نام پژوهشگر: عبدالجبار الرفاعی
عبدالحسین الموسوی عادل العلوی
إنّ مسأله تحدید وتنظیم النسل کما تقدم لا تعنی نظر أصحاب القوانین الوضعیه فحسب, أو علماء الطب والاجتماع وغیرهم, وإنما لا بد أن یکون للشرع أیضاً موقفٌ إزاءها، وإزاء الوسائل المستخدمه فی تحدید وتنظیم النسل علی النسق الملائم والمنسجم مع أهداف ومضامین الشریعه الإسلامیه, لذلک سنعرض فی هذا الفصل إن شاء الله حکم کل طریقه من شأنها أن تکون حائلاً دون الإنجاب وإیجاد الأولاد، مع ذکر آثارها. حکم العزل فی الإسلام: عند المذاهب الأربعه: حصیله ما توصلنا إلیه -علی سبیل الاختصار هنا- أن الأئمه الأربعه متّفقون علی جواز العزل عن الزوجه إذا کان برضاها, أما إذا لم یکن برضاها فالأئمه الثلاثه مالک بن أنس، وأحمد بن حنبل، والنعمان أبو حنیفه، متّفقون علی التحریم، بینما الشافعیه فی ذلک علی وجهین، منهم من وافق الجمهور، ومنهم من خالفه فأجازه مطلقاً.( 1) دلیلهم علی الجواز فی أصل المسأله: اعتماداً علی جمله من الأحادیث الوارده عن النبی ? فی هذا الشأن وقد تقدم ذکرها، منها: عن جابر أنه قال: کنا نعزل علی عهد رسول الله ? فبلغ ذلک رسول الله فلم ینهانا.( 2) ومنها: ما رواه البخاری ومسلم فی الصحیحین، وأیضاً الترمذی, وابن ماجه فی السنن, عن جابر ? قال: کنا نعزل علی عهد رسول الله و القرآن ینزل.(3 ) وغیرها من الروایات التی تدل علی جواز العزل لفظاً أو تقریراً. وأمّا دلیل شرط رضا الزوجه عندهم، ما ورد عن عمر بن الخطاب قال: نهی رسول الله ? أن یعزل عن الحره إلا بإذنها.(4 ) وکذا تدخل تحت قاعده (لا ضرر ولا ضرار) وتقریب الاستدلال: أن للزوجه فی الولد حقًّا مع الزوج، وفی تفویت هذا الحق إضرار بها. ثم إن العزل من شأنه أن یفوت علیها لذه الجماع، فإن عزل عنها بدون رضاً منها فقد أضر بها.
زید بطاط عبدالجبار الرفاعی
این نوشتار به بررسی روش شناسی شهید سیدمحمدباقر صدر در مباحث کلامی و ابداعات ایشان در این زمینه می پردازد و شیوه مباحث کلامی وی را با استفاده از قیاس و دلیل استقرایی در مسایلی همچون: الهیات، نبوت، امامت و معاد، بیان می کند. نویسنده می کوشد نوآوری های شهید صدر در طرح مباحثی مانند ارتباط مسایل کلامی با مسایل اجتماعی و علمی را به تصویر کشیده و رویکردی جدید از مباحث کلامی از منظر شهید صدر ارائه دهد. پژوهش حاضر در چهار فصل تنظیم شده است. نگارنده در مقدمه تحقیق تعریفی از علم کلام و پیدایی و گسترش آن، موضوع علم کلام، روش این علم در پرداختن به مباحث اعتقادی و نقاط ضعف و قوت موجود در علم کلام را مطرح می سازد. وی در فصل اول به معرفی افکار و روش شناسی کلامی شهید صدر پرداخته و روش عقلی و قیاسی، روش استقرایی و مراحل و ویژگی های این روش ها در تبیین مسایل اعتقادی و نوآوری های وی را در این زمینه بررسی می کند. در فصل دوم دیدگاه های کلامی شهید صدر در مورد مباحث مربوط به الهیات مطرح شده و راه های اثبات صانع به روش عقلی، علمی و استقرایی و ابعاد اجتماعی توحید، صفات الهی، مسأله بداء و تفسیر آن توسط شهید صدر بیان گردیده است، در فصل سوم تحلیل و تفسیر شهید صدر در باره دین، نبوت و امامت مطرح گردیده و مطالبی مانند منشأ دین، مشکلات اجتماعی اسلام، نقش نبوت در زندگی انسان، اثبات نبوت پیامبر اسلام، رابطه معجزه با قوانین طبیعی، نقش امامت در زندگی انسان، اثبات عصمت امام و اعتقاد به مهدویت واکاوی می شود. در فصل چهارم برخی مفاهیم اعتقادی مربوط به انسان شناسی همچون: جبر و اختیار و حل شبهه های مربوط به آن، حُسن و قُبح عقلی و ارتباط آن با عدل الهی، اثبات معاد و ابعاد اجتماعی آن از دیدگاه شهید صدر بیان گردیده است
سهیل السهیلی عبدالجبار الرفاعی
این پایان نامه به مقایسه دیدگاه ها و روش های کلامی علاّمه حلّی و سیدمرتضی(علم الهدی) در باره ماهیت عصمت و عصمت پیامبران الهی و ائمه معصوم? با یکدیگر می پردازد و نحوه استدلال آن ها با رویکردی تطبیقی بررسی می کند. نگارنده تفسیر خاصّ هر یک از این دو عالم بزرگ شیعی را از آیات و روایات در باره مفهوم و ابعاد عصمت و تنزیه انبیای الهی و ائمّه هُدی از هرگونه اشتباه، خطا و گناه را با هم تطبیق کرده و روش شناسی آن ها در این مبحث و مشترکات و ممیزات دیدگاه هاشان را ذکر می کند. نوشتار حاضردر سه فصل و یک مدخل ارائه شده است. نگارنده درمقدمه کلیاتی از جایگاه کلامی سیدمرتضی (علم الهدی) و علاّمه حلّی، دیدگاه کلّی قرآن، تورات و اِنجیل را در مقوله پیامبران الهی و معصوم بودن آنان و مفهوم عصمت در کتاب و سنّت را بررسی می کند. در فصل اوّل آرای کلامی سیدمرتضی در باره مفهوم عصمت، استدلال عقلی و نقلی مبنی بر ضرورت عصمت برای انبیای الهی، دور بودن پیامبران از گناه و معصیت، بَری بودنِ آنان از گناهان بزرگ قبل از نبّوت و گناهان کوچک پس از نبّوت، اقسام و مراحل عصمت، معنای گناه بزرگ و کوچک و مفهوم ترک اولی برای پیامبران بیان گردیده است. نویسنده در همین زمینه به روش تفسیری سیدمرتضی و برداشت های وی از آیات قرآن کریم مبنی بر عصمت پیامبران و استخراج قواعد و برهان های مربوط به عصمت اشاره کرده و اطلاق معصیت بر انبیا را در آیات از دیدگاه وی صحیح نمی داند. در فصل دوم با اشاره به مباحث مطرح شده در زمینه عصمت توسّط علاّمه حلّی، تعریف عصمت، ادله عقلی و نقلی مبتنی بر عصمت، اقسام و مراتب عصمت، افعال انبیا و معصوم دانستن آن ها از گناه و سهو و توجیه گناهان نسبّت داده شده به پیامبران الهی در قرآن و احادیث را از منظر ایشان بیان می کند. نویسنده در فصل سوم به مقایسه دیدگاه های این دو متکلّم و فقیه بزرگ شیعه می پردازد و مشترکات و ممیزات مباحث آنان را در این زمینه شرح می دهد. وی تفسیر خاصّ هر یک از این دو اندیش مند مشهور در تنزیه انبیا و ادلّه اثبات عصمت برای آنان را بررسیده و قاعده لطف در مقوله لزوم عصمت انبیا که علاّمه حلّی آن را ارائه کرده است تبیین می سازد.
مشتاق الحلو عبدالجبار الرفاعی
پایان نامه حاضر به تشریح پیداییِ علم اصول فقه، روش های اصولی و مکتب های اصول فقه شیعه و اهل سنت می پردازد و روند شکل گیری مباحث و اصطلاحات اصولی را تبیین می کند. نویسنده در سه باب تاریخ علم اصول فقه و فراز و نشیب های آن را تا در آمدن آن به شکل کنونی بررسی کرده است. در باب اول مباحث مقدماتی علم اصول فقه، مانند تعریف علم اصول فقه، ویژگی های مسأله اصولی، تفاوت میان قاعده اصولی با قاعده فقهی، مباحث علم اصول فقه، جایگاه علم اصول فقه در اندیشه و علوم اسلامی، تعامل و ارتباط علم اصول فقه با سایر علوم اسلامی همچون: تفسیر قرآن، روایات، فقه و قواعد فقهی، علم لغت و علم نحو و علم کلام و منطق مطرح گردیده و منابع استنباط در اصول فقه و معنای اخباری و اصولی (فرق میان اخباریان و اصولیان) تبیین شده است. در باب دوم از این تحقیق، تاریخچه علم اصول فقه و چگونگی پیدایی این علم، اسباب و علل پیدایی آن، دیدگاه های متفاوت علمای مسلمان درباره این علم، تدوین مباحث علم اصول فقه، تطوّر آن، روش ائمه مذاهب اربعه اهل سنت در علم اصول فقه و استفاده از آن در فقه و استدلال فقهی، روش زیدیه و امامیه در کاربرد مسایل علم اصول فقه، تعداد اصول به کار گرفته شده استنباطی در علم اصول فقه و دیدگاه های شیعه و اهل سنت درباره این علم و تدوین آن تبیین می گردد. آن گاه اسباب و انگیزه های مربوط به پیدایی و شکل گیری و تدوین این علم از لحاظ تاریخی بیان گردیده و عواملی همچون: دور شدن از عصر نص، دخالت سیاست در تفسیر از دین، ظهور مکتب های فقهی جدید در مدینه و عراق، عوامل اجتماعی و فرهنگی تدوین علم اصول فقه، موضع گیری ائمه معصومین از شکل گیری آن و حرکت فلسفی و کلامی و نهضت ترجمه، منعکس شده است. در باب سوم تدوین کتاب های اصولی در پنج قرن نخست هجری ـ از نخستین تألیفات ساده اصولی تا کتاب های پیچیده تر اصولی ـ بیان شده و آثار نگاشته شده در ادوار مختلف توسط مذهب شافعی، حنفیه و امامیه و ظهور نخستین اصطلاحات اصولی، تجزیه و تحلیل تاریخی می شود.
علی عبدالرزاق مجید مرزه عبدالجبار الرفاعی
خلاصه: پایا نامه درباره ی «حکم احتکار در شریعت اسلامی» نوشته شده و مشتمل بر مقدمه، ده فصل و خاتمه می باشد . در مقدمه تبیین موضوع، اهمیت و ضرورت بحث، هدف و شیوه ی بحث مورد توجه قرار گرفته است. فصل اول به بیان مفهوم احتکار پرداخته و نه تعریف لغوی و هفت تعریف اصطلاحی را ذکر نموده است. فصل دوم انواع احتکار را مطرح و مطالب آن را در دوبخش ارائه و احتکار مورد نظر را مشخص می کند: بخش اول انواح احتکار مانند: ـ احتکار سلطه و قدرت ـ احتکار علم ـ احتکار صنعت ـ احتکار مال بخش دوم احکام شرعی احتکار را بیان و آن را به لحاظ حکم اولی و ثانوی تقسیم می نماید. به لحاظ حکم اول، احتکار تقسیم می شود به حرام و مباح. و به لحاظ حکم ثانوی به واجب، مستحب،مباح، حرام و مکروه تقسیم می کنند. و حکم احتکار اصطلاحی فقهی را به حرام و مکروه تقسیم می نماید. در فصل سوم به احتکار در قرآن پرداخته ـ احتکار و نص قرآن ـ قرآن و مالکیت فردی ـ قرآن و مالکیت دولتی را به بحث می گذارد. در فصل چهارم احتکار از دیدگاه سنت و روایات بررسی و در آن چند دسته روایت گرد آوری و تحلیل شده است: ـ یک گروه احتکار بما هو احتکار را مورد توجه قرار داده ـ گروه دیگر احتکار طعام را موضوع قرار داده ـ گروه سوم از احتکار بعضی مصادق خاص مانند گندم، جو، خرما و کشمش نهی نموده ـ گروه چهارم احتکار را ا جهت وجود طعام در شهر و کمی آن مورد بحث قرار داده ـ و گروه پنجم روایاتی است که از احتکار در زمان خاص منع می کنند. فصل پنجم به حکم شرعی احتکار اختصاص یافته و فتاوای فقهاء شیعه و سنی و ادله آنان ذکر گردیده است. در فصل ششم به اهداف احتکار پرداخته و آن را از این لحاظ به دو قسم تقسیم نموده و حکم هر کدام را بیان نموده است: ـ جمع آوری،احتکار و نگهداری متاع و بالا رفتن قسمت به منظور ضرر جانی و هلاکت مردم. ـ جمع آوری مواد غذایی از بازارو نگهداری آن جهت اهداف دیگر فصل هفتم به این بحث می پردازند که ایا در صدق احتکاری که از سوی شارع منع گردیده «خریدن» شرط است (که متاع را بخرد،آنگاه احتکار نماید) و یاحبس و نگهداری متاع بدون خرید نیز احتکار به حساب می اید مانند اینکه متاع به ارث رسیده و یا محصول زراعت خود شخص است و آن را حبس و نگهداری می نماید؟ اقوال و نظریات فقهاء شیعه و سنی را در این خصوص بیان می دارد. در فصل هشتم اجبار محتکر در فروش اموال احتکار شده مورد بررسی قرار گرفته و تشخیص موضوع احتکار و وظیفه ی حکومت اسلامی در این زمینه به بحث گذارده شده و اقوال فقهاء در مسئله ی اجبار محتکر در فروش مال مورد احتکار ذکر گردیده است. در فصل نهم بحث قیمت گذاری و جواز و عدم جواز آن مطرح و روایاتی در این خصوص جمع آوری و نظرات فقیهان شیعه و اهل سنت بیان و در نهایت، کیفیت قیمت گذاری اموال محتکر و غیر محتکر مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده رساله در فصل دهم نگاهش را به بازار معطوف داشته و مطالب ذیل را مطرح نموده است: ـ مفهوم بازار در (سوق) در گذشته و حال ـ تقسیم بندی بازار به لحاظ کالایی که در آن مبادله می گردد. ـ مسائل مهم بازار مانند تنظیم قیمت به منظور جلوگیری از گرانی ـ تولید به لحاظ کمیت و کیفیت ـ توزیع ـ ایجاد توازن بین عرضه و تقاضا ـ قدرت و توانای بازار در مواجه با حوادث اینده ـ اوضاع و احوال رسای بازار مانند رقابت، احتکار توسط فروشنده، احتکار از سوی خریدار و احتکار مشترک توسط فروشنده و خریدار. در خاتمه ، خلاصه ی رساله و بعضی آداب تجارت که رعایت آن ها مانع احتکار می شود پرداخته و بدین ترتیب رساله را به پایان می برد.
عبدصبر الشریفی عبدالجبار الرفاعی
در نوشتار حاضر، ابعاد مختلف وحدت اسلامی و آثار و برکات آن برای جامعه مسلمین و ضررهای اختلاف و تفرقه بین مسلمانان بحث و بررسی شده است. نویسنده با توجه به آموزه های اسلامی، ضمن تحلیل اصول کلی وحدت بین جوامع مسلمان؛ اهمیت وحدت اسلامی و سفارش مکرر بزرگان دین را در این زمینه منعکس نموده و راهکارهای وحدت و موانع پیش روی آن را تبیین و در سه فصل، مباحث اساسی وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب اسلامی را مطرح کرده است: نویسنده در فصل اول، اصول کلی وحدت مسلمانان، مانند وحدت در اعتقادات (توحید، نبوت، کتاب واحد)، وحدت در اصول اخلاقی، وحدت سیاسی و اجتماعی و شناسایی دشمن مشترک و تقویت روح اخوت و برادری در صفوف مسلمین و تقویت روابط اقتصادی و اجتماعی بین کشورهای مسلمان را بررسی کرده است. فصل دوم، به بحث درباره اختلاف مسلمانان، منشأ اختلاف آنان، انواع اختلاف و علاج آن و نیز به گفت و گو در اصول مشترک و توافق در زمینه آن را از جمله راه های کاهش اختلاف بین مسلمانان اختصاص یافته است. نویسنده در ادامه این فصل، به نقش تخریبی اختلاف در میان مسلمانان و جامعه اسلامی اشاره کرده و ظهور فرقه های انحرافی، مانند بابیت، بهائیت، قادیانیه، وهابیت، صهیونیسم و مانویست را حاصل اختلاف و عدم اتحاد مسلمانان عنوان نموده است. در فصل سوم، افزون بر ضرورت تقریب بین مذاهب اسلامی و راهکارهای آن؛ نقش اجتهاد و تقلید را در ایجاد تقریب بین مذاهب اسلامی و نقش تقریب مذاهب در حل مشکلات سیاسی، عقیدتی، اجتماعی، قومیت گرایی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی، امنیتی و سایر مشکلات جوامع مسلمان تبیین نموده و آن را خنثی کننده تهاجم فرهنگی غرب که علیه کشورهای مسلمان طراحی شده؛ دانسته است. تمرکز بر امور مشترک، مانند کتاب واحد، قبله واحد و تقویت اخوت و مساوات بین امت های اسلامی را تأکید کرده و پرهیز از تعصب گرایی دینی، قومیت گرایی، تعصبات مذهبی را از جمله عوامل تقویت تقریب بین مذاهب اسلامی عنوان کرده است.
محمود نعمه الجیاشی عبدالجبار الرفاعی
کان العلامه "محمد حسین الطباطبائی" یحمل لواء البحث الفلسفی، ویمسک بزمام العلوم العقلیه والقضایا المعرفیه فی الحوزه العلمیه، وقد استطاع هذا المفکر أن یوسس لکثیر من قضایا المعرفه والإدراک البشری ویوضح معالم المنظومه المعرفیه التی یقوم علیها البناء الفکری للمجتمع الدینی، وقد کان مشغولاً - إلی جانب بحثه الفلسفی - بتصنیف موسوعته فی التفسیر "المیزان" التی استغرق تألیفها ما یقارب العقدین من عمره، فصدر الجزء الأول منها عام 1956م، فیما فرغ من کتابه الجزء الأخیر عام 1972م. ونتیجه للظروف السیاسیه وصراع التیارات الفکریه القائم آنذاک فقد تعرّض الطباطبائی لمناقشه أهم القضایا الفکریه المطروحه وقتئذ من خلال البحث القرآنی فی التفسیر، وکان من أهم تلک القضایا المشکله الإجتماعیه فی المجتمع الإنسانی، فقد ناقش مختلف النظریات التی تبنّت الإطروحات الإجتماعیه فی کیفیه تدبیر شوون المجتمع وإداره حیاته، إلاّ أن هذه المناقشات والبحوث القیّمه جاءت ضمن تفسیره للآیات القرآنیه، ولم تأخذ طابع الکتب المستقله فی معالجه القضیه الإجتماعیه، وبیان أسس المجتمع الدینی، وبالرغم من أنها أسست لکثیر من الأرکان التی تعتمد علیها النظریه الإجتماعیه فی الإسلام، مضافاً إلی أنّ عنوان تفسیر القرآن قد ألقی بظلاله علی الکثیر من تلک البحوث، فالذی یسمع تفسیر المیزان یتصوّر المعنی الحرفی لکلمه "تفسیر" وهو بیان معانی الآیات القرآنیه، والوقوف علی مدالیلها بالطریقه التقلیدیه عند المفسرین، ولا یأتی فی ذهنه أن الطباطبائی قد تحدّث فی تفسیره عن الدیمقراطیه، والشیوعیه، وحکم الأکثریه، وحقوق الإنسان، وحقوق المرأه، وحریه الفکر، والعقیده، وحکم الإرهاب، ونمط العلاقات الدولیه من منظور الدین؛ بل تطرق فی بعض الأبحاث إلی بیان حقیقه العلاقه بین الحضارات والثقافات التی یزخر بها التأریخ البشری. دافع الطباطبائی من خلال أبحاث موسعه إنتشرت فی ثنایا المجلدات العشرین التی یتألف منها تفسیر المیزان، عن مبادئ المجتمع الدینی، وطریقه التفکیر التی یومن بها هذا المجتمع، إضافه إلی بیان الأسس الأخلاقیه، وطبیعه العلاقات الفردیه والإجتماعیه التی ینبغی أن تدیر الإجتماع الإنسانی من وجهه نظر الدین. یتمیّز الطباطبائی فی هذه الأبحاث بدرجه عالیه من الموضوعیه والإنصاف العلمی قلّ نظیرها فی الأبحاث المماثله، ولعلّ أهم المیزات التی تستحق التأمل هی أنّ الباحث یجد أنّ الطباطبائی یکرّس بیانه وتحلیله فی الدفاع عن الإسلام لا عن المسلمین، ویفصل بوضوح بین الإسلام والمسلمین، وبالتالی یقرر أنّ فشل المسلمین فی کثیر من مجالات الحیاه الإجتماعیه والفردیه لا یمکن أن یحمل علی الإسلام کدین إلهی.
مهندمصطفی جمال الدین علی نقی الاردبیلی
این نوشتار از منظری فقهی به احکام شرعی نگاه کردن به محرم و نامحرم پرداخته و شروط حرمت این چنین نگاهی را بحث و بررسی قرار داده و دیدگاه فقهای شیعه و اهل سنت را در این باره منعکس کرده است. نویسنده در سه فصل به بررسی استدلال های فقهی (قرآنی، روایی) در باره حرمت نظر کردن به نامحرم پرداخته و احکام نظر کردن به دختر کوچک، پیرزنان، زنان اهل کتاب، شخص خنثی، محارم و غیر محارم از مسلمانان و زنان بادیه نشین و موارد جواز نظر را در فقه و شریعت اسلامی تبیین نموده است. در فصل اول، با توجه به مفاد آیاتی از سوره مبارکه نور، اقسام نگاه های حرام و غیر حرام مانند جواز نگاه مماثل به مماثل، احکام حجاب زنان نسبت به مردان اجنبی، احکام نگاه به زنان غیر مسلمان در حالت بی حجابی را مورد بحث قرار داده و فروعات فقهی مربوط به آن ها را بررسی کرده است. محقق در فصل دوم، احکام نگاه های حرام یعنی کسی که نگاه کردن به وی از روی قصد و ریبه حرام می باشد را تبیین نموده و انواع افرادی که نگاه به آنان حرام یا مجاز می باشد را ذکر کرده است. در فصل سوم، مسایل مختلف مربوط به جواز نظر و استثناهای مربوط به حرمت نگاه به نامحرم مانند جواز نگاه به زنی که قصد جدی برای ازدواج با او دارد، نگاه کردن به دختر کوچک، نگاه کردن پسربچه کوچک به زن بالغ، نگاه کردن به زنان پیر، نگاه به زنا اهل ذمه، زنان بادیه نشین، زنان غیر مسلمان و... را مورد شرح و بررسی فقهی قرار داده و در این زمینه، نظر به زنان نامحرم را جایز دانسته است. نویسنده در هر یک از موارد یاد شده دلایل فقهای امامیه را مطرح کرده و برخی از روایات و اقوال و فتاوای این فقها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. حکم کشف رأس زن مسلمان در قبال مرد یهودی، مسیحی و کافر و تفسیر آیات غض البصر در مورد نگاه به نامحرم از دیگر مباحث این نوشتار می باشد.