نام پژوهشگر: محمدعلی تاجیک

تأثیر قارچ تریکودرما بر عملکرد و اجزای عملکرد دو رقم کلزا و کاهش جذب مس در خاک آلوده به نیترات مس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده علوم کشاورزی 1390
  الهه تشکری فرد   همت الله پیردشتی

به منظور بررسی اثر قارچ trichoderma atrovirideبر عملکرد و اجرای عملکرد دو رقم کلزا، کاهش جذب مس در خاک آلوده به نیترات مس و ارزیابی برخی شاخص های تنش به فلز آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار به صورت گلدانی در سال 1389 اجرا شد. تیمار های آزمایش شامل قارچ t. atrovirideدر دو سطح (عدم کاربرد و کاربرد)، سطوح مختلف نیترات مس (صفر، 50، 100 و 150 میلی گرم بر لیتر) و دو رقم کلزا (هایولا 401 و ساری گل) بود. نتایج آزمایش نشان داد که ارقام از نظر وزن تر و خشک ساقه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، تعداد کل غلاف و تعداد دانه در غلاف دارای تفاوت بسیار معنی داری بودند. همچنین از نظر میزان تجمع مس در خاک، ریشه، غلاف و دانه نیز تفاوت کاملأ معنی-داری مشاهده شد. برهمکنش رقم و تریکودرما نیز بر وزن تر و خشک ریشه، تعداد کل غلاف و تجمع مس در ریشه و غلاف و شاخص انتقال و تجمع زیستی اختلاف بسیار معنی داری را نشان داد. براساس مقایسه میانگین، کاربرد تریکودرما در رقم هایولا 401 و ساری گل نسبت به شاهد توانست وزن تر و خشک ریشه را به طور قابل ملاخظه ایی افزایش دهد. تریکودرما وزن تر و خشک ریشه را در رقم هایولا 401 به ترتیب نزدیک به 12 و 20 درصد افزایش داد. این افرایش در رقم ساری گل به مراتب بیشتر بود به طوری که کاربرد قارچ نسبت به عدم کاربرد آن صفات مورد مطالعه را به ترتیب به میزان حدود 84 درصد افزایش داد. میزان تجمع مس در ریشه رقم هایولا 401 و ساری گل در تیمار کاربرد تریکودرما به ترتیب به میزان حدود 8 و 49 درصد بالاتر از شاهد بود. در رقم هایولا 401 میزان تجمع مس در غلاف گیاه در کاربرد تریکودرما حدود 51 درصد بیشتر از شاهد بود در حالی که در رقم ساری گل میزان تجمع مس در غلاف در کاربرد و عدم کاربرد تریکودرما از لحاظ آماری تفاوت معنی داری نداشتند. شاخص انتقال در رقم هایولا 401 و ساری گل در تیمار عدم کاربرد تریکودرما بالاتر از کاربرد آن (به ترتیب به میزان 23 درصد و 3/1 برابر) بود. از نطر برهمکنش رقم و نیترات مس، در رقم هایولا 401 بالاترین وزن تر ریشه زمانی بدست آمد که آلودگی در محیط رشد گیاه وجود نداشت و با افزایش آلودگی نیترات مس وزن تر ریشه کاهش یافت. تجمع مس در دانه رقم هایولا 401 در سطح بدون آلودگی کمترین میزان بود و از سطح 50 به بالا میزان تجمع مس در دانه گیاه با یک روند افزایشی در بالاترین میزان قرار داشت. بیشترین شاخص تحمل در رقم هایولا 401 در سطح 50 میلی گرم بر لیتر نیترات مس مشاهده شد اما در سطوح دیگر از نطر آماری تفاوت معنی داری با هم نداشتند. در رقم ساری گل شاخص تحمل در سطح 100 میلی گرم بر لیتر بیشتر از بقیه سطوح بود و سطح 150 میلی گرم بر لیتر کمترین شاخص تحمل را نشان داد. بالاترین شاخص انتقال در هر دو رقم هایولا 401 و ساری گل در سطوح 100 و 150 میلی گرم بر لیتر مشاهده شد و با کاهش آلودگی این شاخص نیز کاهش یافت. بیشترین میزان عملکرد دانه گیاه مربوط به حضور تریکودرما در سطح50 میلی گرم بر لیتر نیترات مس بود که نسبت به شاهد 5/1 برابر افزایش نشان داد. با افزایش سطوح آلودگی عملکرد دانه نیز به طور معنی داری کاهش یافت که این کاهش در سطح 100 میلی گرم بر لیتر به مراتب بیشتر از سطح بدون آلودگی بود

آنالیز فیلوژنتیکی و ردیابی تعدادی از ژن های دخیل در تجزیه لیگنین چند گونه از قارچ های خانواده phanerochaetaceae
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده علوم کشاورزی 1393
  صالح رحیم لوی برابی   ولی اله بابایی زاد

قارچ های جنس hyphodermella j. erikss. & ryvarden، قارچ های ایجاد کننده پوسیدگی سفید و از قارچ های corticioid متعلق به خانواده phanerochaetaceae می باشند. این جنس دارای پراکنش جغرافیایی وسیع در سراسر دنیا می باشد و قبلاً از ایران نیز گزارش شده است. در این مطالعه فرم غیرجنسی، جایگاه فیلوژنتیکی و قابلیت تولید آنزیم های تجزیه کننده لیگنین در گونه h. corrugata بعنوان گونه تیپ و گونه hyphodermella rosae بعنوان عامل ایجاد کننده پوسیدگی خشک روی آلو (prunus domestica) و هلو (prunus persica) در شمال ایران را بررسی کردیم. این بیماری محدود به مناطق مرطوب شمال ایران بوده و منجربه به خسارت اقتصادی شدیدی نیز می گردد. قارچ های مذکور برای مطالعات مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و ملکولی جداسازی و در محیط کشت اصلاح شده vogel کشت شدند. برای آنالیز فیلوژنتیکی بخشی از توالی 18s، 28s و توالی کامل its برای گونه تولید کننده اسپور غیرجنسی h. rosae و گونه h. corrugata (icmp 16963) تعیین شد و توالی های ذکر شده در کنار توالی های 26 تاکسون از خانواده phanerochaetaceae رجبندی (align) و با استفاده از متد maximum likelihood ارزیابی گردید. همچنین برای تعیین وجود یا عدم وجود آنزیم های لیگنین پراکسیداز، منگنز پراکسیداز و لاکاز در گونه های h. rosae و h. corrugata، از شش آزمون بیوشیمیایی شاملbavendamm ، ?-naphthol، abts، azur b clearance، syringaldazine well test و p-cresol well test بعلاوه شش جفت آغازگر اختصاصی ژن های کد کننده آنزیم های مذکور برای تکثیر ژن های مرتبط توسط واکنش زنجیره ای پلیمراز (pcr) استفاده گردید. علاوه بر گونه های جنس hyphodermella، گونه های معروف در تجزیه لیگنین شامل phanerochaete chrysosporium و phlebia radiata از خانواده phanerochaetaceae و گونه trametes versicolor از خانواده polyporaceae به عنوان گونه های کنترل بکار برده شدند. فرم غیرجنسی h. rosae با تولید میتوسپور های تک سلولی و تخم مرغی شکل مشخص می شود که هم بصورت میانی (intercalary) و هم انتهایی (terminally) قرار می گیرند. میتوسپور همراه با بازیدیوم در محیط کشت های چند روزه مشاهده می شود اما هیچ بازیدیوسپوری در این میان مشاهده نشد. فیلوژنی خانواده phanerochaetaceae نشان می دهد که hyphodermella یک جنس مونوفیلتیک در این خانواده است و ایزوله های h. rosae در کلادی که فرم های جنسی این گونه در آن کلاد قرار دارند جای می گیرد که این موضوع قرابت فیلوژنتیکی گونه بیماری زا و تولید کننده اسپور غیرجنسی، h. rosae را نشان می دهد. در این مطالعه نظر بر این است که چرخه زیستی h. rosae حداقل دارای دو فاز تولید مثلی (جنسی و غیرجنسی) است و فرم غیرجنسی نیز دارای توانایی ایجاد آلودگی در گیاهان و تولید علائم مشابه با علائم مشاهده شده در مزرعه می باشد. بعلاوه در مطالعه اخیر برای اولین بار در دنیا مشخص شد که گونه های قارچ h. rosae و h. corrugata جزو قارچ های پوساننده سفید می باشند و قادر به تولید آنزیم های تجزیه کننده لیگنین، از جمله لیگنین پراکسیداز (lip) و منگنز پراکسیداز (mnp) هستند ولی نتیجه آزمایش های بیوشیمیایی و ملکولی انجام شده نشان دهنده عدم توانایی تولید آنزیم لاکاز (laccase) توسط هر دو گونه ذکر شده می باشد، با این وجود بررسی های بیشتر برای بدست آوردن اطمینان کافی از فقدان این آنزیم در گونه های اخیر ضروری بنظر می رسد.

بررسی ارتباط مکمل غذایی سینبیوتیک (بایومین ایمبو) با رشد، بقا و پروتئین های سرمی بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان( oncorhynchus mykiss) انگشت قد آلوده شده با قارچ ساپرولگنیا پارازیتیکا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1389
  زیبنده محرابی هشتجین   فرید فیروزبخش

این تحقیق با هدف بررسی ارتباط مکمل غذایی سینبیوتیک (بایومین ایمبو) با رشد، بقا و پروتئین های سرمی بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان( oncorhynchus mykiss) انگشت قد آلوده شده با قارچ ساپرولگنیا پارازیتیکا انجام شد. بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان برای مدت 2 ماه به طور تصادفی، در 4 تیمار تقسیم بندی شدند. تیمارهای غذایی شامل 1) 5/0 گرم بایومین ایمبو در هر کیلوگرم ازجیره ی پایه، 2)1 گرم بایومین ایمبو در هر کیلوگرم از جیره ی پایه،3) 5/1 گرم بایومین ایمبو در هر کیلوگرم از جیره ی پایه و4) شاهد (جیره ی پایه بدون مکمل سازی با سینبیوتیک) بودند. نرخ غذادهی براساس 5%-3 وزن بدن و 3 نوبت در روز انجام شد. بعد از 2 ماه تغذیه با سینبیوتیک، برای ارزیابی اثر سینبیوتیک در مقاومت به بیماری، بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان در گروه شاهد و گروه سینبیوتیک (1 گرم بایومین ایمبو در هر کیلوگرم از جیره ی پایه ، به عنوان بهترین گروه در افزایش رشد و بقا) به مدت 15 روز، در مواجهه با ساپرولگنیا پارازیتیکا قرار گرفتند.نتایج نشان داد که 2 ماه تغذیه با سینبیوتیک منجر به افزایش رشد، بازماندگی و مقاومت به بیماری در بچه ماهیان قزل آلای رنگین کمان می شود