نام پژوهشگر: علی دلاور
سعید صادقی فرامرز سهرابی
چکیده : هدف از انجام این پژوهش مقایسه میزان اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، مهارت های مقابله با استرس و دارو درمانی بر کاهش افسردگی و آسیب پذیری شناختی زنان مطلقه مبتلا به افسردگی بود. روش پژوهش، روش نیمه تجربی، کارآزمایی بالینی تصادفی دو سرکور با گروه گواه (لیست انتظار) بود. جامعه آماری را زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز مشاوره طلاق سازمان بهزیستی استان اصفهان در سال 1387 تشکیل دادند. غربالگری اولیه توسط مصاحبه بالینی و مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلال های محور (scid-i) i انجام گردید. بدین ترتیب 60 زن مطلقه افسرده به عنوان حجم نمونه به صورت تصادفی به یکی از شرایط آزمایشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، آموزش مهارت های مقابله با استرس و دارو درمانی، گروه کنترل یا (لیست انتظار) اختصاص یافتند. و در طول مطالعه 4 نوبت قبل از مداخله، چهار هفته بعد از شروع درمان، پایان مداخله و مرحله پیگیری (3ماه بعد از پایان مداخله) مورد ارزیابی توسط آزمون های افسردگی بک (bdi-ii)، و مقیاس نگرش های ناکارآمد (das) و پرسشنامه مهارت های مقابله با استرس (ciss) قرار می گرفتند. داده های حاصله به وسیله روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجریه وتحلیل قرارگرفت. نتایج نشان داد که روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbct) نسبت به سایر مداخلات تفاوت معناداری (p<0/05) در کاهش افسردگی، نگرش های ناکارآمد و اصلاح مهارت های مقابله با استرس در زنان مطلقه شهر اصفهان داشته است. کلید واژه ها: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbct)، مهارت های مقابله با استرس، دارو درمانی، افسردگی، زنان مطلقه، نگرش های ناکارآمد.
علی شیخ الاسلامی فریبرز درتاج
هدف پژوهش حاضر عبارت بود از بررسی تاثیر آموزش برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی و مهارتهای مطالعه در کاهش اضطراب امتحان و تعلّلورزی دانشآموزان. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون سهگروهی میباشد. جامعهی آماری پژوهش را کلّیهی دانشآموزان پسر مقطع پیشدانشگاهی شهر شهریار در سالتحصیلی 92-1391 تشکیل میدادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده، دانشآموزانی که نمرات اضطراب امتحان و تعلّلورزی بالایی داشتند (یک انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه)، 45 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. به یکی از گروههای آزمایشی، 8 جلسه برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی و به گروه آزمایشی دیگر، 8 جلسه مهارتهای مطالعه آموزش داده شد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای اضطراب امتحان اسپیلبرگر و تعلّلورزی تاکمن استفاده شد. دادهها از طریق آزمون آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها نشان داد که بین گروههای آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد، بدین صورت که آموزش برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی و مهارتهای مطالعه، هر دو در کاهش اضطراب امتحان و تعلّلورزی دانشآموزان تاثیرگذار بودند. بین دو گروه آزمایشی نیز تفاوت معناداری وجود داشت، که در این مورد، آموزش برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی نسبت به مهارتهای مطالعه در کاهش اضطراب امتحان و تعلّلورزی دانشآموازن تاثیرگذارتر بود. بنابراین، فرضیههای پژوهشی مورد تایید قرار گرفتند و میتوان نتیجه گرفت که هر چند هر دو برنامهی آموزشی در کاهش اضطراب امتحان و تعلّلورزی دانشآموزان تاثیر دارند، امّا آموزش برنامهی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی تاثیرگذاری بیشتری دارد.
محدثه زارعی محمود آبادی علی دلاور
پژوهش حاضر در صدد ساخت وبررسی اعتبار وروایی پرسشنامه آزمون عملکرد خانواده با 69 گویه در جامعه مراجعین مراکز مشاوره شهر تهران، با نمونه آماری 363 از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره که به صورت تصادفی انتخاب گردیدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش کلاسیک بهره گرفته شد. مقیاس ساخته شده به شکل لیکرتی پنج درجه ای (خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، کاملا )است. که روایی محتوایی، روایی صوری آن توسط متخصصان، مناسب ارزیابی شد، به پرسشنامه پاسخ دادند. اعتبار کل آزمون با استفاده از روش آلفای کرونباخ 96/0 محاسبه شد. و برای هر خرده مقیاس آن بالای 8/0 بدست آمد که بیانگر همسانی درونی بالای پرسشنامه می باشد. با استفاده از روش تحلیل مولفه های اصلی روایی سازه آزمون بررسی شد براین اساس پنج عامل با نام های : رفتاری – تعاملی، یادگیری – ارتباطی ، عاطفی – روانی ، بینشی – ادراکی ، " مهارت اقتصادی تنظیم شد. نتایج تحلیل عامل تاییدی این مدل را تایید نمود. هنجار آزمون براساس نمره تی و هنجار مقوله ای بررسی گردید.
مجتبی بهرامی پور محمدعلی لسانی فشارکی
هر که او از همزبانی شد جدا بی زبان شد گرچه دارد صد نوا کل من فارق أبناء لغته فقد لسانه الناطق حتی و إن کا ن لدیه مئه صوت یصوت به. إن تعلیم القرآن یختلف عن أیی تعلیم آخر. فتعلیم القرآن یحتاز بأن اول من علّمه هو الباری التعلی (الرحمن علّم القرآن) و أول من تصدّع لتعلّمه هو الرسول الأکرم (ص) (اقرأ باسم ربک الذی خلق) فللقرآن لغته خاصه به و ال یمکن لعملیه التعلیم و التعلم أن تتم دون معرفه هذه اللغه اکاصه. فمن عاشر القرآن و استأنس به و تأملت بینها عری المحبه و وشائج الود صار بیانه و تعبیره قرآنیاً نابغا من صمیمه. و غیه تعلیم کتاب الله بلوغ بیان القرآن (علّمه البیان). و تستلزم عملیه التعلیم التی تتعامل مع هوس المتعلمین و أمزجهتم, أن تنأی بحذاقه عن کل ما یسبب إلی السأم و الملل, کی لا یصاب المتعلم بخیبه الأمل و الکراهیه للغه لاوحی و بناءً علی هذا فإن أیی اسلوب تعلیمی من شأنه أن یفصم عری الودّو الونام بین المتعلم و القرآن مرفوض و غیر مطلوب. ما نشاهده الیوم فی أسالیب تعلیم القرآن, أنها تعتمد علی تعلیم اللغه العربیه تحهیداً لتعلم القرآن و لهذا فأمارات الفشل و الإحباط تتجلی فی هذا الاسلوب فی کل یوم. و غالباً ما تبدأ هذه الأسالیب بالقراءه الهجائیه لایی الذکر الحکیم فی المراحل الابتدائیه من دراسه النشأ. الأمر الذی یعرقل مسار التعلم و یحید بالمتعلمین لیعودوا أدراجهم دون بلوغ المرام. و تفید التجارب التعلیمیه و الدراسات المیدانیه أن اعتماد عملیه التعلیم, مبدأ القراءه الهجائیه و انتهاج قواعدها المعقده کان لها مردودات سلبیه للغایه علی حوافز الطلبه فی المدارس الابتدائیه. و قد قامت هذه الدراسه بمطالعه أسالیب تعلیم القرآن فی المدارس الابتدائیه و تحریاتها خلال السنوات الأخیره و ضروره إعاده النظر فیها معتمده منهج الاسوه الحسنه, منهج الرسول الأکرم (ص). بدراسه بسیطه لمنهج المدرسه النبویه فی تعلیم القرآن, نجد أن قداسته کان یتبنی منهج الاستماع فی تعلیم القرآن, حیث تتم عملیه التعلم من خلال تکرار الاستماع و الإنصات إل کلام الوحی و لاغیر. و لذلک فقد تمت دراسته الاسلوبین اسلوب الاستماع و اسلوب التهجی و مقارنتهما و حصلت نتائج باهره مفادها أن متعلمی قراءه القرآن بالاسلوب السماعی و التکرار بمتازون بقدرات تفوق من تعلموا القراءه من خلال التهجی فی فرصه زمینه متساویه. ولذلک فینبغی الإذعان إلی ما لبعض المهارات التعلیمیه من قبیل الادراک و الحوار و التحارین السماعیه من أثر فی هذه العملیه. و تقترح هذه الدراسه فی إطار إعاده النظرو إصلاح أسالیب التعلیم و تأثیراتها, أن یذعن المعنیون بشوون تعلیم القرآن فی المدارس الابتدائیه, لما للحوافز والمرغبات من أثر ایجابی فی نفوس النشأ و طلاب المدارس الابتدائیه.