نام پژوهشگر: محمد حسین عبداللهی
صفرعلی حیدری علیرضا مرادی
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه عملکرد افراد ptsd، mdd و عادی در تکلیف حافظه کاذب صورت پذیرفت. جامعه پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به ptsd وmdd مراجعه کننده به بیمارستان صدر و افراد non-ptsd درگیر با ترومای جنگ و افراد عادی است. 84 نفر (هر گروه 21 نفر) با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در مطالعه شرکت داده شدند. برای جمع آوری اطلاعات از، مقیاس های افسردگی بک(bdi ii)، اضطراب بک(bai)، مقیاس خودسنجی تأثیر رویداد (ies- r)، نسخه کوتاه هوشی وکسلر،مصاحبه ساختار یافته scid-ii و تکالیف شنیداری و دیداری حافظه کاذب به صورت فردی استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده ازروش تحلیل واریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین گروهها در بخش حافظه کاذب کلامی تفاوت معنادار وجوددارد، همچنین در بخش حافظه کاذب دیداری بین افرادگروهptsd با افراد عادی و افراد mdd با افراد non-ptsd تفاوت معناداری وجود دارد(p<0/001).نتایج مقایسه درون گروهی نیر نشان داد که گروه های ptsdوnon-ptsdبه لحاظ حافظه کاذب کلامی و دیداری تفاوت معنادار دارند اما این تفاوت برای گروه کنترل و mddمعناداری نبود(p>0/005).
سهراب امیری جعفر حسنی
هدف پژوهش حاضر آزمون فرضیه همگرایی با خلق، نقش تجارب هیجانی مثبت و منفی در قضاوت اخلاقی براساس نقش تعدیل کننده سیستم فعال ساز رفتاری (bas) و سیستم بازداری رفتاری (bis) بود. ابتدا 600 نفر از دانشجویان دانشگاه خوارزمی براساس پرسش نامه شخصیتی کارور و وایت مورد آزمون قرار گرفته و پس از تحلیل داده ها، بر اساس نمرات انتهایی توزیع تعداد 60 نفر از آن ها در چهار گروه دسته بندی شدند. سپس هر گروه شخصیتی (به طور انفرادی) در معرض القاء تجارب هیحانی مثبت و منفی قرار گرفتند؛ پس از هر مرحله القاء هیجان، دو داستان اخلاقی شخصی و غیر شخصی به آن ها ارائه شد تا به آن ها پاسخ دهند. داده ها پس از جمع آوری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط، تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین چهار گروه آزمودنی بر اساس ابعاد هیجان تفاوت معناداری در قضاوت اخلاقی شخصی و غیر شخصی وجود دارد. القاء هیجان، می تواند عملکرد افراد را در قضاوت اخلاقی شخصی و غیر شخصی بر اساس ابعاد شخصیتی متاثر ساخته، و محرک های هیجانی مثبت و منفی منجر به قضاوت های غیر سودگرایانه در داستان-های اخلاقی شخصی می شوند.
معصومه مختاری فریدون یاریاری
هدف پژوهش حاضر، مقایسه عملکرد دانش آموزان مبتلا به طیف اتیسم کنش بالا و افراد مبتلا به نشانگان داون آموزش پذیر در آزمون کارکردهای اجرایی از طریق مطالعه پس رویدادی بود. برای این منظور در این پژوهش 15 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به اتیسم کنش بالا، 15 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به نشانگان داون آموزش پذیر و 15 نفر از دانش آموزان پسر عادی (با دامنه سنی7 تا 15 سال) که در متغیر های جمعیت شناختی همتا و کنترل شده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند. ابزار مورد استفاده شامل مقیاس تشخیص اتیسم (گارز)، آزمون هوش ریون، آزمون هوش وکسلر، آزمون حافظه ارقام مستقیم و معکوس وکسلر، آزمون استروپ، آزمون کارت های ویسکانسین و آزمون عملکرد مداوم بود. آزمون های آماری استفاده شده آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تحلیل واریانس چندمتغیره، تحلیل کوواریانس یک عاملی، تحلیل کوواریانس چند عاملی و آزمون های تعقیبی بن فرونی و توکی بود. نتایج نشان داد که دانش آموزان اتیسم کنش بالا با وجود توانایی هوشی نزدیک به دانش آموزان عادی در کارکردهای اجرایی نقایص داشتند و این موضوع نقش هوش در کارکردهای اجرایی را کم رنگ می کند. به نظر می رسد با وجود هم بودی ها در دو گروه اتیسم و نشانگان داون، افراد مبتلا به نشانگان داون برخی آسیب های خاص کارکرد اجرایی (نقص حافظه کوتاه مدت) را در مقایسه با افراد مبتلا به اتیسم که آسیب های دیگر کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ، انعطاف پذیری ذهنی و عملکرد مداوم) دارند، نشان می دهند. کلید واژه ها: کارکردهای اجرایی، اتیسم کنش بالا، نشانگان داون آموزش پذیر.
اکرم فتحی محمد حسین عبداللهی
مطالعه ی حاضر با هدف شناخت رابطه ی بین تصویرسازی ذهنی منفی و بدکارکردی اجرایی در افراد مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شد. جامعه ی آماری این پژوهش را کل دانشجویان دختر مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد ساکن خوابگاه های دانشگاه خوارزمی تشکیل دادند. از این میان به تصادف 300 نفر به سوال های پرسشنامه ی کانور و مصاحبه ی تشخیصی اختلال هراس اجتماعی طبق ملاک های dsm-iv برای تشخیص اختلال هراس اجتماعی پاسخ دادند. نمونه ی مورد مطالعه را سه گروه 20 نفری از افراد دارای خصوصیات هراس اجتماعی و دارای تصویرسازی ذهنی منفی، بهنجار و دارای تصویرسازی ذهنی منفی، بهنجار و بدون تصویرسازی ذهنی منفی تشکیل دادند. مصاحبه ی نیمه ساختار یافته ی تصویرسازی ذهنی، آزمون های دسته بندی کارت های ویسکانسین، برج لندن، حافظه ی کاری وکسلر، استروپ، کلمه سازی با نشانه های حروف اولیه، ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش بودند. داده ها با روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که گروه های دارای تصویرسازی ذهنی منفی در انعطاف پذیری ذهنی و رفتار انتزاعی، بازداری پاسخ و سیالی واژگان کلامی ضعیف تر از گروه بدون تصویرسازی ذهنی منفی عمل کردند. همچنین گروه دارای هراس اجتماعی که همگی تصویرسازی ذهنی منفی داشتند از گروه بهنجار دارای تصویرسازی ذهنی منفی ضعیف تر عمل کردند. اما در حافظه ی کاری تفاوت بین سه گروه معنی دار نشد. در برنامه ریزی و حل مسئله هم تنها عملکرد گروه دارای هراس اجتماعی به طور معنی داری ضعیف تر از گروه بهنجار بدون تصویرسازی ذهنی منفی بود. نتایج این پژوهش پیشنهاد می کند که روش های اصلاح تصویرسازی ذهنی منفی می تواند بر عملکرد مناسب افراد دارای اختلال هراس اجتماعی در کارکردهای اجرایی تاثیر به سزایی داشته باشد.
کبری میرزایی محمد حسین عبداللهی
هدف از پژوهش حاضر بررسی باورهای فراشناختی و تنظیم هیجان در نوجوانانی که اضطراب اجتماعی وکمرویی(به دلیل شباهت این دو اختلال) دارند، و در سنین نوجوانی قرار دارند. از آنجا که ادبیات پژوهش بیان می کند، باورهای فراشناخت بر مدیریت شناخت و هیجانات تأثیر می گذارد بنابراین بررسی نقش واسطه گری تنظیم هیجان در رابطه ی میان باورهای فراشناخت با اضطراب اجتماعی وکمرویی و تمایز آنها از همدیگر مورد نظر است برای رسیدن به هدف مورد نظر در آغاز رابطه ی باورهای فراشناخت و تنظیم هیجان با اضطراب اجتماعی و کمرویی طی فرضیات اصلی پژوهش دنبال شد. جامعه ی آماری شامل کلیه ی دختران نوجوان که حدوداً در دامنه ی سنی 18-13 سال بود که در سال تحصیلی 92-1391 درشهر کرمانشاه مشغول به تحصیل بودند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ی اضطراب اجتماعی کانور(spin)، پرسشنامه ی کمرویی استنفورد، پرسش نامه ی باورهای فراشناختی (mcq-30) و پرسش نامه ی نظم جویی هیجان جان وگراس، (2003) بود. از روش های آماری همبستگی پیرسون، رگرسیون سلسله مراتبی و آزمون t برای تحلیل داده ها استفاده شد. برای تفکیک افراد کمرویی که در معرض ابتلا به اضطراب اجتماعی هستند پرسش نامه اضطراب اجتماعی در میان افراد کمرو دوباره اجرا شد. نتایج همبستگی نشان داد که باورهای فراشناختی و تنظیم هیجان با اضطراب اجتماعی و کمرویی( با و بدون علایم اضطراب) رابطه دارد؛ و نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که، تنظیم هیجان بین باورهای فراشناخت و اضطراب اجتماعی و کمرویی( با علایم اضطراب اجتماعی ) واسطه می شود؛ اما تنظیم هیجان نقش واسطه را میان باورهای فراشناخت و کمرویی( بدون علایم اضطراب) بازی نمی کند.مقایسه ی میانگین افراد با اضطراب اجتماعی و کمرویی (با و بدون علایم اضطراب اجتماعی) از لحاظ باورهای فراشناخت وتنظیم هیجان نشان داد که تفاوت در برخی از مولفه های فراشناختی و راهبردهای مدیریتی هیجانات معنا دار است.
سپیده به نژاد محمد حسین عبداللهی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اضطراب زبان خارجی با یادگیری زبان انگلیسی، با توجه به سبک شناختی تکانشی - تأملی می باشد. از میان دانشجویان زبان انگلیسی مشغول به تحصیل درسطح متوسط، یک گروه 103 نفری به صورت تصادفی از میان زبان آموزان سطح متوسط موسسه دانش انتخاب شدند و پس از اجرای آزمون همتایابی تصاویر آشنا (mfft) کیگن (1965)، 60 نفری که در گروه تکانشی و تأملی دسته بندی شده بودند به سوالات مقیاس اضطراب کلاس زبان خارجی (flcas) هورویتز و کوپ (1986) پاسخ دادند و نمرات این گروه در 4 مهارت زبانی و امتحانات تلفیقی در یک ترم تحصیلی 3 ماهه گردآوری شد. داده های بدست آمده از طریق روش تحلیل واریانس چند متغیری (manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که افراد تأملی در یادگیری زبان انگلیسی و نیز در مهارت خواندن و درک مطلب عملکردی قوی تر داشتند. میان سطح اضطراب زبان و ترس از ارزیابی منفی در افراد تکانشی و تأملی تفاوتی دیده نشد.
فاطمه ستوده نیا محمد حسین عبداللهی
هدف از انجام این پژوهش، تعیین رابطه سبک های اسنادی و خستگی شناختی براساس راهبردهای مقابله با تنیدگی بود. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین جامعه آماری شامل: کلیه مبتلایان زن به بیماری مولتیپل اسکلروزیس که در انجمن ام.اس اصفهان عضو بودند 40 نفر انتخاب شدند و همچنین 40 زن از افراد غیر مبتلا که براساس متغییرهای سن، تحصیلات، وضعیت تأهل و وضعیت اقتصادی با گروه بیماران ام. اس همتا شدند به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه سبک اسناد(asq)، مقیاس مقابله با موقعیت فشارزا((ciss، مسائل شناختی مربوط به تشخیص افتراقی، پرسشنامه پس آزمایشی بود. تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که بین گروه های مختلف در خستگی شناختی تفاوت معنادار وجود دارد f=8/90 و p<0/001. گروه دارای اسناد منفی و تکلیف سخت، خستگی شناختی بالاتری نسبت به دو گروه تکلیف سخت- اسناد مثبت و تکلیف آسان- اسناد مثبت دارند. همچنین گروه دارای تکلیف آسان- اسناد منفی خستگی شناختی بالاتری نسبت به گروه تکلیف آسان- اسناد مثبت دارد. همچنین نتایج تحلیل واریانس چند متغیره حاکی از این است که در بین دو گروه، در راهبرد مساله مدار تفاوت معناداری وجود دارد، به این ترتیب که میانگین راهبرد مساله مدار در گروه با سبک اسناد مثبت و میانگین راهبرد هیجان مدار در گروه با سبک اسناد منفی به صورت معناداری بالاتر از گروه دیگر است. همبستگی بین خستگی شناختی و راهبرد مساله مدار در هردو گروه بیمار و سالم، منفی معنادار است. خستگی شناختی با راهبرد اجتنابی و اسناد مثبت در گروه بیمار همبستگی منفی معنادار داشت. خستگی شناختی با راهبرد هیجان مدار و اسناد منفی در گروه سالم همبستگی مثبت معنادار داشت. نتیجه گیری: در کل نمونه، خستگی شناختی با سبک مساله مدار و اسناد مثبت همبستگی منفی معنادار داشت و با سبک هیجان مدار و اسناد منفی همبستگی مثبت معنادار داشت.
احسان رنجبر فریدون یاریاری
پژوهش حاضر با هدف مقایسه کارکردهای اجرایی(انعطاف پذیری ذهنی،حافظه معنایی،تمرکز وتوجه تقسیم شده)و کیفیت زندگی در مبتلایان به ام اس وافراد سالم انجام شد.روش:پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای بودودراین پژوهش صد نفر از بیماران مبتلا به ام اس و صد نفرازافراد سالم به صورت نمونه گیری در دسترس در مطالعه شرکت کردند.ابزار مورد استفاده شامل آزمون مرتب کردن کارتهای ویسکانسین، استروپ،روانی کلامی،ردیابی و پرسش نامه ی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود.آزمون آماری استفاده شده هم آزمون تحلیل واریانس چند متغیری بود.یافته ها:با توجه به همتا سازی بیماران مبتلا به ام اس وافراد سالم ازنظر سن،جنسیت ومیزان تحصیلات بین دو گروه تفاوت معنا داری در کارکردهای اجرایی(انعطاف پذیری ذهنی ،حافظه معنایی،تمرکز و توجه تقسیم شده)وکیفیت زندگی وجود داشت.نتیجه گیری:نتایج پژوهش نشان داد که اکثر بیماران مبتلا به ام اس در کارکرد های اجرایی ضعیف بوده واین موضوع روند کیفیت زندگی آنها راتحت تاثیر قرارداده است.
محسن امیری محمد حسین عبداللهی
این مطالعه با هدف بررسی رابطه¬ی رجحان نیمکره با اضطراب اجتماعی و خجالت زدگی، با توجه به نقش واسطه¬ای راهبردهای نظم جویی هیجان و سیستم¬های مغزی رفتاری انجام گرفت. در پژوهش حاضر، 120 دانش¬آموز دبیرستانی گروه سنی 17-14 سال از بین 1300 دانش¬آموز، و با روش نمونه¬گیری خوشه¬ای و استفاده از پرسشنامه، غربال شده و در غالب چهار گروه اضطراب اجتماعی همراه با خجالت-زدگی(sad+b)، اضطراب اجتماعی بدون خجالت¬زدگی(sad-b)، خجالت¬ زدگی صرف(b) و عادی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تشکیل گروه¬ها از سیاهه فوبیای اجتماعی کانور(spin) و پرسشنامه خجالت¬زدگی لری و مدوز استفاده شد. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه¬ی پنج عاملی جکسون و پرسشنامه نظم¬جویی هیجان گروس و پرسشنامه¬ی رجحان نیمکره زنهاوسرن استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون ناپارامتری خی دو و تحلیل واریانس یک راهه و آزمون z برای بررسی معناداری تفاوت دو ضریب همبستگی در نمونه¬های مستقل استفاده شد. در نهایت نتایج نشان داد رجحان نیمکره در کنار سرکوبی بیانی، در پیش بینی اضطراب اجتماعی، نقش تعدیل کننده، و بازداری رفتاری در رابطه¬ی بین رجحان نیمکره و اضطراب اجتماعی نقش واسطه¬گر دارد. نتایج پژوهش نشان داد که گروه sad+bp در عامل سرکوبی بیانی، نسبت به گروه عادی، میانگین بیشتری داشتند که این مسئله اهمیت سرکوبی بیانی را در این گروه نشان می¬دهد. همچنین نتایج نشان داد که گروه sad-bp در عامل بازداری رفتاری، نسبت به گروه عادی، میانگین بیشتری داشتند که این مسئله نیز اهمیت سیستم بازداری رفتاری را در این گروه نشان می¬دهد. از سوی دیگر نتایج نشان داد که رجحان نیمکره¬ی راست با sad-bp و رجحان نیمکره¬ی چپ با sad+bp در ارتباط بود؛ می¬توان این¬گونه تبیین کرد که بازداری رفتاری بیشتر در افراد sad-bp از رجحان نیمکره¬ی راست این افراد نشات می-گیرد و سرکوبی بیانی بیشتر در افراد sad+bp از رجحان نیمکره¬ی چپ این افراد سرچشمه می¬گیرد. در نهایت، با توجه به ارتباط نیمکره¬ی راست با حالت اضطراب و حساسیت به اضطراب و اضطراب اجتماعی بالاتر، وخیم¬تر بودن sad-bp در مقایسه با sad+bp توجیه می¬گردد. در نهایت این تحقیق توانست با توجه به شباهت¬ها و تجانس¬های نشانه¬های تمایل به خجالت¬زدگی و اضطراب اجتماعی، نشان دهد که نشانه¬های تمایل به خجالت¬زدگی می¬تواند شکلی از اضطراب اجتماعی باشد.
حمیده طلوعی محمد حسین عبداللهی
دف : هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایت زناشویی در زوجین نابارور با زوجین بارور بوده است .روش : پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای است که مبتنی بر هدف پژوهشی، تعداد کل120 زوج (240 نفر) که شامل 60 زوج نابارور (120نفر ) ، به طور تصادفی از بین کسانی که به مرکز نازایی میلاد و کلنیک مادر ، شهر تبریز در سال 1394مراجعه کرده بودند، انتخاب و با60 زوج بارور (120 نفر) مورد مقایسه قرار گرفتند. گردآوری داده ها از طریق سه پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ ، حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و بهزیستی روانشناختی ریف جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 20spss و روش مانوا و و ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها : نتایج پژوهش حاضر نشان داد که زوجین نابارور در همه مولفه های بهزیستی روانشناختی با زوجین بارور تفاوت معناداری دارند. زوجین نابارور در مولفه های رضایت زناشویی از جمله مدیریت مالی، اوقات فراغت، ازدواج ، فرزندان، اقوام و دوستان (01/0 ? p) دارای تفاوت معناداری با زوجین بارور بودند ولی در مولفه های حل تعارض، روابط جنسی و مذهبی تفاوت معناداری میان آنها وجود نداشت. پژوهش حاضر همچنین نشان داد که زوجین نابارور در زمینه مولفه های حمایت اجتماعی با زوجین بارور تفاوت معناداری ندارند. نتیجه گیری : نتایج پژوهش حاضر، حاکی از پایین بودن وضعیت بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی زوجین نابارور است بنابراین توجه به نیازهای روانی افراد نابارور، مولفه ای ضروری در موفقیت درمان ناباروری است.