نام پژوهشگر: محمد علی ادریس
فهیمه کاظم پور رحمان جهانیان
پژوهش حاضر در قالب دو آزمایش مجزا و به منظور بررسی تأثیر اسیدهای آلی بر پاسخ های ایمنی، اکولوژی میکروبی روده و قابلیت استفاده از فسفر فیتاتی در مرغان تخمگذار لگهورن طراحی گردید. در هر دو مطالعه از مرغ های تخمگذار سویه های لاین w-36 در سن 34 هفتگی استفاده شد که پرندگان پس از طی یک دوره عادت پذیری 10 روزه، وارد مرحله اصلی آزمایش (70 روز) شدند. در آزمایش اول که برای ارزیابی تأثیر نوع و سطح اسید های آلی بر عملکرد و فعالیت سیستم ایمنی انجام شد، از تعداد 210 قطعه مرغ تخمگذار در قالب هفت تیمار، 5 تکرار و 6 قطعه به ازاء هر تکرار استفاده گردید که تیمارها شامل گروه شاهد و سطوح 25/0 و 5/0 درصد فرم نمکی اسیدهای آلی سیتریک، بوتیریک و فوماریک بود. نتایج نشان داد که استفاده از اسیدهای آلی در بازه سنی 39-34 هفتگی (35 روز اول)، باعث افزایش (01/0p<) درصد تخمگذاری شد و همچنین در کل دوره، اثر متقابل نوع اسید × سطح اسید معنی دار (05/0p<) بود، بطوریکه تنها افزایش سطح اسید سیتریک از 25/0 به 5/0 درصد، باعث افزایش چشمگیر درصد تخمگذاری گردید. بازده تولید تخم مرغ در 35 روز اول و همچنین در کل دوره آزمایش تحت تأثیر (05/0p<) تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. کلیه سطوح اسیدهای آلی، ضخامت پوسته تخم مرغ را در پایان دوره آزمایش بهبود (05/0p<) دادند. استفاده از اسیدهای آلی در مجموع، میزان کلسترول و تری گلیسریدهای سرم را کاهش، و hdl خون را (05/0p<) افزایش داد. تیتر آنتی بادی در برابر ویروس بیماری نیوکاسل در روزهای 7 و 14 پس از تجویز واکسن، از روند متفاوتی (05/0p<) در بین تیمار های آزمایشی برخوردار بود و در این خصوص، سطح 5/0 درصد اسیدهای آلی در کل تیتر آنتی بادی را در روز 7 بعد از واکسیناسیون کاهش دادند. در آزمایش دوم، تأثیر اسیدهای آلی بر قابلیت بهره وری از فسفر فیتاتی مورد مطالعه قرار گرفت که طی آن، هشت تیمار غذایی در قالب یک آزمایش فاکتوریل 4×2 (شامل چهار جیره پایه: شاهد و جیره های حاوی فرم نمکی اسید های سیتریک، بوتیریک یا فوماریک؛ و دو سطح فسفر غیرفیتاتی: 60 و 100 درصد توصیه های nrc) به پرندگان تغذیه شدند. وزن تخم مرغ با مصرف جیره های دچار کمبود فسفر، بطور معنی داری (01/0p<) در 35 روز انتهای آزمایش و همچنین در کل دوره آزمایش کاهش یافت. همچنین بین اسیدهای آلی از نظر درصد تخمگذاری، تفاوت قابل ملاحظه ای (05/0p<) وجود داشت، بطوریکه تنها مصرف فرم نمکی اسید سیتریک باعث بهبود میزان تولید تخم مرغ شد. ضریب تبدیل خوراک نیز در نتیجه افزایش سطح فسفر غیرفیتاتی جیره از 60 به 100 درصد توصیه های nrc، کاهش معنی داری (01/0p<) نشان داد. استفاده از اسیدهای آلی در جیره، باعث کاهش معنی دار (01/0p<) سطح کلسترول سرم خون میان دوره شد و در مقابل، افزایش سطح فسفر غیرفیتاتی از 60 به 100 درصد نیز میزان کلسترول را در پایان دوره آزمایش کاهش (05/0p<) داد. غلظت hdl سرم خون نیز در نتیجه مصرف اسیدهای آلی در جیره، به طرز قابل توجهی افزایش (001/0p<) یافت. اگرچه تیتر تولید آنتی بادی در برابر نیوکاسل تحت تأثیر سطح فسفر جیره قرار نگرفت، اما کلیه اسیدهای آلی (بویژه سیترات)، تیتر آنتی بادی نیوکاسل را در روزهای 7 و 14 پس از تزریق واکسن افزایش (01/0p<) دادند. اسیدهای آلی در مجموع باعث افزایش درصد خاکستر کل (01/0p<) و کلسیم (001/0p<) استخوان درشت نی پرندگان شدند و همچنین خاکستر استخوان در گروه های با سطح فسفر 100، بالاتر (01/0p<) از گروه های 60 درصد بود. نکته قابل توجه اینکه، مصرف اسیدهای آلی در جیره باعث کاهش معنی دار کلونی های اشرشیاکلای (05/0p<) و سالمونلا (01/0p<)، و افزایش معنی دار جمعیت لاکتوباسیلوس ها (01/0p<) شد و در این خصوص، سطح فسفر جیره تأثیری بر اکولوژی میکروبی ایلئوم نداشت. همچنین تغذیه جیره های حاوی اسیدهای آلی باعث بهبود چشمگیر (001/0p<) قابلیت هضم ایلئومی (اکسید کروم) پروتئین، کلسیم و فسفر گردید. در کل نتایج حاضر حاکی از آن است که اسیدهای آلی می توانند از طریق تعدیل جمعیت های میکروبی ساکن روده و بهبود قابلیت هضم مواد مغذی، عملکرد مرغ های تخمگذار را بهبود بخشند و با توجه به تأثیر مثبت آنها بر تیتر آنتی بادی نیوکاسل، به نظر می رسد که این دسته از افزودنی های غذایی پتانسیل مناسبی برای جایگزینی آنتی بیوتیک ها در جیره های غذایی طیور داشته باشند.
احسان میرفندرسکی عبدالحسین سمیع
آزمایش حاضر به منظور بررسی تأثیر افزودن مکمل های کروم- متیونین و ویتامین c بر عملکرد، مولفه های خونی و کیفیت تخم مرغ مرغان تخم گذار تحت تنش تراکم قفس طراحی و به انجام رسید. در این تحقیق از 360 قطعه مرغ تخم گذار لگهورن سویه های- لاین w-36 28 هفته استفاده گردید. این مطالعه در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3 × 2 × 2 شامل سه سطح کروم آلی (0، 500 و 1000 قسمت در میلیارد)، دو سطح ویتامین c (0 و 500 قسمت در میلیون) و دو سطح تراکم در قفس (5 و 7 قطعه مرغ در هر قفس) انجام پذیرفت. پس از طی یک دوره عادت پذیری 10 روزه، دوره اصلی آزمایش به مدت 70 روز آغاز گردید. استفاده از مکمل کروم- متیونین باعث افزایش معنی دار درصد تخم گذاری، بازده تولید تخم مرغ و همچنین مصرف خوراک شد. علاوه بر این، مکمل آلی کروم ضریب تبدیل خوراک را در 35 روز ابتدایی کاهش (01/0p<) داده و تمایل داشت که این متغیر را در کل دوره نیز با کاهش همراه سازد. افزودن ویتامین c نیز درصد تخم گذاری و بازده تولید تخم مرغ را در کل دوره آزمایش به لحاظ عددی بهبود داده و همچنین تمایل داشت که ضریب تبدیل غذا را طی 35 روز ابتدایی و کل دوره کاهش دهد، اما تأثیر مشخصی بر مصرف خوراک پرندگان نداشت. کلیه اثرات متقابل بین مکمل های کروم و ویتامین c از نظر مولفه های درصد تخم گذاری، مصرف خوراک و ضریب تبدیل در کل دوره، معنی دار (05/0p<) بود، بطوریکه استفاده همزمان از این دو مکمل، اثرات مطلوب تری را به همراه داشت. تراکم پرندگان در قفس، تأثیر چشمگیری بر درصد تخم گذاری، بازده تولید تخم مرغ و مصرف خوراک داشت و مرغان در تراکم 7 قطعه ای، از لحاظ کلیه مولفه های مذکور با کاهش روبرو گردیدند. اما تراکم در قفس تأثیر چندانی بر ضریب تبدیل غذا نداشت. در بین مولفه های کیفی تخم مرغ، مکمل کروم- متیونین منجر به افزایش معنی دار شاخص رنگ زرده (05/0 p<)، کاهش استحکام پوسته و و احد هاو در میان دوره (05/0p<) و کاهش ضخامت پوسته تخم مرغ های پایان دوره (05/0p<) گردید. تنها اثر معنی دار (01/0p<) ویتامین c بر مولفه های کیفی تخم مرغ، در رابطه با شاخص رنگ زرده تخم مرغ های میان دوره مشاهده شد. همچنین اثر متقابل منفی بین مکمل های کروم و ویتامین c بر ضخامت پوسته تخم مرغ های پایان دوره (05/0p<) و استحکام پوسته (001/0p<) مشاهد شد. میزان تراکم پرندگان در قفس نیز بر ضخامت پوسته تخم مرغ های پایان دوره اثر معنی داری (01/0p<) داشته بطوریکه پوسته تخم مرغ ها در تراکم های 7 قطعه ای، ضخیم تر بودند. مکمل کروم- متیونین باعث کاهش معنی دار تری گلیسیریدهای زرده تخم مرغ (05/0p<) و انسولین و گلوکز سرم خون پایان دوره (به ترتیب، 0001/0 p<و 01/0p<) شد، اما بر کلسترول زرده تأثیری نداشت. سطح انسولین و گلوکز سرم خون مرغان نگهداری شده در تراکم 7 قطعه ای نیز به شدت (0001/0p<) افزایش یافت. غلطت تری گلیسرید و کلسترول زرده، تحت تأثیر مکمل ویتامین c و تراکم در قفس قرار نگرفت، درحالیکه میزان تری گلیسریدها و کلسترول سرم خون میان دوره مرغان در نتیجه مصرف مکمل کروم- متیونین یا ویتامین c، به لحاظ عددی کاهش یافت. همچنین اگرچه استفاده از مکمل کروم، میزان hdl سرم خون را افزایش داد، ولی این اثر از نظر آماری معنی دار نبود. مکمل کروم تیترآنتی بادی را در روز 14 پس از دریافت آنتی ژن نیوکاسل، به طور معنی داری (001/0p<) افزایش داد، و در روز 7 پس از دریافت آنتی ژن، این اثر تمایل به معنی داری داشت. تراکم 7 قطعه ای پرندگان در قفس نیز باعث کاهش قابل توجه (0001/0p<) تیتر آنتی بادی در پرندگان شد. در کل به نظر می رسد که مکمل آلی کروم- متیونین قادر است با تعدیل اثرات عوامل تنش زایی نظیر تراکم گله، باعث بهبود عملکرد مرغ های تخم گذار شده و در این راستا، ویتامین c نیز اثرات همکوشی اعمال می نماید.
ملیحه پیرزاد محمد علی ادریس
از آنجایی که تاثیر چند شکلی جایگاهk232a پروتئین حاصل از ژن dgat1 در واریانس چربی شیر به اثبات رسیده است، این مطالعه به ارزیابی فراوانی این چند شکلی در گاو های هلشتاین ایران پرداخت. بعلاوه هدف دیگر در این مطالعه تخمین ارتباط بین چند شکلی جایگاه k232a ژن dgat1با عملکرد صفات تولید شیر و همچنین امتیاز سلول های بدنی شیر در این جمعیت بود. ژن dgat1 در انتهای سانترومر کروموزم 14 گاوی، نقشه یابی شده است و آنزیم آسیل کوا: دی آسیل گلیسرول آسیل ترانسفراز را کد می کند که در مرحله نهایی ساخت تری گلیسرید نقش دارد. چون بیش از 98 درصد محتوای چربی شیر از تری گلیسرید تشکیل شده است پس این آنزیم در ساخت تری گلیسرید شیر در غده پستانی یک آنزیم کلیدی است. چند شکلی مورد نظر از جایگزین شدن دو نوکلئوتید aa بجای gc در اگزون 8 ژن dgat1 ایجاد می شود. بنابراین باعث تغییر اسید آمینه آلانین به لایزین در محصول پروتئینی ژن می شود. ژن dgat1 در جمعیت مورد نظر (408 گاو) توسط تکنیک pcr-pflp مورد مطالعه قرار گرفت. یک قطعه 411 جفت بازی شامل چند شکلی مورد نظر تکثیر شد و با آنزیمcfri هضم گردید. هر دو آلل a وk در جمعیت مشاهده شد. سه نوع ژنوتیپ kk، ka و aa پس از هضم با آنزیم برشی تشخیص داده شد. افراد aa آلل جهش یافته نداشتند، افراد ka دارای یک آلل جهش یافته و افراد kkدارای دو آلل جهش یافته بودند. فراوانی ژنتیکی aa، ka و kk به ترتیب 3578/0، 5515/0 و 0907/0 و فراوانی آلل k و a به ترتیب 37/0 و 63/0 بود. بمنظور آنالیز آماری ارتباط بین چند شکلی جایگاه k232a ژن dgat1 با صفات تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی شیر در دوره اول شیردهی از نرم افزار sas، رویه glm استفاده شد. در مدل آنالیز اثر ژنوتیپ و اثر تصادفی گله، سال و فصل زایش به عنوان اثر ثابت و روز های باز، طول دوره شیردهی و تولید شیر به عنوان واریانس مشترک در نظر گرفته شد. آنالیز آماری اثر معنی دار ژنوتیپ را بر صفت تولید شیر تصحیح شده، میانگین تولید شیر روزانه، درصد چربی شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی در سطح احتمال 5 درصد (05/0>p) نشان داد. ولی ژنوتیپ اثر معنی داری بر صفت درصد پروتئین، امتیاز سلول های بدنی و ارزش اصلاحی تولید شیر نشان نداد. اثر متوسط جایگزینی آلل لایزین به جای آلل آلانین برای رکورد تولید شیر تصحیح شده، میانگین تولید شیر روزانه، درصد چربی شیر، درصد پروتئین و امتیاز سلول های بدنی و همچنین برای ارزش اصلاحی تولید شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر تخمین زده شد و مقدار آنها به ترتیب برابر با 56/115-، 5/1-، 1978/0، 0452/0، 0848/0-، 98/102- و 39/3 بود. این نتایج نشان می دهند که آلل k در افزایش چربی شیر و آلل a در افزایش تولید شیر اثر دارد. درنتیجه فراوانی پایین تر آلل k نسبت به آلل a در این پژوهش احتمالا ناشی از روند انتخاب گاو ها برای تولید شیر در سال-های اخیر باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که چند شکلی جایگاه k232a ژن dgat1 می تواند بیانگر پیوستگی با qtl شناسایی شده بر صفت درصد چربی شیر روی کروموزم 14 باشد.
سجاد قنبری باغنویی محمد علی ادریس
طی دهه های گذشته، دستیابی به پیشرفت ژنتیکی در زمینه تولید شیر منجر به کاهش عملکرد تولیدمثلی در گاو شیری شده است. به نظر می رسد که این کاهش باروری در نتیجه بالانس منفی انرژی ایجاد می شود که ناشی از افزایش تولید شیر همراه با کاهش مصرف خوراک در اوایل دوره شیردهی می باشد. اخیراً تلاش های زیادی برای شناخت نقش لپتین و گیرنده اش در تنظیم مصرف خوراک و تولیدمثل در نشخوارکننده ها انجام شده است. لپتین بوسیله بافت چربی ترشح می شود و بوسیله گیرنده اش روی هیپوتالاموس، مرکز هموستازی انرژی اثر می گذارد؛ همچنین روی فولیکول های تخمدان، جفت و غده پستان اثر می گذارد. ژن لپتین و گیرنده اش به ترتیب روی کروموزوم 4 و 3 گاو مکان یابی شده اند. در ژن گیرنده لپتین یک چند شکلی بدست آمده است که منجر به جایگزینی نوکلئوتید تیمین به جای سیتوزین در اگزون شماره 20 می شود.این جایگزینی منجر به جانشینی اسیدآمینه متیونین به جای ترئونین در دمین داخل سلولی فرم lepr-b می شود که مسئول آبشار پیام دهی درون سلولی و در نتیجه واسطه گری عمل لپتین می باشد. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی ژنی و ژنوتیپی ژن گیرنده لپتین در گاوهای شیری هلشتاین و همچنین ارزیابی ارتباط چند شکلی موجود در آن با صفات تولیدی و عملکردی می باشد. بدین منظور از 395 رأس گاو شیری مربوط به پنج گاوداری استان اصفهان، نمونه خون جمع آوری شد. تعداد نمونه ها بین 64 تا 96 در گاوداری ها متغیر بود. جهت استخراج dna از روش استخراج نمکی استفاده شد. کیفیت و کمیت dna استخراج شده با الکتروفورز مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از دستگاه ترموسایکلر و پرایمرهای اختصاصی، قطعه ای به طول 400 جفت باز تکثیر و توسط ژل آگاروز 1 درصد، مورد شناسایی قرار گرفت. قطعه تکثیر شده به وسیله آنزیم محدودگر taqi درمدت زمان 8 تا 14 ساعت و تحت دمای 37 درجه سانتیگراد مورد هضم قرار گرفت. فراوانی ژنوتیپی، ژنوتیپ های bb، pb و pp به ترتیب 11/0، 49/0 و 40/0 بود. در این جمعیت فراوانی آلل p نسبت به b بیشتر بود بطوریکه فراوانی آلل p و b به ترتیب 648/0 و 352/0 محاسبه گردید. بر اساس آزمون مربع کای جمعیت مورد بررسی در تعادل هاردی وینبرگ قرار داشت و شاخص های شانون و نی که نشانگر تنوع ژنتیکی موجود در جمعیت هستند، برای همه گله ها یکسان بود. ارتباط ژنوتیپ ها با صفات تولیدی و عملکردی با رویه glm نرم افزارsas ، بررسی شد. ژنوتیپ های مورد بررسی با هیچ یک از صفات مورد بررسی از قبیل تولید شیر تصحیح شده برای 305 روز شیردهی، درصد چربی، درصد پروتئین، تعداد تلقیح منجر به آبستنی و طول دوره شیردهی رابطه معنی داری نداشتند (p>0.05).
شیوا اولیاء محمد خوروش
در این تحقیق 2 آزمایش انجام شد. آزمایش اول، پوشش دهی انسولین با نانوذرات و محاسبه میزان جذب آن ها در دوازدهه گوسفند بود. دیابت قندی، بیماری است که حاصل کمبود ترشح یا عملکرد انسولین می باشد و تزریق روزانه چند دوز انسولین برای بیماران دیابتی امری ضروری است که نه تنها امری دردناک است، بلکه عوارض جانبی زیادی نیز به همراه دارد. به همین دلیل تحقیقات گسترده ای برای تهیه فورمولاسیون خوراکی انسولین در حال انجام است. چون انسولین ملکول پروتئینی است، پس در مقابل آنزیم ها و اسیدهای دستگاه گوارش ناپایدار است، پس بایستی از ترکیبی برای پوشش دهی انسولین استفاده کنیم که محققین نانو ذرات را پیشنهاد کرده اند. به همین دلیل در این مطالعه ابتدا انسولین به وسیله پلیمر اودراگیت پوشش دهی شد، سپس نانوذرات انسولین بر روی خرگوش به عنوان مدل طرح آزمایش شد، که منجر به کاهش 40 واحدی گلوکز خون خرگوش ها شد. سپس نانوذرات به صورت خوراکی در یک دوره 5 روزه به 15 راس گوسفند خورانیده شد. خونگیری یک روز در میان انجام شد و پلاسما جداسازی شد. سپس کورتیزول، پروژسترون، استروژن، انسولین و igf-i پلاسما اندازه گیری گردید، که از این بین کورتیزول کاهش و پروژسترون افزایش معنی داری را نشان دادند. آزمایش دوم بر روی پوشش دهی igf-i با نانوذرات انجام شد. igf-i بر روی رشد جنینی، رشد پس از تولد، متابولیسم کربوهیدرات ها و پروتئین ها دخالت دارد و منجر به جذب گلوکز در سلول های ماهیچه ای و عضله ای می شود. به همین منظور igf-i در این تحقیق پوشش دهی شد تا بتوان از آن به صورت خوراکی استفاده کرد و از آسیب در دستگاه گوارش نیز در امان باشد. ابتدا از خرگوش به عنوان مدل طرح استفاده شد که نانو ذرات igf-i منجر به کاهش 20 واحدی گلوکز خون خرگوش ها شدند. سپس از 4 راس گوسفند استفاده شد. گوسفندان به گونه ای تحت عمل جراحی قرار گرفتند که دسترسی به دوازدهه امکان پذیر باشد، پس از جراحی نانو ذرات به دوازدهه تزریق شد. دوره آزمایش 5 روزه بود و خونگیری در روزهای اول، سوم و پنجم اندازه گیری شد و پس از جدا کردن پلاسما کورتیزول، پروژسترون، استروژن، انسولین و igf-i پلاسما اندازه گیری گردید، که پروژسترون و igf-i افزایش معنی داری نشان دادند. سپس از 15 راس گوسفند به منظور خوراندن نانوذرات به آن ها استفاده شد و پس از دوره 5 روزه و خونگیری از گوسفندان و سنجش کورتیزول، پروژسترون، استروژن، انسولین و igf-i پلاسما، مشخص شد که کورتیزول کاهش، پروژسترون و استروژن افزایش معنی داری داشتند.
زهرا وفایی سعدی محمد خوروش
به منظور بررسی آثار مرکزی سه ماده وازوپرسین، اکسی توسین و هیستامین در سیستم عصبی در گوسفند و ارتباط آن با فعالیت غده هیپوفیز و غدد محیطی پژوهش حاضر صورت گرفت. این تحقیق در دو مرحله به منظور مقایسه آثار مرکزی و محیطی هورمون های نانوپپتیدی وازوپرسین و اکسی توسین و همچنین ناقل آمینی هیستامین انجام شد. در مرحله اول 4 رأس گوسفند نر و یک رأس گوسفند ماده مورد جراحی درون بطنی(icv) قرار گرفته و کانولا در بطن جانبی مغز آن ها کاشته شد. تأیید موقعیت آناتومی آن با خروج مایع مغزی- نخاعی از کانولا و همچنین عکسبرداری رادیولوژی از محل کاشت صورت گرفت. گوسفندهای کانول گذاری شده به این روش در طول مدت نگهداری و نیز دوران پس از جراحی، بنا به علل مختلف دچار عوارض جانبی پس از جراحی گردیده و شرایط طبیعی خود را برای ادامه انجام آزمایشات از دست دادند. در مرحله دوم طرح 4 رأس گوسفند ماده، مورد تزریق درون رگی(ورید گردنی) در دوزهای صفر، 125، 250 و 500 نانومول از مواد وازوپرسین، اکسی توسین و هیستامین قرار گرفته و نمونه خون مربوطه به فاصله زمانی 4 روزه (و سه ساعت پس از زمان تزریق) گرفته می شد. آزمایشات انجام شده بر روی نمونه خون ها شامل اندازه گیری هورمون های کورتیزول، استروژن و پروژسترون بود. روش انجام آزمایشات هورمونی با دقیق ترین روش موجود (روش های clia و elfa) صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده توسط نرم افزار آماری sas و رویه glm آنالیز شده و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که هورمون وازوپرسین در دوز 125 نانو مول باعث افزایش معنی دار(05/0p<) ترشح کورتیزول و در دوزهای 250 و 500 نانو مول باعث کاهش معنی دار(01/0p<) ترشح کورتیزول شد. اما استفاده ازدوزهای متفاوت هورمون وازوپرسین در میزان ترشح هورمون های استرژون و پروژسترون تأثیر معنی داری نداشت (05/0p>). با تزریق دوز 250 نانو مول اکسی توسین میزان ترشح کورتیزول به طور معنی داری (05/0p<) کاهش یافت. همچنین با تزریق دوز 125 نانو مول اکسی توسین میزان ترشح استروژن به طور معنی داری افزایش یافته اما با استفاده از دوز 500 نانو مول میزان ترشح استروژن به طور معنی داری (01/0p<) کاهش یافت. اما تزریق دوزهای متفاوت اکسی توسین بر میزان ترشح هورمون پروژسترون اثر معنی داری را به همراه نداشت. همچنین با تزریق دوزهای متفاوت هیستامین، تأثیر معنی داری در میزان ترشح هورمون های کورتیزول، استروژن و پروژسترون ایجاد نشد. با توجه به نتایج فوق شاید بتوان نتیجه گیری کرد که گیرنده های اکسی توسین و وازوپرسین در بخش قشر فوق کلیه می تواند در دوزهای فارماکولوژیک تغییراتی را در میزان گلوکوکورتیکوئیدها ایجاد نماید و این تغییرات وابسته به میزان تزریق، واکنش های متفاوت فیزیولوژیک را نشان می دهد. همچنین عدم تأثیر هیستامین بر مکانیسم ترشح هورمون های استروئیدی مورد بررسی، حاکی از نیمه عمر کوتاه این هورمون و یا عدم وجود گیرنده در این بخش ها می باشد.
بهاره دولتخواه امیر حسین مهدوی
مطالعات نسبتاً اندکی در زمینه استفاده از یاخته شناسی و بافت شناسی برای تشخیص اندومتریت در گاوداری های ایران صورت گرفته است. یکی از اولین پاسخ های رحمی به عفونت، مهاجرت گسترده نوتروفیل ها (pmns) به حفره رحم می باشد، از این رو ارزیابی سهم نسبی نوتروفیل ها به سایر سلولها در نمونه مخاط واژن گاوهای بعد از زایش، به تعیین شدت التهاب رحمی کمک خواهد کرد. از نظر بافت شناسی نیز اندومتریت منجر به بروز تغییراتی مانند تخریب اپیتلیوم پوششی یا افزایش نفوذ نوتروفیل ها در اندومتریوم می-گردد. مطالعه حاضر به منظور بررسی مقایسه ای ویژگی های بافتی و سلولی، به ویژه شاخص pmns رحم، در گاوهای سالم و مبتلا به اندومتریت، در دو آزمایش به موازات یکدیگر انجام شد. به علاوه از آنجایی که افزایش غلظت پروژسترون خون، قبل از حذف آلودگی باکتریایی رحم از عوامل افزایش احتمال ابتلا به اندومتریت محسوب می شود، الگوی ارتباطی غلظت پروژسترون با احتمال وقوع و شدت اندومتریت نیز مورد بررسی قرار گرفت. در آزمایش اول دستگاه تولیدمثلی گاوهای سالم (9 راس) و مبتلا به اندومتریت (9 راس) در کشتارگاه جمع آوری شد. ابعاد ظاهری و قوام رحم در مورد 7 نمونه کامل (2 راس سالم و 5 راس مبتلا به اندومتریت) مورد بررسی قرار گرفت و برش هایی از بخش میانی بدنه و شاخ بزرگتر تمام نمونه های رحمی تهیه و به روش h&e رنگ آمیزی گردید. در آزمایش دوم از 15 راس گاو هلشتاین غیر آبستن شکم دوم که از نظر ظاهری و تخمدانی سالم به نظر می رسیدند، گوساله ماده زاییده و حداقل دو بار بعد از زایش تلقیح شده بودند، استفاده شد. از این گاوها در روز صفر(فحلی)، سوم و نهم سیکل فحلی خونگیری و در روز صفر نیز نمونه مخاط گرفته شد. نمونه های مخاط بعد از خشک شدن بر اسلاید شیشه ای در هوای آزاد و رنگ-آمیزی به روش پاپ، با استفاده از میکروسکوپ نوری و بزرگنمایی 400×، بررسی شدند. پردازش آماری تمام داده های مربوط به این مطالعه با استفاده از نرم افزار آماری sas 9.1 و رویهglm انجام شد. در بررسی تفاوت روند تغییرات غلظت پروژسترون بین گاوهای سالم و مبتلا و نیز تغییرات جمعیت نوتروفیل، باکتری، تریکوموناس، تغییرات سلولی و شاخص بلوغ، از bcs و روزهای شیردهی (dim) به عنوان متغیرهای کمکی استفاده گردید و گاوها در دو کلاس dim?60 و dim>60 طبقه بندی شدند. به علاوه در بررسی روند تغییر غلظت پروژسترون در روزهای سوم و نهم، غلظت پروژسترون در روز فحلی نیز به عنوان متغیر کمکی در نظر گرفته شد. بررسی های انجام شده در مورد تاثیر اندومتریت بر ویژگی های ظاهری رحم (طول و قطر بدنه رحم و نیز طول و قطر شاخ بزرگتر رحم) تفاوت معنی داری بین گروه شاهد و مبتلا به اندومتریت نشان نداد، اما اسکور قوام رحم در گاوهای مبتلا، به طور معنی داری (05/0>p) بیشتر از میزان این فراسنجه در گاوهای سالم گزارش شد. از نظر بافت شناسی نیز اندومتریت با افزایش معنی دار (01/0>p) قطر اندومتریوم ، نفوذ نوتروفیل ها به اندومتر (05/0>p)، پراکندگی غدد (05/0>p) و درصد نواحی فیبروتیک (05/0>p) و کاهش معنی دار شدت رنگ پذیری و انسجام سلولی غدد اندومتریوم، در رحم گاوهای مبتلا در مقایسه با گاوهای سالم همراه بود. نتایج استفاده از یاخته شناسی مخاط واژن نیز، حاکی از وجود تفاوت معنی داری در زمینه جمعیت نوتروفیل ها (0001/0>p)، میزان تغییرات سلولی (05/0>p) و جمعیت باکتریایی (01/0>p) بین گاوهای گروه شاهد و مبتلا به اندومتریت بود اما تفاوت معنی داری در مورد جمعیت تریکوموناس و شاخص بلوغ سلولی نشان نداد. به علاوه، تفاوت معنی داری بین غلظت هورمون پروژسترون در روزهای صفر، سوم و نهم سیکل فحلی در دو گروه دیده نشد. نتایج این آزمایش نشان داد استفاده از یاخته شناسی مخاط واژن شاید بتواند در تشخیص وجود و شدت اندومتریت در گاوهای شیری بعد از زایش، روشی کاربردی باشد.
رضا مرادی حاجی دولو سعید انصاری مهیاری
مطالعه حاضر با هدف برآورد پارامترهای ژنتیکی و بررسی روند ژنتیکی و فنوتیپی صفات سن اولین زایش و فاصله زایش و همین طور برخی از عوامل موثر آنها در گله های شیری هلشتاین استان اصفهان انجام گرفت. برای این منظور از تعداد 224234 رکورد تولید مثلی مربوط به 78228 حیوان استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل دام خطی و با بهره گیری از روش حداکثر درست نمایی محدود شده در نرم افزار dmu انجام شد. جهت محاسبه همبستگی های ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات سن اولین زایش و اولین، دومین و سومین فاصله زایش از مدل چند متغیره استفاده شد. اثرات سن اولین زایش، میانگین تولید شیر، تعداد روز آبستنی و تعداد روزهای باز برای صفت فاصله زایش به عنوان کوواریت و بقیه اثرات به صورت ثابت در نظر گرفته شد. اثرات تصادفی نیز شامل اثر حیوان بود. وراثت پذیری سن اولین زایش و فاصله زایش در آنالیز تک صفتی به ترتیب 008/0± 09/0 و 007/0± 05/0 و در آنالیز چند صفتی به ترتیب 001/0± 05/0 و 002/0± 02/0 و برای سه فاصله زایش اول (شکم دوم سوم و چهارم) به ترتیب 008/0± 068/0، 008/0± 038/0 و 01/0±029/0 برآورد شد. همبستگی ژنتیکی مثبت بین سن اولین زایش با اولین (061/0± 44/0)، دومین (12/0± 31/0) و سومین فاصله زایش (19/0± 17/0) نشان می دهد با انتخاب تلیسه های با سن اولین زایش پایین می توان فاصله زایش را نیز کاهش داد. بر اساس آنالیزهایی صورت گرفته، مشاهده شد همه عوامل مورد بررسی بر سن اولین زایش معنی دار بودند (0001/0>p). همین طور برای فاصله زایش به جز جنسیت گوساله (2621/0=p) بقیه عوامل اثر معنی داری داشتند (0001/0>p). روند فنوتیپی برای سن اولین زایش منفی و البته مطلوب و معنی دار بود (0001/0>p، 397/0± 115/2-) ولی برای فاصله زایش مثبت و البته نامطلوب و تمایل به معنی داری نشان داد (0539/0=p؛ 156/0± 315/0). روند ژنتیکی سن اولین زایش همانند تغییرات فنوتیپی آن منفی و معنی دار بود (0001/0>p؛ 008/0± 087/0-) همچنین این روند برای فاصله زایش بر خلاف روند فنوتیپی این صفت منفی و معنی دار بود (05/0>p؛ 025/0± 056/0-). تفاوت بین روند فنوتیپی و ژنتیکی فاصله زایش با توجه به پایین بودن وراثت پذیری، عدم توجه به عوامل محیطی و مدیریتی برای این صفت می تواند باشد.
سپیده حاتمیان محمد علی ادریس
در این پژوهش، برای برآورد روند ژنتیکی صفات تولید شیر از اطلاعات جمع آوری شده از گاوهای هلشتاین ایران، مربوط به سال های 1375 تا 1390 استفاده گردید. داده های مورد استفاده برای صفت تولید شیر شامل 1114734 رکورد مربوط به 138407 رأس حیوان در 42 گله بود که مربوط به گاوهای شکم اول در سطح کشور می باشد. ویرایش داده هابا استفاده از نرم افزار foxpro9.0 انجام شد و رکوردهای زیر 6 و بالای 51 کیلوگرم برای تولید شیر حذف گردید. برآورد پارامترهای ژنتیکی و ارزش اصلاحی و روند ژنتیکی با توجه به روش روز آزمون و مدل تابعیت تصادفی توسط نرم افزار dmu صورت گرفت. به منظور تصحیح اثر ناهمگنی واریانس باقیمانده، دوره شیردهی از 5 تا 305 روز به 12 مرحله 25 روزه تقسیم بندی شد. اثرات تصادفی ژنتیکی افزایشی و محیطی دائم گاوها برای منحنی تولید شیر توسط چند جمله ای های لژاندر با رتبه چهار برازش شد. نتایج بدست آمده نشان دهنده آن بود که کمترین مقدار واریانس افزایشی در اوایل دوره شیردهی، بین روزهای 30 تا 55 شیردهی به میزان 16/0±59/4 و بیشترین مقدار در اواخر دوره بین روزهای 280 تا 305 روز به میزان 30/0±56/10 آن بود. واریانس محیطی دائم در اوایل و اواخر دوره شیردهی افزایش قابل توجهی نشان داد. به طوری که بین روزهای 5 تا 30 برابر 21/0±81/19 و بین روزهای 280-305 برابر 24/0±29/18 بود. وراثت پذیری صفت تولید شیر بین (006/0±)17/0 تا (007/0±)26/0 و برای پروتئین بین (006/0±)089/0 تا (008/0±)230/0 و برای چربی بین (005/0±)094/0 تا (005/0±)134/0 برآورد شد. در اکثر موارد همبستگی های ژنتیکی افزایشی، محیطی دائمی و فنوتیپی با افزایش فاصله بین مراحل شیردهی کاهش یافت. در همه موارد میزان همبستگی های ژنتیکی مثبت و از همبستگی های فنوتیپی بیشتر بدست آمد. میزان روند ژنتیکی برای سه صفت تولید شیر، مقدار پروتئین و مقدار چربی به ترتیب برابر 51/1±67/28، 04/0±93/0 و 02/0±9/0 کیلوگرم در سال بدست آمد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که روند ژنتیکی برای صفت تولید شیر مناسب ولی برای دو صفت مقدار پروتئین و مقدار چربی قابل ملاحظه نبود. این به آن معناست که برنامه های اصلاح نژادی در این سال ها بیشتر بر روی صفت تولید شیر معطوف بوده و کار اجرایی در زمینه بهبود مقدار پروتئین و چربی کمتر انجام شده است.
راضیه نوری امیر حسین مهدوی
از آنجایی که تاثیر جایگاه t4crbr2 پروتئین حاصل از ژن tlr4 بر روی تولید شیر به اثبات رسیده است، این مطالعه به ارزیابی فراوانی این چند شکلی در گاوهای هلشتاین پرداخت. بعلاوه هدف دیگر در این مطالعه تخمین ارتباط بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 با عملکرد صفات تولید شیر و همچنین امتیاز سلول های بدنی شیر در این جمعیت بود. ژن tlr4 روی کروموزوم 8 گاوی، نقشه یابی شده است و گیرنده tlr4 را کد می کند که در دفاع ذاتی در مقابل میکروب ها نقش دارد. چند شکلی مورد نظر از جایگزین شدن نوکلئوتید c بجای t در اگزون 3 ژن tlr4 ایجاد می شود. بنابراین باعث تغییر اسیدآمینه ترئونین به ایزولوسین در محصول پروتئینی ژن می شود. ژن tlr4 در جمعیت مورد نظر (400 گاو) توسط تکنیک pcr-rflp مورد مطالعه قرار گرفت. یک قطعه 382 جفت بازی دارای چند شکلی مورد نظر تکثیر شد و با آنزیم alu1 هضم گردید. هر دو آلل a و b در جمعیت مشاهده شد. سه نوع ژنوتیپ aa، ab و bb پس از هضم با آنزیم برشی تشخیص داده شد. افراد aa آلل جهش یافته نداشتند، افراد ab دارای یک آلل جهش یافته و افراد bb دارای دو آلل جهش یافته بودند. فراوانی ژنوتیپی aa، ab و bb به ترتیب 1/0، 55/0 و 35/0 و فراوانی آللی a و b به ترتیب 37/0 و 63/0 بود. بمنظور آنالیز آماری بین چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4با صفات تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی شیر در هر دو دوره از نرم افزار sas، رویه glm استفاده شد. در مدل مورد استفاده برای آنالیز داده ها اثر ژنوتیپ و اثر تصادفی گله، سال و فصل زایش به عنوان اثرات ثابت و روزهای باز، طول دوره شیردهی و تولید شیر به عنوان واریانس مشترک در نظر گرفته شد. آنالیز آماری اثر معنی دار ژنوتیپ را بر صفت درصد چربی شیر در هر دو دوره، پروتئین شیر در دوره دوم، ارزش اصلاحی تولید شیر، صفت تولید شیر و امتیاز سلول های بدنی در سطح احتمال 5 درصد(05/0>p) نشان داد. ولی ژنوتیپ اثر معنی داری بر ارزش اصلاحی تولید چربی شیر نشان نداد. اثر متوسط جایگزینی ایزولوسین بجای ترئونین برای رکورد تولید شیر تصحیح شده، میانگین تولید شیر روزانه، درصد چربی شیر، درصد پروتئین و امتیاز سلول های بدنی و همچنین ارزش اصلاحی تولید شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر تخمین زده شد. این نتایج نشان می داد که آلل b در افزایش تولید شیر و آلل a در افزایش چربی شیر اثر دارد. در نتیجه فراوانی بالاتر آلل b نسبت به آلل a در این پژوهش احتمالاً ناشی از روند انتخاب گاوها برای تولید شیر در سال های اخیر می باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که چند شکلی جایگاه t4crbr2 ژن tlr4 می تواند بیانگر پیوستگی با qtl شناسایی شده بر صفت تولید شیر روی کروموزوم 8 باشد.
هادی دشتی محمد علی ادریس
تنش حرارتی در طی فصول گرم سال به عنوان یکی از بزرگترین دلایل کاهش باروری گاوهای شیری در جهان مطرح است. تنش حرارتی در لوله های تولید مثل، می تواند توسعه فولیکول تخمدانی، ظرفیت استروئیدوژنیک، کیفیت اووسیت و ترشح پروژسترون لوتیالی را با اختلال مواجه کند. تمام این عوامل باعث مرگ اولیه رویان و جنین می شوند. تنش حرارتی عبارت است از ناتوانی گاو شیری برای دفع بار حرارتی محیط، به گونه ای که دام ظرفیت دفع یا مقابله با آن را ندارد. دراین مطالعه اثر فصل (تابستان و زمستان) بر غلظت پروژسترون سرم خون، وضعیت آبستنی، تعداد روزهای باز و نرخ تلقیح، گاوهای شیری تلقیح شده در فصل تابستان و زمستان در سه گاوداری صنعتی اصفهان بررسی شد. به این منظور تعداد 90 راس گاو هلشتاین ( با 10±50 روز شیردهی) با تولید شیر بیشتر از 11 تن در 305 روز شیردهی دوره قبل، با میانگین شکم زایش یکسان وارد طرح شدند و در هر فصل از هر شکم، 5 گاو در روز تلقیح (روز صفر) و روزهای هفت، ده و چهارده پس از تلقیح خون گیری شدند. غلظت هورمون پروژسترون در سرم خون اندازه گیری شد. داده های حداکثر، حداقل و میانگین دما و رطوبت روزانه از سه ایستگاه هواشناسی نزدیک به هر گاوداری گرفته شد و شاخص دماـ رطوبت (thi) محاسبه شد. فراسنجه های تولید مثلی شامل نرخ آبستنی، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و تعداد روزهای باز در دو فصل تابستان و زمستان یادداشت شد. نتایج نشان داد که غلظت هورمون پروژسترون (نانوگرم در میلی لیتر) در گاوهای آبستن در روز چهارده پس از تلقیح در هر دو فصل تابستان و زمستان بیشتر از گاوهای غیر آبستن بود (01/0> p). بعلاوه، در زمستان نیز در روز ده پس از تلقیح اختلاف غلظت پروژسترون خون معنی دار (01/0> p) شد. گاوهای غیرآبستن زمستان در مقایسه با گاوهای غیرآبستن تابستان در روز چهارده پس از تلقیح هورمون پروژسترون بیشتری داشتند (01/0> p). هم چنین گاوهای آبستن زمستان نسبت به گاوهای آبستن تابستان دارای پروژسترون بیشتری در روز چهارده پس از تلقیح بودند (01/0> p). در روز صفر، هفت و ده پس از تلقیح غلظت پروژسترون تحت تاثیر فصل قرار نگرفت. نرخ آبستنی در گاوهایی که در زمستان تلقیح شدند نسبت به گاوهایی که در تابستان تلقیح شدند بیشتر بود و تفاوت در تمام شکم های زایش معنی دار (01/0> p) شد. روز های باز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و اختلاف مشاهده شده معنی دار (01/0> p) شد. تعداد تلقیح به ازای آبستنی نیز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و در بعضی از شکم ها در سطح (01/0> p) یا (05/0> p) معنی دار شد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که فصل سال بر بازده تولید مثل و غلظت پروژسترون خون گاوهای هلشتاین در اصفهان تاثیر دارد و فصل زمستان همراه با بازده بالاتر است.
سمانه سلیمانی باغشاه سعید انصاری مهیاری
چکیده به منظور برآورد روند ژنتیکی وفنوتیپی برخی از صفات تولیدمثلی از جمله سن در زایش اول، فاصله زایش، روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای آبستنی از داده های مربوط به 62 گاوداری استان اصفهان استفاده شد. گاوداری ها تحت پوشش شرکت تعاونی کشاورزان و دامپروران صنعتی وحدت اصفهان بودند. داده های مورد بررسی مربوط به سال های 1365 تا 1391 بود که شامل 167793 رکورد مربوط به 63866 گاو هلشتاین بود. پس از بررسی اثرات ثابت موثر بر صفات تولید مثلی مورد مطالعه، پارامترهای ژنتیکی با استفاده از مدل دام خطی و با بهره گیری از روش حداکثر درست نمایی محدود شده (reml) برآورد شد. روند ژنتیکی و فنوتیپی از طریق رگرسیون ارزش های اصلاحی و ارزش های فنوتیپی بر اساس سال تولد برآورد شد. گله-سال-فصل تولد و تعداد روز آبستنی اثر معنی داری(01/0p<)بر سن در زایش اول نشان داد، شکم زایش، تعداد تلقیح به ازای آبستنی، نوع زایش، و فاصله زایش تا اولین تلقیح اثر معنی داری(01/0p<) بر فاصله زایش داشت، شکم و نوع زایش اثر معنی داری(01/0p<) بر روزهای بازداشت، و گله-سال-فصل زایش (01/0(p<، شکم زایش و فصل تلقیح منجر به آبسنتی (01/0p<) اثر معنی داری بر تعداد تلقیح به ازای ٍآبستنی نشان داد. وراثت پذیری سن در زایش اول 007/0±19/0، فاصله زایش 005/0±06/0، روزهای باز 004/0±041/0 و تعداد تلقیح به ازای آبستنی 004/0±071/0 برآورد شد. روند فنوتیپی سن در زایش اول 08/1±48/3-، فاصله زایش 5/0±41/0-، روزهای باز 2/0±42/0-، تعداد تلقیح به ازای آبستنی در شکم اول0025/0±013/0 و تعداد تلقیح به ازای آبستنی در شکم دوم به بالا 01/0±031/0 برآورد شد. روند فنوتیپی کاهشی و مطلوبی مربوط به سن در زایش اول، فاصله زایش و روزهای باز ، همچنین روندی افزایشی و نامطلوب در تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم اول و دوم به بالا مشاهده شد. روند ژنتیکی سن در زایش اول 06/0±07/0، فاصله گوساله زایی 5/0±56/0-، روزهای باز 06/0±02/0-، تعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم اول 001/0±0015/0 وتعداد تلقیح به ازای آبستنی در گاوهای شکم دوم به بالا 005/0±0005/0 برآورد شد. روند ژنتیکی در روزهای باز و فاصله زایش روندی کاهشی و مطلوب ولی در مورد سن در زایش اول وتعداد تلقیح به ازای آبستنی روندی افزایشی و نامطلوب نشان داد. روند ژنتیکی و فنوتیپی سن در زایش اول متناقض بود بصورتی که روند فنوتیپی مطلوب و روند ژنتیکی نامطلوب بدست آمد. این نشان می دهد در این صفت از نظر مدیریتی اقدامات موثری صورت گرفته است ولی انتخاب معنی داری برای پیشرفت ژنتیکی صورت نگرفته است.
حامد امیرپور نجف آبادی محمد علی ادریس
از جمله اهداف اصلاح نژاد در گاوهای شیری افزایش طول عمر اقتصادی دام است. در دهه های اخیر در ارزیابی ژنتیکی گاوهای شیری فزون بر صفات تولیدی،صفات ماندگاری نیز مورد توجه قرار گرفته است. افزایش طول عمر تولیدی با کاهش هزینه های جایگزینی و افزایش حیوانات پرتولید نقش بسزایی در افزایش سودآوری دارد. هدف از انجام این تحقیق، ارزیابی ژنتیکی و برآورد پارامترهای ژنتیکی طول عمر تولیدی گاوهای شیری استان اصفهان با استفاده از مدل های تجزیه بقا می باشد. اطلاعات داده ها شامل 35137 رکورد طول عمر تولیدی از زایش اول طی سال های 1370 تا 1391 هجری شمسی بود. اطلاعات حیواناتی که حذف شده بودند سانسور نشده و حیوانات حذف نشدند تا زمان بررسی حاضر(بهمن1391) سانسور شده در نظر گرفته شد.تعداد مشاهدات هرگله حداقل 20 و حداقل 10 دختر برای هر پدر درنظر گرفته شد.برآورد پارامترهای ژنتیکی با استفاده از مدل ویبول و به کمک نرم افزار survival kit ورژن 6.1 انجام شد. میانگین طول عمر حیوانات سانسور نشده برابر با 937/8 و میانگین حیوانات سانسور شده 1002/8 روز بود. مشاهده گردید که با افزایش سلول های سوماتیک ، خطر نسبی حذف نیز افزایش می یابد. همچنین تولید شیر نیز به پنج کلاس تقسیم شد. خطر حذف در گاوهایی که تولید شیر در آنها کمتر از 1/5 انحراف معیار میانگین بود حدود 3/5 برابر بیشتر از گاوهایی بود که تولید شیرآن ها بیشتر از 1/5 انحراف معیار میانگین بود. درگاوهای پرتولید نسبت به گروه میانگین که تولید شیر در آنها بین0/5- تا 0/5 انحراف معیار بود خطر حذف حدود 1/5 برابر بیشتر بود. در کلاس چهارم و پنجم ، خطر حذف تاثیر چندانی نشان نداد. بیشترین خطر حذف هر دوره مربوط به مراحل اول و چهارم بود. با افزایش سن اولین زایش نیزخطر نسبی افزایش می یابد ولی سن اولین زایش تاثیر چندانی بر روی طول عمر تولیدی نداشت. ازآنجایی که درصدی از حذف در گاوهای شیری به علت بیماری ورم پستان می باشد پس با انتخاب به صورت غیر مستقیم برای بهبود سلامت پستان ، میتوان باعث بهبود طول عمر تولیدی شد. احتمال می رود انتخاب های انجام شده بر اساس تولید شیر ، موجب ایجاد پاسخ همبسته در طول عمر نیز شده است . مقدار? در این تحقیق برابر با 1/326 و در این گزارش وراثت پذیری بر اساس مدل حیوانی برابر با 0/17 حاصل گردید.
محمود مهین امیر حسین مهدوی
یکی از مسائل اساسی در پرورش گاوهای شیری بررسی صفات تولید مثلی است که در سال های اخیر به دلایل متعددی از جمله اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. مطالعه حاضر به منظور برآورد اجزاء(کو) واریانس و وراثت پذیری صفات تولید مثلی تحت شرایط تنش گرمایی در گاو های شیری هلشتاین استان اصفهان با استفاده از مدل خطی به اجرا درآمد. صفات مورد بررسی شامل فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز می باشد. در این مطالعه اطلاعات مربوط به18128 حیوان متعلق به 34 گله که دارای اطلاعات 4 شکم زایش بودند، و در فاصله های کمتر از 40 کیلومتر از ایستگاه های هواشناسی استان طی سال های 75 تا 91 و از گاوداری های تحت پوشش مرکز تعاونی کشاورزان و دام پروران صنعتی وحدت قرار داشتند مورد استفاده قرار گرفت. پس از بررسی و شناسایی اثرات ثابت مؤثر بر صفات فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز فراسنجه های ژنتیکی از طریق مدل دام خطی و با بهره گیری از روش متوسط اطلاعات حداکثر درست نمایی محدود شده (aireml) برآورد شد. روند ژنتیکی و فنوتیپی از طریق رگرسیون ارزش های اصلاحی براساس سال تولد برآورد شد. گله-سال- فصل زایش، شکم زایش، میزان شیر تولیدی و سن اولین زایش تاثیر معنی داری( p<0/01) بر فاصله زایش تا اولین تلقیح داشت. گله-سال – فصل زایش، شکم زایش، میزان شیر تولیدی و سن اولین زایش نیز تاثیر معنی داری( p<0/01) بر صفت روزهای باز داشت. وراثت پذیری فاصله زایش تا اولین تلقیح برابر با 0/006±0/085 و برای صفت روزهای باز برابر با 0/005±0/026 برآورد شد. همچنین میانگین روزهای باز و فاصله زایش تا اولین تلقیح به ترتیب برابر با 37/42±112/58 و 18/15±60/66 برآورد شد. روند فنوتیپی روزهای باز و فاصله زایش تا اولین تلقیح بر اساس شاخص hi ماه هایی که دام، تحت بیشترین تنش گرمایی قرار داشت (1)برای اردیبهشت ماه برآورد شد. همچنین برای ماه های فاقد تنش(0 ) به ترتیب برابر با دی ماه و مهر ماه برآورد شد. همچنین همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی برآورد شده برای فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز به ترتیب برابر با 0/2 و 0/07 برآورد شد. روند فنوتیپی براساس سال تولد ، فاصله زایش تا اولین تلقیح برابر با0/226- و روزهای باز 0/042- برآورد شد. روند ژنتیکی مربوط به فاصله زایش تا اولین تلقیح براساس سال تولد 0/039 که روندی افزایشی و نامطلوب و روزهای باز برابر با 0/042- روندی کاهشی و مطلوب بود.
امیر توده زعیم محمد علی ادریس
این مطالعه به منظور ارزیابی همبستگی بین نمره وضعیت بدنی (bcs) و صفات تولید شیر با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده در استان اصفهان توسط تعاونی وحدت استان، طی سالهای 1385تا1392 مربوط به 16 گله به اجرا در آمد. داده های مورد استفاده از 27135 راس حیوان مربوط به دوره شیردهی اول بود که دارای رکورد هایی برای نمره وضعیت بدنی، تولید شیر، درصد چربی شیر، درصد پروتئین شیر، نمره سلولهای بدنی شیر (scs)و نسبت چربی به پروتئین شیر(fpr) بوده و هر کدام به ترتیب 85582، 203568، 171244، 175757، 191451و 170810بود. بعد از آماده سازی و ویرایش اطلاعات مورد نیاز، فایل های تولید و شجره آماده گردید. برآورد پارامتر های ژنتیکی شامل وراثت پذیری و همبستگی به صورت مدل 2 صفته و با استفاده از 2 روش نمره وضعیت بدنی به صورت پیوسته و غیر پیوسته به رویه تابعیت تصادفی با رکورد های روز آزمون صورت گرفت. کلیه آنالیزها توسط برنامه dmu انجام شد. با توجه به تاریخ ثبت، تعداد 24125، 20136، 20597، 23278و 19975 عدد از رکوردها به ترتیب برای صفات تولید شیر، درصد چربی شیر، درصد پروتئین شیر، نمره سلولهای بدنی شیر و نسبت چربی به پروتئین شیر با تاریخ ثبت صفت نمره وضعیت بدنی برابر بود. میانگین وراثت پذیری برای صفات تولید شیر، درصد چربی شیر، درصد پروتئین شیر، نمره سلولهای بدنی شیر و نسبت چربی به پروتئین شیر در روش نمره وضعیت بدنی پیوسته به ترتیب 09/0، 12/0، 08/0، 09/0، 03/0و 06/0 برآورد شد، و همچنین در روش نمره وضعیت بدنی غیر پیوسته به ترتیب 033/0 ، 18/0، 09/0، 1/0، 06/0و11/0 برآورد شد. میانگین همبستگی ژنتیکی در دوره شیردهی اول بین نمره وضعیت بدنی و تولید شیر، درصد چربی شیر، درصد پروتئین شیر نمره سلولهای بدنی شیر و نسبت چربی به پروتئین شیر در روش نمره وضعیت بدنی پیوسته به ترتیب 4/0- ، 09/0، 15/0، 00/0و 04/0 و در روش نمره وضعیت بدنی غیرپیوسته به ترتیب 2/0-، 07/0، 13/0، 02/0و 02/0 و همچنین میانگین همبستگی محیطی دائمی در دوره شیردهی اول بین نمره وضعیت بدنی و تولید شیر، درصد چربی شیر، درصد پروتئین شیر، نمره سلولهای بدنی شیر و نسبت چربی به پروتئین شیر در روش نمره وضعیت بدنی پیوسته به ترتیب 064/0-، 18/0، 256/0،038/0 و 06/0 در روش نمره وضعیت بدنی غیرپیوسته به ترتیب 13/0-، 09/0، 115/0، 04/0و 02/0 بدست آمده است. از آنجا که همبستگی بین نمره وضعیت بدنی و صفات اقتصادی دیگر پایین بوده ولی با تولید شیر در اواسط و انتهای دوره شیردهی یک همبستگی(ژنتیکی و محیطی) ضعیف تا متوسطی دارد در نتیجه این همبستگی منفی سبب اندکی کاهش در تولید شیر دام ها می شود لذا در نظر گرفتن سود حاصله از بهبود سلامت و باروری در کنار افت شیر باید لحاظ گردد.
میلاد هیهاوند خیری پور سیّد امیر حسین مهدوی
چکیده هدف از مطالعه حاضر ارزیابی چند شکلی ژن آلفا-1-آنتی تریپسین و ارتباط آن با صفات تولیدی در گاوهای شیری هلشتاین است. نقش اصلی aat، حفاظت از بافت ها در مقابل تجزیه پروتئولایتیکی می باشد. استخراج dna به روش نمکی میلر انجام گرفت. سپس قطعهbp 448 از ژن aat به وسیله روش pcr تکثیر شد. قطعه تکثیر شده به وسیله آنزیم برشی sph i هضم شد. فراوانی سه ژنوتیپ aa، ab و bb به ترتیب برابر 36/0، 55/0 و 09/0 محاسبه شد. همچنین فراوانی آلل های a و b به ترتیب برابر 63/0 و 37/0 برآورد شد. آنالیزهای آماری صورت گرفته نشان داد که چندشکلی این ژن با صفات درصد چربی و درصد پروتئین ارتباط معنی داری داشت (05/0p<)، ولی با صفات تولید شیر تصحیح شده، طول دوره شیردهی و scs ارتباط معنی داری نداشت. نتایج این مطالعه نشان داد که aat به عنوان یک ژن کاندید توانست صفات تولید شیر را تحت تأثیر قرار دهد.
مسعود جهانگیری محمد علی ادریس
مرگ ومیر در گله های گاو شیری نه تنها با زیان اقتصادی ، بلکه با آسایش و سلامت حیوانات مرتبط می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثر هم خونی بر میزان زنده مانی گوساله و تلیسه هلشتاین در استان اصفهان با استفاده از اطلاعات ثبت شده توسط تعاونی وحدت با همکاری مرکز اصلاح نژاد کشور بین سال های 1392 – 1367 بود. شجره ی مورد استفاده در این تحقیق شامل 134537 راس حیوان بود. سال پایه برای جمعیت شجره سال 1357 در نظر گرفته شد. بعد از ویرایش اطلاعات اولیه تعداد 54104 رکورد از 34 گله مربوط به سال های 1377 تا 1392 مورد بررسی قرار گرفت. میانگین ضریب هم خونی در گله های مورد مطالعه 15/2 محاسبه شد. در داده های مورد مطالعه 63/57 درصد از حیوانات هم خون بودند (0f?) و متوسط ضریب هم خونی در آن ها 37/3 بدست آمد. هفت دوره ی سنی شامل 1 تا 30 روزگی ، 31 تا 90 روزگی ، 91 تا 180 روزگی ، 181 تا 360 روزگی ، 361 تا 760 روزگی ، 1 تا 360 روزگی و 1 تا 720 روزگی مورد بررسی قرار گرفتند . فراوانی مرگ ومیر در دوره های سنی مذکور به ترتیب ، 17/2 ، 42/3 ، 98/1 ، 55/2 ، 17/4 ، 20/8 ، 20/12 درصد بدست آمد. عوامل بسیار زیادی ممکن است میزان مرگ ومیر گوساله ها گاو شیری را تحت تاثیر قرار دهد. در این مطالعه هم خونی در تمام مراحل زندگی تلیسه اثر نامطلوب بر مرگ ومیر داشته است. با توجه به اینکه مرگ ومیر در کل دوره برابر با 20/12 درصد ، افزایش 49/0 درصد مرگ ومیر با افزایش هر 1 درصد هم خونی نشان دهنده ی اثر نسبتا زیاد هم خونی بر میزان مرگ و میر گوساله های نژاد هلشتاین است. افت ناشی از هم خونی برای هر کدام از بازه های زمانی اول تا هفتم به ترتیب 8/12 ، 5/6 ، 4/5 ، 5/8 ، 8/13 ، 2/15 و 8/18 درصد بدست آمد. افت ناشی از هم خونی در شکم زایش های مختلف اثرات متفاوتی بر روی زنده مانی گوساله های متولد شده دارد ، بیشترین افت ناشی از هم خونی را می توان در تلیسه ها مشاهده کرد .
علی غلامی سعید انصاری مهیاری
شدت حذف زیاد در مزارع گاو شیری ضمن ایجاد هزینه سنگین برای تأمین تلیسه جایگزین، با توسعه گله نیز در تقابل است. مطالعه حاضر به منظور بررسی شدت و علل حذف گاوهای شیری شکم اول و برآورد مولفه های ژنتیکی صفت ماندگاری و همبستگی ژنتیکی آن با سایر صفات در گاوداری های صنعتی استان اصفهان به اجرا درآمد. اطلاعات اولین دوره شیردهی مربوط به 64621 رأس گاو شیری هلشتاین از 8371 پدر، متولد شده بین سال های 1368 تا 1391 در 52 گله مورد استفاده قرار گرفت. ماندگاری در دوره اول شیردهی به صورت قدرت زنده ماندن گاو بیش از 365 روز پس از اولین زایش در نظر گرفته شد.
جواد زارع محمد علی ادریس
این مطالعه به منظور ارزیابی پاسخ آنتی بادی به واکسن بیماری برونشیت عفونی در دو گروه ژنتیکی از مرغها به صورت یک آزمایش فاکتوریل در غالب طرح کاملا تصادفی طراحی شد.تعداد 250 جوجه بومی و 250 جوجه تجارتی در سن هفت روزگی و بیست روزگی با واکسن برونشیت عفونی واکسینه شدند. و تیتر آنتی بادی این دو گروه در سن 2، 16 ، 29 ، 38، 52، روزگی با استفاده از تست ممانعت از هماگلوتیناسیون ، اندازه گیری شد. برای مقایسه دو گروه از نظر عملکرد نیز تمامی جوجه ها در سن سه ، پنج ، هفت و هشت هفتگی وزن شدند. اختلاف بین دو گروه ژنتیکی از نظر تولید آنتی بادی در طول دوره آزمایش معنی دار بود به این صورت که مرغهای بومی در سن 16 ، 29 ، 38 روزگی تیتر آنتی بادی بالاتری را در سطح آماری یک درصد و در سن 2 و 52 روزگی نیز تیتر آنتی بادی بالاتری را در سطح آماری پنج درصد نشان دادند. اثر جنس بر تولید آنتی بادی و همچنین ضرایب همبستگی بین تولید آنتی بادی و عملکرد معنی دار نبود . تفاوتهای شدیدی بین دو گروه ژنتیکی از نظر عملکرد مشاهده گردید. به این صورت که مرغهای تجارتی در تمام سنین برتری کاملا معنی داری را از نظر وزن بدن و همچنین از نظر وزن لاشه و ضریب تبدیل غذایی نشان دادند. با توجه به بالاتر بودن تولید آنتی بادی در مرغهای بومی میتوان نتیجه گرفت که این مرغها نسبت به برونشیت عفونی مقاومتر از مرغهای تجارتی هستند و با توجه به ضعف مرغهای بومی از نظر عملکرد می توان پیشنهاد داد که متخصصین ژنتیک و اصلاح نژاد دام باید ضمن حفظ مقاومت مرغهای بومی به بیماریها آنها را در جهت ارتقا تولید در آینده اصلاح کنند یا اینکه با انتقال ژنهای مقاومت به بیماری از مرغهای بومی به مرغهای تجارتی . مقاومت ژنتیکی مرغهای تجارتی به بیماری برونشیت عفونی و احتمالا سایر بیماریها را افزایش دهند.
علی مشگلی جواد پوررضا
اهداف تحقیق در این پایان نامه بشرح زیر است . 1- تعیین ارزش بیولوژیکی دی کلسیم فسفات های تولیدی در مقایسه با نمونه استاندارد . 2- تعیین قابلیت هضم کلسیم نمونه های مختلف دی کلسیم فسفات با استفاده از روش تغذیه اجباری و استفاده از مارکر . 3- تعیین قابلیت هضم فسفر نمونه های مختلف دی کلسیم فسفات با استفاده از روش تغذیه اجباری و استفاده از مارکر . 4- بررسی صفات تولیدی مرغ و خصوصیات کیفی تخم مرغ در اثر مصرف نمونه های مختلف تولیدی دی کلسیم فسفات . 5- بررسی تغییرات بعضی از معیارهای خون در نتیجه مصرف نمونه های مختلف دیکلسیم فسفات . 6- معرفی نمونه های بهتر و برتر به مصرف کنندگان جهت شناخت صحیح آن ها و ایجاد رقابت سالم جهت تولید نمونه های با کیفیت بالاتر .