نام پژوهشگر: داریوش غلامزاده
زهرا رضایی داریوش غلامزاده
در کشور ایران با توجه به اصل 44 قانون اساسی و ابلاغ سیاستهای آن در سالهای اخیر توجه زیادی به خصوصی سازی شده است و خصوصی سازی بانکها در صدر برنامه ها قرارگرفته است. پژوهش حاضر با تاملی بر «خصوصی سازی بانکها» و «رضایت شغلی کارکنان» به دنبال پاسخ برای این پرسش که آیا فرایند خصوصی سازی بر رضایت شغلی کارکنان بانک ملت تاثیر گذاشته است، به بررسی تاثیر خصوصی سازی بعنوان یک متغیرمستقل بر رضایت شغلی کارکنان بانک ملت بعنوان متغیر وابسته در ابعاد رشد شخصی کارکنان، عدالت در دریافت حقوق و مزایا، عدالت در برخورداری از فرصت پیشرفت شغلی، شناسائی کارکنان در سازمان، عدالت در پرداخت پاداشها، امنیت شغلی، عدالت در تقسیم کار، استرس موجود در محیط کار، تسهیلات فراهم شده توسط سازمان برای کارکنان و عوامل محیطی در حوزه مطالعات رفتار سازمانی می پردازد. مدل مفهومی این پژوهش براساس نظریه برابری آدامز، استوار گردیده و با استفاده از روش تحقیق توصیفی و از نوع زمینه یابی به جمع آوری نظام مند داده ها از طریق پرسشنامه، پرداخته است که درنهایت فرضیه ها از طریق آزمون مقایسات زوجی در نرم افزار آماری spss مورد سنجش قرارگرفته و با مردود شدن فرضیه های فرعی، فرضیه اصلی تحقیق مبنی بر اینکه " فرایند خصوصی سازی در بانک ملت، رضایت شغلی کارکنان را افزایش داده است" مردود تلقی گردید.
یاشار اسدی اهرنجانی داریوش غلامزاده
چکیده: بررسی اثربخشی نظام پیشنهادات در سازمان گمرک ایران هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی نظام پیشنهادات در سازمان گمرک ایران می باشد. متغیر مستقل، ارکان نظام پیشنهادات است که عوامل سازمانی و عوامل محیطی بر آن تاثیر دارند، همچنین متغیر وابسته، اثربخشی استقرار نظام پیشنهادات می باشد. جهت گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده که دارای 90 سوال مرتبط با متغیر عوامل سازمانی، 21 سوال مرتبط با اهداف نظام پیشنهادات و 16سوال مرتبط با متغیر ارکان نظام پیشنهادات می باشد. جهت تعیین پایایی آزمون از روش آلفای کرونباخ استفاده و همچنین جهت تعیین پایایی از نظرات متخصصین و اساتید محترم راهنما و مشاور استفاده گردیده شد. نتایج حاصله از آزمون فرضیات بدین ترتیب بود که ساختار سازمانی،ارزشها، رهبری، فرآیندهای مدیریتی، اطلاعات، مناسبات، شایستگیها، نظارتها و دستمزد سازمان گمرک ایران از بعد تأثیر بر موفقیت نظام پیشنهادات در وضعیت مطلوب قرار دارد. همچنین دبیر عالی ، دبیر اجرایی، گروههای کارشناسی و کمیتههای نظام پیشنهادات(عالی- اجرایی- فرهنگی-تخصصی) سازمان گمرک ایران از بعد تأثیر بر موفقیت نظام پیشنهادات در وضعیت مطلوب قرار دارد. واژه های کلیدی: نظام پیشنهادات ، اثربخشی ، سازمان گمرک ایران.
سید علا الملک قریشی وحیدرضا میرابی
در این تحقیق با استفاده از مدل سنجش کیفیت خدمات سرو کوال و توزیع پرسشنامه اقدام به بررسی رابطه میان هر یک از 5 بعد معرفی شده در مدل مذکور (همدلی, اطمینان, موارد قابل لمس, اعتماد و پاسخگویی) با رضایتمندی مشتریان شده و پس از نشان دادن وجود رابطه با استفاده از آزمون همبستگی اسپیرمن, رضایت بیماران در بیمارستان امام خمینی تهران در هر یک از ابعاد مذکور سنجیده شده است, سپس با استفاده از ماتریس اهمیت – عملکرد و نتایج بدست آمده از پرسشنامه و تحلیلهای آماری, پیشنهاداتی جهت بهبود کیفیت خدمات از دید مشتری در سازمان مورد نظر ارائه شده. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که در تمامی 5 بعد, میانگین عدد ادراک از میانگین عدد انتظار کوچکتر است, همچنین میزان رضایت بیماران در هر یک از ابعاد به شرح زیر میباشد: بعد اعتماد : 22/1- ؛ بعد همدلی : 37/1- ؛ بعد اطمینان : 5/1- ؛ بعد پاسخگویی : 57/1 – و در نهایت بعد موارد قابل لمس : 73/1 – و همچنین میزان تاثیر هر یک از ابعاد مذکور از بیشتر به کمتر به شرح زیر است: پاسخگویی, اعتماد,اطمینان, همدلی و موارد قابل لمس. لازم به ذکر است با فرض عدد 4 به عنوان میانگین ادراک(میانگین طیف 1 تا 7), بیمارستان امام خمینی تهران با توجه به اینکه عدد میانگین ادراک در تمامی ابعاد از 4 بزرگتر میباشد, عملکرد نسبتا مناسبی دارد.
شیما صوفی نرجس شکری
با توجه به شرایط پیچیده و پر تلاطم محیط و تغییرات سریع و گسترده پیش روی سازمانها اهمیت کار آفرینی و در راستای آن کارآفرینی درون سازمانی بیش از پیش مورد توجه قرار می گیرد.خلاقی ، نوآوری و ارائه ایده نو تنها زمانی حاصل می گردد که افرادی توانمند در سازمان داشته باشیم. توانمندسازی، می تواند کارکنان را به خلاقیت و ریسک پذیری که جزء کلیدی ایجاد مزیت رقابتی در محیط پویای امروزی محسوب می شود،تشویق کند. هدف اساسی این تحقیق بررسی رابطه بین ابعاد توانمندسازی روانشناختی کارکنان و کارآفرینی سازمانی در شرکت دژپاد می باشد.جامعه آماری تحقیق حاضر، کارکنان شاغل در شرکت دژپاد می باشند که تعداد انها 240 نفر می باشند.از میان این افراد تعداد 103 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدند.از نظر روش تحقیق، تحقیق حاضر توصیفی ـ پیمایشی می باشد و برای جمع آوری اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای وپرسشنامه استفاده شده است. برای بررسی اعتبار پرسشنامه ها از نظرات اساتید استفاده شده و آلفای کرونباخ پرسشنامه 91/0 بدست آمده است.تجزیه و تحلیل داده ها نیز به کمک آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون همبستگی اسپیرمن و آزمون رتبه بندی فریدمن) صورت گرفته است و یافته های تحقیق نشان می دهد که رابطه معناداری بین ابعاد توانمندسازی روانشناختی(احساس شایستگی،احساس موثر بودن، احساس اعتماد، احساس معنی داری واحساس خود مختاری) کارکنان و کارآفرینی سازمانی وجود دارد.بدین جهت توجه به ابعاد توانمندسازی روانشناختی به منظور افزایش کارآفرینی سازمانی پیشنهاد می گردد.
ربابه حاجی زاده وحیدرضا میرابی
در عصر کنونی همه شرکت های موفق یک وجه مشترک دارند و آن اینکه همگی به مشتری توجه زیادی می کنند و تمام سعی خود را معطوف به بازاریابی می کنند.در واقع هیچ سازمانی کوچک یا بزرگ، انتفاعی یا غیرانتفاعی، داخلی یا جهانی بدون داشتن یک سیستم بازاریابی صحیح به موفقیت نخواهند رسید.بازاریابی امری ضروری در کسب و کار محسوب می شود و مسئولیت رشد سودآوررا برای شرکت دارد. اثربخشی بازاریابی مفهومی است که به علت ارتباط محکمش با نتایح ارزشمند سازمانی مانند ثبات، رشد بلندمدت، افزایش رضایت مشتری، و کسب مزیت رقابتی بسیار مورد توجه قرار گرفته است اما با توجه به پیچیدگی این که چه چیزی دقیقا اثربخشی بازاریابی معنی می دهد، تلاش کمی برای توسعه ی ساختار آن انجام گرفته است. این مطالعه و تحقیق به ارزیابی این موضوع می پردازد که چگونه رهبری و اعتماد سازمانی، اثربخشی بازاریابی را در شرکت لیزینگ پارسیان تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش بر اساس شیوه انجام تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی می باشد و جامعه آماری مورد انتخاب، کارمندان شرکت لیزینگ پارسیان می باشند. از نظر تجزیه و تحلیل از نوع همبستگی و در گروه تحقیقات کاربردی قرار می گیرد. در این مطالعه تجزیه و تحلیل آمار توصیفی به وسیله نرم افزار spss 20 وتجزیه و تحلیل آمار استنباطی توسط نرم افزار لیزرل صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در شرکت لیزینگ پارسیان اثربخشی بازاریابیتحت تأثیر اعتماد سازمانی قرار دارد. همچنین تحلیل های آماری نشان می دهد که در نمونه ی آماری موردمطالعه، بینرهبری و اثربخشی بازاریابیرابطه ی معنی داری وجود ندارد. از این رو با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاداتی برای سازمان مورد مطالعه و همچنین محققین آتی داده شده است.
مهدی افشار داریوش غلامزاده
امروزه ارزش آفرینی برای سهامداران، مهم ترین مشغله فکری مدیران سازمان ها می باشد. صحنه رقابت های امروزی، بیشتر به میدان نبرد شباهت دارد تا به صحنه عرضه و تقاضا. از این رو سازمانها هر چه بیشتر با استراتژی جنگ قدرت آشنا بوده و در مدیریت نیروهای نظامی و جنگی توانایی داشته باشند، آسان تر می توانند با پیروزی جنگ را به نفع خود پیش ببرند. یکی از مهمترین استراتژیهای هر سازمان برای پیروزی تدوین مدیریت و چشم انداز نام تجاری است. نام تجاری به عنوان رکن و اساس بازی رقابتی امروز، عنصری است که باید به دقت تعریف، ایجاد و مدیریت شود تا سازمان و شرکتها بتوانند با تکیه بر این ستون خیمه گاه کسب و کار خود و سودآوری هر چه بیشتر را رقم بزنند. نام تجاری را بصورت اسم، عبارت، سمبل، علامت و یا طرحی، و یا ترکیبی از آنها که گرایش به مشخص کردن کالا یا خدمات یک فروشنده یا گروه از فروشندگان و تمایز آنها از رقبایشان دارد تعریف می نمایند و می تواند دارای نتایج مفیدی باشد. هدف از این تحقیق نیز بررسی رابطه شخصیت نام تجاری با نگرش و تعهد به نام تجاری صنایع لبنی ایران بوده است که بدین منظور 385 نفر از مصرف کنندگان صنایع لبنی ایران به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به پرسشنامه برگرفته از مقاله امبرویز و همکاران (2005) پاسخ گفتند. در پایان نتایج به دست آمده از پرسشنامه های تحقیق به کمک آزمون رگرسیون خطی دو متغیره و رگرسیون سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفته و نتایج نشان داد که: 1. شخصیت نام تجاری با نگرش به نام تجاری در صنایع لبنی ایران رابطه معناداری دارد. 2. شخصیت نام تجاری با تعهد به نام تجاری در صنایع لبنی ایران رابطه معناداری دارد. 3. نگرش به نام تجاری با تعهد به نام تجاری در صنایع لبنی ایران رابطه معناداری دارد. 4. سطح دلبستگی نقش موثری بر رابطه شخصیت نام تجاری با نگرش به نام تجاری در صنایع لبنی ایران دارد
سیدجمال قادری نسب داریوش غلامزاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی گرایانه سبک رهبری در رابطه بین اعتماد سازمانی و رفتار بازاریابی غیر اخلاقی درک شده است . علاوه بر این، تحقیق حاضر تاثیر رفتار بازاریابی غیر اخلاقی درک شده بر پاسخ مصرف کتتدگان را نیز مورد بررسی قرار داده و نقش تعدیلگری متغیرهای سن و سطح تحصیلات را در تاثیر رفتار بازاریابی غیراخلاقی درک بربپاسخ مصرف کنندگان مطالعه نموده است. روش پژوهش حاضر ، توصیفی - پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه است.جامعه آماری این پژوهش، کارمندان یک شرکت تولیدی و ارایه کننده خدمات در خودروسازی و مجموعه مشتریان این شرکت میباشد. نمونه آماری ایت پژوهش مشتمل بر 162 نفر در داخل سازمان و 384 نفر در بین مشتریان است که به روش تصادفی ساده انتخاب شده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای spss و smart pls استفاده شده است. نتایج حکایت از ان داشت که وجود اعتماد مبتنی بر حسابگری در شرکت مورد مطالعه منجر به بروز رفتار بازاریابی غیراخلاقی می گردد. و این در حالی است که تعمیق اعتماد مبتنی بر دانش منجر به کاهش بروز رفتار غیراخلاقی در میان کارکنان می گردد. نتایج همچنین نشان دادند که میتوان جهت کاهش میزان رفتار بازاریابی غیراخلاقی درک شده با استفاده از سبک های رهبری تحول آفرین نسبت به ارتقا سطح اعتماد سازمانی به اعتماد مبتنی بر دانش و اعتماد مبتنی بر همانند سازی اقدام کرد. همچنین نتایج نشان دادند که بازاریابی غیراخلاقی منجر به از دست دادن اعتماد ، رضایت و وفاداری مشتریان شده و بر قصد خرید آن ها تاثیر منفی می گذارد. نقش تعدیلگری سطح تحصیلات در تاثیر رفتار بازاریابی غیراخلاقی درک شده بر رضایت و وفاداری مصرف کنندگان نشان دهنده تفاوت پاسخ مصرف کنندگان با سطوح تحصیلی مختلف نسبت به رفتار های اخلاقی/غیراحلاقی در بازاریابی شرکت است. حال آنکه نقش تعدیلگری سن مصرف کنندگان در تاثیر رفتار بازاریابی غیراخلاقی درک شده بر اعتماد و وفاداری مصرف کنندگان نشان دهنده تفاوت پاسخ مصرف کنندگان با سن مختلف نسبت به رفتار های اخلاقی/غیراحلاقی در بازاریابی شرکت میباشد.