردان رقم رکورد، در سال زراعی 1375 آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. این آزمایش با استفاده از طرح کرتهای خرد شده با چهار تکرار به اجرا درآمد که در آن تاریخ کاشت در سه سطح به عنوان تیمار اصلی در قالب بلوکهای کامل تصادفی و تراکم بوته در واحد سطح به عنوان تیمار فرعی در چهار سطح قرار داشت . در این بررسی، 15 اردیبهشت به عنوان تاریخ کاشت اول، 30 اردیبهشت به عنوان تاریخ کاشت دوم و 14 خرداد به عنوان تاریخ کاشت سوم انتخاب و بذور آفتابگردان در تاریخ های مذکور در کرت های موردنظر کشت شد. تراکم های گیاهی شامل تراکم های 4/7، 5/6، 6/7 و 8/3 بوته در مترمربع بود که با ثابت نگه داشتن فواصل بین ردیف های کاشت به میزان 60 سانتی متر از طریق تغییر فواصل بین بوته ها بر روی ردیف ایجاد شد. نتایج این بررسی نشان داد که با تاخیر در کاشت از نیمهء اردیبهشت تا نیمهء خرداد طول دوره های بین کاشت تا سبز شدن، کاشت تا ظهور طبق و نیز کاشت تا رسیدن فیزیولوژیکی کاهش یافت . اما بین تراکم های مختلف گیاهی از نظر طول مراحل مختلف رشد اختلافی مشاهده نشد. تاریخ کاشت اثر معنی داری بر خصوصیات مورفولوژیکی گیاه شامل ارتفاع گیاه، تعداد برگهای گیاه، قطر ساقه و قطر طبق نداشت ، اما تراکم گیاهی بطور معنی داری بر این خصوصیات تاثیر داشت به طوری که با افزایش تراکم گیاهی، ارتفاع گیاه افزایش و قطر ساقه و قطر طبق کاهش یافت . با این حال تراکم گیاهی نیز بر تعداد برگهای گیاه تاثیر معنی داری نداشت . تاریخ کاشت اثر معنی داری بر اجزای عملکرد شامل تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه و عملکرد دانه تک بوته نداشت با این حال با تاخیر در کاشت این جزا تمایل به کاهش نشان دادند، اما تراکم گیاهی اثر معنی داری بر اجزای مذکور داشت ، به طوری که با افزایش تراکم تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه و عملکرد دانه تک بوته کاهش یافت . در این بررسی تاریخ کاشت و نیز تراکم گیاهی، اثر معنی داری بر شاخص برداشت طبق و شاخص برداشت گیاه داشتند بطوری که با تاخیر در کاشت و نیز افزایش تراکم گیاهی هر دو شاخص کاهش یافت . تاریخ کاشت اثر معنی داری بر عملکرد دانه در واحد سطح داشت و بالاترین عملکرد از تاریخ کاشت اول و به میزان 3808 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. اما بین تاریخ های کاشت اول و دوم تفاوت معنی داری وجود نداشت . تراکم گیاهی نیز اثر معنی داری بر عملکرد دانه در واحد سطح داشت و بالاترین عملکرد به میزان 3831 کیلوگرم در هکتار از بالاترین تراکم گیاهی یعنی تراکم 8/3 بوته در مترمربع بدست آمد. تاریخ کاشت اثر معنی داری بر درصد روغن و عملکرد روغن داشت و تاخیر در کاشت موجب کاهش درصد روغن و عملکرد روغن شد. تراکم گیاهی نیز بطور معنی داری بر درصد روغن و عملکرد روغن تاثیر داشت و بیشترین درصد روغن و عملکرد روغن در بالاترین تراکم گیاهی یعنی تراکم 8/3 بوته در مترمربع بدست آمد.
حامد مومن شاهرودی عوض کوچکی
کسب حداکثر مزیت عملکرد در کشت های مخلوط، مستلزم درک دقیق اثرات متقابل گیاهی می باشد. برای این منظور آزمایشی بر اساس رقابتی فاکتوریل دومتغیره و در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با 17 تیمار و در چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از کشت های خالص ذرت در سه تراکم 3.2، 5.3 و 7.4 بوته در متر مربع، کشت های خالص لوبیاچیتی در سه تراکم 10، 16 و 22 بوته در متر مربع وکشت های نخلوط به صورت فاکتوریل کاملی از ترکیب دوتایی کشت های خالص دوگونه. دو تیمار اضافی (کشت خالص ذرت و کشت خالص لوبیا به ترتیب در تراکم های 9.5 و 28 بوته در متر مربع) نیز در نظر گرفته شد. آرایش کاشت در کشت های مخلوط به صورت ردیف های متناوب و ثابت بود. نتایج به دست آمده نشان داد که در کشت های خالص رابطه عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک با تراکم در هر یک از گونه ها به صورت هذلولی مستطیلی است و تراکم مطلوب برای عملکرد دانه ذرت و لوبیا به ترتیب 7.4 و 16 بوته در متر مربع می باشد. نتایج تجزیه دو متغیره واریانس عملکرد دانه ذرت و لوبیا در کشت های مخلوط نشان داد که صرف نظر از تراکم لوبیا، افزایش تراکم ذرت تا 5.3 بوته در متر مربع می تواند باعث افزایش عملکرد دانه ذرت در مخلوط شود. عملکرد دانه لوبیا نیز در کشت مخلوط ذرت در تراکم پایین با لوبیا در تراکم بالا بیشترین مقدار بود. نتایج همچنین نشان دادند که تعداد دانه در ردیف و تعداد غلاف در بوته به ترتیب مهمترین اجزای عملکرد در ذرت و لوبیا می باشند. برازش مدل های تجربی رقابت با استفاده از روش عکس عملکرد اسپیترز و مدل های نمایی عکس عملکرد نشان دادند که عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک در ذرت تحت تاثیر رقابت درون گونه ای می باشد. در حالی که عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک لوبیا تحت تاثیر رقابت بین گونه ای قرار می گیرد. یه عبارت دیگر ذرت در کشت های مخلوطگونه غالب می باشد. این مدل ها همچنین نشان دادند که تداحل در کشت مخلوط ذرت - لوبیا از نوع نامتقارن است . محاسبه شاخص قابلیت نسبی رقابت در این مدل ها نشان داد که در مدل های خطی اثر هر بوته ذرت برعکس عملکرد دانه و بیولوژیک خودش به ترتیب معادل اثر 19.67 و 31.73 بوته لوبیا، و در مدل های نمایی به ترتیب معادل اثر 21.35 و 31.49 بوته لوبیا است . همچنین اثر هر بوته ذرت برعکس عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک هر بوته لوبیا با استفاده از مدل های خطی به ترتیب برابر با 7.05 و 5.85 بوته لوبیا و با استفاده از مدل های نمایی به ترتیب برابر با 7.41 و 6.45 بوته لوبیا برآورد شد. جهت کمی کردن رقابت درون گونه ای و بین گونه ای، برآورد عملکرد در واحد سطح و برآورد شاخص برداشت استفاده از مدل های نمایی عکس عملکرد توصیه شد. ارزیابی کشت های مخلوط با استفاده از نسبت برابری زمین ساده نشان داد که افزایش تراکم هر یک از گونه ها در کشت مخلوط باعث افزایش کارآیی بیولوژیک نظام کشت می شود. بیشترین نسبت برابری زمین ساده (1.25) در کشت مخلوط تراکم متوسط ذرت (5.3 بوته در متر مربع) با تراکم بالای لوبیا (22 بوته در متر مربع) بدست آمد. برای مقایسه کارآیی استفاده از زمین در تیمارهای مختلف ، استفاده از نسبت های برابری زمین موثر، اصلی و ترکیبی توصیه شد.
غلامحسین جهان بین عوض کوچکی
به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی هندوانه های بومی موجود در کلکسیون بانک ژن گیاهی ملی ایران تعداد 120 نمونه مربوط به استانهای مختلف جهت ارزیابی و بررسی صفات مورفولوژیک کمی در مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان در قالب طرح آماری آگمنت کشت گردید، چهار رقم از هندوانه های موجود در منطقه به نامهای چارلستونگری، کریمسون سویت ، پانونیا و شوگربی بی به عنوان شاهد در آزمایش قرار داده شدند. صفات مورد بررسی در این تحقیق عبارت بودند از: عملکرد، درصد قند، اسیدیته، مدت زمان گلدهی تا رسیدن، طول دوره برداشت ، طول میوه، عرض میوه، ضخامت پوست ، نسبت وزن گوشت به میوه، وزن صد دانه، طول بذر، قطر بذر و عرض بذر. با استفاده از 15 صفت اندازه گیری شده، محاسبات آماری مشتمل بر برآورد پارامترهای میانگین و ضریب تغییرات صفات و روشهای آماری و دسته بندی خوشه ای و محاسبه ضرایب همبستگی و رگرسیون ومحاسبات فرمول برآورد عملکرد با توجه به نقش سایر صفات انجام گردید. بر اساس نتایج حاصله از این آزمایش روشن گردید که صفات موفولوژیکی کمی دارای تنوع خوبی در جامعه مورد مطالعه بوده و اقلیم های مختلف اثرات متفاوتی برروی صفات دارند. صفات عملکرد، طول دوره برداشت ، مدت زمان گلدهی تا رسیدن، طول میوه، عرض میوه، ضخامت پوست ، نسبت وزن گوشت به وزن میوه، نسبت وزن پوست به وزن میوه، وزن صد دانه، طول بذر، قطر بذر، عرض بذر صفات عمده تنوع پذیری برای تشخیص ژنوتیپها از هم می باشند. صفات درصد قند، اسیدیته میوه از تنوه کمتری برخوردار بوده اند. مطالعه همبستگی بین زوج صفات ، رابطه مثبت و معنی داری بین عملکرد با طول میوه، عرض میوه، ضخامت پوست ، نسبت وزن پوست به وزن میوه، وزن صد دانه، طول بذر، قطر بذر، عرض بذر را در کلیه جوامع نشان داد. اما بین عملکرد با نسبت وزن بذر به وزن میوه و درصد قند رابطه منفی و معنی داری بودده است ، بین سایر صفات نیز روابط همبستگی وجود داشته است . مقایسه عملکرد نمونه ها با شاهدهای آزمایش نشان داد که فقط یک نمونه اختلاف معنی داری داشته و تعداد 10 نمونه عملکردی برابر با شاهدها داشته اند. مطالعات مربوط به تحلیل خوشه ای نشان داد که می توان الگوی خاصی که همان تبعیت صفات از پارامترهای اقلامی است را در نظر گرفت .