نام پژوهشگر: مرتضی اسکندری
مرتضی اسکندری هاشم شهروس وند
پایان نامه حاضر، متشکل از 5 فصل می باشد. فصل اول در مورد اثر فوتوولتائیک، تاریخچه، اصول کارکرد و اجزای تشکیل دهنده یک سلول خورشیدی حساس شده به رنگینه می باشد. در فصل دوم این پایان نامه سنتز لیگاند جدیدe101 از مشتقات فنانترولین که در موقعیت های 5 و 6 آن زنجیره های آلیفاتیک با 7 کربن جانشین شده، به عنوان لیگاند کمکی در سلول خورشیدی گزارش شده و 4 کمپلکس بر پایه این لیگاند و لیگاند dicnq به عنوان لیگاند اتصال شونده با گروه سیانید سنتز شده است. این ترکیبات توسط اسپکتروسکپی uv-vis ، ft-ir، 1hnmr، cyclic voltametery (cv) و فوتولومینسانس مورد شناسایی قرار گرفت. در فصل سوم لیگاندe102 با جانشینی زنجیره 5 کربنی و گروه کربوکسیلیک اسید در انتهای زنجیره به عنوان لیگاند کمکی جدید سنتز و شناسایی گردید. همچنین با استفاده از این لیگاند، 4 کمپلکس جدید روتنیم تهیه شد. تمام رنگ ها در dssc با عملکرد بالا که در مقالات گزارش شده اند شامل حداقل یک گروه اتصال شونده کربوکسیلات هستند زیرا این گروه یک جفت شدن الکترونیکی خوب بین رنگ و نیمه هادی را برقرار می کند. از این رو رنگدانه های سنتز شده در فصل دوم و سوم به علت داشتن گروههای اتصال شونده سیانید دارای کمترین عملکرد فوتوولتائیک بوده اند که در فصل چهارم و پنجم اقدام به اصلاح این گروهها به گروههای کربوکسیلیک اسید نمودیم. تمام کمپلکس های سنتز شده، به عنوان رنگدانه مورد بررسی فوتوولتائیک قرار گرفتند. رنگدانه r103 ، با داشتن جریان مدار کوتاه 6/00 ، ولتاژ مدار باز 0/57 و ضریب پرشدگی حفرات 0/57دارای بازده ی 2/77% است که این بیشترین عملکرد در بین رنگدانه های سنتز شده در این پایان نامه می باشد. در نهایت، برای درک بهتر توزیع دانسیته ی بار، تعیین سطوح انرژی homo و lumo، تزریق الکترون به نوار رسانش نیمه هادی و نحوه ی انتقالات الکترونی محاسبات تئوری با استفاده از نرم افزارهای شیمی چون گوسین 03و iet انجام گرفت که تطابق قابل قبولی بین این محاسبات با مقادیر تجربی وجود داشت.
مرتضی اسکندری سیروس قبادی
زالزالک یکی از پایه های بذری متحمل به کلروز ناشی از کمبود آهن برای درختان به و گلابی در شرایط خاک های آهکی است. این پژوهش با توجه به خفتگی مضاعف بذر، درصد پایین جوانه زنی و همچنین تولید دانهال پیوندی، در دو آزمایش جداگانه به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کامل تصادفی جهت غلبه بر خفتگی بذر در زالزالک انجام شد. در آزمایش اول اثر خراش دهی بذر با اسید سولفوریک غلیظ (98 درصد) در سه بازه ی زمانی 0، 5/1 و 3 ساعت و چهار دوره دمایی گرم – سرد (3 ماه دمای 20 درجه سلسیوس و سپس 3 ماه دمای 4 درجه ی سلسیوس، 3 ماه دمای 30 درجه ی سلسیوس و سپس 3 ماه دمای 4 درجه ی سلسیوس، 3 ماه دمای 20 درجه ی سلسیوس و سپس 5/4 ماه دمای 4 درجه ی سلسیوس و3 ماه دمای 30 درجه ی سلسیوس و سپس 5/4 ماه دمای 4 درجه ی سلسیوس) در 3 تکرار بر پارامترهای جوانه زنی بذر در دو گونه زالزالک crataegus meyeri و c.atrosanguinea بررسی شد. آزمایش دوم نیز با هدف بررسی جوانه زنی رویان گونه ی c.atrosanguinea، تحت تأثیر تیمارهای نیترات پتاسیم در سه غلظت 0، 5000 و 10000 میلی گرم در لیتر و اسید جیبرالیک در سه غلظت 0، 100 و 200 میلی گرم در لیتر انجام شد. صفات مورد بررسی در این پژوهش شامل درصد جوانه-زنی، میانگین جوانه زنی روزانه، سرعت جوانه زنی (t50)، میانگین زمان لازم برای جوانه زنی، طول ریشه چه و ساقه چه، شاخص جوانه زنی و شاخص بنیه ی بذر بود. نتایج آزمایش اول نشان داد افزایش مدت زمان خراش دهی و تیمار دمایی سبب افزایش معنی دار درصد جوانه زنی، میانگین جوانه زنی روزانه، سرعت جوانه زنی (کاهش مدت زمان رسیدن تا 50 درصد جوانه زنی نهایی(t50))، طول ریشه چه و ساقه چه، شاخص جوانه زنی و شاخص بنیه ی بذر وهمچنین کاهش میانگین زمان لازم برای جوانه زنی بذر نسبت به تیمار شاهد در هر دو گونه مورد مطالعه شد. نتایج آزمایش دوم نشان داد کاربرد اسید جیبرالیک در غلظت 100 میلی گرم در لیتر و نیترات پتاسیم در غلظت 5000 میلی گرم در لیتر سبب افزایش معنی دار درصد جوانه زنی، میانگین جوانه زنی روزانه، سرعت جوانه زنی (کاهش t50)، شاخص جوانه زنی و شاخص بنیه ی بذر نسبت به تیمار شاهد شد. در نهایت نتایج حاکی از افزایش معنی دار طول ریشه چه و ساقه چه با کاربرد اسید جیبرالیک در غلظت 200 میلی گرم در لیتر و نیترات پتاسیم در غلظت 5000 میلی گرم در لیتر نسبت به تیمار شاهد و اثر قابل توجه سرمادهی بر کاهش میانگین زمان لازم برای جوانه زنی بود.