نام پژوهشگر: محمدسالار کسرایی
الهام محمدنژاد منصور انصاری
چکیده:در شکل گیری جوامع بشری مدرن همواره نقش حزب و گروههای سیاسی نقشی غیر قابل انکار بوده است. در ایران نیز این نقش از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در طی روند تغییراتی که از ابتدای انقلاب به بعد شکل گرفته ، نقشی در خور تعمق است. یکی از اصلی ترین برهه های تاریخ انقلاب اسلامی ، برهه ای بود که احزاب اصلاح طلب با مرکزیت حجت السلام والمسلمین سید محمد خاتمی و ذیل گفتمانی با محوریت شخص ایشان به روی کار آمدند. این برهه از تاریخ انقلاب اسلامی که هشت سال به طول انجامید، یکی از چالش برانگیزترین و پرحادثه ترین سال های پس از پیروزی انقلاب بوده است. از سویی گفتمانی در ایران به هژمونی رسیده بود که شعارهای اصلی انقلاب همچون مردم سالاری، آزادی و... را در خود جای داده بود و از سوی دیگر با توجه به روند تغییراتی که در سراسر جهان شکل گرفته بود و فاصله گرفتن از شرایط انقلابی ، با این تفکر که نیاز جامعه ایرانی داشتن روابط عادلانه و آزاد با همه ی جهان است، مسائل و رویکردهای فکری و نظری دیگری را در خود پذیرا شد. گفتمان اصلاح طلبی در ایران در طول هشت سال حضور در راس قدرت اجرایی کشور با بحران های بسیار بیرونی و درونی مواجه بود. در این پژوهش همانطور که از عنوان آن پیداست ما به علل بیرونی نمی پردازیم، اما علل درونی: از آن رو که تئوریسین های گفتمان اصلاحات هرگز بر سر ارائه تعریفی مشخص از عناصر بنیادین این گفتمان با هم همدل نشدند و همواره در درون این گفتمان اختلاف نظرهای بسیار و اساسی بر سر مفاهیم وجود داشت که در نهایت همانطور که در این رساله نشان خواهیم داد علت اصلی از دست رفتن هژمونی گفتمان اصلاح طلبی را فراهم آورد. پژوهش حاضر می کوشد در چارچوب "نظریه لاکلائو و موفه" و با بکار گیری روش گفتمانی، ریشه های اصلی از دست رفتن هژمونی این گفتمان را به عنوان یک "متن" در بستر شرایط درون گفتمانی تحلیل کند. کلید واژه: آسیب شناسی، جمهوری اسلامی، اندیشه سیاسی، تحلیل گفتمان، منطق درونی
طاهره خزایی محمدسالار کسرایی
چکیده فارسی هدف این پژوهش شناسایی و توصیف چگونگی برساخت زنانگی، توسط برخی از طیف های گفتمان اصولگرا است. بر این اساس، تشکل های سیاست گذار و یا مدعی کارشناسی در حوزه ی مسایل زنان؛ یعنی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان وابسته به حوزه علمیه و شورای فرهنگی- اجتماعی زنان، انتخاب و مواضع رسمی آنها، در قالب بیانیه ها و مصوبات، در حوزه ی زنان مورد بررسی قرار گرفت. در فرایند برساخت سوژه زن توسط این گفتمان، قدرت، به عنوان مهمترین مولفه غیرگفتمانی موثر، یکی در قالب ممنوعیت ها، بایدها و نبایدهای قانونی و دیگری، به وسیله ی صورتبندی مجازها و غیرمجازهای هنجاری نقش دارد. بنابراین، با بکارگیری تبارشناسی، تلاش شد تاکتیک ها، سازوکارها و تکنیک های گفتمانی ای که قدرت در برساخت زنانگی بکارگرفته است، شناسایی گردد. نتایج نشان می دهد؛ این گفتمان از چهار منظر: بدن، میل جنسی، نقش های جنسیتی و تهاجم فرهنگی به زن نگریسته و چهار تاکتیک گفتمانی؛ محرک خواندن بدن زن، به رسمیت نشناختن میل جنسی زن، قداست خانواده و زن در مقام مادر و همسر و زن ابزار تهاجم فرهنگی و نظام سرمایه داری غرب، را در برساخت زنانگی بکارگرفته است. بنابراین، زنان در قالب دو دسته ابژه ی مطیع و مقاوم و سرکش به تصویر کشید شده؛ ابژه های مطیع به عنوان الگوهای مطلوب تکثیر یافته و ابژه های مقاوم به گونه ای ساخته و پرداخته شدند که به اعمال هرچه بیشتر قدرت و انقیاد سوژه ی زنانه منجر شوند. بطورکلی، تاکتیک های گفتمانی شناسایی شده، ساختارهای بازتولید کننده ی امتیازات و تمایزات سنتی و قانونی ای را که شرایط بقای سلطه ی مردانه در سطوح خرد و کلان را امکانپذیر می کند، فراهم می کنند. قدرت، زنانگی، برساختگی، تاکتیک و سازوکارهای گفتمانی، تبارشناسی، گفتمان اصولگرا،ایران
حسین احمدی منش علی محمد حاضری
چکیده ندارد.
جواد ابراهیمی علی محمد حاضری
چکیده ندارد.