نام پژوهشگر: محمد لنگهاوزن

قضایای تحلیلی و تالیفی از دیدگاه پوزیتیویسم منطقی و کواین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1378
  مهدی دشت بزرگی   محمد لنگهاوزن

این رساله دارای چهار بخش است ، در بخش اول به اختصار از پیشینه تمایز تحلیلیˆتالیفی بحث شده است . لایب نیتس دو نوع حقیقت را از هم متمایز می کند، حقیقت عقلی و حقیقت واقعی، اما شارحان افکار او این تمایز را که با تمایز مصطلح تحلیلیˆتالیفی منطبق است ، با فلیفه او چندان سازگار نمی دانند و معتقدند که در نظام فلسفی لایب ، تمام قضایا، تحلیلی و ضروری اند که البته سخنی پذیرفتنی نیست . در اندیشه های هیوم نسبتهای میان تصورات (معلومات بدیهی عقلی) و امور واقع (معلومات تجربی مربوط به عالم خارج) مطرح می شود که با قضایای تحلیلی و تالیفی منطبق است . کانت ، از اولین فیلسوفانی است که به طور صریح از تمایز تحلیلیˆتالیفی صورتبندی نسبتا دقیقی ارائه داد. با طرح اشکالات مربوط به صورتبندی کانت ، بخش اول به پایان می رسد. بخش دوم با معرفی پوزیتیویسم منطقی آغاز می شود. سه اصل بنیادی این جنبش عبارتند از: واحد کردن علوم تجربی، حذف ما بعدالطبیعه سنتی و نظریه معنی داری، بر اساس نظریه معنی داری، تمام قضایای معتبر و با معنی یا تحلیلی اند و یا تالیفی، در کنار این اصل، اصل دیگری به نام تحویل گرایی قرار دارد که مطابق آن، قضایای تالیفی، قضایایی هستند که هر یک دارای قلمرو واحدی از تجارب تایید کننده یا ابطال کننده هستند. از میان پوزیتیویستهاس منطقی، رودلف کارنپ ، بیش از همه به تببین تمایز تحلیلیˆتالیفی می پردازد. او با اذعان به وجود این تمایز در زبانهای طبیعی، برای تبیین آن از یک زبان ساختگی استفاده می کند. کارنپ تلاش می کند تا در یک نظام زبانی، به طور صوری و غیر صوری و بر اساس "اصول موضوعه معنایی" مفهوم تحلیلی و تمایز آن از مفهوم تالیفی را بیان کند، حتی در زبان طبیعی نیز از طریق موجه نشان دادن مفهوم "معنا" سعی می کند از ترادف و تحلیلیت تعریفی ارائه دهد. مفهوم تحلیلیت در مرکز معرفت شناسی کارنپ قرار دارد. او اکسیومهای اساسی نظریه معرفت را به عنوان تعاریف ضمنی لحاظ می کند. بخش سوم به بیان استدلالهای کواین در رد تمایز مذکور بر اساس تزکل گرایی از جمله استدلالهای کواین است . علاوه بر تزکی گرایی، دو تز دیگر او، یکی تز رفتاری - طبیعی زبان و دیگری تز عدم قطعیت ترجمه، تمایز تحلیلیˆتالیفی را ابطال می کند. در بخش چهارم، در دو محور تبیین تحلیلیت و معرفت شناسی، اندیشه های کارنپ و کواین مقایسه شده است ، و در پایان از اندیشه های کواین در نقض آراء کارنپ جانبداری شده است .