نام پژوهشگر: مجید عطایی پور

انتخاب تجهیزات بارگیری و باربری در معادن روباز به کمک شبیه سازی گسسته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده معدن 1391
  نوشین آزادی   مسعود منجزی

در یک معدن روباز چرخه عملیات حفاری، آتشباری، بارگیری و باربری جهت رساندن ماده معدنی به کارخانه فراوری انجام می گیرد. قیمت بالای تجهیزات حمل و نقل مواد معدنی، لزوم طراحی و بازبینی دقیق این تجهیزات را جهت به کارگیری مطلوب و استفاده از ظرفیت های واقعی (نوع و ظرفیت) آن ها اجتناب ناپذیر می نماید. طراحی باید به گونه ای صورت پذیرد که ضمن استفاده بهینه از تجهیزات، تولید مورد نظر نیز تأمین گردد. برای انتخاب یا طراحی سیستم حمل و نقل، روش های مختلفی وجود دارد. برخی از این روش ها مانند برنامه ریزی خطی در شرایط پیچیده نیاز به ساده سازی های متعدد داشته، در نتیجه کارایی خود را از دست می دهند. در این میان، استفاده از روش شبیه سازی برای تحلیل مسائل چند متغیره دشوار که به وسیله ابزار پویانمایی، تحلیل مسئله در کوتاه ترین زمان ممکن قابل دست یابی می باشد، توصیه می شود. زیرا با هزینه کم، در مدت زمان کم نسبت به سایر روش ها، قادر به ارائه نتایج دقیق می باشد. در این تحقیق با استفاده از تکنیک شبیه سازی و بهره گیری از نرم افزار arena، عملکرد سیستم فعلی حمل و نقل معدن مس سونگون مورد مطالعه قرار گرفته است. در این راستا، شناسایی مسیرهای رفت و برگشت، محل تخلیه و بارگیری، داده های ورودی مورد نیاز نرم افزار از جمله زمان انجام هر فعالیت ثبت گردید. بر اساس نتایج بدست آمده، مشاهده گردید که زمان انتظار دستگاه های بار کننده زیاد می باشد که این نشانگر کمبود تعداد باربرها در سیستم است. از آنجایی که ترکیب های مختلف واحدهای بارکننده و باربر تأثیر بسزایی بر عملکرد کلی سیستم دارد، می توان با تغییر پارامترهای ورودی مدل، شامل نوع و ظرفیت واحدهای عملیاتی، اقدام به تعیین بهترین ترکیب نمود. بر این اساس تعداد شش سناریو از انواع ترکیب بارکننده و باربر برای هر دو حالت گسیل انعطاف پذیر و تخصیص ثابت مورد بررسی قرار گرفت. از جمله افزایش تعداد کامیون ها، تغییر نوع باربر از 30 تن به 100 تن، استفاده از شاول و انواع باربرها و استفاده از شاول – لودر با انواع باربرها را می توان نام برد. در هر حالت سیستم گسیل انعطاف پذیر، کمترین هزینه را داشته است و در حالت کلی به عنوان گزینه مناسب در هر سناریو در نظر گرفته می شود.

بهینه سازی محدوده نهایی معادن زیرزمینی در کانسارهای رگه ای
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) - دانشکده معدن 1385
  محمداسماعیل جلالی   مجید عطایی پور

تاکنون الگوریتم های متعددی برای بهینه سازی محدوده معدنکاری روباز ارایه شدهاست، اما تدوین چنین الگوریتم هایی با هدف بهینه سازی محدوده معدنکاری زیرزمینی بدلیل پیچیدگی مدل سازی اقتصادی محدوده معدنی و تعدد روش های استخراج زیرزمینین با موفقیت چشمگری همراه نبوده است. علاوه بر این فرضیات و ساده سازی های اعمال شده در معدود الگوریتم ای موجود باعث حذف بعضی از جنبه های ضروری بهینه سازی و سلب جامعیت از این الگوریتم ها شده و در نتیجه بستر لازم برای کاربرد عملی و فراگیر ا»ها در جامعه معدنکاران فراهم نیامده است. دراین تحقیق الوگوریتم موجود برای بهینه سازی محدوده معدنکاری زیرزمنینی از نظر حوه عملکرد به دو گروه جزگرا و کل گرا و کل گرا تقسیم شده اند که هر دو گروه بر روی مدل های بلوکی اقتصادی با ارزش ثابت اجرا می شوند در الگوریتم های جزگرا پهنه بندی و یا تقسیم محدوده معدنکاری به طبقات استخراجی قبل از اجرای الگوریتم انجام می شود و ارزش اقتصادی هر بلوک در هر طبقه با پهنه به عنوان یک مقدار ثابت منظور می شود و ارزش اقتصادی هر بلوک درهر طبقه یا پهنه به عنوان یک مقدار ثابت منظور می شود. در الگوریتمهای کل گرا ابتدا ارزش اقتصادی هر بولک واقع در محدوده معدنی بدون در نظر گرفتن اینکه بلوک موردنظر در چه طبقه یا پهنه ای قرار خواهد گرفت. برآورد می گردد سپس الگوریتم مورد نظر برای تعیین محدوده بهینه معدنکاری بر روی مدل مذکور اجرا می شود طبیعی است در این حالت پس از اجرای الگوریتم محدوده بهینه بر اساس پارامترهای هدسی و مکانیکی روش استخراج به پهنه ها یا طبقات استخراجی تقسیم میگردد. واقعیت این است که ارزش اقتصادی بلوک ها در محدوده معدنکاری زیرزمینی ثابت نیست زیرا ازیک سو ارزش اقتصادی یک بولک به مشخصات هندسی کارگاه استخراج وابسته است و با تغییر مشخصات هندسی کارگاه استخراج تغییر می یابد و از سوی دیگر ارزش اقتصادی هر بلوک تابعی از جانمایی طبقه یا پهنه ای است که در آن واقع می شود. در این تحقق پس از تبیین کاستی های الگوریتم های موجود به عنوان اولین گام یک الگوریتم olips بر روی نوع ویژه ای از مدل بلوکی اقتصادی دو بعدی محدوده استخراج در یک طبقه با پهنه تعریف می شود. برای ساخت این مدل ابتدا مدل پایه که در واقع همان مدل اقتصادی مرسوم محدوده استخرا است با توجه به اطلاعت فنی و اقتصادی معدنکاری ساخته می شود سپس طی دو مرحله باافزون محدودیت های ابعادی کارگاه استخراج در دو جهت عمود و برهم مدل کارگاه محتمل و مدل کارگاه محتمل یکپارچه که الگویتم olips بر روی آن اجرا می شود تولید میگردد. در الگوریتم olips تعیین محدوده بهینه استخراج وارزش اقتصادی متناسب با محدوده مذکوربا استفاده از منطق برنامه ریزی پویا از طریق یک تابع تکرار شونده انجام می پذیرد. تابع هدف در این الگوریتم دست یابی به حداکثر ارزش اقتصادی بدون در نظر گرفتن ارزش زمانی پول است. در مرحله بعد برای عمومیت بخشیدن به موضع و بهینه سازی همزمان تعداد ابعاد جانمایی پهنه ها باطبقات الگوریتم فراگیر بهینه ساز محدوده معدنکاری زیرزمینی gouma ارایه شده است. اعمال تغییر بر رش تعداد ارتفاع و جانمایی پهنه ها یا طبقات در حین بهینه سازی محدوده معدنکاری سبب تغییر ارزش اقتصادی بلوک های مدل اقتصادی می شود. بنابراین مدل های بلوکی اقتصادی با ارزش ثابت که تاکنون ارایه شده اند نمی توانند پاسخگوی نیازهای مطرح شده باشند. برای رفع این کاستی الگوریتم gouma بر مبنای یک مدل بلوکی اقتصادی با ارزش متغیر تدوین شده است که دران ارزش اقصتادی هر بلوک با توجه به مشخصات هندسی و جانمایی پهنه یا طبقه ای که بلوک مورد نظر در آن قرار می گیرد تغییر می نماید. الگریتم gouma براساس تفکر استفاده از الگوریتم جزگرا بر روی مدل اقتصادی با ارزش متغیر تدوین شده است. در این الگوریتم مساله جانمایی بهینه پهنه ها یا طبقات همزمان با موضوع تعیین محدوده بهینه استخراج در هر پهنه یا طبقات مورد توجه قررا گرفته است. پس از تدوین این الگوریتم یک برنامه کامپیوتری به نام-cp gouma با هدف فراهم کردن امکان اجرای الگوریتم بر روی مدل های اقتصادی واقعی و بزرگ مقیاس و نیز زمینه سازی برای استفاده گسترده از این الگوریتم تدوین و با زبان ++c پیاده سازی شده است. درهر مرحله پایانی این تحقق اطلاعات فنی و اقتصادی یک کانسار طلای رگه ای واقع در استرالیا کسب و پس از ساخت مدل اتقصادی متناظر با آن بهینه سازی محدوده معدنکاری با استفاده از برنامه کامپیوتری cp- gouma انجام شده است.