نام پژوهشگر: محمد علی ترابی
فاطمه محمدزاده ملایوسفی احمد رضایی
پژوهش حاضر به دنبال بررسی و شناخت «عوامل اجتماعی موثر بر تغییر و تطوّر زبان فعلی مردم آذربایجان بوده است». سوالات اصلی پژوهش این می باشد که «آیا زبان بومی آذربایجان تغییر کرده یا زبان فعلی (ترکی آذربایجانی) زبان بومی بوده است؟»، «عوامل اجتماعی موثر بر تغییر و تطوّر زبان فعلی مردم آذربایجان چه بوده-اند؟» که بر اساس مباحث نظری مربوط به تغییر زبان به تبیین پدیده تغییر زبان در منطقه آذربایجان می پردازیم. روش پژوهش حاضر جامعه شناسی تاریخی بوده که از روش تاریخی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده و نوع داده ها عمدتاً کیفی می باشد. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش مراجعه به اسناد و مدارک تاریخی موجود، مصاحبه با افراد مطلع در این زمینه، بانک های اطلاعاتی، گزارش های تاریخی و سایت های مختلف الکترونیکی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در منطقه آذربایجان مهاجرت ترکان از زمان سلجوقیان تا دوره ی صفوی باعث برخورد بین زبان ترکی به عنوان «زبان زبرین» و زبان بومی رایج آذربایجان به عنوان «زبان زیرین» در این منطقه گردید که نتیجه آن رواج پدیده دوزبانگی و در نهایت با توجه به حاکم بودن ترکان در منطقه و برتری قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی زبان ترکی، این زبان (زبان زبرین) بر زبان بومی (زبان زیرین) غالب گردیده و به تغییر زبان در این منطقه منجر شده است. این فرآیند در زمانی نزدیک به هفت قرن طول کشید و شامل سه دوره؛ برخورد زبانی ترکی و بومی در نتیجه مهاجرت ترکان به آذربایجان و دوزبانه شدن مردم آذربایجان در زمان سلجوقیان (حدود دو قرن)، گسترش یافتن دوزبانگی در زمان مغولان و ایلخانیان (نزدیک یک قرن و نیم) وتغییر و عقب نشینی زبان بومی آذربایجان در دوره ی صفویان (قریب 120 سال). از دوره ی صفویه زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان این منطقه انتخاب می شود، البته دربرخی از روستاهای آذربایجان از جمله هرزند و گلین قیه در اطراف مرند، کرینگان در ورزقان، عنبران در نمین زبان بومی آذربایجان باقیمانده است، که بررسی میدانی نشان می دهد که این زبان بومی از خانواده زبان های ایرانی می باشد. واژگان کلیدی: آذربایجان، ترکی، آذری، زبان، تغییر زبان، دوگانگی زبان، برخورد زبانی.
علی نکو محمد علی ترابی
مفهوم یادگیری و آموزش زبان طی چند دهه ی گذشته در نتیجه ی کاربرد نتایج تحقیق انجام شده روی تئوری های زبان، متد های نوین آموزش زبان، یادگیری زبان خارجی یا دوم، تحقیق فراگیری و تفاوت های یادگیری افراد عوض شده است. یکی از مشکلات اساسی که بسیاری از معلمان زبان با آن برخورد می کنند بهبود مهارت خواندن یاد گیرندگان زبان انگلیسی و به دست آوردن علاقه شان در خواندن می باشد. بسیاری از آنها مشکلات خاصی در خواندن انگلیسی دارند چون آنها از روشهای موثر خواندن و فهمیدن یک متن انگلیسی که ممکن است در نگرشهایشان نسبت به خواندن انگلیسی اثر کنند آگاهی علمی ندارند. چون خواندن به عنوان یک مهارت و هدف با ارزش در کلاس زبان می باشد و از سوی دیگر چون نقش خیلی مهمی در یادگیری زبان بازی می کند و یک منبع خوب اطلاعات است، لذا به کارگیری متد های آموزشی مهم در کلاس های زبان، امر منطقی است. با پذیرفتن دانش قبلی به عنوان یک ضرورت،اهمیت فعالیت های پیش از خواندن راجهت رمز گشایی متن توسط دانش قبلی باید بپذیریم. این پژوهش به بررسی اثرات فعالیت های پیش از خواندن روی درک مطلب خواندن یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی می پردازد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر فعالیت های پیش از خواندن روی درک مطلب خواندن یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی و به ویژه بررسی این موضوع هست که آیا این فعالیت ها می توانند تأثیر رضایت بخشی در بهبود درک مطلب خواندن یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی داشته باشند یا تکنیک های تکمیلی دیگری مورد نیاز است. بنابراین قصد داریم اساساً اثرات فعالیت های پیش از خواندن را روی درک مطلب خواندن جستجو کنیم. هدف این فعالیت ها توسعه ی یک خودآگاهی بهتر از ارتباط بین معنی خواننده و معنی نویسنده است، و نیز کمک به خوانندگان می باشد تا دیدگاه ها و انتظارات معلم را بطور کامل بفهمند. اهداف استفاده از فعالیت های پیش از خواندن فعال کردن دانش دانش آموز نسبت به موضوع، مهیا کردن هر نوع آمادگی زبانی که ممکن است جهت کنار آمدن با متن لازم باشد و در نهایت بر ایجاد انگیزش کافی در یادگیرندگان است تا بخواهند متن را با صحت و دقت و همراه با فهم کامل بخوانند. بدین منظور 40 یادگیرنده زبان انگلیسی از دو کلاس سطح متوسط آموزشگاه زبان انگلیسی در این پژوهش شرکت کردند. بعد از گرفتن امتحان اولیه و کسب اطمینان از همگنی یادگیرندگان، هر کدام از کلاس ها به طور تصادفی به عنوان یک گروه آزمایش و گروه کنترل در نظر گرفته شد. گروه آزمایش، آموزشی را که شامل فعالیت های پیش از خواندن روی تعدادی متن بود دریافت کرد ولی گروه کنترل نه. نتایج به دست آمده از آزمون پس از تجربه فعالیت های پیش از خواندن را به عنوان ابزار سودمندی در بهبود درک مطلب خواندن یادگیرندگان زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی معرفی می کند، در حالی که پژوهش های بیشتری جهت بررسی تأثیر فعالیت های پیش از خواندن روی درک مطلب خواندن یادگیرندگان زبان انگلیسی، و همین طور استفاده از دیگر تکنیک های تکمیلی در کنار این فعالیت ها لازم به نظر می رسد. در پایان نتایج به دست آمده از این پژوهش می تواند در تهیه ی مواد آموزشی مفید و مناسب در آموزش مهارت خواندن مورد استفاده قرار گیرد.
پریوش بایبوردیانی محمد علی ترابی
building on previous studies on intellectual features and learners’ grammar learning, the present study aimed at investigating whether intelligence criterion had any impact on efl learners’ english grammar learning across two intelligence levels. in the current study, the participants were divided into two experimental and control groups by administration of raven i.q. test. this led to the formation of two intelligence levels, high average and superior, in two classes a and b. each group consisted of 28 participants totaling 56 i.q. levels. class a received grammar instruction explicitly, while the second group was instructed implicitly. the first testing material that was utilized in the present study was i.q. raven test in order to assign participants into intelligent proficiency levels. it is a non-verbal test with multiple choice measures of the reasoning which was held by the school’s counselor under the obliged schemata in iran’s i.q. testing program. language tests were taken from english course book grade 1 lesson eight (2011-2012) on active-passive voice to ensure the homogeneity of the participants and as a base to determine learners’ language capability. both pretest and posttest for the two classes (4 groups) were identical and consisted of totally 40 grammar items including 25 of active-passive voice. spss software and t-test with post hoc comparison illustrated that teachers’ instruction could not provide efficient impact on students’ english grammar learning when they are in different intellectual features. moreover, the gap seen in grammar learning could not be filled appropriately so that we claim all efl learners are able to achieve the same purpose of instruction, even if they differ one by one. among the two learning processes, learners tend more to a teacher-oriented class than the student-based class, even if they are in different intellectual capacity.