نام پژوهشگر: مریم شاه حسینی

بررسی میزان بیان پروتئینهای خانواده سپتین در مردان نابارور مراجعه کننده به مرکزناباروری رویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - پژوهشکده علوم 1389
  مریم شفیع پور   مریم شاه حسینی

چکیده یکی از علل ناباروری در مردان ضعف حرکتی اسپرم ( آستنواسپرمیا ) می باشد. سپتین ها از جمله پروتئین هایی هستند که به صورت رشته ای با یکدیگر و یا با پروتئین های اسکلت سلولی در ارتباط هستند و از این طریق بروی حرکت اسپرم تاثیر می گذارند. از جمله نقش های عملکردی سپتین ها می توان به شرکت در سیتوکینز، تشکیل حلقه های قابل انقباض، دخالت در مورفولوژی سلول و شرکت در حرکات غشاء اشاره کرد. در سال های اخیر سپتین ها به عنوان بیومارکرهای مولکولی جهت ارزیابی روند اسپرماتوژنز مورد توجه محققین قرار گرفتند لذا ما نیز به دنبال مطالعات گذشته در پی یافتن پاسخی برای این سئولات بودیم که آیا در اسپرم های دارای اختلالات حرکتی پروتئین های آنولوس حضور ندارند؟ و میزان بیان پروتئین های سپتین در بافت بیضه افراد نابارور با نقص اسپرماتوژنز کمتر از بیماران با اسپرماتوژنز طبیعی است؟ به منظور یافتن پاسخ مناسب برای این سئوالات ما تحقیقات خود را در دو بخش انجام دادیم: بخش اول : بررسی حضور پروتئین های سپتین 4 و7 به عنوان شاخصی برای حضور آنولوس در افراد آستنواسپرمیا بود. در این بخش مایع سمن 120 فرد (100 نفر آستنواسپرمیاو 20 نفر نرمال ) جمع آوری شد و آنالیز ایمونوسیتو شیمی بروی اسپرم این افراد با آنتی بادی سپتین های 4 و 7 انجام شد. در صد حضور سپتین های 4 و 7 در اسپرم این افراد با افزایش در صد حرکت رو به جلو اسپرم (a+b ) افزایش می یافت . اما بین گروه نرمال و آستنواسپرمی اختلاف معناداری بدست نیامد از این رو می توان به این شکل بیان کرد که حضور سپتین های 4 و 7 به عنوان شاخص حضور آنولوس نمی تواند یک مارکر تشخیصی مناسب برای افراد آستنواسپرمی باشد. از طرفی در این تحقیق ما فقط به یک مورد برخوردیم که فاقد آنولوس در بیش از 90% اسپرمهایش بود. لذا با توجه به فراوانی بسیار کمی که بدست آمد می توان گفت که حضور آنولوس با حرکت اسپرم در ارتباط است اما نمی تواند به عنوان مارکر تشخیصی برای افراد آستنواسپرمی در نظر گرفته شود. در بخش دوم : میزان بیان این پروتئین ها در بافت بیضه افراد نابارور در طی روند اسپرماتوژنز بررسی شد. در این بخش بیماران به سه گروه (( n=10 تقسیم شدند که بصورت زیر میباشد: گروه اول: (sertoli cell ) افرادی که فاقد سلول جنسی در بافت بیضه هستند. گروه دوم (arrest ) افرادی که اسپرماتوژنز در بافت آنها صورت گرفته اما در یکی از مراحل اسپرماتوسیت یا اسپرماتید متوقف شده است. گروه سوم: (normal ) این افراد دارای اسپرماتوزوآی بالغ هستند. میزان بیان پروتئین های سپتین (4، 7، 9، 12 و 14) در بافت این بیماران به کمک آنالیز های rt-pcr و q-pcr اندازه گیری شد و نتایج حاکی از افزایش بیان این پروتئین ها در طی روند اسپرماتوژنز داشت البته بجز سپتین 9 که از نظر تغییرات بیان با سایر سپتین ها متفاوت بود به عبارتی همزمان با بلوغ اسپرم میزان بیان این پروتئین ها افزایش می یابد.

بررسی اثر کلرید لیتیم وsb216763 در تمایز به غضروف سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان انسان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1389
  نگار کریمی حاجی شوره   محمد رضا باغبان اسلامی نژاد

چکیده سلولهای بنیادی مزانشیمی سلولهای پر توانی هستند که پتانسیل تمایزی به سه رده چربی،استخوان و غضروف را دارا هستند.یکی از کاربردهای مهم این سلولها،استفاده ازآنها در بازسازی ضایعات بافت غضروفی است. پیش از اینکه این سلولها کاربردی شوند لازم است که دو نکته در مورد آنها توجه شود، اولین نکته تمایز بهینه آنها در شرایط کشت است ونکته دوم روشن شدن مکانسیم های مولکولی تمایز به غضروف می باشد.در مطالعه حاضر با به کار گیری دو ماده مهار کننده آنزیم گلیکوژن سنتاز کیناز 3 بتا به دو موضوع مذکور پرداخته شده است. برای این منظور سلول بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان افراد داوطلب سلول درمانی برای ضایعات غضروفی تهیه شد وبا انجام سه پاساژ متوالی تکثیر گردید.ماهیت بنیادی مزانشیمی سلولها با انجام فلو سایتومتری و تست تمایز به سه رده اسکلتی مورد بررسی قرار گرفت .بهترین غلظت برای دو ماده بر اساس میزان زنده مانی سلولها تعیین شد. سپس کشت سلولها به صورت پلت ایجاد گردید و تاثیر کلرید لیتیم وsb216763 در تمایز کندروژنیک hmscs با روش رنگ آمیزی تولوئیدن بلو وreal rt-pcr بررسی گردید. با توجه به اینکه افزودن این دو ماده سبب تقویت تمایز به غضروف شد، در مرحله بعدی در گروه های تیمار شده با این مواد مسیر سیگنالدهی wnt ( ژن های بتا کاتنین، axin و sox9) با روش real time pcr مورد بررسی قرار گرفت. در انتها میزان تولید گلیکوز آمینو گلیکان (gag) در گروههای شاخص (از نظر میزان بیان ژن) مورد مقایسه قرار گرفت. در این مطالعه نتایج حاصل از گروه های مختلف، با روش های آماری مورد مقایسه قرار گرفت. بر اساس نتایج، hmscs در زمان کشت به شکل فیبروبلاستی ظاهر شدند. بر اساس فلو سایتومتری این سلولها، مارکرهای سلولهای خونی را به میزان ناچیز ومارکرهای سلولهای بنیادی مزانشیمی را به مقدار زیاد بیان کردند. سلولها توانستند به سه رده غضروف ،استخوان و چربی تمایز یابند. نتایج دوزیابی نشان داد که ،بهترین غلظت برای لیتیوم کلراید وsb216763 5میلی مولارو 13.4 میکرومولار/میلی لیتر است. در پایان دوره تمایزی، در گروه های تیمار شده با لیتیوم و sb ، بیان ژنهای اگریکان و کلاژن نوع 2 بطور معنی داری بیش از گروه کنترل بود. نتایج بررسی مسیر سیگنال دهی wnt نشان داد کهsox9 و بتا کاتنین در گروههای تیمارکلرید لیتیم و sb216763 نسبت به گروه های کنترل به میزان بیشتری بیان شده اند (p<0.05). میزان بیان اکسین در گروههای تیمار نسبت به کنترل کاهش یافته بود(0.01p<). بر اساس نتایج حاصل میزان تولیدgag در گروههای تیمار با مهار کننده ها نسبت به کنترل بطور معنی داری بیشتر بود. در مجموع نتایج ما نشان داد حضور لیتیوم کلراید وsb216763 در محیط کندروژنیک hmscs سبب تقویت تمایز به غضروف آنها می شود. این اثر تقویتی از طریق مسیر سیگنالدهی wnt اتفاق می افتد.

بررسی تغییرات هیستونی ناحیه تنظیمی ژنهای hox در روند تمایز سلول های بنیادی جنینی انسانی به سلول های پیش ساز عصب در حضور القاگر رتینوئیک اسید
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1389
  زینب تقی زاده نشلی   مریم شاه حسینی

خانواده ژن های hox ، ژن های بسیار مهمی در تکوین سیستم عصبی مهره داران به شمار می آیند. از آنجایی که این ژن ها در ناحیه تنظیمی خود retinoic acid response element دارند، انتظار می رود که حضور رتینوئیک اسید در روند تمایز سلول های بنیادی یه سلول های پیش ساز عصب بیان ژن های hox را تحت تاثیر قرار دهد. از آنجایی که هر تغییری در بیان ژن ها معلول تغییرات اپی ژنتیکی در ناحیه تنظیمی آن هاست؛ در طرح حاضر به بررسی تغییرات اپی ژنتیکی ژن های hox در روند تمایز سلول های بنیادی جنینی انسانی به سلول های پیش ساز عصب در حضور وعدم حضور رتینوئیک اسید پرداختیم. در ابتدا به منظور اطمینان از روند تمایزی القا شده به سمت سلول های عصبی، سلول های تمایز یافته از نظر بیان شاخص های عصبی nestin وsox1 با استفاده از تکنیک ایمونوسیتوشیمی و فلوسایتومتری بررسی شدند. سپس به بررسی کمی بیان ژن های hox در هر دو گروه تمایزی پرداختیم. بررسی ها نشان داد که تمامی ژن های hox بررسی شده (گروه های 1 تا 5) در حضور رتینوئیک اسید در هر دو مرحله اکتودرم و پیش ساز عصب افزایش بیان معنی داری را نشان می دهند. در حالی که بدون حضور رتینوئیک اسید تنها در ژن های hoxa2, hoxa3, hoxa5, hoxd1 وhoxd4 افزایش بیان معنی دار مشاهده می شود و در ژن های hoxb3, hoxb4, hoxb5 وhoxd1 کاهش بیان نسبت به مرحله سلول های بنیادی در هر دوگروه مشاهده شده و بیان سایر ژن ها نسبت به حالت بنیادی تغییری چشمگیری نکرده است. نتایج بررسی ناحیه تنظیمی ژن های hox در مراحل اکتودرم عصبی و سلول های پیش ساز عصب در حضور رتینوئیک اسید کاهش مدیفیکاسیون h3k27me3 و افزایش مدیفیکاسیون h3k4me3 را نشان داده و در مرحله اکتودرم عصبی بدون حضور رتینوئیک اسید افزایش مدیفیکاسیون h3k27me3 و کاهش مدیفیکاسیون h3k4me3 را نشان می دهد. نتایج بررسی حضور دو آنزیم دمتیلاز utx وjmjd3 نشان می دهد که حضور آنزیم utx در ناحیه تنظیمی ژن های hox در مرحله اکتودرم عصبی در حضور رتینوئیک اسید، افزایش چشمگیری داشته است؛ اما در مرحله پیش ساز عصب مجددا کاهش یافته است. در حالی که حضور آنزیم utx در ناحیه تنظیمی ژن های hox در مرحله اکتودرم عصبی بدون حضور رتینوئیک اسید، افزایش نداشته و در برخی ژن ها کاهش نیز مشاهده می شود. آنزیم jmjd3 در مرحله قبل از تمایز (سلول های بنیادی) در ناحیه تنظیمی این ژن ها حضور دارد ولی در مرحله اکتودرم عصبی در حضور رتینوئیک اسید، حضور این آنزیم کاهش یافته و در مرحله پیش ساز عصب مجددا افزایش می یابد. این در حالی است که حضور این آنزیم در مرحله اکتودرم عصبی بدون حضور رتینوئیک اسید، بطور چشمگیری افزایش داشته است ولی در مرحله پیش ساز عصب مجددا کاهش می یابد.

بررسی تأثیر انجماد شیشه ای در تغییرات هیستونی نواحی تنظیمی ژن های h19، igf2 mest و oct-4 در جنین های موشی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1389
  سیده سعیده صحرایی   بهار موقر

چکیده مقدمه: در این مطالعه به منظور بررسی اثر انجماد شیشه ای بر تغییر بیان ژن و ارتباط مدیفیکاسیون های هیستونی با این تغییر بیان، الگوی سه مارک مختلف هیستونی ( h3k9me2, h3k9acو h3k4me3) در ناحیه تنظیمی ژن های ایمپرینت h19, igf2, mest و عامل رونویسی oct-4 مورد بررسی قرار گرفت. روش ها: با استفاده از روش سوپراوولاسیون در موش، جنین های 8 سلولی و بلاستوسیست بدست آمد. سپس جنین ها به سه گروه تقسیم شدند: گروه i: بلاستوسیت های in vivo به عنوان گروه کنترل، گروهii: جنین های 8 سلولی که به روش انجماد شیشه ای با کرایوتاپ منجمد شدند و پس از ذوب، در محیط کشت hamsf10 به مرحله بلاستوسیست رسیدند و گروه iii جنین های 8 سلولی منجمد نشده که در محیط کشت hamsf10 به مرحله بلاستوسیست رسیدند. سپس به منظور بررسی بیان کمی ژن ها ی ایمپرینت h19, igf2, mest و ژن oct-4 از تکنیک real-time pcr و به منظور بررسی وضعیت الگوی سه مدیفیکاسیون هیستونی مورد مطالعه در نواحی تنظیمی این چهار ژن از تکنیکchip lowcell استفاده شد. یافته ها: نتایج بررسی real-time pcr آشکار نمود که میزان بیان هر چهار ژن در گروه ii بطور معنی دار کاهش پیدا کرده است، در حالی که در گروه iii تنها بیان دو ژنh19 و igf2 بطور معنی دار کاهش یافت و کاهش بیان در ژن هایmest و oct-4 مشاهده نشد. اختلاف بیان ژن های mest و oct-4 بین گروه ii و گروه iii معنی دار می باشد. در بررسی نواحی تنظیمی ژن های مورد مطالعه، نشان داده شد در گروه ii در هر چهار ژن h3k9me2 به طور چشمگیر افزایش و h3k9ac و h3k4me3 به طور معنی دار کاهش یافته است. در گروهiii در ژن هایh19 و igf2 مارک h3k9me2 افزایش معنی دار پیدا کرده و مارک های h3k9ac و h3k4me3 به طور معنی دار کاهش پیدا کردند. اما در ناحیه تنظیمی ژن های mest و oct-4 سطح مارک h3k9me2 و سطح h3k4me3 و h3k9ac نسبت به کنترل تغییری نکرده است. نتیجه گیری: در گروه ii برایند سه مارک هیستونی مورد مطالعه در هر چهار ژن به سمت کاهش رونویسی می باشد. در صورتی که در گروه iii الگوی هیستونی ژن های mest و oct-4 تأیید کننده کاهش بیان این ژن ها می باشد. به طوری که برایند هر سه مارک در این ژن ها مشابه گروه کنترل و در جهت بالا بودن رونویسی است. الگوی هیستونی در ناحیه تنظیمی دوژن h19 و igf2 نیز با کاهش بیان رونوشت آن ها مرتبط می باشد. در نهایت می توان گفت که فرایند انجماد شیشه ای و شرایط محیط کشت با تغییر الگوی هیستونی می تواند بیان ژن را تغییر دهد. در مجموع می توان نتیجه گرفت با وجود مورفولوژی طبیعی جنین ها پس از انجماد شیشه ای به روش کرایوتاپ ممکن است تغییرات زیادی در سطح مولکولی صورت گیرد که می تواند روی سلامت و رشد جنین ها تأثیر گذار باشد. کلمات کلیدی: انجماد شیشه ای، تنظیم بیان ژن، تغییرات هیستونی، ژن های h19، igf2، mest، oct-4

بررسی الگوی بیان rest در سلول های بنیادی پرتوان انسانی و سلول های عصبی مشتق از آن ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده زیست شناسی 1390
  حسن انصاری   مریم شاه حسینی

مقدمه: rest (فاکتور رونویسی خاموش کننده متصل شونده به ناحیه (re1 عنصری ضروری در تکوین طبیعی مغز است. rest هم چنین برای حفظ پرتوانی سلول های بنیادی جنینی (escs)و تمایز آن ها به سلول های عصبی در آزمایشگاه اهمیت دارد. بر طبق دانش ما تا به حال گزارشی از الگوی بیان rest و مکانیسم اپی ژنتیکی آن در سلول های بنیادی پرتوان القایی انسانی و نیز سلول های عصبی مشتق شده از آن ها موجود نیست. هدف: در این مطالعه الگوی بیان rest در تمایز مرحله ای سلول های پرتوان انسانی(hesc , hipsc) به سلول های پیش ساز عصبی(npcs) و سپس سلول های بالغ عصبی (mn) بررسی شد. مواد و روش ها: در این مطالعه الگوی بیان ژن rest در هر مرحله با روش q-pcr بررسی شد. الگوی بیان پروتئین آن با روش وسترن بلات و با رنگ آمیزی ایمونوفلورسنت ارزیابی شد. مکانیسم تنظیم اپی?ژنتیکی بیان rest با روش chip q-pcr تعیین شد. نتایج: میزان بیان ژن rest در روند تمایز سلول های بنیادی پرتوان به سلول های پیش ساز عصب به طور معنی?داری کاهش می یابد، اما میزان آن با تمایز به سلول های عصبی بالغ ثابت می ماند. این کاهش بیان همراه با تغیرات اپی ژنتیکی و افزایش برهم کنش با rest است. بیان پروتئین rest در روند تمایز به سلول های پیش ساز در مقایسه با وضعیت پرتوانی افزایش می یابد و در تمایز به سلول های عصبی بالغ کاهش می یابد. داده های ایمونوفلورسنت نشان داد، rest در سلول های بنیادی پرتوان هم در هسته و هم در سیتوپلاسم است ولی در سلول های بالغ عصبی در سیتوپلاسم یافت می شود. نتیجه گیری: نتایج ما الگوی بیان مشابه با یکی ازالگو های گزارش شده از rest در روند تمایز سلول های بنیادی پرتوان انسانی به سلول های عصبی را نشان می دهد. که در این مطالعه ناحیه تنظیمی آن نیز مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه پنجره جدیدی برای انجام آزمایشات بیشتر در این زمینه برای تمایز موثرتر به سلول های عصبی فراهم می کند. واژه های کلیدی: rest، سلول های بنیادی پرتوان انسانی، سلول های پیش ساز عصبی، سلول های عصبی،کنترل اپی ژنتیکی

بررسی تغییرات هیستونی ناحیه تنطیمی ژن cdh1 در سلول های بنیادی و غیر بنیادی سرطان پروستات و سلول های کارسینومای جنینی انسانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1391
  فاطمه شکرایی   مریم شاه حسینی

مقدمه: پدیده گذر از اپیتلیال به مزانشیم(emt) پدیده رایجی است که در اکثر سرطانهایی که منشاء اپیتلیالی دارند، رخ می دهد و کاهش بیان ژن cdh1 در القاء این پدیده نقش موثری دارد. از آنجایی که عوامل اپی ژنتیکی در تنظیم بیان این ژن دخیل می باشند، در این مطالعه تغییرات هیستونی در ناحیه تنظیمی ژن cdh1 در سلول های کارسینومای جنینی (eccs) و سلول های بنیادی و غیر بنیادی سرطان پروستات مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه سلول های شبه بنیادی سرطان، بر اساس شکل گیری اسفروئید و همچنین بیان و عدم بیان شاخص های سطحی (cd133، cd44 و cd49b) و با استفاده از روش facs، از رده های سلولی سرطان پروستات lncap و pc3 خالص سازی شدند. سپس سلول های جدا شده با روش facs (در هر دو رده سلولی سرطان پروستات) و سلول های کارسینومای جنینی n-tera2 از نظر زمان دو برابر شدن، کلونی زایی و قدرت تشکیل اسفروئید مورد بررسی قرار گرفتند. در ادامه میزان بیان ژن های بنیادینگی (oct4، sox2، nanog، c-myc و klf4) و دو ژن مسیر متاستاز (cdh1 و cdh2) در گروه های جدا شده از رده pc3، اسفروئید و رده سلولی n-tera2 مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در نهایت مدیفیکاسیون های هیستونیh3k4me2, h3k27me3) h3k9me2-3, h3k9ac و واریته h2a.z) به روش chip q-pcr، در سه گروه n-tera2، اسفروئید و رده سلولی pc3 بررسی شد. نتایج: گروه های سلولی جدا شده (cd133+/-) از رده سلولی lncap تفاوت معنی داری از لحاظ زمان دو برابر شدن، توانایی تشکیل کلونی و اسفروئید نداشتند اما در گروه cd44+/cd49bhi (جدا شده از رده سلولی pc3) نسبت به cd44+/cd49blow افزایش معنی داری از نظر سرعت تکثیر، توانایی تشکیل کلونی و اسفروئید مشاهده شد. بیان ژن های بنیادینگی c-myc و klf4 به ترتیب در گروه های سلولی cd44+/cd49bhi و cd44+/cd49blow (جدا شده از pc3)، افزایش معنی داری در مقایسه با یکدیگر داشتند. همچنین بیان ژن cdh1 در گروه اسفروئید و cd44+/cd49bhi نسبت به گروه cd44+/cd49blow بیشتر بود. تمامی مدیفیکاسیون های هیستونی مورد بررسی در گروه اسفروئید، کاهش معنی داری نسبت به دو رده سلولی pc3 و n-tera2 داشتند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که شاخص cd133 برای جداسازی جمعیت شبه بنیادی سرطان از رده سلولی lncap، شاخص مناسبی نبوده است، اما جمعیت جدا شده از رده سلولی pc3 ویژگی سلول های شبه بنیادی سرطان را داشته اند. بررسی بیان ژن و الگوی مدیفیکاسیون های هیستونی پیشنهاد می دهد که مکانیسم های اپی ژنتیکی تنظیم بیان ژن cdh1 در گروه اسفروئید نسبت به دو رده pc3 و n-tera2 متفاوت بوده است.

مقایسه میزان بیان رونوشت ژن های موثر در بلوغ فولیکول های پره آنترال موش پس از انجماد شیشه ای بافت تخمدان به دو روش needle immerse و solid surface
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1391
  رویا فاتحی   بی تا ابراهیمی

کشت آزمایشگاهی فولیکول های پره آنترال جدا شده از بافت تخمدان منجمد و ذوب شده روش مناسبی جهت دستیابی به تخمک بالغ در بیماران در معرض خطر ناباروری است. با توجه به اهمیت فراوان ژن های اختصاصی فولیکولوژنز در فرآیند بلوغ تخمک، بررسی اثرات این روش بر میزان بیان ژن های دخیل در بلوغ و تکوین اولیه جنین پس از انجماد بافت ضروری به نظر می رسد. جهت انجام این مطالعه، تخمدان ها از موش سوری ماده 12 روزه جدا شده و به طور تصادفی در گروه های کنترل، تست سمیت، انجمادی needle immerse (niv) و انجمادی solid surface (ssv) قرار گرفتند. در گروه های انجمادی و تست سمیت تخمدان ها ابتدا به محلول های تعادلی و انجمادی منتقل گشته و سپس در گروه niv بوسیله سوزن طب سوزنی و به طور مستقیم و در گروه ssv پس از سرد شدن بر روی صفحه فلزی از پیش سرد شده به نیتروژن مایع منتقل شدند. موفولوژی بافت تخمدان در گروه های کنترل، تست سمیت و انجمادی niv وssv با استفاده از رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله بعد فولیکول های پره آنترال با قطر متوسط با روش مکانیکی از تخمدان های کنترل و انجمادی جدا شده و به مدت 12 روز در محیط آزمایشگاه، کشت داده شدند. میزان بقای فولیکول ها و میزان کمی بیان ژنهای موثر در بلوغ تخمک (gdf9,bmp15,fgf8)، گیرنده های آنها (bmprii,alk5,alk6,fgfr4) ، ژن های دخیل در تکوین اولیه جنین (mater,zar1) و گسترش کومولوسی (has2,ptgs2) در زمان های 24 ساعت،6 روز، 10 روز و 12 روز پس از کشت مورد ارزیابی قرار گرفت. در بررسی های مورفولوژیک تمامیت و یکپارچگی بافت تخمدان در گروه های تست سمیت و انجمادی بخوبی و مشابه گروه کنترل حفظ شده بود. ارزیابی میزان بقای فولیکول ها، کاهش میزان این متغیر در گروه های انجمادی را نسبت به کنترل نشان داد، این کاهش بین گروه های کنترل و ssv در روز های 6 ،10 و 12 کشت و بین گروه های niv و ssv در روزهای 10و12 معنادار شناخته شد (p<0.05). در ارزیابی های کمی بیان ژن های مورد مطالعه، گروه های انجمادی در روزهای میانی کشت (روز6و10)، افزایش میزان بیان را نسبت به گروه کنترل نشان دادند که این افزایش معنادار نبود. نکته جالب توجه در این تحقیق الگوی مشابه بیان ژنهای مذکور میان گروه های کنترل و انجمادی و همسانی آنها در انتهای زمان کشت بود. در نهایت می توان اینطور نتیجه گیری کرد که هر چند الگوی تغییرات میزان بیان ژن های دخیل در بلوغ تخمک و تکوین اولیه جنین در هر دو گروه انجمادی مشابه بود، اما با توجه به میزان بقای فولیکولی بالاتر گروه niv نسبت به گروه ssv به نظر می رسد که niv روش مناسبتری جهت حفظ ذخایر فولیکولی بافت تخمدان باشد.

بررسی تأثیر انجماد شیشه ای در بروز تغییرات هیستونی ناحیه ی تنظیمی ژن-های h19، igf2، mest و oct4 در بلاستوسیت های منتج از جنین های دو سلولی موش سوری
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم 1390
  مریم جهانگیری   بهار موقر

مقدمه: برخی محققان معتقدند که بیان برخی ژن ها در نتیجه روش های کمک باروری می تواند دستخوش تغییراتی گردد، دلیل این تغییرات در بیان ژن در بسیاری مواقع تغییردر توالی ژنی نبوده و به دلایل اپی ژنتیکی اتفاق می افتد. در این مطالعه به منظور بررسی اثر انجماد شیشه ای بر تغییر بیان ژن و ارتباط مدیفیکاسیون های هیستونی با این تغییر بیان الگوی سه مارک هیستونی (h3k9me2، h3k4me3 و h3k9ac) در ناحیه تنظیمی ژن های ایمپرینت h19، igf2 و mest و عامل رونویسی oct4 مورد بررسی قرار گرفت. روش ها: با سوپراوولاسیون موش های سوری نژاد nmri، جنین های 2 سلولی و بلاستوسیست بدست آمد. سپس جنین ها به سه گروه تقسیم شدند:گروه ?: بلاستوسیست های invivo به عنوان گروه کنترل. گروه ?: جنین های 2 سلولی منجمد نشده که در محیط کشت ksom به مرحله بلاستوسیست رسیدند. گروه ?: جنین های دو سلولی که به روش انجماد شیشه ای که با کرایوتایپ منجمد شده و پس از ذوب در محیط کشت ksom به مرحله بلاستوسیست رسیدند. به منظور بیان کمی ژن ها از تکنیک real-time pcr و به منظور بررسی تغییرات هیستونی مذکور، در نواحی تنظیمی این چهار ژن، از تکنیک chip استفاده شد. یافته ها: نتایج بررسی real-time pcr نشان داد که میزان بیان ژن های ایمپرینت در هر دو گروه ? و ? نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشتند. اما هیچ اختلاف معنی داری در میزان بیان ژن های مورد نظر بین دو گروه منجمد شده و کشت داده شده مشاهده نشد. از طرفی میزان بیان ژن oct4 در هر دو گروه ? و ? کاهش معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان داد. در نتایج مربوط به تغییرات هیستونی ناحیه تنظیمی ژن های ایمپرینت h19، igf2 و mest، همزمان با کاهش معنی دار مارک متیلاسیون لایزین 9 هیستون h3 (h3k9me2)، افزایش معنی دار مارک فعال کننده رونویسی استیلاسیون لایزین 9 هیستون h3 (h3k9ac) مشاهده شد که با تغییرات بیان ژن های mest,igf2,h19 همسو می باشد. در نواحی تنظیمی ژن oct4 همزمان با کاهش معنی دار مارک هیستونی استیلاسیون لایزین 9 هیستون h3، افزایش معنی دار مارک خاموش کننده رونویسی متیلاسیون لایزین 9 هیستون h3 مشاهده شد، که با کاهش بیان ژن مذکور همسو می باشد. در هیچ یک از گروه ها، اختلاف معنی دار در سطح مارک هیستونی متیلاسیون لایزین 4 هیستون h3 مشاهده نشد. نتیجه گیری: شرایط محیط کشت می تواند با تغییر الگوی هیستونی، بیان ژن را تغییر دهد. افزایش بیان ژن های ایمپرینت در این تحقیق علاوه بر این که می تواند به دلیل تغییرات هیستونی در آلل مربوطه باشد، می تواند نتیجه تاثیر همزمان تغییر در متیلاسیون و مدیفیکاسیون هیستونی در آلل مقابل و فعال نمودن آلل غیر فعال باشد. قابل ذکر است که تفاوت معنی داری چه در میزان بیان ژن و چه در الگوی تغییرات هیستونی ژن های مذکور در جنین های منجمد شده به روش انجماد شیشه ای و جنین هایی که بدون فریز در محیط کشت به بلاستوسیست رسیدند مشاهده نگردید و این می تواند بیانگر این مطلب باشد که آنچه جنین را بیش از همه تحت تاثیر قرار می دهد شرایط محیط است و انجماد شیشه ای جنین می تواند به عنوان روشی کارآمد و کم خطر در کلینیک های ناباروری به کار رود.

بررسی نقش اپی ژنتیکی فاکتور هسته ای nf-y بر روی ژن های خانواده ی id ( مهار کننده ی تمایز) در سلولهای کارسینومای جنینی انسانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1391
  فریده معین وزیری   مریم شاه حسینی

چکیده مقدمه: فاکتور هسته ای y (nf-y) با بکارگیری عوامل تغییر دهنده ساختار کروماتین و ایجاد بازآرایی در ساختار کروماتین در نواحی تنظیمی ژن ها، در رونویسی درگیر است. در سال های اخیر توجه روز افزونی به نقش nf-y به عنوان تنظیم کننده ی رونویسی در ژن های کلیدی یوکاریوتی معطوف شده است. در تحقیق حاضر نقش اپی ژنتیکی nf-y در تنظیم بیان ژن های id (id1-id4) که مهار کننده تمایز هستند، در سلول های کارسینومایی جنینی انسانی، قبل و بعد از القای سلول ها با رتینوئیک اسید ارزیابی شد. روش کار: در تحقیق حاضر دودمان سلولی کارسینومایی جنینی انسانی ntera2/nt2 در محیط کشت dmem با سرم 10% کشت داده شد. تعدادی از فلاسک های حاوی سلول ها، تحت تیمار با رتینوئیک اسید قرار گرفت و فلاسک های تیمار نشده نیز به عنوان سلول های روز صفر جمع شد. در بخش ارزیابی بیان ژن، با استفاده از تکنیک rt-pcr و real-time pcr سطوح بیان ژن ها بررسی شد. در گام بعد از روش رسوب گذاری ایمنی کروماتین (chip) و به دنبال آن real-time pcr برای بررسی میزان اتصال پروتئین nf-y به نواحی تنظیمی ژن های ذکر شده استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل کاهش معنی داری را در بیان ژن های oct4 و nanog و هم چنین افزایش بیان معنی داری را در ژن هایnestin، pax6 به عنوان الگوی تمایز نشان داد. علاوه بر آن، بیان ژن nf-y در سلول های در حال رشد و تمایز یافته مشاهده شد. در رابطه با ژن های id از روز 3 تمایز، کاهش معنی داری در بیان این ژن ها دیده شد. هم چنین حضور پروتئین nf-y در نواحی پروموتری ژن های id قبل و بعد از القای عصبی مشاهده شد، که تغییر در میزان اتصال پروتئین ذکر شده به نواحی پروموتری این ژن ها معنی دار بود. نتیجه گیری: در مطالعه ی جاری، بعد از اطمینان حاصل کردن از الگوی صحیح بیان ژن های مختص پرتوانی و ژن های مارکر تمایزی و پی بردن به بیان ژن nf-y، بیان ژن های id نیز مشاهده شد. در مرحله بعد حضور پروتئین nf-y، در نواحی پروموتری ژن های id مورد بررسی مشاهده شد. نتایج حاصل از الگوی برهمکنش پروتئین nf-y با نواحی پروموتری، با الگوی مشاهده شده در بررسی بیان ژن ها مطابقت داشت. این امر، بیانگر نقش اپی ژنتیکی پروتئینnf-y ، به عنوان یکی از فاکتورهای عمومی تنظیمی در ژن های کلیدی در فرایند تکوین سیستم های یوکاریوتی است.

مقایسه اپی ژنتیکی سلول های بنیادی مزانشیمی جداشده از مغزاستخوان و کوریون انسانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1392
  ریحانه زیادلو   مریم شاه حسینی

مقدمه: سلول های بنیادی مزانشیمی(msc) به عنوان منبع خوبی از سلول های بنیادی برای ترمیم بافت های آسیب دیده در سلول درمانی هستند، زیرا ایمونوژنیک نیستند، دارای توانایی خودنوزایی بوده و پتانسیل تمایز به انواعی از رده های سلولی را دارند. سلول های بنیادی مزانشیمی جداشده از مغزاستخوان به عنوان کاندید اصلی در کارهای درمانی می باشند، اما فرآیند دردناک نمونه گیری و کاهش پتانسیل تکثیر و تمایز سلول ها با افزایش سن، استفاده از آن ها را در کارهای درمانی محدود می کند. اخیراً سلول های بنیادی مزانشیمی جداشده از بافت های جنینی از جمله کوریون به عنوان منبع مناسبی از سلول ها معرفی شده اند، زیرا نسبت به سلولهای بنیادی مزانشیمی جداشده از بافت های بالغ از جمله مغزاستخوان، می توانند به میزان بیشتری تکثیر شوند. در مطالعه ی حاضر به مقایسه دو منبع سلولی جداشده از کوریون و مغزاستخوان پرداختیم و در این راستا تغییرات هیستونی در سطح کلی و در ناحیه پروموتری ژن های مارکر stemnes شامل oct4, sox2، nanog و همچنین ژن nestin به عنوان مارکر سلول های پیش ساز عصبی، مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان و کوریون انسانی جداسازی و کشت داده شد. سلول های هر دو بافت با انجام چندین پاساژ تکثیر شد و سلول های حاصل از پاساژ سوم، از لحاظ بیان برخی مارکر های سطحی و توان تمایز به رده های مزودرمی مورد بررسی قرار گرفتند. در ادامه، میزان استیلاسیون و متیلاسیون لیزین 9 هیستون3 (h3k9) به صورت کلی و با روش نوکلئوزوم الایزا در msc های جداشده از کوریون و مغزاستخوان مقایسه شد. سپس الگوی بیان ژن و سطح استیلاسیون و متیلاسیون h3k9 در ناحیه پروموتری ژن های مارکر و با روش chip real time pcr در دو منبع سلولی ارزیابی شد. نتایج: سلول های بنیادی مزانشیمی هر دو منبع سلولی ظاهر شبه فیبروبلاستی داشتند. آنالیزهای فلوسایتومتری نشان داد هر دو منبع سلولی مارکرهای رده ی مزانشیمی شامل cd73، cd90، cd44 و cd105 را بیان کردند ولی مارکرهای سلول های رده خونساز نظیرcd34, cd45 و cd11b را بیان نکردند. همچنین هر دو منبع سلولی توانستند به رده های استخوانی، غضروفی و چربی تمایز یابند. نتایج نشان داد، سطح استیلاسیون h3k9 به صورت کلی در سلول های بنیادی مزانشیمی جداشده از کوریون نسبت به مغزاستخوان بالاتر می باشد. همچنین، میزان بیان ژن های nanog, sox2 و nestin در mscهای جداشده از کوریون به صورت معناداری بالاتر از msc های جداشده از مغزاستخوان بود. به علاوه، یافته های حاصل از تکنیکreal time pcr chip در ناحیه پروموتری ژن های نام برده، میزان بیان بالاتر این ژن ها را تایید کرد. نتیجه گیری: با وجود اینکه msc های جداشده از دو منبع سلولی کوریون و مغزاستخوان از لحاظ مورفولوژی و بیان رسپتورهای سطحی دارای ویژگی های یکسانی می باشند، اما تفاوت چشمگیری در سطح بیان ژن و الگوی اپی ژنتیکی آن ها مشاهده شد. طبق نتایج به دست آمده، msc های جداشده از کوریون دارای قدرت تکثیر بالاتری نسبت به msc های جداشده از مغزاستخوان می باشند. همچنین پیش بینی می شود، پتانسیل تمایز به عصب در msc های جداشده از کوریون بالاتر از این میزان در msc های جداشده از مغز استخوان باشد. بنابراین می توان از msc های جداشده از کوریون به عنوان منبع مناسبی از سلول ها در کارهای درمانی استفاده کرد. واژه های کلیدی: سلول های بنیادی مزانشیمی، کوریون، مغزاستخوان، اپی ژنتیک

مقایسه میزان تکوین فولیکول‏های پره آنترال موش سوری درسیستم کشت دو بعدی و سه بعدی آلژینیت پس از انجماد شیشه‏ای بافت تخمدان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1392
  سیده زینب صدر   بی تا ابراهیمی

تحقیق در ارتباط با سیستم‏های مختلف کشت فولیکولی و بررسی میزان بیان ژن‏های دخیل در بلوغ تخمک، سبب درک بهتر روند پیچیده‏ی فولیکولوژنز می‏گردد. با استفاده از کشت آزمایشگاهی فولیکولهای مستخرج از بافت تخمدان منجمد و نگهداری شده و بلوغ آزمایشگاهی میتوان به تخمک های بالغ دست یافت و بدین ترتیب راهکاری تازه جهت درمان ناباروری در بیماران مختلف ارائه نمود. به منظور انجام این مطالعه، تخمدان‏های موش‏های سوری ماده 12 روزه نژاد nmri در دو گروه کنترل و انجمادی قرار گرفتند. تخمدان‏های گروه انجمادی پس از قرارگیری در محلول‏های تعادل و انجمادی، با روش needle immersed منجمد شدند و پس از ذوب، مورفولوژی بافت تخمدان در این گروه در مقایسه با گروه کنترل از لحاظ بافت شناسی مورد ارزیابی قرار گرفت. در مرحله دوم، فولیکول‏های پره آنترال با قطر متوسط با روش مکانیکی از تخمدان‏های کنترل و انجمادی جدا شده و به مدت 12 روز در سیستم‏های کشت دو بعدی و سه بعدی آلژینیت کشت داده شدند. میزان بقا و رشد فولیکولها، همچنین میزان کمی بیان ژنهای موثر در بلوغ تخمک (gdf9,bmp15,bmp6) پس از 24 ساعت و 12 روز کشت، مورد بررسی قرار گرفت. تمامیت و یکپارچگی بافت تخمدان در گروه انجمادی به خوبی حفظ شده و مشابه گروه کنترل بود. میزان بقای فولیکول‏های پره آنترال کشت داده شده در هر دو سیستم کشت دو بعدی و سه بعدی در گروه کنترل نسبت به گروه انجمادی بطور معنی‏داری (p<0.05) بیشتر بود. در سیستم کشت دو بعدی نیز میزان بقای فولیکولی بالاتر (p<0.05) نسبت به سیستم سه بعدی مشاهده شد. در ارزیابی میزان بیان رونوشت ژن‏های دخیل در تکوین و بلوغ تخمک، گروه کنترل در مقایسه با گروه انجمادی و همچنین سیستم کشت سه بعدی در مقایسه با دو بعدی، بیان بالاتری را نشان داد که معنادار نبود. با توجه به عدم مشاهده تفاوت معنا دار بین سیستم‏های کشت دوبعدی و سه‏بعدی، به منظور انتخاب سیستم کشت فولیکولی مناسب، بررسی سایر فاکتورهای عملکردی تخمک از جمله توانایی لقاح و تکوین جنین‏های حاصل موردنیاز است. در ضمن روش انجماد شیشه‏ای بافت تخمدان بکار برده شده نیز نتوانست میزان تکوین فولیکولی و بیان رونوشت ژنهای دخیل در بلوغ را تغییر دهد. واژه های کلیدی: فولیکول پره‏آنترال، کشت سه بعدی ، ژن‏های بلوغ تخمک، بافت تخمدان، انجماد شیشه‏ای

مطالعه نقش اپی ژنتیکی اکتین هسته ای در تنظیم بیان ژن در سلول های جنینی انسانی دودمان ntera2
thesis دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده علوم 1391
  خدیجه فلاح زاده   مریم شاه حسینی

مقدمه: اکتین هسته ای با بکارگیری عوامل تغییر دهنده ساختار کروماتین و فاکتورهای بازآرایی ساختار کروماتین در نواحی تنظیمی ژن های فعال، در رونویسی درگیر است. در سال های اخیر توجه روز افزونی به نقش اکتین و پروتئین های اتصالی به اکتین در تنظیم جایگیری زیر سلولی تنظیم کننده های رونویسی طی فرآیندهای مختلف سلولی معطوف شده است. در تحقیق حاضر نقش اپی ژنتیکی اکتین هسته ای در تنظیم بیان ژن های مارکر پرتوانی oct4 (pou5f1) و nanog، ژن های مارکر آغاز تمایز عصبی nestin و pax6 و هم چنین ژن cyp19a1 در سلول های کارسینومایی جنینی انسانی، قبل و بعد از القای سلول ها با رتینوئیک اسید ارزیابی شد. روش کار: در تحقیق حاضر دودمان سلولی کارسینومایی جنینی انسانی ntera2/nt2 به عنوان مدل سلولی انتخاب شد که در محیط کشت dmem با سرم 10% کشت داده شد. تعدادی از فلاسک های حاوی سلول ها، تحت تیمار با رتینوئیک اسید قرار گرفت و فلاسک های تیمار نشده نیز به عنوان سلول های روز صفر جمع شده و در فریزر ?c 70- ذخیره شد. سلول های القا شده با رتینوئیک اسید، سه روز بعد از تیمار به عنوان سلول های روز سه جمع شده و در فریزر ?c 70- ذخیره شد. در بخش ارزیابی بیان ژن، پس از استخراج rna از هر دو نوع سلول تیمار شده و تیمار نشده، با استفاده از تکنیک rt-pcr و real-time pcr سطوح بیان ژن ها پیش و پس از القا بررسی شد. در گام بعد از روش رسوب گذاری ایمنی کروماتین chromatin immunoprecipitation (chip) و به دنبال آن real-time pcr برای بررسی میزان اتصال پروتئین های beta-actin و rna polymerase ii به نواحی تنظیمی ژن های ذکر شده در سلول های روز صفر و روز سه استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل کاهش معنی داری را در بیان ژن های oct4 (pou5f1) و nanog و هم چنین افزایش بیان معنی داری را در ژن هایnestin، pax6 و cyp19a1 نشان داد. هم چنین حضور هر دو پروتئین rna polymerase ii و beta-actin در نواحی پروموتری این ژن ها قبل و بعد از القای عصبی مشاهده شد که تغییر در میزان اتصال دو پروتئین ذکر شده به ناحیه پروموتری ژن های nestin، pax6 و تعدادی از پروموترهای ژن cyp19a1 معنی دار بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده مشاهده می شود که وقتی محصولات رونویسی بین دو وضعیت القا شده و القا نشده دچار تغییرات قابل ملاحظه ای می شود، تفاوتی در میزان اشغال پروموتر توسط ماشین رونویسی دیده نمی شود و یا اینکه تغییرات حضور ماشین رونویسی در ناحیه پروموتر بر خلاف انتظارات است. از آنجایی که در این مطالعه نواحی پروموتری ژن های کاندید بررسی شد، نتایج حاصل نشان می دهد که مرحله محدود کننده سرعت در تنظیم بیان این ژن ها احتمالا مرحله یا مراحلی بعد از تشکیل کمپلکس پیش آغازین در پروموتر است. بنابراین پروموترهای مطالعه شده بیانگر نواحی آماده باش برای رونویسی هستند. تنظیم این گونه پروموترها وابسته به مرحله یا مراحلی بعد از بکارگیری rna polymerase ii در کنترل بیان ژن است. این یافته ها به نقش اپی ژنتیکی اکتین هسته ای در فرآیند تمایز سلولی اشاره می کند و هم چنین بر نقش beta-actin به عنوان زیرواحدی از rna polymerase ii تأکید می کند.

بررسی الگوی بیان و تغییرات اپی ژنتیکی ژن cdh1 در بافت اندومتر بیماران مبتلا به اندومتریوز مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم پایه 1392
  الهام رستگاری   مریم شاه حسینی

مقدمه: اندومتریوز یک بیماری زنانه خوش خیم، وابسته به استروژن و از علت های شایع ناباروری می باشد. اندومتریوز با حضور استروما و غدد اپی تلیوم خارج از حفره رحمی تشخیص داده می شود. مشاهدات کلینیکی نشان می دهند که اندومتریوز یک بیماری تهاجمی است. تصور می شود بیان ناهنجار مولکولهای چسبنده، از قبیل کادهرین ها، نقش تعیین کننده ای در تهاجم و متاستاز محدود دارند. کادهرین ها مولکولهای چسبنده سلول - سلول هستند و در گسترش و نگهداری بافت های جامد نقش دارند. e-کادهرین عضوی از خانواده چند ژنی کادهرین ها و یک گلیکوپروتئین گذرنده از غشاء می باشد، که به عنوان مولکول چسبنده اساسی در سرکوب تهاجم و متاستاز نقش دارد. کاهش بیان e-کادهرین باعث بروز فنوتیپ تهاجمی می شود. علاوه بر این، به نظر می رسد که عوامل اپی ژنتیکی در تنظیم بیان این ژن موثر باشد. روش کار: در تحقیق حاضر، نمونه های اکتوپیک با روش لاپاراسکوپی و نمونه های یوتوپیک و اندومتر طبیعی با استفاده از پایپل جمع آوری شد. فرم رضایت نامه جهت همکاری در طرح توسط تمامی افراد تکمیل گردید. سطح بیان ژن cdh1 با استفاده از تکنیک real-time pcr اندازه گیری شد. سپس، از روش رسوب گذاری ایمنی کروماتین (chip) و به دنبال آن real-time pcr برای بررسی تغییرات هیستونی h3k9meو h3k9ac در ناحیه ی تنظیمی این ژن استفاده شد. نتایج: نتایج حاصل نشان می دهد، بیان ژن cdh1 در اندومتر یوتوپیک و اکتوپیک افراد مبتلا به اندومتریوز نسبت به کنترل کاهش معنی داری یافته است. همچنین سطح cdh1 mrna در اندومتر یوتوپیک نسبت به اندومتر اکتوپیک افزایش معنی داری نشان داد. علاوه بر این بیان cdh1 در اندومتر گروه کنترل، طی فاز تکثیری نسبت به فاز ترشحی کاهش معنی داری نشان داد. همچنین تغییرات هیستونی h3k9ac نسبت به h3k9me در بیماران کاهش معنی داری نشان داد و نیز سطح متیلاسیون h3k9 در بافت اکتوپیک نسبت به یوتوپیک افزایش معنی داری نشان داد. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود که ژن cdh1 در بیماریزایی اندومتریوز درگیر بوده، و کاهش بیان ژن cdh1 منجر به تهاجم و متاستاز در بیماران مبتلا به اندومتریوز شود. علاوه بر این، تغییرات هیستونی h3k9ac و h3k9me در ناحیه تنظیمی ژن cdh1، بر بیان این ژن تأثیر گذاشته و افزایش سطح متیلاسیون h3k9 نسبت به استیلاسیون h3k9 موجب کاهش بیان ژن cdh1 می شود.

بررسی میزان بیان ژن های کدکننده ماتریکس متالوپروتئینازهای 2 و 9 در بافت آندومتر زنان مبتلا به آندومتریوز مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز - پژوهشکده علوم زیستی 1393
  سپیده موسی زاده   پروانه افشاریان

آندومتریوز یکی از بیماری های تهاجمی اما خوش خیم زنان است که به صورت حضور غدد و استرومای آندومتریال در خارج از حفره ی رحم شکل می گیرد. برای چسبیدن، تهاجم و گسترش قطعات آندومتریال، باید تغییر وضع وسیعی در لایه مزوتلیال صفاقی وجود داشته باشد، که همانند قاعدگی نرمال، این تغییر وضع نیازمند فعال شدن ماتریکس متالوپروتئیناز ها (mmps) است. ماتریکس متالوپروتئیناز ها خانواده ای از اندوپپتیدازهای وابسته به روی هستند که نقش مهمی در تخریب و تغییر ماتریکس خارج سلولی (ecm) دارند. اینطور پیشنهاد شده است که شاید افزایش در میزان بیان ژن های کد کننده mmp-2 و mmp-9، بافت آندومتری را قادر سازند تا ecm صفاقی و بافت پیوندی زیرین آن را هضم کرده و باعث ایجاد قدرت چسبندگی و تهاجم در بافت آندومتری برای ایجاد بیماری آندومتریوز گردد. برای این منظور، میزان بیان mmp-2 و mmp-9 در بافت های اکتوپیک و یوتوپیک مربوط به 20 فرد مبتلا به بیماری آندومتریوز که در پژوهشگاه رویان تحت عمل لاپاروسکوپی قرار گرفته بودند و 20 عدد بافت آندومتر مربوط به افراد کنترل انجام شد. cdna از rna های استخراج شده سنتز گردید و با تکنیک real time-pcr میزان بیان ژن های کد کننده mmp-2 و mmp-9 سنجیده شد. در مطالعه حاضر، افزایش بیان ژن کد کننده mmp-2 در بافت های اکتوپیک و یوتوپیک نسبت به افراد کنترل مشاهده گردید، که بررسی های آماری انجام شده، تفاوت معناداری را در بین گروه ها نشان نداد (p> 0.05). همچنین، میزان بیان ژن کدکننده mmp-9 در بافت های اکتوپیک در مقایسه با بافت های کنترل و یوتوپیک افزایش بیان معناداری را نشان داد (p=0.012, p=0.014). میزان بیان ژن کدکننده mmp-9 در بافت های یوتوپیک در مقایسه با بافت های کنترل کمتر بود که بررسی های آماری تفاوت معناداری را در میزان بیان این ژن در بین گروه های یوتوپیک و کنترل نشان نداد (p> 0.05).? بنابراین افزایش بیان در ژن های کد کننده mmp-2 و mmp-9 در بافت اکتوپیک بیماران مبتلا به آندومتریوز می تواند باعث افزایش قدرت چسبندگی، تهاجم و آنژیوژنز در بافت های مورد نظر شده و باعث عود و تشدید بیماری گردد.

بررسی الگوی اپی ژنتیک و بیان ژن های خانواده ی hox در سلول های کومولوس اووفروس فولیکول های تخمدانی در زنان مبتلا به سندروم تخمدان پلی کیستیک
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ 1393
  پری ناز آسیابی کهنه شهری   پوپک افتخاری یزدی

سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos)، با دلایل متعددی از جمله اختلالات هورمونی، تغییرات اپی ژنتیک و تأثیرات محیطی از علل شایع ناباروری می باشد. حدود 25-6 % از زنان در سراسر جهان در طول سال های باروری شان از این بیماری رنج می برند. ژن های خانواده ی hox به عنوان فاکتورهای رونویسی در شکل گیری دستگاه تولید مثلی زنان و عملکرد صحیح آن نقش مهمی دارند. تغییرات اپی ژنتیک بر الگوی بیان ژن ها تأثیر گذار است. در مطالعه ی فعلی، سلول های کومولوس که نقشی حیاتی در بلوغ تخمک، تخمک گذاری و فرآیند لقاح دارند؛ با هدف بررسی تغییرات بیان و الگوی اپی ژنتیکی مارک های هیستونی استیلاسیون و متیلاسیون در ناحیه ی تنظیمی ژن های خانواده ی hoxa-d مورد مطالعه قرار گرفتند.

بررسی بیان و تغییرات اپی ژنتیکی ژن hoxa10 در بافت اندومتر بیماران مبتلا به اندومتریوز مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - پژوهشکده رویان 1393
  یاسمن صمدیه   رضا افلاطونیان

اندومتریوز به بیماری خوش خیمی اطلاق می شود که مشخصه آن حضور سلول های اندومتر رحم در خارج از رحم و حفره شکمی است. این ضایعات در لگن بیشتر روی تخمدان ها و سطح صفاق دیده می شود. اندومتریوز علاوه بر اینکه یک بیماری هورمونی وابسته به استروژن است به عنوان یک بیماری خودایمنی و ژنتیکی محسوب می شود که آلودگی های محیطی در ایجاد آن نقش به سزایی دارند. در سال های اخیر نیز از اندومتریوز به عنوان یک بیماری اپی ژنتیکی یاد می شود. اپی ژنتیک به وراثت پایدار فنوتیپ سلول ها و ارگانیسم ها بدون تغییر در سکانس و محتوی dna اطلاق می شود که شامل فرآیند های هسته ای از قبیل متیلاسیون dna، مدیفیکاسیون هیستون ها و تغییر در فاکتورهای رونویسی است. از جمله ژن هایی که به واسطه متیلاسیون ناحیه پروموتر دچار تغییر بیان در اندومتر بیماران مبتلا به اندومتریوز می شود، ژن homeoboxa10(hoxa10) است. ژن hoxa10 جزو خانواده ژنی homeobox و بخشی از کلاستر a می باشد که فاکتور رونویسی متصل شونده به dna را کد می کند. ژن hoxa10 به طور اختصاصی در شکل گیری اپی تلیوم، استروما و ماهیچه رحم به هنگام تکامل جنینی نقش دارد و در اندومتر در پاسخ به هورمون های استروئیدی بیان می شود، همچنین این ژن در تنظیم سیکل جنسی زنان و ایجاد بستر مناسب برای لانه گزینی جنین دخالت دارد. به طور کلی ژن hoxa10 در تکامل، تمایز و اعمال سیکل جنسی زنان نقش به سزایی دارد. از آن جایی که هایپر متیله شدن hoxa10 در کاهش بیان این ژن در اندومتر بیماران مبتلا به اندومتریوز در فاز ترشحی سیکل جنسی گزارش شده است، به نظر می رسد که عوامل اپی ژنتیکی در تنظیم بیان این ژن موثر باشد. لذا هدف از این مطالعه بررسی تغییرات اپی ژنتیکی ناحیه تنظیمی ژن hoxa10 در اندومتر ( بافت یوتوپیک) و ضایعات اندومتریوتیک خارج رحم (بافت اکتوپیک)، با تکیه برکد های هیستونی، در بیماران مبتلا به اندومتریوز می باشد. این مطالعه به طور کلی به دو فاز اصلی تقسیم بندی شد. فاز اول شامل بررسی بیان ژن hoxa10 توسط تکنیک real-time pcr بود و در فاز دوم بررسی تغییرات اپی ژنتیکی ناحیه تنظیمی ژن hoxa10 توسط تکنیک chip یا chromatin immunoprecipitation انجام پذیرفت. با توجه به تغییرات بیان ژن hoxa10 در طول فاز سیکل جنسی در اندومتر و ضایعات اندومتریوتیک تخمدانی تصور میشود که در کاهش بیان این ژن در طول فاز ترشحی در اندومتر زنان مبتلا به اندومتریوز، پروتئین mecp2 و مارک هیستونی h3k9me2 با افزایش میزان اتصال و مارک هیستونی h3k9ac با کاهش میزان اتصال نسبت به گروه کنترل، نقش داشته باشند. همچنین این طور به نظر میرسد که کاهش اتصال پروتئین mecp2 و افزایش اتصال مارک هیستونی h3k9ac و همچنین عملکرد هماهنگ دو مارک h3k27me3 و h3k4me3 در افزایش بیان ژن hoxa10 در ضایعات اندومتریوز تخمدانی در طول فاز ترشحی مؤثر است. در مورد افزایش بیان این ژن در ضایعات اندومتریوز تخمدانی در فاز تکثیری فرض بر اثر افزایش اتصال مارک h3k4me3 و کاهش میزان اتصال پروتئین mecp2 می باشد

ارزیابی ژنتیکی و اپی ژنتیکی ژن آروماتاز در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علم و فرهنگ - دانشکده علوم 1393
  شهرزاد قاضی سعیدی   مریم شاه حسینی

سندرم تخمدان پلی کیستیک (pcos) شایع ترین علت ناباروری در اثر عدم تخمک گذاری میان زنان در سن باروری می باشد. عوامل متعددی در بروز این بیماری نقش دارند ولی علت اصلی آن ناشناخته است. در این بیماری بلوغ فولیکول ها کامل نشده و در هر سیکل تخمک گذاری رخ نمی دهد که منجر به ناباروری در این افراد می شود. یکی از مهم ترین ویژگی های این بیماری هایپر آندروژنیسم است. در بیماران pcos مقاوم به درمان های ابتدایی، لتروزول که نوعی مهار کننده آروماتاز است تجویز می شود. آنزیم آروماتاز که توسط cyp19 کد می شود در سلول های گرانولوزا منجر به تولید استروژن از آندروژن ها می شود. از طرفی تغییر در توالی این ژن ممکن است منجر به پاسخ های متفاوتی در فرد شود. هدف این طرح مطالعه پلی مورفیسم های مهم ژن cyp19 در افراد دارای pcos و یافتن ارتباط بین آن ها با میزان پاسخ دهی به روش های تحریک تخمک گذاری است. علاوه بر آن میزان بیان ژن و همچنین اپی ژنتیک این ژن نیز برای شفاف سازی نقش cyp19 در این بیماری بررسی می شود. این کار به منظور شروع بهینه سازی پروتکل های درمانی مراجعه کنندگان به مراکز art صورت می گیرد و گامی در جهت پزشکی فردی بر می دارد. در این طرح سه گروه pcos (61 نفر)، کنترل دارویی (81 نفر) تحت درمان به روش iui و کنترل بارور (70 نفر) مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه پلی مورفیسم ها با تهیه dna افراد، طراحی پرایمر و انجام pcr و بررسی محصولات از طریقrflp و تعیین توالی انجام شد. همچنین با follow up بیمارانی که پس از چند سیکل iui تحت درمان ivf قرار گرفتند (9 نفر بیمار و 17 نفر کنترل دارویی)، سلول های گرانولوزا استخراج شد و میزان بیان ژن از طریق روش real-time pcr و بررسی مارکرهای اپی ژنتیکی با روش (chip) immunoprecipitation chromatin صورت گرفت. بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، در قسمت پروموتری پلی مورفیسمی یافت نشد، هم چنین پاسخ به درمان در هیچ کدام از قطعات اگزون 7 و توالی تکراری ttta اینترون 4 معنی دار نشد. ولی در اینترون 2 مشخص شد که افراد دارای ژنوتیپ aa، به درمان پاسخ کمتری می دهند و در مقایسه اثر دارو مشخص شد که این افراد به داروی لتروزول بهتر جواب می دهند. همچنین مشخص شد که اپی ژنتیک در بیان ژن این بیماری تأثیر بسزایی دارد به طوری که مارک های مهم سرکوبگر بیان ژن در ناحیه تنظیمی این ژن در بیماران pcos نسبت به گروه کنترل مشهودتر است. تحقیقات بیشتری در رابطه با اثر ژنوتیپ با بیان ژن و استفاده از داروهای اپی ژنتیکی در این افراد باید صورت بگیرد.

جداسازی و تعیین توالی نوکلئوتیدی و کلون کردن ژن آلفا-آمیلا مقاوم به حرارت سویه ای ‏‎bacillus licheniformis‎‏ بومی ایران و بیان آن در میزبان ‏‎escherichia‎‏
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1380
  مریم شاه حسینی   عبدعلی ضیایی

فعالیت ‏‎a‎‏-آمیلازی بسیار مقاوم به حرارت از سویه ای از ‏‎bacillus licheniformis‎‏ بومی ایران جدا شده از کارخانجات آرد نواحی کاشان و اطراف دریاچه قم مشخص گردید و به منظور افزایش میزان تولید ژن مربوطه با بکارگیری تکنیک ‏‎pcr‎‏ در حضور آغازگرهای طراحی شده بر طبق آنالیز توالیهای موجود در بانکهای اطلاعات ژنی جداسازی گردیده و در پلاسمیدهای حد واسط ‏‎pyz4‎‏ و ‏‎pbluescript ii ks‎‏ و پلاسمید بیان کننده ‏‎pet24d‎‏ کلون گردید. انتقال کلون اخیر به سلولهای ‏‎e.coli bl21 (de3)‎‏ منجر به تولید محصول نوترکیب در حضور ‏‎iptg‎‏ و غلظتهای مختلف لاکتور بعنوان ماده القاکننده گردید. پس از تایید فعالیت آنزیمی توسط روش رنگ آمیزی اختصاصی فعالیت بر روی ژل ‏‎sds-page‎‏ میزان تولید در دو بخش مجزای درون و بیرون سلولی تعیین گردیده و با استفاده از روشهای سنجش آنزیمی مورد مقایسه قرار گرفت. علاوه بر این با استفاده از روش تعیین توالی اتوماتیک، توالی نوکلئوتیدی ژن مربوطه تعیین گردید. این نتایج بیانگر وجود 1539 جفت باز در این ژن می باشد که پروتئین حاصله از 483 آمینواسید، مشابه با آنچه تاکنون در خصوص این ژن گزارش شده است، تشکیل شده است. مقایسه این توالی نوکلئوتیدی با انواع گزارش شده در بانکهای اطلاعاتی مربوط به سایر سویه های ‏‎b.licheniformis‎‏ بیانگر وجود حدود 5/6 درصد تفاوت می باشد که نهایتا 21 مورد تفاوت در محتوای آمینواسیدی را منجر می گردد که نقش ساختمانی پاره ای از تفاوتها مورد بررسی قرار گرفت.